< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: البركة في‌ أكابرنا فمن لم يرحم صغيرنا و يجلّ كبيرنا فليس منّا.[1]

یعنی برکت در بزرگتر های جمعیت است و کسی که به صغیر ما ترحم نکند و به کبیر ما احترام نگذارد از ما نیست.

متأسفانه این مسأله در زمان ما کمتر رعایت می شود عده ای از جوان ها به بزرگترها احترام نمی کنند و این در حالی است که بزرگترها حتی اگر بی سواد هم باشند تجربیاتی دارند که به کار کوچکترها می آید و از تجربیات آنها می توان استفاده کرد. باید به بزرگترها احترام گذاشت تا آنها تشویق شوند تجربیات خود را در اختیار دیگران بگذارند. ای بسا راهی طولانی که باید جوان ها در مدت طولانی طی کنند بزرگترها به شکل کوتاه تری بتوانند طی نمایند.

از این نکته هم نباید غافل شد که همان عملی که جوان با پدرش می کند فرزند او نیز با او انجام خواهد داد. در زمانی که به دبیرستان می رفتیم داستانی در کتاب ما بود و آن اینکه خانواده ای بودند که مرکب از پدری پیر و فرزندی جوان و نوه ای کوچک. پدر پیر یک روز که می خواست غذا بخورد که ظرف چینی از دستش افتاد و شکست. آنها تصمیم گرفتند که یک کاسه ی چوبی که طبعا نوعی تحقیر هم بود برای پدر تهیه کنند تا وقتی از دستش افتاد نشکند. بعد دیدند که آن بچه ی کوچک تکه تخته ای برداشته و دارد آن را با میخ سوراخ می کند وقتی علت را از او پرسیدند گفت: می خواهم کاسه ای چوبی درست کنم که وقتی شما پیر شدید غذای شما را داخل آن بریزم.

امروزه به راحتی پدر و مادر را به خانه ی بزرگسالان منتقل می کنند که رسمی غربی و اروپایی است که در آن عواطفی وجود ندارد و فرزندان هم تا اندکی بزرگ می شوند پدر و مادر، آنها را از خانه بیرون می کنند تا خودشان برای زندگی خود تصمیم بگیرند. بله گاه کار به جایی می رسد که توان نگهداری آنها را ندارند و الا تا آنجا که می شود باید از آنها پرستاری کرد. بنا بر این اگر ما می خواهیم وقتی بزرگ شدیم به ما احترام بگذارند ما هم باید در اجتماع و خانواده به بزرگترهای خود احترام بگذاریم. فرزندان باید دقت کنند که وقتی خودشان ناتوان بودند پدر و مادرشان از آنها نگهداری کردند و اکنون که آنها ناتوان شدند جوان ها باید آنها را اداره کنند.

کسی نقل می کرد که من در انگلستان بودم و یک نفر انگلیسی کنار من در ماشین نشسته بود و در جایی توقف کردیم و جوانی از جلوی ماشین ما رد شد و آن فرد انگلیسی اشاره ای به عنوان سلام به او کرد و بعد گفت او پسر من است و من شنیده ام که ازدواج کرده است.

ما نباید این فرهنگ را از آنها یاد بگیریم. اسلام دین رحم و عاطفه و محبت و احترام است. ما باید اخلاق اسلامی را یاد بگیریم و دنبال اخلاق مادی گری که فقط امروز را می بیننند نباشند.

 

موضوع: احکام خیارات

به فرع سوم از فروعات سه گانه ای که امام قدس سره در مقدمه بیان کرده است رسیدیم. این فرع در مورد این است که گاه انسان اختیار مال را ندارد که بحث است آیا اختیار خیار آن را دارد یا نه. این مسأله اختلافی است و بعضی می گویند خیار ندارد و بعضی می گویند که خیار حقی است و احتیاج به مالکیت متاع ندارد بنا بر این زن می تواند خیاری که مربوط به اراضی هست را به ارث ببرد هرچند زمین را به ارث نمی برد. این مسأله حاوی اقوال متعددی است.

امام قدس سره در این فرع می فرماید: و لو كان الخيار متعلِّقاً بمال خاصّ يحرُم عنه بعض الورثة، كالأرض بالنسبة إلى الزوجة (زیرا معروف این است که زوجه از زمین ارث نمی برد که البته بعضی می گویند که زوجه ی صاحب ولد ارث می برد ولی اگر ولد نداشته باشد ارث نمی برد)، و الحبوة (قرآن، شمشیر و مانند آن) بالنسبة إلى‌ غير الولد الأكبر (حال اگر خیاری در مورد حبوه باشد کسانی که حبوه را به ارث نمی برند بحث است که خیار حبوة را به ارث می برند یا نه.) ، فلا يحرم ذلك الوارث عن الخيار المتعلّق به مطلقاً (بنا بر این وارثی که مال را ارث نمی برد، خیار را مطلقا هر خیاری که باشد می تواند ارث ببرد).[2]

 

اقوال علماء:

این مسأله بین اعلام محل اشکال است. بعضی گفتند که مطلقا ارث نمی برد و برخی گفته اند که مطلقا ارث می برد و بعضی نیز تفصیل داده اند که مالی که به میّت منتقل شده در آن خیار است از آن ارث می برند مثلا اگر زمینی را خریده باشند زوجه خیار را به ارث می برد و ثمره ی آن این است که اگر خیار اعمال شود و ثمن برگردد زوجه از ثمن ارث می برد هرچند از آن زمین ارث نمی بُرد. اما در مالی که از میّت منتقل شده در آن ارث خیار وجود ندارد.

شیخ انصاری در مکاسب این بحث را خوب مطرح کرده و می فرماید: و لو كان حرمانه من المال لتعبّدٍ شرعيٍّ كالزوجة غير ذات الولد، أو مطلقاً بالنسبة إلى العقار، (زمین) و غير الأكبر من الأولاد بالنسبة إلى الحبوة ففي حرمانه من الخيار المتعلّق بذلك المال مطلقاً، أو عدم حرمانه كذلك، وجوهٌ، بل أقوال: (قول اول اینکه ارث می برد مطلقا و قول دوم اینکه ارث نمی برد مطلقا) ثالثها: التفصيل بين كون ما يحرم الوارث عنه منتقلًا إلى الميّت (مثلا زمینی خریده است) أو عنه (زمینی را فروخته که زوجه خیار را ارث نمی برد زیرا اگر خیار را اعمال کند زمین به ملک میّت بر می گردد و زوجه از زمین ارث نمی برد.) ، فيرث في الأوّل... و رابعها: عدم الجواز في تلك الصورة و الإشكال في غيرها، صرّح به في جامع المقاصد.[3]

 

ادله ی این اقوال:

اجماعی در مسأله نیست زیرا این مسأله بین فقهاء اختلافی است.

اما دلیل قائلین به نفی مطلق: خیار تابع مال و شأنی از شؤون مال است بنا بر این کسی که مالک مال نیست مالک خیار هم نخواهد بود. مخصوصا اگر کسی مانند ما بگوید که خیارات همه از باب ضرر مالی است بنا بر این کسی که مالک مال نیست حق خیار هم ندارد.

ان قلت: در بعضی موارد خیار هست ولی مالکیت نیست و آن مانند قرار دادن خیار برای اجنبی است.

قلت: اگر انسان برای اجنبی خیار قرار می دهد هر اجنبی ای را انتخاب نمی کند بلکه کسی را انتخاب می کند که بالاخره در این معامله عرفا حقی پیدا می کنند و سودی می برند. بنا بر این اصل در مالکیت خیار، مالکیت مال است.

 

ان شاء الله در جلسه ی آینده این بحث را ادامه می دهیم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo