< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مکارم

مبحث خیارات

97/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: أخلص‌ دينك‌ يكفك‌ القليل من العمل.[1]

یعنی دینت را خالص کن که در این صورت عمل مختصر برای تو کافی است. این حدیث این نکته را بیان می کند که آنچه مهم است کیفیت عمل است نه کمیت آن. عمل باید با خلوص همراه باشد. گاه انسان کار کوچکی را برای خدا انجام می دهد ولی این کار ارزش بسیاری دارد.

در ذیل آیه ی 79 از سوره ی توبه داستانی است که پیامبر می خواست برای جنگ از مردم کمک بگیرد در نتیجه هر کسی هر چیزی داشت که می توانست بدهد هدیه ی خود را در کنار مسجد می گذاشت. تلی از خرما و مواد غذایی به وجود آمد. شخص فقیری به نام ابو ایوب انصاری بود که کار او آب کشی بود زیرا مدینه لوله کشی آب نداشت و او به اطراف مدینه می رفت و آب می آورد و به کسانی که در مدینه بودند می فروخت. (قابل توجه اینکه ما الان در چه جامع و موقعیتی هستیم که آب لوله کشی در هر خانه است ولی قدر آن را نمی دانیم) در آمد او بسیار ناچیز بود. او هم تصمیم گرفت در این ثواب شریک باشد در نتیجه یک شب بیدار بود و اضافه کاری کرد و مقداری خرمای خشکیده توانست به دست آورد و روز آن را به کنار مسجد آورد. رسول خدا (ص) فرمود: این را بالای همه ی خرما ها بریز تا سایر خرماها نیز برکت پیدا کند. منافقین این کار ابو ایوب را مسخره کردند. خداوند این آیه را نازل فرمود: ﴿الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذينَ لا يَجِدُونَ‌ إِلاَّ جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم‌[2]

قرآن می فرماید: او کسی بود که بیش از آن در توان نداشت. ولی منافقین می گفتند این همه خرما آورده ای خسته نشدی؟ سربازی که این خرما را بخورد معلوم نیست چه بر سرش می آید؟ ولی خداوند به سبب دو من خرمایی که او آورده بود آیه ای از قرآن را نازل کرد.

در تاریخ هم مکرر آمده است که افرادی کار اندکی انجام دادند ولی به سبب خلوص نیّت و دوری از ریا موجب برکات بسیاری شد.

البته خلوص نیّت کار آسانی نیست و در روایات آمده است که: الريا أخفى‌ من دبيب النملة السوداء في الليلة الظلماء على المسح الأسود.[3] یعنی ریا از مورچه ی سیاه که روی سنگ سیاه و آن هم در شب راه می رود مخفی ترست. این مورچه حتی روی سنگ هم اثر رفتنش موجود است ولی به حدی ضعیف است که نمی توان آن را متوجه شد.

اینکه از بعضی از اهل سیر و سلوک نقل می کنند که نمازهای سی ساله اش را قضا کرد به دلیل اینکه سی سال در صف اول بود و یک بار صف اول جا نبود و او به صفوف دیگر رفت و در قلبش احساس ناراحتی بود. بعد فکر کرد دید که در طول این مدت که در صف اول بود نیتش خالصانه نبود.

البته انسان نباید مقید به کم باشد، عمل باید زیاد باشد ولی مقدار کم آن که از روی خلوص باشد از عمل زیادی که آن کیفیت را ندارد بهتر است. خداوند نیز به این عمل کم و با کیفیت پاداش و برکت می دهد. به عمل انسان، هوش و فکر و عبادت انسان برکت می دهد.

قابل توجه اینکه بعضی به سراغ سیر و سلوک می روند تا در نتیجه چشم برزخی پیدا کنند و یا طی الارض داشته باشند و مانند آن. اینها خود اول خودخواهی است زیرا این آثار برای رسیدن به مقامات و درجاتی است که به خود انسان بر می گردد نه اینکه کاملا برای رضای خدا باشد.

 

موضوع: شرایط شروط ضمن عقد

یکی از شرایط شروط ضمن العقد این است که بر خلاف مقتضای عقد نباشد. کبرای این مسأله از مسلمات است ولی در مواردی از لحاظ صغروی بحث است که شرط در آن خلاف مقتضای عقد هست یا نه. شیخ انصاری به پنج مورد از آن اشاره کرده که اکنون به پنجمین مورد رسیده ایم که عبارت این است که اگر زوجین در عقد موقت شرط کنند از هم ارث ببرند آیا این شرط خلاف مقتضای عقد هست یا نه.

شیخ انصاری در این مورد می فرماید: و منها: مسألة توارث الزوجين بالعقد المنقطع من دون شرطٍ أو معه، و عدم توارثهما مع الشرط أو لا معه، فإنّها مبنيّةٌ على الخلاف في مقتضى العقد المنقطع. (هم قائلین به اینکه زوجین در عقد موقت از هم ارث می برند این بحث را مطرح کرده اند و هم کسانی که قائل هستند زوجین در عقد موقت از هم ارث نمی برند.)[4]

ما همانند شیخ انصاری این مسأله را در دو مورد بررسی می کنیم:

اول اینکه عقد منقطع ارث می آورد یا نه. دوم اینکه اگر بگوییم ارث می آورد آیا با شرط می توان آن را ساقط کرد یا نه و اگر گفتیم ارث نمی آورد می توان با شرط ارث بردن را ایجاد کرد یا نه.

 

اقوال علماء:

در اینجا بحث های بسیاری مطرح شده و ما یک کلام فشرده و مفید از صاحب جواهر نقل می کنیم که می فرماید: لا يثبت بهذا العقد ميراث بين الزوجين شرطا سقوطه أو أطلقا وفاقا للأكثر ، بل المشهور (مشهور بیشتر از اکثر است.) بل عن الغنية نفي الخلاف عنه ولعله كذلك إلا من القاضي (ابن برّاج)، فجعله كالدوام، لصدق الزوجة التي لا يصح اشتراط سقوط إرثها (بنا بر این آیات ارث که راجع به زوجه است شامل زوجه در عقد موقت هم می شود) كغيرها من الورثة (که اگر مثلا پدر شرط کند که فلان فرزندش از او ارث نبرد و یا فلان فرد دو برابر ارث ببرد این شرط را لازم نیست انجام دهند میّت فقط در ثلث خود وصیت کند) ومن ابن أبي عقيل والمرتضى ، وكذلك ما لم يشترط السقوط.[5]

علامه در مختلف می فرماید: قال ابن إدريس: اختلف أصحابنا في توارث نكاح المؤجل فقال قوم منهم: ترث وتورث إذا لم يشترطا نفي التوارث، مثل نكاح الدوام. (که زوجین از هم ارث می برند) وقال آخرون منهم: لا ترث ولا تورث إلا أن يشترطا التوارث، فإن شرطا ذلك توارثا. وقال (علامه می فرماید:) الباقون المحصلون (محققون): لا توارث في هذا النكاح، شرطا التوارث أو لم يشترطا.[6]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo