< فهرست دروس

درس تفسیر قرآن آیت الله مکارم

92/05/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 نکته ای پیرامون روز قدس:
 روز قدس ابتکاری بسیار حساب شده در مقابل اسرائیل غاصب می باشد. هر سال که راهپیمایی ها در کشورهای مختلف اسلامی در این روز که آخرین جمعه ی ماه رمضان است انجام می شود برای اسرائیل و حامیان آن روز بسیار سختی را رقم می زند. در میان فوائد بسیار این راهپیمائی به دو فائده ی آن اشاره می کنیم:
 اول اینکه قدس به فراموشی سپرده نمی شود. بسیاری از ظلمان هنگامی که ظلم می کنند می گویند باید از گذشت زمان به نفع خود استفاده کنیم و کاری کنیم که به تدریج مردم مسأله را فراموش کنند. مسأله ی روز قدس سبب می شود که هر سال مسلمانان دوباره به این فکر بیفتند که قبله ی اول آنها در چنگال اسرائیل غاصب است و سرزمین های مقدس آنها توسط آنها غصب شده است. غصب سرزمین آنها هرچند مربوط به شصت سال قبل است ولی این راهپیمایی ها موجب می شود که این نکته به فراموشی سپرده نشود.
 فائده ی دوم این است که این روز عامل وحدت مسلمانان است. در این روز همه ی مسلمانان بدون توجه به نژاد و قبیله می دانند که قدس قبله ی اول مسلمین دنیا بوده است و بیت المقدس سرزمین اسلامی است. در این روز همه یک صدا فریاد می زنند و متقاضی آزاد شدن قدس از چنگال غاصبان می شوند. این اتحاد، پشت اسرائیل و حامیان آنها را می لرزاند.
 
 
 موضوع: آیه ی 37 سوره ی احزاب
 خداوند متعال در آیه ی 37 سوره ی احزاب می فرماید: وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي‌ في‌ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‌ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‌ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً [1]
 در شأن نزول این آیه گفتیم که حضرت خدیجه غلامی به نام زید خرید و به رسول خدا (ص) هدیه کرد و ایشان هم غلام را آزاد کردند. بعد او را به عنوان پسرخوانده ی خود پذیرفت. بعد از ظهور اسلام، زید اسلام را قبول کرد و چنان پیشرفت کرد که فرمانده ی لشکر در جنگ موته شد و در آنجا هم شهید شد.
 رسول خدا (ص) هنگامی که دید زمان ازدواج زید فرا رسیده است از دختر عمه ی خود زینب برای او خواستگاری کرد. زینب، از خانواده ی با شخصیت قریش و از بنی هاشم و فرزندزاده ی عبد المطلب بود و سختش بود که با زید که غلام و برده بود ازدواج کند. آیه ی 36 نازل شد و بیان کرد که در اسلام، همطرازی در اسلام و ایمان است و فرد مسلمان باید مطیق محض خدا و رسول باشد. بنا بر این رسول خدا (ص) با این کار سنت برتری قبیله ای را شکست.
 این آیه نیز متضمن یک سنت شکنی دیگر است که در میان عرب مرسوم بود. توضیح اینکه ازدواج زید و زینب دوام نیافت و بین این دو ناسازگاری ایجاد شد. دلیل آن مشخص نیست شاید به این دلیل بود که هرچند هر دو خوب بودند ولی اخلاق آنها با هم نمی ساخت. آنها نزد رسول خدا (ص) آمدند و تقاضای طلاق کردند. رسول خدا (ص) فرمود: عجله نکنید: (أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ) همسرت را نگه دار. زینب اصرار کرد و وقتی صیغه ی طلاق جاری شد. زینب احساس شکستی در زندگانی خود احساس کرد. هم با یک غلام آزاد شده ازدواج کرد و هم او زینب را طلاق داد.
 رسول خدا (ص) برای جبران این شکست دختر عمه ی خود را برای خودش عقد کرد. این در حالی بود که در میان عرب پسرخوانده را مانند پسر به حساب می آوردند و همان طور که کسی نمی توانست با همسر پسرش ازدواج کند می گفتند با همسر پسرخوانده ی خود هم نمی تواند ازدواج کند.
 رسول خدا (ص) با عمل فوق این سنت را هم شکست و با زینب ازدواج کرد.
 بر این اساس در آیه ی فوق می خوانیم: وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ (و زمانی که تو به کسی که خدا و خودت به او نعمت داده بود (یعنی زید) گفتی:) أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ (همسرت را نگه دار و در طلاق عجله نکن. نعمت خدا بر او همان نعمت اسلام و ایمان بود و نعمت رسول خدا (ص) بر او همان آزاد کردن او بود) وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي‌ في‌ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ (رسول خدا (ص) در ذهنش این بود که اگر زید او را طلاق دهد دیگر چاره ندارد مگر اینکه برای جبران کردن این امر برای زینب با او ازدواج کنی) وَ تَخْشَى النَّاسَ (ولی در عین حال از حرف و حدیث مردم می ترسیدی به این معنا که می ترسید مبادا پایه های اسلام شل شود و مردم بگویند که رسول خدا (ص) با عروسش ازدواج کرده است و منافقین روی این امر تکیه کنند.) وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ (باید بیشتر از خدا بترسی. فرمان خدا را اطاعت کن و از کسی نترس) فَلَمَّا قَضى‌ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً (وقتی زید طلاق داد) زَوَّجْناكَها (من او را به تو تزویج کردم. زینب هم به مفاد این آیه به دیگر همسران رسول خدا (ص) می گفت که همه ی شما را رسول خدا (ص) به عقد خود در آورده است ولی من را خداوند به عقد او در آورده و من بر شما از این نظر برتری دارم) لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‌ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ (تا بعد از این، آن سنت غلط شکسته شود و مردم بدانند که همسر مطلقه ی پسرخوانده در حکم عروس نیست.) إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (فرمان خدا باید انجام شود.)
 
 مطلب مهم دیگر این است که در زمان جاهلیت سنت های زیادی وجود داشت. بعضی از این سنت های خوب بود و اسلام هم آن را پذیرفت ولی بعضی از سنت ها بد بود ولی کماکان قابل تبدیل و اصلاح بود. اسلام این سنت ها را نیز گرفت و اصلاح کرد. ولی بعضی از سنت ها بودند که کاملا غلط بودند که اسلام آنها را حذف کرد.
 از جمله سنت های خوب جاهلیت پنج سنتی بود که عبد المطلب در میان عرب قرار داده بود و اسلام همه را امضاء کرد.
 بعضی معتقد هستند که عبد المطلب جزء اوصیاء حضرت عیسی بوده است یعنی امامی از امامان حضرت عیسی بوده است. او دارای شخصیت بسیار محترمی بود و تمام مردم مکه و عرب برای او احترام قائل بودند.
 امام علی بن موسی الرضا در روایتی که شیخ حر عاملی نقل می کند به این سنت ها اشاره می کند:
 سنت اول این بود که عبد المطلب گفت که زن پدر برای پسر حرام است. اگر زن پدر از او جدا شد دیگر پسر نمی تواند با او ازدواج کند.
 سنت دوم دیه ی قتل بود. در زمان جاهلیت قتل انسان امر مهمی نبود ولی عبد المطلب برای اینکه قتل کمتر شود صد شتر به عنوان دیه برای آن حساب کرد. این مقدار زیاد بود و امروزه معادل صد و پنجاه میلیون تومان می شود.
 سنت سوم طواف دور خانه ی خدا بود که معلوم نبود چند شوط باید طواف کنند که عبد المطلب آن را هفت شوط قرار داد.
 سنت چهارم این بود که عبد المطلب گنجی پیدا کرد (شاید هنگام حفر چاه زمزم و توسعه ی آن بود.) آن گنج را برداشت و خمس آن را به نیازمندان داد. اسلام هم خمس را در گنج مقرر داشت.
 سنت پنجم این بود که نام زمزم را (سقایة الحاج) یعنی وسیله ی سیراب کردن حاجیان قرار داد. قرآن مجید نیز همین اسم را امضاء کرد و در آیه ی (أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر [2] ) به آن اشاره می کند.
 
 اما سنت های نیمه غلطی که اسلام آن را اصلاح کرد:
 از این جمله مسأله ی شوم بودن یک سری امور است که معتقد بودند فلان زن و یا فلان خانه و یا فلان شخص بد قدم است و باید از آن فاصله گرفت. اسلام آن را اصلاح کرد و به همین دلیل در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود: أَمَّا الْمَرْئَةُ فَشُؤْمِها غَلاءُ مَهْرِها ... و ... شَدَّةُ مَئُونَتِها [3]
 یعنی خانمی که مهریه اش سنگین است بدقدم است و خانمی که پرخرج است و هر روز به دنبال مد و زینت تازه و لباس رنگارنگ است بدقدم می باشد.
 دسته ی سوم سنت هایی بود که صد در صد غلط بود که اسلام آنها را به کلی حذف کرد. از جمله این سنت ها این بود که دختر را ننگ می دانستند و زنده به گور کردن آنها را جایز می دانست.
 دو سنت غلط دیگر هم بود که یکی سنت همطرازی و سنت عدم ازدواج با همسر پسرخوانده که اسلام هر دو را نیز در هم شکست.
 سنت همطرازی همچنان در میان بعضی از قبایل عرب وجود دارد. ابن خلدون در مقدمه ی خود می نویسند که فلان فرد که عجم بود با فلان عرب ازدواج کرد و آن عرب ذلت ازدواج با فلان عجم را پذیرفت. ابن خلدون که دانشمند است خود این ازدواج را یک ذلت قلمداد می کند.
 این شاء الله این بحث را در جلسه ی بعد بیشتر توضیح می دهیم.
 


[1] احزاب/سوره33، آیه37
[2] حج/سوره22، آیه19
[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج21، ص252، ابواب مهور، باب5، حدیث27020، ط آل البیت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo