< فهرست دروس

درس تفسیر قرآن آیت الله مکارم

92/05/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 نکاتی پیرامون زکات فطره:
 زکات الفطره مشهور به زکاة الابدان است. زکات مال در نه چیز است ولی این زکات در عید فطر است. در روایت است که هر مالی که دریا یا صحرا تلف می شود به سبب این است که زکات و حقوق شرعیه ی آن پرداخت نشده است. بنا بر این دادن زکات مال انسان را بیمه می کند. فطریه همه که زکاة الابدان است موجب بیمه شدن بدن انسان می شود.
 زمان زکات فطره قبل از حرکت به سمت نماز عید است. قبل از حرکت باید این زکات را یا به فقیر بدهند و یا در صندوق مخصوص جمع آوری این زکات تحویل دهند. اگر فقیر معینی در دسترس نیست می توان به نیّت او کنار گذاشت و بعد به سمت نماز عید حرکت کرد. خداوند در قرآن می فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى [1] یعنی رستگاری و فلاح مخصوص کسانی است که اول زکات فطره را می دهند و تکبیرات مخصوص را گفته نماز عید را می خوانند.
 اما در مورد مسأله ی رؤیت هلال می گوییم لازم نیست که از مجتهد تبعیت کرد و اگر فرد خودش آن را ببیند و یا دوستانش ببینند و او اطمینان پیدا کند کافی است. اما در اینکه باید با چشم مسلح رویت شود یا با چشم معمولی باید از مجتهد تقلید کرد. ما قائل هستیم که باید با چشم معمولی دید و دیدن با تلسکوپ فایده ندارد.
 
 بحث قرآنی:
 موضوع: آیه ی 40 سوره ی احزاب
 خداوند متعال در آیات 40 سوره ی احزاب می فرماید: ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليماً [2]
 از اعتقادات ما که جزء ضروریات اسلام است این است که رسول خدا (ص) آخرین پیغمبر است و دین اسلام تا دامنه ی قیامت دین رسمی جهان بشریت می باشد.
 دلائل بسیاری بر این مسأله اقامه شده است و یکی از آنها آیه ی فوق می باشد.
 معنای خاتم را در جلسه ی قبل توضیح دادیم.
 اینکه به دو روایت اشاره می کنیم:
 روایت اول: عبد الله بن جعفر حمیری در کتاب قرب الاسناد و بیهقی از علماء اهل سنت در کتاب سنن این حدیث را نقل کرده اند: أَنَّ خَاتَمَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كَانَ مِنْ فِضَّةٍ (انگشتر رسول خدا (ص) از نقره بود) وَ نَقْشُهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ (علت اینکه رسول خدا (ص) نام خودش را روی انگشترش می نویسد به سبب این است که انگشتر او مهری بوده است که با آن، نامه را مهر و ختم می کرده است.) [3] روایت دوم: محدث قمی در سفینة البحار در حوادث سال ششم هجرت می گوید: در این سال رسول خدا (ص) نامه ای برای پادشاهان دنیا نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد. خدمت رسول خدا (ص) عرض کردند که پادشاهان نامه ها را بدون مهر اسم نمی پذیرند شما هم هم باید مُهری داشته باشید. رسول خدا (ص) دستور داد که روی انگشترشان نامشان را نوشتند و با آن نامه ها را مُهر می کرد.
 نتیجه اینکه خاتم به معنای ختم کننده و پایان دهنده است و انگشتر معنای دوم آن است.
 
 آیات متعدد دیگری هم وجود دارد که خاتم بودن رسول خدا (ص) را ثابت می کند و ما به سه آیه ی دیگر اشاره می کنیم:
 آیه ی اول: در قرآن می خوانیم که خداوند به رسول خدا (ص) دستور می دهد که بگوید: وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ [4] یعنی بگو که به من وحی شده است که شما را انذار کنم و به سوی خدا دعوت کنم و هکذا هر کسی را که صدای من به گوش او برسد.
 واضح است که (مَنْ بَلَغَ) تمام مردم دنیا را تا روز قیامت شامل می شود و تا آن روز هر کسی که از طریق رسانه ها و سایر طرق فرامین اسلام را می شنود موظف به تبعیت از آن است.
 آیه ی دوم: تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‌ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمينَ نَذيراً [5]
 یعنی بزرگ و پربرکت است خدایی که قرآن را بنده اش نازل کرد که تمام عالمیان را دعوت کند. (عالَمین) تمام انسان ها را تا دامنه ی قیامت شامل می شود و در آن نه نماز خاصی قید است و نه مکان خاصی.
 آیه ی سوم: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ [6]
 یعنی ای پیامبر! ما تو را نفرستادیم مگر برای همه ی انسان ها.
 
 احادیث خوبی نیز در این زمینه است. به عنوان نمونه در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. [7]
 در حدیث دیگری که به حدیث منزله مشهور است نیز نکته ی دیگری آمده است. در جنگ تبوک بود که رسول خدا (ص) می خواست به این جنگ برود و به علی علیه السلام فرمود که با من همراه مباش. (این تنها غزوه ای بود که علی علیه السلام با ایشان همراه نبود.) منافقین گفتند که این علامت آن است که بین رسول خدا (ص) و امیر مؤمنان اختلاف افتاده است. امیر مؤمنان به سوی رسول خدا (ص) رفت و عرض کرد: یا رسول الله! چرا اجازه ندادید خدمتان باشم. رسول خدا (ص) فرمود: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌ [8] موسی هم هنگامی که می خواست به کوه طور برود برای اینکه بنی اسرائیل طغیان نکنند هارون را به جای خود گذاشت. رسول خدا (ص) نیز به سبب اینکه در غزوه ی تبوک عده ای از منافقین در شهر مانده بودند امیر مؤمنان را در شهر باقی گذاشت تا جلوی خطر احتمالی آنها گرفته شود.
 همچنین رسول خدا (ص) اضافه می کند که هارون بعد از موسی پیغمبر بود ولی تو پیغمبر نیستی زیرا بعد از من دیگر پیغمبری نخواهد آمد.
 
 مناسب است دورنمایی از جنگ تبوک را بیان کنیم تا مشخص شود که اسلام با چه زحمتی به دست آمد.
 در تواریخ و اخبار آمده است که به پیغمبر اسلام خبر داده شد که پادشان روم با لشکر عظیمی آماده ی حمله به مدینه است. این واقعه در سال نهم هجرت یعنی یک سال قبل از رحلت رسول خدا (ص) اتفاق افتاد. رسول خدا (ص) اعلام کرد مسلمانان برای جنگ با آنها آماده شوند و دستور داد باید به استقبال دشمن روند نه اینکه صبر کنند دشمن برسد بعد آن را دفع کنند.
 این همان دستوری است که امیر مؤمنان در نهج البلاغه در خطبه ی جهاد بیان کرده است و دستور داده است که باید به استقبال دشمن رفت.
 به هر حال مسلمانان عرض کردند یا رسول الله! هوا بسیار گرم است همچنین فصل برداشت گندم و خرما و میوه جات و خوراک یک سال ماست همچنین فاصله ی تبوک تا مدینه بسیار زیاد است (زیرا تبوک در شمال جزیرة العرب است) باز گفتند که این لشکر عظیم که سی هزار نفر است بسیار زیاد است و در انبارها آذوقه ای نمانده است.. ولی رسول خدا دستور خود را تکرار کرد و گفت هرچه آذوقه دارید همراه خود بیاورید. این مشکلات بود که نام این لشکر را جیش العسرة یعنی لشکر مشقت بار گذاشتند.
 مضافا بر آن، هر ده نفر یک شتر به همراه داشتند یعنی نه کیلومتر پیاده و یک کیلومتر سواره بوده بودند. رسول خدا (ص) دستور داد که کفش و نعلین را همراه خود بیاورید زیرا مسیر سوزان است. بعد کار به جایی رسید که گاه یک خرما را دو نیم می کردند و دو نفر تناول می نمودند.
 وقتی آنها به منطقه رسیدند دیدند که خبری از دشمن نیست شاید دشمن با خبر شده و عقب نشینی کرده بود.
 ما نیز در هشت سال جنگ تحمیلی زحمت بسیاری کشیدیم. این مذهبی که به این سختی به دست ما رسیده است را نباید به راحتی از دست بدهیم و نباید اجازه دهیم که اجانب بر ما مسلط شوند و باید سعی کنیم مسأله ی امر به معروف و نهی از منکر را برای احیاء اسلام انجام دهیم و نگذاریم این مهم به تدریج به فراموشی سپرده شود و نباید تصور کنیم که این کار مخصوص نیروی انتظامی است بلکه هر کس باید با لحن مناسب این تذکرات را به مردم بدهد.
 برای استجابت دعا باید از گناه توبه کرد، غذای حلال خورد زیرا غذای حرام موجب عدم استجابت دعا است. همچنین باید امر به معروف و نهی از منکر را انجام داد چرا که اگر این واجب فراموش شود دعاها مستجاب نخواهد شد.
 


[1] اعلی/سوره87، آیه14
[2] احزاب/سوره33، آیه40
[3] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج16، ص95، ط بیروت.
[4] انعام/سوره6، آیه19
[5] فرقان/سوره25، آیه1
[6] توبه/سوره9، آیه28
[7] الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج1، ص58، ط دار الکتب الاسلامیة.
[8] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج37، ص256، ط بیروت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo