درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/04/24
كتاب الشهادات
جلسه:11
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
در اين مسئلهاى كه وارد شديم دو تا مسئله باقى مانده است و هر دو مسئله خيلى مهم است.
مسئله اول راجع به اين است كه عدالت اجتناب از كبائر، و اين كه اصرار بر صغائر نداشته باشد كه ما گفتيم به نحو كشف هم بايد باشد يعنى با او نشست و برخاست داريم و مىبينيم كه گناه نمىكند و اصرار بر صغيره هم ندارد كه كاشف است از اين كه يك حالتى يك ملكهاى روح خداترسى در عمق جانش حكمفرماست.
مسئله ديگرى كه هم خيلى مهم است اين كه آيا مروّت هم شرط است يا نه؟ يعنى بايد حفظ شخصيت خودش، حفظ شخصيت نوعش را هم بكند يا لازم نيست؟ اگر گناه نكند ولو حفظ شخصيت خودش را نكند حفظ شخصيت اجتماعيش را نكند اين عادل است عدالتش از بين نمىرود هر دو مسئله مشكل است.
مرحوم محقق در جاهاى ديگر فرمودهاند اين كه عادل آن است كه گناه نكند و خلاف مروت هم نداشته باشد امادر اين جا ساكت است لذا صاحب جواهر مسئله را متعرض شدهاند از قول خودشان و از قول بزرگان نظير شهيدين نظير علامه نظير همين محقق در كتابهاى ديگر و مىفرمايند مثل اين كه اينجا با سكوتشان مىخواهند بگويند مروّت شرط در عدالت نيست. اما مشهور در ميان فقهاء اين است كه مروّت هم شرط است بايد گفتارش كردارش متعارف باشد و اگر غير متعارف شد به طورى كه شخصيت او در ميان جامعه ضربه خورد اين عادل نيست كه استاد بزرگوار ما حضرت آيت اللَّه بروجردى بارها مىفرمودند كه احراز شخصيت اجتماعى لازم نيست اما اگر شخصيت اجتماعى برايش پيدا شد اين شخصيت اجتماعى را بخواهد ضربه بزند ايشان مىفرمودند حرام است. اگر حرف آقاى بروجردى باشد اصلاً برمى گردد به يك مطلب ديگرى و آن اين است كه اين كسى كه خلاف مروت دارد اگر اصرار بر آن داشته باشد اين همان اصرار بر صغائر است و اصرار بر صغائر انسان را از عدالت مىاندازد. اما فقهاء كه مسئله را متعرض شدهاند از اين باب متعرض نشدهاند اين را فى حد نفسه يك عنوان به آن دادهاند به عبارت ديگر ولو حرام هم نباشد اما اين خلاف مروت عدالت را از بين مىبرد اين خلاف مروّت مراتب دارد از نظر زمان و مكان از نظر افراد متفاوت مىشود مثالى كه مرحوم شهيد دوم در مسالك زدهاند و گفتهاند كه اين عادل نيست آن مرتبه بالا را گفته مثلاً مثل اين كه زن خودش را در وسط مردم ببوسد اين حلال است امااين ضرر به عدالت مىزند كه ما مىگوييم كاشف است از اين كه عدالت ندارد آقاى بروجردى مىفرمودند كه اصلاً حرام است براى اين كه ضربه به شخصيت اجتماعيش است اما مثل مرحوم شهيد مرحوم صاحب جواهر مىفرمايند نه اصلاً فى حد نفسه اين ولو حلال است اما ضربه مىزند به عدالتش.
مثال دوم كه مرحوم شهيد مىزنند يك قدرى پايينتر، به آن بالائى نه چون مقول به تشكيك است يك قدرى ضعيفتر مىفرمايند مثل اين كه يك كسى در ميان مردم بنشيند آن چه شب با خانمش واقع شده خصوصياتش را نقل بكند من چه كردم و خانم چه كرد و من چه گفتم و خانم چه گفت و بالاخره اين نقل خصوصيات دليل بر لاابالى گرى اين است و از عدالت او را مىاندازد يعنى ما مىگوييم كاشف است از اين كه عادل نيست اما مرحوم شهيد كارى به كاشفيت و اين كه گناه است يا نه و اينها ندارد يعنى مشهور در ميان اصحاب و مىگويند خود اين يك عنوانى است كه ضرر به عدالت مىزند و يشترط فى العدالة اين كه اجتناب از گناه از كبائر و اجتناب از صغائر و يكى هم خلاف مروت نداشته باشد.
مثال سومى كه مرحوم شهيد مىزنند مىفرمايند مثل اين كه يك آدم متشخص در راه چيز بخورد يا مثلاً بايد با عبا و عمامه و قبا اين جورى بيايد توى كوچه حالا ايشان مثال مىزند با لباس جندى بيايد توى درس بيايد توى كوچه بيايد براى درس گفتن منبر برود و مثالهايش را خيلى مىشود عوض كرد كه مثال روز هم باشد. يك طلبه در بازار سيگار بكشد يك طلبه يك عباى سرخى بپوشد بيايد يا كفشهاى پاشنه دار زنش را بپوشد و بيايد توى كوچه كه به قول مرحوم شهيد مسخرهآميز باشد مىفرمايد اين هم ضرر به عدالت مىزند لذا از نظر گفتار مثل اين گفتارها از نظر كردار مثل اين كردارها و مرحوم شهيد مىفرمايند كه اين جور آدمها يا كمبود عقل دارند خب معلوم است كه ما گفتيم يشترط فى العدالة كمال العقل اين نقص عقل دارد و يا اين اگرهم آدم عاقلى باشد خود اين فعل كسر اجتناب از گناهش است بالاخره آن هم او را از عدالت مىاندازد مثل اين كه اين جا ديگر مرحوم شهيد حرف آقاى بروجردى يا آقاى بروجردى حرف مرحوم شهيد را فرمودهاند كه اين خلاف مروت گاهى نقص عقل است سفاهت است گاهى هم نقص دين است و در روايات هم داريم كسى كه دين ندارد حيا ندارد كسى كه حيا ندارد همه كارى مىكند و دليل بر اين است كه عدالت ندارد.
شما در بازار تخمه بشكن و بيا مسلم عادل نيستى يا ديوانه هستى يكى از اين دو كه شهيد مىگويند مثلاً يكى از شماها داش منشى راه برو يك سيگار هم دستش باشد و در بازار با اين داش منشى سيگار هم بكش يك دستهاى چند وقت قبل از كاظمين آمده بودند پيش من و از آن افرادى بودند كه وضع حجاب آن افرادى كه راستى متدين هستند در ميان عربها خيلى خوب است اين آقا از كاظمين آمده بود پيش من سوالهايى از من داشت. يك سؤال اين بود كه جمهورى اسلامى آيا پوشيه را قبول ندارد؟ يك سؤال اين كه جمهورى اسلامى چادر را قبول ندارد؟ اگرندارد دليلش چيست؟ اين جا در يك چيزى است كه دراسلام از زمان صدر اسلامتا الان خب رسيده به اينجا كه )حالا اين را ايشان نمىگفت( آيه جلباب وقتى كه وارد شد ديگر همه مسلمانهاى مقيد به پيامبر اكرم رفتند در كيسههاى سياه آن وقت ديگر سر تا پا پوشيده در كيسههاى سياه كه علامه طباطبائى اين روايت را در الميزان ذيل آيه يا ايها النى قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيبهن اين روايت را اينجا نقل مىكنند و كم كم اين آقا رساند به اينجا كه مىبينم كه طلبه موتور سوار مىشود اين طورى نيست؟ مىبينيم كه طلبهها با عمامه ما تلفن بى سيم را دم گوش مىگيرند و راه ميروند اين طورى نيست؟ مىبينم كه طلبهها زنهايشان را پشت خودشان پشت موتورشان سوار كردهاند اين طورى نيست؟ اينها را جمهورى اسلامى همهاش را اجازه داده؟ يا اينها سر خودى كار مىكنند؟ مىبينم زنها حالا آنها كه حجابشان بد است كه بد است آنها هم كه حجابشان خوب است پشت رل مىنشينند آيا نشستن زن پشت ماشين اين اشكال ندارد؟ اينها از جمهورى اسلامى است؟ يكى يكى پرسيد. حالا آن كه راستى شهيد و صاحب جواهر و شهيدين و محقق و علامه و مرحوم شيخ طوسى يعنى از قدماء خيلى از متأخرين خيلى كه ما طلبهها بعضى اوقات يك كارهايى مىكنيم كه اين هم ضربه مىخورد به شخصيت خود ما هم ضربه مىخورد به شخصيت نوع و اينها را هميشه بزرگان نقل مىكردهاند يكى از كسانى كه خيلى پافشارى روى اين امر داشت آقاى بروجردى بود حتى مثلاً آقاى بروجردى ايشان تاكسى سوار نمىشدند چون آن موقع تاكسى ژيگول ميگول بود خيلى تمدن وار بود كم بود درشكه سوار مىشدند و بالاخره پاى مبارك ايشان شكست ديگردكتر دستور داد كه نمىشود درشكه بنشينى يا بايد درس را تعطيل كنى يا باتاكسى رفت و آمد كنى و ايشان بالاخره آقاى بروجردى يك تاكسى كرايه كردند صبح يك تاكسى مىآمد در خانه و ايشان را مىبرد صبر مىكرد تا ايشان درس بگويند بعد هم مىبرد ايشان را و ديگر ايشان از خانه نمىخواستند بيايند بيرون تا شب براى نماز آن تاكسى مىرفت دنبال كارش و بالاخره آقاى بروجردى مُرد و بالاخره يك ماشين كه ديگران مىخواستند به ايشان بدهند خب قبول نكرد ديگر.
زمانها تفاوت مىكند مكانها تفاوت مىكند افراد تفاوت مىكند اما بر روى هم در هر زمانى در هر مكانى در هرافرادى اين جمله آقاى بروجردى و جمله مرحوم شهيد خيلى بالاست و آن اين است كه اگركسى درصدد نباشد كه شخصيت خودش را حفظ كند و ضربه به شخصيت خودش بزند اين عادل نيست حالا عادل نيست يا از كم عقلى اوست بعضى اوقات يا از كم دينى اوست بعضى اوقات و يا ازبى توجهى او است كه گناه هم نيست اما كاشف ازاين است كه اين عادل نيست و اين كلى راعلى الظاهر نمىشود منكر شد. حالا شما مثالها را عوض كنيد همين مثالى كه الان مىزنم يكى از شما در بازار در وضع فعلى سيگار بكشيد برويد در يكى از اين قهوه خانهها كه يكى از مفاسد بزرگ اين جامعه شده و ما هر چه اصرار مىكنيم درِ يكى را مىبندند درِ ديگرى باز مىشود اين جاهايى است كه در پاركها قليان درست مىكنند و وضعش خيلى بد است يك وقتى بود قليان در ميان آقايان مشهور بود كه آن هم بد بود اما مشهور بود طورى نبود ولى الان حالا يك طلبه برود توى پارك يك قليان ازآن آقا يا از خودش درست كند و قليان بكشد بعد بگويد كه شرب توتون كه حلال است من هم در پارك خسته هستم مىخواهم قليان بكشم يعنى عرف اين را عادلش مىداند؟ معمولاً مردم مىگويند كه كم عقل است اين ديوانه شده ماهامىگوييم اين كاشف از اين است كه اين عدالت ندارد تقيد به ظواهر شرع ندارد همين جور كه قليانش اين جورى مىشود اگر هم وافور بيايد وافور هم مىكشد براى اين كه وقتى عدالت و آن روح خداترسى نبود به قول شهيد ديگر هر چه جلو بيايد اين انجام مىدهد همين مثالها بعضى ازاوقات براى اين كه مردم بخندند براى اين كه مثلاً به عنوان شوخى ديگران را به عنوان تفريح يك نيم ساعت حرفهاى اين جورى كه مثلاً من زنى صيغه كردم آن زن چه جورى بود چه گفت من چه كردم و امثال اينها خب حالا اين گناه است؟ بگوييد نه اما كم عقل است؟ آرى كم عقل هم، نه كم شعور است اين كسى است كه راستى در گفتار اگر غيبت هم جلو بيايد غيبت هم مىكند اگر دروغ هم جلو بيايد دروغ هم مىگويد و بالاخره ما بايد كاشفيت درست بكنيم، و اين كاشف از اين است كه عادل است، نيست، بلكه كاشف از اين است كه اين آدم عادل نيست مشهور هم هست در ميان فقهاء اگر ما خدشه مثالى بكنيم آنها مىگويند خب در آن زمان لباس جندى پوشيدن درست نبود حالا هم درست نيست يعنى يك مرجع تقليدى لباسهاى سپاهىها را بپوشد بيايد بنشيند روى منبر درس بگويد خب مىگويند آقا ديوانه شده ديگر همه مىگويند آقا ديوانه شده و اگر هم نگويند بالاخره زمزمه اين است كه اين آقا كاشف از اين است كه خبريش نيست عادل نيست يا مثلاً همين مثالها كه ايشان مىگويند خدشه دارد هيچ كدام خدشه ندارد هميشه درهر مكانى در هرزمانى در هر فردى اين حرفها مىآيد و يك كسى كارى بكند به قول مرحوم شهيد دوم يك كارى بكند كه در ميان مردم ضربه بخورد به شخصيتش ديگر آن ابهت اجتماعى نباشد مخصوصاً اگر ضربه بخورد به نوع، ضربه بخورد به عنوان مثلاً مثال مىزنند مىگويند مثل اين كه تكدى بكند خب يك طلبه برود در بازار گدايى بكند از اين مغازه به آن مغازه. لذا تكدى حرام است براى خاطر همين است براى خاطر اين است كه ضربه به شخص مىخورد ضربه به نوع مىخورد و چون ضربه به نوع است حرام است حالا آن تكدى را يك مقدار بياوريم پايين بعضى اوقات الان اميدوارم در اصفهان نباشد اما بعضى اوقات بعضى ازاحمقها از تهران مىآمدند براى اين كه پدرشان مثلاً در قم دفن بود خيرات و مبرات يك دو سه تا صندوق سيب مىآوردند در مدرسه فيضيه و ديگر اين بچه طلبهها هم بعضى اوقات شلوغ مىكردند سر او و اين سيبها را قسمت اين طلبهها مىكرد اطرافش هم جمع بودند و من وقتى اين صحنهها را مىديدم به اندازهاى ناراحت مىشدم كه حالا يك طلبه عمامه به سر برود آنجا بايستد تا يك سيب به او بدهند اين را بگوييم هيچ طورى نيست اجتناب از گناه كه دارد اصرار بر صغائر هم كه ندارد اين هم كه گناه نيست خب پس بنابراين طورى نيست و خيال نمىكنم انسان بتواند ملتزم بشود مثلاً الان در اين مدرسه صدر سيب قسمت بكنند آن هم اين جورى. من يادم نمىرود يكى از كارهاى بد ما طلبهها و روحانيت بلكه مراجع كه هنوز اصلاح نشده و بايد اصلاح بشود اين اول ماه و شهريه دادن، من يادم نمىرود مرحوم آقاى خراسانى خيلى ابهت اجتماعى داشت خدا درجاتش عالى است عالىتر كند يكدفعه درس آقاى طيب بوديم ايشان مثال مىخواست بزند به خلاف مروت مىگفتند مثلاً آقاى خراسانى زغال پته قبايشان كنند از بازار بيايند حجره، يعنى خيلى آدم با شخصيتى بود آقاى خراسانى خيلى با ابهت با عظمت، مدرسه فيضيه من هم همراه ايشان بودم مىگشتيم كم كم رفتيم دار الشفاء ناگهان اين صحنه هايى كه طلبهها جمع هستند براى گرفتن شهريه ايشان وحشت كرد چون كه ايشان شهريه مىداد يك فردى بود كه شهريه ايشان را و شهريه ديگران را مىداد و خيلى هم ذهن و حافظهاش خوب بود به مرور زمان به هر كسى مىرسيد شهريهاش را مىداد چون اين بعد از آقاى خراسانى بود خيلى برايش گران آمد به اندازهاى برايش گران آمد البته غضب كرد يك جسارت هم به آقاى بروجردى كرد كه چرا آقاى بروجردى بايد اين جور بكنند چرا بايد ذلت به طلبهها بدهند و ايشان آن را خلاف مروت مىدانست كه طلبهها چرا بايد جمع بشوند يك جا و چرا بايد اين كسى كه شهريه مىدهد چرا بايد اين طلبهها را اين جور جمع بكند؟ و ما هم هرچه كرديم آن وقتى كه جمهورى اسلامى آمد وقتى قم بوديم مرتب اين مراجع فعلى را مىديديم كه مرجعيت هم نداشتند و مرجعيت پيدا كردند آقايان را مىديديم بزرگان را مىديديم كه آقا اين صحنه برداشته بشود اين شخصيت طلبهها ضربه دار مىشود و درست هم شده درست هم كردهاند مثل ادارىها همين طور كه ادارىها هيچ وقت جمع نمىشوند براى پول گرفتن شهريه حقوقشان اول ماه به اسم آنها ريخته مىشود به حسابشان هر وقت مىخواهند مىروند مىگيرند يك نواقصى هم دارد باشد نواقص هم داشته باشد يعنى يك افراد بى ادبى درست نخوانده شهريه مىگيرند حالا هم همين طور است حالا هم 20 درصد 30 درصد اين طلبهها لياقت شهريه گرفتن ندارند اما مىگيرند يعنى درس نمىخوانند شهريه مىگيرند خب نمىشود و اگر مفسده دارد اما اين كه همه يك جا جمع بشوند و اين يك رسمى شده و مسلم شأن طلبه اين جور رسومات را قبول ندارد شأن روحانيت بعضى اوقات مىبينيم كه تكدى نمىكند اما جورى رفتار مىكند مخصوصاً آقاى كاروان است در كاروان جورى رفتار مىكند كه يك 30 20 ميليون جمع مىكند از اين كاروان براى اين كه اين كاروان مىبيند اگر پول را به اين ندهد حجش باطل است به او مىگويد حجّت باطل است زنت در خانه به تو حرام است شوهرت به تو حرام است بايد مواظب باشى هى مىخواند خب اينها نظيرش فراوان است. حالا من هم نمىگويم كه مىشود مثلاً همين سوار موتور شدن طلبهها خب در وضع فعلى بخواهيم بگوييم نه نمىشود بخواهيم بگوييم آرى نمىشود زنش را پشت سرش سوار كند بخواهيم بگوييم نه نمىشود بخواهيم بگوييم آرى نمىشود نشستن پشت رل يك طلبه بخواهيم بگوييم مىشود نمىشود بخواهيم بگوييم نمىشود نمىشود بالاخره در يك محظور عجيبى انسان راجع به اين مروتها واقع شده و همه ما هم مبتلا هستيم و چون كه همه مبتلا هستيم هر كسى جورى توجيه مىكند ماشينهايى كه ما داريم اينها به شأن طلبه نمىخورد حالا بخواهيم بگوييم نه نمىشود بخواهيم بگوييم آرى نمىشود لذا چارهاى نداريم جز در بسته يك چيزى بگوييم و آن اين است كه خلاف مروت آن است كه ضربه به شخصيت فردى يا شخصيت نوعى بخورد و زمانها، مكانها، افراد متفاوت است بعضى از افراد يك كارهايى ممكن است بكنند طورى نباشد اما همان كار را فرد ديگرى بخواهد بكند برايش اشكال داشته باشد در بعضى از مكانها يك كارهايى هست كه رسمى است طورى نيست اما همان كار را مثلاً يك طلبه در ده خودشان حتى با همين عبا و قبا بخواهد برود كار بكند خب خيلى مىگويند خوب است چه طلبه خوبى بارك اللَّه دارد كمك پدرش مىكند يا اصلاً مىخواهد سهم امام نخورد دارد زراعت مىكند خيلى خوب است اما همين طلبه با عبا و قبا و عمامه يك بيل بگذارد روى شانهاش برود در ميان عملهها بايستد بخواهد برود عملگى خب نمىشود ديگر. همانطور كه شهيد مىفرمايند زمانها تفاوت دارد مكانها تفاوت دارد افراد تفاوت دارد كليش اين است در هر زمانى در هر مكانى در هر فردى بايد ما همان طور كه مواظب دينمان هستيم مواظب شخصيت اجتماعىمان باشيم همين طور كه بايد مواظب دينمان باشيم مواظب شخصيت اجتماعى نوع هم باشيم كارى نكنيم كه نوع يعنى روحانيت ضربه بخورد ولو ضعيف، و در خانه همين جور حتى بعضى اوقات اين جورى است كه بعضى از مردها در خانه ممكن است از نظر لباس و از نظر حرف زدن و از نظر خوراك يك كارهايى بكند كه اين طلبه بخواهد آن كارها را در خانه پيش زنش پيش بچهاش بكند نشود اينها زياد است. اگر بخواهيم مثال بزنيم بعضى اوقات اين مثالهايش هجو مىشود به بحث و درس ما نمىخورد اگرهم بخواهيم بازتر بكنيم ممكن است اشتباه واقع بشود بنابراين اين كلى را خيال نمىكنم كسى منكر بتواند بشود اين كلى را مشهور در ميان فقهاء چه قدماء چه متأخرين چه متأخر متأخرين و مراجع الان همه همه كم پيدا مىشود غير از اين بگويد كه مىگويم كه ما بايد در هر زمانى در هر مكانى در هر سمتى شخصيت اجتماعى مان را حفظ بكنيم. و اگر كارى بكنيم به اين شخصيت ما ضربه بخورد مخوصاً اگرديگر به شخصيت نوع ضربه بخورد اين يا حرام است يا كاشف از اين است كه اين عادل نيست ديگر نمىتواند امام جماعت واقع بشود حالا هر چه هم بگوييم آن هم طورى نيست آقاى بروجردى مىفرمودند حرام است ديگران مثل مرحوم شهيد ومرحوم صاحب جواهر مىگويند حرام نيست اما كاشف از اين است كه اين مثل آنجا كه اصرار بر صغائر دارد كاشف ازاين است كه عادل نيست اين هم كاشف از اين است كه عادل نيست اين على الظاهر اين جور صحبت كردن ايرادى نداشته باشد و اين را تقاضا دارم از همه شما يك قدرى بيشتر به آن اهميت بدهيد مىخواستم امروز اين عبارات مرحوم شهيد و مرحوم صاحب جواهر و مرحوم كاشف الغطاء را بخوانم اما ديگر نشد دير شد ديگر خودتان مطالعه كنيد انشاءاللَّه براى همه ما مفيد باشد.
بحث فردا راجع به گناه صغيره است اصرار بر صغائر ببينيم كه اصرار بر صغائر آيا چيست و اگر كسى يك گناه صغيره بكند از عدالت مىافتد يا نه؟ انشاءاللَّه براى فردا.
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد