درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/06/13
كتاب الشهادات
جلسه:23
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
مسئلهاى كه مرحوم محقق عنوان كردهاند مسئله مفيد است مخصوصاً در زمان ما. چنانچه مسئله بعدى هم كه در باب غناء و موسيقى است آن هم مسئله مهمى است مسئله جنجال آفرينى است مخصوصاً در زمان ما و به اين دو مسئله كه اينجا طرداً للباب هم آمده بايد اهميت بدهيم خيلى.
مسئله اول ما كه دو سه روز درباره آن صحبت كرديم و بنا شدامروز هم يك مقدار روايت بخوانيم گرچه 50 40 تا روايت در مسئله هست اما مسئله، مسئله مشكلى است كه آيا قمار مطلقا حرام است؟ يا آنجا حرام است كه پولى در ميان باشد برد و باخت پولى، برد و باخت بالاخره منفعتى و اما اگر صرف بازى باشد سرگرمى باشد يا براى تعليم و تعلم براى تقويت فكر باشد حرام نيست درباره آن مسئله كه مشكل است آنجاست كه لعب به آلات قمار باشد و برد و باخت هم يعنى پول در ميان نباشد برد و باخت همين قمار است اما براى سرگرمى است براى رقابت است براى اين كه استعداد به قول اينها قوى بشود فكر قوى بشود براى تعليم و تعلم است آيا اين حرام است يا نه؟ آنجا كه با آلات قمار نباشد آن هم قابل خدشه است مرحوم شيخ انصارى اشكال مىكننند مثل فوتبال اين زمان ما كه برد و باخت است اما مثلاً پولى در بين نيست و با آلات قمار هم نيست يا به قول صاحب جواهر ديگر نمىدانم چه جورى است انگشتر بازى يا دوز بازى مىكند مثل اين كه آن وقتها انگشتر بازى در ميان طلبهها بوده نمىدانم چه جور بوده كه صاحب جواهربه انگشتر بازى مثال مىزند هست هميشه بوده وگاهى دوز بوده گاهى رقعه بوده مثل اين كه قرعه به كاغذ مىزنند چندتا كاغذ را مىنويسند و يكى از كاغذها را برمى دارد به عنوان تفأل يا به عنوان استخاره استخاره ذات الرقاع ديگر همين است آن بازىها هم اين جورى است اين حرام است يانه؟
مشهور در ميان فقهاء مىگويند اين قسم چهارم حرام نيست حالا ولو لهو است ولو لعب است امااگر حرامى باشد اگر كراهتى باشد از باب آن لهوش است و اما قمارش يعنى برد و باختش اين اشكال ندارد مشهور در ميان فقهاء اين است يعنى مكروه است. چنانچه اجماع است مسلم است قدر متقين است اگر پول آمد در بين ديگر با هر آلتى مىخواهد باشد اكل مال به باطل است حرام است حالا انگشتر بازى باشد و پول در كارباشد رقعه بازى باشد و پول در كار باشد يا نه با آلات قمار باشد اين وضعش چيست؟ اگرنباشد يا باشد و پول آمد در بين از باب اكل مال به باطل مسلم است حرام است حرفى در آن نيست و آن كه ما را گير انداخته اين حرف مرحوم محقق است كه لعب به آلات قمار كه برد و باختى هم در كار نباشد كه هميشه بوده الان هم هست آيا اين حرام است يا نه؟ مرحوم محقق مىخواهند بگويند حرام است مطلقا، مشهور در ميان فقهاء هم مىگويند حرام است لذا بازى شطرنج و پاسور بازى و نرد بازى و مصاديق هم زياد دارد يعنى آلات قمار زياد است. مىگويند كه اگر بازى با آلات قمار شد حرام است. همين جور كه مطالعه هم كردهايد حتماً ديگر 6 5 صفحه صاحب جواهر در اين باره صحبت مىكنند و بالاخره هم صاحب جواهر ونظير صاحب جواهر كه ايشان ادعاى اجماع مىكند ادعاى شهرت مىكند مىگويد حرام است حالا دليل بر اين حرمت چيست؟ راجع به آيات صحبت كردم راجع به روايات يك مقدار صحبت كردم بنا شد امروز باز هم درباره اين روايات صحبت كنيم و گفتم مرحوم صاحب وسائل، 50 40 تا روايت و در ما نحن فيه در باب 102 و 103 و 104 تقريباً 40 تا روايت نقل مىكند و از صاحب وسائل هم فهميده مىشود كه ايشان قائل به حرمت است و ديروز يك مقدار روايت خوانديم امروز هم يك مقدار روايت بخوانيم ببينيم كه چه بايد گفت؟ اگر بتوانيم حلالش بكنيم خب يك كار خوبى است براى اين كه الان خيلى مشهور است و براى سرگرمى الان حتى كار رسيده به اينجا كه خيلى بد كارى است اما رسيده ديگر، در جمهورى اسلامى در پاركها روى سنگ شطرنج درست كرده اند براى اين كه آنها كه مىروند آنجا يك دو سه ساعت يك شطرنج بازى هم بكنند لذا يك چيز فوق العاده مشهورى شده و مىگويند هم مثلاً حلال است آيا مىشود اين حلال را درست كرد؟ چند وقت قبل، قبل از مسافرت من يك خانم دكترى به من تلفن كرد مىگفت رفتم پارك و ديدم جوانها همه همه مشغول پاسور بازى و مشغول شطرنج بازى هستند به من تعريض مىكرد از آشنايان من بود كه تو اين را در رساله حرام كردهاى يك فكرى روى آن بكن و بگذار جوانها سرگرم باشند و اين سرگرمى جوانها را از جوانها نگير و راستى يك چيزى شده ولى مشهور در ميان فقهاء كه صاحب جواهر ادعاى اجماع كرده مىگويند حرام است ما هم در رساله نوشتهايم حرام است.
شما مىگوييد دلالت نداشت من مىگويم دلالت داشت و سببش هم همين است براى اين كه برهان و شكل اول كه نيست يك ظهورى است از روايات ممكن است يك كسى اين ظهور را بگويد من شهرت و اجماع را قبول ندارم. ائمه طاهرين روى همين شطرنج كه در زمانشان شطرنج بازى مىكردند حساب مىكردند مىگفتند حرام است حتى به راوى كه حالا روايتش را ديگر نمىخوانيم خود شماها مطالعه كنيد مىگويد در جلسه نشستهايد ولو اينكه تو بازى نكنى جلسه سخط و غضب خداست و حتى نگاه كردن به شطرنج مثل نگاه كردن به فرج مادرت است. يك چنين طمطراقى حالا ما بگوييم كه اين براى آنجاست كه پول در كار باشد نمىشود كه خب روايت است اين روايتها را ما همهاش را حمل كنيم. نه شهرت اين كار را كرده چه قدماء چه متأخرين چه متأخر متأخرين مثل صاحب جواهر كه پدر ماست پدر فقه ماست و همچنين مراجع مراجع گذشته مراجع فعلى من جمله حضرت امام حرام مىدانستند فقط كسى كه در ميان مراجع گذشته مراجع فعلى حرام نمىداند فقط مرحوم آقاى خوانسارى است با آن علم و احتياطشان نمىدانم اينجا چه طور شده يك تمايلى پيدا كردند مىگويند حرام نيست و الا مراجع گذشته همه آنها مراجع فعلى همه، كتابها همه، كتابهائى كه در دسترس ماست كه صاحب جواهر ادعاى اجماع مىكنند ديگر و گفتم در جلسه اول حضرت امام هم حرام مىدانند الا آن قسم چهارم را كه قمار نباشد و لهو و لعبى باشد و براى حذاقت باشد اين را مىگويند طورى نيست كه اين هم مشهور در ميان فقهاء مىگويند طورى نيست.
حالا يك قدرى روايتها را اين روايتها خوب است بخوانيم ببينيم چه بايد گفت؟ چه بايد كرد؟
روايت 6: و عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زياد عن محمد بن عيسى عن يونس عن الحسين بن عمر بن يزيد عن ابى عبداللَّه عليه السلام روايت از نظر سند خوب است يونس بن عبد الرحمن از اصحاب اجماع است در سند است اشكال در سهل بن زياد شده و اشكال بى جايى شده براى اين كه از سهل بن زياد مشايخ ثلاث يعنى مرحوم كلينى مرحوم شيخ مرحوم صدوق اقلاً 1000 روايت نقل كردهاند و از علماى خيلى بزرگ هم هست. عن ابى عبداللَّهعليه السلام قال يغفراللَّه فى شهر رمضان الا ثلاثة كه سابقاً خوانديم مضمونش را الا لثلاثة صاحب مسكر او صاحب شاهين او مشاحن كه اين صاحب را ديروز معنا كرديم يعنى آن كسى كه سرو كار با شراب دارد سرو كار با شطرنج دارد سر و كار با مشاحن دارد )كه باز هم من يادم رفت( شماها مسلم ديدهايد مشاحن يعنى چه؟ على كل حال صاحب شاهين را خود روايت معنا كرده يعنى شطرنج. اما مشاحن ظاهراً همين است كه آن شكار بازىها من خيال مىكنم اين است )حالا باز هم لغت را ببينيد، شما بايد ديده باشيد و به من گفته باشيد( اين خيال مىكنم شكارچى بازى يعنى اين خلفاى بنى العباس همه شاهان ايران اين مترفين كه حرام هم هست مىرفتند باز بازى مىكردند با زنشان با سگشان با خودشان مىرفتند آهوبازى مىكردند يا پرنده بازى مىكردند مشحنهاش را رها مىكردند يا مشاحنش را رها مىكرد مىرفت يك پرنده برايش مىآورد براى اين كه خودش دنبال آهو سگش هم دنبال آهو يك آهو مىگرفت اين مسلم پيش اصحاب حرام است مگر اين كه محتاج باشد و من حتى يك فكرى هم روى آن بكنيد ببينيد درست مىگويم يا نه؟ رسالهها كه مىگويند حرام است راجع به اين كه شكار برود من مىگويم كه فرق نمىكند اگر هم مثل بعضى جوانها الان احتياج ندارند مىروند ماهىگيرى و از وافورىها هم من ديدهام اينها بدتر هستند ناهار موجود است نشستهاند داد مىزنند بيا، و او سرگرم ماهىگيرى است ماهى را هم نمىخواهد. عقيده من اين است كه مثل همان آهو بازى اين هم حرام است اما آقايان نگفتهاند. اينها فقط آقايان كه فرمودهاند راجع به شكارش گفتهاند راجع به باز بازى يعنى بازش را رها بكند نگفتهاند فقهاء در رسالهها راجع به ماهى هم نگفتهاند راجع به آهو گفتهاند، شكار. كه حتى مثلاً اگرتير بزند به جاى ذبح است و حلال هم هست خب اگر هم حرام باشد باز اين از نظر وضعى حلال است اما كار حرام است اين مسلم پيش فقهاء است كه حرام است لذا قمار بازى مطلقا حرام است باز بازى و ماهىگيرى و اينها اگر محتاج نباشد آن هم حرام است و امثال اينها. اگر هم گفتيد نه، نه. مثل فقهاء كه گفتهاند نه. لذا راجع به آهو مسلم است هيچ شكى در مسئله نيست در همه رسالهها هم نوشته لذا برود آهو بگيرد برود مثلاً حيوانهاى بيابانى را بگيرد همه گفتهاند حرام است الا گفتهاند آنجا كه احتياج داشته باشد گفتهاند نه، آن براى احتياجش طورى نيست و اما اگراحتياج نداشته باشد حرام است من مىگويم همين جور كه راجع به آهو مىگوييد راجع به ماهى هم بگوييد چه فرقى مىكند؟ همين جور كه راجع به سگ شكارچى مىگوييد راجع به باز شكارى هم بگوييد. چه تفاوت مىكند؟ حالا مشاحن ظاهراً اين است حالااگر كسى قبول نكند فعلاً بحث ما نيست.
روايت 7:
و عن على بن ابراهيم عن هارون بن مسلم عن مسعدة بن صدقه عن ابى عبداللَّهعليه السلام روايت موثقه است براى اين كه هارون بن مسلم و مسعدة بن صدقه هر دو راست گو هستند روايتشان قبول است اما مىگويند شيعه نيستند انه سئل عن الشطرنج فقال دعوا المجوسية لاهلها لعنها اللَّه خب اين مجوسيه و خلفاى بنى العباس كه برمكىها و امثال برمكىها ايرانىها آوردند آنجا خب اين پولى كه نبود. ما بگوييم نه اين كه فرمودند دعوا المجوسية يعنى آن شطرنجى كه با آن پول بازى بشود خيلى بعيد است آدم اين جور حرف بزند روايت هم سندش خوب است هم دلالتش خوب است ديگر. شطرنج به آن نگاه كردن هم در روايت ديگر دارد اشكال دارد در مجلسش هم نشستن اشكال دارد چه برسد بازى باآن بكنيد حالا مىخواهد پول در كار باشد مىخواهد نباشد.
روايت 8: و عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد بن عيسى عن الموسى بن قاسم عن محمد بن على بن جعفر عن الرضاعليه السلام سند روايت بسيار عالى است قال جاء رجل الى ابى جعفرعليه السلام فقال يا اباجعفرعليه السلام ما تقول فى الشطرنج التى يلعب بها؟ فقال اخبرنى ابى على بن الحسينعليه السلام عن الحسين بن على عليهما السلام عن اميرالمومنينعليه السلام قال قال رسول اللَّهصلى الله عليه وآله وسلم من كان ناطقاً فكان منطقه بغير ذكر اللَّه كان لاغياً و من كان صامتاً فكان صمته لغير ذكر اللَّه كان ساهياًثم سكت فقام الرجل و انصرف اين هم خوب روايتى است يعنى آمد از امام باقرعليه السلام سؤال كرد ازاميرالمؤمنين سؤال كرد اميرالمؤمنين تقيه كردند جوابش را ندادند و رفتند روى موضوع ديگر پند و نصيحتش كردند تااين كه بلند شد رفت. همين جواب ندادن دليل بر تقيه است و دليل بر عدم جواز است ظاهراً اين جور است ديگر. آن پرسيد كه شطرنجى كه يلعب بها ظاهراً همان شطرنجى است كه پول در كار نيست نگفت يقمر بها، مرحوم محقق عبارتشان اين جور بود كه الثالثة اللعب بآلات القمار كلها حرام كالشطرنج و النرد والاربعة عشر و غير ذلك سواء قصد اللهو او الحذق او القمار اما روايت دارد كه فى الشطرنج التى يلعب بها، يقمر بها نيست تقريباً يك ظهور قوى دارد در اين كه مثل زمان ما زمانهاى گذشته شطرنج بازى مىكردند براى سرگرمى. لذا شطرنجى كه يلعب بها وضعش چه جورى است )كبوتر بازى قمار نيست ولى اصل كار حرام است( خب اين هم روايت كه كسى استفاده كند كه اميرالمؤمنين علىعليه السلام از سوال فرار كردندو اين دليل بر اين است كه حرام بوده لذا فرار كردند يا اين كه مثلاً بگوييم كه حلال بوده اما چون كه لهو و لعب بوده، انسان را مشتغل به دنيا مىكرده و اعراض از ذكر اللَّه مىكرده اين بوده لذا حضرت نگفتند حلال است اين احتمال هم هست در مسئله. لذا بخواهيم تمسك به اين كنيم مشكل است اما اين جمله شطرنجى كه يعلب بها، اين معنايش هم همين است كه يعنى شطرنج با آن مىشود قمار كرد مىشود با آن بازى كرد حالا اين بازى را پرسيده حضرت فرار از سؤال كردند.
روايت 9: و عن على بن ابراهيم عن ابيه عن النوفلى عن السكونى عن ابى عبداللَّه عليه السلام قال نهى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم عن اللعب بالشطرنج و النرد. دلالتش خيلى خوب است، خوب نيست؟ براى اين كه بازى با شطرنج غير از قمار با شطرنج است قمار با شطرنج كه پول در كار باشد معلوم است حرام است اما بازى با شطرنج چه؟ سكونى نقل مىكند روايت موثقه است ديگر، نقل مىكند كه امام صادق عليه السلام شايد هم تقيه بوده كه از خودشان نگفتند نقل كردند از پيامبر اكرم كه پيامبر اكرم آن را نهى كرده ظاهراً دلالت اين روايت 8 هم مثل همان روايت موثقه، روايت 7 كه فرمود دعوا المجوسية لاهلها ظاهراً دلالتش خيلى خوب است اين روايت 8 هم اگراميرالمؤمنين عليه السلام از جواب فرار كردند تقيه در كار باشد دلالتش خيلى خوب است ممكن است كسى بگويد نه تقيه در كار نبوده براى خاطر اين كه اعراض عن ذكر اللَّه است حضرت فرمودند كه نه، ساكت ماندند ولى حالا كسى روايت 8 را اشكال بكند اما روايت 7 و 9 را ديگر ظاهراً نمىشود اشكال كرد.
روايت 10 محمد بن على بن الحسين فى معانى الاخبار عن ابيه عن سعد عن يعقوب بن يزيد عن الحسن بن محبوب و عن محمد بن موسى المتوكل عن عبداللَّه بن جعفر الحميرى عن احمد بن محمد بن عيسى عن الحسن بن محبوب عن خالد بن جرير عن ابى الربيع الشامى عن ابى عبداللَّهعليه السلام مرحوم صدوق ازاساتيدش نقل كرده است تا رسيده به ابى الربيع شامى لذا روايت از نظر ما صحيح السند است قال سئل عن الشطرنج و النرد فقال لا تقربوهما قلت فالغناء قال لا خير فيه لا تقربه. حالا ما بخواهيم حملش بكنيم كه نزديكش نرو يعنى پول بازى. لذا روايت صحيح السند است و بخواهيم اختصاصش بدهيم به آنجا كه پول در كار باشد مشكل است انصافاً ديگر مخصوصاً با جملهاى كه نزديكش نرو و مخصوصاً اين كه در آن زمان شطرنج بازى فراوان بوده اما مترفين يا براى بچهها بالاخره مثل حالا يك چيز مشهورى شده متأسفانه شطرنج را هم نسبت به حضرت امام مىدهند كه يك تهمت به حضرت امام است مسئولين هم نسبت مىدهند بعضى از مسئولين گفتم در پاركها شطرنج درست كردند براى اين كه حضرت امام شطرنج را حلال كرده در حالى كه حضرت امام شطرنج را يعنى بازى با شطرنج را كه از آلات قمار است حرام مىدانند اين يك تهمت بر حضرت امام است. گفتم در ميان فقهاء ما الان خوب سراغ نداريم يك فقيهى از مراجع از علماى گذشته حلال بداند جز آقاى خوانسارى آن را هم نمىدانم ديدهايد يا نه؟ ايشان هم صاف نه، اما على كل حال شبهه مىكنندو بالاخره با اصل درستش مىكنند اين كه اشكال ندارد.
من حرف امام را نقل كردم و مشافهة هم نقل كردم، نه من. بزرگان. بزرگان قوم مراجع فعلى اينها از حضرت امام سؤال كردند وحضرت امام خيلى با ناراحتى جواب دادند و بعد هم ديدند كه دارند تهمت مىزنند در رسانهها گفتند ببينيد كار به كجا رسيده كه نسبت حليت قمار به من مىدهند.
روايت 11: و فى الخصال عن احمد بن محمد بن يحيى عن ابيه عن سهل بن زياد عن محمد بن جعفر بن عقبه عن الحسن بن محمد ابن اخت ابى مالك عن عبداللَّه بن سنان عن عبد الواحد بن مختار. روايت دو تا مجهول درآن است يكى حسن بن محمد ابن اخت مالك يكى هم عبد الواحد، عبد الواحد را با عبداللَّه بن سنان مىتوانيم درست بكنيم اما ديگر آن حسن بن محمد بن اخت را قبلش كسى نيست كه روايت را درست بكند مگر اين كه احمد بن محمد بن عيسى را بزرگان گفتهاند لا يروى الا عن ثقه. گفتهاند از اصحاب اجماع نيست اما آن است كه برقى را از قم بيرون كرد براى اين كه روايت ضعيف نقل مىكرد. احمد بن محمد بن عيسى رئيس قميين است آن وقت رياست مطلقه شيعه را داشت برقى يكى از روات است از علماى بزرگ است كه بعد هم احمد بن محمد بن عيسى پشيمان شد براى خاطر اين كه توهين به علم كرد از كارش پشيمان نشد از اين كه توهين به علم شد و خود احمد بن محمد بن عيسى رفت همانجا كه برقى تبعيد شده بود رفت آنجا و از او عذر خواهى كرد. مرادم اينجاست كه احمد بن محمد بن عيسى برقى را كه يكى از علماست از قم بيرون كرد گفت براى اين كه تو روايت ضعيف نقل مىكنى خب اگر چنين باشد خودش كه ديگر نمىتواند روايت ضعيف نقل بكند يك كسى را بيرون بكند بگويد تو روايت ضعيف نقل مىكنى و خودش روايت ضعيف نقل بكند لذا گفتهاند احمد بن محمد بن عيسى لا يروى الا عن ثقه. اگر اين باشد روايت صحيح السند است قال سئلت اباعبداللَّهعليه السلام عن اللعب با شطرنج فقال ان المؤمن لمشغول عن اللعب. آن بازى با شطرنج را سوال كرد حضرت يك كلى گفتند كه شيخ انصارى به همين كلى تمسك كرده مىفرمايد كه ولو اين كه با آلات قمار هم نباشد اگر لعب است حرام است مثل انگشتر بازى يا رقعه بازى يا دوز بازى يا حالا مشهور شده بچهها منچ بازى مىكنند گفته حرام است مثل اين است كه بگوييم غيبت به طلبهها نمىخورد.
روايت 12: على بن ابراهيم فى تفسيره عن ابى الجارود عن ابى جعفر عليه السلام فى قوله تعالى روايت صحيح السند است براى اين كه ابى الجارود را بعضى در او اشكال كردهاند اما اين مسلم پيش اصحاب است و حتى آن كسانى كه خيلى محتاط در علم رجال هستند مثل مرحوم آيت اللَّه خويى اين را تصديق مىكنند كه على بن ابراهيم در اول تفسيرش قول داده هر روايت نقل مىكنددر تفسير گفته اين روايات من حجت بينى و بين اللَّه است لذا روايت سندش اشكال ندارد فى قوله تعالى انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون قال اما الخمر فكل مسكر من الشراب الى ان قال و اما الميسر فالنرد و الشطرنج و كل قمار ميسر و اما الانصاب فالاوثان التى كانت تعبدها المشركون و اما الازلام فالاقداح التى كانت تستقيم بها المشركون آيه شريفه را معنا كردهاند آن وقت خمر و ميسر را پهلوى بت پرستى گذاشتهاند كه گناه خيلى بزرگ است.
حالا آن جملهاى كه هست اين است كه ابى جعفرعليه السلام امام باقرعليه السلام فرمودند معناى آيه شريفه را گفتند اماالخمر فكل مسكر من الشراب و اما الميسر فالنرد و الشطرنج و كل قمار ميسر حالا ديگر پول دركار باشد يانباشد ما بگوييم كل قمار ميسر آنجا كه پول در كار باشد مشكل است ديگر. فتلخص مما ذكرناه با اين روايتها كه 30 20 10 تا ديگر هم هست نمىتوانيم بگوييم كه شطرنج بازى كه در زمان ما مشهور است اين حلال است. اگر كتك به ما نزنند و هوچى بازى نشود ما بلكه مىتوانيم بگوييم اين فوتبال بازى فعلى اين اشكال شرعى دارد. اما حالا اين را جايى مسلم نگوييد كه ما را هو مىكنند بلكه ديگر بايد در مقابل اينها بگوييم بارك اللَّه ايران برد، بَه چه عالى برد شايد به عنوان ثانوى هم اگر به عنوان اولى اشكال داشته باشد به عنوان ثانوى ديگر بايد بگوييم كه حلال است براى اين كه ايران در مقابل انگلستان ببرد خب اين يك امتياز است براى خاطر آن امتياز مثلاً حرامى حلال شده است ولى اينها را مىگويم براى اين كه در ذهن مباركتان باشد و بدانيد كه اينها همه شبهه دارد به قول حضرت امام آن كه همه چيز را به همه كس نشان داده يعنى شيخ انصارى فتوى كم دارد اما در اين جاها حسابى فتوى دارد و همه اينها را شيخ انصارى و مشهور در ميان فقهاء حرام مىدانند. حالا اگردلتان مىخواهد آن روايات باب 103 را هم يك قدرى بخوانيم اگر نمىخواهيد ديگر بس است هر كسى ديگر هر چه از روايات فهميد همين است حالا اگر مىخواهيد فردا هم باز روايت بخوانيم و اگرنمى خواهيد برويم سر موسيقى آن چنانى كه الان غوغا مىكند.
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد