درس خارج  فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری

85/08/15

كتاب الشهادات

جلسه:41

 اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

 آيا سؤال براى يك مسلمان براى يك طلبه اين حرام است يانه؟ البته سؤالى كه موجب ذلت او بشود عرفاً كه مصداق كاملش را مرحوم شهيد اول، دوم، مرحوم صاحب جواهر مرحوم علامه مرحوم محقق تعيين كرده‌اند سائل به كف يا در عبارات همه آمده مثل طفيلى، يك كسى مهمان يك جاست يك كسى دنبالش راه مى‌افتد مى‌گويد من طفيلى هستم من غفيلى هستم و اين كه بعضى جاها رسم شده است كه بدون دعوت مى‌روند موجب ذلت هم هست براى آنها آيا سؤالى كه موجب ذلت است اين حرام است يا نه؟ مرحوم صاحب جواهر مى‌فرمايند نه اين حرمتش حرمت اخلاقى است، نه حرمت فقهى به معنا اين كه مذموم است عقلاً عرفاً، عند العقلاء و اما اين را از عدالت بيندازد يا عقاب داشته باشد نه عقاب ندارد حرمت ندارد بلكه مذموم است چون كه پيش عقلاء پيش مردم خوار مى‌شود ذليل مى‌شود اين نبايد اين كار را بكند اما اخلاقاً، نه فقهاً و بالاخره در آخر كار مرحوم صاحب جواهر در مسئله ما مى‌فرمايند كه سؤال به كف اگر ما بتوانيم تعبد برايش درست بكنيم خب شده است و آن روايتها مى‌گويد سائل به كف شهادتش پذيرفته نيست و اما اگر هم در آن روايتها اشكال بكنيم خب همين طور كه مى‌فرمايند اين هم مثل يكى از آن اتهامهاست و اتهام من حيث هو اتهام نمى‌تواند در مقابل عدالت عرض اندام بكند آن عدالت مقدم است پس بنابراين مشهور در ميان فقهاء من جمله صاحب جواهر مى‌خواهند بگويند سائل به كف حرمت ندارد به معنا اين كه اين را از عدالت بيندازد، صاحب جواهر يك استحسانى يا استظهارى هم مى‌كنند در مسئله مى‌گويند اگر اين را از عدالت مى‌انداخت امام‌عليه السلام بايد بگويد كه لا تقبل شهادته لانه فاسق خب نگفته‌اند امام‌عليه السلام فرموده است كه لا تقبل شهادته لانه ان اعطى رضى و ان منع سخط خب همين دليل بر اين است كه اين براى اتهامش است و اما اين كه سؤال به كف موجب حرمت باشد موجب فسق باشد نه اين حرف صاحب جواهر است.

 حالا حرفى كه ما ديروز داشتيم مى‌گفتيم كه بعضى از روايات دلالت مى‌كند براين كه اذلال نفس حرام است و عقاب بالا هم برايش بار شده و اين رواياتى كه مى‌خواهيم بخوانيم بعضى صحيح السند هم هست يعنى استفاضه بالايى دارد كه در آن استفاضه بالا بعضى از روايات صحيح السند است و آن سؤال به كف و امثال اينها قدر متقين همين از اين كه سؤال نبايد بكند سائل به كف حرام باشد و اما اگر سائل به كف نباشد موجب ظلم پيش مردم نباشد بگوييم حرمت اخلاقى دارد حالا اين روايتها اگر بتواند اثبات حرمت شرعى حرمت فقهى بكند خب برمى گردد به اين كه لا تقبل شهادته لانه فاسق.

 گفتم لانه اگر اين علت را بخواهيم بگوييم اين علت نمى‌تواند براى ما كار بكندبراى اين كه لانه ان اعطى رضى و ان منع سخط خب آن به قول خود محقق حالا مى‌رسيم مى‌فرمايند كه اين جور چيزها نمى‌تواند در مقابل عدالت بايستد بعد از آن كه عدالت هست، راجع به اجير همين مباحثه فرداى ماست مرحوم محقق مى‌فرمايند كه در مقابل عدالت اين جور استحسانها به عبارت ديگر اتهام نمى‌تواند بايستد خب اين عادل است وقتى عادل است حالا به قول شما اين جورى هم باشد ان اعطى رضى و ان منع سخط اما چون عادل است اين نمى‌گذارد گناه بكند و شهادت ناحق بدهد پس شهادتش پذيرفته است اين يك معناست كه ديگر خواه ناخواه روايات را حمل بر كراهت مى‌كنند معلوم است كه اگر شاهد يك طلبه مقدس متدين باشد برود شهادت بدهد بهتر از اين است كه يك گدا را ببرند شهادت بدهد خب حمل مى‌كنند مرحوم محقق مى‌گويد كه داعى نداريم اين جور افراد را ببريم شهادت بدهند و اما اگر راستى در بن بست مانديم شهادت دادنشان اشكال ندارد براى اين كه آن عدالت مانع از اين است كه اين اتهام بتواند كار بكند اين صراحت حرف محقق است اجماع دروس است اجماع مرحوم صاحب جواهر است على كل حال اين روايتها را بخوانيم ببينيم اگر اين روايتها دلالت بر حرمت بكند ديگر بايد بگوييم لا تقبل شهادته لانه فاسق.

 مرحوم صاحب وسايل چهار پنج تا باب براى اين كه انسان نبايد سئوال باشد همان جمله‌اى كه هارون الرشيد مى‌خواست يك ذلتى به موسى بن جعفرعليه السلام بدهد وزيرش را فرستاد كه آقا شما هر چه بفرماييد ما در مقابل شما حاضريم عمل بكنيم احترام به شما بگذاريم شما غريب هستيد چه چيز غذا لازم داريد و امثال اينها و حضرت نمى‌گذاشت حرف بزند هر چه مى‌آمد حرف بزند آقا نماز مى‌خواندند و بالاخره تا السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته اين شروع كرد بسم اللَّه الرحمن الرحيم اميرالمؤمنين هارون به من گفته‌اند كه بيايم خدمت شما و هر حاجتى داشته باشيد من برآورم حضرت فرمودند كه خودم كه پول ندارم اينجا و لم اخلق سئولاً خدا من را خلق نكرده كه سئول باشم رو بزنم خب اين سه چهار تا باب مرحوم صاحب وسايل اينجا درست مى‌كند يكى مثلاً راجع به قرض آدم داعى ندارد ولو قرض الحسنه برود قرض الحسنه بگيرد شبها خوابش نبرد يا اين اوضاع نكبت بار اقتصاد بيمار براى ما پيدا بشود حتى مى‌رساند به اينجا كه آقا وقتى كسى كه مى‌خواهد سؤال بكند اول بايد اذلال نفس بكند بعد سؤال بكند خب تازيانه ات افتاد روى زمين پياده شو خودت بردار به يك كسى بگويى به من بده چرا؟ سر سفره نشسته‌اى به زنت بگويى ليوان آب را بده خب دستت را دراز كن و ليوان آب را خودت بردار اين جور روايتها زياد داريم كه مرحوم صاحب وسايل در باب صدقات چهار پنج تا باب اين جور نقل مى‌كند اما يك باب نقل مى‌كند كه عنوان مى‌زند باب تحريم السؤال من غير احتياج كه سائل به كف را همين جور معنا مى‌كند چون احتياج ندارد و از اين طرف و آن طرف شايد مثلاً خرج و مخارج يك سالش را داشته باشد اما سائل به كف است لذا سائل به كف و طفيلى و غفيلى و از اين سؤال كن و از آن سؤال كن و از اين چيز بخواه و از آن چيز بخواه سؤال من غير احتياج را مرحوم حرّ عاملى مى‌فرمايند كه حرام است براى خاطر روايتها حرام است لذا مى‌فرمايند باب تحريم السؤال من غير احتياج اين جلد 6 وسائل كتاب زكات آخر كتاب زكات ابواب صدقه است سى چهل باب در ابواب صدقه مرحوم حرّ عاملى ابواب دارند حالا اين باب 31 از ابواب صدقه جلد 6 وسائل. روايت 1: محمد بن يعقوب عن على بن محمد بن ابى عبداللَّه عن احمد بن ابى عبداللَّه عن يعقوب بن يزيد عن محمد بن سنان عن مالك بن حصين السلولى روايت خيلى خوب است اما اين مالك بن حصين السلولى توثيق نشده اگركسى بعضى از بزرگان اين جورى هستند اطمينان دارند به محمد بن يعقوب كلينى در اول كافى گفته كه رواياتى كه من در اينجا نقل مى‌كنم همه‌اش صحيح السند است اگركسى آن را بگويد حالا آن حرف مشكل است ولى على كل حال روايت خوب است به غير مالك بن حصين السلولى كه اين توثيق نشده قال قال ابوعبداللَّه‌عليه السلام ما من عبد يسئل من غير حاجة فيموت حتى يحوجه اللَّه اليها و يثبت اللَّه له بها النار. اگر كسى سائل به كف شد تا مُرد هى سؤال كرد از اين و از آن و از آن سئول شد مى‌فرمايند دنيا يك عقوبت دارد و اين كه هميشه محتاج است اين هميشه محتاج است دو معنا دارد در روايات هم آمده در همين باب آمده در باب ديگر هم آمده دو معنا دارد يكى اين كه هرچه مى‌دهد به تو هيچ جا نمى‌رسد يكى مى‌رسد اما هر چه مى‌دهد به تو ولعت بيشتر مى‌شود يشيب بن آدم و يشبّ فيه خصلتان الحرص و طول الامل ظاهراً اين معناى دوم باشد اين دنيايش، آخرتش هم جهنم براى او واجب است يثبت اللَّه له بها النار خب روايت بخواهيم بگوييم اخلاقى است خب نمى‌شود ديگر و اگر هم شما بگوييد كه بزرگان گفته‌اند گناه كبيره كدام است؟ آن كه در قرآن يا در روايات ما وعده عذاب داده شده باشد اگر هم اين را بگوييد ديگر گناه كبيره هم مى‌شود اگر هم صغيره گفتيد باز كبيره مى‌شود براى اين كه روز اول و دوم و سوم ديگر كم كم مى‌شود كبيره. روايت دلالتش خوب است سندش آن مالك بن حصين است.

 روايت 2: و عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زياد عن الحسن بن محبوب عن مالك بن عطيه عن ابى عبداللَّه عليه السلام‌روايت صحيح السند مخصوصاً حسن بن محبوب هم قبل از مالك بن عطيه است اما مالك بن عطيه را مرحوم نجاشى توثيق كرده سندش اشكال ندارد. قال على بن الحسين‌عليه السلام امام صادق عليه السلام فرمودند جدّم امام سجاد فرموده اين را هم چه جورى معنا كنيم ضمنت على ربى انه لا يسأل احد من غير حاجة الا اضطرته المسئلة يوماً الى ان يسئل من حاجة خب اين معلوم است معنايش اين كه اگر كسى سؤال من غير حاجة بكند يك عقاب دنيا دارداين كه خدا مضطرش مى‌كند يك سؤال مع الحاجة بكند حالا يا معنايش اين باشد كه اصلاً خدا فقر به او مى‌دهد چون كه در بعضى از روايات هم دارد كه حالا مى‌خوانيم يا نه در يك جاى خصوصى، يك سؤال بى جا كرده خدا مضطرش مى‌كند كه يك سؤال به جا بكند يعنى موجب اذلالش بشود خب اين معنايش خوب است به درد ما خيلى نمى‌خورد يعنى دلالت بر حرمت ندارد اولاً اين كه كسى بگويد خب اگر خدا عقاب بدهد چه عقاب دنيا چه عقاب آخرت خب اين حرام است ديگر و الا اگر حرام نبود كه خدا عقاب دنيا به او نمى‌داد مشكل است يك قدرى اما اين جمله ضمنت على ربى اين را نمى‌دانم چه جور معنا كنيم ظاهراً قسم است يعنى امام سجادعليه السلام قسم مى‌خورند مى‌گويند كه به خدا قسم اگر كسى سؤال بى جا بكند مضطر مى‌شود كه سؤال بى جا بكند به عبارت ديگر امام سجادعليه السلام مى‌فرمايند به خدا قسم اگر كسى بى جا سؤال بكند خدا او را فقيرش مى‌كند لذا اين ضمنت على ربى را بايد همين جور معنا بكنيم ديگر ظاهراً غير از اين نمى‌شود معنا كرد من ضامن مى‌شوم كه خدا اين جور بكند كه معنا ندارد لذا ظاهراً ضمنت على ربى يعنى به خدا قسم، به خدا قسم مثل لعمرى به خدا قسم مسئله اين است شك درباره آن نكن خب اين هم روايت دوم.

 اگر كسى بگويد كه چنانچه اگر يادتان باشد مرحوم شيخ انصارى در اينجا مفصل صحبت كرده‌اند نه در اين جا در باب اين كه آيا عقوبات دنيا دلالت بر حرمت شرعى مى‌كند يا نه؟ ايشان مى‌خواستند بگويند نه ما آنجا مى‌گفتيم آرى براى اين كه اگر عقاب دنيوى بيايد دال بر اين است كه كار حرام انجام داده و الا كار حرام انجام ندهد و خدا هلاكت در دنيا به او بدهد خدا عقاب در دنيا به او بدهد ظاهراً معنا ندارد اما شيخ انصارى قبول نداشتند قدر متقين آنجاست كه موجب اذلال بشود اين ذل نفس كه در روايات فراوانى داريم اين روايتها روايات باب 12 از ابواب امر به معروف و نهى از منكر جلد 11 وسايل اين روايتها هست كه ان اللَّه فوض الى المؤمن اموره الا اذلال نفسه حالا اين اذلال نفس هم فقط اين نيست كه اين مثلاً سؤال بكند هر چه موجب اذلال نفس باشد خدا اجازه نداده و اين را ما بخواهيم اين روايتها را حمل بر استحباب بكنيم و حمل بر كراهت بكنيم و اينها كار مشكلى است انصافاً ان اللَّه فوض الى المؤمن اموره الا اذلال نفسه، طورى نيست.

 روايت 3: و عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد عن القاسم بن يحيى عن جدّه الحسن بن راشد عن محمد بن مسلم روايت صحيح السند است عن ابى عبداللَّه‌عليه السلام قال قال اميرالمؤمنين‌عليه السلام اتبعوا قول رسول اللَّه‌صلى الله عليه وآله وسلم فانه قال من فتح على نفسه باب مسئلة فتح اللَّه عليه باب فقر بگوييم كه خب حالا فقير بشوم بشوم بعيد است بگويد اين دلالت بر حرمت ندارد عذاب دنيوى است و عذاب دنيوى خدا مى‌دهد خب بدهد اين هم روايت 3.

 آن روايت اول دلالت بر حرمت مى‌كرد اين روايتها اگر كسى بگويد كه عذاب دنيوى هم دال بر حرمت است كه ما مى‌گوييم خب اين هم دال بر حرمت است حالا اگرنه اينها تاكيد مى‌شوند.

 روايت 4: محمد بن ادريس فى آخر السرائر نقلاً من رواية ابى القاسم بن قولويه عن محمد بن مسلم روايت صحيح السند است الا اين كه صاحب سرائر از افرادى است كه مى‌گويند )من قبول ندارم( ايشان خبر واحد را حجت نمى‌داند خبر صحيح السند را مى‌گويند ايشان حجت نمى‌داند و مى‌گويد كه بايد خبر متواتر باشد اما آخر سرائر شايد بيش از 200 تا روايت واحد ايشان مى‌آورد سببش هم اين بوده كه اصول اربع مأة بعضى پيش ايشان بوده و اين از اصول اربع مأة روايت نقل مى‌كند لذا ما مدعى هستيم آخر سرائر رواياتى كه نقل كرده است همه اين روايتها صحيح السند است و بعضى قبول ندارند ديگر مثل مرحوم آيت اللَّه العظمى آقاى خويى و امثال اينها قبول ندارند اما ما عقيده داريم كه خب كسى كه اصل اربع مأة دست او باشد يعنى اصول اربع مأة را ائمه طاهرين امضا كرده‌اند و كسى در اصول اربع مأة اشكال ندارد ولى اينجا حالا بعضى اشكال كرده‌اند حالا اين اصل در اين جا از اصول اربع مأة نيست اين كتاب عدة الداعى پيش ايشان بوده و كتاب عدة الداعى از ابن قولويه روايتها همه مرسل است مثل مفاتيح مى‌بيند كتاب دعاست مثل مصباح المتهجد است آن وقت روايتها را سندهايش را نياورده و اگر كسى بخواهد درستش بكند مثل تفسير عياشى تفسير عياشى هم همين طور است سند داشته يك كسى بى سوادى آمده سندهايش را حذف كرده براى اين كه سه جلد بشود دو جلد. اگر كسى اينجا ابن قولويه در عدة الداعى بگويد اين آقا هر روايتى نقل مى‌كند خب اين مشكل است انسان بگويد از اين جهت روايت مرسل است. قال قال ابوجعفرعليه السلام يا محمد كه به محمد بن مسلم گفته‌اند لو يعلم السائل ما فى المسئلة ما سئل احد احداً اگر مى‌دانست كه چقدر عقاب دارد يا اين كه چقدر تبعات دارد چقدر بد است اگر مى‌دانست چقدر بد است هيچ وقت سوال نمى‌كرد و ما بگوييم چقدر بد است يعنى حرام نه، ولو يعلم المعطى ما فى العطية ما ردّ احد احداً. اين يك قدرى آن صدر را ضعيفش مى‌كند اما على كل حال ثم قال يا محمد انه من سئل و هو بظهر غنى لقى اللَّه مخموشاً وجهه يوم القيامة در آخرت مى‌آيد آبرو ريخته يعنى صورتش گوشت ندارد خب نمى‌شود اين را بگوييم اخلاقى است. از همين پى مى‌بريم آن بالا هم كه فرموده بودند لو يعلم السائل همين است راستى يك كسى بيايد صف محشر افتضاح شده افتضاحش هم اين تجسم عنل در دنيا آبروى خودش را داده آنجا تجسم عملش اين است كه اين جور شده.

 روايت 5: همين است اما صحيح السند است، اشكال ارسال را ندارد محمد بن على بن الحسين فى كتاب عقاب الاعمال عن محمد بن الحسن عن الصفار عن يعقوب بن يزيد عن ابن ابى عمير عن ابى المعزى عن عنبسه روايت علاوه بر اين كه صحيح السند است ابن ابى عمير هم در سند است عن ابى عبداللَّه‌عليه السلام قال من سئل الناس و عنده قوت ثلاث ايام‌لقى اللَّه يوم يلقاه و ليس على وجهه لحم، نمى‌شود كارش كرد بگوييم اين روايتها حرمت اخلاقى است.

 روايت 1 و اين روايت 4 و 5 دلالت بر حرمتش خيلى بالاست و هيچ اشكالى در دلالت نداريم روايت 1و 4 را كسى بگويد ضعيف السند است يا 4 را بگويد مرسل است اما روايت 5 ديگر صحيح السند است و در سندش هيچ كس اشكال نكرده در حرمتش هم هيچ اشكال نمى‌شود كرد.

 روايت 6: احمد بن فهد عن عدة الداعى عن الصادق عليه السلام قال من سئل من غير فقر فكانما يأكل الخمر، حالا مرسل است اما بگوييم باز هم دلالت بر حرمت ندارد مثل اين است كه شراب بخورد.

 روايت 7: قال و قال النبى باز مرسله است در عدة الداعى من فتح على نفسه باب مسئلة فتح اللَّه عليه سبعين باباً من الفقر لا يسدّ ادناها شيى‌ء بگوييم كه اخلاقى است.

 روايت 9: محمد بن مسعود العياشى فى تفسيره عن هارون بن خارجه اين تفسير عياشى معمولاً اين جورى است خودش عالى است آن آخرى هم كه به امام مى‌رسد عالى است اما در وسط خب مرسل است خودش هم مرسل نكرده يكى ديگر آمده اين تفسير عياشى را مرحوم آقاى داماد خيلى غصه مى‌خورند مى‌گفتند اين مى‌تواند از كتب قدماء باشد اصلاً اصل براى ما باشد و اين جاهل آمده اين اصل را از ما گرفته ولى ظاهراً در تفسير عياشى من الان ياد ندارم كه آن آخرى كه از امام نقل مى‌كند او ضعيف باشد. محمد بن مسعود العياشى فى تفسيره عن هارون بن خارجه قال قال ابوعبداللَّه‌عليه السلام من سئل الناس شيئاً و عنده ما يقوته يوم فهو من المسرفين اسراف در چه؟ آبرويش را برده بگوييم مسرف طورى نيست حالا مسرف دال بر حرمت نيست.

 روايت 10: و عنه عن محمد بن الحلبى باز هم همين تفسير عياشى است قال قال ابوعبداللَّه‌عليه السلام ثلاثة لا ينظر اللَّه اليهم يوم القيامة و لا يزكيهم و لهم عذاب اليم الديوث من الرجل كه الان زياد است ديوث فقط اين نيست كه ببيند با زنش كارى مى‌كنند و اين ساكت بماند نه، مثل الان ببيند كه زنش بزك مى‌كند مى‌رود در خيابان اين خوشحال هم مى‌شود بدش كه نمى‌آيد نهى هم كه نمى‌كند طورى نيست يك جوانكى آمده بود پيش من زنش چادرى بوده دلش نمى‌خواست اين باشد زن دانشگاهى هم بود گفت اين شوهر من به من مى‌گويد كه يك بزك نرمى بكن و چادر هم سرت نكن مرد هم پيش من اقرار كرد مى‌گفت آرى من گفته‌ام و مى‌گويم من زياد ديده‌ام الان اين كسانى كه وضعشان نكبتى است شوهرهايشان همه ديوث هستند و اتفاقاً روايت هم داريم كه آن كسى كه به زنش نگاه كنند و اين حاضر باشد سمى فى السماء ديوثا حالا اين روايت حسابى ديگر گفته الديوث من الرجل و الفاحش المتفحش هم فحش مى‌دهد هم حاضر است فحش بگيرد چيزيش نمى‌شود آن وقت اين والذى يسئل الناس و فى يده ظهر غنى سائل به كف قوتش را دارد لا اقل سه شبانه روز دارد يا نه مى‌تواند اداره كند اما سائل به كف است روايت خيلى داغ است دال بر حرمت است فقط مرسله است چون كه مرسله عياشى است كسى بگويد مرسل است اما بالاخره اين روايتها اين 10 تا روايت بر روى هم دلالة و سنداً مى‌گويد لااقل سائل به كف طفيلى اين طرف و آن طرف رو زدن آبرو ريختن اذلال نفس اذلال روحانيت حرام است آدم باز هم شك و شبهه داشته باشد بگويد اخلاقى است مرحوم صاحب جواهر مثل اين كه در نظرشان نبوده اينجا هم مى‌فرمايد بحث چون منقح نيست و فقهاء منقحش نكرده‌اند ما بگذريم از مسئله اين ظاهراً اين روايتها در نظرمباركشان نبوده و همان دو سه تا روايت ديروز بوده كه ايشان مى‌فرمايد دلالت بر حرمت ندارد.

وصلى اللَّه على محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo