درس خارج  فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری

85/08/28

كتاب الشهادات

جلسه:50

 اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

 اين عبارات مرحوم محقق كه يك شهرتى هم روى آن هست از نظر ما اشكال دارد لذا شما هستيد كه بايد اشكالش را رفع بكنيد فرموده‌اند: الطرف الثانى فى ما به يصير الشاهد شاهداً و الضابط العلم تا اينجا صحبت كرديم و فهميديم كه و الضابط العلم او العلمى و هم از بناى عقلاء استفاده كرديم هم از روايات اهل بيت‌عليهم السلام و مستندها مستند اين علم اما المشاهدة او السماع او هما يا مى‌بيند يا مى‌شنود يا هر دو هم مى‌بيند هم مى‌شنود يك چيز مهمى اين جا افتاده است و آن اين است كه مستندها اما المشاهده او السماع او الاستشمام او الذوق او اللمس همان طور كه چشم مى‌بيند وعلم برايش پيدا مى‌شود گاهى هم شورى و شيرينى و اينها را ذوق او، ديگر نمى‌تواند ببيند نمى‌تواند بشنود آن ذوق ذائقه درك مى‌كند همين طور لمس نرمى و زبرى و سردى و گرمى و خب اينها مشاهده و سماع نيست اما مثل مشاهده و سماع است بلكه از مشاهده و سماع هم بالاتر است، بهتر است همچنين راجع به اين قوه لامسه قوه ذائقه قوه شامه بوى بد و بوى خوب را استشمام مى‌كند نه مشاهده است نه سماع و اين كه مى‌فرمايد كه مستند علم فقط مشاهدة، سماع او هما خب ناتمام است مستند علم حالا يا علمى فرق نمى‌كند گاهى مشاهده است گاهى سماع است گاهى ذوق است گاهى لمس است گاهى هم قوه ذائقه و گاهى هم شّم است پس نمى‌توانيم بگوييم كه مستند علم فقط بايد مشاهده يا سماع باشد يا هر دو.

 بعد مى‌فرمايند كه و ما يفتقر الى المشاهدة آن كه احتياج به مشاهده دارد افعال است لان آلة السمع لا تدركها گوش كه نمى‌تواند فعل را ببيند پس بنابراين منحصر است به مشاهده، افعال منحصر به مشاهده است حالا مثل چه؟ كالغصب و السرقة و القتل و الرضاع و الولادة و الزنا و الللواط فلا يصير شاهداً بشى‌ء من ذلك الا المشاهدة كه ما مى‌گوييم نه، غير از مشاهده هم اين افعال را مى‌تواند روى آن شهادت بدهد صاحب جواهر يك شوخى دارند اينجا و اتفاقاً خود مرحوم محقق يك قدرى برويم جلو همين شوخى ايشان را جدى مى‌گويند مرحوم صاحب جواهر مى‌فرمايند بنابراين نصب اميرالمؤمنين‌عليه السلام به خلافت اين كه به مشاهده ما نيست، به استفاضه است بايد اين حجت نباشد حضرت خديجه مادر حضرت فاطمه زهراست اين مشاهده ما كه نيست آنها مشاهده كرده‌اند ما تواتر داريم روى آن، يا استفاضه داريم روى آن و ما بگوييم كه افعال مختص به مشاهده است نه. خيلى چيزها درست مى‌شود در حالى كه مشاهده هم نيست تحمل شهادت روى آن مى‌توانم بكنم كه من جمله حالا خبر عدل، خبر بينه، استفاضه، تواتر اينها كه از حجج هستند اينها روى مشاهده مى‌گويند ما هم تحمل شهادت مى‌كنيم.

 اين بحث اين دو سه روزه در همين بود كه علم مثل خورشيد ببينم كه نمى‌شود گفت براى اين كه خيلى چيزها جاى اين علم مى‌نشيند مى‌شود علمى، خيلى چيزها جاى مشاهده را جاى چشم را مى‌گيرد ديگر، شما اگر يك چيزى را بگذاريد در دهانتان خب مى‌فهميد شور است، شيرين است، تند است، تند نيست، اين مشاهده نيست اما روى همين مى‌توانى شهادت بدهى مى‌گوييد چقدر تند است خب اين شهادت را مردم از شما قبول مى‌كنند ديگر، چقدر شور است به زنتان مى‌گوييد چقدر اين گوشت را امروز شور كرده‌اى خب مى‌گويد آقا مى‌بينى؟ مرحوم محقق مى‌گويد بايد با مشاهده باشد و الانمى توانى اعتراض به زنت بكنى، برو در قاضى و اينها، نمى‌شود گفت اينها را مى‌خندند به آدم .

 ايشان مى‌فرمايند كه يا مشاهده يا سماع، مستند شهادت گفته‌اند بايد علم باشد و مستند اين علم مستند اين شهادت مى‌گويند يا مشاهده است يا سماع و غير از اين دو، نه، و حتى مى‌گويند براى اين كه شنيدن هم راجع به افعال نيست پس افعال مختص به مشاهده است كه بخواهيم تحمل شهادت بكنيم بعد مى‌فرمايند و يقبل فيه شهادة الاصم براى اين كه آن مى‌بيند نمى‌شنود خب حرفى است سماع نيست اما مشاهده است پس تقبل شهادته و فى رواية يؤخذ باول كلامه لا بثانية و هى نادرة روايت صحيح السند است كه مى‌گويد كه حرف اولش، نه حرف دومش ايشان مى‌فرمايند و هى نادرة معرض عنها عند الاصحاب است به اين روايت هم عمل نمى‌كنيم بنابراين شهادت اصمّ حجت است خب اين تا اين جا كه گفتند افعال مربوط به مشاهده است كه يك ايراد مرحوم صاحب جواهر داشت و فرمود كه نه، بعد مى‌آييم خود مرحوم محقق هم مى‌فرمايد جاى مشاهده را استفاضه مى‌گيرد مرحوم شيخ طوسى مى‌گويند جاى مشاهده را بينه، عدلين مى‌گيرد و ما گفتيم نه جاى مشاهده را خبر ثقه مى‌گيرد كه روايت داشتيم حتى رواياتى كه ديروز خوانديم ثقه هم در آن نبود ما ديگر ثقه را به آن چسبانديم و اين جور نيست كه مشاهده فقط راجع به افعال. راجع به افعال خيلى چيزها هست من جمله مشاهده اين راجع به مشاهده.

 و ما يكفى فيه السماع اما آنجا كه افعال نيست شنيدنى است ايشان راجع به شنيدنى مثال نمى‌زنند خب بايد دو سه تا مثال هم اينجا بزنند بعد هم مى‌آيند صحبت مى‌كنند سه تا مثال بايد بزنند مثل اقرار مثلاً مثل اين كه كسى به كسى فحش مى‌دهد اين مى‌شنود مثل اين كه غيبت مى‌كند اين مى‌شنود خب اين فعل نيست ديگر اين سماع است بايد دو سه تا مثال اين جورى بزنند من جمله اقرار اما نمى‌زنند مى‌روند روى استفاضه مى‌گويند كه اين سماع اين طورى است كه بعضى اوقات سماع نيست استفاضه است جاى سماع را مى‌گيرد كه مشهور بين فقهاءست ايشان ترديد مى‌كنند مى‌گويند استفاضه جاى سماع را نمى‌تواند بگيرد و اين عبارت هم خيلى نارساست بايد ايشان بگويند كه و ما يكفى فيه السماع مثلاً الاقرار كه عمده است يا القذف، السبّ، الغيبة، التهمة اينها افعال نيست و مسموعات است اما مثال نمى‌زنند حالا اين كه هست اين است فالنسب و الموت و الملك المطلق للتعذر الوقوف عليه مشاهدة فى الاغلب اينها سماع مى‌تواند جايش را بگيرد يعنى فلانى پسر پدرش است يا مثلاً فلانى سيد است، نسب، موت، نديده كسى را كه مرده اما خب گريه و زارى از توى خانه بلند است و مى‌گويندمُرد، ملك مطلق يعنى در خانه نشسته خب اين ملكش است ديگر اما ملك مطلق است از كجا پيدا شده؟ آن معلوم نيست اما مالكيتش شهرت دارد مثل مدرسه ملك طلبه هاست طلبه عنوان، للتعذر الوقوف عليه مشاهدة فى الاغلب چون كه نمى‌شود مشاهده باشد پس سماع جايش را مى‌گيرد مى‌گويد و يتحقق كل واحد من هذا اين نسب و موت و ملك كه ايشان سه تا مى‌گويند دو تا هم بعد اضافه مى‌كنند يكى نكاح يكى هم وقف بعضى ديگر هفت تا مى‌كنند بعضى از بزرگان ده هفده تا شمرده‌اند و گفته‌اند اينهابا استفاضه ثابت مى‌شود فقط و يتحقق كل واحد من هذا من توالى الا خبار من جماعة لا يضمهم قيد المواعدة استفاضه را اين جورى معنا مى‌كنند مثلاً هفت هشت ده نفر جدا جدا كه بخواهند توطئه باشد مواعده كرده باشند اين كه دروغ بگويند اين نباشد ايشان علمش را هم نمى‌گويد اين استفاضه من حيث هى استفاضه مى‌گويند حجت است جاى سماع است خودش را مى‌گيرد مثل مثلاً ده نفر مى‌گويند ماه را ديديم از افعال هم هست اين استفاضه حجت است ولى عبارت محقق راجع به مشاهده‌اش نمى‌گويند راجع به سماعش مى‌گويند و عجب هم هست ديگر خب هفت هشت ده نفر از معتمدين روزه گيرها متدين‌ها مى‌گويند ماه را ديديم و ما بخواهيم بگوييم با هم مى‌خواهند ماه رمضانش بكنند چون كه بعيد است پس اين استفاضه حجت است لا يضمهم قيد المواعده اين يك صورت.

 يك صورت ديگر مى‌گويند او يستفيض ذلك حتى يتأخم العلم كه بعضى‌ها استفاضه را اين جور معنا كرده‌اند گفته‌اند ظن متأخم با علم كه آن احتمالش ملغى باشد اسمش را مى‌گذاريم علم عادى همه علوم غير از علم فلسفه اينهاظن متأخم با علم است تسامحش مى‌گويند اطمينانش مى‌گويند علمش هم مى‌گويند و تمام اين مثلاً لا تقف ما ليس لك به علم يعنى علم عرفى،نه آن علم دقى فلسفى و ظهور يعنى علم عادى و همچنين تا آخر كه مثلاً 5 درصد احتمال خلاف هست اين 5 درصد كه احتمال خلاف است عرف اينها را ملغى مى‌كند مى‌گويد كه اطمينان دارم بعضى اوقات مى‌گويد علم دارم بنابراين همين جورى هم كه صاحب جواهر فرموده‌اند كه هفت هشت ده تا مثال دارد گاهى به آن مى‌گويند علم گاهى به آن مى‌گويند اطمينان گاهى به آن مى‌گويند ظن متأخم با علم كه مرحوم محقق اينجا علمش مى‌گويند مى‌گويند كه يا آن را بگو، بگو كه معمولاً مواعده توطئه‌اى در آن محال عرفى است يا بگو به واسطه هفت هشت ده نفر علم پيدا مى‌شود عرفاً و آن كه گفتيم مستندها العلم اينجا پيدا مى‌شود حالا در حالى كه آن نسب و موت و ملك را با استفاضه درست مى‌كنند مى‌فرمايند و فى هذا عندى تردد يعنى سماعها را بايد بشنود بخواهيم با ظن متأخم با علم درستش بكنيم مى‌گويند من ترديد دارم خب اين خيلى حرف مهمى است من ترديد دارم يعنى چه؟ يعنى شهرت است يعنى استفاضه‌اش اسمش را شهرت مى‌گذارند استفاضه مى‌گذارند ظن متأخم با علم مى‌گذارند تسامح مى‌گذارند يعنى يك مقدارش را عرف تسامح مى‌كند خب نسب اثبات مى‌شود با شهرت يك آقا نمى‌داند پدرش كيست آيا اين آقا كه در خانه‌اش است پدرش است يا نه؟ شهرت خب مى‌گويد پدر است قاعده فراش مى‌گويد پدرش است شماها هم بايد بگوييد پدرش است اگر اين پدر مرد ارث مى‌برد اين حالا يقين دارم اين پسر اين است؟ نمى‌دانم از مادرش بايد بپرسيم و مخصوصاً اين نسب بايد با ظن متأخم با علم درست بشود و همچنين برو بالا مرحوم محقق بعد مى‌گويند نظير اين‌ها تواتر است بعد خودشان ايراد مى‌كنند مى‌گويند تواتر اصلاً پيدا نمى‌شود براى اين كه تواتر آن است كه مثلاً 100 نفر بگويند از طبقه دوم هم 100 نفر نقل بكنند طبقه سوم هم 100 نفر نقل بكنند تا برسد به اصل واين چنين چيزى ما نداريم ما اين چنين تواترى نداريم لذا مى‌گويند همه اين تواترها را هم اسمش را بگذار شهرت حرف خوبى است ديگر كم پيدا مى‌شود تواتر معنوى يا تواتر لفظى اما در اصول ما در فقه ما يك استفاضه درست كرده‌اند يك تواتر اجمالى درست كرده‌اند يك تواتر معنوى درست كرده‌اند و يك تواتر لفظى مثلاً مى‌گويند الاعمال بالنيات اين تواتر لفظى دارد از زمان پيامبر همين جور اين نقل شده به نحوى كه انسان يقين پيدا مى‌كند تاالان، تواتر معنويش را مرحوم صاحب معالم مثال مى‌زد به شجاعت اميرالمؤمنين عليه السلام كه در جنگ خيبر چنين كرد در جنگ نهروان چنين كرد در جنگ فلان چنين كرد از اينها يقين پيدا مى‌كنيم كه اميرالمؤمنين‌عليه السلام شجاع بوده، تواتر اجمالى را هم مرحوم آخوند درست كرده آن هم حرف خوبى است ده تا روايت كه باشد از اين ده تا روايت يقين پيدا مى‌كنيم كه يكى از اينها از امام عليه السلام صادر شده، استفاضه ديگر بعد از اينهاست يعنى هفت هشت نفر كه اسمش را مى‌گذاريم شهرت ريشه دار كه اين شهرت ريشه دار را در مقبوله عمربن حنظله فرمودند خذ بما اشتهر بين اصحابك و دع الشاذ النادر فان المجمع عليه لا ريب فيه اصلاً اسمش را گذاشته‌اند اجماع، لا ريب فيه‌اى لا ريب فيه عرفى يعنى وقتى كه مثلاً ده تا روايت هشت تا روايت هفت تا روايت صحيح السند ظاهر الدلاله آدم به مضمونش علم پيدا مى‌كند يا مثلاً مثل رؤيت هلال يا اين كه فلانى را ديدى يا نديدى؟ يا فلانى چكار كرد؟ چه گفت؟ خب هفت هشت نفر اين استفاضه است علم پيدا مى‌شود لذا همه اينها را مرحوم محقق مى‌گويد كه و عندى فيه اشكال البته اينجا مى‌گويد عندى اشكال اما وقتى كه مى‌رويم جلوتر در نكاح مى‌گويد شهرت كفايت مى‌كند همين مقدار كه مردم بگويند اين دو تا زن و شوهر هستند مى‌گويد كفايت مى‌كند و نمى‌شود ديگر غير از اين، يا دروقف اين اصفهان مى‌گويند جايى غير وقف ندارد همه‌اش را وقف كرده‌اند صفويه براى طلبه‌ها همه‌اش را هم خوردند چه خوردنى حالا هم دارند مى‌خورند چه خوردنى حق اين طلبه‌ها را نمى‌دهند حتى حالا ما روز اول كه آمديم اصفهان اين اداره اوقاف را خواستيم دادگسترى را هم خواستيم گفتيم يكى از ما من تعيين كردم فردش را يكى هم از دادگسترى آن وقت آن آقا تعيين كرد فردش را قاضى ويژه يكى هم از اوقاف آن گفت خودم در حالى كه آزاده هم بود خدا هدايتش كند يكى دو جلسه آمدند براى اين كه موقوفات اين مدارس را زنده كنند و يكى دو تا جلسه كه آمدند آن رئيس اوقاف شايد به او فوت كرد از بالا، ديدند مشكل مى‌شود اگر بخواهند موقوفات اين مدارس بازار را زنده كنند بازار را درِ آن را بايد ببندند لذا آن آقا ديگر نيامد ديگر نمى‌گفت چرا نمى‌آيم نشد كه نشد و هميشه نمى‌شد يك دفعه حضرت آيت اللَّه آقاى خادمى مى‌خواستند اين كار را بكنند رفته بودند پيش مصدق، گفت مصدق تكيه داده بود زير پتو من با او حرف زدم اين آقا هى شنيد و شنيد و يك دفعه بلند شد و نشست و گفت آقاى خادمى بناست وقف خورده بشود حالا يا ما بخوريم يا شما! يك مثال ديگر هم زد گفت ريختند در احمد آباد، احمدآباد را غارت كردند بعد نظامى‌ها آمدند بقيه‌اش را غارت كردند مشهور شد در احمدآباد كه احمد آباد را بايد خورد يا ياغى‌ها مى‌خورند يا نظامى‌ها حالا وقف را هم بايد خورد حالا يا بازارى‌ها بخورند يا ما يا شما، آن ناجنس هم اين جور جواب داد و حالا اين وقف از كجا مى‌گويى خب مشهور است ديگر مشهور است اين بازار وقف براى طلبه هاست. حالا ما بخواهيم بگوييم نه، نمى‌شودكه. لذا اين فرمايش مرحوم محقق و يتحقق كل واحد من هذا يعنى فقط نسب و موت و ملك، مابقى نه، گفتم سه تا اينجا مى‌گويند دو تا بعد مى‌گويند در كتابهاى ديگرشان بيشتر مى‌گويند مرحوم علامه هفت هشت تا مى‌گويند كم كم رسيده به ده هفده تا گفته‌اند اما بالاخره يك كسى پيدا بشود بگويد كه اين استفاضه اين شهرت جاى سماع و جاى مشاهده را مطلقا مى‌گيرد نداريم و اين از عجايب است در حالى كه استفاضه مسلم جاى سماع را مى‌گيرد جاى مشاهده را مى‌گيرد اگر نگيرد وامصيبتا مى‌شود فكرش را نكرده‌اند فقها اگر بگويند كه شهرت نمى‌تواند جاى مشاهده شخصى را بگيرد لازم مى‌آيد هيچ كسى نتواند يك سيد درست بكند در اين اصفهان، يك حلال زاده درست بكند در اصفهان، يك زن و شوهر درست بكند در اصفهان خب نمى‌شود ديگر فقط هم به واسطه شهرت است اصلاً مى‌گردد نظام ما روى استفاضه لذا هم جاى مشاهده را مى‌گيرد هم جاى سماع را مى‌گيرد نمى‌شود اصلاً جاى سماع را نگيرد جاى مشاهده را نگيرد اختلال نظام لازم مى‌آيد همين جمله كه اختلال نظام لازم مى‌آيد يك مقدار مى‌رويم جلوتر مرحوم محقق خودشان مى‌فرمايند، مى‌فرمايند كه و يثبت النكاح و الوقوف بالاستفاضه بعد مى‌بينند كه با اين حرفشان جور نمى‌آيد و عندى ترديد مى‌روند روى قاعده حرج مى‌گويند اگر بخواهيم بگوييم نه حرج لازم مى‌آيد اگر بخواهيم بگوييم نه هيچ كس نمى‌تواند وقف را درست بكند، آقاى محقق قاعده حرج چه ربطى به اينجا دارد خب شهرت هست استفاضه هست خب استفاضه جاى ديدن ما را ندارد؟ جاى سماع ما را ندارد؟ خب مسلم دارد ديگر. همه كارهاى ما روى شهرت است كه استفاضه اسمش را مى‌گذارند علم عادى، ظن متأخم با علم، استفاضه و هر چه مى‌خواهى اسمش را بگذار اين است كه براى ما در اجتماع كار مى‌كند، مدارك سيدها هيچ كدام حجت نيست براى اين كه من را مى‌گويند مظاهرى، اين حبيب بن مظاهر مرحوم حاج شيخ هم يك شجره نامه درست كرده من را مى‌رساند به حبيب بن مظاهر اين شجره نامه خب ضعيف السند است، شجره نامه‌هاى اين سيدها همه ضعيف السند است و هيچ كدام درست نيست اما چه درست است؟ اين سيدها سيد هستند هم خمس به آنها بايد بدهيم هم زكات به آنها نمى‌رسد هم العياذباللَّه اگرمنكر سيادتشان بشوند گناه خيلى بزرگ است هم براى خودشان هم براى ديگران، به چه سيد هستند؟ به شهرت چون كه معمول است اين جورى و الا 90 درصد اينها شجره نامه ندارند آن 10 درصد هم كه شجره نامه دارند شجره نامه ضعيف است مرحوم شيخ طوسى و قال الشيخ لو شهد عدلان فصاعدا صار السامع متحملاً مرحوم شيخ طوسى گفت كه نه بابا همه‌اش را نگو استفاضه، يك قدرى بيا پايين‌تر بگو اگر بينه هم شهادت داد تو مى‌توانى تحمل بكنى بعد هم مى‌گويند نه شهادت بر شهادت كه بروى بگويى دو نفر به من گفته، نه، خودت شهادت اصل بشوى تحمل شهادت به واسطه عدلين اما نه شهادت بر شهادت بلكه شهادت به واسطه اصل، بروى علناً بگويى كه من زيد را ديدم كه فلان فعل را انجام داد مى‌فرمايد كه فصاعدا صار السامع متحملاً، متحملاً يعنى چه؟ و شاهد الاصل لا شاهداً على شهادتهما و دليلى كه شيخ طوسى مى‌آورند در مبسوط مى‌فرمايند لان الثمرة الاستفاضه الظن و هو حاصل بهما ظن استفاده مى‌شود پس دراين هم كه استفاده مى‌شود پس بنابراين هركجا مظنه استفاده بشود درست است اين البته اين مظنه مرحوم شيخ طوسى را بايد توجيه كنيم ظن متأخم با علم استفاده ظن متأخم با علم مى‌دهد بينه هم ظن متأخم با علم مى‌دهد پس حجت است حرف خوبى هم هست يك قدرى برو بالاتر حرفهاى ديروز روايات كه مرحوم شيخ مى‌فرمايند لو شهد عدلان شما بگوييد لو شهد عدل صار السامع متحملاً چرا؟ براى 20تا روايت. و من جمله گفت آقا ثقه به من مى‌گويد بروم شهادت بدهم؟ گفتند بله برو شهادت بده لذا مرحوم شيخ طوسى بايد اصلاً اين جور بگويند والضابط العلم و العلمى ديگر اين علم و علمى گاهى استفاضه است و گاهى عدلين است و گاهى عدل واحد است و گاهى شنيدن است و گاهى ديدن است و گاهى ذوق، استشمامى است و گاهى هم لمسى است و امثال اينها. كم مطالعه مى‌كنيد ما مى‌خواهيم از شما استفاده بكنيم بجاى استفاده كردن سر به سر من مى‌گذاريد.

    وصلى اللَّه على محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo