درس خارج  فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری

85/09/18

كتاب الشهادات

جلسه:62

 اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

 دراموال مالى فرمودند كه زن مى‌تواند شاهد باشدو درباره آن صحبت كرديم كه اگر يك مرد و دو زن باشد قرآن درباره امور مالى مى‌فرمايد كه مى‌تواند شاهد باشدو روايات هم دلالتش خوب بود قرآن شريف طولى درست مى‌كرد اما روايات مى‌فرمودند كه طولى هم نه و اين قيد قيد غالبى است بنابراين در حالى كه مى‌تواند دو تا مرد عادل تهيه بكند اما يك مردو دو زن بيايند شهادت بدهند شهادت آنها پذيرفته مى‌شود.

 بحث امروز كه يك بحث اختصاصى مربوط به شيعه است و عامه هم خيلى سر و صدا روى آن بحث داشتند در زمان ائمه طاهرين‌عليهم السلام و همچنين الان اين كه در روايات ما هست اگر يك مرد و يك قسم مى‌فرمايد كه آن هم مى‌تواند حق مالى را اثبات بكند، اين بينه ندارد اما يك عادل دارد ضميمه آن‌عادل قسم مى‌شود و حق اثبات مى‌شود مطلب درست مى‌شود و اين مسلم پيش اصحاب است روايات هم فراوان روى آن داريم سببش هم اين است كه چون كه عامه حساسيت داشتند روى اين مطلب و همان وقتها بوده كه امام صادق‌عليه السلام درمضيقه هم نبوده‌اند در مضيقه تقيه‌اى مى‌فرمودند كه مى‌تواند يك مرد و يك قسم از طرف مدعى مطلب را درست بكند كه در روايات حالا يكى را مى‌خوانيم اين كه اينها مى‌آمدند خدمت امام صادق‌عليه السلام مثلاً مثل ابوحنيفه كه شاگرد امام صادق‌عليه السلام بوده اما خيلى نانجيب بوده مى‌آمد محاجه مى‌كرد با امام صادق‌عليه السلام، امام صادق‌عليه السلام جوابش را مى‌دادند و على كل حال ازنظر شيعه مسئله اشكال ندارد گرچه استيحاش هم داردانصافاً كه به جاى بينه بتواند قسم بنشيند براى اين كه اگر بينه نباشد نوبت مى‌رسد كه منكر قسم بخورد اما نگذارند منكر قسم بخورد و بگويند كه حالا كه يك شاهد دارى ضميمه بكن يك شاهد را به قسم، مطلبت صاف است ديگر منكر بايد حقت را بدهد احتياج به قسم خوردن او هم نيست، مشكل است براى اين كه قاعده البينة للمدعى و اليمين لمن انكر قاعده انما اقضى بينكم بالبينات و الايمان و قاعده همين آيه‌اى

 كه خوانديم كه امور مالى به واسطه دو تا مرد و ان لم يكونا رجلين فرجل و امرأتان خب ظهور آيه اين است بخواهيم بگوييم كه و ان لم يكونا رجلين فرجل و يمين الخصم اما چون كه روايات زياد است ديگر بايد بگوييم كه ائمه طاهرين‌عليهم السلام مى‌فرمايند كه اگر يك مرد و يك قسم، آن قسم به جاى آن دو زن مى‌نشيند يا بجاى آن مرد معلوم است اينجا طولى بايد باشد يعنى اگربينه نمى‌توانداقامه بكند آن وقت رجل و امرأتان، اگر امرأتان نمى‌تواند رجل و يمين اما همين جاها هم ممكن است كسى بگويد كه نه روايتها به ما مى‌گويد كه اگر بينه نمى‌تواند رجل و امرأتان او يمين الخصم مسئله را خيلى متعرض نشده‌اند اما ظاهراً از روايات مى‌توانيم استفاده غير طولى هم بكنيم لذا اين روايتها را بخوانم مسئله واضح است يعنى مسئله اختلاف در ميان شيعه نيست اما چنانچه اينها اجماع دارند آن‌ها هم اجماع دارند كه قسم مدعى نمى‌تواند كارى را درست بكند مگر اين كه آن بينه نداشته باشد قسم مى‌رسد به منكر منكر قسم را رد بكند آن وقت ديگر بدون رجل همان قسم مدعى كار را درست مى‌كند اما ما نحن فيه اين است كه اگر بينه ندارد مى‌تواند يك عادل با قسمش جاى بينه بنشيند به حيثى كه اگر منكر بگويد من قسم مى‌خورم به او بگويند نه، قسم او مقدم است براى اين كه يك ثقه‌اى هم با قسمش هست.

 باب 14 از ابواب كيفيت الحكم: روايتها معمولاً از نظر سند عالى است.

 روايت 1: محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن احمد بن محمد بن عيسى عن على بن الحكم عن ابى ايوب الخزازعن محمد بن مسلم عن ابى عبداللَّه‌عليه السلام قال كان رسول اللَّه‌صلى الله عليه وآله وسلم يجيز فى الدين شهاده رجل واحد و يمين صاحب الدين و اين كه نسبت به پيامبر اكرم مى‌دهند در مقابل عامه براى اين كه ديگر آنها مثلاً ساكت بشوند و لم يجز فى الهلال الا شاهدى عدل.

 روايت 2: و عن ابى على الاشعرى عن محمد بن عبدالجبار عن صفوان بن يحيى عن منصور بن حازم روايت خيلى سندش خوب است يك اصحاب اجماع هم كه صفوان باشد از آن نمره اول‌ها از آن شش نفرى هاست در سند هست عن ابى عبداللَّه‌عليه السلام قال كان رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم يقضى‌بشاهد واحد مع يمين صاحب الحق.

 روايت 3: و عن الحسين بن محمد عن معلى بن محمد عن الحسن بن على الوشاء عن حماد بن عثمان روايت سندش خوب است مخصوصاً كه حماد بن عثمان هم كه آن آخرى است از اصحاب اجماع است قال سمعت اباعبداللَّه‌عليه السلام يقول كان على‌عليه السلام يجيز فى الدين شهادة رجل و يمين المدعى. اين روايتها از نظر سند خيلى خوب است از نظر دلالت هم خيلى واضح است.

 روايت 4: و عن على بن ابراهيم عن ابيه عن حمادّ بن عيسى روايت باز صحيح السند است قال سمعت اباعبداللَّه‌عليه السلام يقول حدثنى ابى عليه السلام ان رسول اللَّه‌صلى الله عليه وآله وسلم قضى بشاهد و يمين و رواه الحميرى فى قرب الاسناد عن محمد بن عيسى و الحسن بن ظريف و على بن اسماعيل كلهم عن حماد بن عيسى مثله.

 روايت 5: و عنه عن محمد بن عيسى عن يونس عن زرعه عن سماعه روايت لااقل موثقه است عن ابى بصير قال سئلت اباعبداللَّه‌عليه السلام عن الرجل يكون له عند الرجل الحق و له شاهد واحد قال فقال كان رسول اللَّه‌صلى الله عليه وآله وسلم يقضى بشاهد واحد و يميمن صاحب الحق و ذلك فى الدين اين حالا و ذلك فى الدين در مقابل اين كه در امور مالى بايد باشد يا اين كه و ذلك فى الدين مختص به دين بايد باشد چون كه آن روايات قبلى، روايات بعدى اعم بود اين هم و ذلك فى الدين يعنى در حقوق اللَّه نه، درحقوق الناس همين طور كه زن مى تواند شهادت بدهد مى‌تواند هم قسم جايگزين آن شاهد ديگر باشد بنابراين و ذلك فى الدين نمى‌تواند جلوى ما را بگيرد بگوييم اختصاص به دين دارد.

 روايت 6 را نمى‌خوانيم چون كه خيلى مفصل است.

 روايت 7: و عنه عن حماد بن عيسى قال سمعت اباعبداللَّه‌عليه السلام يقول حدثنى ابى انّ رسول اللَّه‌صلى الله عليه وآله وسلم قد قضى بشاهد و يمين.

 روايت 8: و عنه عن القاسم عن ابان عن عبدالرحمن بن ابى عبداللَّه عن ابى عبداللَّه‌عليه السلام قال كان رسول اللَّه‌صلى الله عليه وآله وسلم يقضى بشاهد واحد مع يمين صاحب الحق.

 روايت 9 و 10 و 11 همين است .

 روايت 12: و باسناده عن محمد بن احمد بن يحيى عن عبيداللَّه بن احمد عن الحسن بن محبوب عن العلاءعن محمد بن مسلم روايت صحيح السند است سندش هم خيلى خوب است عن ابى جعفرعليه السلام قال لو كان الامر الينا اجزنا شهادة الرجل الواحد اذا علم منه خير مع يمين الخصم فى حقوق الناس كه اين در مقابل عامه است كه امام باقرعليه السلام مى‌گويد كه دست ما نيست حكومت، اگر دست ما حكومت بود ما به يك شاهد و يك قسم در حق الناس )ديگر دين ندارد( در مقابل حق اللَّه در حق الناس عمل مى‌كرديم فاما ما كان من حقوق اللَّه عز و جل او رؤية الهلال فلا، و اما در حقوق اللَّه كه اصلاً زن نمى‌تواند باشد چه رسد قسم، در رؤيت هلال هم زن نمى‌تواند باشد چه رسد قسم روايت خيلى خوب است.

 روايت 13: و باسناده عن ابى القاسم جعفر بن محمد عن ابيه عن عبداللَّه بن جعفر الحميرى عن محمد بن الوليد عن العباس بن هلال عن ابى الحسن الرضاعليه السلام سند روايت بسيار عالى است و اشكال سندى ندارد قال ان جعفر بن محمد قال له ابوحنيفه كه اين ابى حنيفه گاهى با امام صادق‌عليه السلام گاهى هم با اصحاب اجماع اين مباحثه را داشتند قال ان جعفر بن محمدعليه السلام قال له ابوحنيفه كيف تقضون باليمين مع الشاهد الواحد؟ كه از روايت فهميده مى‌شود قضيه مفروغ عنه بوده و ولو اين كه حكومت هم دست اينها نبوده اينها هم اين كارها را نمى‌كردند اما ابوحنيفه مى‌گويد چه جورى شما اين كار را مى‌كنيد؟ يعنى چگونه فتوى مى‌دهيد به اين حرفها؟ كيف تقضون باليمين مع الشاهد الواحد؟ فقال جعفرعليه السلام قضى به رسول اللَّه‌صلى الله عليه وآله وسلم و قضى به على‌عليه السلام عندكم يعنى در كوفه فضحك ابوحنيفه خدا لعنتش كند. فقال له جعفر امام صادق‌عليه السلام با او برخورد كرد در حالى كه امام صادق‌عليه السلام مى‌گويد كه پيامبر اين كار را كرده اميرالمؤمنين اين كار را كرده اما مسخره كرد آن وقت ايشان امام صادق‌عليه السلام ناراحت شدند فقال له جعفرعليه السلام انتم تقضون بشهادة واحد شهادة مأة شما اين جورى هستيد اين ازنظر ما هم همين طور هاست ولى امام صادق‌عليه السلام مى‌خواستند بگويند كه نظيرش زياد است در فقه ما من جمله اين، شما به شهادت واحد شهادت 100 نفر را درست مى‌كنيد فقال ما نفعل ما اين چنين كارى نمى‌كنيم كه شما مى‌گوييد فقال بلى يشهد مأة فترسلون واحداً يسئل عنهم ثم تجيزون شهادتهم بقوله، 100 نفر شاهد داريد حالااين 100 نفر از باب مثال است 100 نفر شاهد داريد يك نفر عادل را مى‌فرستيد پيش آن 100 نفر، آن 100 نفر شهادت مى‌دهند پيش اين يك نفر، اين يك نفر مى‌آيد به شما مى‌گويد شما حكم مى‌كنيد چه جور اينجا اين طورى است كه وقتى واسطه خورد درست است؟ اما ما مى‌گوييم كه در آنجاها كه واسطه نمى‌خورد هم شاهد باشد با قسم، قسم كه ضميمه بشود درست مى‌شود حالا قسم هم هيچ، همين جورى كه شمادر آنجا به خبر ثقه عمل مى‌كنيد ما هم اينجا به خبر ثقه عمل مى‌كنيم كه عرض كردم اين را سابقاً صحبت كرديم بعد هم مى‌آييم صحبت مى‌كنيم اين كه اگريك كسى يك ثقه‌اى رفت و تحمل شهادت كرد از بينه ما مى‌گوييم كه طورى نيست چنانچه سابقاً اگر يادتان باشد مى‌گفتند كه آدم بزرگ لازم نيست كه بيايد در محكمه، قاضى يك نفر ثقه را مى‌فرستد آنجا آن پيش اين شهادت مى‌دهد شهادت را مى‌آيد به قاضى مى‌گويد قاضى حكم مى‌كند يا راجع مثلاً آن زنى كه عفت و عصمتش به قدرى است كه صلاح نيست بيايد در محكمه نمى‌آيد درمحكمه يك كسى را مى‌فرستند در خانه آن خانم، آن خانم شهادت مى‌دهد تحمل شهادت مى‌كند مى‌آيد پيش آقاى قاضى اداى شهادت مى‌كند حكم مى‌شود ما هم اين را مى‌گوييم لذا امام صادق‌عليه السلام به اين آقا نمى‌خواستند بگويند كه اختصاص شماست مى‌خواستند نقض بكنند يعنى اين مى‌گفت چه جور شما به خبر ثقه، به خبر عدل واحد حكم مى‌كنيد امام صادق‌عليه السلام فرمودند همين جورى كه در تحمل شهادت باواسطه شماها به خبر ثقه حكم مى‌كنيد اينجا هم همين طور است خبر ثقه است به ضميمه قسم.

 خب ديگر ما بقى روايات هم همين است تقريباً اين 20 تا روايتى كه مرحوم صاحب وسايل در اين باب 14 آورده روايتها هم صحيح السند است هم ظاهر الدلاله است اين كه قاضى مى‌تواند به خبر ثقه با قسم. ديگر مثلاً شما بگوييد آنجا كه بينه نداشته باشد اگر خيلى بخواهيد احتياط بكنيد آنجا كه بينه نداشته باشد آن وقت آنجا كه بينه ندارد مى‌تواند به جاى خبر عدل آن قسمش بنشيند ديگر در اين 20 تا روايت هم بعضى راجع به دين بود بعضى راجع به يقضى، مطلق بود بعضى هم مى‌فرمود حق الناس در مقابل حق اللَّه. خب اين ديگر بحث نداريم.

 بحث بعدى ما كه آن هم خيلى به درد مى‌خورد مسئله سومى است كه محقق متعرض هستند مى‌فرمايد كه يثبت بالرجال و النساء منفردات او المنضمات ما يعسر ان يشهد عليه الرجال من حالات النساء اگر جايى عادتاً سخت باشد اين كه مرد بخواهد شهادت بدهد مثلاً شوهر زن مى‌گويد اين زن من پيس است خب نامحرم بخواهد ببيند اين غير عادى است سخت است يا مثلاً دروقت ولادت زن معمولاً سر زن است، مرد باشد غير عادى است حالا اين جاها سخت است يا غير متعارف است مرحوم محقق نمى‌دانم چه طور شده راجع به عيوب فقط دارد درحالى كه روايات ما راجع به عيوب فقط هم ندارد راجع به اين كه اين زن باكره است خب اين را بخواهد مرد نگاه بكند غير متعارف است و يا مثلاً اين زن من ديدم بچه از او متولد شد مرد بخواهد نگاه بكند غير متعارف است لذا آنجاها كه غيرمتعارف است زن به تنهايى مى‌تواند شهادت بدهد بنابراين اگر چهار تا زن شهادت بدهد به اين كه اين زن باكره است چهار تا زن شهادت بدهد به اين كه اين مثلاً پيس است چهار تا زن شهادت بدهد اين نمى‌شود بااو همبستر شد آن هفت عيبى كه موجب فسخ نكاح مى‌شود شهادتش قبول مى‌شود.

 آن وقت روايات فراوان روايت هست سابقاً هم اگر يادتان باشد در اين باب 24 تقريباً 20 10 تا روايت صحيح السند ظاهر الدلاله دلالت بر اين بحث دارد.

 حالا حرف اين است كه حالا كه سخت است حالا اگرمرد شهادت بدهد خب معمولاً بايد بگوييم كه پذيرفته مى‌شود البته دو تا مرد شهادت بدهند اين زن پيس است حالا از خويش و قومهايش مثلاً يا نه دروقت ضرورت مى‌توانند به بدنش نگاه بكند خب حرام است اما شهادت پذيرفته مى‌شود اگرهم يك مرد و دو زن شهادت پذيرفته مى‌شود اگر هم چهار تا زن، شهادت پذيرفته مى‌شود حالا در بعضى از روايات كه سابقاً خوانديم مى‌فرمود كه اصلاً شهادت زن هيچ جا چه حق الناس چه حق اللَّه قبول نيست مگر ضرورت باشد ولى فقهاء اين رامناط حكم گرفته‌اند، علت حكم نگرفته‌اند فقهاء مى‌فرمايند مى‌تواند زن شهادت بدهد آنجاها كه مشكل است مرد بخواهد شهادت بدهد اما اين كه بايد در ضرورت باشد اين را روايات ما ندارد فقهاء هم نگفته‌اند لذا بايد بگوييم اين روايت حضرت رضاعليه السلام كه سابقاً خوانديم حالا هم مى‌خوانيم اين روايت مناط حكم را مى‌گويد مثل خون قروح و جروح خون قروح و جروح خب معفّو است براى همه معفوّ است ولو كسى كه برايش هيچ اشكال ندارد مثلاً هر روز حمام برود يا پى بهانه مى‌گردد حمام برود يا اين كه شست و شو از براى او آب گرم دارد و هيچ اشكال ندارد اما اين هم ضرورتى در كارنيست خون قروح و جروح براى اومفعو است يا نه؟ آرى چرا؟ مى‌گويند كه مناط حكم ضرراست مناط حكم عسر است و اما آن مناط موجب شده كه حكم به نحو عموم براى همه گفته شده بعضى اوقات اين جورى است كه علت حكم مناط حكم حكمت حكم ضرر است يا عسراست اماوقتى كه حكم را مى‌آورند ديگر براى عموم مى‌آورند اين ظاهراً از آن روايت حضرت رضاعليه السلام كه فهميده مى‌شود زن در حال ضرورت شهادتش پذيرفته مى‌شود مناط حكم است، نه اين كه خود حكم باشد بنابراين مثلاً در همين چيزهايى كه عيوب براى زن است اگرمرد هم با فرضى كه حالا سخت است مثل حالا كه ديگر سخت نيست حالا زنها اگر به مردها خودشان را نشان بدهند خيلى هم برايشان آسان است معمولاً برايشان سخت نيست حالا سخت هم باشد اما حالا خودش را نشان داد و مرد تحمل شهادت كرد پذيرفته مى‌شود يا نه؟ مسلم پذيرفته مى‌شود چنانچه اگرمرد مثلاً دو تا خويش و قوم دارد مى‌تواند بيايد شهادت بدهد بگويد كه اين پيس است اما دو تا زن بيايد شهادت بدهد پذيرفته مى‌شود يانه؟ آرى پس اين ضرورتى كه دركلمات حضرت رضاعليه السلام است بايد بگوييم مراد حضرت رضاعليه السلام مناط حكم است نه علت حكم به معنا اين كه دائر مدار ضرورت باشد ظاهراً روايات ما نمى‌گويد فقهاءهم نمى‌گويند پس بايد روايت حضرت رضاعليه السلام را همين جورها درست بكنيم.

 روايت 50 باب 24 از ابواب شهادات.

 و فى العلل و عيون الاخبار باسانيده الى محمد بن سنان عن الرضاعليه السلام گفتم كه سند صدوق است به محمد بن سنان سندها اشكال در آن نيست راجع به محمد بن سنان اشكال كرده‌اند كه ما گفتيم كه محمد بن سنان اجلاى اصحاب از او روايت نقل مى‌كنند امام جوادعليه السلام هم توثيقش كرده‌اند فى ما كتب اليه من العلل و علة ترك شهادة النساء فى الطلاق و الهلال لضعفهن هن الرؤية و مهاباتهن النساء فى الطلاق اين حالا مراد ما نيست اينجا مراد ماست و لذلك لا تجوز شهادتهن الا فى موضع ضرورة مثل شهادة القابلة و ما لا يجوز للرجال ان ينظروا اليه كضرورة تجويز شهادة اهل الكتاب اذا لم يوجد غيرهم و فى كتاب اللَّه عز و جل اثنان ذوا عدل منكم او آخران من غيركم، كافرين، اين كافرين در قرآن نيست حضرت تفسير كرده‌اند و مثل شهادة الصبيان على القتل اذا لم يوجد غيرهم ظهور روايت اين است كه در آنجا كه ضرورت است حكم دوران ضرورت است آنجا كه ضرورت است زنها مى‌توانند شهادت بدهد حالا اگر ضرورت نباشد باز هم مى‌توانند يا نه؟ گفتيم مى‌توانند چرا مى‌توانند؟ ازاين روايت استفاده نمى‌شود از روايات ديگر استفاده خوب مى‌شود اين روايتها زياد است حالا ما يك دو سه تا روايت بخوانيم تا وقت تمام بشود.

 محمد بن سنان را من معتبرش مى‌دانم خيلى بالا گفتم امام جواد عليه السلام توثيقش كرده بزرگان نظير ابن وليد با آن همه سخت گيريش نظير مرحوم شهيد نظير مرحوم علامه و بسيارى از بزرگان توثيقش كرده‌اند اما عمده اين است كه بيش از 700 روايت در كافى از اين آقا نقل شده علاوه بر 700 روايت اجلاى اصحاب من جمله اصحاب اجماع از اين آقا روايت نقل مى‌كنند. محمد بن سنان بسيار عالى است هيچ شكى در محمد بن سنان نداريم عرض كردم امام جوادعليه السلام مى‌فرمايد خدا خير بدهد به اين محمد بن سنان و اين صفوان و يكى ديگر )حالا يادم نيست( خدا خير بدهد كه اين قدر به ما خدمت كرده و روايات ما را ضبط كرده است جزاه اللَّه من الاسلام خيراً. پهلوى صفوانش گذاشته حالا ما بگوييم حرف امام جوادعليه السلام هيچ، نجاشى چون گفته غالى است پس حرف امام جوادعليه السلام هيچ و حرف نجاشى آرى!

 اين حرفها را كه نمى‌شود زد آخر اين حرفها بد است آدم بزند.

    وصلى اللَّه على محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo