درس خارج فقه الدیات آیت الله مظاهری
87/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الدیات
جلسه:80
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث بلاخره رسیدبه اینجا که اگر خراشی در بدن کسی وارد بشود آن جانی باید یک شتر بدهد یا قیمت یک شتر و اگر خون جاری شد دو شتر واگر مثلاً با چاقو فرو کرد در گوشت سه شتر واگر رسید به استخوان 4 شتر و اگر استخوان نمایان شد 5 شتر و اگر استخوان شکست 10 شتر واگر استخوان جابجا شد 15 شتر، این تا اینجاها مثل این که مشهور در میان اصحاب هم هست و روایات در حالی که درهم برهم است تا اینجا میشود این جوری فتوی داد بعد نوبت میرسد به یک چیز دیگری که مربوط به خصوص سر است این که اگر کسی زد توی سر یک کسی و رسید دماغ فرق سر شکافته سد فرمودهاند که ثلث دیه اگر هم بیشتر شد همهخریطهها در هم ریخته شد باز هم فرمودند ثلث دیه که اینجا آن قاعدهای که به ترتیب هرچه یک مقدار بیشتر دو برابر میشد اینجا این جور نشد وبلاخره برای هردو یعنی تفاوتی نکرد بین این که برسد به دماغ یا دماغ را له بکند فرقی نکرد در هر دو فرمودند که ثلث دیه،الا اینکه این نکته را هم فرمودند که اصلاً این تحقق خارجی نداره، نمی شود که شمشیر به مغز برسد یا مغز را له بکند واین هنوز زنده باشد پس بنابراین اینجاها باید بگییم دیه کامل برای اینکه آدم کشته هم میتواند قصاص بکند ورثه فصاص بکنند هم میتوانند دیه کامل بگیرند اما روی فرض نادر که فرض نادرش هم مشکل است روی فرض نادر که این زنده بماند ثلث دیه، خب تا این جاها حرف حوب است.
بحث دیروز که داشتیم و بحث مشکل است این است که فرمودند اگر چیزی فرو کند در بدن انسان و اسم هم آوردند حالا در آنها بعد صحبت میکنیم اسم نیاوردند لذا بعضی از فقهاء فرمودند که آن بحثهای سابق مربوط به سر است نه مربوط به بدن این ثلث دیه باید بدهد و این خیلی مسئله بغرنجی میشود و آن این که مثلاً یک کسی یک سوزن فرو کند حتی در بدن به طوری که آن گم بشود در بدن یک زن نااهلی را که یک نه بچهای داشت این دیدند این بچه مریض است بردندش دکتر، دو 10 فایدی نکرد بالاخره 18 سوزن از بدن این بچه پیدا کردند، پیدا شد دیگر کمکم و این بچه گفته بود صبح به صبح که پدرم میرفت من دیگر عادت کرده بودم این سوزن را بخورم میآمدم در مقابلش میایستادم آن هم سوزن را فرو میکرد در بدن من، چرا؟ مرا بکشد چون نه بچهای هستم، پناه بر خدا، لذا حالا مثلاً اگر یک کسی یک سوزن فرو کرد در بدن کسی و گم شد این ثلث دیه اگر هم نه مثال میزنند فرو کرد در گلو که به سر هم کار نداشته باشد به مغر گودی گلو و این که تا ته سوزن هم نرود باز هم گفتهاند ثلث دیه آن وقت مغز را بشکافد حسابی ثلث دیه این سوزن را فرو کند ثلث دیه و تعبد هم بخواهیم بگوییم که خیلی خوب اما به این اندازه تعبد هم انصافاً خیلی مشکل است دیگر، انسان نمیتواند زیر بار برود اما هم شهرت هست هم روایت، مرحوم مقدس اردبیلی فرموده این مربوط به شجاج است نه مربوط به جراح آن وقت باز هم فرموده مربوط به این نیست که مثلا سوزن را فرو کند توی لپ و از دهان بیاورد بیرون، باز مربوط به این نیست مربوط به آنجاست که سوزن را فرو کند در مغز مغز را داغون کند گفته لذا دامغه با جائفه یک معنا دارد خب خیلی حرف خوبی میشود که اصلاً جائفه اینجا را در روایات معنا کنیم بگوییم دامغه و جائفه و مأمومه اینها سه تا لفظ هستند یک معنا دارند اگر بتواند کسی این حرف را بزند خب این استبعاد از بین میرود و اما اگر نشود این حرف را بزنیم انصافاً همین جور که دیروز گفتیم مسئله خیلی مشکل است .
اولاً نمیدانم چرا مرحوم محقق دیروز گفتم که این جائفه را آنجا که 8 تا شمردهاند چرا این را نهم قرار ندادهاند 8 تا شمردند اما این جائفه را به عنوان لواحق قرار دادند حالا چکار کردند؟ نمی دانیم، حالا این چیزی نیست. اما آن که چیز است این است الجائفه هی التحاتصل الی الجوف من ای الجهات کان آن وقت من الی الجهات کان را مرحوم صاحب جواهر معنا میکند بطن اوظهر او صدر اوجنب او غیر ذلک لذا راجع به مخ نیست راجع به سر نیست جائفه یعنی فرو کردن مثلا حتی یک سوزن توی دل انسان که برود توی دل، دوی پهلو که برود توی پهلو، نه توی پهلو هم نرود همین نصف این سوزن برود توی بدن، ولو من صقعه النحر ولو این که توی گودی گلو این سوزن را فرو بکندبأبره، مرحوم صاحب جواهر میگویند و لذا کانت من الجراح لاالشجاج این جائفهای که اینجا میگوییم چون که خود مرحوم محقق معنا کردند که تصل الی الجوف من ای الجهات یعنی مختص به شجاع نیست مختص به شجه نیست یعنی مربوط به مغز و سر و اینها نیست لذا میفرمایند که لاالشجاع المختص بالرأس او الوجه نعم لو فرض حصولها فی الرأس کان الدامغه آن وقت بگوییم که هر چه در دامغه گفتیم در این هم میگوییم تفاوت نمیکند در دامغه ثلث دیه است در این جا هم ثلث دیه برای این روایتها یا اقوال دیگر اگر مربوط به سر شد فرق بین مأمومه ودامغه وجائفه نمگذارند میگویند سه تا لفظ است و یک معنا الا این که مأمومه را گفتند که بر سر به مغز دامغه را گفتند مغز را له بکند جائفه اگر مربوط به سر باشد این جوری بشود لذا سه تا لفظ پیدا میکند یک معنا یک حکم هم دارد و هو ثلث الدیه اما تا اینجا خوب است ولی هیچ کس نگفته جز مقدس اردبیلی که اصلاً میگوید آقا این دامغه جائفه مأمومه اینها اصلاً یک معنا دارد مراد جوفی که در اینجا میگوییم یعنی مغز ، اگر حرف ایشان را بشود درست کرد دلیل ندارد همین استبعادی که من عرض میکنم اگر حرف ایشان را بشود دزست کرد اشکال نیست و اما اگر حرف ایشان را نشود درست کرد خب این راجع به آنجا که زده توی سر یک کسی استخوان پیدا شده گفتید 15 تا شتر این استخوان ظاهر شده گفتید 10 تا شتر خب حالا سوزن را کردید توی لپ واز توی دهان درآورد حالا اینجا بگویید ثلث الدیه نمیشود که این را هم بگویید مثلاً 10 تا شتر ، بگویید مربوط به حکومت است واما جائفه در وجه به قول مرحوم محقق و لو من صعقه النحر توی گودی گلو سوزن را فرو کرد حالا تا ته سوزن را هم فرو کرد بگویید هم سوزن رفت توی گلویش وبعد درآوردند بگوییم ثلث الدیه آن وقت میگوییم اگر یک کسی شمشیری زد توی سر یک کسی واین به گوشت رسید حتی استخوان پیدا شد چه؟ بگویید 15 تا شتر ، خیلی بعید است دیگر نمیشود گفت ، حالا ایشان دلیل هم میآورند دلیل هم روایت هم خوب است روایت صحیحالسند است ظاهرالدلاله است میفرمایند و هو لفظ خبر ابی بصیر عن الصادق علیه السلام قال و فی المأمومه ثلث الدیه وهی التی قد نفذت و لم تصل الی الجوف فهی فی ما بینهما و فی الجائفه ثلث الدیه وهی التی قد باغ الجوف والدماغ و قال الکلینی ایضا کذلک گفته این هم دلیلش ، ببینید جائفه را برد روی مغز ، لذا از یک طرف یک شهرتی در کار است از یک طرف این استبعاد در کار است مخصوصاً که مقدس اردبیلی گفتهاند وروایت هم بگویم ما این جور بگوییم، بگوییم که مأمومه و دامغه و جائفه یک معنا دارد و آن این است که شمشیر را بزند برسد به دماغ ، نه استخوان را هم جابجا کند وآن 15 تا شتر ، نه، برسد به دماغ آن وقت یک دفعه دماغ را هم له میکند یک دفعه نه، یا مثلاً یک آلت قتالهای نیزه را بزند فرو بکند برسد به دماغ این سه تا یعنی دماغ را مخ را از بین بردن این ثلث الدیه است حالا این مخ را ازبین بردن گاهی شمشیر رازده رسیده استخوان شکسته علاوه بر استخوان رسیده به مخ یک دفعه مخ را له کرده یک دفعه سوزن در مخ مانده حرف درست در میآید اما غیر از این دیگر من بلد نیستم درست بکنم نمیشود درست کرد خیلی بعید است انسان بگوید که که سوزن را فرو کن مثلاً دردست در کف دست سوزن را فرو کرد ازآن طرف کشاند بیرون بگوییم که این ثلث الدیه یا مثلاً به قول صاحب جواهر است مثل اینکه یک جا میفرمایند که سوزن را فرو کن در بند انگشت توی سر انگشت از آن طرف بیرون کن ثلث الدیه اما خود این انگشت را ببر 10 تا شتر نمیشود گفت دیگر ،یعنی انگشت را ببرد یک دهم یک چیزی فرو کند در انگشت نه یک دهم ثلث الدیه ، آن یک دهم دیه آن ثلث الدیه ،لذا ولو این که عبارت ها نارساست ولو این که روایت ها هم اطلاق داشته باشد که گفته باشد فی الجائفه ثلث الدیه باید معنا بکنیم که مراد از جائفه مربوط به مخ است حتی مربوط به آن کسانی که این عباراتی که این دو سه روزه خواندیم که بعضی گفتهاند ظاهر عبارات هم این است مربوط به شجاج است اصلاًهمه حرفها مربوط به شجاج است، مربوط به جراح اصلاً در عبارتها و در روایتها نیامده این را فرمودهاند دیگر لذا بعضی از فقهاء فرمودهاند اصلاًاین بحث حرصه و دامیه و اینها مربوط به شجاج است ظاهر عبارت محقق هم مربوط به شجاج است آن کسانی هم که اصلاً وارد عمت شدهاند گفتهاند واما الشجاج فهی ثمانیه اتفاقاً حرف مرحوم محقق هم همین است و اما الشجاج فهی ثمان و 8 تا شمردهاند ولی خب اگر این حرف درست باشد یک روایت هم روی آن داریم که بعد میخوانم میفرماید که این حرفها همه مربوط به شجاج است و اما اگر جراح شد حکم شجاج را ندارد حالا حکم شجاج راندارد پس چه حکمی دارد؟ دیگر نگفتهاند روایت ندارد الا این که روایت راجع به این که اگر لطمهای بزند که آن بحث بعد ماست که حالا می خوانیم مثل این که بزند توی صورت کسی وصورتش را سیاه بکند یا صورتش را سبز بکند یا صورتش را سرخ بکند که اگر توی صورت کسی زد و صورتش سرخ شد یک دینار و نصف دینار باید بدهد لذا این آدمهای عصبانی که خیلی بد هستند بچههایشان را میزنند اینها خیلی دیه بدهکار هستند یک کشیده به صورت بچهاش بزند یک دینار باید بدهد آن وقت فقهاء فرمودهاند روایت هم داریم فرمودهاند این اگر راجع به بدن شد نصف میشود یعنی راجع به لطمات این را فقهاء گفتهاند روایت هم دارد که راجع به لطمه سرخ بشود سبز بشود سیاه بشود اگر توی صورت و توی سر باشد دیه اما اگر در بدن باشد نصف آن دیهای که مربوط به صورت است لذا مثلاً اگر سیاه بشود فرمودهاند 6 دینار باید بدهد اما اگر زد توی سینه زد به پشت ، چوب زد به پشتش و سیاه کرد نیشگون گرفت و نیشگون گرفت به پای بچه و سیاه شد حتی فقهاء گفته اند این زن وشوهرهایی که با هم شوخی میکنند و همدیگر را نیشگون میگیرند یا بالا گفتهاند این اگر سرخ بشود دیه دارد اگر سبز بشود دیه دارد اگر سیاه بشود 6 دینار دارد، 6 دینار 6 مثقال طلا آن وقت گفتهاند اما اگر این مربوط به بدن شد حالا ولو شوخی زن وشوهر بدن یک دیگر را سیاه کردند گفتند سه دینار این که روز اول گفتم این بحث ها مشکل است و دلم میخواهد شما یک مطالعه دقیقی روی آن داشته باشید تا از شما استفاده بکنیم این مشکل هایش این جاست که فقهاء اول که وارد بحث میشوند شجاج را میگویند و اصلاً راجع به جراح صحبت نمیکنند مگر راجع به این جائفه که راجع به بدن صحبت کرده اند.
حالا گفتهاند که آن هفت هشت تا آکسانی که 7 تا شمردهاند یا 8 تا شمردهاند یا 10 تا شمردهاند یا 13 تا شمردهاند گفتهاند همه این ها مربوط به شجاج است خب مربوط به جراح چه؟ دیگر فقهاء اصلاً ساکت ماندهاند یعنی هیچ جا دیگر یک فرعی عنوان بکنند که آقا این حرفهایی که گفتیم راجع به شجاج است، احکام بدن روایت نداریم حالا که روایت نداریم باید بروم حکومت وقتی یک جیزی روایت نداشت نوبت میرسد به حکومت که محقق هم در اینجاها بعد میرسیم هی مرتب می فرماید تقدیری نیست حالا که تقدیر نیست حکومت و خیلی بعید است که امام علیه السلام این قدر روی شجاج صحبت کرده باشد روی بدن اصلاً صحبت نکرده باشند خیلی بعید است یا همچنین فقهاء تمام این بحثهامربوط به شجاج باشد وفقهاء اصلاً راجع به جراح صحبت نکرده باشند اول فرمودهاند که فی الشجاج و الجراح آن وقت جراحش را اصلاً حکمش را نگفتهاند و این یک مسئله بغرنجی است آن که ما از اول وارد شدیم گفتیم فی الشجاج و الجراح و هما ثمانیه از اول مثلا اگر خراش داد در صورت باشد یا به سینه تفاوت نمیکند اگر خون جاری شد در سر باشد یا در دست تفاوت نمیکند و همچنین تا آخر تا به سیم به مأمومه، مأمومه آن دیگر مختص به شجاج است نه جراح مأمومه و دامغه اینها مختص به مغز سر است که اگر مرحوم محقق این جائفه را که خودشان اقرار دارند درردیف همان 7 تا 8 تاست اگر برده بودند آنجا مأمومه و دامغه را آورده بودند در این مسئله سوم، المسئله الثالثه المسئله الرابعه خیلی بهتر بود دیگر برای این که آن مربوط به شجاج است و اما آنها مربوط به شجاج و جراح هر دو اما ایشان 8 تا را ظاهر عبارت مربوط به شجاج ذکر کردهاند به جائفه اصلاً بحث را به طور فظلک و بحث سوم و مسئله سوم و گفتهاند جائفه مربوط به همه بدن، آن وقت اشکال مهمی که پیدا شده این جاست باید به عکس باشد جائفه باید مربوط به مغز باشد مثل مأمومه و دامغه و الا اشکال این است که اگر کسی توی سر انگشت کسی سوزن را فرو کرد و از آن طرف بیرون آورد بگوییم ثلث الدیه میگوییم این اگر انگشت را برید چقدر؟ عشر الدیه میشود گفت؟ لذا اگر ایشان جائفه را برده بودند توی شجاج و جراح هر دو آن وقت ثلث دیه را اختصاص داده بودند به مأمومه و دامغه و جائفه مربوط به مغز عبارت درست میآید عالی در میآید، حالا آن که ما باید بگوییم همین است باید بگوییم که این 8 تا که سابقاً گفتیم یکی هیچ، 7 تا، همان کسی که 7 تا شمرده مشترک است بین شجاج و جراح اما مأمومه و دامغه و جائفه مختص است به شجاج آن هم نه شجاج در همه، نه مثلاً سابقاً گفتیم اگر چانه کسی را شکست خب نگفتند دیگر ثلث الدیه گفتم اگر فرو کرد سوزن را و از توی دهان بیرون آورد خب نگفتند دیگر ثلث الدیه گفتم اگر فرو کرد سوزن را و از توی دهان بیرون آورد خب نگفتند ثلث الدیه ما این طور بگوییم که این مأمومه دامغه جائفه مختص به مغز است آن جاست که مغز را له بکند که همین که مرحوم محقق هم دیروز فرمودند اصلاً این یک کسی سوزن را فرو بکند توی مغز کسی نیست بماند همین طور که در مأمومه و دامغه و جائفه یک معنا داشته باشد و به قول محقق این دیگر زنده نمیماند یک فرض نادری در فقه میشود و اما اگر ما بخواهیم مأمومه و دامغه را راجع به دست و پا و امثال اینها این که نمیشود نگفتهاند کسی روایت هم نگفته جائفه را هم بخواهیم بگوییم راجع به همه بدن این ثلث الدیهاش نمیشود پس باید این جور بگوییم که جائفه مربوط به مغز است حتی مربوط به صورت هم نیست به گردن هم نیست حتی مربوط به این که مرحوم محقق میگویند که ولو من صعقه النحر مربوط به اینها نیست اصلاً برای این که اینها هیچ کدام ثلث الدیه نیست . این خلاصه حرف است ایشان توی دماغ خب این که مربوط به این نیست، صاحب جواهر خب همین در عبارتشان میفرمایند نه، مشهور هم هست غیر از مقدس اردبیلی هیچ کس را ندیدم بگوید حالا باز هم شما وقت بکنید، غیر از مقدس اردبیلی که فرموده جائفه مختص به مغز است ببینید که غیر از مقدس اردبیلی کسی را پیدا میکنید، هذا کله راجع به این حرفهایی که عرض کردم .
مسئله بعدی مسئله چهارم است گفتهاند که ایشان مرحوم محقق نمیدانم چرا نسبت به قیل میدهند قیل یعنی شیخ طوسی قیل کما عن الشیخ و اتباعه کما فی المسالک این جور گفته او جماعه کما من غیر مسالک اذا نفذت نافذه فی شیی من اطراف الرجل ففیها مأه دینار از این عبارت استفاده نمیکنیم که آن جائفه که سابقاً صحبت کردیم مربوط به مغز است برای این که اینجا جائفه را معنا کرده راجع به بدن 100 دینار یک دهم الا این که مرحوم محقق در حالی که آنجا جائفه را راجع به همه بدن معنا اما اینجا نمیدانم نسبت به قیل میدهند در حالی که شهرت به سزایی در مسئله هست که جائفه اگر مربوط به مغز باشد ثلث الدیه آن را شهرت نیست اما این جائفه را به خصوص گفتهاند اگر به بدن باشد 100 دینار، اذا نفذت نافذه فی شیی من اطراف الرجل ففیها مأه دینار کما فی کتاب ظریف الذی قد عرفت صحته فی بعض طرقه قال و فی النافذه اذا نفذت من رمع او فنجر فی شیی من الرجل من اطرافه فدیته عشر دیه الرجل مأه دینار لذا روایت این است و فی النافذه اذا نفدت من رمح او خنجر فی شییمن الرجل من اطرافه فدیتها عشیره دیه الرجل، دیه رجل چقدر است؟ آن عشر دیه رجل چقدر است؟مأه دینار یعنی خود دیه رجل چقدر است؟ 1000 دینار ، عشر1000 دینار چقدر است 1000 دینار خب پس بنابراین جائفه که آنجا گفتیم باید بگوییم جائفه مربوط به مغز است آن است که ثلث دیه است اما اگر در غیر مغز باشد دیگر هر کجا از بدن باشد ولو در رأس هم باشد گفتم مثل اینکه سوزن را فرو میکند از آن طرف در میآورد یا حتی همین صقع نحری که مرحوم محقق میگویند سوزن را فرو میکند حالا یا چاقو را فرو میکند و میبرد تا توی گلو ، این تا این جا آن وقت اگر توجه کنید حرف من درست در میآید که ما بگوییم ما جائفه دو قسمت داریم یک جائفه مربوط به مغز است آن مثلهمان دامغه است برای اینکه این دیگر زنده نمیماند خب آن هیچ اگر زنده ماند ثلث الدیه اما یک نافذه داریم مربوط به همه بدن روایت صحیح السند مشهور درمیان اصحاب گفتهاند که این باید 100 دینار بدهد خب این جا خوب باشد چه چیز خوب شد؟ نافذهاش خوب شد اما حالا اگر کسی سینه کسی را مجروح کرد خونآلود کرد چاقو را زد توی دستش و رفت توی گوشت دیهاش چقدر است؟ نگفتهاند. اما راجع به لطمه این حرف را داریم.
مسئله پنجم میفرمایند که فی احمرار الوجه بالجنایه دینار و نصف و فی اخضراره ثلاثه دنانیر و کذا فی اسو داد ثلاثه دنانیر عند قوم بعد میفرماید که عند قوم بعد میفرماید که عند قوم آخر 6 دینار و این 6 دینار را ما قبول میکنیم آن وقت این جا میفرماید که و اما فی غیره قال جماعه منا بل لا اجد فیه خارجاً بینهم دیه هذه الثلاثه فی البدن علی النصف لذا این جور شد که راجع به لطمات مشهور در میان اصحاب گفته مثلاً اگر سرخ شد یک دینار و نیم اما اگر راجع به دست چوب را زد توی دستش وسرخ کرد گفتند نصف، یا مثلاً صورتش را سیاه کرد 6 دینار اما اگر دستش را سیاه کرد گفتند 3 دینار و درست هم هست روایت هم داریم مورد عمل اصحاب هم هست لذا راجع به تطمات در صورت یعنی در رأس و صورت و دربدن تفاوت میکند نصف میشود واما اگر این لطمه نیست جراح است اگر جراح وارد کرد در سر وصورت یک حکم داشته باشد در بدن نصف باشد حکم دیگر این هیچ جا نیامده نه در شرایع آمده نه در کتابهای دیگر آمده و دیگر اگر ما باشیم باید بگوییم که حکومت اما یک روایت صحیحالسند ظاهرالدلاله داریم که آن روایت میفرماید که فرق است بین سر وصورت و بدن ، اگر سر و صورت باشد شجاج است وحکم شجاج دارد اما اگر راجع به بدن است این حکم را ندارد و دیگر نگفتهاند نصف اما فرموده این حکم را ندارد آن وقت ما از آن روایت استفاده بکنیم نصف چون روایت گفته ، مشکل است دیگر الا این که این جور بگوییم که خیلی عالی در میآید بگوییم که اگر روایات را مختص به شجاج دانستیم بگوییم راجع به جراح دیگر حکومت. اگر غیر از این چیزی پیدا کردید برای روز شنبه قطعاً جایزه هم دارید ، یک جایزه باید داد غیر از این که من گفتم اگر بتوانید این مسئله را درست بکنید خیلی مسئله مفید عالی انشاءالله شنبه از شما استفاده کنیم .
وصلی الله علی محمد و آل محمد