< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه: 1

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    کتاب طهارت فصلهایی دارد .

    فصل اول که فصل مهمی هم هست مربوط به آبهاست .

    آب را منقسم کرده‌اند به مطلق و مضاف .

    معنای مضاف این است که از نظر عرف از نظر لغت به آن آب نمی‌شود گفت‌، باید اضافه بشود، ماء مضاف یعنی باید اضافه بشود و آن مضاف الیه هم در هویت آن دخالت دارد به عبارت دیگر به منزله فصل آن است نظیر گلاب که به آن می‌گویند ماء الورد نظیر سایر میوه‌ها که آبش را بگیرند آب انار آب پرتغال و امثال این‌ها که مثلاً یک لیوان آب میوه به آن نمی‌شود گفت آب، باید اضافه بشود اضافه‌اش هم در هویت آن دخالت دارد، آب انگور، آب پرتقال، آب انار و امثال این‌ها .

     گاهی اضافه هست اما اضافه اضافه ظرفی است می‌دانید که اضافه گاهی تقدیر من دارد گاهی لام دارد گاهی فی، این اضافه ظرف و مظروف است یعنی آن مضاف الیه ظرف است، آن آب مظروف است مثل مثلاً آب دریا آب نهر، آب حوض، که آن حوض و آن نهر و آن امثال این‌ها دخالت در ماء ندارد، ظرف و مظروف است، آب بحر یعنی آبی که در دریاست، آب حوض یعنی آبی که در حوض است، آن حوض بودن دخالت در آب ندارد اما ماء الرمان، آب پرتقال به منزله فصل آن آب است نه آن فصل منطقی، یعنی در هویت این آب دخالت دارد، آب پرتقال غیر از آب انگور است و امتیازش به مضاف الیه آن است، هر دو آب بر آن صادق است به منزله جنس آست اما هر کدامشان یک فصلی دارد که قوام آن آب به این فصلش است به این می‌گویند آب مضاف . لذا آن که مثلاً در فقه مشهور شده که آب مطلق است و مضاف بعد می‌گویند آب مضاف آن است که اضافه دارد مرادشان همین است یعنی یک اضافه‌ای که آن آب جنس باشد آن مضاف الیه فصل باشد یعنی در هویت آن دخالت داشته باشد، اما مثلاً مثل شیر مثل نفت خب این اصلاً از بحث ما بیرون است برای این که اصلاً آب نیست اللبن، النفط و امثال این‌ها میعان دارد شباهتش در آب این است که هر دو مایع هستند و اما بینشان یک تباین حسابی هست مثل خاک و درخت ربطی به هم اصلاً ندارند لذا این مثالی که زده شده به نفت و شیر و امثال این‌ها غلط است دیگر، این آب مضاف نیست این اصلاً آب نیست الماء المضاف باید آن آب برایش صادق باشد آن جنس باید باشد آن وقت اضافه‌اش می‌کنیم می‌گوییم مثلاً آب انار و اما مثل لبن این مایع است نه آب باشد اصلاً آب بر آن صادق نیست بنابر این مثال بر نفت زدن مثال به شیر زدن این‌ها نه، آب مضاف این است که یک مضاف و مضاف الیه داریم مضاف‌الیه دخالت در هویت مضاف دارد و بدون مضاف الیه اصلاً وجود خارجی ندارد و گاهی هم ظرف است و آن اصلاً آب مضاف نیست اگر اضافه‌اش می‌کنیم برای خاطر ظرف و مظروفش است، به این می‌گویند آب مضاف

در مقابلش آب مطلق است آب مطلق یعنی چه؟ یعنی آن آبی که اختیاج به اضافه ندارد حالا گر‌چه مثلاً گفتم ماء حوض می‌گویند، ماء دریا می‌گویند اما آنها اصلاً مضاف الیه دخالت در این ندارد و بدون اضافه صدق عرفی دارد، آب، به این می‌گویند آب مطلق .

    این آب مطلق را منقسم می‌کنند به 5 قسم: یکی آب جاری، یکی آب کر، یکی آب باران، یکی آب چشمه، یکی هم آب چاه که در این 5 قسم حتماً باید صحبت بشود مفصل هم صحبت بشود، خب این یک بحث که آبها منقسم می‌شود به آب مطلق و آب مضاف، آب مضاف را معنا کردم، آب مطلق را هم اقسام را عرض کردم .

    سیلاب هم همین است، می‌شود آب گل یعنی در هویت این آب دخالت پیدا می‌کند سیلاب لذا می‌شود آب گل، آب نه، گل هم نه، آن ظرف و مظروف هم نه، آب در گل نه، بلکه آب گل، می‌شود مثل ماء الرمان، این خلاصه حرف است . دیگر آب انگور و آب پرتقال با هم فرق ندارد هر دو هم خوب است . این یک بحث .

    بحث دوم راجع به یک بحث ضروری است اما نمی‌دانم چرا همه آنها مثل مرحوم صاحب جواهر و دیگران، گفتم که الحمد لله کتاب طهارت زیاد نوشته شده و من تقاضا دارم بعضی از این کتابها را خوب ببینید، به این امر اهمیت داده شده در حالی که پیش من اصلاً ابداً همیت ندارد و این که الماء طاهر مطهر چرا؟ الماء طاهر مطهر ؟

    من عقیده دارم این یک امر فطری است، یک امر عقلی است یک امر ضروری عرفی است و اگر هم در قرآن و در روایات و این‌ها آمده نمی‌خواهد امضاء بکند یعنی اختراع بکند این که آب پاک است و پاک کننده بلکه همه این آیات همه این روایات مفروع عنه گرفته که آب طاهر مطهر و گفتم این یک امر فطری است هر کسی هر دینی ولو بی دین باشد در وقتی که دستش کثیف بشود می‌رود دنبال آب حالا مسلمانها هم در وقتی دستشان نجس می‌شود می‌روند دنبال آب ، آن قذارت عرفی است این هم قذارت شرعی است و فطرتشان آنها را می‌برد دنبال آب، عقل عوامانه آنها آنها را می‌برد دنبال آب و عرف هم هر نحله‌ای هر ملتی باشد خب می‌گوید آب طاهر مطهر، خیلی احتیاج به این که این طرف و آن طرف بزنیم آن اقلت بکنیم که شده علی الظاهر احتیاج نداریم یک ضرورت عرفی است چنانچه یک ضرورت فقهی یک ضرورت شرعی است آب طاهر مطهر، انسان درک می‌کند این را، لذا در قرآن مفروغ عنه گرفته شده الماء طاهر مطهر آن وقت روی آن مفروغ عنه آیه هست و انزلنا علیک من السماء ماءً طهورا، این طهور قید نیست این صفت غلبه‌ای است یعنی در حقیقت صفت توضیحی است و انزلنا علیکم من السماء ماءً طهوراً یعنی انسان درک می‌کند که ماء طهور است از آسمان نازل شده پروردگار عالم منت می‌گذارد بر سر همه، منت گذاشتن بر سر همه وقتی است که درک بکند نعمت را، درک می‌کند نعمت را خدا هم می‌گوید که ناشکر نباش ما باد را فرستادیم این قدر نتیجه دارد آب را هم فرستادیم این قدر نتیجه دارد، لذا در این انزلنا علیکم من السماء ماءً طهوراً یک غوغایی شده که این طهور یعنی چه؟ خب بعضی گفته‌اند طهور صفت مشبه است برای این که در صرف میر اگر یادتان باشد هفت هشت ده تا وزن برای صفت مشبه داشتیم یکی فعول بود گفته‌اند صفت مشبهه است خب اگر صفت مشبهه باشد گفته‌اند پس این آیه دلالت نمی‌کند این که آب مطهر است، دلالت می‌کند آب خودش پاک ست و اما مطهر است دیگر از کجا استفاده بکنیم؟

    بعضی‌ها گفته‌اند صیغه مبالغه است و معنای صیغه مبالغه یعنی طاهر مطهر خب به چه دلیل؟ یعنی صیغه مبالغه شدت را می‌رساند نه این که بگوییم هم طاهر است هم مطهر، این از صیغه مبالغه استفاده نمی‌شود، معنایش این جور می‌شود که پاکترین آب‌ها آب باران است خب راستی هم همین‌جور است دیگر آب باران را خیلی تعریفش را می‌کنند اگر آلودگی هوای اصفهان نباشد آب باران خیلی نظیف است خیلی پاک است بهترین آب تصفیه شده است این معنای طهور است و اما طهور را معنا کنیم هم طاهر است هم مطهر که این مشهور در میان آقایان شده از بعضی از لغت هم، قاموس نقل می‌کنند ظاهراً هیچ وجهی ندارد .

    بله یک وجه هست این که طهور را به معنای ما یتطهربه بگیریم که می‌شود تقریباً اسم مصدر و همین هم هست که و انزلنا علیکم من السماء ماءً یتطهر به، در آیه دیگر دارد لیتطهرکم به در این‌جا می‌گوید که طهوراً ای لیتطهر به، این خوب است حالا چرا نگفته‌اند؟ نمی‌دانم ولی باید آیه شریفه را این‌جور معنا بکنیم که و انزلنا علیکم من السماء ماءً یتطهر به از نعمت‌های بزرگ خدا این است که رفع قذارت می‌کند آب از شما، بنابر این نه صفت مشبهه است که بعضی گفته‌اند نه صیغه مبالغه است که بعضی گفته‌اند بلکه یک نحو اسم آلت است اسم مصدر است دیگر، و طهور یعنی ما یتطهر به آن وقت آیه شریفه می‌گوید که مطهر است خب به طریق اولی التزام می گوید طاهر است نمی‌گوید که طاهر نباشد مطهر باشد لذا به مطابقه می‌گویدمطهر است و به التزام می‌گوید طاهر است لذا آیه شریفه به خوبی دلالت دارد که آب هم پاک است هم پاک است هم پاک کننده .

 اما این را فراموش نکنید ما این قلت قلت‌ها که الان گفتند و ما می‌گوییم این‌ها خیلی احتیاج نداریم برای این که این آیه شریفه مفروغ عنه گرفته آن چه در میان مردم است و این امضای آن است ارشاد به آن است، نه یک تعبد باشد تا ما برویم روی طهور و امثال این‌ها حرف بزنیم، مفروغ عنه است که آب هم طاهر است هم مطهر، پروردگار عالم این نعمت بزرگ که من الماء کل شیی حی به ما گوش زد می‌کند آب باران یکی از نعمت‌های بزرگ است همه آبها هم از آب باران سرچشمه می‌گیرد، دیگر این را می‌دانیم از نعمت‌های خیلی بزرگ خدا این که از دریا به واسطه بادها آب بالا می‌رود ابر می‌شود آن‌جا که خدا بخواهد می‌بارد در وقتی که بارید فرو در زمین می‌رود و زمین این آب را جذب می‌کند یک‌جا می‌رسد که دیگر زمین نمی‌تواند آب را جذب بکند و یک طبق است، طبق فوق العاده مهم که اصلاً هر‌چه آب باشد در آن‌جا جمع است مثلاً 100 کیلومتر آب روی هم اما جذب پایین‌تر نمی‌شود آن وقت چاه‌ها از این جاها سرچشمه می‌گیرد خب همه‌اش نعمت اما این را فراموش نکنید این که من السماء که در آیات آمده برای خاطر همین است که همه آب‌ها همه آبهایی که زمین زنده به آن است همه آب‌ها از باران سرچشمه می‌گیرد، این‌ها یک چیزهایی است که حالا اگر هم عرف نفهمد علم مثلاً می‌فهمد که این زمین دو طبقه‌ای است یک طبقه آب در آن نفوذ می‌کند اگر آن طبقه آب در آن نفوذ نمی‌کرد آب‌ها همه می‌رفت در دریا و زمین قابل سکونت نبود، یک مقدار یک طبقه اول قابل نفوذ است آب نفوذ می‌کند و در آن ذخیره می‌شود یک طبقه دیگر هم دارد این زمین که آب دیگر در آن نفوذ نمی‌کند یک طبقه دیگر است یک ظرف است برای ذخیره آب خب این را عرف نفهمداما عرف تا این اندازه می‌داند همه آب‌ها از آ سمان است یعنی از باران است همه آب‌های روی کره زمین که این کره زمین و آن چه روی کره زمین است و باقی است و حیات دارد به واسطه باران است ، این آیه اول.

 روی فرمایش آقایان دلالت ندارد ، روی عرض من دلالتش خیلی خوب است از دو جهت دلالت خوب است یکی طهور به معنای مایتطهر به است لازمه‌اش هم این است که پاک است یک معنا هم این که امضایی است ارشادی است وهمان چیزی که عرف می‌فهمد همان چیزی که عقل عوامانه می‌فهمد همان را شارع مقدس امضا کرده امضای این جوری مفروغ عنه گرفته ویک نعمت از نعمتهای خدا قرار داده .

    آیه دوم که به آن تمسک کرده‌اند نظیر همین است که ینزل علیکم من السماء ماءً لیتطهرکم به دیگر طهور نیست تا ان قلت روی آن بشود لیتطهرکم به دیگر خواه نا خواه وقتی لیتطرکم به دیگر باید پاک باشد والا نمی‌شود که نجس باشد ولیطهرکم، به پس به دلالت مطابقی لیطهرکم به، به دلالت التزامی انه طاهر پس آیه شریفه دلالت می‌کند هم طاهر است هم مطهر.

  اشکال شده این که آقااین مربوط به جنگ بدر است ، خب مربوط به جنگ بدر باشد، نمی‌دانم چه اشکالی شده ؟ حتی استاد بزرگوار ما حضرت امام هم این اشکال را دارند که آقا این آیه ، آقای خویی هم مثل این که دارند ، شأن نزولش جنگ بدر است و خودشان هم نقل می‌کنند شأن نزول را، در جنگ بدر وضع مسلمانها خیلی بد بود خیلی بدشد برای این که از آن طرف دشمن خیلی قوی از این طرف دوست خیلی ضعیف و شخص با یک غم وغصه، حالا چه شده آدم با غم و غصه محتلم می‌شود؟ در آن‌ها خیلی محتلم شدند از آن طرف هم تشنه و حسابی تشنه شدند و مثل این که یک غم و غصه‌ای ابر  غم و غصه بر این لشکر  حکمفرما  شد تا این جور شد پروردگار عالم برای آنها باران فرستاد و خب این باران هم آب خوردند وهم غسل کردند و هم تطهیر کردند وهم آن غم و غصه‌ها هم معمولاً این جوری است که آدم خیلی غم وغصه داشته باشد اگر یک دوش بگیرد غم وغصه‌اش خیلی کم می‌شود از چیزهاییکه غم و عصه را کم می‌کند دوش گرفتن یا توی حوض رفتن ، آنها حوضچه‌ها برایشان درست شد و توی حوضچه‌های باران رفتند وحسابی برایشان خوب شد معلوم است دیگر این‌ها خوشحال شدند ، خوشحال شدند از جهاتی یکی محتلم بودند ناراحت بودند خیلی جنب هستند چه جور جنگ بروند یک دفعه شهید بشوند در حال جنابت است، نجس بودند چه جور نماز بخوانند آب نداشتند چه جوری تیمم کنند وامثال این چیزها ، همه این‌ها رفع شد آیه شریفه آمد و ینزل علیکم من السماء ماء ًلیطهرکم به این یطهرکم همه چیزهم قذارت ظاهری وهم قذارت نجسی وهم غم وغصه وهمه چیز، آب مطهر همه چیز ، من‌جمله مطهر احتلامشان و جنابتشان و خبثشان وحدثشان ، آیه خیلی دلالتش خوب است اما شأن نزول، آخر شأن نزول که نمی‌تواند مخصص باشد ، قرآن شأن نزول خیلی دارد هیچ کدام از شأن نزولها هم تخصیص قرآن نمی‌دهد اصلاً شأن نزول مخصص قرآن که باید تا روز قیامت برای همه بماند شأن نزول بخواهد دخالت دراین بکند مسلم نه واین که مرحوم طبرسی رضوان الله تعالی علیه همچنین عامه هی مرتب شأن نزولش این است و ذکر می‌کنند وقتی می‌خواهند آیه را معنا کنند خوب نمی‌توانند معنا کنند ، معلوم است درست نیست ، شأن نزول یک داعی است و این داعی موجب می‌شود آیه نازل بشود این قران شریف اول بر قلب پیامبراکرم نازل شد ، یک دفعه انا انزلناه فی لیله القدر حالا آن شب قدر هم چه شب قدری بوده؟ نمی دانم اما علی کل حال بعد از بعثت یا قبل از بعثت این قرآن همه‌همه به طور جمع الجمعی بر پیامبر اکرم نازل شد اما بنا شد این قرآنی که در قلب پیامبر اکرم است در ظرف 23 سال شأن نزول‌ها به اقتضای زمان مکان به اقتضای دواعی نازل بشود لذا بعضی اوقات هم خطاب می‌شود به پیامبر که بابا قرآن نخوان قبل ان یقضی الیک وحیه، بگذار وقتی که زمینه پیدا شد ، زمینه زمانی ، زمینه مکانی ، زمینه اجتماعی ، سیاسی آن وقت آیه را ما نازل می‌کنیم تو هم برای مردم بخوان ، لذا قرآن در حقیقت همه قران دو وقت نازل شده ، دو مرتبه نازل شده ، یک قاعده جمع الجمعی همه قرآن بر قلب پیامبر ، بعد هم در 23 سال با دواعی زمانی و مکانی و اقتضایی وسیاسی واین‌ها قرآن نازل شده لذا شأن نزول اصلاًهیچ دخالت در قرآن ندارد و این که با شأن نزول حالا مثلاً مرحوم طبرسی البته خیلی بالاست آن بگوید یک چیزی اما مرحوم آقای خویی و حضرت امام بگویند آدم تعجب می‌کند یعنی چه این شأن نزول موجب شده این آیه را به آن تمسک نتوانیم بکنیم برای این که الماءطاهر مطهر بنابراین آن چه هست این است شأن نزول اصلاً دخالت ندارد ، لغت لیطهربه دخالت دارد لیطهرکم به هم یعنی این، علاوه بر این در شأن نزول این‌ها محتلم شده بودند دیگر و رفع قذارت شد ، رفع خبث شد، رفع حدث شد،

  لذا آیه دوم بهتر از آیه اول دلالت دارد برای این که آن لفظ طهور ممکن است یک کسی بگوید صیغه مبالغه است و در آن بماند یا صفت مشبهه است و حرف من را نزند اما دراین آیه دوم دیگر حسابی آیه دلالت دارد الماء طاهر مطهر این از نظر قرآن .

  از نظر روایات هم خب تواتر معنوی آن هم ما فوق تواتر در فقه ما در روایات اهل بیت ما که مدرک ماست دارد که الماء طاه مطهر مثلاً  طرز شستن متنجسات خب الماء طاهر مطهر لذا می‌گوید که صبّ علیه الماء مرتین ، ولوغ کلب را آن جوری، از برای خوک مثلاً 7 مرتبه و دست نجس شد این جور آب بکش در مخرج بول یک مرتبه کفایت نمی‌کند در غیر مخرج بول ما بقی یک مرتبه کفایت می‌کند در آب جاری یا کر یک مرتبه کفایت می‌کند در آب قلیل یک مرتبه کفایت نمی‌کند آب غساله در رفع عین نجاسات نجس است اما بعد از رفع نجاست آیا پاک است یا نه ؟ که بعد صحبت می‌کنیم خب این‌ها همه اول کتاب طهارت تا برویم آن آخر روایت داریم الماء طاهر مطهر ،لذا از نظر روایت هم باید بگوییم روایات متواتر داریم.

از نظر اجماع فقه و ضرورت هم که معلوم است آقایان تا همین اندازه کفایت کرده‌اند دیگر گفته ‌اند قرآن دلالتش آن جوری است دلالت ندارد ، روایات هم آن طوری است دلالتش خوب است اما اجماع در مسئله هست دیگر نباید ان قلت قلت روی آن بکنیم آیه دلالت نداشته باشد و روایات دلالت داشته باشد یا نباشد اجماع در مسئله داریم اما معلوم است این حرف درست نیست دیگر، اجماع در مسئله داریم یعنی چه؟ اجماع مدرکی که نمی‌تواند برای ما این چیز مهم را درست بکند الماء طاهر مطهر خب بله خوب است اما من خیال می‌کنم یک چیز نگفته‌اند و این را باید بگویند مثل آن که در اصول برای ما می‌گویند دیگر، در اصول راجع به حجیت خبر واحد آیاتش را می‌گویند روایاتش را می‌گویند بعد از آیات و روایات اجماعش را هم می‌گویند بعد یک جمله می‌گویند همه این‌ها هیچ، آن چه هست بنای عقلا روی حجیت خبر واحد است این بنای عقلاء را شارع مقدس امضا کرده است این‌جا هم همین طور باید بفرمایند، باید بفرمایند که الماء طاهر مطهر که من گفتم بالفطره، الماء طاهر مطهر بالضروره العرفی، به درک عقلی به یابیدن فطرت این را امضاء کرده است ضرورت فقه‌ما، امضاء کرده است روایات ما مفروغ عنه گرفته شده در روایات امضاء کرده است قرآن ما . بالاخره وقتی دست نجس شد فطرت شما می‌گوید برو دستت را بزن در آب، دست شما هم قذارت پیدا کرد و نتوانی با آن غذا بخوری فطرت شما می‌گوید برو بزن در آب، با آب بشویی خوب می‌شود، برو دستهایت را بشوی و بیا غذایت را بخور حالا گاهی نجس شرعی است گاهی نجس عرفی است، ما اصلاً طاهر شرعی و طاهر عرفی نداریم ما این‌جور داریم که بعد می‌رسیم آن هم معلوم نیست باشد اگر بگوییم ما نجاستهای شرعی داریم، نجاست‌های عرفی داریم قذارت‌های عرفی را می‌گوییم نجاست‌های عرفی ، قذارت‌های شرعی را می‌گوییم نجاست‌های شرعی، حالا این نجاست‌ها چه شرعی چه عرفی به چه باید رفع بشود؟ فطرت ما می‌گوید با آب، عقل ما می‌گوید با آب عرف ما چه شرعی باشد چه نباشد اصلاً دین داشته باشد چه نداشته باشد می‌گوید با آب لذا لیطهرکم به یعنی آب هر قذارتی را رفع می‌کند چه  قذارت شرعی چه قذارت عرفی .

                                                 وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo