درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
87/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه: 3
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
بحث در باره این بود که مشهور در میان اصحاب فرمودهاند که ماء مضاف به ملاقات نجس نجس میشود و پاک کننده هم نیست به ذاته طاهر است اما مطهر باشد نه، در مقابلش مرحوم صدوق رضوان الله تعالی علیه فرموده بودند که مطهر از حدث هست میشود با آن وضو گرفت میشود با آن غسل کرد و دیروز دربارهاش صحبت کردم و بالاخره بحث رسید به اینجا که روایت گرچه معرض عنها عند الاصحاب است اما اصحاب هم دلیل قانع کنندهای برای مطلب ندارند یک حصرهایی بود که گفتیم مفهوم ندارد لذا مسئله رسید به اینجا که اجماع برای این که اجماع از قدماء از متأخرین هست این که با مثلا گلاب نمیشود وضو گرفت .
بحث امروز ما راجع به این است که آیا نجاست را با آب مضاف میشود شست و تطهیر کرد یا نه؟ بحث دیروز در باره تطهیر حدث بود بحث امروز راجع به تطهیر خبث، آن هم به غیر از سید مرتضی و شیخ مفید رضوان الله تعالی علیهما از قدماء و مرحوم فیض کاشانی از متأخرین تقریباً اجماع از قدماء و متأخرین است که نه، با گلاب بخواهی دستت را آب بکشی بخواهی استنجا بکنی نمیشود مثل بحث دیروز طرفینی دلیل ندارند یعنی دلیل که دلیل فقهی باشد ریشهدار باشد .
مرحوم سید مرتضی و شیخ مفید هر دو تمسک کردهاند به 5 تا دلیل گفتهاند این ادله به ما میگوید با آب مضاف میشود رفع نجاست کرد.
دلیل اولشان گفتهاند اطلاقات، گفتهاند که در بعضی از روایات دارد که اغسله مثلا اغسل البول مرتین ندارد اغسل بالماء و اطلاق این روایت، که خیلی هم هست، غسّل و اغسل در روایات ما زیاد آمده متعلق ندارد اغسل بالماء ندارد گفتهاند خب اطلاق اینها به ما میگوید که میشود به آب مضاف تطهیر کرد، دست نجس را پاک کرد خود سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه یک دفع دخل کردهاند که این در کتابها هم آمده و یک استدلال شده علیه سید مرتضی و این که سید مرتضی فرمودهاند نگو انصراف دارد برای این که انصراف انصراف غلبه ای است انصراف بدوی است و انصراف غلبهای حجت نیست برای این که آن انصراف حجت است که از حاق لفظ باشد لفظ آن را بگیرد مثل مثلاً شیر خب لفظ ماء آن را نمیگیرد آن یک وضعی برای خودش دارد آن آب هم یک وضعی برای خودش دارد اگر ما انصراف بخواهیم درست بکنیم باید این جور درست بکنیم که بگوییم ماء مضاف مثل لبن است و انصراف دارد اغسل به آن ماء نه لبن و اما اگر غلبهای باشد یعنی مردم معمولاً با آب شستشو میکنند و وقتی که میگویند اغسل اطلاقش انصراف پیدا میکند به آب چون متعارف آب است اما این انصراف که حجت نیست مرحوم سید مرتضی میفرمایند که اگر این انصراف حجت باشد شما باید به ماء الکبریت و به ماء النفط و امثال اینها هم بگویی انصراف دارد چون که فرد نادر است دیگر، فرد متعارف نیست در حالی که مسلم است آن آبی که کبریت دارد به این معنا که کبریت بزنند روی آن یک آتشی بر افروخته میشود و بعد هم تمام میشود یا ماء نفت بوی نفت میدهد و اما این اضافه ماء النفط یا ماء الکبریت مسلم اصحاب است شستشو کردن با این مانعی ندارد، گفته ما نحن فیه هم همین است ماء الورد مثل ماء الکبریت است مثل ماء النفط است و همین طور که انصراف ضرر ندارد در ماء الکبریت در این جا هم ضرر ندارد برای این که انصراف بدوی است انصراف غلبهای است و انصراف از حاق لفظ نیست خیلی حرف عالی است دیگر برای این که آن انصرافی حجت است که از حاق لفظ باشد یعنی لفظ کوتاه باشد آن را بگیرد نتواند آن فرد مصداق واقع بشود گفتم مثل لبن مثل دبس شیره اینها را اصلاً آب نمیتواند بگیرد به این میگوییم انصراف یعنی انصراف دارد ماء از شیره ولو هر دو مایع هستند بله اگر بخواهند مسخره کنند بخواهند مجاز بگویند میگویند این که آب است یا به شیر میگویند این که آب است اما لفظ مرحوم سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه دفع دخل کرده میفرماید نگو انصراف دارد برای این که انصراف لفظی است غلبهای است نه انصراف از حاق لفظ، بله چون فرد نادر است انصراف غلبهای دارد الان هم همین است اگر مثلاً یک کسی به شما بگوید یک مقدار آب بیاور بخوریم همین آب لوله کشیهای معمولی را برایش باید ببری چون غلبه است و اما این که لفظ ماء، ماء بحر را نگیرد ماء النهر را نگیرد مسلم این جور نیست . لذا این انصراف که در بعضی از کلمات آمده رد سید مرتضی این درست نیست خود سید مرتضی دفع دخل کردهاند و گفتهاند که اغسل نگو انصراف دارد به آب برای این که انصرافش غلبهای است انصرافش بدوی است نه از حاق لفظ .
اما دو سه تا روایت داریم اغسل بالماء و بسیاری من جمله مثلاً آقای خویی یا استاد بزرگوار ما حضرت امام میگویند خب مطلق و مقید، یکی میگوید اغسل، یکی میگوید اغسل بالماء، اغسل بالماء تقیید میکند آن اغسل را .
این فرمایش هم درست نیست برای این که اطلاق و تقیید آن جاهایی است که تنافی داشته باشد یکی مثبت باشد یکی منفی اما اگر مثبتین باشد که حمل مطلق بر مقید نمیشود حمل مطلق بر مقید آن جاهاست که نشود جمعش بکنیم اما عرف وفق این که جمع بکند حمل مطلق بر مقید یا حمل عام بر خاص بکند و اما آنجا که بشود حمل کرد یعنی تهافتی در کار نیست خب یک دسته روایات میگوید اغسل یعنی به هر چه، یک دسته میگویند اغسل بالماء، نه آن منافات با آن دارد نه آن منافات با آن دارد برای این که در مطلق و مقید گفتهاند باید مثبتین نباشد مگر یک قرینه حسابی در کار باشد آن قرینه به ما بگوید که حمل مطلق بر مقید و الا در اصول همین مرحوم آقای خویی حضرت امام خیلی مفصل در این باره صحبت کردهاند این که حمل مطلق بر مقید در مثبتین یا منفیین جایز نیست اما اینجا از مسئله رد میشوند این که حمل مطلق بر مقید است آن میگوید اغسل آن میگوید اغسل بالماء بنابر این مرحوم سید مرتضی رد شد، ظاهراً درست نیست دیگر، حالا این دیگر احتیاج به خواندن روایت هم نداریم اما حالا این سه چهار تا روایت را بخوانیم :
روایات باب 1 از ابواب نجاسات جلد 2 وسائل :
روایت 1 : روایت صحیح السند است فرمود یصیب الثوب ... قال اغسله مرتین سید مرتضی گفته ببین گفته اغسله دیگر یا هر چه که بشود رفع نجاست کرد میکنیم که در بعضی از کلمات ایشان میگوید ما رفع نجاست میخواهیم به هر چه بشود این هم میگوید به هرچه بشود نمیگوید که اغسل بالماء .
اما باز هم روایت داریم ولی در همان باب 1 روایت 3 قید ماء دارد که آن هم زیاد است فرموده که عن البول یصیب الثوب ... قال اغسله بالماء مرتین، گفتهاند که ببین آن میگوید اغسل این میگوید اغسله بالماء گفتهاند حمل مطلق برمقید کن میشود اغسل بالماء لذا این که فرمودهاند حمل مطلق بر مقید این رد سید مرتصی نیست، برای این که سید مرتضی میفرماید خب منافات ندارد یک دسته روایت میگوید اغسل به هرچه، یکی هم میگوید اغسل بالماء نمیتوانیم که مفهوم گیری کنیم خب دیگر حمل مطلق بر مقید چون ک مثبتین است اگر بخواهیم حمل مطلق بر مقید کنیم لازمهاش این است که مفهوم لقب حجت باشد نمیشود دیگر .
بنابر این این دلیل سید مرتضی که با آن دفع دخلی هم که فرموده انصراف نیست خب دلیل عالی است .
فقط ایراد ایراد دیروز است و آن این است که این روایتها در مقام تشریع حکم است در مقام بیان خصوصیات نیست و چون در مقام بیان خصوصیات نیست اطلاق ندارد، میگوید برو دستهایت را بشوی خب دیگر حالا با چه؟ ندارد و ما بخواهیم اطلاق گیری کنیم بگوییم مولا گفته دستت را بشوی گفته با چه؟ پس با هرچه، این نمیشود اطلاق آن جاست که در مقام بیان خصوصیات باشد و این در مقام بیان خصوصیات نیست، حتی آن اغسله بالماء هم همین است آن هم در مقام بیان خصوصیات نیست در مقام تشریع حکم است دستهایت را باید بشویی لباست بول به آن رسیده باید بشویی اما حالا به چه چیزی بشویی دیگر روایتها چه آنها که اطلاق دارد چه آنها که تقیید دارد هیچ کدام در مقام بیان نیست .
روایات وقتی ما میتوانیم اطلاق گیری کنیم که در مقام بیان باشد بگوییم مولا در مقام بیان خصوصیات است قید ذکر نکرده پس با هرچه، ولی تا این را بخواهیم بگوییم میگوید من در مقام بیان خصوصیات نیستم نبودم، میخواستم بگویم برو لباست را بشوی اما با چه؟ در مقام بیان نبودم دیگر خودت باید درستش کنی، فقط ایرادی که به سید مرتضی هست همان ایراد دیروز است که آقا این روایتها هیچ کدام در مقام بیان نیست چون در مقام بیان نیست اطلاق ندارد، اغسل بالماء نیز یکی از اسباب را گفته چون متعارف ماء است قید غالبی است همین که آن حجت نیست آن قید بالماء حجت نیست برای این که قید غالبی است دیگر و ربا بئکم اللاتی فی حجور کم است خب میگوییم این حجت نیست قیدیت ندارد چرا ندارد؟ برای این که معمولاً ربیبه در دامن مادرش است کم است که شوهر کرده باشد حالا مادرش هم شوهر کرده باشد لذا میگویند که این فی حجور کم این خصوصیت ندارد ربیه محرم است اذا دخلتم میخواهد در دامن و همراه مادرش باشد میخواهد نباشد ما نحن فیه هم همین طور است اغسله بالماء این قید نیست خصوصیت ندارد نه آن اغسل اطلاق دارد نه این تقیید دارد اغسله بالماء هم تقیید ندارد و این که گفتهاند آقا ما به واسطه اغسله بالماء تقیید میکنیم اولاً اطلاق ما نداریم سپس اطلاق هم داشته باشیم مقید نداریم و قید قید غالبی نمیتواند تخصیص بزند، این دلیل اول .
میگوییم عام و خاص نیست، اگر قید غالبی باشد عام و خاص نیست فرق نمیکند اگر قید قید غالبی باشد نمیتواند تخصیص بزند چنانچه اگر عام هم عام متعارف غلبهای باشد این اصلاً عام نیست با ما روی عمومش حساب بکنیم .
حرف دوم که سید مرتضی این را شیخ مفید روی آن اهمیت دادهاند شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه فرمودهاند که با هر آب مضافی میشود تطهیر کرد برای این که روایت داریم، روایتی که ایشان فرمودهاند یک دو تا روایت است روایتش را بخوانیم :
روایت 2 از باب 4 ابواب ماء مضاف جلد 1 وسائل :
روایت غیاث بن ابراهیم عن ابی ابراهیم علیه السلام عن علی علیه السلام لا بأس ان یغسل الدم بالبزاق مانعی ندارد به واسطه آب دهان خون را رفع بکنید، گفتهاند روایت ضعیف است در حالی که روایت مرحوم نجاشی و دیگران حالا عمده مرحوم نجاشی است سند را توثیق کرده همه را من جمله غیاث ابن ابراهیم را فرمودهاند انه ثقه و این که گفته شده روایت ضعیف السند است نه روایت صحیح السند است لااقل اگر احتمال بدهیم که غیاث بن ابراهیم شیعه نباشد اما توثیق شده میشود موثقه حالا خیلی تفاوت ندارد، روایت عمل کردن به آن اشکال ندارد .
از نظر دلالت مرحوم حضرت امام میفرمایند چه جور میشود؟ این اصلاً ممکن نیست اما حسابی ممکن است برای این که مثلاً پشت دستش یک مقدار خون هست خب اول با زبانش رفع خون میکند دیگر زبان نجس نمیشود زبان را بعد میبرد توی دهان پاک است لذا یک تف حسابی میاندازد روی این خون که رفع شده پاک میشود برای خاطر این که غساله که نمیخواهد مشهور در میان فقهاء میگویند دم غسالهاش پاک است یک دفعه آب را میریزد روی خون و خون را زایل میکند این نه، این برای رفع عین است اما یک دفعه عین نیست اول مثلاً روی زمین خونی شده یک حوله میآورد یک کهنه میآورد این خونها را پاک میکند بعد از آن که خون را رفع کرد یک آفتابه آب یک ظرف آب میریزد روی آن پاک میشود و مانحن فیه هم همین است اول خون لب را با زبان میگیرد زبان را میبرد در دهان، دهان که پاک است، برای رفع نجاست آن تمام شد، حالا برای این که پاک بشود یک بصاقی که مسلط بشود به این خون میاندازد روی این غساله پاک است خون هم پاک شد بنابر این این که حضرت امام گفتند ممکن نیست، به ایشان میگوییم نه بابا ممکن است، حسابی ممکن است هم لب را میشود با بصاق تطهیر کرد هم پشت دست هم جاهای دیگر بالاخره هر کجا که بشود رفع نجاست کرد یا این که راجع به زبان هم پشت دست یک خونی است پشه گزیده خون پیدا شده خب اول با یک کهنه خون را میگیرد دیگر وقتی خون را گرفت رفع نجاست شد دیگر نجاست پیدا نیست، بعد یک تف میاندازد روی آن مسلط میشود پاک میشود، بنابر این این از نظر سند این که آقای خویی میگویند روایت ضعیف است نه خود مرحوم آقای خویی در معجم قبول دارند که غیاث بن ابراهیم ثقه است و از نظر دلالت هم که حضرت امام میگویند نمیشود، نه، میشود عالی هم میشود .
بعضیها گفتهاند بصاق اصلاً ماء مضاف نیست، میشود گفت؟ و اصلاً آب مضاف نیست لذا با بصاق میشود، اما معلوم است آب مضاف است یعنی آب دهان یک خصوصیت دارد مثل آب نهر نیست مسلم و از آن طرف هم خود این راوی و مروی عنه و امثال اینها توجه دارند که این آب آب مضاف است میخواهند بگویند همین طور که با آب پاک میشود با آب دهان هم پاک میشود بنابر این ظاهراً از نظر سند اشکال ندارد از نظر دلالت هم اشکال ندارد .
الا این که روایت 1 یک جمله دارد این جمله مرحوم سید مرتضی را رد میکند و آن جمله این است که عن غیاث از همین غیاث بن ابراهیم، غیاث بن ابراهیم روایت را دو جور نقل کرده یکی این که خواندم یکی هم روایت 1 این است قال لایغسل بالبصاق الا الدم خب این روایت میگوید غیر خون نه، خون آری، یعنی به واسطه آب دهان خون را میتوانم رفع بکنم، غیر خون را نه، اما حالا این مشکل میشود که اگر بشود خب دیگر همه چیز میشود اگر نشود هیچ چیز نمیشود و اما این که بگوییم فقط خون ظاهراً نمیشود گفت دیگر لذا بگوییم یک تعبد حسابی است این روایت 1 تفسیر میکند روایت 2 را، روایت 2 که گفت که لا بأس ان یغسل الدم بالبصاق آن روایت میگوید که نه فقط منحصر به این جاست لایغسل بالبصاق الا الدم خب فی الجمله برای حرف سید مرتضی و برای حرف مفید خوب است اما فی الجمله اگر دهان نجس شد به هر نجاستی حالا العیاذ بالله با شراب باشد دیگر وقتی که ذرات نجاست در دهان نیست دهان پاک است دیگر لازم نیست که دهان را تطهیر بکند در عوام مردم هم هست که دهان کر است لذا مثلا دست نجس را بگذارد در دهان، خب دهان ولو این که مسری هم هست اما دهان نجس نمیشود فقط همین است که این روایت اگر کسی بگوید آقا این سنگین است انسان بفهمد که لا یغسل بالدم الا البصاق این در روایت دوم نتوانسته ضبط بکند ضبطش همین است که بگوییم که به واسطه آب دهان خون را پاک میکند خون خصوصیت ندارد هر چه میخواهد باشد اگر مثلاً غساله نخواهد دیگر هر نجاستی خون باشد یا غیر خون این جور که من عرض کردم با آب دهان میشود آن را تطهیر کرد .
بله بگوییم اعراض اصحاب است دیگر آن یک مسئله دیگر میشود روایت معرض عنها عند الاصحاب است کسی به آن عمل نکرده به غیر از سید مرتضی و شیخ مفید، البته گفتم سید مرتضی روایت را نگفتهاند، شیخ مفید روایت را گفتهاند این هم دلیل دوم .
دلیل سوم که این را مرحوم سید مرتضی آورده و مرحوم مفید نیاورده یک قیاس کرده گفته آقا ما رفع نجاست میخواهیم یک استحسان، قیاس هم نه، گفته ما رفع نجاست میخواهیم خب حالا به هرچه، آب باشد یا آب مضاف، لذا دستش خونی است با شیر خونش را رفع میکند پاک میکند چه فرقی میکند؟
این فرمایش ایشان فرمایش سنگینی است اولاً اگر فرمایش ایشان درست باشد حرف عامه میآید جلو، عامه میگویند عین نجاست اگر رفع شد دیگر احتیاج به شستن ندارد شستن آن مستحب است این همان حرف میشود، نمیتوانیم که ما این را بگوییم که، یکی از امتیازها یکی از خصوصیات شیعه و سنی همین است که سنی میگوید که به مجردی که رفع نجاست شد پاک است اما شیعه میگوید نه، صبّ علیه الماء تا پاک بشود خب این فرمایش سید مرتضی که میفرماید آقا چه فرق میکند تو رفع نجاست میخواهی گاهی با آب میشود گاهی با غیر آب، میگوییم نه، مگر میشود با یک کهنه رفع نجاست بکند؟ سنی میگوید پاک است اما شیعه میگوید نه حتی نسبت میدهد مشهور در میان عامه هم گفتهاند صبّ علیه الماء میخواهد این اولاً و ثانیاً این که این چه فرق میکند؟ خب اصلاً مدعای ما همین است سید مرتضی میگوید رفع نجاست بواسطه آب مضاف میشود برای این که به هر چه ما میگوییم نه رفع نجاست آب میخواهد لذا در حقیقت فرمایش مرحوم سید مرتضی دلیل عین مدعاست .
دلیل چهارم اجماع البته مرحوم مفید ندارد مرحوم سید مرتضی دارد این اجماع را که نمیتوانیم همین جوری بگوییم، چنانچه مرحوم سید مرتضی را رد کردهاند گفتهاند آقا اجماع چیست قبل از تو بعد از تو همه میگویند آب میخواهیم حالا تو میگویی آب نمیخواهیم اجماع هم داریم این یعنیچه؟ استاد بزرگوار ما مرحوم آیت الله بروجردی یک علاقه خاصی به شیخ طوسی داشتند و این اجماعهای در خلاف را ایشان یک معنای متینی برای آن میکردند میگفتند اصلاً قدماء مثل سید مرتضی و شیخ مفید و شیخ طوسی و اینها اصول کلیه را که همه قبول دارند میگویند اجماع و آن اصول کلیه را خودشان تصدیق میکنند لذا میگویند در مسئله اجماع هست خیلی حرف خوبی است دیگر یعنی توجیه خوبی برای اجماعهای در خلاف، اجماعهای اینجا من جمله این اجماع سید مرتضی و آن این است که ایشان میدیدند ما قاعده حظر نداریم قاعده اباحه داریم میدیدند که کل شیی لک حلال داریم میدیدند که هر کاری بخواهیم برای رفع نجاست میتوانیم بکنیم و امثال اینها این قواعد مسلم پیش اصحاب تطبیق میکردند اینجا میگفتند اجماع داریم رفع نجاست به همه چیز .
اما ایرادی که وارد است این است که خیلی خوب است اگر استصحاب نداشتیم اگر اشتغال نداشتیم و ما روی این استصحاب خیلی پا فشاری داریم این هم یک قاعده است برای خودش سید مرتضی باید بگویند استصحاب داریم باید بگویند قاعده اشتغال داریم برای این که رفع نجاست کرده به واسطه یک کهنهای به واسطه آب مضاف، نماز خوانده نمیداند نمازش درست است یا نه؟ اشتغال یقینی برائت یقینی، بالاتر از این استصحاب، رفع نجاست کرد به واسطه گلاب نمیداند پاک است یا نه؟ استصحاب میگوید پاک نشد، این را سید مرتضی باید بگویند لذا اصل فرمایش ایشان که اجماع یعنیچه که معمولاً مثل صاحب جواهر و شیخ انصاری و امثال اینها هو کردند مرحوم سید مرضی را که اجماع یعنی چه؟ میگوییم نه بابا اجماعش درست است مراد از اجماع اصول کلیه است که این اصول کلیه اجماع روی آن است فقط چیزی که هست آن اصول کلیه را تطبیق میکنند وقتی تطبیق کردند میگویند اجماع روی این مسئله هست و اینجا اگر گفته بودند که به واسطه گلاب به واسطه آب هندوانه نمیشود تطهیر کرد برای این که اجماع داریم اجماع چیست؟ استصحاب داریم خیلی خوب بود، برای این که اجماع داریم اجماع چیست؟ قاعده اشتغال را همه قبول دارند اما دست از این دو تا برداشتن و رفتن روی قاعده عدم حظر و قاعده حل و امثال اینها، قواعدش اجماع داریم اما ما نحن فیه جاری نمیشود برای این که استصحاب داریم .
وصلی الله علی محمد و آل محمد