< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/11/12

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه: 42

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

      فرع نهم که در باره میته عنوان شده است فرموده‌اند اگر چیزهایی که مربوط به حیوانات است حیوانایی که قابل ذبح است.

   اگر در بازار مسلمانها یا از دست مسلمان یا حتی در بیابان مملکت اسلامی پیدا بشود محکوم به طهارت است اگر خوردنی باشد می‌شود خورد گوشت در بازار مسلمانها مثل ماهی در بازار مسلمانها اگر هم خوردنی نباشد پاک است مثل مثلاً پوست روباه پوست گرگ و امثال این‌ها ،

   فرموده‌اند تفحص هم لازم نیست همین مقدار که از دست مسلمان بگیریم ولو سنی از بازار مسلمانها بخریم ولو در آن بازار یک مغازه‌های غیر اسلامی هم باشد همین مقدار که در مملکت اسلامی چه در شهر چه در بیابان پیدا بکنیم این محکوم به طهارت است و این که حالا تفحص بکنیم که آیا این مذکی است یا نه؟ تفحص بکنیم آیا این حلال است یا نه؟ فرموده‌اند نه تفحص هم لازم نیست لذا مثلاً نمی‌دانیم این قصاب که گوشت را دارد می‌فروشد آیا تذکیه خوب کرده علی وجه شرعی یانه؟ مرغهایی که در بازار هستند نمی‌دانیم درست سر آنها را بریده‌اند یانه؟ ماهی‌ها نمی‌دانیم دارای فلس است یانه؟ فرموده‌اند همین مقدار که در بازار مسلمانهاست از دست مسلمان گرفته بشود یا در مملکت اسلامی پیدا بشود گفته‌اند محکوم به طهارت است.

   تمسک شده است اولاً به قواعد مثل قاعده ید و قاعده سوق، گفته‌اند این قواعد به ما می‌گویند اگر از دست مسلمان گرفتی دیگر پاک است اگر از سوق از مغازه‌ای این سوق در این جا بازار فقط نیست از مغازه‌ای از مغازه در خیابان یا در سوق معمولی گرفتی قاعده ید می‌گوید محکوم به طهارت قاعده سوق می‌گوید محکوم به طهارت، حتی مثلاًدر موضوعات یا در احکام راجع به جریان اصل تفحص لازم است اما گفته‌اند که راجع به قاعده ید و قاعده سوق و امثال این قواعد تفحص هم لازم نیست برای این که بنای عقلاء این نیست که تفحص بکنند شما می‌روید در یک مغازه خب از او جنس می‌خرید احتمال هم می‌دهید این جنس دزدی باشد ربا باشد مال خودش نباشد خود شما این احتمال را ملغی می‌کنید می‌گویید آقا مسلمان است قاعده ید  است قاعده سوق است و این مربوط به اسلام هم نیست این قاعده ید یک معنای عقلایی، عرفی است راجع به همه جاست اما حالا چیزهایی که مربوط به حیوانات است داریم حرف می‌زنیم لذا قاعده ید داریم سوق داریم تفحص هم لازم نیست ولو آن سنی باشد شیعه‌ها در زمان ائمه طاهرین علیهم السلام و همچنین خود ائمه طاهرین علیهم السلام از همین بازار سنی‌ها گوشت می‌خریدند ، چیز می‌خریدند و این که حالا معامله آنها درست است یا نه؟ آیا طهارتی هست یا نه؟ ذبح شرعی شده درست است یا نه؟خب می‌فرمودند که تفحص نکن حتی امام باقر علیه السلام می‌فرمایند که اگر ما سوق نداشته باشیم و تفحص لازم باشد لما کان للمسلمین سوق اختلال نظام لازم می‌آید بنابر این قاعده ید ، قاعده سوق و امثال این قواعد در بحث ما هست این هم که تفحص نه این همان قاعده ید همان قاعده سوق خود دلالت دارد تفحص در موضوعات لازم نیست اما روایات فراوانی داریم که تواتر معنوی دارد 10 ، 20 تا روایت داریم این که اگر یک راوی مثلاً یک شیعه می‌خواست احتیاط بکند حضرت می‌فرمودند نه احتیاط نکن و برو از همین بازار هرچه می‌خواهی بخر، مربوط به حیوانات باشد یا مربوط به حیوانات نباشد،

 حالا من یک دو تا از این روایت‌ها را بخوانم و این روایت‌ها زیاد است دیگر حالا یک مقدار هم آدرس می‌دهم خودتان ب‌بینید صاحب وسائل این روایت‌ها را در باب 50 از ابواب نجاسات جلد دوم وسائل آن جا 10، 20 تا روایت نقل می‌کند اما روایات را اگر بخواهیم جمع بکنیم در باب اطعمه و اشربه آن جا هم باب 33 ده بیست تا روایت آن جا نقل می‌کنند اما در ابواب مختلفه این روایت‌ها هست که تقریباً بیش از 100 تا روایت می‌شود راجع به بحث ما .

   صحیحه بزنطی روایت 1 از باب 50 از ابواب نجاسات جلد دوم وسائل عن الرضا علیه السلام سئلته عن الخفاف یأتی السوق فیشتری الخف لا یدری اذکی ام لا؟ قال نعم انا اشتری الخف من السوق و یصنع لی و اصلی فیه و لیس علیکم المسئله، من می‌روم نعلین می‌خرم یا آن وقت‌ها چیزی نظیر جورابهایی که ما الان می‌پوشیم آن وقت از پوست درست می‌کردند اسمش را خف می‌گذاشتند و این خف یک معنای عامی دارد اما در روایات ما گاهی خف آمده گاهی نعلین آمده و بالاخره یک چیزی است که پا میکردند گاهی مثل جوراب بود گاهی هم مثل کفش بود مثل کفشهایی که حالا از خارج می‌آورند آن وقت هم این کفش‌ها را در بازار یا خودشان درست می‌کردند یا از خارج اما از بازار مسلمانها می‌آوردند حضرت می‌فرمود انا اشتری الخف من السوق ویصنع لی و حتی می‌گفتم برای من درست بکنید و اصلی فیه و لیس علیکم المسئله، کفش را بخر و پا بکن و با این کفش ولو احتمال می‌دهی که مذکی نشده باشد چرمش از میته باشد که این همان قاعده ید است الا این که قاعده ید به این صورت آمده ، قاعده ید هم به ما می‌گوید تفحص نکن حضرت هم فرمودند تفحص نکن .

  روایت1 از باب 29 از ابواب ذبائح جلد 16 وسائل صحیحه زراره عن ابی جعفر علیه السلام عن شراء اللحوم من الاسواق و لا یدری ماصنع القصابون فقال کل اذا کان من سوق المسلمین و لا  تسئل عنه که حالا بعضی‌ها مثلاً زمزمه می‌کنند این ماهی‌ها که هست اینها فلس ندارد و این مرغ‌ها، این‌ها می‌آیند سرمه چشمش کنند کورش می‌کنند می‌آید احتیاط بکند بازار مسلمانها را از بین می‌برد که این مرغها معلوم نیست چه جور کشته می‌شود و یک شایعه که فلانی گفت که ما رفتیم دیدیم سر آن را درست نمی‌برند و امثال این مزخرفات ، اگر با نظام بد است دیگر با بازار مسلمانها کار نداشته باشد دیگر عقل خودش را که بنای عقلاء روی قاعده ید است از دست ندهد.

   نظیر این دوتا روایت زیاد است که اگر مثلاً می‌آمد یک شبهه بکند حضرت عصبانی می‌شدند توی دهانش می‌زدند ، توی دهان به معنا این که می‌فرمودند این حرفها چیست که می‌زنی؟ حتی راجع به پنیر می‌آمد می‌گفت که این پنیر مایه معلوم نیست چه جوری است و این پنیرها نجس است و حضرت روانه می‌کردند پنیر می‌خریدند ، روایت داریم آمد خدمت امام صادق سلام‌الله علیه گفت یا بن رسول الله پنیر خوردن چه جور است؟ گفتند طوری نیست ، دیدند این آدم وسواسی است محتاطی است فرستادند پنیر خریدند آوردند و خود حضرت صبحانه کردند تتغذی این که صبحانه کردن یا بعد از صبحانه دو دفعه وسواس بازی گفت یابن رسول الله پنیر خوردن چه جور است ؟ گفتند خب مگر ندیدی که خودم خوردم؟ گفت که آخر ما شنیده‌ایم در پنیر مایه ، حرف است پنیر مایه آن جلدش میته است ، فرمودند حالا می‌گویی برای خاطر این که یک کسی بد کرده ما بازار مسلمانها را تعطیل کنیم؟ ولو یقین هم داشته باشی بازار مسلمانها نمی‌شود تعطیل بشود اگر بازار مسلمانها تعطیل بشود اختلال نظام لازم می‌آید و آن قاعده سوق ید آن قاعده سوق به ما می‌گوید سوال لازم نیست سئوال حرام است بعضی اوقات شایعه پخش کردن گناهش خیلی بزرگ است ولی بیش از 100 تا روایت هم داریم که این روایت‌ها را در ابواب نجاسات جلد دوم وسائل در ابواب اطعمه و اشربه و ذبائح در جلد 16 وسائل مرحوم وسائل نقل فرموده‌اند.

  بنابراین مسئله تا این جا خیلی واضح است که باید بگوییم از واضح‌ترین مسائل است و فکر کردن در آن و شبهه ایجاد کردن مخصوصاً ما طلبه‌ها بعضی اوقات آقا نفهمی می‌کند روی منبر یک منی می‌کند راجع به مرغ‌ها، این حرام است گناهش بزرگ است ولو تو جمهوری اسلامی را قبول نداری اما قاعده ید را هم قبول نداری؟ این حرفها نباید زده بشود لذا مسئله از واضحترین مسائل است.

   آن مسئله‌ای که خیلی مشکل است مسئله این که چیزی را از بازار مسلمانها نه ، چزهایی که مربوط به حیوان است از بازار کفار که این حالا مبتلا به هم هست کفش را از اروپا می‌آورند می‌شود پوشید یا نه؟ یا کمر بند از یکی از ممالک اروپا می‌آورند یا زین چرخ ، صندلی اتومبیل و امثال این‌ها که از بازار کفر می‌آید حالا ولو این که دربازار مسلمانها است اما می‌دانیم که از بازارکفر است آن وقت این جا اگر باز بدانیم این کسی که این زیر دستش است و دارد می‌فروشد و تفحص کرده و مسلمان است و مقید است باز اصاله الصحه و باز قاعده ید و قاعده سوق می‌آید .

اما یک دفعه می‌دانیم این تفحص نکرده معمولاً این جوری است که این کفش را از خارج می‌آورد می‌فروشد و اصلاًنه مسئله بلد است نه فکر این را کرده یازین چرخ را می‌دانیم که چرم است از خارج آورده و می‌خواهد بفروشد دارد می‌فروشد اینها وضعش چیست ؟

  مشهور در میان اصحاب فرموده‌اند که این‌ها محکوم به نجاست است حتی مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید همین جور که ما آن طرفش قاعده ید و سوق مسلمین داریم و اماره است از برای تذکیه این که در بازار کفر است اماره برای عدم تذکیه ، خب حرف صاحب جواهر خوب است اماره است اما کجا؟ آن جا که بدانیم که این منحصر به بلاد کفراست اما شک ما این جوری باشد به قول حضرت امام می‌فرمودند اگر این پوست‌هایی که می‌رود اروپابه آن ارزانی وقتی بر می‌گردد با آن گرانی بضاعتنا ردّت الینا اگر این احتمال را بدهیم که این چرم که الان در بازار است مثل زین چرخ و کمربند وکفش و این‌ها آیا از آنهاست که بضاعتنا ردّت الینا ؟ از بازار مسلمانها؟ ایران نه، از بازار مسلمانها رفته آن جا کفش شده و آمده توی بازار مسلمانها  این احتمال دیگر حرف صاحب جواهر را نمی‌شود درستش کرد ، اماره برای نجاست است این جاها دیگر اماره نیست یا مثلاً الان بسیاری از این چرمها چرم نماست مثل خود آنها می‌ماند که به عنوان دموکراسی مسئله غزه درست می‌کنند مسئله عراق درست می‌کنند ، چرم نماست یعنی خیال می‌کنیم چرم است اما این‌ها همان پلاستیک های فشرده است و چرم نیست که این‌ها می‌گویند غالب این‌ها که فعلاً از خارج می‌آید اصلاً چرم نیست چرم نماست حالا اگر احتمالش را دادیم دیگر حرف صاحب جواهر نمی‌آید، حرف صاحب جواهر خوب است این هم که ردش کرده‌اند آقا نه اماره نیست نه، معلوم است اماره است یعنی اگر این دو تا احتمال نباشد همین طور که سوق مسلمانها اماره است از برای این که تذکیه شده سوق کفار هم اماره است بر این که تذکیه نشده ، این کم پیدا می‌شود مثلا ًبگوییم این یهودی ذبح اسلامی کرده ارمنی ذبح اسلامی کرده، خب اگر یقین پیدا نشود لااقل اماره است لذا حرف صاحب جواهر خوب است این جا اما آن دو احتمال که می‌آید دیگر از اماریت می‌افتد ،  حالا که از اماریت افتاد چه؟

   مشهور گفته‌اند اصاله عدم تذکیه، و همین جا مرحوم شیخ انصاری در همین کتاب طهارت مرحوم محقق همدانی و مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی این‌ها همه می‌گویند اصاله عدم تذکیه برای این که سابقاً مذکی نبوده حالا نمی‌دانیم مذکی است یا نه؟ مذکی نیست ، این استصحاب را دو جور جاری کرده‌اند یکی استصحاب عدم ازلی یعنی قبل از این که این گوسفند به دنیا بیاید یکی استصحاب وجودی ، نه عدم ازلی ، عدم وجودی یعنی گوسفند در حالی که در بیابان دارد می‌چرد به قول این‌ها یمشی و یرعی این مذکی نبود حالا مرده نمی‌دانم آیا مذکی است یا نه ؟ اصاله عدم تذکیه.

   لذا با اصاله تذکیه آمده‌اند جلو و گفته‌اند که چیزهایی که مربوط به حیوانات است اگر سوق مسلمانها نتواند کار کند اگر اصاله الصحه نتواند کار کند اگر قاعده ید نتواندکار بکند دیگر باید بگوییم محکوم به نجاست است عرض کردم خیلی قول مشهور در میان اصحاب است.

   مرحوم آقای خویی در این جا می‌گویند اصله عدم تذکیه الا این که این نمی‌تواند اثبات بکند میته بودن را برای این که مثبت است اصل این است که تذکیه نشده پس میته است. می‌گویند اصل مثبت حجت نیست پس اصاله تذکیه فقط می‌گوید مذکی نیست اما میته است را نمی‌تواند اثبات بکند ، ولی معلوم است فرمایش آقای خویی درست نیست برای این که میته و اصاله عدم تذکیه و موت حتف انف و همه این‌ها اصلاً مرادف است مثل انسان و بشر است ، عدم تزکیه یعنی چه؟ یعنی میته ، میته یعنی چه؟ یعنی موت حتف انف، موت حتف انف یعنی چه ؟ یعنی عدم تذکیه و اگر کسی حرف من را نشنود خب به مرحوم آقای خویی عرض می‌کنیم آقا در اصول ما گفته‌ایم اگر واسطه خفی باشد یا واسطه جلی باشد دیگر اصل مثبت حجت است و مانحن فیه همین طور است دیگر وقتی می‌گوییم مذکی نیست عرف می‌گوید که میته است واسطه جلی است یعنی عرف بین اصاله عدم تذکیه و میته را نمی‌تواند فرق بگذارد می‌گویند واسطه جلی، ما که در اصول اصلاً اصل مثبت را حجت می‌دانیم به مرحوم آقای آخوند می‌گوییم آقا این واسطه که شما درست کردید یا واسطه جلی است یا واسطه خفی و ما دیگر حد متوسط نداریم اگر شماها که این جا تشریف دارید بتوانید یک حد وسط درست بکنید که نه واسطه خفی باشد نه واسطه جلی اگر راستی بپذیریم واسطه خفی اصل مثبت حجت است واسطه جلی اصل مثبت حجت است ما دیگر چیزی پیدا نمی‌کنیم همه واسطه‌ها یا خفی است یا جلی حالا اگر حرف مارا نپذیرید اما این که واسطه جلی واسطه خفی خب این دیگر مشهور در میان اصحاب است شیخ بزرگوار یاد ما داده‌اند مرحوم آخوند در کفایه و مابقی، بنابراین به مرحوم آقای خویی می‌گوییم نه بابا اگر راستی اصاله عدم تذکیه بتوانی جاری بکنی دیگر پس میته است این واسطه جلی است و وقتی واسطه جلی شد دیگر نمی‌تواند کار بکند برای ما الا این که ما اصاله عدم تذکیه را اصلاً جاری نمی‌دانیم و نمی‌دانم چرا مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی در حالی که شاگردهای مرحوم نائینی هستند و مرحوم نائینی در اصول بیش از 100 صفحه در این باره صحبت کرده چه جور این بحث‌ها را این جا متعرض نشده‌اند ؟ ما تبعاً لاستاد عزیزمان حضرت امام و حضرت آیت الله بروجردی اصاله عدم تذکیه را جاری نمی‌دانیم ، چرا جاری نمی‌دانیم؟ برای این که قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه است آن گوسفندی که دارد می‌چرد این قضیه متیقنه ماست قضیه مشکوکه ما این پوستی است که الان در بازار من می‌خواهم بخرم، اصلاً معنا هم ندارد عرفاً بگوییم این عدم تذکیه است، به قول مرحوم نائینی همچنین حضرت امام قضیه متیقنه ما مفاد کان تامه است قضیه مشکوکه ما مفاد کان ناقصه است یعنی قضیه متیقنه مامی‌گوید تذکیه نیست چرا؟ سالبه به انتفاء موضوع است ، اصلاً هیچ نبوده، این که مذکی باشد یا نه، قضیه مشکوکه ما چیست ؟ این حیون ، این گوشت ، این حیوانی که الان سر بریده شده و نمیدانیم موت حتف انف است یا تذکیه است ، لذا آن‌ هاذویت در قضیه مشکوکه هست آن هاذویت در قضیه متیقنه نیست یعنی آنجا موضوع ندارد این جا موضوع دارد.

    لذا به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی بعضی اوقات یک تبسم ملیحی می‌کردند رضوان الله تعالی علیه و راجع به این استصحاب عدم ازلی می‌گفتند این استصحاب از مدرسه در آمده و الا عرف اصلاً سرش نمی‌شود استصحاب عدم ازلی. خب استصحاب عدم ازلی نداریم وقتی نداشتیم اصاله الطهاره  لذا ما فتوی می‌دهیم هم در حاشیه بر عروه فتوی داده‌ام هم در رساله این چرمهایی که از خارج می‌آید پاک است ونماز خواندن در آن طوری نیست این کمربندها پاک است برای این که اصاله عدم تذکیه جاری نیست وقتی جاری نیست کل شیئ طاهر جاری است . بله خوردنش جایز نیست.

    آن که ذبح نشده سالبه به انتقاء موضوع است دیگر یعنی ذبحی در کار نبود چون یمشی و یرعی یک چنین چیزی ، تذکیه این است که الان این گوسفند که مرده نمی‌دانم آیا تذکیه شده است یا نه ؟ خیلی با هم تفاوت می‌کند آن قضیه متیقنه ما گوسفند زنده است این قضیه مشکوکه ما این پوستی است که الان آورده‌اند پیش من . به قول آقای بروجردی حرف خوبی است آقا استصحاب عدم ازلی از مدرسه آمده، بله نمی‌شود خورد آن چرا؟ برای این که الا ما ذکیتم می‌گوید تذکیه باید احراز بشود برای خوردن . لذا چیزهایی که از خارج می‌آید اگر مثل دارو و امثال این‌هاست اصاله الطهاره دارد چیزهایی که مربوط به حیوانات است اصاله الطهاره دارد برای استعمال اما چیزهایی که می‌آید برای خوردن یعنی گوشت مثلاً از خارج بیاید که الان گوسفتدهایی که از خارج می‌آورند ذبح شرعی است دیگر روی آن نوشته شده ذبح شرعی، اگر ذبح شرعی نباشد گوسفندهایی که از خارج می‌آورند پاک است اما نمی‌شود خورد ، پاک است چون اصاله الطهاره دارد نمی‌شود خورد الاما ذکیتم در قرآن  و در روایات می‌گوید این تذکیه باید احراز بشود تا بتوانی بخوری و تا تذکیه احراز نشود خوردنش جایز نیست نماز خواندن در آن آیا جایز است یا نه؟آن مسئله مربوط می‌شود که اگر مثلاً کمر بند باشد طوری نیست اگر لباس باشد لاتصل داریم فی المیته لذا نمازش مختلف فیها است اما راجع به خوردنش مسلم باید احراز تذکیه بشود لقوله تعالی  الا ما ذکیتم ، اما برای استعمالش هیچ اشکالی ندارد لذا آقای خویی در این‌جا چون مثبتش می‌کند همین حرف من را می‌زنند می‌فرمایند که خوردنش اشکال دارد نمی‌شود اما استعمال اشکال ندارد لذا این کفشهایی که از خارج می‌آید زین‌هایی که از خارج می‌آید آقای خویی می‌گوید پاک است چرا؟ می‌گویند برای این که اصاله عدم تذکیه ولی نمی‌تواند میته درست بکند اما ما می‌گوییم اصاله عدم تزکیه اصلاً جاری نیست . نمی‌شود جاری بشود برای این که قضیه متیقنه با مشکوکه دو تاست وقتی جاری نشد دیگر حالا  یا جاری است و مثبتاتش حجت نیست که مرحوم آقای خویی می‌گویند یا نه اصلاً جاری نیست که حضرت امام و آقای بروجردی و آقای نائینی و امثال این‌هامی‌گویند.

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo