< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه: 49

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

       مرحوم صاحب جواهر راجع به جنینی که در شکم گوسفند است و آن گوسفند را ذبح می‌کنند به قاعده ذکاه الجنین ذکاه امه خب این جنین مذکی است مثل مثلاً جگر گوسفند مثل ران گوسفند همان طور که آنها پاک است و می‌شود خورد این جنین را هم می‌شود خورد در این باره اشکالی نیست .

    اشکالی که هست این است که خونهای در این جنین پاک است یا نه ؟ می‌شود خورد یانه ؟

     مرحوم صاحب جواهر اول می‌فرمایند که بله تمام خونهایش پاک است دیگر حالا می‌شود خورد یا نه ؟ دائر مدار بحث دیروز است که ما می‌گفتیم می‌شود خورد مرحوم سید و دیگران می‌گفتند نمی‌شود خورد.

     حالا حرف در این است این خونهای در این جنین آیا پاک است یا نه؟ می‌شود خورد یا نه ؟

     اول مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید که این خونها پاک است.

      اما بعد اشکال می‌کند و می‌فرماید لا یخلو من اشکال اما حالا اشکال چیست؟ صاحب جواهر چیزی نمی‌فرمایند مرحوم سید در عروه هم عین عبارت مرحوم صاحب جواهر را آورده‌اند و اول می‌فرمایند که جنینی که مادرش مذکی شده تمام خون آن پاک است و ان لا یخلو من اشکال، اشکالش را دیگران فرموده‌اند برای این که آن خون متخلف که ما گفتیم پاک است این حاها را نمی‌گیرد برای این‌که آن خونهای متخلف که روایت نداشتیم جز . سیره متشرعه وآن سیره متشرعه در این‌جا نمی‌آید وقتی نیامد اصاله العموم این‌که کل دم نجس می‌گوید این نجس است . این وجه اشکال که مثل مرحوم محقق همدانی و آقای حکیم و آقای خویی و این‌ها می‌فرمایند.

 ولی علی‌الظاهر این اشکال این‌ها وارد نیست، چرا وارد نیست؟ برای این‌که سیره همین‌طور که می‌گوید جگر پاک است ولو از خون بسته شده یا خونهای متخلف در گوشت پاک است خب می‌گوید که خون در این جنین هم که مثل جگر گوسفند است پاک است و ما بخواهیم بگوییم سیره نیست مسلم هست آن اصاله العموم هم که آن اشکال را دارد که سابقاً مذاکره کردیم و گفتیم که دلیل بر این که کل دم نجس نداریم چون‌که آن کل دم نجس یک دلیل عقلی آورده بودند ، ارتکاز، تسلمات و یکی هم نظیر روایت عمار و ما گفتیم که ارتکازات، تسلمات این‌ها دلیل لبی است قدر متیقن دارد و قدر متیقنش دم مسفوح است کل دم نجس ما این چنین ارتکازی نداریم یعنی لااقل من الشک وقتی شک داشتیم قدر متیقن‌گیری باید بکنیم نمی‌توانیم تمسک بکنیم، روایت عمار و امثال روایت عمار را هم گفتیم در مقام بیان چیز دیگر است و در مقام بیان این‌که بخواهد بگوید کل دم نجس آن هم نیست لذا ما به جای اصاله العموم اصاله الطهاره درست کردیم و گفتیم هر کجا شک کردیم خون پاک است یا نجس؟ می‌گوییم آن خون پاک است خب مانحن فیه همین است ما اولاً می‌گوییم سیره هست اگر کسی بگوید سیره نیست می‌گوییم کل شیئ طاهر می‌گوید این خون در بدن این جنین تمامش پاک است همین‌طور که اول هم صاحب جواهر فتوی دادند و مرحوم سید در عروه اول فتوی می‌دهند اما لا یخلو من اشکال، اشکالش این بود که گفتم این اشکال هم تمام نیست.

  اما در مسئله یک حرف دیگر هست که آن را متعرض نشده‌اند و آن را باید متعرض بشوند و آن این است که روایات ذکاه الجنین ذکاه امه می‌گوید این مذکی است خب وقتی مذکی شد همین جور که خونهای متخلف در بدن مادرش پاک است خونهای متخلف در بدن این هم پاک است ، تمسک به این کرده بودند بهتر بود و دیگر خالی از اشکال هم هست ، بگوییم مذکی است وقتی مذکی شد دیگر تمام است. این جور می‌شود خون مذکی پاک است حالا اسمش را متخلف که نمی‌گذاریم می‌گوییم که مذکی خونش دیگر پاک است این جنین مادرش مذکی است، می‌گوید ذکاه الجنین ذکاه امه یعنی این مذکی است دیگر وقتی مذکی شد هرچه در باره‌ مادرش می‌گوییم در باره این هم می‌گوییم.

     یک حرف دیگری در مسئله هست که شاید این حرف دیگر بهتر از همه حرفها باشد و آن این است که ما اگر بگوییم خون در بدن این نجس است این را باید انداخت دور چون‌که این همه گوشت و پوست و استخوان و همه همه خون‌دار است و اگر ما بخواهیم بگوییم خون در این اشکال دارد خون در این جنین اشکال دارد معنایش این است که از این انتفاع نکن بله مثلاً این را سرش را ببرند اگر بشود و شکمش را پاره کنند و قطعه قطعه کنند و بعد بگذارند آن را در یک دیگی و روی آن آب بریزند و خونهایش را این جوری رفع بکنند آن وقت بشود خورد و روایت این را نمی‌گوید روایت می‌گوید ذکاه الجنین ذکاه امه همین‌جور که جگر مادرش را می‌شود خورد این جنین را هم همین جوری بینداز در دیگ و بپز و بخور ، هیچ اشکالی ندارد. این دو تا مطلب هم به نظر می‌اید که آقایان نفرموده‌اند و شما بفرمایید و علی کل حال این فرمایش صاحب جواهر که می‌فرمایند لا یخلو من اشکال و بعدش هم مرحوم سید می‌فرمایند لا یخلو من اشکال ظاهراًوجهی ندارد.

 بله این را هم توجه به آن داشته باشید که مرحوم سید یک ارادت خاصی به صاحب جواهر دارد البته همه ما باید داشته باشیم به قول حضرت امام فقه جواهری، به این جواهر خیلی باید اهمیت بدهیم و به قول حضرت امام کرامت کرده است این مرد با نوشتن این جواهر آن هم دست تنها آن هم در فقر عجیب در فلاکت عجیب اما در حالی که فقر دارد زیاد و در مضیقه شدید است زیاد در عرض 25 سال دیگر همه وقتش را گذاشت روی این جواهر و یک دوره فقه کامل توانست به ما بدهد . مرحوم صاحب عروه یک علاقه خاصی به صاحب جواهر دارد و انسان در عروه می‌بیند خیلی جاها همین طور که مرحوم صاحب جواهر مشی کردند ایشان هم مشی کرده‌اند در عروه لذا عین عبارت مرحوم صاحب جواهر این‌جا آمده بنابر این حرف صاحب جواهر را که نتوانستیم بپذیریم حرف مرحوم صاحب عروه را هم نمی‌توانیم بپذیریم . بنابر این ذکاه الجنین ذکاة امه و همین طور که خون متخلف در بدن گوسفند پاک است خواه ناخواه باید بگوییم خوردنش هم حلال است .

    دو تا مسئله دیگر مرحوم صاحب عروه این جا متعرض شده‌اند این دو تا مسئله را ببینیم امروز می‌توانیم بخوانیم تا بعد برویم سر ششم و هفتم از نجاسات .

    عبارت مرحوم سید را نوشته‌ام مسئله هشتم است می‌فرماید الدم المشکوک فی کونه من الحیوان او لا محکوم بالطهاره حالا این پیدا نمی‌شود اما حالا نادر، می‌دانیم خون است اما نمی‌دانیم از حیوان است یا از حیوان نیست که اگر از حیوان باشد نجس است اگر از حیوان نباشد پاک است که خودشان مثال زده‌اند گفته‌اند مثل آن خونهایی که زیر سنگ برای عزای ابی عبدالله علیه السلام پیدا شد سابقاً این جور مثال زدند که ما می‌گفتیم که آن عالم کشف است نه عالم ظاهر و عالم کشف را نمی‌شود در فقه آورد اگر مثال زده بودند به همان زمان حضرت موسی علیه السلام که رود نیل خون بود از برای این‌ها آب بر می‌داشت این که بخورد خون بود حالا این آب نجس است یا نه؟ سابقاً گفتند که پاک است حالا این‌جا شک داریم آن خون است یا نه؟ اصالة الطهاره می‌گوید پاک است لذا مسئله اول ما این است که مثلا الان می‌گویند هست یک درختی هست روز عاشورا می‌گویند خون از آن جاری می‌شود و رفته‌اند و دیده‌اند و هر سال هم هست حالا پای آن درخت بوده یک مقدار خون به لباسش است نمی‌داند از آن خون است یا از خون بدنش است؟ اصالة الطهاره می‌گوید پاک است این مسئله ظاهراً حرف ندارد، درست است دیگر، نمی‌دانیم آیا این پاک است یا نجس؟ آن عموم هم نمی‌تواند این‌جا بیاید کل دم نجس این‌جا نمی‌تواند بیاید، چرا نمی‌تواند بیاید؟ برای این که ما اصلاً نمی‌دانیم این دم است یا نه؟ و بخواهیم تمسک به آن بکنیم در حالی که مرحوم سید عام درست کرده‌اند. بخواهیم تمسک به عام بکنیم تمسک به عام در شبهه مصداقیه خود عام می‌شود، مثل اکرم العلماء زید را نمی‌دانم عالم است یا نه؟ تمسک بکنم به اکرم العلماء بگویم زید عالم است، این‌جا هم همین است بنابر این این که صاف مرحوم سید می‌گویند اصالة الطهاره این برای خاطر همین است که اگر اصالة العمومی هم شدیم و گفتیم کل دم نجس این‌جا به آن تمسک نمی‌توانیم بکنیم .

    فرع دوم کما ان الشیئ الاحمر الذی یشک فی انه دم ام لا این خیلی پیدا می‌شود یک سرخی در جامه‌اش دیده، نمی‌داند این از دانه انار پخش شده یا خون است بدنش زخم شده خون آمده؟ خب این باز هم بر می‌گردد به این که سرخی را نمی‌داند خون است یا نه؟ کل شیئ طاهر حتی تعلم می‌گوید پاک است باز اصالة العموم مرحوم سید نمی‌آید این‌جا برای این که اصالة العموم آن‌جا می‌آید که یقین داشته باشیم خون است ثبت العرش ثم انقش ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت مثبت له است اول باید موضوع را درست بکنیم سپس حکم را بار کنیم و این‌جا چون که اصلاً نمی‌دانیم خون است یا نه؟ آن اصالة العمومی‌ها نمی‌توانند تمسک بکنند دیگر خواه ناخواه اصالة الطهاره برای ما کار می‌کند، نمی‌دانیم آیا این نجس است یا نه؟ می‌گوییم پاک است خب این هم خوب است .

   فرع سوم و کذا اذا علم انه من الحیوان الفلانی و لکن لا یعلم انه مما له نفس سائله ام لا کدم الحیه والتمساح این می‌داند یک خونی از یک حیوانی هست اما این حیوان را نمی‌داند وضعش چیست ؟ مثلاً مارمولک کشته و این خون پیدا شده روی فرشش روی زمین خانه‌اش حالا الان نمی‌داند این پاک است یا نجس؟ اگر از آن حیوانهایی باشد که نفس سائله دارد خب این نجس است اگر از آن حیوانهایی باشد که نفس سائله ندارد پاک است ، باز می‌گویند اصاله الطهاره این هم خوب است .

      لذا یک قاعده کلی هم داشته باشیم در اصول این را اثبات کرده‌ایم دو سه مرتبه هم گفته‌ایم که در موضوعات تفحص لازم نیست لذا مثلاً حتی قواعدی که ما داریم قاعده ید، قاعده سوق، حالا برود تفحص بکند ببیند این آقا دزد است یا نه؟ اصاله الید دارد یا نه؟ خب به ما می‌خندند دیگر، در قواعد نیست تفحص لازم نیست در اصول عملیه‌اش هم همین‌طور است که نمی‌دانم من لباسم نجس است یا نه ؟ بروم تفحص بکنم وسواسی‌گری می‌شود و مسلم است وسواسی‌گری را اسلام نمی‌خواهد می‌گوید تفحص نه و بگو پاک است کل شیئ طاهر حتی تعلم بدون این‌که تفحص در موضوعات بشود حالا این جا همین است نمی‌دانم آیا مار نفس سائله دارد یا نه؟ که بعضی‌ها می‌گویند بعضی از مارها را سر بریده‌اند و نفس سائله داشته ولی حالا معمولاً مارها نفس سائله ندارد لذا خود مرحوم سید که مثال می‌خواهند بزنند می‌فرمایند که کدم الحیه و التمساح خودش یعنی نفس سائله ندارد حالا الان نمی‌دانم که این چیزی که به لباس من است نجس است یا نه؟ اصاله الطهاره می‌گوید پاک است و آن عموم هم نیست در این جا اصاله العموم هم در این جا نمی‌آید لذا مرحوم سید می‌گویند پاک است در حالی که اصاله العمومی هستند می‌گویند پاک است چرا؟ می‌گویند برای این‌که اصل قضیه ثابت نیست و چون اصل قضیه ثابت نیست مردد بین آن و آن است شبهه شبهه مصداقی است لذا به اصاله العموم هم نمی‌توانیم تمسک بکنیم خب این هم علی الظاهر خودشان می‌فرمایند اصاله الطهاره این هم حرف ندارد.

    اما چیزی که حرف دارد می‌فرمایند و کذا اذا لم یعلم انه دم شاه او سمک فاذا رای فی ثوبه دماً لا یدری انه منه او من البق والبرغوث یحکم بالطهاره خب این هم همان تکرار آن است اصاله الطهاره دارد و اصاله العموم هم ندارد و اما الدم المتخلف فی الذبیحه اذا شک فی انه من القسم الطاهر اوالنجس می‌فرماید الظاهر الحکم بالنجاسه، آن وقت خودشان می‌فرمایند که استصحاب یک خونی از گوسفند به پشم‌های گوسفند است نمیدانیم آیا این خون از آن خونهای باقی‌مانده است جگرش را درآورده‌اند و خون چکیده روی این پشم یا از وقتی است که سرش را بریده‌اندو دم مسفوح است می‌فرماید این اصاله الطهاره ندارد چرا ؟ می‌گویند استصحاب دارد استصحاب چه ؟ اگر استصحاب باشد مقدم بر اصاله الطهاره می‌شود استصحاب چه؟ می‌گویند برای این که این خون متخلف در دل این گوسفند سابقاً نجس بوده الان نمی‌دانیم پاک است یا نه ؟ می‌گوییم که نجس است ، می‌شود گفت ؟ یک اشکال در این است که فرض ما این است این الدم المتخلف فی الذبیحه اذا شک فی انه من القسم الطاهر اوالنجس ؟ این از قسم طاهرش است یا از قسم نجسش است؟ بگوییم که سابقاً نجس بوده الان هم یکون کذلک ، خب به مرحوم سید می‌گوییم که مگر خون در بدن گوسفند باطن نیست ؟ مگر خودتان نفرمودید که هرچه در باطن است پاک است ؟ هرچه ملاقات با باطن بکند که اگر یادتان باشد ما می‌گفتیم که اصلاً خون وقتی نجس است که خون مسفوح باشد، عذره وقتی نجس است که بیرون بیاید منی وقتی نجس است که بیرون بیاید، خون وقتی نجس است که بیرون بیاید اما تا در بدن است چرا نجس باشد ؟ کی می‌گوید نجس است ؟ کدام دلیل می‌گوید؟ لذا ما اصلاً می‌گفتیم که تمام نجاسات در بدن پاک است وقتی نجس است که بیرون بیاید ، از همین جهت هم می‌گفتیم اگر مثلاً سوزن را فرو کنند در رگ، آنها می‌گفتند که چون ملاقات با باطن است ما می‌گفتیم نه ملاقات با پاک است ، حالا علی کل حال چه ملاقات با باطن و بگویند پاک است که یک تعبد باشد یا حرف ما باشد که ملاقات با پاک ، حالا این جا همین‌طور است آن خون متخلف پاک است اگر بخواهیم استصحاب بکنیم استصحاب طهارت باید بکنیم نه استصحاب نجاست ، می‌خواهد اصل این را درست بکند می‌خواهد نجس بکند وقتی که می‌گوید نجس است می‌گوید کان نجساً الان یکون کذلک یعنی خون متخلف را ایشان می‌خواهد نجس بکند وقتی نجس کرد می‌گوید کان نجساًالان یکون کذلک لذا خود مرحوم سید این حرف شما را دارند که این دو قسم است یک قسمت آن جا که خون برگشته باشد ، یک قسمت آن خونهایی که متخلف است و خود مرحوم سید مثلاً گفتند خون در دل اشکال دارد که ما دیروز بحث کردیم نه آن سیره‌ای که هست راجع به همه چیز هست لذا علی کل حال الان بحث این است که می‌گویند اگر ندانم این خون متخلف است یا خون غیر متخلف این نجس است چرا؟ خودشان می‌فرمایند که عملاً بالاستصحاب ، به مرحوم سید می‌گوییم که کدام استصحاب؟ و قضیه متیقنه شما چیست ؟ می‌گوید آن خونهایی که در زنده بودن در بدن گوسفند بوده و این‌ها نجس است می‌گوییم چرا نجس‌ است ؟ برای این‌که شما خودتان گفتید که اگر چیزی ملاقات با باطن بکند پاک است که ما گفتیم اصلاً خون در بدن گوسفند پاک است به قول مرحوم استاد بزرگوار ما آقای داماد از مرحوم حاج شیخ نقل می‌کردند می‌گفتند اگر بشود این گوسفند را یک دفعه بلعید می‌گفتند هیچ اشکالی ندارد ، حالا ماهی را که می‌بلعند و می‌شود مرحوم حاج شیخ می‌خواستند اثبات بکنند که همه این‌ها پاک است تذکیه هم لازم نیست می‌گفتند اگر گوسفند را بلعید بتواند ببلعد می‌گفتند نمی‌توانیم بگوییم حرام است لذا این انسان عذره‌اش نجس است اما کی؟ وقتی که بیرون بیاید یا منی آن نجس است وقتی که بیرون بیاید همچنین تا آخر و این که مرحوم سید قضیه متیقنه را گرفته‌اند آنچه در بدن است نجس است این را قبول نداریم ،

     یک حرف هم استصحاب اصلاً این جا قضیه متیقنه و مشکوکه دو تاست قضیه متیقنه شما خونهای در بدن گوسفند است قضیه مشکوکه شما خون در لباستان است ما که نمی‌توانیم بگوییم که این قضیه متیقنه عین مشکوکه مشکوکه عین متیقنه، مسلم عرف این را دو چیز می‌داند اگر کسی استصحاب را جاری بکند که جاری نیست باز این اشکال پیدا می‌شود قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه است ، اگر بگویند که خون در بدن گوسفند نجس است با آن قاعده‌ای که دارند می‌گویند که معفو عنه که ایشان می‌گفتند نفرمودند ایشان ، ایشان می‌گفتند ملاقات که ما عرض می‌کردیم اصلاً ملاقات با نجس نجس نمی‌کند یعنی چه؟ خب بگویید ملاقات با پاک است و پاک است ، حالا قطع نظر از آن و قطع نظر از حرفها اما این قضیه استصحاب قضیه متیقنه و مشکوکه دو تاست وقتی قضیه دو تا شد اصل جاری نیست و نوبت می‌رسد به اصاله الطهاره .

    فتلخص مما ذکرناه این که همه این اقسام که مرحوم سید درست کرده‌اند همه اصاله الطهاره دارد و یک جا پیدا نمی‌کنیم که اصاله النجاسه داشته باشد و این حرف آخر ایشان که اسم هم آورده‌اند اگر اسم نیاورده بودند بهتر بود اسم هم آورده‌اند این که با استصحاب عدم ازلی استصحاب عدم ازلی هم نیست استصحاب عدم ثابتی است یعنی خونی که در بدن این گوسفند بوده نجس بوده الان یکون کذلک ،

    اما حرف در این است که نجس است یا نه ما گفتیم اصلاً نجس نیست پس استصحاب ندارد حالا اگر کسی بگوید استصحاب دارد می‌گوییم قضیه متیقنه غیر مشکوکه است و مشکوکه غیر متیقنه و استصحاب جاری نیست . این هم مسئله هشتم.

  مسئله نهم که خیلی به درد هم می‌خورد می‌فرماید الدم المنجمد تحت الاظفار او تحت الجلد من البدن ان لم یستحل و صدق علیه الدم نجس خب این تا این جا معلوم است استحاله‌اش هم کار مشکلی است یقین کنیم استحاله شده مثل مثلاً چکش خورد روی دست خون دوید روی پوست ، چون پوست پاره نشده خون پشت پوست باقی ماند خب معلوم است این خون را ما می‌گوییم پاک است تا پاره نشده، وقتی پاره شد دیگر معلوم است نجس است الا استحاله بشود یعنی یقین داشته باشیم این از خونیت رفته بیرون و اگر هم شک بکنیم آیا استحاله شده یا نه؟ استصحاب دم داریم و می‌گوییم استحاله نشده لذا فرض می‌کنند ان صدق علیه الدم نجس فلو انخرق الجلد و وصل الماء تنجس بنابر این اگر پوست پاره شد آب به این رسید آن آب نجس می‌شود و یشکل معه الوضوء اوالغسل دیگر با این غسل نمی‌شود کرد وضو هم نمی‌شود گرفت ، حالا نمی‌شود غسل کرد نمی‌شود وضو گرفت با آب قلیل؟ یا با آب کر؟ با آب کر هم نمی‌شود ؟ برای این‌که اگر دستش را فرو کند توی حوض خب این همانجا به عنوان وضو از بالا به پایین نیّت می‌کند خب این غسل داده می‌شود مگر این که بگوییم که این خون مانع است و جای این خون غسل داده نشده یا وضو داده نشد این یشکل مرحوم سید راجع به این است که اگر کسی این را مانع نداند و جزء بدن بداند خب می‌شود غسل کرد ، با آب قلیل نمی‌شود و اما با آب کر می‌شود ، غسل هم می‌شود غسل زیر دوش موقعی که می‌رسد به دست دست را زیر دوش، آب‌ها می‌ریزد پایین خب پاک است دیگر برای این‌که در حال کر است مثل این که مثال می‌زنند در رساله که در وقت باران سگ مالید خودش را به شما گفتند پاک است این جا هم همین‌طور است ، بنابراین می‌شود وضو گرفت بعضی از بزرگان گفته‌اند می‌شود غسل کرد مگر این که کسی اشکال بکند بگوید این خون مانع است این دیگر غسل بدن نیست لذا باید خون را رفع بکند ، خون را رفع نکرده وضو گرفته وضویش باطل است، مثل این که می‌خواستم تمام کنم نشد، مسئله خوبی است بگذارید برای جلسه بعد انشاءالله

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo