< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/12/17

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه:58

 ادعای اجماع شده است بلکه فرموده‌اند تسالم در شیعه در مذهب شیعه این که خوارج، نواصب و سابّ به اهل بیت علیهم السلام علاوه بر این که کافرند نجسند، علاوه بر این که قتل این‌ها واجب است حتی بدون اجازه حکومت، این‌ها نجس هم هستند.

    درباره کفر این‌ها روایات زیاد داریم و اشکالی در مسئله نیست.

    در باب قتل این‌ها هم روایت زیاد داریم و اشکالی در مسئله نیست و سابقاً در باب حدود مفصل صحبت کردیم و حتی این که این‌ها کافرند این‌ها قتلشان بدون اجازه حکومت اگر ضرری نداشته باشد واجب است اشکالی در مسئله نیست حتی مثلاً شیعه که تقید به ظواهر شرع هم داشته باشد حالا عصبانی شده و در مقابل خانمش برای این که دل خانمش را آزرده خاطر کند سبّی به اهل بیت علیهم السلام کرد در رساله‌ها هم آمده قتل این لازم است الا این که حالا این عصبانی شده باید اختیار از او سلب نشده باشد و در حال اختیار اراده غلطی بکند راجع به اهل بیت علیهم السلام گفته‌اند که نجسند و گفته‌اند کافر هم هست حالا الان مسئله کفر این‌ها مسئله وجوب قتل این‌ها مورد بحث این جا نیست.

    این که مورد بحث است آیا این نجس است یا نه؟ اگر کسی فحش به اهل بیت علیهم السلام داد و کسی هم نبود در خانه و کسی هم نیست که زن بتواند اثبات این مطلب را بکند آیا این دیگر نجس است؟ خانمش با این نمی‌تواند داشته باشد ؟ یا نه و می‌تواند؟ آیا این خانم به این آقا نامحرم می‌شود مثل آنجا که مرتد بشود؟ و می‌تواند بعد از عده برود شوهر بکند یا نه؟ در این که این زن این شوهر را یا شوهر این زن را می‌تواند بکشد اگر ضرری نداشته باشد آن اشکالی نیست اما حالا آیا این عقدش باطل شد؟ مثل مرتد شد؟ یا آیا نجس است یا نه؟ مشهور در میان اصحاب گفته‌اند بله، این نظیر مرتد است قتلش واجب است جدا شدن از او هم لازم است اگر هم بتواند او را بکشد واجب است لازم است او را بکشد.

    حالا فعلاً آن که تمسک شده برای این که خوارج و نواصب و این سابّ به اهل بیت علیهم السلام نجس است تمسک شده به روایاتی.

    روایات را مرحوم صاحب وسایل در باب 11 از ابواب ماء مضاف جلد اول وسایل آن جا نقل کرده‌اند حالا از آن روایات که ظهورش خوب است روایت 4 از باب 11 از ابواب ماء مضاف: صحیحه ابن ابی یعفور عن ابی عبدالله علیه السلام ان الله لم یخلق خلقا شراً من الکلب و ان الناصب اهون علی الله من الکلب، این یک روایت.

    تمسک شده به عموم منزلت و این که سگ نجس است پس ناصبی هم نجس است آن وقت گفته‌اند که دیگر ناصبی خوارج را می‌گیرد سابّ به اهل بیت علیهم السلام را هم می‌گیرد اصلاً یک مصداقی از مصادیق نصب همین ساب به اهل بیت علیهم السلام است.

    روایت 3 از باب 11 : می‌فرماید ان الله لم یخلق خلقا انجس من الکلب و ان  الناصب  لنا  اهل البیت لانجس منه خدا چیزی را نجس‌تر از کلب خلق

نکرده و ناصب نجس‌تر از این کلب است.

    لذا فقهاء معمولاً مثل صاحب جواهر و مرحوم محقق همدانی و دیگران گفته‌اند که خوارج و نواصب و ساب اهل بیت این‌ها مثل هم هستند و همین‌طور که سگ نجس است این‌ها هم نجسند، مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید تسالم نه در فقه ما بلکه تسالم در مذهب شیعه.

    گاهی این جوری است که در فقه مسئله‌ای متعرض می‌شوند اجماعی است اما در میان مذهب شیوعی ندارد گاهی در میان مذهب شیوع دارد لذا می‌گوییم که اجماع بلکه تسالم عند الشیعه.

    یک حرف راجع به این است که راستی ساب اهل بیت این ناصبی است؟

    ناصبی آن کسانی که دشمن اهل بیت هستند به اهل بیت لعن می‌کنند این‌ها ناصبی، خوب است آن وقت فرق بین خوارج و ناصبی این است که گاهی علاوه بر این که لعن می‌کند هجوم می‌آورد جنگ با اهل بیت مثل خوارج نهروان جنگ با امیرالمومنین علیه السلام، اما گاهی نه، جنگی با کسی ندارد، آن جا که جنگ دارد به آن می‌گویند خوارج، آن جا که جنگ ندارد به آن می‌گویند ناصبی، آن وقت‌ها بوده حالا هم هست ظاهراً این القاعده این‌ها ناصبی هستند دیگر برای این که دشمن اهل بیت هستند دشمن شیعه هم هستند و بالاخره فرق بین خوارج و ناصبی همین است که اگر آن ناصبی که بغض اهل بیت را دارد حمله بکند سر جنگ داشته باشد با حکومت به آن می‌گویند خارجی و الا می‌گویند ناصبی، اما ساب اهل بیت حالا عصبانی شد یک غلطی کرد بفرمایید این قتلش واجب است روایت هم داریم روایت صحیح السند هم داریم سابقاً هم روی آن صحبت کردیم اما حالا این نجس است یا مثل مرتد است این غلط را کرد بعد پشیمان شد حسابی هم پاشد نماز خواند تقید به ظواهر شرع دارد حالا بگوییم زن این دیگر باید جدا شود، مشکل است گفتن و فقهاء هم نمی‌گویند راجع به ساب ولو این جا سه تا را پهلوی هم گذاشته‌اند خوارج و نواصب و ساب و گفته‌اند که تسالم اصحاب، اجماع هم نداریم چه رسد تسالم مذهب، لذا راجع به سابش که نمی‌شود گفت.

    روایت‌ها هم راجع به ناصبی است آن وقت اگر ساب اهل بیت علیهم السلام یک دفعه تکرار است خب ناصبی است یک دفعه نه حالا از دستش در رفت و یک غلطی کرد این ناصبی نیست لذا روایت‌ها ساب اهل بیت علیهم السلام را نمی‌گیرد ولو این که واجب القتل است لذا بخواهیم بگوییم حکم مرتد را دارد ظاهراً نمی‌شود.

    روایت به خصوصه داریم که قتلش واجب است حتی بدون اجازه قتل هم واجب است که تمسک هم به قضایا می‌کنند و من جمله این که متوکل جسارت کرد به حضرت زهرا سلام الله علیها پسرش آمد اجازه گرفت از اما هادی علیه السلام و او را کشت، ولی قطع نظر از آن تاریخ روایت داریم سابقاً هم صحبت کردیم در این که قتلش واجب است حرفی نیست اما این مرتد باشد به عبارت دیگر این مصداق ناصبی باشد ظاهراً نیست لذا آن را باید بگوییم که قتلش واجب اما پاک است زنش هم به او حرام نیست مگر این که راستی مصداق ناصبی واقع بشود و از این غلط‌ها زیاد بکند.

    راجع به خوارج و نواصب این‌ها خب این را اگر در نواصب گفتیم خوارج به طریق اولی می‌شود این گونه روایات است که من دو تا را که صحیح السند ظاهر الدلاله بود آورده‌ام که حضرت فرمودند لم یخلق خلقاً انجس من الکب و ان الناصب لنا اهل البیت لانجس منه معنایش را هم نمی‌فهمیم یعنی چه؟ یعنی انجس از همه چیز کلب است، بگوییم که مبالغه است مثلاً انجس از خوک است، سگ انجس از خوک نیست برای این که در خوک می‌گویند 7 مرتبه ظرف را باید شست، این ناصبی انجس است بگوییم مبالغه است که ان الله لم یخلق خلقاً انجس من الکلب یعنی سگ نجس است خیلی، آن ناصب نجس‌تر معنای عامیانه نجس‌تر از کلب است یعنی خیلی نجس است که آن روایت قبلش فرمود لم یخلق خلقا شراً من الکلب این را هم نمی‌فهمیم یعنی چه؟ یعنی سگ شر خلق الله است در حالی که سگ شکاری خیلی بهتر از یک گوسفند است و ان الناصب اهون علی الله من الکلب این چکار کرده است کلب که ناصب را اهون از آن می‌کنند؟ لذا راستی بخواهیم روایت را معنا کنیم نمی‌شود اما از روایت‌ها استفاده می‌شود که این ناصبی نجس است یعنی عموم منزلت، مرحوم حاج آقا رضا می‌فرماید این انجس یعنی قذارت، یعنی آن سگ مضر برای اجتماع است این مضرتر از آن سگ است و از نظر معنوی خراب است اما دلالت بکند بر این که نجس است در مقابل مثل بول و غایط و امثال این‌ها، می‌گویند دلالت ندارد.

    مرحوم حاج آقارضا به همین صدر که ایشان می‌فرمایند تمسک می‌کند که در این روایت اول می‌فرماید که از آب غساله حمام غسل نکن.

    سابقاً گفتیم که این آب غساله پاک بوده کر بوده خیلی بوده وقتی که شلوغ بوده می‌رفتند در این آب غسل می‌کردند اما پر از میکروب بوده آن وقت برای این که شاید هم یک خرافت انداختند توی میان مردم که این شفاست و هر کس برود توی این آب خدا حفظش می‌کند دردهایش را هم شفا می‌دهد آن وقت وقتی که به حضرت می‌گفتند امام صادق سلام الله علیه می‌فرمودند این چه شفایی است که آب غساله یهودی‌ها و لدالزنا و ناصب ما اهل بیت در آن ریخته شده، مرحوم حاج آقا رضا از این می‌خواهد استفاده بکند ظاهراً بعدش هم الان یادم نیست مرحوم محقق همدانی هم همین استفاده را کرده که پس بنابراین معلوم می‌شود که این ناصب مثل ولدالزنا نجس نیست اگر کسی هم راجع به یهود و نصاری بگوید این‌ها پاکند خب آن هم پس بنابراین این هم ردیف آنها نجس نیست ولی علی کل حال استفاده کردن این فرمایش صاحب جواهر این که ما بخواهیم بگوییم که صدرش دلالت می‌کند بر این که نجس نیست ظاهراً درست نیست لذا من صدر را اصلاً ننوشته‌ام ذیلش همین است که ان الله لم یخلق خلقاً انجس من الکلب و ان الناصب لنا اهل البیت لانجس منه.

    بنابراین دیگر شما هستید مثل مباحث قبلی است دیگر گفتم این مباحث سهل و امتناع است آدم وقتی که بیاید توی اصول و قواعد اصول و روایات اهل بیت اثبات کردن نجاست کار مشکل می‌شود وقتی برود توی اقوال فقهاء و تسالم صاحب جواهر و مرحوم حاج آقا رضا و این‌ها و مسئله آسان می‌شود، لذا دیگر شما هستید که از اجماع تسالم اصحاب بگویید دلیل ما همین طور که اگر مطالعه کرده باشید معمولاً اصحاب وقتی وارد بحث می‌شوند همین طور که صاحب جواهر هم می‌فرماید دیگران هم حتی آقای حکیم و آقای خویی و امثال این‌ها هم همین جور جلو آمده‌اند می‌فرمایند که خوارج و نواصب و ساب اهل بیت علیهم السلام این‌ها نجس هستند بالاجماع بعد می‌گویند که بل تسالم المذهب یا بل مذهب الشیعه آن وقت گفتیم اشکالی که هست روی ساب است این ساب اجماع روی آن نیست بلکه شهرت هم روی آن است که قتلش واجب است اما نجس نیست مرتد هم نیست.

    الان حکومت مسلم اجازه نمی‌دهد که زن شوهرش را بکشد یا شوهر زنش را بکشد بعد بگوید این ساب بوده خب مسلم باید اثبات مطلب بکند مثل همان است که در زمان پیامبراکرم، یک مباحثه بود بین اصحاب امام صادق علیه السلام که زن شوهر دار اگر شوهرش ببیند که دارد زنا می‌دهد می‌تواند او را بکشد پیامبر اکرم رسیدند قضیه را به پیامبر گفتند پیامبر گفتند به آن کسی که فتوی داده بود می‌تواند گفت خیلی خوب بتواند اما باید چهار شاهد بیاید شهادت بدهد که این زن داشت زنا می‌کرد والا خود این شوهر را می‌کشند برای این که یک ادعا بیش نیست برای این که در شیعه یک دفعه کشون کشون نشود از این جهت امام صادق سلام الله علیه می‌فرمودند نه شما این کارها را نکنید، آن روایت‌ها دلالت بر این بحث‌ها که ما بخواهیم از این‌ها استفاده بکنیم که پس این‌ها پاکند، نه، یا این‌ها واجب القتل نیستند چون امام صادق علیه السلام فرموده آن قضیه تقیه و قضیه مراعات این که یک دفعه این آن را بکشد این آن را بکشد به ادعای ساب و به ادعای ناصبی بودن و خوارج بودن خب این هم این مسئله.

    گفتم به اصول و قواعد و روایات مراجعه کنیم می‌گویند پاک است اما با تسالم اصحاب و تسالم شیعه می‌گوییم نجسند، مشکل است این مسائل.

    مسئله بعدی راجع به انکار ضروری یعنی صاحب جواهر فرموده‌اند از قدماء هم نقل کرده‌اند دیگران هم بعد از صاحب جواهر فرموده‌اند که انکار ضروری موجب نجاست است صاحب جواهر به طور مطلق هم فرموده‌اند حتی حالا اگر کلامشان نبود می‌گفتیم مطلقشان مراد این است که برگردد به انکار رسالت اما می‌فرمایند نه اگر کسی منکر نماز بشود این مسئله الان خیلی هم هست استاد دانشگاه است سر کلاس می‌گوید که این نماز برای ورزش است حالا شما که این جور ورزش می‌کنید دیگر نماز می‌خواهید چکار و امثال این‌ها .

    مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید چه انکار برگردد به انکار خدا و انکار رسول خدا  چه  بر نگردد این منکر ضروری، کفر است آن وقت در بحث

ما می‌گویند علاوه بر این که کافر است نجس است.

    اما بعد از صاحب جواهر معمولاً مخصوصاً عروه و محشین می‌گویند این انکار ضروری خود خصوصیت ندارد باید برگردد به انکار خدا یا انکار پیامبر برای این که مرحوم سید در عروه کافر را این جور معنا کردند فرمودند کافر این است که یا خدا را قبول نداشته باشد یا شریک برای خدا و یا رسالت را قبول نداشته باشد دیگر ما جاء به النبی باید به این برگردد لذا مثلاً یک دفعه قائل به معاد روحانی است گردن پیامبر و قرآن می‌گذارد می‌گوید قرآن می‌گوید معاد روحانی است یک دفعه نه می‌گوید اصلاً پیامبر بی جا گفته این خیلی کم پیدا می‌شود یا من بهتر از پیامبر می‌فهمم گفته‌اند اگر این را بگوید که من بهتر از پیامبر می‌فهمم این نجس است برای این که برگشتش به این است که پیامبر را قبول ندارد و هرکسی پیامبر را قبول ندارد کافر است و اما اگر برنگردد، بگوید پیامبر درست فرموده‌اند تو نمی‌فهمی و معاد روحانی است، تو نمی‌فهمی و این اسلام عزیز این جور نیست که من نتوانم در آن تصرف بکنم اسلام به من اجتهاد داده من هر غلطی بخواهم بکنم، یک دفعه این جور می‌گوید، این را گفته‌اند که دیگر کفر نیست، نجاست هم نیست لذا مرحوم سید در عروه می‌فرماید که منکر ضروری به شرط این که برگردد به منکرخدا یا منکر رسالت.

    روایت بخوانم ببینید که این روایت‌ها چه اندازه دلالت دارد؟ روایت 10 از باب 2 از ابواب مقدمات عبادات جلد اول وسایل صحیحه عبدالله بن سنان من ارتکب کبیره من الکبائر فزعم انها حلال اخرجه ذلک من الاسلام، هر کسی که کبیره‌ای را مثلاً نماز نخواند کبیره‌ای را بجا بیاورد و خیال کند این کار حلال است یعنی منکر ضروری، فرموده است این از اسلام بیرون می‌رود اخرجه ذلک من الاسلام این می‌گیرد آن جا که نماز را منکر است اما می‌گوید که مثل مثلاً خیلی‌ها الان این کسانی که خمس نمی‌دهند یک دفعه خمس نمی‌دهد می‌گوید که مثلاً پول ندارم یک دفعه خمس نمی‌دهد می‌گوید خمس را آخوندها در آورده‌اند حالا این خمس را آخوندها در آورده‌اند این روایت می‌گیردش؟ که من ارتکب کبیره من الکبائر فزعم انه حلال یعنی خمس نمی‌دهد و گمان می‌کند این خمس حلال است این اخرجه ذلک من الاسلام، مرحوم صاحب جواهر به همین تمسک کرده گفته ببین دیگر این برگشت به این که منکر رسول الله باشد نه، همین مقدار که کبیره‌ای را به جا بیاورد به تخیل این که کبیره نیست این از اسلام بیرون می‌رود.

    روایت 13 از باب 2 ابواب مقدمات عبادات صحیحه ابی الصباح کنانی عن ابی جعفر علیه السلام قیل لامیرالمومنین علیه السلام من شهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله صلی اله علیه و آله کان مؤمناً از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سئوال کردند که اگر کسی شهادت بدهد این مؤمن است قال این فرائض الله؟ واجبات چه شد؟ ثم قال فما بال من جحد الفرائض کان کافراً باک نداشته باشد اگر کسی فرائض را منکر بشود به او بگویی کافر، مرحوم صاحب جواهر تمسک کرده به این روایت و گفته است که بنابراین دیگر می‌خواهد برگردد به انکار خدا و پیامبر، می‌خواهد برنگردد اگر کسی روزه ماه مبارک رمضان را منکر بشود خمس را منکر بشود حج را منکر بشود این کان کافراً، دلالت دارد؟

    روایت 18 از باب 2 ابواب مقدمات عبادات صحیحه عبدالرحیم القصیر عن ابی عبدالله علیه السلام اذا قال للحلال هذا حرام و للحرام هذا حلال فدان بذلک لقلقه لسان نیست راستی عقیده این است فدان بذلک یکون خارجاً عن الایمان و الاسلام الی الکفر نه فقط دیگر شیعه نیست سنی هم نیست و این کافر است.

    ما بخواهیم این روایت‌ها را حمل بر مبالغه بکنیم خب وجه ندارد حمل بر مبالغه آن جاهاست که یک شاهد جمع باشد و نتوانیم کفر را به حال خود باقی بگذاریم، لذا این حرف که نمی‌شود می‌ماند حرف مرحوم صاحب عروه و محشین بر عروه که می‌گویند قدر متیقن این روایت‌ها آن جاست که برگردد به انکار رسالت یعنی این که می‌گوید این حلال است می‌گوید حرام است این بگوید پیامبر بی‌خود گفته است، آن زمان یک زمان دیگر بوده این زمان یک زمان دیگر است پیامبر یک چیزهایی برای آن زمان فرموده‌اند برای این زمان دیگر نیست، این جوری بشود خاتمیت و خود رسالت و امثال این‌ها را منکر بشود می‌گویند قدر متیقن این است و اما بخواهیم عام از آن استفاده کنیم این که کافر است ولو این که پیامبر اکرم را هم قبول دارد حسابی ولو این که خدا را قبول دارد حسابی این باز هم کافر است مهدود الدم است و امثال این‌ها ظاهراً نمی‌شود.

    وقت تمام شد این باز هم حرف دارد تقاضا دارم روی این مطالعه کنید خیلی برای این که صاحب جواهر و بسیاری از فقهاء فرموده‌اند که انکار ضروری مطلقاً مشهور در عروه و محشین بر عروه گفته‌اند که باید برگردد به انکار رسالت این را مطالعه کنید بینید می‌شود از شما استفاده کنیم.

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo