< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

87/12/21

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه:62

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

    مرحوم سید فرموده‌اند که اگر کسی قائل به وحدت وجود باشد و ملتزم به لوازمش هم باشد این کافر است و نجس است لذا در این باره دیروز عرض کردم این وحدت وجود را بزرگان مثل صدر المتألهین منقسم کرده‌اند به چهار قسم .

    یک قسم وحدت وجود و وحدت موجود و گفته‌اند مراد این وحدت وجود و موجود این است که در عالم هستی یک چیز بیشتر نیست و آن خداست الا این که این خدا در آسمان آسمان است، در زمین زمین است، در انسان انسان است، در حیوان حیوان است و حالا راستی چه می‌خواهند بگویند؟ اگر این باشد خب معلوم است مثل صدر المتألهین می‌گوید این از صوفیه نیست یک آدمهای خرافی بی سواد و جاهل بتواند از این حرف‌ها بزند و مرحوم سید هم می‌گویند این‌ها کافرند نجسند اما راستی مصداق خارجی داشته باشد یا نه؟ نمی‌دانم مثل این‌که صدرالمتألهین‌ها فرض کرده‌اند مصداق خارجی دارد یک افرادی هستند از این غلط‌ها می‌کنند از این خرافت‌ها می‌گویند و من خیال می‌کنم که این الفاظ که رسانده است به این معنا مراد نباشد که دیروز می‌گفتم شاید مرادشان این است که وحدت وجود و موجود یعنی وجود آن وجود حقه حقیقیه در خارج این‌هم صادق بر خداست هم صادق بر ما سوی الله خب اگر این باشد اشکالی ندارد انسان بگوید که وجود فرض شده‌ از برای خدا و ما سوی الله هم بر خدا صادق است هم بر ما سوی الله صادق است .

    قسم دوم که باز دیروز در باره‌اش صحبت کردم گفتند وحدت وجود کثرت موجود، یعنی ما از نظر خارج یک وجود بیشتر نداریم این هم صادق بر خداست و هم صادق بر همه موجودات در خارج که آنها هم موجودند که مرحوم صدرالمتألهین می‌فرماید این اصاله الماهیه یا اصاله الماهوی‌ها همین را می‌زنند و می‌گویند این چیزهایی که در خارج است این‌ها هم وجود است هم ماهیت و ماهیتش هم ما بازاء دارد در خارج اصاله الماهوی‌ها این‌جور می‌گویند، می‌گویند که این زید حیوان ناطق این حیوان و ناطق هر دو در خارج ما بازاء دارد هم صورت در خارج هم ماده در خارج که اگر ما بحث منطقی بکنیم آن ماده که یک کلی است به آن جنس می‌گوییم اگر بیاید توی خارج اسمش را ماده می‌گذاریم و آن صورت اگر در ذهن باشد در بحث منطقی باشد اسمش را فصل می‌گذاریم اگر بیاید توی خارج اسمش را صورت می‌گذاریم که فرق بین جنس و فصل و ماده و صورت نیست الا این که ماده و صورت در خارجند جنس و فصل کلی و آن کلی منطقی در خارج نیست البته کلی مفهومی، دیگر خواه ناخواه در خارج وقتی که بیاید خدا داریم و مخلوق خدا داریم و مخلوق خدا همه همه این‌ها متکثرند الحق ان الطبیعی بمعنا وجود افراده به اندازه افراد انسان در خارج انسان داریم این انسان چیست؟ مرکب از جنس و فصل است مرکب از ماده و صورت است اصاله الماهوی‌ها این را می‌گویند، خب اگر کسی قائل به این حرف باشد که از نظر عرفی هم باید قائل بشویم، یک دفعه حضرت امام رضوان الله تعالی‌ علیه می‌گفتند این که این‌جا نشسته بگوییم هیچ، این که نمی‌شود .

    اگر هم کسی اصاله الوجودی باشد اما از نظر عرفی مسلم است که جنس ما بازاء دارد در خارج که اسمش را می‌گذاریم ماده،  فصل ما بازاء دارد در خارج اسمش را می‌گذاریم صورت لذا حیوان ناطق هم حیوان در خارج است هم ناطق در خارج است هم عوارض مشخصه که این صورت را فرد فردش می‌کند به اندازه‌ای که افراد در خارج موجود است کلی طبیعی در خارج موجود است خب اگر این را بگوییم اسمش را گذاشته‌اند توحید خاصی یا توحید خواص یعنی مثلا میر داماد‌ها صدرالمتألهین‌ها در اول عمرشان که اصاله الماهوی بودند راجع به وحدت وجود این جوری می‌گفتند این غیر از آن حرف اول است یک حرف متینی است یک حرف معقولی است و اگر هم کسی ماهیت را بگوید در خارج نیست که حالا عرض می‌کنم و بگوید حد الوجود است و حد الوجود یک امر عدمی است اما بالاخره با آن دقت و نیشتر فلسفی می‌گوییم اما در خارج خب شکی نیست این جنس ما بازاء دارد این ماده ما بازاء در خارج دارد چنانچه صورت ما بازاء دارد ما بازاء در خارج دارد لذا می‌گوییم این زید حیوان ناطق است بخواهیم بگوییم ناطقیتش موجود در خارج است حیوانش نه، اگر با یک دقت فوق العاده عقلی بگوییم اما از نظر عرفی از نظر عقلاء شکی نیست که این زید مرکب از جنس و فصل است مرکب از ماده و صورت است و ترکیب موجود در خارج است حالا ترکیب انضمامی است  یا اتحادی؟ آن حرف دیگری است بالاخره هست حالا یا ترکیب اتحادی یا ترکیب انضمامی، که مرحوم حاجی سبزواری بالاخره می‌رسند به این‌جا که می‌گویند ترکیب انضمامی، اما ظاهراً این جور نیست، ترکیب اتحادی است، خب این هم قسم دوم .

    قسم سوم در وحدت وجود گفته‌اند کثرت وجود کثرت موجود و اسمش را هم می‌گذاشته‌اند توحید عوامانه، اما همین صدرالمتألهین‌ها که می‌گویند توحید عوامانه است می‌گویند آیات و روایات ظهور در همین دارد ما خدا داریم بنده‌های خدا داریم مخلوقات خدا داریم مخلوقات خدا قابل احصاء نیست و همه این‌ها در خارج موجودند لذا کثرت وجود به معنا این است که همه این‌ما سوی الله و خود خالق این‌ها وجودند همه این‌ها موجودند یعنی هم وجود متکثر است هم موجود متکثر است خب این هم معلوم است در روایات و در قرآن وقتی برویم در میان مردم و عوام مردم و این‌ها همه همه قائلند به کثرت وجود وکثرت وجود هر چیزی را می‌خواهد خالق باشد می‌خواهد مخلوق این را موجود می‌دانند و موجود اشتقاقی یعنی وجود و به عبارت دیگر اگر مشتق را معنا بکنیم ذات ثبت له الشیئ در موجود هم همین را گفته‌اند گفته‌اند ذات ثبت له الوجود خب خدا ذات ثبت له الوجود مخلوقات خدا هم همه همه ذات ثبت له الوجود می‌شود کثره وجود و کثره موجود ولو این که در اصول چند وقت خواندیم که مشتق بسیط است این منافات ندارد با این ترکیب، حالا بسیط خارجی حیوان ناطق هم در خارج بسیط است اما موجود است دیگر، بگوییم مشتقات همه همه مرکب از ذات و وجود ذات ثبت له الوجود گفته‌اند که این توحید عوامانه است، لذا خدا هم ذات ثبت له الوجود، حالا در خدا عینیت دارد در ماها عینیت ندارد اما بسیط است بلکه عرضیت دارد و وجود ما منسوب به خدا بالاخره وجود خدا وجود ذاتی است و صفاتش هم عین ذاتش است لذا ذات ثبت له الوجود یعنی انه وجود صرف، ولی این منافات ندارد برای این که مردم بفهمند همین طور که می‌گویند خدا موجود است راجع به بچه‌اش هم می‌گوید بچه‌ام موجود است بچه‌ام هست همین طور که خب قرآن روایات همه مردم می‌گویند خدا هست خب همین جور هم می‌گوید که من هستم، من هستم لذا فکر می‌کنم به قول دکارت و بالاخره من هستم خب این یک چیزی است که همه می‌گویند نمی‌شود بگویچیم من نیستم، من هستم پس بنابر این ذات ثبت له الوجود، خدا چه؟ آن هم هست ذات ثبت له الوجود پس عالم از خالق و مخلوق هست بنابر این وقتی چنین باشد می‌شود کثره الوجود کثره الموجود ، نه توجیه می‌کنیم نه عددی است هیچ کدام برای این که خدا هست من هم هستم، خدا هست یا نیست؟ من هم هستم یا نه؟ می‌شود کثرت وجود و کثرت موجود .

    کثرت وجود یعنی خدا هست من هم هستم، خدا اطلاق وجود بر او می‌شود من هم اطلاق وجود بر من می‌شود پس بنابر این هم کثرت وجود است هم کثرت موجود، خیلی به قول صدرالمتألهین خیلی قضیه عوامانه است می‌گفتم یک دفعه حضرت امام هم توی درس به یک مناسبتی یک کسی گفت که ماهیت یک امر عدمی است گفت یعنی تو که این‌جا نشسته‌ای پوچ هستی؟ خب نمی‌شود که انسان این‌ها را بگوید، یک دفعه یک چیزهایی در فلسفه و در منطق و این‌ها می‌گوییم اما یک دفعه می‌آییم در خارج، خارج مسلم است شما می‌گویید من هستم، تو هستی، مابقی موجودات را هم شما می‌گویید هست در مقابل این که عدم بوده پا به عرصه وجود گذاشته یک وقتی هم نا بود می‌شود اما بالاخره من هستم خب یک چیز عقلایی است دیگر نمی‌شود که منکر این بشویم راجع به خدا هم همین طور، خدا هست، حالا ما نتوانیم ذات مقدس خدا را درک بکنیم که هیچ کس نمی‌تواند آن یک مطلب دیگر است اما خدا هست یا نه؟ در اصول چند روز قبل راجع به مشتق خب مرحوم آخوند همین را می‌گفتند راجع به علم خدا می‌گفتند این علمی که ما برای خدا می‌گوییم ضد علم ماست می‌شود خدا جاهل است آیا همان علم است که ما اطلاق می‌کنیم یا نه؟ خب باید بگوییم همان علمی که ما اطلاق می‌کنیم بر خدا هم هست الا این که خدا عالم است به همین علمی که ما داریم یعنی دانستن یعنی روشن شدن مطلب الا این که علم خدا علم لدنی علم ذاتی، علم ما علم عرضی علم محدود اما این‌ها هیچ کدام منافات ندارد که بگوییم الله عالم یعنی ما سوی الله در مقابل خدا روشن است اعملوا فسیری الله عملکم همان حرف‌ها هم این‌جا می‌آید این کثرت وجود کثرت موجود خب معنایش این است خدا موجود است .

    خدا هست این مجاز است؟ من هم هستم این مجاز است؟ خب مسلم است یک حقیقت است وقتی یک حقیقت شد این منافات با توحید هم ندارد خدا هست واجب الوجود است من هم هستم ممکن الوجودم خدا هست وجودش مال خودش است خدایی است من هستم وجودم مال خداست، ممکن هستم، آن واجب است این ممکن هرچه بگوییم بالاخره از این نمی‌توانیم دست برداریم که خدا موجود است، خدا هست، هرچه بتوانیم راجع به ماسوی الله بگوییم بالاخره دست از این نمی‌توانیم برداریم که ماسوی الله موجود است ما سوی الله هست یک روزی نبود یک روزی هست یک روز هم از بین می‌روند، می‌میرند این هم قسم سوم .

    قسم چهارم که مرحوم صدرالمتألهین می‌گویند البته از خودش هم نیست برای این که در مثنوی هم آمده وحدت اندر کثرت و کثرت اندر وحدت، و شیخ الرئیس‌ها و امثال این‌ها هم گفته‌اند اما آن که خیلی این بحث را باز کرده مرحوم صدرالمتألهین در اسفار است بعدش هم دیگر همه شاگردهای ایشان و بعد شاگردها، شاگردهای ایشان تا الان یک بحث مشهوری در حکمت متعالیه شده گفتم در فلسفه بوده هم در مشاء بوده در اشراق بوده و همین خیلی مفصل مثنوی در این باره صحبت می‌کند اما حکمت متعالیه خیلی این را واضح می‌کند معنای این که گفته‌اند وحدت وجود و موجود مع کثرتهما در حالی که واحد است کثرت دارد در حالی که کثرت دارد وحدت دارد آن وقت وقتی می‌خواهند این را درست بکنند این طور می‌گویند می‌گویند پرورگار عالم تجلی کرد از آن تجلی ما سوی الله پیدا شد این ماسوی الله تجلی خداست مثل صورت شما در آیینه نظیر البته خیلی بعید است مثال به قول صدرالمتألهین اما از یک نظر هم تقریب به ذهن، به ذهن می‌آید مثل صورت شما در آیینه ، خود شما در آیینه خب نیستید حلول کرده باشید توی آیینه این هم نیست پس چیست ؟ یک چیزی هست دیگر غیر از حلول و اتحاد یک چیزی هست این را اسمش را می‌گذارند تجلی، در فلسفه می‌گویند تجلی در فارسی و مردم می‌گویند عکس، عکس آقا ، این‌ها می‌گویند که پروردگار عالم تجلی کرد ما سوی الله پیدا شد این ماسوی الله راجع به خدا خب ولو این که یک قطره از دریاست به قول حاجی سبزواری در شعرهایش قطره هم نگوبگو نم و یم ، این قدر وجود ضعیف است آن هم آن قدر وجود قوی است اما بالاخره این تجلی خدا موجود است دیگر چیزی است نمی‌شود بگوییم عدم است مثل عکس ما در آیینه که نمی‌توانیم بگوییم این عکس هیچ است ، چیز است اما وجود خیلی ضعیف است وجود ما سوی الله هم وجود است اما خیلی ضعیف است از همین جهت هم همان کارهایی که خدا میکند این انسان هم می‌تواند بکند حالا کار به مابقی نداشته باشید که ما قائل به حیوانها و به اشجار و همه این‌ها یک نحو قدرتی دارند یک نحو علمی دارند حالا خود ما خود ما مثل خدا می‌بینیم در خلقت در خیلی چیزها من‌جمله خلقت هرچه خدا خلق می‌کند ما هم می‌توانیم خلق بکنیم الا این که چون وجود ما ضعیف است مخلوق ما ضعیف است لذا خدا خلق میکند چون وجودش قوی است موجودات وجود خارجی پیدا می‌کنند چون ما وجودمان ضعیف است موجود هم ضعیف است لذا وجود ذهنی خب مثل وجود خارجی است به تمام معنا وجود خارجی است الا این که وجود ضعیفی است همین‌طور که ماسوی الله وابسته به خدا است این وجود ذهنی هم وابسته به ماست، یک نازی کنیم یک غفلت کنیم وجود ذهنی نابود می‌شود پروردگار عالم هم نازی بکند فرو ریزد قالب‌ها خب از یک نظر وحدت وجود یعنی فقط خدا از یک نظر کثرت وجود یعنی خود خدا با تجلی بعید هم هست بعضی‌ها گفته‌اند مثل خورشید و نور خورشید ، خورشید فقط این درست است، خورشید و نور خورشید این هم درست است وحدت اندر کثرت کثرت اندر وحدت است این وجود چون خیلی ضعیف است به قول قرآن مرحوم صدرالمتألمین یک هفت هشت تا آیه می‌آورد به قول قرآن کسراب بقیعه یحسبه الظمأن ماء توی دامنه کوه نگاه کنیم یک دریا آب، موجودات ماسوی الله سراب است ، آبش کیست ؟ دریایش کیست؟ خدا، لذا وقتی که بسنجیم خالق و مخلوق را دو می‌شود ، در وقتی که ببینیم این سراب بقیعه است یک می‌شود ، وحدت درست است یعنی وحدت وجودی وحدت وجود و موجود ، کثرت هم درست است کثرت وجود کثرت موجود ، لذا جمع بین آن اقوال، اقوال دوگانه ، قول اول را که صدرالمتألمین می‌گویند جهله صوفیه، آن قول اول برود کنار ، قول دوم و سوم و قول چهارم ، قول چهارم در بردارد قول دوم وسوم را ، یعنی اگر بگوییم کثرت ، کثرت وجود و موجود درست گفته‌ایم اگر هم بگوییم وحدت وجود وموجود یعنی نظر کنیم به خالق و مخلوق به وجود حقه حقیقیه و موجوداتش ، وحدت وجود این‌ها راستی وجود نما هستند یعنی ما وجودمان هرکه هرچه من و شما نه ما سوی الله به نسبت خدا یعنی وجود خدا کسراب بقیعه یحسبه الظمأن ماء در حالی که راستی موجودیم اما به نسبت وجود خدا وجود نما هستیم وجود ما ضعیف به قول صدرالمتألمین یاایهاالناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید آن‌که وجود مستقل حقه حقیقیه خدا، ما چه ؟ مخلوق خدا ، مخلوق خدا چه؟ تجلی باسماء و صفات نه تجلی ذاتی آن مختص 14 معصوم است ، تجلی باسماء صفات ، در حقیقت مرحوم صدرالمتألهین که می‌گویند تعدد وجود نمی‌خواهند در مقابل خدا هم وجودی درست کنند تا اهل دل بگویند این شرک است نمی‌خواهند هم موجودات را خدا بکنند تا یک کس دیگر بگوید این کفر است مرحوم صدرالمتألهین را تکفیرش کردند برای خاطر همین حرف بود، مرحوم شیخ الرئیس را تکفیرش کردند یک دو سه تا شعر گفته خیلی شعرهای آبدار است می‌گوید کفر چو منی گزاف و آسان نبود آن وقت شعر بعدی میگوید که در دهر یکی و آن هم کافر  پس در دهر یک مسلمان نبود این شیخ الرئیس با آن شعرش آن آقا را تکفیر کرد آن آقا شیخ الرئیس را تکفیر کرد اما راستی این حرف صدر المتألهین خیلی حرف متین و عالی است، عین توحید است یعنی اگر می‌زند از ماسوی‌الله می‌زند نه از خدا ، ماسوی‌الله را از نظر وجودی در مقابل وجود خدا می‌رساند به آن جا که به قول حاجی سبزواری بگو نم و یم ، بگو ماها به اندازه تن دریا ، نم، قطره از دریا هم نه ، نم از دریا لذا در حالی که راستی موجودند اما ضعیف است وجودش مثلاً صدرالمتألهین در یکی از کلماتشان که حرف خوبی است می‌فرمایند وجود مساوق با علم است وجود مساوق با قدرت است وجود مساوق با اراده است لذا همه موجودات که موجودند این‌ها هم علم دارند هم قدرت دارند هم اراده ، خب چرا حرکت نمی‌کنند ؟ این سنگ چرا حرکت نمی‌کند اگر هم علم دارد هم قدرت دارد هم اراده ؟ میگوید برای این که وجود ضعیف است چون ضعیف است نمی‌تواند حرکت بکند و الا موجود است قادر است عالم است مرید است که در یکی از کلمات دیگرش هم می‌فرمایند که علم به علم ندارد،

 مرادم این است که صدرالمتألهین و دیگران این وحدت وجود را آورده‌اند نه این‌که منکر موجودات بشوند، نه اصاله الماهوی بشوند ، منکر اینکه خدا و موجودات با هم بشود، این‌ها شرک است این هم نه اما قائل به این خالق و مخلوق، ذات و تجلی، خورشید و نور ، این علی الظاهر خیلی حرف متینی است خیلی حرف واضحی هم هست لذا اسمش را گذاشته‌اند وحدت وجود وحدت موجود مع کثرتها.

   حالا علی کل حال مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی رد نمی‌کنند می‌گویند ما نمی‌دانیم چه می‌خواهند بگویند، اما ما می‌دانیم چه می‌خواهند بگویند، می‌خواهند بگویند حرف خوب هم می‌خواهند بزنند و یک توحید حسابی هم می‌خواهند درست بکنند و همه موجودات را می‌خواهند تجلی خدا درست بکنند یعنی مخلوق خدا و چون مخلوق خدا هستند وجودشان ضعیف است اما خالق که وجود حقه حقیقیه است وجودش تمام به مافوق التمام ، قوی بما فوق القوه، خب واقعاً هم چنین است یعنی به قول امیرالمومنین سلام الله علیه ماالتراب و رب الا رباب اما بالا خره این تراب را امیرالمومنین نمی‌گوید معدوم است که، بله ما کجا و خدا کجا ؟ ما کجا و حتی در باره خدا صحبت کردن خب یک روایتی از امام صادق علیه السلام مسلم شما می‌دانید روایت از امام صادق علیه السلام است خیلی روایت خوبی است می‌فرمایند که کلما میزتموه باوهامکم فهو مردود الیکم مخلوق لکم بعد می‌فرمایند مورچه دو تا شاخ دارد امتیازش به این دوتا شاخش است لذا خیال می‌کند خدا هم دو تا شاخ دارد ، ماها راجع به ذات حتی راجع به صفات و صحبت کردن مسلم نمی‌شود از همین جهت هم ممنوع است کسی در ذات خدا فکر بکند خدا چیست؟ خدا کیست ؟ علمش چه جوری است ؟ خب گفته‌اند نه اصلاً در ذات خدا فکر نکن اما آن چه فکر می‌کنی اصل وجود درست بکن اصل توحید درست بکن اما خصوصیات را مثل مقدرات خداست همین طور که ما مقدرات الهی را هیچ سرمان نمی‌شود خدا و وجود خدا و صفات خدا را هم هیچ سرمان نمی‌شود اگر از مقدراتش هیچ سرمان نشود معلوم است از وجود و صفاتش هم هیچ سرمان نمی‌شود در اصلش نباید فکر کنیم اما در اثباتش خب مثل صدرالمتألهین 40 تا دلیل می‌آورد برای اثبات وجود خدا، خیلی خوب است دیگر، اما این که آقای حکیم و آقای خویی می‌فرمایند نمی‌دانیم چه می‌خواهند بگویند لذا در حقیقت رد می‌کنند صدرالمتألهین را این دو بزرگوار، رد می‌کنند این که آقا نمی‌دانیم چه می‌خواهید بگویید وقتی ما ندانیم چه می‌خواهید بگویید پس بنابر این حرفتان غلط است ولی به این دو بزرگوار می‌گوییم که حقیقتش را نمی‌دانی؟ هیچ کس نمی‌داند نه صدرالمتألهین هیچ کس نمی‌داند، فقط خدا می‌داند پیامبر اکرم هم نمی‌داند اما یک دفعه می‌خواهید بگویید این حرفها که صدرالمتألهین می‌زند این حرفها را من نمی‌فهمم خب دیگر یک حرفهایی است که طلبه‌ها هم می‌فهمند چه جور می‌شود که آقای خویی و آقای حکیم نفهمند؟

    علی کل حال این وحدت وجود موجب کفر نیست موجب شرک هم نیست کسی بخواهد تکفیر کند وجهی ندارد اگر کسی قائل به وحدت وجود صوفیه که راستی این جور بگویند که من خدا هستم خب معلوم است این کفر است معلوم است این شرک است معلوم است این خرافت است اما خیال نمی‌کنم یک آدم غیر سفیهی پیدا بشود بتواند بگوید من خدایم، لیس فی جبتی سوی الله هم که دیروز معنا کردم این‌ها این طور قائلند البته خرافت است مثل همان به یقین رسیدنشان که بعضی از آنها می‌گویند و یک خرافت است که این هم بگوید من از نظر ریاضت رسیده‌ام به آن‌جا که خدا شده‌ام به عبارت دیگر منیت و خودیتم از من گرفته شده منیت و خودیت که گرفته بشود مثل ماهیت از چیزی گرفته بشود می‌شود وجود مثل قند بریزند توی دریا قند را بریزند توی چای، خب می‌شود چای، قطره بریزند توی دریا می‌شود دریا اما خب معلوم است این قیاس است این خرافت است این را هیچ کس نمی‌تواند بگوید فلاسفه هم می‌گویند این جهله صوفیه گفته‌اند اگر پیدا بکنید یک کسی بگوید راستی من خدایم هم قتلش واجب است و هم نجس است و هم کافر .

حالا بحث روز شنبه که می‌خواستم الان عرض بکنم مسئله آخر در باب کافر است که مرحوم سید می‌گوید غیر اثناعشریه دیگر همه همه از فرق اسلامی این‌ها پا کند احکام اسلام بر آنها بار است در مقابل بعضی از بزرگان مثل صاحب حدائق که می‌گویند نجس هستند سه تا دلیل دارند برای نجاست روز شنبه انشاء الله مباحثه می‌کنیم . 

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo