< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

88/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه:75

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

     این مسئله متنجس آیا منجس است یا نه؟ یک مسئله معرکه آرائی است در متأخرین در قدماء اسمی رسمی از آن نیست و اما در متأخرین از زمان مرحوم محقق و علامه و شهیدین و وحید بهبهانی و محقق صاحب جامع المقاصد تا صاحب جواهر اینها هرچه در قدماء اسم ورسمی از این مسئله نیست اینها مسئله را جدی گرفته‌اند و اگر کسی هم در آن زمان اسم این را می‌آورد که متنجس منجس نیست حسابی او را می‌کوبیدند لذا معمولاً جرأت این‌که بگویند متنجس منجس نیست نداشتند حتی این اواخر هم این جرأت نیست مثلاً مرحوم آیت الله العظمی آقای خویی در حالی که در درس می‌گفتند متنجس منجس نیست و برای ایشان تقریر می‌کردند و کتاب چاپ می‌کردند اما اگر از ایشان می‌پرسیدند متنجس منجس است یا نه؟ می‌فرمودند تا 40 واسطه هم متنجس منجس است یعنی می‌ترسیدند دیگر، یا در حاشیه برعروه معمولاً احتیاط می‌کنند احتیاط جدی از همین اجماع و این حرف‌های صاحب جواهر و قبل از صاحب جواهر می‌ترسند لذا مسئله خیلی مسئله بغرنجی است انصافاً انسان بخواهد بگوید متنجس منجس است پایه ندارد بخواهد بگوید متنجس منجس نیست آن هم با گفتار مثل کاشف الغطاءها مثل محقق‌ها مثل صاحب جواهر نمی‌خواند و جداً هم همه توی آن مانده‌اند که چه بکنند همان کسانی که مثلاً کتاب در این باره نوشته‌اند بعد از مرحوم آخوند یک فردی بود بنام آقای خالصی که ملای حسابی هم بود این ملای حسابی یک جزوه نوشت که متنجس منجس نیست مرحوم آقای بلاغی که آن هم انصافاً مردی بود هم در فقه و اصول هم در تفسیر معلم اخلاق هم بوده یک احترام خاصی در میان بزرگان داشته این یک کتابی علیه مرحوم خالصی نوشت و تا سرحد تکفیر هم رفت که مرحوم آشیخ محمد رضا مسجد شاهی رضوان الله تعالی علیه قد علم کرد برای این‌که اقلاً ایشان را بگیریدش و تکفیرش نکنند طلبه‌ها بگویند این آقا نجس است برای این‌که متنجس را منجس نمی‌داند لذا ایشان هم یک کتاب نوشت علیه مرحوم آقای بلاغی که شعرش را پریروز خواندم آن می‌گفت قدماء می‌گویند ایشان می‌گفت ما اصلاً یک نفر هم در میان قدماء پیدا نکردیم ومتأخرین می‌گویند ، دیگر مثل مرحوم آقای حکیم رضوان الله تعالی علیه این جرأت را نداشتند و با یک حرفهایی که بعد نقل می‌کنم می‌فرمودند متنجس منجس است اما مثل مرحوم آقای خویی جرأت در درس را داشتند یک شاگردها که طرفدار جدی مرحوم آقای خویی بودند، مرحوم آقای خویی از نظر شاگرد خیلی شانس داشت انصافاً از آنها دیگر ترس و واهمه نداشت هرچه می‌خواست در درس می‌گفت و بالاخره تنقیح را نوشتند و چاپ کردند که متنجس منجس نیست اما گفتم که مشهور است که هر کسی از ایشان می‌پرسید می‌فهمید که می‌خواهند هوچی بازی در بیاورند می‌گفتند متنجس منجس است یا نه؟ می‌گفتند تا40 تا واسطه هم متنجس منجس است.

    عمده دلیل آن کسانی که می‌گویند متنجس منجس است این اجماع است و آن اجماع یک پشتوانه‌ای شده برای این‌ها که کسی که می‌گوید متنجس منجس نیست او را هو بکنند حسابی ، من دو تا عبارت از مرحوم کاشف الغطاو از مرحوم صاحب جواهر می‌خوانم ببینید که این دو بزرگوار چه می‌گویند ، نظیرش فروان است وقتی که برویم توی کلمات متأخرین می‌بینیم این جور کلمات دیده می‌شود حتی مرحوم فیض کاشانی را تا سر حد تکفیر هم در کتابهای فقهی آنها آمده این جا هم مرحوم کاشف الغطاء خیلی طمطراق علیه مرحوم فیض کاشانی دارند همچنین صاحب جواهر حالا من این دو تا عبارت را بخوانم دیگر مابقی اگر می‌خواهید باید بررسی بکنید در کتابهای متأخرین نظیرش را زیاد می‌بینید قال کاشف الغطاء بعد دعوی الاجماع بل الضروره براین که متنجس منجس است می‌فرمایند العیاذ بالله من هذه الکلمات یعنی کلمات وافی فیض کاشانی پناه می‌بریم به خدا از این حرف‌ها لا نه کیف یمکن الاستناد الی مثل هذه الروایات مرحوم فیض کاشانی هفت هشت تا روایت دارند روایت‌ها بسیار صحیح السند است بسیار ظاهر الدلاله است و مرحوم کاشف الغطاء می‌فرمایند چه جور می‌شود استناد به این روایت‌ها کرد ؟ علی فرض دلالت‌ها فی مقابل الشیعه بل المسلمین بل الضروره فسلام علی الفقه و علی الفقهاء بعد ظهور هذه الاقوال و لا قوه الا بالله پناه به خدا می‌برم لاحول ولا قوه الابالله از این حرفهایی که مرحوم فیض زده ، چکار کرده ؟ تمسک کرده به هفت هشت تا روایت صحیح السند ظاهر الدلاله که متنجس منجس نیست می‌فرمایند اصلاً دین است ضرورت شیعه و اگر ما از این حرف‌ها بخواهیم بزنیم فاتحه فقه را باید خواند فاتحه فقهاء را باید خواند بنابراین از این حرفه‌ا نزن بگو متنجس منجس است خب این حرف آن هم از مثل کاشف الغطاء که می‌دانید مرحوم صاحب جواهر کم هم پیش ایشان درس خوانده اما مثل مرحوم آخوند که افتخار می‌کند پیش مرحوم شیخ انصاری درس خوانده و با یک استادنا الاعظم و استادنا العلامه ، مرحوم صاحب جواهر همین جور است دیگر وقتی به اسم کاشف الغطا می‌رسد الاستاد الاکبر، خب این استاد الاکبر این جوری هوچی علمی در آورده ، در حالی که به این کاشف الغطاء بگویند آقای کاشف الغطاء این ضرورت کجاست؟ این اجماع کجاست ؟ که اگر یادتان باشد من عرض کردم من خیال می‌کنم اصلاً نزاع لفظی باشد اگر متنجس به عین نجس باشد ضرورت اسلام است ضرورت دین است حالا ضرورت اسلام را نمی‌دانیم چون عامه معمولاً می‌گویند که ازاله نجاسات کفایت می‌کند اما از نظر شیعه همین است که کاشف الغطاء می‌گویند هیچ کس نگفته ، نمیشود بگوییم که متنجس به عین نجس پاک است بعد از رفع ازاله عین خب هیچ شیعه‌ای نگفته ، یک ضرورت است هیچ فقیهی نگفته و اما متنجس منجس است یا نه ؟ این دیگر حرفی است غیر از آن حرف اول، این را فقهاء نگفته‌اند این از زمان مرحوم وحید بهبهانی و مرحوم محقق صاحب شرایع و این‌ها در آمده لذا من خیال می‌کنم مرحوم کاشف الغطاء آن جمله مرحوم فیض کاشانی که می‌فرماید رفع نجاست مطهر است پشت دستت خون آمده با زبان بمال پاک می‌شود ، حتی اگر بول کردی و با دستمال خشکاندی پاک می‌شود خب این‌ها را شیعه نمی‌گوید ، لذا مسلم در میان  شیعه است باید آب بریزی ،دیروز می گفتم چهار جاست که می‌گویند آب نه ، آن هم خیلی محدودش می‌کنند که انشاء الله بعد در مطهرات صحبت می‌کنیم و اما این که زوال عین موجب طهارت است ( الا سنی که آن هم اختلاف دارند اما معمولاً می‌گویند) الا سنی،  شیعه نگفته ، ضرورت مذهب، من المذهب است اجماع است متعرض شده‌اند مسئله را فراوان و فروع فراوانی دارند فقهاء، طبق روایات هم هست روایت‌ها را الان می‌خوانم که اگر چیزی به واسطه عین نجاست نجس شد آب می‌خواهد لذا این متنجس نجس است اما بعدش چه؟ در این‌جا اصلاً قدماء متعرض مسئله نشده‌اند ، مرحوم کاشف الغطاء خیلی بالا بوده از نظر علمی عرض می‌کنم صاحب جواهر آن چنانی افتخار می‌کند به شاگردیش و در جواهر هم بارها الاستاد الاکبر و این جملات با نبود حرف در میان قدماء باید حملش بکنید من عقیده دارم باید حمل بکنیم، حمل بکنیم آنجاها را می خواهد بگوید که متنجس به عین نجس نجس شده این حرف کاشف الغطاء، همچنین دیگران، اما حالا این دو بزرگوار .

    صاحب جواهر هم از این داغ تر است مرحوم صاحب جواهر مسئله را در باب استنجاء که سابقاً خواندیم آن جا متعرض شده قدتفرد الکاشانی بشیئ خالف به الاجماع الفرقه الناجیه بل اجماع المسلمین بل ضروره من الدین همان حرف‌های مرحوم کاشف الغطاء را ایشان به این صورت در آورده مستنداً الی‌هاتین الروایتین که این دو تا روایت است یکی روایت حنان یکی روایت سماعه بعد می‌آییم می‌خوانیم نه بابا هفت هشت تا روایت مثل روایت حنان و موثقه داریم که متنجس منجس نیست حالا ایشان می‌گویند دو تا روایت .

    مرحوم کاشف الغطاء می‌گویند روایات برای این که کاشف الغطاء می‌فرمودند که بعد دعوی الاجماع بل الضروره عن هذه الکلمات لانه کیف یمکن الاستناء الی مثل هذه الروایات علی فرض دلالت‌ها فی مقابل الشیعه مرحوم کاشف الغطاء قبول دارد روایاتی داریم صحیح السند ظاهر الدلاله، از کار می‌اندازد روایت را می‌فرماید اعراض اصحاب، می‌فرماید که شیعه، روش شیعه . مرحوم صاحب جواهر دو تا را قبول دارد در حالی که این جور نیست بعد روایت‌ها را می‌خوانیم حق با کاشف الغطاء است هفت هشت تا روایت صحیح السند ظاهر الدلاله داریم که متنجس منجس نیست روایت‌ها خیلی بالا هم هست مثلاً می‌گوید که آمدم مورد بول را آب نداشتم پاک کنم دستم هم آلوده شد بعد یادم رفت این دستم عرق کرد دستم را مالیدم به صورتم چه؟ حضرت فرمودند طوری نیست حسابی آن متنجس به عین نجاست نه، واسطه خورده، می‌فرماید طوری نیست، روایت‌ها خیلی هم صحیح السند است هم ظاهر الدلاله ولی حالا مرحوم صاحب جواهر می‌گویند دو تا مستنداً الی هاتین الروایتین روایه حنان و سماعه و هو ما لاعراض عنهما حقیق و لایلیق بالفقیه التصدی لرد مثل ذلک بعد ما عرف انه مخالف لاجماع المسلمین و ضروره الدین این اجماع المسلمین نیست این جور برای این که زوال عین موجب طهارت است عامه می‌گویند حسابی شاید بتوانیم آنجا را ادعای اجماع بکنیم لذا این لاجماع المسلمین اگر گفته بودند که همان طور که کاشف الغطاء گفتند لاجماع فرقه الناجیه، خب این عبارت‌ها این حرف‌ها خب از افرادی که عادی که نیست یک مرجع عادی یک فاضل و امثال این‌ها که نگفته، مثل کاشف الغطاء‌ها گفته‌اند مثل وحید بهبهانی‌ها گفته‌اند یک کتابی وحید بهبهانی دارد خیلی کتاب خوبی است در حالی که فقه است اخلاق هم هست فوائد حایریه این کتاب را اصلاً مرحوم وحید بهبهانی برای نجات شیعه مدتی آمدند بهبهان نشد آمدند در دستگاه صفویه انصافاً کار کردند در حالی که خیلی بالا بودند ایشان اما درس و بحث و بعد هم آمدند کرمانشاه یک مقداری بعد رفتند کربلا یک مقدار ماندند که آن قضیه اصول را را که از بین رفته بود به طور کلی، اصول را زنده کردند و آن مباحثه ایشان با صاحب حدائق خیلی مباحثه مشهور بالائی است که همه می‌گویند اصول ما مرهون زحمات آقا باقر بهبهانی ایشان یک فوائد حایریه در کربلا نوشتند خوب کتابی است دو جلد هم هست چاپ هم شده تازه، در آن فوائد حایریه هم اخلاق می‌گویدهم فقه آن وقت من‌جمله این قضیه متنجس منجس است یانه ؟ خیلی داغ می‌گویند متنجس منجس است و دیگر اسم هم می‌آورند مثل فیض کاشانی و امثال فیض کاشانی که گفتند متنجس منجس نیست حرف بی‌جایی زده‌اند مرحوم فیض در وافی یک جمله عجیبی دارد می‌گوید چهار تا فتوی دادم عالم را پاک کردم و اگر این چهار تا فتوای من نباشد عالم نجس است یکی گفتم شراب پاک است یکی گفتم کافر پاک است ما اصلاً انسان نجس نداریم یکی گفتم که آب قلیل به ملاقات نجس نجس نمی‌شود یکی هم گفتم متنجس منجس نیست ، بعد هم که وارد وافی می‌شود و به مسئله متنجس منجس در آن‌جا این متنجس منجس است یا نه خب بحث حسابی می‌کنند هفت هشت تا روایت می‌آورند که متنجس منجس نیست، آن وقت مرحوم وحید بهبهانی حسابی هوی علمی می‌کنند بعدش کاشف الغطاء ، مرحوم محقق در معتبر هو نمی‌کنند اما روی این فتوی می‌دهند ولی این‌ها بزرگان حسابی در مقابل فیض کاشانی‌ها قیام می‌کنند که متنجس منجس است و این عبارت‌ها این‌جا مرادم است نمی‌شود ساده هم از آن گذشت صاحب جواهر ، کاشف الغطاء وحید بهبهانی با این طمطراق اگر بتوانید عرض من را بگویید خیلی مسئله صاف می‌شود خیلی مسئله درست می‌شود یعنی این حرفهایی که این‌ها علیه آن کسانی که می‌گویند متنجس منجس نیست بگوییم این هوی علمی‌ها که راستی خیلی جسارت می‌کنند تا سرحد تکفیر مرحوم فیض را تکفیر می‌کنند بگوییم مرادشان آن‌جاست که متنجس به عین نجس که اسمش را بگذاریم زوال عین آیا مطهر است یا نه؟ سنی‌ها می‌گویند آری شیعه می‌گوید نه و این اجماع‌ها آن‌جاست که روایت فروان داریم یک روایتش را هم دیروز خواندیم حالا هم چند تا روایت می‌خوانیم که متنجس منجس است آن‌جا که واسطه نخورد یعنی به عین نجس این را می‌توانند مرحوم صاحب جواهر بفرمایند که مثلاً خالف به الاجماع الفرقه الناجیه بل ضروره من المذهب و این روایت‌ها مثلاً اعراض اصحاب روی آن است یا مثلاً مرحوم کاشف الغطاء باید ببریم حرفشان را آن‌جا برای این‌که حرف خیلی بالاست العیاذبالله من هذه الکلمات لانه کیف یمکن الاستناد الی مثل هذه الروایات علی فرض دلالت‌ها فی مقابل الشیعه بل المسلمین بل الضروره فسلام علی الفقه و علی الفقهاء بعد ظهور هذه الاقوال ولاقوه الا بالله ، بگوییم مراد ایشان این‌جاست که متنجس به عین نجس آب می‌خواهد و هم نجس است و هم با هیچ چیز نمی‌شود طاهر کرد این اجماع روی آن است قدماء متعرض هستند روایات فراوان داریم خیلی هم عالی و اما متنجس منجس است یا نه؟ آن‌جاست که واسطه بخورد و الا متنجس به آن نمی‌گویند ، واسطه بخورد ، وقتی واسطه بخورد آیا متنجس منجس است یا نه ؟نه ضرورت شیعه در آن است که نجس است نه قدماء در باره‌اش حرف زده‌اند که نجس است اصلاً این تفصیل مسئله در زمان اساتید کاشف الغطاء آمده یعنی مرحوم محقق ، بعدش مرحوم وحید بهبهانی و این‌ها ، نمی‌دانم می‌پسندید یا نه؟ این‌ها سه تا دلیل دارند برای این‌که متنجس منجس است کدام متنجس؟ آن‌جا که واسطه بخورد ، آن‌جا که واسطه نخورد اصلاً بحث ما نیست هیچ اختلافی هم در آن نیست بر این‌که متنجس به عین نجس نجس است . حالا آن سه تا دلیل که آورده‌اند یا آن ادله‌ای که می‌آورند برای این‌که پاک است راجع به این‌جاست که یک واسطه بخورد همین مثالی که زدم که دستش آلوده به بول شده عرق کرده یادش نبوده دست را مالیده به لباسش مالیده به صورتش حالا این صورت این لباس نجس است یا نه؟ این را می‌خواهیم بگوییم

     این کسانی که می‌گویند نجس است سه تا دلیل دارند   

1)      اجماع  

جوابش همین است که این دو سه روزه گفتم اجماعی در مسئله نیست ممکن است طبق این روایاتی که حالا می‌خوانیم قدماء بعضی فتوی داده باشند مربوط به مسئله نمی‌شود مثلاً ولوغ کلب و ظرفی که خوک از آن آب بخورد و این‌ها یک روایات خاصی است و یک جای خاص دارد اما اصل مسئله را که بنا شد شماها حسابی بروید توی کلمات ، توی کلمات قدماء این 25 تا کتاب که نیست، بروید توی کلمات قدماء از مبسوط شیخ طوسی و بعد این سرائر که کتاب خوبی است و بعد کتابهای مفصل ببینید آیا قدماء یعنی تا زمان شیخ طوسی که 40 ، 50 نفرند ، از 25 نفرشان کتاب الان در دسترس نیست این‌ها می‌گویند متنجس منجس است مطلقا تا 40 واسطه به قول مرحوم آقای خویی یا نه؟ خب نداریم دیگر. این یک دلیل است .

     2) دلیل دومشان دلیل عقل بود که دیروز گفتم می‌گویند عقل می‌گوید تا 50 واسطه ، 100 واسطه متنجس منجس است برای این‌که سرایت می‌کند .

    دیروز گفتیم که عقل، عقلاء این جور حرفی ندارند دلیلش هم این‌که حتی آن‌چه ما می‌گوییم نجس است یعنی متنجس به عین نجس وقتی عین نجس را پاک کنند سنی‌ها خب این‌ها دیگر از عقلاء که هستند این‌ها می‌گویند پاک است، متنجس منجس است خب همه می‌گویند پاک است سیره مردم می‌گوید پاک است این عقل و عقلاء می‌گویند که اگر نجس شرعی باشد یا نجس عقلی باشد تا 40 واسطه این نجس است گفتم قضیه به عکس است مرحوم حاج آقا رضا همدانی بعد در باره‌اش صحبت می‌کنیم خیلی داغ در این باره صحبت می‌کنند و ایشان می‌فرمایند بابا سیره داریم براین‌که متنجس منجس نیست بعضی وسواسی‌ها توی خانه می‌مانند مردم را نجس می‌دانند این‌ها بی‌خود مردم را نجس می‌دانند مردم پاکند روششان روش اسلام است و متنجس را منجس نمی‌دانند لذا حاج آقا رضا همدانی رضوان الله تعالی علیه در مقابل این دلیل دوم حسابی قد علم کرده‌اند که بعد هم بزرگان خیلی‌ها که حتی مثل آشیخ محمد رضا مسجد شاهی کتاب در باره‌اش نوشت من‌جمله مرحوم آقای خویی، اینجا خیلی در این باره صحبت می‌کنند این‌که سیره عقلاء براین است که متنجس منجس نیست ،

   قدماء کدام قاعده را درست کردند و گفتند متنجس منجس است ؟ یا سیره عقلاء الان ببینیدسیره عقلاء قاعده ید دارد این قاعده ید را جاری می‌کند حتی آن‌جا که سنی است می‌دانیم که کارهایش مخالف با ماست عین نجس را زوالش را دیگر متنجس را پاک می‌داند اما همین ما می‌رویم توی بازار از این‌ها چیز می‌خریم امام صادق سلام الله علیه هم می‌رفتند توی بازار از این‌ها چیز می‌خریدند و می‌گفتند کل شیئ طاهر حتی تعلم یعنی قاعده ید را در لاابالی‌ها جاری می‌کنند اصلاً قاعده ید مربوط به لاابالی‌هاست که آمد خدمت امام صادق علیه السلام ، همین محتاطی‌ها گفت یابن رسول الله پنیر خوردن چه جور است ؟ فرمودند طوری نیست ، این تعجب کرد که آقا امام صادق علیه السلام می‌گویند طوری نیست در حالی که در میانشان این بود که چون پنیر مایه آن چوپانهای بادیه نشین می‌گذارند توی شیر و پنیر درست می‌کنند لاابالی هستند برایشان میته و غیر میته ندارد لذا تعجب کرد امام صادق علیه السلام دیدند این باید با عمل جلویش را گرفت وسواسی را لذا فرستاد یک قدری پنیر گرفتند سفره پهن کردند نشستند خود امام صادق علیه السلام با این آقا تتغذی صبحانه کردند صبحانه تمام نشده این دودفعه پرسید یابن رسول الله پنیر خوردن چه جور است؟ فرمودند مگر نمی‌بینی دارم می‌خورم ؟ گفند آخر به ما می‌گویند میته در این پنیرها می‌گذارند حضرت فرمودند حالا بگذارند می‌شود قاعده ید و قاعده سوق را از بین برد؟ اگر ما بخواهیم قاعده ید را از بین ببریم این جور چیزها را ما بکشیم جلو لما کان للمسلمین سوق ما باید همین گوشت‌هایی که توی بازار است بگیریم و بخوریم ، شبهه‌ناک است به واسطه این‌که حرام نخوریم خودمان را می‌سپاریم به خدا با بسم الله الرحمن الرحیم رفع شبهه آن آثار وضعیش هم بشود این وظیفه ماست حالا راستی اگر انسان فکرش را بکند این مرغ‌ها با این افغانی‌ها با آن ذبح کردن‌ها همین‌هاست که هی مرتب می‌گویند دیگر، قصّابها این لاابالی‌گری قصّابها راجع به گوشت‌ها خب اینها همه پاک است پنیرها پاک است لذا شما وقتی بروید توی قواعد می‌بینید تمام قواعد می‌گوید متنجس منجس نیست حالا ایشان چه قاعده‌ای دارند دیگر باید بگویند تا روی آن بحث بکنم به قول مرحوم حاج آقا رضا همدانی و مرحوم آقای خویی و همچنین حضرت امام مفصل اینجا صحبت نکرده‌اند این دو بزرگوار که مفصل صحبت کرده‌اند قطع نظر از این‌که کتابها در این باره نوشته‌اند مثل مرحوم آشیخ محمد رضا که آنها خیلی هو کرده‌اند ایشان هم هو کرده‌اند در کتابشان، قطع نظر از این‌ها این دو بزرگوار مرحوم حاج آقا رضا خیلی بالاست انصافاً خیلی‌ها ایشان را مقدم بر صاحب جواهر و حتی مرحوم شیخ انصاری در طهارت می‌اندازند خب ایشان مفصل می‌فرمایند که اگر برویم توی جامعه می‌بینیم جامعه متنجس را منجس نمی‌داند و این‌که این آقا گفته که مردم تا 40 واسطه نجس می‌دانند ، نه ، تا یک واسطه هم مردم نجس نمی‌دانند.

     این اصاله الطهاره یک حرف خوبی مرحوم حاج آقا احمد مقدس به من می‌زد خودش آدم محتاطی بود می‌گفت آقا این کل شیئ طاهر حتی تعلم می‌دانید چیست از نظر ادبیت؟ آن وقت خودش معنا می‌کرد می‌گفت کل شیئ طاهر حتی تعلم غایت داخل در مغیی است یعنی اگر هم می‌دانی باز هم بگو طاهر است ، راستی این جور است اگر راجع به متنجس ما بیاییم جلو کل شیئ طاهر حتی تعلم غایت داخل در مغیاست ، نه علم اجمالی هست نه علم تفصیلی هست و هیچ کدام این‌ها نیست حالا بعد حرفهای آقای حکیم را نقل می‌کنم ایشان راجع به همین حرف‌ها می‌گویند که خب علم اجمالی داریم مبتلی به هم نیست این‌که مبتلی به من است همین فقط این است که در مقابلم است ولی به قول آقای خویی آن‌که در مقابلت است از کجا پیدا شد؟ آن علم را چکار می‌کنی؟ که یقین داریم متنجس منجس نیست این سیره را چکار کنیم ؟ این سیره را اگر کسی بتواند بیندازد از کار خب خوب است و الا سیره می‌گوید متنجس منجس نیست اگر بخواهیم بگوییم متنجس منجس است همین است که مردم می‌گویند این آقا وسواسی است کارش نداشته باشید این آقا وسواسی است اگر ما از آن طرف بگوییم متنجس منجس نیست ما را هو می‌کنند مثل کاشف الغطاء که هو کرده اگر بگوییم متنجس منجس است مردم مارا هو می‌کنند می‌گویند این وسواسی است لذا به قول مرحوم آقای خویی در آن مانده‌اند به مردم بگویند چه به متشرعه به طلبه‌ها که هوچی بازی در می‌آورند تکفیر می‌کنند ، می‌گویند که آقا تا 40 واسطه متنجس منجس است بیایند توی درس با طلبه‌ها و با مثل شما صحبت کنند می‌گویندنه، سیره عقلاء می‌گوید متنجس منجس نیست

    ایشان می‌فرمایند که سیره داریم ، توی همین طلبه‌ها سیره نداریم توی همین طلبه‌ها من لاابالی‌گری طلبه‌ها را دیده‌ام حسابی لاابالی هستند در طهارت و نجاست در حلیت و حرمت عمومشان این جوری است دیگر چه رسد درخت خربوزه الله اکبر برو توی این بازار ببین چه چیزهاست و این آقا که می‌گویند ما طلبه‌ها و علماء و مردم و همه می‌گوییم متنجس منجس است، دروغ می‌گویند ایشان .

     دلیل سوم روایت است ، یک روایت بخوانیم.

 روایت 2 از باب1 از باب اسئار جلد اول وسائل صحیحه علی بن جعفر عن موسی بن جعفر علیهما السلام سئلته عن خنزیر شرب من اناء قال یغسل سبع مرات گفتند خب این می‌گوید متنجس منجس است برای این‌که آن خنزیر از آب خورده حالا بگویید آن آب نجس است چرا نجس است؟ برای این‌که متنجس به عین نجس است اما ظرف چرا ؟ پس بنابراین این روایت می‌گوید متنجس منجس است.

     خب این روایت دلالتش خوب است اما این اشکال دارد که اختصاص یعنی راجع به ولوغ کلب و راجع به دم دهانی خنزیر یک چیزهایی هست که حالا علم هم گفته که میکروب این خیلی باید شسته بشود تا از بین برود یا در ولوغ کلب گفته‌اند تعفیر این یک تعبد است و تا تعفیر نشود 100 مرتبه هم آب بریزند پاک نمی‌شود لذا نباید ولوغ کلب و شرب خنزیر را بیاوریم توی مسئله، مسئله نه آن طرفی است نه این طرفی، نه دلالت دارد بر این که متنجس منجس نیست نه دلالت دارد بر این که متنجس منجس است برای این که خصوصیت دارد و چون خصوصیت دارد هفت هشت ده تا روایت که عمده روایات است راجع به ولوغ کلب است که گفته‌اند ببین می‌گوید ظرف نجس است ظرف را باید آب کشید می‌گوییم بله ولوغ کلب خصوصیت دارد و الان هم می‌گویند تا تعفیر نشود تا شسته نشود میکروبش نمی‌رود در خنزیرش هم می‌گویند، در خنزیرش هم می‌گویند میکروبش به این زودی‌ها نمی‌رود لذا دستور داده شده به ما هفت هشت مرتبه حالا غربی‌ها قبول دارند الا می‌گویند آب چرا؟ خب الکل، لذا این ظرفهای خنزیرشان را با الکل، می‌گویند که الکل کار 100 مرتبه آب را می‌کند اما اصلش را قبول دارند حالا حرف آنها را ما قبول نداریم اصلش را قبول دارند بنابر این روایات ولوغ کلب و روایات نیم خورده خنزیر را به رخ ما نکشید به رخ آن کسانی که می‌گویند متنجس نجس نیست حالا باز هم رویات داریم برای فردا انشاء الله .

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo