درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
88/01/31
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الطهارت
جلسه:79
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .
گفتم مرحوم محقق همدانی و من تبع ایشان بعد از ایشان 5 تا دلیل علاوه بر روایات آوردهاند که متنجس منجس نیست، اگر متنجس به واسطه عین نجاست نجس شده باشد مثل این که سگ راه برود توی آبهای باران این نجس است مثل این که کسی بول کند موضع بولش معلوم است نجس است باید آب بکشد اما غیر از این، متنجس که تقریباً واسطه دوم میشود تا آخر این متنجس منجس نیست .
دلیل اولشان سیره بود که فرمودند سیره متشرعه بر این است که متنجس منجس نیست و شارع هم با عدم ردع بلکه با عمل امضاء کرده است .
دلیل دومشان فرموده بودند که اگر متنجس منجس باشد باید عالم نجس باشد برای این که هلم جرا یک متنجس منجساتی درست میکند .
دلیل سومشان لغویت در جعل بود که مردم هیچ وقت به این فتوی عمل نکرده، عمل نمیکنند . در این سه تا دلیل فی الجمله صحبت کردیم .
دلیل چهارمشان قاعده حرج است میفرمایند اگر این متنجس منجس باشد و مردم حرفهای ما را بشنوند این موجب عسر و حرج میشود لازمهاش این است که وقتی مثلا باران میآید مردم دیگر نروند بازار از خانه بیرون نیایند و متنجس منجس است یعنی این که عسری بلکه یک حرج ما برای مردم درست بکنیم، مردم حرف ما را نمیشنوند بی اعتنا به حرف رسالهها هستند لذا عسر و حرجی هم برای اینها نیست، میفرمایند ببین اهل وسوسه زندگیشان زندگی حرجی است خیلی برایشان مشکل است وسواسیها، مخصوصاً در این که متنجس منجس است وقتی برویم توی زندگی اهل وسوسه میبینیم که اینها زندگیشان حرجی است اما بزرگان مراجع در حالی که فتوی میدهند که متنجس منجس است اما چون وسواسی نیستند فتوی را نادیده میگیرند و حسابی مثل مردم رفت و آمد دارند، اهل وسوسه معمولاً دیگران را نجس میدانند زندگی با آنها را مشکل میدانند حتی زنش را نجس میداند بچههایش را نجس میداند چه رسد همسایهها و خویشان و برای خودش یک حرج حسابی جلو آورده، جلو میآورد حالا از این اهل وسوسه عملشان را ببر توی مردم مرحوم حاج آقا رضا رضوان الله تعالی علیه میفرماید که حرج عجیبی جلو میآید و آیه ما جعل علیکم فی الدین من حرج اگر هم متنجس منجس باشد دلیل حرج آن را بر میدارد .
بعد میفرمایند اشکال نکن نگو قاعده حرج شخصی است برای این که قاعده حرج که نوع نیست هر که حرج دارد این باید مثلا از آن مورد حرج اجتناب کند و اما اگر برای دیگری حرج نیست خب معلوم است که قاعده حرج برای آن نیست و فقهاء هم در فقه گفتهاند قاعده حرج قاعده عسر شخصی است نه نوعی لذا بر آن اهل وسوسه و امثال اینها شما بگویید حرج اما برای نوع مردم حرج نیست بنابر این متنجس برای آنها نجس است متنجس است .
این را هم جواب میدهند که بله قاعده حرج شخصی است اما خیلی جاها آن حرج نوعی موجب میشود برای رفع تکلیف از همه، مثال میزنند مثل خون قروح و جروح، خون قروح و جروح این معفو است انسان میتواند با آن دمبل، که دواها نجس، خون روی آن دمبل با همان دمبل نماز بخواند جایش هم نجس است طوری نیست خون هم دارد طوری نیست روایات فراوانی هم داریم، حالا اگر همین خون قروح و جروح برای یک نفر برای بعضی حرجی نباشد میتواند هر روز حمام برود برای نمازهایش خب برای این هم همین خون قروح و جروح معفو است، در حالی که حرج نیست برای این؟ برای این که حرج نوعی رافع تکلیف برای نوع، حرف خوبی است حرف خوبی است نه برای اینجا، در فقه ما هم خیلی به درد میخورد و آن این است که قاعده حرج ولو شخصی است هر که حرج دارد ما جعل علیکم فی الدین من حرج تکلیف را از او بر می دارد اما بعضی اوقات حرج نوعی موجب میشود شارع مقدس رفع تکلیف نوعی بکند مثل خون قروح و جروح، خون قروح و جروح معفو است ولو برای کسی که غسل کردن و شستن و عوض کردن لباس برایش حرجی نباشد برای این هم معفو است چرا؟ چون آن حرج نوعی موجب شده است که شارع مقدس نه با قاعده حرج با روایات بگوید خون قروح و جروح برای همه معفو است که اسمش را میگذاریم حرج نوعی موجب رفع تکلیف نوعی.
مرحوم حاج آقا رضا رضوان الله تعالی علیه میفرماید که ما نحن فیه همین طور است حرج نوعی موجب رفع تکلیف برای نوع حالا ولو این که یک نفر هم از خانه بیرون نیاید و اجتناب از همه مردم هم بکند و بتواند هم پاک بخورد و بیاشامد که آن را هم نمیتواند معمولاً نمیشود که همان اهل وسوسه هم نمیشود، یک وسواسی به من میگفت که یکی از ما از این حمام رفتیم به حمام دیگر از آن حمام به حمام دیگر و هی میرفت زیر آب میآمد بالا میگفت نشد، آن وقت یک حمام دیگر رفت که تازه آبش را عوض کرده بود این چراغ روغن چراغی را گذاشته بود روی سکوی خزینه این رفت زیر آب و آمد بالا گفت نمیشود نشد، آب لمبر داد و روغن چراغها را ریخت توی این خزینه گفت حالا شد، معمولاً آنها هم که میخواهند بگویند نشد به یک جایی میرسند که باید بگویند شد، حالا بگویید هم برای بعضی حرج نیست اما بروید روی نوع اگر ما متنجس را منجس بدانیم که در رسالهها مینویسیم مردم هم از ما قبول بکنند عسر و حرج برای نوع مردم جلو میآید و عسر و حرج برای مردم رافع تکلیف نوعی این که متنجس منجس نیست، دلیل خوبی است دیگر .
دلیل پنجم که ایشان میآورند شاید بهتر از همه دلیلها باشد و این دلیلها ممکن هم هست انسان بعضی را به بعضی بر گرداند میفرمایند اختلال نظام لازم میآید اگر ما متنجس را منجس بدانیم اختلال نظام لازم میآید اصلاً ما امارات را اصول را همه اینها را حجت میدانیم برای اینکه شارع مقدس رفع ید از تکالیف واقعیه کرده برای اینکه اگر امارات و اصول نباشد اختلال نظام لازم میآید یعنی همین مثلاً اگر قاعده ید ما نداشتیم اختلال نظام لازم میآمد ما امارات نداشتیم اختلال نظام لازم میآمد ما اصول عملیه نداشتیم و تمام این امارات و اصول فقهیه اصول عملیه برای این است که لما کان للمسلمین سوق همه اینها برای همین است لذا اصلاً میچرخد اسلام عزیز ماروی اینکه سهله و سمحه است ، نه ، بنای عقلا بر سهله و سمحه است و این سمحه روی بنای عقلاء و عقلاء این جور هستند که هر کجا ببینند اختلال نظام لازم میآید سبب اختلال نظام را رفع بکنند از همین جهت عقلاء میبینند اگر مردم فقط با قطع عمل بکنند نمیشود ، زندگی نمیچرخد لذا جای قطع اماره میگذارند برای اینکه این زندگی بچرخد آسان بشود اختلال نظام لازم نیاید باز هم عقلاء میبینند نشد و باز هم برای مردم سخت است بخواهند قطع یا امارات لذا اصول را آوردند و اصول عقلائیه این اصول عملیه که شیخ انصاری رضوان الله تعالی علیه در فرائد درست کردند به نام چهار تا اینها عمده است همهاش هم به عقیده ما عقلی است ، نه، بیش از 20 اصول عملیه داریم ، حالا یا فقهی است مثل قاعده ید و اصاله الصحه و امثال اینها یا اینکه اصول عملی است تعیین وظیفه در ظرف شک و این تعیین وظیفه در ظرف شک فقط برائت و اشتغال و احتیاط و استحصاب نیست ، نه، بیش از 10 تا یک وقت من میشمردم بیش از ظاهراً 17 تا اصل باید ما جاری بکنیم تا اینکه ظواهر را حجت بکنیم ، اصاله عدم خطاء اصاله عدم نسیان اصاله عدم زیاده و امثال اینها این اصول یکی پس از دیگری باید جاری بشود به طور ناخودآگاه جاری میکنند تا ظواهر را حجت بکنند حالا یا ظواهر نوشتنیها یا ظواهر گفتنیها ، لذا عقلاء دیدند که اگر بخواهند به امارات فقط عمل بکنند نمیشود، به قطع نه، جای قطع اماره گذاشتند دیدند باز هم مشکل است برای مردم، اصول عملیه را گذاشتند و این اصول عملیه در حالی که شارع مقدس میداند یا عقلاء میدانند خیلی از واقعیات از بین میرود این امارات که حجت است شاید 50 درصد مطابق با واقع نباشد اصول عملیه که دیگر تعیین وظیفه در ظرف شک خیلی از اینها مطابق با واقع نیست و بسیاری از احکام شارع مقدس یا عقلاء بسیاری از احکام عقلاء فدای این میشود که اختلال نظام لازم نیاید ، اماره را حجت میکنند میبینند نمیشود اصول فقهیه را حجت میکنند میبینند نمیشود اصول عملیه را تا مردم در رفاه باشند با کل شیئ طاهر حتی تعلم به قول آسید محمد درچهای این آیت الله العظمی که آدم محتاطی بوده در درس میگفت که شارع مقدس روزی یک تن نجاست خورد مردم میدهد با کل شیئ طاهر حتی تعلم و راست هم میگوید اما آن که میخواهد شارع مقدس این است میگوید ولو اینکه نجس واقعی میخوری اما کل شیئ طاهر را از دست نده ولو گمان داری ظن قوی هم داری اما حتی تعلم ، حتی تظن هم نه، یا کل شیئ لک حلال حتی تعلم و همین قاعده را اگر نداشتیم اختلال نظام لازم میآمد ، همینطور که شارع مقدس قاعده طهارت قاعده حل دارد عقلاء هم دارند برای اینکه اختلال نظام لازم نیاید یک قاعده کلی داریم و آن اینکه هرچه موجب اختلال نظام است عقلاء ندارند شارع مقدس هم ندارد . لذا آن متنجس به عین نجس حرفی است اما مابقی دیگر اگر بخواهیم بگوییم که متنجس منجس است یک قاعده کلی آن هم استثنا میکنیم متنجس منجس نیست به قاعده اینکه هرچه موجب اختلال نظام است نیست آن وقت یک الا میگذاریم آن هم حالا سنیها که نمیگذارند شاید عقلاء هم نگذارند ولی بالاخره شارع مقدس الا دارد و آن این جا که متنجس اگر به عین نجس باشد بگویید نجس است حالا در مایعات باشد یا در جامدات، فرق نمیکند در مایعات باشد مثل اینکه سگ پا گذاشت روی آب ، دیگر ما پا بگذاریم روی آب مسلم اگر متنجس منجس باشد نجس میشود اما خود آب نجس شد که روایاتش را هم سابقاً خواندیم این متنجس به عین نجس مثلاً اینکه موضع بول را باید آب کشید، یا نجسی در آب قلیل بیفتد نجس میشود این را رها کنید غیر از این میگوییم متنجس منجس نیست چرا؟ برای اینکه اگر این حکم را بدهیم لازمهاش اختلال نظام است ، یک ان قلت بگوید پس شیعه چرا اختلال نظام ندارد؟ جوابش همین است که بارها گفتم، حاج آقا رضا میفرمایند در بعضی از کلماتشان مردم به فتوای ما عمل نمیکنند و متنجس را منجس نمیدانند چون این جور است اختلال نظام نیست و الاهمه اگر مثل وسواسیها بودند مردم متنجس را منجس میدانستند مسلم اختلال نظام لازم میآید حتی در خانه ، این کسانیکه مثلاً زن وسواسی است خب مرد متنجس را منجس نمیداند از همین جهت هم نزاع عجیبی بین زن و بین مرد است، مرد وسواسی است خانه و بچههایش وسواسی نیستند، برای آن راستی یک اختلال نظام شخصی جلو آمده برای آنها نه و این شکی نیست مردم عمل نمیکنند به فتوای ما، فتوایی که متنجس منجس است و الا در اینکه حرج جلو میآمد در اینکه اختلال نظام میشد هیچ اشکالی نبود و بالاخره سیره را که از مرحوم حاج آقا رضا دیروز نقل کردم نباید فراموش کنیم،
فتلخص مما ذکرناه مرحوم حاج آقا رضا 6 تا دلیل دارند بر اینکه متنجس منجس نیست 1- سیره 2- لغویت در جعل 3 – اگر باشد عالم نجس است 4 – قاعده حرج 5 – اختلال نظام 6 – روایات صحیح السند ظاهرالدلاله
حالا در مقابل این 6 تا دلیل آنها 3 تا دلیل داشتند یک دلیل میگفتند اجماع ، گفتیم اجماع نداریم و اصلاً قدماء مسئله را متعرض نشدهاند این دلیل اولشان بود.
دلیل دومشان دلیل عقل بود که عقل ما سرایت میدهد و میگوید که اگر چیزی به واسطه نجاست نجس بشود سرایت میکند تا 40 واسطه هم باشد باز متنجس منجس است ، این هم دلیل دومشان بود
دلیل سومشان روایات بود که عمده این دلیل سوم این روایات است، و روایات را خواندیم یک روایت نداشتیم که بگوید منجس به متنجس نجس است تمام روایتها مربوط به آن جاست که متنجس به عین نجس نجس است این را هم که میگوییم لذا اصلاً میگفتم نزاع را بگو نزاع لفظی است و روایتها را خواندیم از شما هم خواهش کردیم که بگردید ببینید آیا روایت غیر از اینکه من خواندم روایت داریم ؟ نداریم؟ و گفتم که شماها که حال گردش ندارید اما آن کسانی که حال داشتند گردش کردهاند روایت پیدا نکردهاند آنچه روایت هست مربوط به مایعات است از همین جهت هم یک اشتباهی مرحوم آشیخ محمد رضا کردند و مرحوم آقای خویی و گفتند متنجس منجس نیست الا در مایعات ، این هم اشتباه از اینهاست برای اینکه از همین روایتها گرفتهاند گفتهاند مایعات اگر نجس بشود متنجس است نجس است میگوییم نه، همه این مایعات که شما میگویید آب به واسطه نجس نجس شده روایاتی که خواندیم همه این بود که مثلاً دستش منی داشته زده توی آب ، سگ راه رفته توی آب یا عذره افتاده توی آب همه مربوط به آب است و یعنی متنجس به عین نجس مایع باشد جامد باشد ما میگوییم نجس است، لذا هر روایتی ما داشتیم متنجس به عین نجس نجس بود اسمش را میگذاشتیم متنجس حالا همین متنجس آیا منجس است یا نه؟ همین بحث ماست و روایت نداریم یک روایت نداریم که بگوید متنجس منجس است لذا مثلاً دوتا روایت داشتیم راجع به ولوغ کلب گفتیم آن خصوصیت دارد برای این ولوغ خنزیر چون هفت مرتبه باید آب کشید و آن را تعفیر باید کرد و امثال اینها خصوصیت دارد ، خصوصیتها را بگذارید کنار یک روایت نداریم که بگوید متنجس به غیر عین نجس این نجس است لذا روایت نداشتیم ، لذا آن قطره همان آبی بوده که به واسطه بول، عذره بوده در آب ، بول بوده در آب فرمودند نجس است .خواندیم دیگر یک روایت پیدا نکردیم اما از آن طرف 5 ، 6 تا روایت بیشتر ، حالا اینکه میگویند 10، 15 تا روایت که ما 6 ، 7 تا را خواندیم ، 10 ، 15 تا روایت داریم براینکه متنجس منجس نیست. آن 3 تا دلیل آنها ، این هم 6 تا دلیل اینها
علی کل حال با این چیزها نمیشود با این طرف و آن طرف فقه درست کرد اگر آن سه تا دلیل آنها را تمام دانستید ، عمده اگر مطالعه کرده باشید صاحب جواهر آنکه ایشان را گرفته حسابی روی آن پافشاری دارد این است میفرمایند که اجماع داریم ضرورت داریم برای اینکه متنجس منجس است هر کس هم بگوید نه غلط میکند در مقابل اجماع وضرورت بتواند حرف بزند حرف صاحب جواهر فقط همین است بعدش میگویند که پس این روایتها را چکار میکنید ؟ میگوید این روایتها اعراض اصحاب است ضرورت قدماءست که متنجس نجس است این 5 ، 6 تا روایت کلما زاد فی صحته زاد فی سقمه این 5 ، 6 تا روایت سندش خیلی خوب است دلالتش هم خیلی خوب است اما اصحاب به آن عمل نکردهاند چون اصحاب به آن عمل نکردهاند اعراض اصحاب،
شما این هفت هشت صفحه جواهر را مطالعه کنید همه بر میگردد عمده به دو دلیل ، خب دو دلیل خیلی محکمی هم هست انصافاً یعنی در فقه ما این دو دلیل خیلی محکم است
اما اشکال به صاحب جواهر این است که آقا اینکه میگویید قدماء گفتهاند کجاست ؟ اینکه میگویید ضرورت است کجاست؟ این را درست بکنید ما اعراض اصحاب را قبول میکنیم روایتها را رد میکنیم اما اصلاً کسی از اصحاب از قدماء مسئله را متعرض نشده که متنجس منجس است یا منجس نیست . بعد هم مثلاً شما ببینید مرحوم آقای حکیم یا دیگران متنجس را منجس میدانند وقتی که برویم توی بحثشان مرحوم آقای حکیم با آن قلم موجز که انصافاً قلم موجز است با آن قلم موجزشان به نصف صفحه مطلب را تمام میکنند عمده این جاست اجماع داریم ضرورت داریم بعد میفرماید اجماع محصل داریم اجماع منقول داریم حکایتها اجماع داریم ، روایتها چه؟ اعراض اصحاب داریم ، خب به آقای حکیم میگوییم آقا اینکه اجماع داریم کجاست ؟ و من دو سه مرتبه گفتهام الان هم بگویم اصلاً من نزاع را لفظی میدانم یعنی آن کسانی که میگویند متنجس منجس است همان متنجس به عین نجس را میگویند درست هم هست از همین جهت هم مرحوم آقای خویی در حالی که متنجس را منجس نمیداند اما راجع به مایعات یا مرحوم آشیخ محمد رضا که مرحوم آقای خویی از ایشان گرفته با شعرشان میگویند آقا ما مایعات را نجس میدانیم متنجس به متنجس اگر مایع باشد نجس است برای آن روایتها، میگوییم آقایان آشیخ محمد رضا که متنجس را اصلاً نجس نمیدانی این مایعاتی که شما میگویید کدام مایعات ؟واسطهها؟ به چه دلیل؟ اما اگر آن مایع که سگ توی آن راه رفت ، دست قذر را در آب زدی به عبارت دیگر آب قلیل به ملاقات نجس نجس میشود یا نه اگر این را میخواهید بگویید خب بحثش را سابقاً کردیم و گفتیم آب قلیل به ملاقات نجس نجس میشود هم روایت داشتیم وهم مسئله را قدماء متعرض شده بودند و حتی ما گیر کردیم در اینکه آب قلیل به واسطه ملاقات نجس نجس نمیشود گیر کردیم برای اینکه یک روایات صحیح السند ظاهرالدلاله داشتیم اینکه نجس نمیشود لذا میگفتیم دو دسته روایت داریم یک دسته میگوید آب قلیل به ملاقات نجس نجس میشود یک دسته میگوید نجس نمیشود قاعده اقتضا میکند حمل بر تنزه بکنیم اما چون قدماء گفتهاند آب قلیل به ملاقات نجس نجس می شود ما هم میگوییم آب قلیل به ملاقات نجس نجس میشود تمسک به قدماء کردیم اما همان جا این آب قلیل به ملاقات نجس نجس میشود یعنی به عین نجس روایتها همه مربوط به عین نجس بود و یک روایت دیگر نداریم به غیر عین نجس ، از همین جهت تفصیل هم میدهیم طوری هم نیست همین کسانی که متنجس را منجس نمیدانند آب قلیل را به ملاقات نجس نجس میدانند این طوری نیست نه اختلال نظام لازم میآید و نه آن 5 تا دلیل حاج آقا رضا هیچ کدام نمیآید طوری نیست و قدماء هم مسئله را متعرض شدهاند و طبقا لفتوای آنها یا تبعا لفتوای آنها میگوییم آب قلیل به ملاقات نجس نجس میشود ، طوری نیست ، روی قاعدهای که این چند روز مشی کردیم همین است که اگر چیزی به عین نجس نجس باشد جامد باشد یا مایع باشد نجس میشود و آب باید آن را تطهیر بکند این یک ضرورت است و خیال هم میکنم که مرحوم صاحب جواهر و دیگران منجمله آقای حکیم این جا میفرمایند که اجماع است ضرورت است اصلاً نباید این حرفها را بزنیم و امثال اینها آنکه میگوید متنجس منجس است آن به عین نجس را میگوید مثل آقای حکیم ، آن کسی هم که میگوید متنجس منجس نیست آن واسطه دوم به بعد را میگوید مثل مرحوم آقای خویی و مثل حضرت امام، بنابراین جمع بین دو قول هم میشود الان مثلاً کتاب مستمسک مرحوم آقای حکیم را با تنقیح آقای خویی خوب مطالعه بکنید، کم مطالعه میکنید خوب مطالعه بکنید انسان میفهمد آنکه آقای حکیم میگوید آقای خویی نمیگویند آنکه آقای خویی میگویند آقای حکیم نمیگویند به قول حضرت امام بعضی اوقات میگفتند من سپر را به سر میگیرم شما شمشیر را به کمر میزنید که آن آقا میگفت خب آقا به جا همین است که شما سپر را به سر بگیرید من شمشیر را به کمر بزنم لذا این جوری است یعنی آدم میبیند که اینها آن کسانی که میگویند متنجس منجس است نجس است آن متنجس به عین نجس را میگویند و آن کسانی که میگویند متنجس منجس نیست دیگر آن واسطه دوم و سوم و امثال اینها، به عبارت دیگر متنجس به متنجس را میگویند نه به عین نجس را ، درست در میآید دیگر عالی در میآید .
آن وقت عین این فرمایش آقای خویی را دیگر قبول نداریم که بگویند ما مایعات را مطلقا میگوییم متنجس منجس است اما جامدات را این جامدات را نمیفهمیم یعنی چه در مقابل مایعات اما جامدات را میگوییم که متنجس منجس نیست میگویم آقا به چه دلیل اینها؟ میگویند روایتها ، میگوییم روایتها مربوط به همان عین نجس است آبی که عین نجس باشد اما آبی که عین نجس نباشد که ما روایت نداشتیم لذا همه روایتها که خواندیم مربوط به مایعاتی است که نجس به عین نجس شده باشد خب دیگر مایع و جامد نداریم همهاش همینطور میشود .
این خلاصه بحث است دیگر بیش از این روی آن بحث نکنیم و ظاهراً این جا دیگر فرعی که بخواهیم روی آن بحث بکنیم نداریم .
یک فرع مهم این است که اگر مسجد نجس شد گفتهاند واجب است این مسجد را تطهیر بکنیم آیا دلیل داریم یا نه ؟ فردا در بارهاش صحبت کنم انشاءالله
وصلی الله علی محمد و آل محمد