< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

88/02/13

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه:88

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

   فرموده‌اند اگر قرآن العیاذبالله نجس شود ازاله نجاستش لازم است واجب است در باره‌اش صحبت کردیم حالا اگر این قرآن مال غیر باشد معلوم است اگر خود او ازاله نجاست بکند که کرده است و اما اگر خود او ازاله نجاست نکند خب دیگران باید ازاله نجاست بکنند معلوم است در وهله اول باید از صاحب قرآن اجازه بگیرد برای این‌که تصرف در مال غیر است اما اگر اجازه نداد آیا ازاله نجاست رفع می‌شود؟ به عبارت دیگر تصرف در مال غیر چون‌که آن اجازه نمی‌دهد حرام است ازاله نجاست هم واجب است با هم تزاحم می‌کنند کدام این‌ها مقدم است؟ آیا آن تصرف در مال غیر مانعی ندارد و باید تصرف در مال غیر بکند و قرآن را تطهیر بکند؟ یا این‌که وجوب ازاله نجاست این جا نمی‌آید و این‌که قرآن نجس است گناهش را صاحب قرآن ببرد آن کسی که مانع از ازاله نجاست است؟

   مسئله مشکل است ترجیح دادن احدهما به یک دیگر ممکن است کسی بگوید که تصرف در مال غیر با مصلحت جایز است ولو نهی آن صاحب مال باشد مثلاً سیل آمده و خانه این را اگر تخریب بکنند دیگر مانع می‌شود که سیل به محله تجاوز بکند خب معلوم است در این جا اگر صاحب مال خانه‌اش را خراب کرد کرد اگر نکرد دیگران باید خراب بکنند و بخواهیم بگوییم من اتلف مال الغیر فهو له ضامن و این کار کاری حرام است ظاهراً نمی‌شود گفت ، تصرف حرام است اما در این جا چون مصلحت دارد به عنوان ثانوی این تصرف می‌شود جایز ،

بله یک مسئله هست و آن این‌که آیا ضامن است یا نه ؟ بگوییم ضامن است مثل اکل در مخمصه است می‌گوید بخور اما ضمانت هم داری در این جا هم بگوییم که تصرف در مال غیر با مصلحت یعنی تطهیر قرآن جایز است از آن طرف هم بخواهیم بگوییم ازاله نجاست واجب است پس تا این جاها هم می‌آید این هم کار مشکلی است .

     لذا دو دلیل با هم تزاحم می‌کند، و ترجیح با هرکدام آن مقدم می‌شود و آن طوری که دیروز بحث کردیم این عظمت قرآن ازاله نجاست از قرآن و عظمتش ظاهراً این مقدم است وقتی این مقدم شد دیگر اصلاً من اتلف مال الغیر نمی‌تواند کار بکند حرمت تصرف در مال غیر اگر خیلی بالا بگوییم که فرآن را تطهیر بکند اگر ضرر به قرآن وارد شد ضامن است و باید جبران خسارت بکند این خوب است که جبران خسارت بکند به قاعده من اتلف اما لایحل لاحد ان یتصرف فی مال الغیر بگوییم این جاها نمی‌آید و ترجیح با وجوب ازاله نجاست ، علی الظاهر این جور بکنیم مانعی ندارد اما اگر کسی حرف ما را نزند برای این‌که عمده دلیل برای ازاله نجاست از مشاهد مشرفه و از تربت حسین علیه السلام و از قرآن شریف آن ارتکاز متشرعه بود که ما می‌گفتیم که آقایان نفرموده‌اند آن وقت اگر صرف نظر کنیم از حرف ما دیگر بخواهیم آن را مقدم برآن یا آن را مقدم برآن بداریم کار مشکلی است انصافاً بخواهیم احدهما را ترجیح بدهیم بر دیگری تصرف در مال غیر در این جا دارای مصلحت است بگوییم که حرمت ندارد و این جا ازاله نجاست یک مصلحت است وجوب ازاله آن جاهاست که تصرف در مال غیر نباشد این جا تصرف در مال غیر است این دو تا با هم تزاحم می‌کند دیگر خواه ناخواه باید بگوییم تخییر ، روی فرمایش آقایان باید بگوییم تخییر برای این‌که این دو دلیل با هم تزاحم است و ترجیحی برای احدهما نیست و روی عرض ما باید بفرمایید که تطهیر قرآن لازمتر است ولو تصرف در مال غیر است باید تصرف در مال غیر کرد و قرآن را تطهیر کرد ولو این‌که قرآن به طور کلی از بین برود قرآن را تطهیر کرد اما آن من اتلف مال الغیر آن به حال خود باقی است.

   حق‌الناس خیلی گناهش بزرگ است اما اگر مصلحت آمد همین حق‌الناس جایز است گفتم خانه در معرض سیل است اگر خانه را خراب بکنند سیل دیگر به محله تجاوز نمی‌کند لذا باید خانه را خراب کرد حق‌الناس هم هست برای خاطر مصلحت ، مصلحتی جلو آمده خب خانه را باید خراب کرد و همه جا این جوری است که حق‌الناس و حق‌الله ندارد اگر یک مصلحتی آمد جلو آن مصلحت جلوی آن حق الله را جلوی آن حق‌الناس را می‌گیرد همین الان صاحب خانه دارد می‌میرد توی خانه، آتش گرفته خب بدون اجازه او مسلم خانه‌اش را باید خراب کند و آتش نشانی توی خانه‌اش او را نجاتش بدهد در حالی که تصرف در مال غیر است اما جایز است خب ما نحن فیه هم همین است تصرف در مال غیر است برای این‌که قرآن را نجات بدهند یعنی قرآن نجس شده قرآن را باید نجات بدهند خب این ازاله نجاست واجب است این جا تصرف در مال غیر بگوییم که دیگر نمی‌تواند کار بکند از آن طرف ازاله نجاست واجب است اما تا آن جا که تصرف در مال مردم نشود اگر تصرف در مال مردم بشود جایز نیست ، ترجیح احدهما بر دیگری ندارد ، می‌شود تخییر ، اما روی عرض ما که می‌گفتیم عظمت قرآن ارتکاز است و این ترجیح است یعنی قرآن نجس شده پیش مردم این ازاله نجاستش یک ارتکاز است که خیلی بالاست خیلی واجب است وقتی چنین باشد تصرف در مال غیر طوری نیست تصرف در مال غیر اگر اذن داد که داد اگر اذن نداد تصرف در مال غیر بدون اذن اشکال ندارد قرآن را تطهیر می‌کند .

     مسئله دیگر در کار است این که آیا ضامن است یا نه ؟ بگویید که ضامن است اما همین جا هم که ضامن است یا نه ؟ آقایان حرف دارند این خانه کسی را با مصلحت خودش ، با مصلحت خراب کردند گفته‌اند ضامن نیست اگر این را کسی بگوید البته کلیت ندارد در این جا بگوییم ضمانت هم ندارد اما خب بهترین حرف‌ها این است که ما بگوییم قرآن را ازاله نجاست از آن بکند خسارت هم بدهد و این که بخواهد ممانعت بکند نمی‌شود برای این‌که ازاله نجاست در مسئله ما مهمتر از حرمت تصرف در مال غیر است علی الظاهر حرف من خوب است دیگر یعنی الان دوران امر بین این است که تصرف بکند در این قرآن بدون اجازه صاحبش یا این‌که ازاله نکند کدام این‌ها مقدم است ؟ آن عظمت قرآن می‌گوید که قرآن را تطهیر کن و این حرمت تصرف در مال غیر نیست این جا اگر خیلی بالا برویم می‌گوید قرآن را تطهیر کن اما ضامن هستی ، قاعده من اتلف معارض ندارد من اتلف مال الغیر فهو له ضامن آن ضمانت هست و اما این که بگوییم وجوب ازاله از بین می‌رود برای خاطر حرمت تصرف در مال غیر ظاهراً عرفیت ندارد اگر کسی حرف ما را نزند آن وقت ممکن است که آن جا بگوید تخییر برای این که دوتا دلیل با هم تعارض کرده یکی حرمت تصرف در مال غیر یکی وجوب ازاله و احدهما مقدم بر دیگری وجه ندارد مگر کسی وجه درست بکند بگوید حق‌الناس مقدم بر حق‌الله است.

   یک مسئله دیگری که هست که متعرض نشده‌اند و مرحوم سید با اشاره

از مسئله رد می‌شوند من روایتش را ندیده‌ام اما مشهور است این‌که کربلا چهار فرسخ در چهار فرسخ تربت است و گفته‌اند خب اگر چهار فرسخ در چهار فرسخ تربت باشد از آن طرف هم شما می‌گویید اگر یک مهر بیفتد توی مستراح درِ مستراح را باید ببندد پس اهل کربلا چه جور زندگی بکنند ؟مشهور شده که خب بله این اشکال هست و قاعده حرج می‌آید و مسئله را حل می‌کند البته باید هم بگوید حرج نوعی والا حرج شخصی اگر باشد کار مشکل می‌شود به اندازه ضرورت باید تطهیر کند به اندازه ضرورت باید تنجیس کند، بگوییم حرج نوعی رافع تکلیف نوع و دیگر آن تربتی که باید احترامش را گذاشت در آن جا که احتیاج داشته باشد به تنجیس اشکال ندارد ، این مشهور در میان اصحاب بوده ، حتی مشهور است نمی‌دانم تا چه اندازه درست باشد این‌که مقدس اردبیلی رضوان‌الله تعالی علیه وقتی می‌آمدند کربلا تجدید وضویشان را در یک ظرفی و آن ظرف را می‌بردند چهار فرسخی می‌ریختند که می‌گویند یک وقت هم خدمت آقا امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه رسیدند آقا از ایشان تشکر کردند مسئله‌اش مهم است نمی‌دانم حالا درست است درست نیست؟ آقا سوار اسب بودند این را پشت سر خودشان سوار کردند یک قدری سؤال و جواب کردند فلان آقا در نجف چه جور است ؟ خیلی تعریف کرد آقای خوبی است ملاست متدین است دومی را آقا امام زمان پرسیدند سومی را پرسیدند آن وقت گفتند این ملا احمد اردبیلی چه جور آدمی است؟ گفت خیلی بد است نه شعور دارد نه دین دارد خیلی بد است آقا امام زمان فرمودند چه جور بد است که الان پشت سر امام زمانش سوار است، این می‌خواست پیاده بشود، حضرت فرمودند نه سوار شو بعد از او تشکر کردند بعد هم فرمودند که نه زحمت به خود دیگر ندهید چهار فرسخ در چهار فرسخ تربت است اما این‌که حالا زحمت بکشند و در مضیقه بیفتند و این‌ها دیگر نه آن جا که احتیاج باشد دیگر تنجیس آن جا اشکال ندارد، این قضایا مشهور است اما دلیل معتنابهی برای مسئله نداریم حالا شما هستید که یک مقدار در این باره تفحص بکنید ببینید اصلاًاین قضیه چهار فرسخ در چهار فرسخ تربت است یک وقت می‌گوییم که مراد از چهار فرسخ در چهار فرسخ مثل این‌که حالا الان مثلاً چند کیلومتر مثل در نماز قصر و  اتمام و امثال این‌ها اما این که چهار فرسخ در چهار فرسخ تربت است تنجیس آن حرام است مگر احتیاج باشد از هر کجا خاک بر دارند نماز خواندن همان ثواب‌ها را دارد این اثبات کردنش خیلی مشکل است چنانچه آن قضیه ملا احمد مقدس اردبیلی آن هم که خب معلوم  است  دیگر تشرف‌ها  یک دلیل خیلی محکم مسندی

می‌خواهد آن که نیست در کار .

    مرحوم سید از یک نظر خاص می‌کنند از یک نظر عام می‌کنند مرحوم سید در عروه می‌گویند تربت همه ائمه طاهرین، اختصاص به امام حسین علیه السلام نمی‌دهند یعنی یک دفعه می‌خواهیم سجده بکنیم روی تربت آن تربت امام حسین علیه السلام است و آن همه ثواب‌ها، یک دفعه می‌خواهیم از تربت آن احکامی که بار است احکام را بار بکنیم آن هم مسئله ما نیست فعلا این است که این تربت را نجس کردن یا ازاله نجاست از این تربت، مرحوم سید می‌فرمایند که به قصد استشفاء به قصد عظمت باید بر دارد اگر با این قصد برداشت در بقیع هم همین طور است می‌فرمایند که همه قبور ائمه طاهرین علیهم السلام این حکم را دارد یعنی عامش کرده‌اند مثلا یک تربت مشهد مقدس خب این نماز خواندن ثواب روی تربت حسین علیه السلام را ندارد که هفت حجاب را بدرد و نماز ناقص مقبول عندالله بشود این مختص به تربت حسین علیه السلام است اما همین طور که اگر تربت امام حسین علیه السلام افتاده توی مستراح باید در آورد اگر مهر حضرت رضا علیه السلام هم افتاد مرحوم سید می‌گویند باید در بیاورد برای این که این به قصد مهر به قصد عظمت به قصد استشفاء این را برداشته، آن وقت این جمله قضیه ما را هم حل می‌کند بر می‌گردد به این که خاک کربلا را اگر به قصد استشفاء بردارند به قصد مهر درست کردن بر دارند این احکامی که این چند روزه گفتیم دارد و اما اگر به قصد نباشد دیگر یک چیز قصدی می‌شود دیگر تنجیس کردن آن طوری نیست مثل این که اهل کربلا دیگر در هر خانه مستراح هست تنجیس کردن آن طوری نیست ظاهراً حرف مرحوم سید خیلی خوب است یعنی از یک نظر مرحوم سید عامش کرده‌اند از یک نظر خاصش کرده‌اند از نظر این که باید به قصد عظمت و به قصد این که مهر درست بکند و به قصد استشفاء و به این قصد بر دارد تربت حسین علیه السلام این است که تنجیس آن حرام است و ازاله نجاستش هم واجب است این خاص، از یک طرف عامش کرده‌اند فرموده‌اند این اختصاص به امام حسین علیه السلام ندارد تربت مشهد هم همین طور است، یک مقدار خاک از بقیع برداشت به عنوان استشفاء به عنوان عظمت ائمه طاهرین علیهم السلام مرحوم سید می‌گوید این هم مثل تربت می‌بیند و نجس کردنش حرام است و اگر مثلا در مستراح افتاد اگر می‌تواند باید بیرون بیاورد، دیگر این حرفی که مشهور است چهار فرسخ در چهار فرسخ است و حالا چه بکنیم و قاعده حرج و امثال این‌ها اگر حرف مرحوم سید را بپذیریم که باید بپذیریم ظاهراً اشکال سالبه به انتفاء موضوع می‌شود . خب

این مسئله تربت و امثال این‌ها تمام شد .

    مسئله دیگری که جلو است و این هم مسئله مشکلی است این است که مشهور در میان اصحاب این شده که خوردن چیز نجس معلوم است حرام است اکل و شرب چیز نجس حرام است این دیگر خیلی دلیل نمی‌خواهد برای این که روایات فراوانی داریم یک ضرورت هم هست این که نجس خوردن حرام ست مثل خوردن مال مردم است خب این خوب است حالا نجس خوراندن چه جور است؟ و این نجس خوراندن خیلی اوقات اتفاق می‌افتد مثلا بچه‌اش خب نجس است این شیرش می‌دهد یا مثلا غذا به او می‌دهد آیا این بچه را باید آب کشید تا این که غذای پاک به او بدهد یا لازم نیست؟ مهمتر از این که مثلا غذا پخته یک فضله موش در غذا پیدا شده حالا خودش نمی‌تواند بخورد به دیگران می‌تواند بخوراند یا نه؟ یا این که توی مهمانی‌ها یک فضله مثلا موش توی بشقاب شما پیدا شد حالا واجب است به دیگران هم بگوییم؟ نه، دیگر لازم نیست بگوییم آنها نجس بخورند و ما نجس به این‌ها خورانده‌ایم برای این که به آنها نگفته‌ایم آیا واجب است اعلام یا نه؟ همچنین در نماز، عبای شما نجس است آیا می‌توانید به کسی بدهید؟ خودتان نمی‌توانید نماز بخوانید اما می‌توانید به کسی بدهید آن ندانسته تو عبای شما نماز بخواند؟ آیا می‌شود یا نه؟ لباس را عاریه کردید لباس نجس شد آیا اعلام به صاحب عبا لازم است یا نه؟ در آن عبای نجس نماز بخواند نمازش آیا صحیح است؟ برای شما آیا این حرام است یا نه؟ یک فروعات فراوانی دارد که مرحوم سید چهار پنج تا فرعش را این‌جا نقل کرده‌اند مرحوم سید می‌فرمایند که اگر ما سبب بشویم برای خوردن نجاست خب این حرام است مثال می‌زنند به همان مثالی که زدم که غذا پخته‌اید حالا می‌دانید این غذا نجس است آیا می‌توانید به دیگران بخورانید؟ می‌گویند نه یا لباستان نجس است آیا می‌توانید بدهید به دیگری و به او نگویید و آن نماز بخواند یا نه؟ می‌فرمایند نه چرا؟ می‌فرمایند به قاعده تسبیب به قاعده تسبب، برای این که این نماز خوانده توی نجاست سببش شما شده‌اید و قاعده این که سبب اولی از مباشر است یا مثل این جاها یا سبب با مباشر یکی است در این جاها می‌آید شما سبب شده‌اید برای این که این نجاست را بخورد می‌فرمایند این جاها بله اما آن‌جا که باز مثال می‌زنند آن‌جا که غذا کشیده شده همه دارند غذا می‌خورند شما ببینید که در غذا فضله موش است می‌گویند در این‌جا سببیت ندارد اعلام لازم نیست و مردم نجس بخورند ربطی به شما ندارد لذا فرق می‌گذارند بین میزبان و مهمان می‌گویند بر میزبان لازم است اعلام کند مردم غذا را نخورند اما بر مهمان‌ها لازم نیست برای این که آن کسی که غذا را پخته این مسبب است اما در آن کسی که غذا را دیده دیگر مسبب نیست و فرق است بین مسبب و غیر مسبب لذا در آن استعمال لباس یک دفعه لباس را شما می‌بینید که لباسش نجس است هیچ چیز نمی‌گویید در لباس نجس نماز می‌خواند می‌گویند طوری نیست و اما لباس نجس را شما به او بدهید بخواهد نماز بخواند می‌گویند نمی‌شود و مرحوم سید اگر مطالعه کرده باشید می‌گویند هم به قاعده تسبیب و تسبب، می‌گویند هر کجا سبب است نمی‌شود هر کجا سبب نیست اعلام لازم نیست، این حرف مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه است .

    اشکالی که در مسئله هست که شما باید حل کنید آقایان هم در باره‌اش نگفته‌اند این است این که آیا این سبب شده برای خوردن نجاست؟ یا سبب شده برای حرمت؟ فرق می‌کند با هم، اگر سبب برای حرمت بشود معلوم است مثل این که هر دو می‌دانند غذا نجس است غذا را می‌آورد و مهمان می‌خورد این‌جا سبب است یعنی آن میزبان سبب شده برای این که مهمان غذای حرام بخورد، خب در این جاها بگویید سبب اما در مسئله ما فرض این است که آن مهمان نمی‌داند، این غذا را به او داده خورده حالا برای او که اشکال ندارد حرمت ندارد وقتی حرمت نداشت این سبب برای حرمت نیست مسبب است برای اکل نجاست و اکل نجاست خب باید اثبات بکنید مسببش حرام است و این مسئله را معمولاً آقایان رفته‌اند روی این که آیا سببیت دارد؟ سببیت ندارد؟ تمسک به روایت کرده‌اند و از آن طرف تمسک کرده‌اند که روایت دلالت ندارد و امثال این‌ها که بعد درباره‌اش صحبت می‌کنیم اما قبل از همه این حرف‌ها این که اگر کسی غذای نجس را دارد می‌خورد و نمی‌داند غذا نجس است خب برایش حرام نیست دیگر یعنی منجز نیست برایش تکلیف حالا که منجز نیست این میزبان چکار کرده؟ سبب شده برای اکل نجاست، سبب نشده برای حرمت اکل و چون سبب برای حرمت نیست باید بگویید جایز است .

    مسبب حرمت کجاست؟ این که می‌داند غذا نجس است هم مهمان می‌داند هم میزبان آن وقت میزبان غذای نجس می‌آورد این می‌خورد این‌جا مسبب برای حرمت است این خوب است بگوییم که هر دو کار حرام کرده‌اند مباشر کار کرده برای این که نجس خورده میزبان کار حرام کرده برای این که مسبب برای حرمت اکل شده این‌ها خیلی خوب است اما فرض ما آنجاست که این نمی‌داند، مهمان است حالا که نمی‌داند این غذا را بخورد برایش تکلیف نیست جایز است دیگر عقابش نمی‌کنند، تکلیف منجز ندارد برای این که نمی‌داند حالا که نمی‌داند خواه ناخواه آن میزبان چکار کرده؟ مسبب شده از برای اکل نجس نه برای حرمت اکل و وقتی مسبب برای اکل نجس باشد چرا حرام باشد؟ آن که حرام بجا نیاورد چرا برای این حرام باشد؟ و مسببیت آن‌جا اشکال دارد که سبب برای حرام باشد همچنین در استعمال نجس یک دفعه می‌داند این عبای شما نجس است و می‌گوید عبایت را بده من نماز بخوانم می‌داند هم نجس است و شما عبا را بدهی به این نماز بخواند خب مسبب شده‌ای برای این که این در عبای نجس نماز بخواند این خوب است اما نمی‌داند، می‌گوید عبایت را بده من نماز بخوانم عبا را می‌دهید نماز بخواند نمازش هم صحیح است کار حرام تکلیفی و وضعی هم بجا نیاورده نمازش هم درست است، شما سبب برای چه شده‌اید؟ مسبب شده‌اید برای استعمال آن نه برای حرمت استعمال هر کجا سبب بیاید روی حرمت مسلم است گاهی سبب مقدم بر مباشر است حرام است گاهی مباشر مقدم بر سبب است باز هم آن مسبب تعزیر می‌شود گاهی هم نه مثل هم است سبب و مسبب دوش به دوش یک دیگر ما نحن فیه هر دو است هم سبب هم مباشر اما فرض ما این است که غذا پخته حالا یک فضله موش پیدا شده و 100 نفر دارند این غذا را می‌خورند مرحوم سید می‌فرمایند اگر دیگری ببیند لازم نیست اعلام کند اما میزبان اگر ببیند باید اعلام کند می‌گوییم چرا؟ آیا این غذا را که دارد می‌خورد حرام دارد می‌خورد؟ اگر حرام بخورد معلوم است مسبب برای حرام باید کتک بخورد و جایز نیست و باید اعلام بکند و ولی این سبب شده برای اکل غذا، سبب نشده برای حرمت اکل برای این که حرمت اکل برای این کسی که جاهل است برای این کسی که نمی‌داند این حرمت اکل نیست وقتی نشد از راه سبب بخواهیم بیاییم جلو ظاهراً وجهی ندارد، حالا مطالعه کنید تا فردا انشاء الله .

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo