< فهرست دروس

درس خارج  فقه الطهارت آیت الله مظاهری

88/03/20

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الطهارت

جلسه:107

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

    بحث راجع به خون کمتر از درهم که معفو است مسئله‌ای جلو آمده است درهم چه مقدار است؟ و این مسئله مشکلی هم هست برای این‌که درهمها متفاوت بوده است و درهمی که در زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بوده نمی‌دانیم که چه مقدار بوده است ؟ هم از نظر وزن نمی‌دانیم هم از نظر سعه و وسعت ، لذا خیلی جاها این اشکال را پیدامی‌کنیم و این لفظ درهم در باب زکات در باب کفارات خیلی جاها آمده و چه مقدار است؟ خب معلوم نیست که چه مقدار باشد اما مشهور این است که مقدارش مثلاً در زمان ما که تعیین می‌کنند مقدار را می‌گویند که 12 نخود یک مقدار بیشتر و این را از کجا آورده‌اند ؟ چرا این جور فرموده‌اند؟ نمی‌دانم ، اما مشهور است ، چنانچه راجع به وسعتش مرحوم سید در عروه می‌فرماید که به اندازه گودی کف دست یا این‌که بعضی فرموده‌اند به اندازه پشت ناخن ، پشت ناخن هم یک کسی گفته ناخن شصت ، یک کسی گفته ناخن وسطی ، یک کسی گفته ناخن سبابه لذا آن گودی کف دست روایتی روی آن نداریم آن پشت ناخن هم اصلاً روایت نداریم تا ببینیم که آن ناخن‌ها کدام مراد است.

    اما راجع به بحث ما می‌گویند مشهور گفته‌اند گودی کف دست همان که مرحوم سید در عروه می‌گویند ، راجع به مقدارش هم مشهور گفته‌اند نیم مثقال صیرفی یک مقدار بیشتر اما این‌ها حالا از کجا آمده؟ ظاهراً یک حدسهایی است که نمی‌شود اطمینان به آن پیدا کرد وقتی نشد باید قدر متیقن گرفت یعنی می‌دانیم خون در نماز نمی‌شود باشد بدن یا لباس نمی‌تواند نجس باشد استثناء شده کمتر از درهم ، این درهم را نمی‌دانیم چیست ؟ خب خواه ناخواه قدر متیقن آن به ما می‌گوید مثلاً پشت ناخن و کدام ناخن‌ها ؟ آن ناخن اقل که گفته‌اند یا مثلاً گودی دست اما نه همه گودی آن گودی آخر کف دست که آن هم همان پشت ناخن بشود به عبارت دیگر آن چه می‌دانیم استثناء خورده تخصیص خورده یک درهم است درهم را نمی‌دانیم چیست ؟ قدر متیقنش پشت ناخن کوچک انگشت کوچک یا آن آخر گودی کف دست که دیگر یقین داشته باشیم درهم بیش از این نبوده است ، مسئله درست می‌شود اما یک مسئله غیر مشهور می‌شود برای این‌که آن گودی کف دست که مرحوم سید در عروه دارند یک مسئله مشهوری است و بعدش هم آن پشت ناخن انگشت بزرگ آن هم یک الا شهر فالا شهر است آن هم یک قول مشهوری است و آن‌که پشت ناخن کوچک آن یا قول ندارد یا قولش خیلی شاذ است اما چه مطابق با قاعده است ؟ همان قولی که خیلی شاذ است یعنی همان قدر متیقن را باید بگیریم قدر متیقن آن ناخن می‌شود مابقی عمومات به حال خود باقی می‌ماند یعنی قدر متیقن باید تخصیص بدهیم ، الا این‌که یک کسی بگوید که مخصص ما مجمل است وقتی مخصص مجمل شد این اجمالش سرایت می‌کند به عام و وقتی سرایت کرد به عام تمسک به عام نمی‌توانیم بکنیم الا به اندازه همان گودی کف دست یعنی به عبارت دیگر یقین بکنیم تخصیص نخورده ، اگر کسی این حرف را بزند آن وقت مخصص هم منفصل است بگوید مخصص منفصل ولو این‌که به حسب ظاهر منفصل است ، عام برای خودش است آن مخصص هم برای خودش است اما لباً که دو سه روز قبل در باره‌اش صحبت کردیم لباً هر مخصص منفصلی مخصص متصل می‌شود خب وقتی مخصص متصل شد گفته است که خون مانع برای نماز است الا کمتر از درهم ، الا کمتر از درهمش را نمی‌دانیم چه مقدار است ؟ دیگر بخواهیم تمسک به عام بکنیم نمی‌شود برای این‌که عام مجمل است وقتی تمسک به عام نتوانستیم بکنیم دیگر گودی کف دست نمی‌دانیم مستثنی است یا نه ؟ رفع مالا یعلمون می‌گوید مستثنی است ، تمسک به عام که نمی‌شود تمسک به خاص هم که نمی‌شود دیگر خواه نا خواه نوبت به اصل می‌رسد وقتی نوبت به اصل رسید دیگر حداقلش یقینی است حد اکثرش مشکوک است عام نداریم تمسک بکنیم، برائت می‌گوید که حد اکثرش هم جایز است در آن نماز خواندن ، اما اگر مطالعه کرده باشید این جور نیامده‌اند این‌ها که اگر مطالعه کرده باشید فرموده‌اند ومثل مثلاً مرحوم سید فرموده‌اند که اقل درهم معفو است بعد هم می‌فرماید درهم اخمس الراحه است گودی کف دست  این  هم  درهم  است  بنابر این این موضوع معلوم است می شود که

نماز در خون نمی‌شود خواند الا به مقدار گودی کف دست.

  اما باید اشکال من را رفع بکنید بعد از آن‌که اشکال من رفع شد حرف مرحوم سید درست می‌شود و اما اگر اشکال من را نتوانید رفع بکنید دیگر خواه نا خواه باید بگویید که قدر متیقن را که یقینی است بیرون است قدر مشکوک را هم نمی‌دانیم عام می‌گیرد یا نه ؟ عام نمی‌تواند بگیرد چون مجمل است یعنی اجمال مخصص سرایت کرده به اجمال عام عام را مجمل کرده چون تمسک به عام نمی‌توانیم بکنیم دیگر مابقی که مشکوک است رفع مالا یعلمون ، اگر مطالعه کرده باشید این جوری که گفتم مشی فرموده‌اند این هم اشکال ما، حالا مطالعه بکنید تا روز شنبه خیلی جاها به درد می‌خورد فقط این خون کمتر از درهم نیست که یک مسئله شاذی است خیلی جاها که حواله داده‌اند به درهم از نظر سعه از نظر مقدار ما نه سعه‌اش را می‌دانیم چقدر است نه مقدارش را ، این درهمها حالا که نمیشود ما بگوییم که همان بوده باید به دست بیاوریم درهمها در زمان امام باقر و امام صادق علیهما السلام یعنی در زمان صدور این روایت‌ها و نمی‌توانیم به دست بیاوریم.

    مرحوم آقای حکیم یک جدول هم درست کرده‌اند و ده بیست تا درهم آورده‌اند اما بالاخره باز هم آقای حکیم نتوانسته‌اند بگویند که خیلی خوب حالا درهم زمان امام باقر امام صادق علیهما السلام چقدر بوده ؟ زحمت کشیده‌اند و عکسش را هم آقای حکیم انداخته‌اند بیش از 10تا درهم و دینار در زمانهای متفرق حتی زمان قبل از اسلام و زمان پیامبر اکرم و همین‌جور و اما باز هم مرحوم آقای حکیم نتوانسته‌اند مسئله ما را حل کنند و این‌که خیلی خوب حالا این عکس‌ها این درهم‌ها اما درهم زمان امام باقر امام صادق علیهما السلام چقدر بوده ؟ دیگر معلوم نیست وقتی معلوم نباشد دیگر باید تمسک به عام بکنید خوب است به حسب ظاهر الا اشکال من هست و این‌که مخصص متصل اگر باشد که عام را مجهول می‌کند مخصص منفصل هم باشد باز لباً عام مجمل است یک قاعده کلی داشته باشید این‌که این مخصص‌های منفصل لباً مخصص‌های متصل است یعنی به اراده جد مولا ولو در اینکه اول گفته اکرم العلماء و این عام است اما بعد که می‌گوید ولا تکرم الفساق منهم و من زید را که عالم است نمی‌دانم فاسق است یا نه  این لباً برمی‌گردد به اکرم العلماء غیر الفاسقین منهم خب دیگر نمی‌شود کاری کرد همه اگر بتوانید نکنید این کار را که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی به آن اهمیت نداده‌اند حرف مرا و فرق گذاشته‌اند بین تخصیص‌هایی که منفصل است و تخصیص‌هایی که متصل است و گفته‌اند تخصیص‌های منفصل دیگر نمی‌تواند عام را تخصیص بدهد عموم عام به حال خود باقی است مسئله ما هم این جور می‌شود عموم عام به حال خود باقی است گفته‌اند هر خونی نماز ندارد حالا یک دلیل آمده می‌گوید که خون کمتر از درهم نماز دارد آن خاص نمی‌تواند بگوید درهم چیست خودش مجمل می‌شود خاص هم اجمالش سرایت به عام نمی‌کند عام ما به جای خود باقی است دیگر خواه ناخواه اقل درهم را رها می‌کنیم مابقی را می‌گوییم نماز ندارد ، این حرف‌ها خوب است همه اما این اشکال من را رفع نمی‌کند اشکال من را باید رفع بکنید و آن این است که همه مخصص‌ها ولو منفصل مخصص متصل است یعنی لباً و اکرم العلماء مثل بحث ما که می‌گوید در همه خون‌ها نمی‌شود نماز خواند الا خون کمتر از درهم می‌گوییم خون کمتر از درهم چه جور است ؟ چیست؟ می‌گوید نمی‌دانم می‌گویم پس عام تو مجمل است

     حرف دیگری که در مسئله هست این است که خب این درهم‌ها با هم مختلف است حالا راستی در زمان امام صادق علیه السلام اگر به دست هم بیاوریم این تحقیق است یا تخمین است؟ اگر تحقیق باشد یک ذره کم و زیاد نه ، و اما اگر تخمین باشد یک مقدار کم و زیاد بودنش طوری نیست مثلاً مثل این‌که می‌گوید سه کیلو گندم فطریه بده خب این سه کیلو گندم اگر تحقیقی بخواهیم حساب بکنیم گندم معمولی همیشه 3 کیلو یک سیر دو سیر کمتر است برای این‌که یک سیر دو سیرش آشغال است دیگر ، حالا فقهاء همه همه گفته‌اند که همین متعارف را بده کفایت می‌کند ، ندیده‌ایم یک فقیهی بگوید که 3 کیلو گندم پاک که آشغال نداشته باشد که خاک نداشته باشد خب هیچ فقیهی نگفته‌ از این فقیه می‌پرسیم که خب این‌که سه کیلو نیست می‌گوید آقا متعارف مراد است و وقتی متعارف مراد شد یک سیر کمتر یا یک سیر بیشتر ده سیر کمتر یا ده سیر بیشتر این اهمیت ندارد خب مسئله را این جوری حل می‌کنند .

     الا این که یک مسئله دیگر می‌آید جلو و آن این است که اگر حدی نباشد این حرف حرف فقهاء درست است اما در حدود که نمی‌شود ما تخمیین بگوییم در حدود تحقیقی است اگر حد در روایات ما آمده باشد که نمی‌شود دیگر تخمینی باشد باید تحقیقی باشد خب وقتی باید تحقیقی باشد یک ذره‌اش هم کم و زیاد باید حساب بشود به قول مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی علیه اگر 3 کیلو را طلا بخواهد بخرد و بفروشد چه جور یک گندم هم حساب می‌شود برای این‌که تحدید می‌گوید 3 کیلو دیگر تقریب و امثال این‌ها نداریم . آن وقت پس آن حرف فطره را چکارش بکنیم ؟ مرحوم آقای داماد رضوان الله تعالی علیه جواب می‌دادند می‌گفتند حکم آمده روی تخمین نه روی تحقیق یعنی آن‌که عرف تسامح می‌کند حکم آمده روی آن برای این‌که عرف دو قسمت تحدید دارد یک تحدیدی که تسامح نمی‌کند همه تحدیدها ، اما در بعضی از تحدیدها دانسته می‌گوید نه می‌گوید طوری نیست مثل همین گندم ، عرف می‌فهمد که این گندم یک مقدارش کم است یک مقدارش بیشتر است اما به عنوان سه کیلو هم می‌خرد هم می‌فروشد لذا مثل مرحوم آقای داماد مسئله را حل می‌کردند خوب هم هست فرمایش متینی است مثل خود آقای داماد که فرد فوق العاده محقق و مدققی بود حرف خیلی متین است دیگر که ما تحدیدها را نمی‌توانیم از دست بدهیم اما گاهی دانسته تسامح می‌کند مثل این‌که گندم را می‌داند 3 کیلو نیست به عنوان 3 کیلو قبول می‌کند این موضوع را برده روی تحقیق نه،روی تخمین ایشان می‌فرمودند احکام شرعی هم همین‌طور است احکام شرعی گاهی موضوع را می‌برد روی دقت عقلی گاهی موضوع را می‌برد روی متسامح فیه یعنی در حقیقت سه کیلو گندم نه ، 3 کیلو گندم عرفی و 3 کیلو گندم عرفی معمولاً یک سیر دو سیر آشغال دارد پس حکم روی آن است بخواهید هم بگویید اصلاً حکم روی 3 کیلو کمتر است حالا این را نمی‌شود گفت ، روی 3کیلو اما 3 کیلوی عرفی ، و عرف در حدود گاهی تسامح می‌کند گاهی نمی‌کند اگر کسی این حرف‌ها را بزند یک حرف تازه‌ای در می‌آید این جا و آن این است که باید بگوییم که این درهم کمتر یک مقدار کم و یک مقدار زیاد واین‌هایش را تسامح بکن ، بنابراین آن گودی کف دست که بیش از همه است بگوییم آن موضوع حکم استب گوییم دقیقاً ؟ بگوییم نه ، تخمیناً، 3 کیلو گندم راستی اگر ما بخواهیم تحقیقی حساب بکنیم یک سیر آشغال دارد سه کیلو نیست اما اگر حکم را آورده باشد روی موضوعی که عرف در آن موضوع تسامح می‌کند متسامح فیه و خیلی از همین تحدید‌ها تحدید واقعی نیست تحدید عرفی است وقتی تحدید عرفی شد مثل آن 3 کیلو گندم که عرف می‌گوید 3 کیلو اما دانسته تسامح می‌کند و این دانسته تسامح کردن شارع مقدس حکم را آورده روی همان که این دانسته تسامح می‌کند راستی اگر به او بگویند آقا این 3 کیلو است واقعاً ؟ می‌گوید نه یک سیرش آشغال است یک سیرش خاک است می‌گویند پس چرا می‌گویی 3 کیلو ؟ می‌گوید که شهرت این جوری است  که تحدیدها در مثل گندم و امثال گندم تسامح دارد وحکم هم روی آن متسامح فیه است اما آن جاها که عرف راستی دقت دارد دیگر حکم روی آن دقت است مثلاً راجع به همین زکات انسان می‌بیند که این جوری است روی طلا و نقره روی گندمش و نخودش هم حساب شده اما روی گوسفند خب گوسفندها لاغر دارد چاق دارد متوسط دارد چه واجب است این بدهد؟ گوسفند لاغر ؟ نه ، گوسفند خیلی چاق؟ نه، گوسفند متوسط؟ آری ، گوسفند متوسط‌ها با هم تفاوت دارد می‌گوید یکی را ، خب همین‌جا الان یکی را یعنی تسامح و خیلی جاها الا این‌که فقهاء نگفته‌اند در جاهایی که فقهاء گفته‌اند مثل همین گوسفند فقهاء فرموده‌اند در جاهایی که فقهاء فرموده‌اند مثل همان قضیه فطریه و قضیه من و امثال این‌ها حالا همین قضیه فطریه که فرموده‌اند فرموده‌اند این تسامح‌ها طوری نیست برای این‌که دانسته تسامح می‌کنند حکم هم آمده روی همان متسامح فیه این جاها را فقهاء گفته‌اند و اما وقتی برسد به درهم و دینار دیگر نمی‌گوید خب حالا اگر ما بخواهیم این حرف فقهاء را پیاده کنیم در مسئله بگوییم آقای خون کمتر از درهم عرفی است حالا یک کمی زیادتر یک کمی کمتر این‌ها را دیگر خیلی اهمیت به آن نده همان که گفته‌اند گودی کف دست آن قدر متیقنش است قدر کمش هم آن پشت ناخن است مابقی هم باشد طوری نیست خب نگفته‌اند فقهاء آدم گیر می‌افتد بخواهیم بگوییم هر کجا فقهاء گفته‌اند ما هم بگوییم خب حرف خوبی است الا این‌که گیر می‌کنیم خیلی جاها، خیلی جاها فقهاء نفرموده‌اند اصلاً مسئله را متعرض نشده‌اند بخواهیم بگوییم دقت که فقهاء این‌جا دقت گفته‌اند دیگر توی آن سه کیلوها و توی آن تحدید‌های متسامح فیه می‌بینیم نگفته‌اند بخواهیم بگوییم متسامح فیه می‌بینیم در آن مثل طلا و نقره و امثال این‌ها که ذره‌ای تسامح نمی‌کند آن‌جا گفته‌اند حتماً مثلا کمتر از درهم حتماً باید به اندازه درهم، درهم چیست؟ نمی‌دانیم اما اگر انسان بتواند آن حرفی‌ که فقهاء جای دیگر می‌زنند به مثل این‌جا بزند خیلی مطلب خوب می‌شود خیلی مطلب صاف می‌شود و آن این است که آقا این کمتر از درهم عرفی، و عرف دیگر دقت روی این‌ها ندارد یک مقدار کمتر یک مقدار بیشتر طوری نیست بنابر این گودی کف دست که مرحوم سید در عروه گفته‌اند طوری نیست حالا می‌خواهد بدانیم کمتر از درهم است یا نه؟ بدانیم هم حتی زیادتر است چون‌که کم است تسامح عرفی روی آن است اشکال ندارد مسئله را حل می‌کند اما فقهاء نگفته‌اند لذا آن خیلی جاها فقهاء گفته‌اند روایت هم داشتیم ایشان می‌گوید روایت نداریم خب روی روایت‌ها دارم عرض می‌کنم روایت داریم که 15 مثقال طلا زکاتت است و روایت داریم که یک گوسفند زکات تو است وقتی به آن 15 مثقال برسند می‌گویند یک ذره کم یک ذره زیاد نمی‌شود وقتی به آن گوسفند برسند بگویند یک کیلو دو کیلو زیادتر یا کمتر اشکال ندارد خب این فتاوای فقهاء است دیگر یعنی همان حرف مرحوم آقای داماد که عرف گاهی می‌داند و تسامح می‌کند این تسامحش حجت است گاهی نمی‌داند و تسامح می‌کند آن نه آن حجت نیست ولی آن‌جا ها که می‌داند و تسامح می‌کند این تسامحش حجت است باب زکات درست می‌شود، جاهای دیگر درست می‌شود اما برسد به مثل مسئله ما در آن می‌مانیم چرا؟ حرف آقای داماد خوب است اما کسی نگفته ما بگوییم که درهم عرف هم که تسامح در آن می‌کند تسامح عرف هم حجت است حالا به هر اندازه باشد طوری نیست خب نمی‌شود گفت دیگر ما این‌ همه صدمه کشیده‌ایم که یک روایت داشت مقدار درهم یک روایت داشت اقل، یک روایت داشت اکثر ما جمع کردیم بین روایت‌ها برای این‌که آن تحدید دقتش از بین نرود اما اگر در جلسه کسی باشد که بتواند بگوید آقا خلاف این شهرت‌ها طوری نیست و یک مقدار تسامح کردن اشکال ندارد حالا مقدار درهم هم یک مقدار بیشتر باشد برای این که عرف می‌گوید طوری نیست به اندازه باشد، یک مقدار کم باشد و امثال این‌ها .

خلاصه حرف این است آن‌که در جاهای دیگر گفتیم که تسامح عرف حجت است تسامحش نه فهمش ، تسامحش حجت است یعنی در حالی که می‌داند 3 کیلو نیست می‌گوید 3 کیلو، این جاها ، تسامحش حجت است حکم آمده روی همان امر متسامح فیه این جاها دیگر تحدید‌ها حجت نیست عرف حجت است و آن جاها که عرف تسامح نمی‌کند مثل باب طلا و نقره و این‌ها خب تسامح ندارد خب خواه ناخواه ما هم کم و زیاد باید نگوییم همان دقت وزنی دقت عقلی را باید بگوییم .

     اما چون در مسئله‌ این حرف آقای داماد را نمی‌شود زد در این مسئله ما و امثال مسئله ما دیگر خواه ناخواه حرف من جلو می‌آید و آن این است که ما درهم را نمی‌دانیم چه مقدار است ؟دیگر خواه ناخواه مخصص ما مجمل است آن وقت اگر حرف آقای بروجردی را بزنید تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص را طوری ندانید خب می‌گویید که عموم به حال خود باقی است و هیچ اشکالی هم ندارد و مخصص هم که منفصل است و تمسک به عام می‌کنیم و می‌گوییم که هرکجا نمی‌دانیم وضعش چیست ؟ باید بگوییم که قدر متیقن بگیریم و اما اگر حرف مشهور را بزنید تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص جایز نیست برای این‌که اجمال مخصص سرایت می‌کند به اجمال عام لذا ما نحن فیه این جور می‌شود که خون مطلقا در ان نمی‌شود نماز خواند الا کمتر از درهم می‌گوییم آقا کمتر از درهم مجمل است پس خواه ناخواه سرایت می‌کند به  عام  مجمل  است تمسک به عموم عام راجع به بیشترش نمی‌توانم بکنم

رفع مالا یعلمون می‌گوید اشکال ندارد

   مسئله دیگری که حالا دو تا مسئله است عرض کنم تا وقتمان تمام بشود آن است که اگر خون جرمش رفته و رنگش باقی مانده، یا نه ، رنگش هم نه، خون را مالید خون رفت و این لباس متنجس به خون است این آیا می‌شود با آن نماز خواند یا نه ؟ البته کمتر از درهم یعنی خون کمتر از درهم بوده این را مالید این جرم خون رفت و حتی رنگش هم رفت خودش باقی ماند یعنی تنجس این لباس باقی ماند خب آیا با آن می‌شود نماز خواند یا نه ؟ نمی‌دانم چرا؟ مشهور گفته‌اند نه، برای خاطر این‌که ما خون کمتر از درهم می‌خواهیم واین جا خون کمتر از درهم که نیست

   مرحوم شهید اول در ذکری فرموده‌اند که دیگر نمی‌شود که فرع زائد بر اصل باشد خب اگر خون بود شما می‌گفتید می‌شود نماز خواند حالا که خون نیست بگویید نمی‌شود این فرع زید بر اصل است این‌که نمی‌شود دیگر ، ایشان اولویت را نگفته‌اند همین خیلی حرف خوبی است فرع زاید بر اصل نمی‌شود باشد اصلش که خون کمتر از درهم است نماز دارد حالا فرعش که خون نباشد و جایش باشد بگوییم نماز ندارد نمی‌شود لذا این قول مشهور که می‌خواهند بگویند چون خون نیست بنابراین نماز ندارد ظاهراً حرف مرحوم شهید در ذکری درست است که خون نیست اما جای

خون کمتر از درهم است .

     یک مسئله دیگری که هست این‌که اگر خون پخش نشود کمتر از درهم است اما اگر این خون پخش شد ، خونها می‌دانید که تفاوت دارد خون سفت داریم خون شل داریم و خونهای شل پخش می‌شود خونهای سفت پخش نمی‌شود لذا یک چکه خون از دست شما افتاد روی لباس شما چون که خون شما سفت است پخش نشد کمتر از درهم است اما خون یک کسی شل است به همان اندازه خون یکقطره پخش شد بیشتر از یک درهم شد چه بگوییم ؟ بگوییم این هم مثل همان خون سفت است ؟ ظاهراً مشکل است لذا این مشهور در میان فقهاء من‌جمله مرحوم سید فرموده‌اند که موضوع مناط است ما خون کمتر از درهم باید بگوییم حالا دیگر شل وسفت نداریم اگر آن سفت کمتر از درهم است می‌گوییم ، آن شل هم کمتر از درهم است می‌گوییم می‌شود نماز خواند اما همان شل اگر به اندازه درهم شد و لو این‌که اگر سفت بود به اندازه درهم نمی‌شد این را دیگر نمی‌شود گفت خب این هم حرف خوبی است دیگر که ما بخواهیم روی موضوعات این جوری برویم جلو نه نمی‌شود گفت.

    مسئله آخر این است که اگر این خون سرایت کرد به آن طرف یک دفعه آستر ندارد گفته‌اند این بلا اشکال هر دو نه اما اگر یک طرفش کمتر از درهم باشد ولو دو طرف دو درهم باشد گفته‌اند می‌شود نماز خواند اما گفته‌اند اگر آستر باشد مثل آن‌جاست که مثلاً شلوار نجس باشد سرایت بکند به لباس گفته‌اند آن که خب معلوم است اگر دو جا باشد هر کدامش یک حساب می شود و اما اگر یک جا باشد دیگر نه ، زیر و رو را بخواهیم دو تا حساب بکنیم نه ، یکی حساب می‌شود ، خب این هم مشکل است انسان بگوید دیگر ، یک دفعه مثل قباهای ما پایین آن آستر ندارد و خون پیدا شد آن طرف این جاها را آدم بگوید یکی است خوب است و اما اگر آستر دارد مثل بالای قباهای ما و این خون سرایت کرد از رو به آستر آیا یک خون است یا دوتا خون ؟ مشکل است انسان بگوید خب وقتی مشکل شد باز حالا چه؟ همان حرف‌ها می‌آید جلو که آیا تمسک به عام می‌توانی بکنی یا نه ؟ اگر تمسک به عام بتوانی بکنی دیگر باید بگوییم که نماز ندارد و یکی از آنها نماز دارد اگر تمسک به عام نتوانستی بکنی خواه ناخواه برائت دارد آن عام هیچ ، خاص هیچ ، نوبت می‌رسد به این‌که این خون دومی آیا نماز دارد یا نه ؟ رفع مالا یعلمون می‌گوید نه، دیگر شما هستید و فهم عرفی خودتان و فتوایتان که در رساله چه بنویسید . مسئله تمام شد مسئله روز شنبه انشاءالله نجس بودن لباسی که عورتین را نمی‌تواند بپوشاند

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo