< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

1389/04/28

موضوع : کفاره مقاربت با زن حائض

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

عرض کردم مشهور در میان قدماء این است که اگر با زن در حال حیض نزدیکی کرد در روزهای اول یک دینار باید کفاره بدهد در روزهای وسط نصف دینار در روزهای آخر ربع دینار تمسک شده به روایت داود بن فرقد که دلالت روایت خیلی خوب است، روایت 1 از باب 28 از ابواب حیض فی الکفاره الطمث انه یتصدق اذا کان فی اوله بدینار و فی وسطه نصف دینار و فی‌آخره ربع دینار، دلالت روایت خیلی خوب است، ضعف سند دارد این‌که مرسله است مرحوم صاحب جواهر فرموده‌اند که سندش هم به واسطه عمل اصحاب جبران می‌شود بعد هم فرموده‌اند که این شهرت کالنص المعتبر نفرموده‌اند روایت کالنص المعتبر، گفته‌اند این عمل اصحاب این شهرت.

خب تا این جا اگر ما روایات دیگری نداشتیم اقوال دیگری نداشتیم مسئله خوب بود قدماء فتوی روی آن داده‌اند جبر سند به عمل اصحاب لذا این تفصیلی که قدماء داده‌اند به واسطه این روایت به قول صاحب جواهر کالنص المعتبر اما از آن طرف5، 6 تا روایت داریم معارض این است و این‌ها را چه بکنیم؟

روایت‌ها هم صحیح السند ظاهرالدلاله و روایاتش را اشاره کردم روایت 2 از باب 28 گفته است که یتصدق علی عشره مساکین خب آن گفته یتصدق بدینار، در روزهای وسط نصف دینار در روزهای آخر ربع دینار این می‌گوید که 10 تا مسکین، یعنی 10 مد از طعام که بدهد کفاره داده است.

روایت محمد بن مسلم می‌گوید که یتصدق بدینار روایت 3 از این باب.

صحیحه ابی بصیر روایت 4 می‌گوید علی وجوب نصف دینار.

صحیحه حلبی روایت 5 این باب می‌گوید که یتصدق بقدر شبعه یعنی بمد آن می‌گفت عشره مساکین این می‌گوید که بقدر شبعه یک کسی که گرسنه است سیرش بکنیم. این روایت‌ها.

مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید جمع بین این روایت‌ها می‌کنیم به این‌که روایت داود بن فرقد که نص در مقصود است این‌ها ظهور دارد اطلاق دارد تفسیر می‌کنیم این روایت‌ها را به روایت داود فرقد.

دیروز می‌گفتم نمی‌شود ولو این‌که یک کسی هم این روایت‌ها را حمل بکند بر آن جا که نداشته باشد بگوییم 10 تا مسکین، اگر ندارد، یک دینار اگر ندارد، یک نفر اگر ندارد، برای این‌که روایت داود بن فرقد می‌گفت اگر ندارد در ذیل روایت می‌گفت که قلت فان لم یکن عنده ما یکفر قال فلیتصدق علی مسکین واحد و الا استغفرالله ولا یعود معنا کنیم که فان لم یکن عنده ما یکفر فلینتق ذو سعه علی سعته ومن قدر علیه رزقه فلیتنفق مما آتاه الله این فلیتصدق علی مسکین واحد از باب مثال است و بعد هم فرموده‌اند فان الاستغفار توبه و کفاره لکل من لم یجد السبیل الی الشیئ من الکفاره بگوییم این روایت‌ها هم ذیل روایت داود بن فرقد را می‌خواهد بگوید و این‌که فرموده است 10 مسکین یا فرموده است یک دینار، فرموده است نصف دینار، فرموده است به قدر شبعه این‌ها همه از باب مثال است روایت داود بن فرقد گفت که هرکه به اندازه وسعش این روایت‌ها هم می‌گوید هر که به اندازه وسعش، آیا می‌شود گفت این را؟ که این روایت‌ها همه مفسرش روایت داود بن فرقد و آن هم این‌جور معنا بکنیم بگوییم که هر که به اندازه وسعش باید کفاره بدهد آنوقت هم که هیچ ندارد استغفار بکند استغفارش هم دلیل بر این‌که گناه کرده، این جمع بین روایات نیست این در حقیقت طرد روایات است و شاید هم صاحب جواهر و دیگران توجه به این مطلب داشته‌اند که بابا این‌ها که جمع عرفی نیست این‌ها حتی جمع عقلی هم انسان خیلی مشکل است بگوید مثلا اکرم العلماء لا تکرم العلماء جمع عقلی هست بگوییم قدر متیقن، اکرم العلماء عدول منهم لاتکرم العلماء فساق منهم خب این جمع تبرعی اسمش را می‌گذارند جمع عقلی اسمش را می‌گذارند و راستی العقل یوفق جمع بین دلیلین بکند، می‌گویند حجت نیست باید العرف وفق این‌که جمع بین دلیلین بکند ولی انصاف قضیه این فرمایش صاحب جواهر نمی‌شود درستش کرد نه جمع عرفی است نه جمع عقلی است در حقیقت طرد روایات است لذا اگر صاحب جواهر دیروز ما گفتیم یک جمله دیگر فرموده بودند خیلی خوب بود بفرمایند که روایت داود بن فرقد این جبر سند به عمل اصحاب، روایات دیگر از این روایات اعراض اصحاب آن وقت این دوتا با هم جمع بین روایات می‌شد اخذ به روایت داود بن فرقد و طرد همه این روایت‌ها و این روایت‌ها را بگوییم که اعراض اصحاب روی آن است یعنی کسی فتوی به این روایت‌ها نداده معنای اعراض هم اعراض عملی است دیگر، هیچ کسی به این روایت‌ها فتوی نداده، تا این اندازه خوب است فقط اشکالی که هست این است که آن کسانی که گفته‌اند خذ بما اشتهر بین اصحابک، بخواهیم بگوییم آن را گفتیم نه اما این حرف صاحب جواهر اگر این هم اضافه‌اش بکنیم دیگر حرف خوبی می‌شود تا این جا می‌شود این حرف‌ها را زد.

مرحوم صاحب حدائق این جاها من‌جمله این‌جا اصلاً یک قاعده‌ای دارد صاحب حدائق که مورد پسند خیلی من‌جمله استاد بزرگوار ما آقای داماد بوده که ایشان می‌فرمایند اختلاف در روایات دلیل بر این که حمل بر تقیه بکنیم به قاعده نحن نلقی الخلاف بینکم حفظاً لدمائکم

استاد بزرگوار ما مرحوم آقای داماد یک حرف دیگر داشتند شاید بهتر از حرف صاحب حدائق باشد در حالی که آقای داماد این حرف صاحب حدائق را قبول داشتند اما یک چیزی بهتر از ایشان داشتند می‌فرمودند اگر برسیم به این‌جاها، یعنی اختلاف در روایات دال بر استحباب و این روایاتی که مثل روایت داود بن فرقد این جور تفصیل داده آن روایت به جای سه تا یک دینار گفته، یک روایت دیگر نصف دینار گفته یک روایت دیگر 10 مسکین یک روایت دیگر یک مسکین یک روایت دیگر یک سیری نه این جاها، جاهای دیگر، مرحوم آقای داماد نظیرش را در فقه زیاد داریم دیگر می‌فرمودند که العرف یوفق جمع بین ادله بکند به این که بگوید این روایت‌ها استحباب.

خب این حرف مرحوم آقای داماد خیلی خوب است در مسئله ما برای این‌که دو سه تا روایت داریم روایت‌ها صحیح السند ظاهرالدلاله است اعراض اصحاب هم روی آن نشده بزرگانی روی آن فتوی داده‌اند از قدماء از متأخرین و آن روایت‌ها گفتم شیخ در مبسوط و در نهایه، علامه در تذکره، محقق در معتبر، شهیدین در مسالک و ذکری، محقق ثانی در جامع المقاصد، صاحب وسائل در همین روایات این جا، مرحوم شیخ انصاری در همین مسئله ما، محقق همدانی مرحوم حاج آقا رضا همین جا و بسیاری از محشین بر عروه من‌جمله مرحوم آقای حکیم و مرحوم آقای خویی یعنی قول یک شهرت به سزایی دارد این‌ها گفته‌اند آن روایات همه همه حمل بر استحباب به قرینه دو سه تا روایت صحیح السند ظاهر الدلاله، روایات در باب 29 است این روایتی که خواندیم 28 است این روایاتی که حالا می‌خواهیم بخوانیم 29 است صحیحه عیس عن ابی عبدالله علیه السلام عن رجل واقع اهله و هی طامث قال لا یلتمس فعل ذلک و قد نهی الله عن یقربها نکند این کار را خدا گفته که لا تقربو هن حتی یطهرن قلت فان فعل اعلیه کفاره؟ قال لااعلم فیه شیئاً یستغفرالله، استغفار برای گناهش بکند اما کفاره لا اعلم فیه شیئاً، صحیحه زراره عن الحائض یأتیها زوجها قال لیس علیه شیئ یستغفرالله ولایعود. این روایت 1 از باب 29.

صحیحه محمد بن مسلم سئلت ابا عبدالله عن وقوع الرجل علی امرأته و هی طامث خطاءً قال لیس علیه شیئ و قد عصی ربه این خطاءً را به قرینه و قد عصی ربه معنا کنیم که وهی طامث متعمداً، عن وقوع الرجل علی امرأته و هی طامث متعمداً قال لیس علیه شیئ و قد عصی الله و الا اگر لفظ خطا باشد و قد عصی الله هم ندارد، لذا خطاءً در این جا یعنی متعمداً خب این روایت‌ها بخواهیم بگوییم که اعراض اصحاب روی آن است، نیست، برای این‌که مثل شیخ طوسی روی آن فتوی داده تبعا لشیخ طوسی هم بعد متأخرین مثل محققین شهیدین و خیلی دیگر و من‌جمله این محشین بر عروه روی آن فتوی داده‌اند گفته‌اند که استحباب، حمل بر استحباب و این‌که صاحب جواهر می‌فرمایند که اعراض اصحاب، اعراض را که ایشان فرموده‌اند که آن روایت داود بن فرقد آن روایت جبر سند به عمل اصحاب، وقتی جبر سند به عمل اصحاب شد آن روایت کالنص المعتبر باید بگیریم خب یک اشکال به صاحب جواهر است آقا این درست است این را شما بفرمایید جبر سند به عمل اصحاب اما اصحاب که اعراض از این روایت‌ها نکرده‌اند گفته‌اند که روزهای اول یک دینار روزهای وسط نصف دینار

یکی فرموده باشند که جبر سند به عمل اصحاب یکی هم اعراض اصحاب از همه روایت‌ها، خب آن روایات باب 28 را بگویید اعراض اصحاب، اما آن روایت‌های باب 29 عمل اصحاب روی آن است لذا عمل اصحاب روی همه روایت‌ها، جبر سند هم به عمل اصحاب روی روایت داود بن فرقد حالا بدهیم روایت‌ها را دست عرف العرف یوفق این‌که جمع بین دلیلین بکند تصرف در هیئت نه ماده، می‌شود استحباب، به همه روایت‌ها عمل می‌شود حتی روایت داود بن فرقد اما تصرف در هیئت می‌کنیم به قرینه این روایت‌ها که نص است آن روایت‌ها ظهور است این روایت نص است فرمودند که لا اعلم فیه شیئاً یا لیس علیه شیئ یا لیس علیه شیئ و قد عصی الله، آن‌ها ظهور است، این نص حمل ظاهر بر نص تصرف در هیئت این‌که این روایتی که گفته کفاره بدهد همه حمل بر استحباب بر می‌گردد به فرمایش آقای داماد رضوان الله تعالی علیه، گفتم این جا نه، جاهای دیگر این‌که این اختلاف در روایت‌ها دلیل بر استحباب از این جهت دیگر این جور می‌شود که ما بگوییم که حالا اگر کسی هم آن روایت‌ها را نگوید اما این دو سه تا روایت که اصحاب روی آن عمل کرده‌اند آن روایت‌ها را بگویید اصحاب روی آن عمل نکرده‌اند اما روی عرض من دیگر عمل اصحاب روی همه‌اش می‌شود اما این مرحوم شیخ طوسی علامه و محققین و شهیدین و صاحب وسائل و شیخ انصاری و محقق همدانی این‌ها همه این جور که من عرض کردم فرموده‌اند، فرموده‌اند که روایت داود بن فرقد به جای خود جبر سند به عمل اصحاب اما این روایت‌ها نص در استحباب است حمل ظاهر بر نص اقتضا می‌کند که این کفاره مستحب باشد نه واجب، تا این‌جاها ظاهراً مسئله را می‌شود درست کرد که حمل بر استحباب، فقط یک چیز می‌ماند و آن این‌که قدماء این روایت‌ها در مرآی و منظرشان بوده چرا به آن عمل نکرده‌اند؟

این هم جواب بدهیم بگوییم که عمل نکردن قدماء بعضی جاها به بعضی از روایات و احتیاط کردن عنوان ثانوی بوده نه عنوان اولی و اگر این حرف من را بپذیرید دیگر این بزرگان مثل شیخ طوسی و محققین و شهیدین و صاحب وسائل و شیخ انصاری و محقق همدانی دیگر این اشکال هم وارد نیست که اشکال بگیریم به این‌ها که خیلی خوب جمع دلالی کردید و خیلی خوب، این جمع دلالی را آیا قدماء بلد نبودند؟

استاد بزرگوار ما حضرت امام راجع به نجاست کافر آن هم مثل بحث ماست یک روایاتی داریم که می‌فرماید اهل کتاب نجس هستند یک دسته روایات داریم اهل کتاب پاک هستند خب آن کسانی که می‌گویند اهل کتاب پاک هستند همین کار را کرده‌اند روایت‌ها را حمل کرده‌اند بر استحباب گفته‌اند آنها که می‌گوید نجس است این‌ها حمل بر استحباب، در میان قدماء می‌گویند اهل کتاب نجس هستند حضرت امام همین ایراد من را که این جا کردم آن‌جا می‌کردند می‌گفتند که قدماء بلد نبودند این کار را بکنند ؟ برای این‌که این جمع دلالی است جمع عرفی است کدام فقیه بلد نیست که اگر یکی گفت نجس است یکی گفت پاک است حمل نجاست را بر تنزه و بر استحباب، معلوم می‌شود اعراض اصحاب روی آن روایتی است که می‌گوید پاک است.

ما برای این‌گونه قضایا می‌گوییم که قدماء به عنوان ثانوی یک فتاوایی دارند و آن فتاوی مثلا اهل کتاب را می‌گویند نجس است نه از نظر روایات از نظر این‌که می‌خواهند اختلاط بین مسلمانها و کفار پیدا نشود آن اختلاط‌هاست که مسلمان را نا مسلمان می‌کند یا مثلا راجع به عرق جنب از حرام خب مشهور در میان قدماء می‌گویند نجس است بلکه مشهور در متأخرین شده دلیلی برای مسئله نداریم یک روایت است که فرمود لاتصل فیه، این آیا نجس است یا مثل موی گربه می‌بیند که لاتصل فیه؟ خب معمولاً قاعده می‌گوید که نجس نیست اما قدماء مشهور در میان فقهاء می‌گوید عرق جنب از حرام نجس است، ما می‌گوییم این عنوان عنوان ثانوی است نه عنوان اولی یعنی برای این‌که یک نیروی کنترل کننده پیدا بشود گفته‌اند این عرق نجس است اجتناب از آن بکن، ما نحن فیه هم همین است این‌ها فتوی داده‌اند روی روایت داود بن فرقد ولو این‌که می‌دانستند این جمع جمع عرفی است و باید بگویند مستحب است، برای این‌که یک نیروی کنترل کننده باشد برای این‌که این شوهر لاابالی گناه را اهمیت نمی‌دهد اقلا اهمیت بدهد این‌که کفاره باید بدهد، کفاره باید بدهد یک نیروی کنترل کننده،

راجع به اصل روزه هم همین را می‌گوییم که این شدت عملی که راجع به روزه هست در حالی که نماز خیلی اهم از روزه است هیچ تناسب نیست بین تارک الصلوه و مفطر، تارک الصلوه من ترک الصلوه متعمداً فقد کفر، اما روی این روزه یک کفاره‌هایی عجیبی آمده که اگر کسی یک روزه بخورد 60 روزه باید بگیرد، بگوییم این جور چیزها مخصوصاً قدماء انسان وقتی برود توی حرفهایشان می‌بیند این احتیاط را داشته‌اند مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی این جور بودند دیگر در حالی که بلد بودند همه این چیزها را در حالی هم که روی منبر بارها می‌گفتند ای طلبه‌ها الاحتیاط فی ترک الاحتیاط مردم را در دردسر می‌اندازیم اما همین مرد بزرگ وقتی رساله می‌خواهند بدهند دست مردم یک نیروی کنترل کننده به نام احتیاط، اگر کسی این حرف من را بپذیرد دیگر این اشکال هم رفع می‌شود این‌که آقا قدماء این حمل وجوب بر استحباب به قرینه آن روایات استحباب خب این را بلد بودند بکنند چرا نکردند؟

لذا مرحوم صاحب جواهر نتوانستند بگویند اعراض اصحاب است دیگر لذا روایت را حمل بر تقیه می‌کنند وروایات را حمل بر مفسِر و مفسَر می‌کنند، توی آن مانده‌اند نمی‌دانم آیا مطالعه کرده‌اید یا نه؟ برای این‌که صاحب جواهر خب معلوم است در نظر مبارکشان بوده این‌که آقا روایت داود بن فرقد به آن عمل کن طوری نیست، روایات دیگر چه؟ باید اثبات بکنی اعراض اصحاب را نمی‌توانی اثبات بکنی، همین اقوالی که من گفتم غیر از قول شیخ انصاری و محقق همدانی که بعد از صاحب جواهر است همه این‌ها توی جواهر آمده، که حمل بر استحباب، شیخ در مبسوط فرموده، در نهایه فرموده، علامه، محقق، شهیدین، محقق ثانی، صاحب وسائل خب این‌ها همه گفته‌اند دیگر لذا در حالی که صاحب جواهر این‌ها را می‌فرمایند خب دیگر نمی‌توانند بگویند اعراض اصحاب از روایات یعنی مثلا مثل این بزرگان شیخ طوسی، شهیدبن محققین این‌ها نمی‌دانستند که اعراض از این روایت‌ها شده؟ خب لذا صاحب جواهر از اول تا آخر نمی‌دانم مطالعه کرده‌اید یا نه؟ آنها که مطالعه کرده‌اند از اول تا آخر صاحب جواهر این اعراض را نمی‌آورد، جبر سند به عمل اصحاب را می‌آورد جبر سند به عمل اصحاب در روایت داود بن فرقد فهو کالنص المعتبر روی آن هم فتوی می‌دهد این‌که این دینار و نصف دینار و ربع دینار را باید بدهد.

اما فرمایش ایشان ناتمام است ناتمام بودنش این است که باید اعراض اصحاب درست بکند از این روایت‌ها نمی‌تواند درست بکند وقتی نشد درست بکنیم دیگر خواه نا خواه باید بگوییم که جمع دلالی دارد حمل بر استحباب می‌شود و اگر ایراد بکنید که قدماء می‌دانستند، چرا نکردند؟ ما جواب دادیم، شما فکرش را بکنید شاید جوابی بهتر از جواب من پیدا کنید ما جواب دادیم می‌گوییم این گونه مسائل را قدماء روح احتیاط‌گری در آنها حکمفرما بوده آدم وقتی برود توی کلمات قدماء می‌بیند سیره مثل سیره آقای بروجردی است البته آقای بروجردی از آنها گرفته، می‌فرمودند هم، نه این‌که من بگویم، خود استاد عزیز ما آقای بروجردی می‌فرمودند که نمی‌شود از قول آدمها گذشت نمی‌شود از قول شیخ طوسی گذشت آنها رفته‌اند ما هم باید برویم، آنها رفته‌اند روی روش احتیاط‌گری این جور درست شده و لذا اگر هم قدماء به آن عمل نکرده‌اند برای اعراض نیست که از این روایت‌ها اعراض کرده باشند دلیلش هم این‌که خب مثل این بزرگان که ساده نیست که ما بگوییم که این‌ها نمی‌فهمند که قدماء از این روایت‌ها اعراض کرده‌اند.

فتلخص مما ذکرناه با این ان قلت قلت‌ها که دیروز گفتم مسئله، مسئله مشکلی است این‌که انسان جرأت این را دارد بگوید این کفاره یک امر استحبابی است اما اگر مثل آقای بروجردی احتیاط وجوب بکنند از جاهایی که جا دارد این جاست اگر هم می‌خواهند احتیاط وجوبی نکند و فتوای واقعی بگوید کفاره مطلقا مستحب است نه واجب، این مسئله مشکل را من این‌جور حل کردم، اگر بتوانید حرفی بهتر از این داشته باشید حالا یا حرفی بهتر از این پیدا بکنید فردا بگویید تا دودفعه این مسئله را تکرار کنیم و فرمایش ابتکاری شما را متعرض بشویم، حیف که ما این را از شما می‌خواهیم و از شما نمی‌بینیم.

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo