< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

1389/05/06

موضوع : آیا قضای نماز آیات بر حائض واجب است؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

فرموده‌اند حائض باید روزه‌هایش را قضا کند اما نمازش را لازم نیست قضا بکند، در این باره روایات فراوانی داریم مرحوم صاحب وسائل روایات را در باب 41 از ابواب حیض نقل می‌کنند و مثل این‌که از روایات فهمیده می‌شود که مسئله مفروغ عنهاست، چنانچه در میان فقهاء هم حرفی نیست مسئله مفروغ‌عنهاست .

یکی از آن روایات باب 41 را بخوانم صحیحه ابان عن ابی عبدالله علیه السلام ان السنته لاتقاس ما بخواهیم با قیاس وارد فقه بشویم نمی‌شود که در روایت دیگر فرمودند که السنه اذا قیست محق الدین لذا فرمودند السنه لاتقاس بعد برای این‌که در مقابل ابوحنیفه و امثال این‌ها حرفشان را اثبات بکنند امام صادق علیه السلام می‌فرماید الاتری ان المرئه تقضی صومها ولا تقضی صلاتها در حالی که نماز اهمیتش بیش از روزه است و ما اگر بخواهیم قیاس کنیم باید بگوییم که همین‌طور که لازم نیست نمازش را قضا بکند لازم نیست روزه‌اش را هم قضا بکند اما مسلم است این‌که نمازش را لازم نیست قضا بکند اما روزه‌اش را باید قضا بکند، لذا مسئله را امام صادق علیه السلام مفروغ عنها گرفته‌اند در اسلام چه پیش سنی چه پیش شیعه و با آن مسئله مفروغ عنها ابو حنیفه را رد کرده‌اند و هر کس که بگوید قیاس در فقه هست مسئله تا این جا حرف ندارد.

آن‌که حرف دارد این است که نمازها را نباید قضا کند حالا اگر در ایام حیض نمازی برایش واجب شد مثل نماز آیات که این مسئله زیاد اتفاق می‌افتد این‌که اگر زن حائض شد و در حال حیض زلزله آمد یا خورشید گرفت ماه گرفت توفان شد آیا نماز آیات بعد از پاک شدن برایش واجب است یا نه؟ مسئله مشکل است به اندازه‌ای که مرحوم سید در عروه اول احتیاط کرده‌اند بعد هم الاقوی گفته‌اند این که این نماز آیات را باید قضا کند اما مشهور در میان فقهاء می‌گویند قضا ندارد.

در مسئله چیزی نداریم یعنی یک روایتی که بتوانیم به آن روایت تمسک بکنیم نداریم لذا تمسک کرده‌اند به عمومات یک دسته تمسک کرده‌اند به عمومات و گفته‌اند که خب نماز برایش واجب نیست حالا بعدش هم دیگر آن عام که می‌گوید نماز برایت واجب نیست می‌گوید چه نماز ایات باشد چه نماز غیر آیات.

یک دسته تمسک کرده‌اند به عمومات قضا گفته‌اند اقض ما فات کما فات این همه نمازها را می‌گیرد به غیر نماز یومیه نماز یومیه از این اطلاق بیرون رفته پس اطلاق می‌گوید که نماز را قضا بکن، شاید هم مرحوم سید در مسئله مانده‌اند اول برای خاطر همین است بعد تمسک کرده‌اند به آن عموماتی که می‌گوید که هرچه فوت شد قضا دارد الا نماز یومیه‌ای که از بین رفته باشد .

ولی انصاف قضیه این است که نه تمسک به این طرف از (عمومات که نه،) اطلاقات، نه تمسک به این طرف می‌شود کرد نه تمسک به آن طرف، همان قاعده‌ای که داریم که روایات در مقام تشریع است در مقام خصوصیات نیست قدر متیقن باید بگیریم قدر متیقنش این است که هرچه فوت شد باید قضا کرد الا صلوات یومیه اما غیر صلوات یومیه ایا قضا دارد یا نه؟ دیگر روایت‌ها ساکت است.

بعضی از بزرگان گفته‌اند که یک قاعده دیگر بیاییم جلو و آن این است که آیا این نماز آیات که واجب است آیا موقت است یا نه؟ اگر بگویید موقت است خب این در حالی که حیض بوده این نماز برایش واجب نبوده، خب وقتی نبوده وقت این نماز هم از آن وقتی است که خورشید بگیرد تا وقتی که خورشید باز شود در آن وقتی که ماه بگیرد تا ماه باز بشود لذا مشهور در میان فقهاء هم می‌گویند به مجردی که گرفت وقت نماز آیات است اما می‌گویند که وقتی بنا کرد باز شود نیت ادا و قضا نکند و وقتی تمام شد دیگر نیت قضا بکند پس بنابراین این نماز آیات موقت است حالا که موقت شد زن در حال حیض این نماز برایش واجب نیست برای این‌که موقت است از وقتی که خورشید بگیرد، این از وقتی که ماه و خورشید گرفته این نماز برایش واجب نبوده وقتی هم باز شود باز هم این حائض است حالا وقتی که پاک شد نمی‌دانیم آیا این نماز برایش واجب است یا نه؟ اذا انتفی القید انتفی المقید نماز برایش واجب نیست.

اما بعضی قیاس کرده‌اند به زلزله گفته‌اند جب ببین زلزله در وقتی که می‌آید این اصلاً نمی‌شود نماز بخواند اما وقتی زلزله تمام شد به قول این‌ها صرف الوجود آمده موقت به قید نیست وقتی صرف الوجود آمده از همین جهت هم مورد فتوی است این‌که نماز خورشیدگرفتگی را اگر کسی نخواند، بخواند قضا اما زلزله را می‌گویند قضا ندارد همیشه اداست، برای این‌که موقت نیست گفته‌اند خب حالا این سبب نماز آیات برای این آمده، صرف الوجود است یعنی به واسطه خورشید گرفتن این نماز بر این واجب شده حالا که نماز بر این واجب شده دیگر مثل زلزله همیشه واجب است وقتی که در حال حیض باشد نمی‌تواند بخواند در حالی که پاک بشود باید بخواند این هم آن طرفی.

ولی اگر ما صرف نظر بکنیم از این حرف‌ها بگوییم عمومات اطلاقات که اطلاق ندارد عموم ندارد، موقت یا غیر موقت هم می‌خواهد موقت باشد می‌خواهد موقت نباشد در حال حیض برای این نماز آیات لازم نبوده حالا بعد از آن که پاک شد نمی‌دانیم نماز آیات برایش واجب است یا نه؟ یا استصحاب که عدم وجوب، اگر هم استصحابش را اشکال بکنید برائت اگر قضا همان به امر جدید نباشد که خواه ناخواه آن وقت امر جدید هم نداشتیم اگر امر جدید نباشد به امر جدید باشد می‌توانی استصحاب بکنی اگر هم توی استصحابش اشکال بکنی می‌توانی برائت جاری بکنی، این خانم بعد عادتش بعد پاک شدنش نمی‌دانیم نماز برایش واجب است یا نه؟ در آن موقعی که عادت است می‌دانیم نماز برایش واجب نیست می‌خواهد موقت باشد می‌خواهد غیر موقت به خلاف مثلا کسی که نمازش قضا شده خوابش برده، نه، آن برایش واجب بوده، واجب منجز نبوده، یا عمداً از دست داده واجب منجز را از دست داده و اما این خانم در وقتی که عادت است مسلم نماز برایش واجب نیست حالا بعد نمی‌دانیم واجب است یا نه؟ می‌توانم استصحاب بکنم بگویم واجب نبوده الان واجب نیست می‌توانم هم اگر کسی شبهه در استصحاب بکند می‌توانیم بگوییم واجب نبوده الان هم واجب نیست یا این‌که نمی‌دانیم اصلاً امری برای این آمده یا نه؟ رفع ما لا یعلمون.

بنابراین چه در نظر مبارک مرحوم سید بوده که اول احتیاط کرده‌اند اما بعد گفته‌اند نه الا قوی این است که نماز ایات بر این واجب است، بالاخره در حال حیض این تکلیف ندارد دیگر تفاوت هم نمی‌کند در حال حیض است تکلیف ندارد، بله اگر مثلا پاک است اما در حال پاکی خورشید گرفت هنوز نماز آیات نخوانده این عادت شد این جا ممکن است کسی بگوید استصحاب برای این‌که برایش واجب بود حالا عادت شد دیگر آن وجوب مانع پیدا کرد بعدش نمی‌دانیم آیا واجب است یا نه؟ استصحاب وجوب، اما حالا این خیلی کم پیدا می‌شود.

بحث ما این است که این خانم عادت بود نماز آیات برایش واجب شد خب نماز آیات براین واجب است یا نه؟ مسلم نه، می‌خواهد موقت باشد نه، می‌خواهد غیر موقت باشد باز هم نه، مانع که نیست نماز بر این واجب نیست حالا پاک شده نمی‌دانیم آیا نماز بر این واجب است حالا یک وجوب بالفعل آمده نیامده؟ استصحاب آن عدم وجوب را که می‌توانم بکنم، نه، برائت، رفع ما لا یعلمون می‌گوید که امر بالفعل امر منجزی برای این نیست.

دیگر آن بحث موقت و صرف الوجود و این‌ها هم دیگر سالبه به انتفاء موضوع می‌شود یعنی نماز آیات نماز خورشیدگرفتن می‌خواهد موقت باشد که هست می‌خواهد هم موقت نباشد صرف الوجود باشد سبب که آمد مسبب می‌آید، موقت باشد برای این خانم نمی‌آید حائض است دیگر، صرف الوجود هم باشد برای این خانم نمی‌آید بعد از آن‌که پاک شد نمی‌دانیم آن امر چه موقت چه صرف الوجود آیا این وجوب برای این تازه آمد یا نه؟ رفع ما لا یعلمون می‌گوید نه یا استصحاب عدم می‌گوید نه بالاخره روایت به ما می‌گوید که نماز براین خانم لازم نیست حالا نماز یومیه‌اش هم همین است، نماز یومیه برای این خانم لازم نیست دیگر حالا بعدش خب لازم نبوده لازم نیست دیگر ما اصلاً احتیاج هم نداریم به این که در صلوات یومیه بخواهیم بگوییم قضا بکن برای این‌که نماز اصلاً برایش واجب نبوده تا بگوییم قضا بکن، حالا به امر جدید باشد یا به همان امر، آن هم تفاوت نمی‌کند بعضی از بزرگان این جا از این راه آمده‌اند جلو که به امر جدید است نمی‌دانیم امر جدید آمد یا نه؟ نه، این را هم می‌گوییم نه، می‌خواهد به امر جدید باشد می‌خواهد به همان امر اول باشد این در حالی که حائض بود وجوب نبود خورشید گرفتن موقت باشد یا نه بعد از آن که پاک شد نمی‌دانیم آیا نماز الان واجب است به عنوان قضا؟ رفع مالا یعلمون می‌گوید نه و اگر هم کسی بخواهد استصحاب بکند می‌گوید در حالی که عادت بود نماز واجب نبود حالا که پاک شده نمی‌دانیم واجب است یا نه؟ نه، حالا اگر کسی اشکال در استصحاب بکند بگوید مثلا تعدد موضوع است ولی در برائتش ظاهراً وجهی برای فساد ندارد لذا این الا قوی مرحوم سید ظاهراً وجهی برایش نمی‌توانیم پیدا بکنیم.

الان در وقتی که این خانم عادت بود که نماز ایات برایش واجب نبود مسلم، حالا الان پاک شده نمی‌دانیم نماز آیات برایش واجب است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون می‌گوید نه، دیگر هم نمی‌رویم توی آن ان قلت قلت‌ها، آن‌ها هم خوب است که ما موقتش بکنیم و آن وقتش تمام شد پس خود وجوب هم تمام شد یا این‌که وقتی امر آمد روی همه آمد و این را هم گرفت و مثلا مانع است حیض در کار بود، نه، در این قلت قلت‌ها هم نمی‌رویم می‌گوییم این زنی که عادت است آیا نماز برایش واجب است یا نه؟ خب نه، مسلم نه، بعد از آن‌که پاک شد آیا نماز برایش واجب است یا نه؟ رفع ما لا یعلمون

مسئله بعد اجماع داریم براین که اگر خانم عادت شد اما مثلا ده دقیقه بعداز وقت مثلا اول ظهر این پاک بود نمازش را نخواند برای این‌که خب می‌توانست نماز نخواند دیگر برای این‌که تا مغرب وقت دارد این می‌توانست نماز نخواند اما یک ربع نیم ساعت یک ساعت گذشت این نماز نخوانده عادت شده حالا آیا این باید این نمازش را قضا کند یا نه؟

مسئله بعدش عکس این است این است که یک ربع به غروب مانده این پاک شد و در آن یک ربع که باید نماز بخواند نخواند یا نمی‌توانست آیا این قضا دارد یا نه؟

مسئله اولش را یک اجماعی در مسئله داریم و آن این است که این خانم اگر می‌توانسته نماز بخواند و نماز نخوانده این باید قضایش را به‌جا بیاورد مثلا یک ربع از ظهر گذشته بعد از یک ربع این حائض شده گفته‌اند که بعد از آن که پاک می‌شود این نمازی که اول وقت فوت شده این نماز را باید قضا بکند.

خب قاعده اقتضا می‌کند عدم وجوب را چرا؟ برای این‌که واجب، واجب موسع است ولو این‌که اذا دخل الوقت روایت داریم وجب علیه الظهران الا ان هذه قبل هذه روایات فراوانی داریم به مجردی که وقت داخل شد موقع نماز ظهر و عصر هر دو با هم است الا ان هذه قبل هذه یعنی اول باید نماز ظهر بخواند بعد نماز عصر، اما همان موقعی که نماز ظهر را دارد می‌خواند وقت نماز عصر هم هست از همین جهت هم فقهاء فتوی داده‌اند اگر این خانم پاک است یا کسی به جای نماز ظهر نماز عصر بخواند می‌گویند نماز عصرش درست است، چرا؟ در وقت خوانده، در خارج وقت که نخوانده، در وقت خوانده، نمازش درست است،

یک مسئله مهمی هم هست که مربوط به بحث ما نیست و آن این است که مشهور در میان فقهاء توی رساله‌ها هم آمده مثلا یک ساعت و نیم می‌گویند وقت فضیلت نماز ظهر است و وقتی یک ساعت و نیم تقریباً گذشت وقت فضیلت نماز عصر است وقتی سه ساعت تقریباً گذشت وقت فضیلت هر دو می‌گذرد اما ما می‌گوییم توی رساله هم نوشته‌ایم این‌که به مجردی که ظهر شد هر دو واجب می‌شود الا ان هذه قبل هذه نماز ظهرش را در فضیلت می‌خواند نماز عصرش را هم در فضیلت می‌خواند و این‌که مشهور شده بعضی‌ها البته کار بدی است که در پنج وقت نماز می‌خوانند برای این‌که درک فضیلت بکنند به عقیده ما این درست نیست همان کسی که مثل ماها که اول وقت نماز ظهر و عصر می‌خوانیم هر دو در وقت فضیلت خوانده‌ایم برای این‌که روایات فراوان صحیح السند که اذا دخل الوقت وجب هر دو نماز با هم الا ان هذه قبل هذه که می‌گویند شرط ذکری هم هست شرط واقعی نیست بالاخره روایت‌ها این‌جور دلالت دارد خوب هم دلالت دارد لذا این است که به مجردی که ظهر شد وقت نماز ظهر و عصر می‌رسد نماز ظهر را می‌خواند بعد هم نماز عصر هر دو در وقت فضیلت خوانده، این‌که وقت فضیلتش یک ساعت و نیم بعد است این با روایت‌ها جور نمی‌آید برای این‌که همان موقع که نماز ظهر را خواند تمام شد الا ان هذه قبل هذه نماز ظهر تمام شد موقع نماز عصر است وقت فضیلت هم هست و این که ما بگوییم یک ساعت و نیم صبر بکن بعد وقت فضیلت می‌شود انصافاً خیلی زور است هم با روایت‌ها جور نمی‌اید هم این‌که به ما می‌گویند نماز عصر بخوان یعنی در فضیلت بخوان دیگر، لذا ما مدعی هستیم اذا دخل الوقت این موقع نماز ظهر است نماز ظهرت را بخوان بعد هم نماز عصرت را بخوان هر دو در وقت فضیلت،

حالا این جا مسئله این است که این یک ربع گذشت آن وقت عادت شد خب اگر واجب موسع باشد این می‌توانسته عقب بیندازد وقت منجزش کی است؟ نزدیک غروب که بتواند یک رکعت را درک بکند آن وقت منجز است از همین جهت هم فقهاء می‌گویند که این موسع می‌شود مضیق، خب این الان وجوب مضیق که نبوده وجوب موسع بوده حالا که وجوب موسع شد یک ساعت بعد عادت شد نمی‌تواند بخواند دیگر باید بگویید که مثل زنهای دیگر که نماز برایشان قضا ندارد این هم قضا ندارد اما هم اجماع داریم هم روایت داریم می‌گویند نه حتماً باید این نماز را قضا بکند، یک دو تا از این روایت‌ها بخوانیم

روایت 2و5 از باب 48 از ابواب حیض صحیحه یونس بن یعقوب عن ابی عبدالله علیه السلام قال فی امرأه دخل علیها الوقت و هی طاهره فاخرت الصلاه حالا عمداً باشد سهواً باشد کار داشته، کار نداشته، می‌تواند دیگر، فاخرت الصلوه حتی حاضت قال تقضی اذا طهرت این نماز را باید قضا بکند وقتی که طاهر بشود

صحیحه عبدالرحمن بن الحجاج قال سئلت عن المرأه تطمث بعد

ما تزول الشمس ولم تصل الظهر هل علیها قضاء تلک الصلوه؟ قال نعم این حتی ظاهر روایت این است که این نماز ظهر را اول وقت نخواند بعد که موقع نماز عصر است آن موقع عادت شد فرمودند که نماز ظهرش را که می‌توانسته بخواند و نخوانده گفتند نماز ظهرش را قضا بکند اگر هم شما بعد ما تزول الشمس ولم تصل الظهر را معنا کردید یعنی ولم تصل الظهر والعصر، نه این‌که ظهر فقط فرمودند که قضا ندارد، چه احتمال اول چه احتمال دوم که احتمال دوم را هم گفته‌اند آنجاست که نماز ظهر را خواند دیگر مهلت پیدا نکرد که نماز عصر را بخواند گفتند نماز ظهرش را بخواند، دیگر نماز عصرش واجب نیست که معمولاً روایت‌ها گفته‌اند ولم تصل الظهر تطمث بعد ما تزول الشمس ولم تصل الطهر هل علیها قضاء تلک الصلوه؟ گفته‌اند که لم تصل الطهر و دیگر مهلت پیدا نشد که عصر را بخواند یعنی بلافاصله که تزول الشمس مثلا 5 دقیقه به آن طرف این عادت شد

روایت 2 از این باب مثل این‌که ظاهر تر و بهتر است صحیحه ابی عبیده عن ابی عبدالله علیه السلام اذا طهرت فی وقت فاخرت الصلوه حتی یدخل وقت صلاه اخری ثم رأت دما کان علیها قضاء تلک الصلوه التی فرطت فیها، فقهاء این روایت و امثال این روایت را این‌جور معنا کرده‌اند که نماز ظهر را خواند عادت شد دیگر مهلت نماز عصر را آن حیض به او ندارد گفتند نماز ظهرش را قضا کند نماز عصرش لازم نیست علی کل حال توی اصل مطلب مسئله معلوم است اگر هم روایت را این جور که فقهاء معنا کرده‌اند معنا بکنیم دیگر معنایش این جور می‌شود اول ظهر نماز ظهر نخواند اما دیگر مهلت پیدا نکرد نماز عصر بخواند گفته‌اند همین صلوه ظهر را قضایش را بخواند. وقت گذشت حرف دارد مسئله‌اش هم مشکل است هم این مسئله مشکل است هم مسئله بعدی تقاضا دارم یک مطالعه روی آن بکنید تا فردا انشاءالله.

وصلی الله علی محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo