درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/10/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اگر قطعهای از میت جداشود آیا غسل دارد؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله 12 که در عروه آمده یک مسئله مشکلی است و آن این است که اگر مثلا دست میت قطع شود این آیا مثل خود میت غسل دارد یا نه؟ آیا کفن دارد یا نه؟ آیا نماز دارد یا نه؟ آیا دفن دارد یا نه؟
یک روایات فراوانی درباره این چیزی که از میت ساقط میشود قطعه مبانه، وارد شده، اما میبینیم معمولاً در باب نمازش است نه در باب غسلش، نه درباره دفنش نه درباره تکفینش، اما فقهاء دیگر تمسک کردهاند به همین روایات و گفتهاند غسلش هم مثل صلاتش است، تکفینش هم مثل صلاتش است، دفنش هم مثل نمازش است و این را از کجا درست کردهاند؟ نمیدانم.
مرحوم سید مسئله را منقسم کردهاند به چهار قسم، قسم اول یک مقداری گوشت از میت قطع بشود میفرماید که این نه غسل دارد نه کفن دارد نه نماز میخواهد و بپیچند او را در پاچهای در یک خرقهای و او را دفن کنند، تمسک کردهاند به روایاتی، یعنی برای مرحوم سید تمسک شده به روایاتی یکی از آن روایات روایت 8 از باب 38 از ابواب صلاه جنازه صحیحه محمدبن مسلم عن ابی عبدالله علیه السلام اذا قتل قتیل فلم یوجد الا لحم بلا عظم لم یصل علیه روایت صحیح السند است ظاهر الدلاله است، اما مختص به آنجاست که یک گوشتی از آن جدا شود و روایت درباره این است که این نماز ندارد اما تمسک شده به اینکه غسل هم ندارد کفن هم ندارد و نماز دارد، دفن هم آن دفن مشهور را ندارد، لذا مرحوم سید میفرماید که لفه فی خرقه و دفنه روایت فقط دارد که لم یصل علیه، و دیگر این اذا قتل قتیل اگر کسی کشته شد فلم یوجد الا لحم بلا عظم دیگر خواهناخواه باید معنا بکنیم که یک مقداری گوشت از این میت جدا شد خب نماز ندارد اما آیا غسل دارد؟ فقهاء گفتهاند آری غسل دارد، تمسک کردهاند به این روایت، و تمسک به روایت کار مشکلی است انصافا الا کسی از اجماع بترسد یا اینکه بگوید اجماع محتمل المدرکیه نیست برای اینکه آن در باب نماز است و در باب غسل یا در باب دفنش یا درباره کفنش روایت نداریم اجماع داریم ان اجماع یک روایاتی در دستشان بوده به ما نرسیده، اینجور بگوییم، لذا نمیدانیم چه بکنیم؟ از یک طرف اختلافی در مسئله نیست یعنی همین طور که گفتهاند نماز ندارد گفتهاند غسل هم ندارد و الا اگر ما باشیم و روایت بگوییم خب چه مانعی دارد که نماز ندارد اما غسل داشته باشد و این قیاسی که حالا نماز ندارد پس غسل هم ندارد یک قیاس خیلی بالایی است دیگر، اما اجماع توی مسئله هست، لذا مسئله مشکل است.
یکی هم این اذا قتل قتیل یک احتمالش هم این است که از زنده، یعنی مثلا شمشیر خورد به ران پایش گوشت جدا شد آن وقت قطعه مبانه من الحی میشود، این را هم نگفتند صاحب جواهر، اینجا نگفته و اگر یادتان باشد قطعه مبانه من الحی را سابقا روی آن صحبت کردیم و آنجا روایت داشتیم که غسل ندارد کفن ندارد نماز ندارد و ما حتی رسیدیم به اینجا ما گفتیم که دلیل بر دفنش هم نداریم دلیل بر اینکه در یک خرقهای او را بپیچانند دفن بکنند این را هم گفتیم دلیل نداریم و این را مرحوم سید برای احترام نمیدانم برای چه آوردهاند در آن قطعه مبانه من الحی؟ و ما گفتیم زیاد هم هست گفتیم مثلا جراحی میکنند و پروستات این را یا رحم این را بیرون میکشند یک کیلو دو کیلو گوشت است مرحوم سید میگفتند که بپیچانند در یک پارچهای دفن کنند، گفتیم به چه دلیل؟، حالا میخواهد بریزد توی مزبله و اینکه بپیچانند توی یک خرقه گفتیم وجهی ندارد، لذا این روایت را اگر یک کسی اصلاً نظیر این روایتها را بگوید اینها مربوط به زنده است اذا قتل قتیل این قتل نسبت به قتیل داده شده یعنی در شرف مرگ، کشته بشود، کسی که در شرف مرگ است یعنی توی جبهه است شمشیر به او زدند ران پایش را قطع کردند نه پا را با گوشت، این احتمال هم هست و اگر این باشد اصلاً این روایتها مربوط به قطعه مبانه من الحی است نه من المیت، علی کل حال در حالیکه در این باب 38 روایات فراوانی هست اما یک روایت پیدا کنیم برای این فرمایش مرحوم سید البته دیگران هم همین طور که اگر یک قطعه گوشت از مرده جدا شد ایا این غسل دارد یا نه؟ دلیل نداریم لذا اینکه این گوشت مبان از میت بگوییم خب خود میت غسل دارد این گوشت هم غسل دارد اما فقهاء نفرمودهاند اگر بتوانیم تمسک کنیم به اجماع مسئله صاف میشود اجماع داریم اینکه نماز ندارد نه آن روایتها بگوید حالا که نماز ندارد پس غسل ندارد نه، خیلی چیزها غسل دارد نماز ندارد خب مثل بچه 4 ماهه غسل دارد، بچه دو ساله سه ساله غسل دارد کفن دارد اما نماز ندارد، لذا این هم اینجا اینجور بگوییم، اما نمیشود گفت، نمیشود برای خاطر آن اجماعی است که در مسئله هست و ولو اجماع محتمل المدرکیه هم باشد انسان دیگر نمیتواند از اجماع بگذرد، این مسئله اول.
مسئله دوم آنجا که استخوان است گوشت ندارد، آنجا گوشت بود استخوان نداشت، اینجا استخوان است و گوشت ندارد یا گوشت دارد فرق نمیکند مثل دست میت را قطع کردند پای میت را قطع کردند این در قطعه مبانه از حی سابقا صحبت کردیم و آنجا گفتند که غسل دارد البته آنجا ما اشکال میکردیم حالا فعلا دست میت را قطع کردند پای میت را قطع کردند، مشهور گفتهاند که غسل دارد اما نماز ندارد، در همان مسئله که گوشتش را گفته بودند نماز ندارد غسل هم ندارد در اینجا گفتهاند نماز ندارد لم یصل علیه اما غسل دارد خب باید یک مدرک حسابی روی کار باشد در آنجا غسل ندارد در اینجا غسل دارد.
تمسک کردهاند باز به صحیحه محمدبن مسلم همان روایت 8 صدرش را خواندیم آنجا، ذیلش اینجا آمده و ان وجد فیها عظم بلا لحم فصلی علیه آن میگفت لم یصل علیه این میگوید که فصلی علیه اگر گوشت است اما با استخوان دیگر خواهناخواه استخوان بدون گوشتش را هم فرمودهاند، فرمودهاند و ان وجد فیها عظم بلا لحم فصلی علیه گفتند خب دیگر استخوان بدون گوشتش نماز دارد دیگر با گوشتش به طریق اولی، اما باز اینجا فصلی علیه است حالا غسلش بدهند یا نه؟ گفتهاند آری، کفنش بکنند یا نه؟ گفتهاند بلی، دفنش بکنند یا نه؟ گفتهاند بلی، چنانچه نماز هم باید بر آن بخوانند یک پا، یک دست بیشتر نیست گفتهاند مثل یک میت حسابی میبیند خب از کجا درست بکنیم؟ اگر این جمله فصلی علیه را میخواهند به آن تمسک بکنند خب میگوید که نماز بر آن بخواند اما دیگر غسلش بدهید کفنش کنید درست دفنش بکنید احکام دفن داشته باشد، نمیشود دیگر، از روایت نمیشود، مگر باز بچسبید به اجماع اینکه گفتم مسئله مسئله مشکلی است، به اجماع که خب این احتمالها توی اجماع هست همین طور که مرحوم صاحب جواهر تمسک به این روایت کردهاند دیگران هم بعد از صاحب جواهر تمسک به این روایت کردهاند گفتهاند صلی و لم یصل این دیگر شامل میشود هم غسل و هم کفن و هم دفن را، لذا اجماع دیگر برای ما خیلی کاره نیست اما گذشتن از اجماع هم کار مشکلی است لذا در حقیقت باید بگوییم که این دو تا مسئله هر دو دلیل ما اجماع است نه دلیل ما روایت باشد و اگر کسی جرأت داشته باشد بگوید که اجماع محتمل المدرکیه است حجت نیست دیگر برائت میآید جلو روی همهاش برائت کار میکند شاید عرفیت هم داشته باشد که مردم نمیپسندند که یک دست میت حکم خود میت را داشته باشد، مردم نمیپسندند فرق بگذاریم بین آنجا که گوشت باشد مثل مثلا زنی سر زا رفته و جفتش را میکشند بیرون یا اینکه دستش را قطع میکنند بگوییم فرق با هم دارد اگر غسل دارد هر دو دارد اگر غسل ندارد هیچ کدام ندارد، بگوییم آنجا که رحمش را بیرون بکشند یا با بچه جفتش بیرون بیاید این غسل ندارد اما آنجا که استخوان داشته باشد غسل دارد مشکل است انصافا، لذا راستی اگر کسی جرأت داشته باشد با برائت جلو بیاید و الا همینجور که مرحوم سید خیلی جزما این 4 تا مسئله را گفتهاند و تمام کردهاند و بعضی از محشین بر عروه هم میفرمایند که این حرف خوبی است اما احتیاط است ولی بخواهیم راستی تمسک بکنیم نمیشود لذا بعضی از محشین بر عروه گفتهاند این فرمایشات مرحوم سید از اول تا آخر را نمیشود درست کرد احتیاط خیلی خوب است، ذیل روایت بود که و ان وجد فیها عظم بلا لحم فصلی علیه، خب حالا این روایت.
یک روایت صحیح السند معارض این روایت محمدبن مسلم هم هست روایت را بخوانیم روایت 9 باب 38 طلحه بن زید عن ابی عبدالله علیه السلام لا یصلی علی عضو رجل او ید او رأس منفرداً فاذا کان البدن فصلی علیه و ان کان ناقصا من الرأس و الید و الرجل روایت دلالتش خیلی خوب است هم سند خوب است هم دلالت خوب است میگوید که غسل میت یعنی بدن میت و اما اگر جزئی از بدن شد حتی سر گفته که نه غسلی دارد نه کفن دارد نه دفن دارد، بله مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه در این هفت هشت ده تا روایت هی اضافه میکنند لفه فی خرقه و دفن، دلیل ندارد، گفتیم که سابقا هم میگفتیم این فرمایش مرحوم سید برای احترام به میت است ولی علی کل حال فرمایش مرحوم سید دلیل ندارد که حتما اینها را حتی آن تکه گوشت را لفه فی خرقه و دفن گفتیم اما معمولا این جوری است که مردم اینها را دور نمیریزند توی منجلاب نمیریزند توی جوی نمیریزند بلکه اینها را دفن میکنند آن وقت توی یک پارچه دفن میکنند.
حالا این روایت طلحه دلالتش خیلی خوب است سندش هم خیلی خوب است میگوید آنکه غسل و کفن و دفن و صلاه دارد بدن است ولو ناقص باشد و اما اگر بدن نیست مثل پا و دست و حتی مثال میزنند مثل سر، لذا این صحیحه طلحه بن زید دلالتش خیلی خوب است سندش خیلی خوب است میفرماید لا یصلی علی عضو رجل او ید او رأس منفرداً فاذا کان البدن فصلی علیه و ان کان ناقصا من الرأس و الید و الرجل باز نماز دارد، خب مزاحم میشود با روایت محمد بن مسلم حسابی، اگر ما باشیم خب باید بگوییم که برائت هم با این روایت است بگوییم نه غسل دارد نه کفن دارد نه نماز میخواهد نه دفن دارد حالا اگر هم بگویم لفه فی خرقه و دفن یک امر مستحبی است یک امر احترامی است اما باید دست برداریم از روایت طلحه بن زید، چرا؟ اعراض اصحاب، برای اینکه قدماء و متأخرین به روایت عمل نکردهاند بلکه اجماع داریم روی سر روی دست روی پا حتی روی مثلا یک قطعه از پا که استخوان دارد استخوان با گوشت یا استخوان بدون گوشت، دیگر تا اینجا یعنی در مسئله دوم تا اینجا به اینجا رسیدیم که این روایت طلحه بین زید روایت خوبی است از نظر سند از نظر دلالت اما اصحاب به آن عمل نکردهاند حتی آن قاعده در رجال و درایه کل مازاد فی صحته زاد فی سقمه هر چه دلالتش عالیتر مریضتر میشود، ضعیفتر میشود هر چه سندش صحیحتر مریضتر میشود ضعیفتر میشود، روایت طلحه بن زید مثلا اگر دلالتش خیلی خوب نبود باز اعراض اصحاب از کار میانداختش اما حالا که دلالت خیلی خوب است معلوم است اعراض اصحاب از کار میاندازدش.
مرحوم آقای خویی چند روز قبل گفتم در این مسائل بعضی اوقات میفرمایند اعراض اصحاب پشمی به کلاهش نیست، آنها اعراض کردند به ما چه؟ ولی حق مطلب این است که اگر ببینیم اصحاب به یک روایت عمل کردهاند دیگر خواهناخواه جبر ضعف سند به عمل اصحاب، حسابی روایت میشود صحیح السند، میبینیم که مثلا قدماء بعد هم متأخرین اینها همه تمسک کردهاند به یک روایتی سندش را نمیتوانم درست بکنم پی میبرم به صحت سند و خیلی روایتها این جوری است که پی میبریم از دلالت به صحت سند به عکسش هم همین است اگر راستی روایت صحیح السند است ظاهرالدلاله است در مرآی و منظر قوم است و قوم به آن عمل نکردهاند میشود روایت متهمه، دیگر به قول بزرگان کلما زاد فی صحته زاد فی سقمه، این مسئله اول و دوم.
مسئله سوم آن قطعه مبانه که سینه با آن باشد مثل اینکه توی جنگ این را پاره پارهاش کردهاند آنها که سینه با آن نیست دل با آن نیست همانهاست که الان در مسئله اول و دوم گفتیم اما یک دفعه تنه یعنی سینه مثلا قلب با آن است گفتهاند اگر این است دیگر مثل میت حسابی میبیند هم باید غسلش داد هم باید کفنش کرد هم باید نماز بر آن خواند هم باید دفنش کرد دفن حسابی.
روایت 4 از همین باب38 صحیحه اعور عن الصادق علیه السلام فی الرجل یقتل فیوجد رأسه فی قبیله و وسطه و صدره و یداه فی قبیله و الباقی منه فی قبیله این مثل اینکه یک کسی بوده قبایل از او عصبانی بودند حالا حق یا باطل نمیدانم و این را پاره پارهاش کردند و هر کسی یک مقدارش را برد حالا از امام صادق علیه السلام سوال میکنند این را چکار کنیم؟ قال دیته علی من وجد فی قبیله صدره و یداه فالصلاه علیه دیهاش مال آن کسی است که سینهاش در آنجا پیدا شد ان وقت نماز هم باید بر آن بخوانند.
مرحوم محقق در جامع بزنطی یعنی این اصول اربع مأه که 400 تا کتاب بوده یکی از آنها از بزنطی بوده پیش مرحوم محقق بوده، حیف که این اصول اربع مأه خیلی را سنیها آتش زدند آن کتابخانه عمومی شیعه را آتش زدند کتابها رفت یک مقدارش ماند یا نسخهها متعدد بود بعضی پیش صاحب سرائر بود بعضی پیش بزرگان مثل شهید اول بود و پیش محقق هم بوده این چیزی که پیش محقق در معتبر بوده جامع بزنطی این دیگر خی صحیحالسند بوده البته اصول اربع مأه را این 400 تا کتاب را همه امضا کردهاند درست بوده، از شاگردان امام صادق علیه السلام هستند معمولاً و حجت است حالا این جامع بزنطی همین روایت را مرحوم محقق در معتبر از جامع بزنطی نقل کرده.
خب حالا یک ایراد وارد است و آن این است که خب نمازش است، مابقی چه؟ روایت ساکت است، آنکه روایت خواندیم فرمود دیه را اینها باید بدهند این کسانی که عمده بدن در آنها پیدا شده، نماز هم باید بر آن بخوانند حالا مابقی نماز دارد یا نه؟ فقهاء گفتهاند که از این روایت استفاده میکنیم نماز ندارد غسل هم ندارد کفن هم ندارد دفن هم ندارد، میشود؟ میشود مفهوم لقب، مفهوم لقب که حجت نیست اگر مثلا گفتند زید را غسل بده معنایش این است که عمرو را غسلش نده، خب مفهوم لقب است دیگر، مفهوم لقب همین است که ما از یک جمله اسمیه مفهومگیری بکنیم، میگوید اکرم زیداً بگوییم پس لا تکرم عمرواً.
وقت گذشت و از شما عذرخواهی میکنم حالا یک مطالعهای روی آن بکنید تا فردا انشاءالله.
و صلی الله علی محمد و آل محمد