درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الطهارة
89/12/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع : حنوط میت
فرمودهاند که یکی از واجبات برای میت این است که باید او را حنوط کرد، معنای حنوط را هم در لغت و هم در اصطلاح فقهی گفتهاند باید کافور به بدن او مالید، لذا آن که واجب است و در میان متشرعه هم بوده است الان هست مواضع هفتگانه سجده را پیشانی، دو تا کف دست ، دو تا سر زانو، دو تا هم شست پا، اینها را باید مسح کرد به کافور ، لذا مرحوم سید در عروه جز ما بدون دغدغه میفرمایند که یجب مسح الکافور علی المساجد السبعه و این ادعای اجماع هم روی آن خیلی شده، مرحوم صاحب مفتاح الکرامه که انصافا کتاب ارزندهای است از نظر تتبع اقوال و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی این کتاب را زنده کردند از بس نقل اقوال از ایشان میکردند تعریف ایشان را میکردند تعریف هم دارد انصافا، ایشان هم قطع نظر از این که اقوال را نقل میکند ادعای اجماع هم در مسئله دارد روایاتی هم در مسئله هست روی این قولی که مسح الکافور علی مساجد المیت، بعضی از آن روایتها را بخوانم.
روایات باب 14 از ابواب تکفین روایت 1 صحیحه حلبی عن ابی عبدالله علیه السلام وامسح به آثار السجود.
صحیحه زراره عن ابی جعفر و ابی عبدالله علیهما السلام روایت 6 از باب 16 از ابواب تکفین فمسحت به آثار السجود و شاید به این مضمون بیش از 10 تا روایت داشته باشیم.
سیره متشرعه هم بر همین بوده و هست وقتی که میت را غسل میدهند قبل از آن که تکفین بکنند مواضع سجده را مسح به کافور میکنند، لذا هم روایت داریم هم اجماع داریم هم سیره متشرعه داریم دیگر نباید خدشه کرد نباید دغدغه کرد.
اما بعضی از بزرگان گفتهاند که نه، باید یک مقدار کافور روی پیشانی گذاشت ، حالا این که را هم نمیدانم مرادشان این است که خشک یا تر؟ یعنی کافور را یک کمی آب بریزند توی آن مثل گل یک مقدار بگذارند روی پیشانی ، یک مقدار بگذارند به دو تا دست ، یک مقدار دو تا شست، دو تا سر زانو، گفتند که مسح الجبهه نه، وضع الجبه بالکافور بعضی از بزرگان گفتهاند هر دو باید اول مسح کرد بعد هم وضع کرد.
در میان محشین بر عروه ظاهراً آقای خویی رضوان الله تعالی علیه است که میگوید هم باید وضع کرد هم باید مسح کرد ولی دیگر آن چه من دیدهام محشین بر عروه چه آن کسانی که از دنیا رفتهاند چه آن کسانی که هستند همین حرف مرحوم خود سید را قبول کردهاند که مرحوم سید جز ما گفته اند که مسح المساجد بالکافور، بعدش هم هفت هشت ده تا فرع که چه جوری بما لد و مابقی بدن را هم مستحب است مسح بکند و تمام بدن مستحب است مسح به کافور بشود دیگر رفتهاند توی آن فروعات. اما مرحوم آقای خویی میگویند هم وضع و هم مسح، هستند در میان فقهاء بعضی که گفتهاند مسح نه، وضع، بعضیها هم فرمودهاند هم وضع و هم مسح. اینها هم تمسک کردهاند به یک روایاتی.
بعضی از آن روایات را بخوانم روایت 2 از باب 15 از ابواب تکفین موثقه سماعه عن ابی عبدالله علیه السلام و اجعل شیئا من الحنوط علی مسامعه و مساجده ، گفته واجعل شیئاً بگذار یک چیزی از حنوط علی مساجده.
روایت 5 باز از همین باب از باب 15 صحیحه حمران عن ابی عبدالله علیه السلام یوضع فی منخره و موضع سجوده شیئا من الکافور، خب این دو تا روایت میگوید وضع.
مرحوم آقای خویی جمع میکند بین دو دسته روایات میگوید خب یک دسته روایت میگوید وضع، یک دسته روایت میگوید مسح یعنی هر دو، جمع بین دو دسته روایت هر دو.
اشکالی که به مرحوم آقای خویی هست قطع نظر از اجماع و اعراض اصحاب این است که این دو تا روایت غیر از مواضع سجده را مواضع دیگر را هم فرمودهاند و این مسلم است واجب نیست که آن روایت اول میگوید علی مسامعه، روایت بعد میگوید که صحیحه حمران یوضع فی منخر و موضع سجوده خب منخر دیگراز زیر گلو مسلم است واجب نیست آن به قرینه این منحز یا آن مسامع جمع بین روایات این است که اینها را حمل بکنیم بر استحباب برای این که روایات داریم همه بدن را کافور مالی کن آن وقت آن روایتها که همه بدن را کافور مالی کن دیگر مسلم است از نظر روایات از نظر فتاوی که این دیگر واجب نیست این دیگر مستحب است بعضی از روایات میفرماید مفاصل را بعضی اوقات میگوید مسامح را بعضی اوقات میگوید منخر را بعضی اوقات میگوید که دو چشم و دو گوش و همان مسامع و اینها دیگر قطعی است که واجب نیست وقتی واجب نباشد پس این یوضع دیگر همین جور که برای منخر واجب نیست برای مواضع سجده هم لازم نیست لذا به مثل مرحوم آقای خویی عرض میکنیم که یک روایت نداریم که بگوید یوضع علی مساجده.
منخر را بعضی اوقات زیر گلو معنا کرده بعضیها هم توی دماغ معنا کردهاند به قرینه روایات ، روایات دیگر هم دارد مثلا روایات دارد در گوش یک مقدار بریز بعضی اوقات دارد که توی دماغ، بعضی اوقات میگوید توی چشم نه و امثال اینها که روایات فراوانی است، آن وقت این منخر هر چه باشد حالا زیر گلو باشد یا دماغ ها خب مسلم پیش اصحاب است حتی مرحوم آقای خویی که لازم نیست و اگر هم بگوییم که همه بدن را مسح کن به کافور دیگر مسلم است همه بدن رامسح به کافور مستحب است، یک قول پیدا کینم که بگوید غیر مواضع سجده جاهای دیگر هم کافور مالی کردن واجب است ، بله قول به استحبابش را گفتهاند مرحوم سید هم میگویند بعد مسئله داریم و مشهور در میان اصحاب است که این مواضع هفتگانه واجب است مسح بکند و اما مابقی دیگر واجب نیست، حالا بریزند توی منخر یا زیر گلو یا توی گوشها یا توی چشمها که روایت داریم حتما باید حمل بر استحباب بشود و این که آقای خویی جمع کردهاند بین روایتها این که مواضع هفتگانه این هم مسح و هم وضع، حالا نمیگویند هم اول وضع بعد مسح، هر دو باید باشد لذا قاعده باید اول مسح است که مسح کنند به واسطه دستی، حالا مرحوم سید میگویند به واسطه کف دست، مسح کنند، بعد از آن هم که میخواهند تکفین کنند یک مقدار کافور بریزند روی پیشانی، یک مقدار کف دو تادست ، یک مقداری روی زانوها یک مقدار هم شست پاها.
بالاخره روایتها این جوری است که این دو تا روایتی که خواندم وضع دارد گفتم دو تا نیست خیلی روایتها وضع دارد من جمله روایتی که ایشان نقل میکنند بعضی از روایتها مسح دارد حالا چه بکنیم؟ مرحوم آقای خویی فرمودهاند هر دو باید باشد، جمع بین روایتها هم وضع میخواهد هم مسح میخواهد، میگوییم راجع به مسحش فقهاء گفتهاند که همه بدن را مسح بکنیم اما راجع به وضعش خب احدی نگفته است الا در مواضع سبعه که مثلا منخر را، روی سینه را، مابقی بدن را مخصوصا در بضی از روایات دارد که آن مواضعی که احتمال بو گرفتن دارد مثل زیر بغل و زیر پا و امثال اینها ، یک کسی را پیدا کنیم بگوید وضع دراین غیر مواضع سبعه وضع واجب است ، مسحش را همه گفتهاند، اما وضعش را نگفتهاند وقتی نگفتهاند این جمع بین هم وضع و هم مسح حرف آقای خویی درست در نمیآید به عبارت دیگر روایات وضع را اعراض از آن کردهاند همه فقهاء از آن اعراض کردهاند شاذ است که بگوید هم وضع و هم مسح، مخصوصاً اگر راجع به مواضع سبعه کسی بگوید اعراض اصحاب نیست اما راجع به غیر مواضع سبعه مسحش را مشهور گفته، البته مستحب، اما وضعش را احدی نگفته لذا این تا این جا که ما بخواهیم قائل بشویم هم به وضع هم به مسح نمیشود، قائل به مسحش گفتم اجماع داریم مرحوم صاحب مفتاح الکرامه اقوال را که نقل میکند ادعای اجماع هم میکند مرحوم صاحب جواهر هم ادعای اجماع میکنند، مرحوم سید هم جز ما فرمودهاند این راجع به مسح ، مسح مواضع سبعه و اما وضع مواضع سبعه را خیلی شاذ است و وقتی چنین باشد روایات وضع از کار میافتد به اعراض اصحاب، روایات مسح به حال خود باقی میماند.
یک مسئله دیگر هم هست توی مسئله شاید این بشود جمع بین روایات کنیم و از اعراض اصحاب و دست از روایات هم نه، و آن این است که مقدمه مسح باید وضع باشد لذا اول وضع است و بعد مسح، کافور را می ریزد روی پیشانی با دستش مسح میکند پیشانی را، این یک قاعده طبیعی است و این روایتها که میگوید یوضع معنایش این است که بگذار حالا ولو جمع بین روایات بکنیم، کافور را بگذار بر جبهه یعنی بگذار و مسحش بکن و اما این که مسح بکن ثم یوضع ظاهراً این از روایات نمیشود استفاده کرد اما این که من معنا میکنم مثل این که میشود معنا کرد ببینید روایتی که خواندم صحیحه حمران یوضع فی منخره و موضع سجوده یعنی این یوضع از باب مقدمه است یعنی بگذار ثم مسحش بکن و اما بگذار و مسح نکن اصلاً کسی نگفته، هم بگذار و هم مسح بکن که جمع بین روایات شده اگر بخوابانیم وضع را مقدمه قرار بدهیم برای مسح دیگر علی الظاهر جمع بین همه روایات میشود.
حالا اگر کسی حرف من را بشنود قبول کند قبول کرده و الا اگر نه ، جمع بین روایات که ده بیست تا روایت هم هست این است مواضع سجده را مسحش بکن ما بقی بدن را مسحش بکن اما مستحب، مواضع سجده واجب، مابقی مستحب ، جمع بین روایات میشود و تصرف در هیئت هم شده به قرینه همدیگر آن مواضع سجده که خاص است حمل بر وجوب میکنیم آن مواضع دیگر را که عام است حمل بر استحباب میکنیم و میدانید که گاهی تصرف در هیئت میشود در اطلاق و تقیید، گاهی هم تصرف در ماده میشود این جا اطلاق و تقیید نیست بگوییم که واجب است مسح مواضع مسجده، مستحب است مسح سایر اعضا، حالا چون روایتها هم با هم خیلی اختلاف دارد بگوییم که مسح همه بدن چون مثلا بعضی از روایات دارد منخر که گفتم اختلاف هم شده بعضی از روایات دارد مفاصل یعنی انگشتها . انگشتهای پا، آرنج، مفاصل، و بعضی از روایات هم گفته مثلاً سینه، بگوییم که معنای روایتها این است که مستحب است همه بدن را مسح بکند واجب است مواضع هفتگانه را مسح بکند اما این یوضع که در روایتها آمده اینها مقدمه است برای آن مسح برای این که اول میگذارند بعد مسح میکنند همان که مثلاً یک مقدار کافور میریزند روی پیشانی بعد با دست که مرحوم سید میگوید واجب است دست باشد بعد با دست این را مسح میکنند همه پیشانی را، ظاهراً میشود گفت این حرف را .
ما الان روی مواضع سبعه هستیم که مرحوم آقای خویی میگوید هردو باید باشد ما میگوییم نه، یکی کفایت میکند و دیگری مقدمه است از برای این که مسح بکنیم و اما این که همه بدن را ، بعد میآییم مسئلهاش را میگوییم ، همه بدن را باید مسح کرد، نکرد؟ چه جوری است؟ این الان ربطی به بحث حالای ما ندارد بحث حالا این جور شد که اجماع داریم بر این که اصلا معنای حنوط مسح مواضع سبعه، بعضی از روایات داریم وضع مواضع سبعه، بعضی از بزرگان من جمله مرحوم آقای خویی که گفتم در حاشیه غیر از ایشان کسی ندارد من جمله ایشان گفته جمع بین روایات این است که هم وضع باشد هم مسح باشد، شاید هم مرادشان این است که اول با دست مثلا کافور را بریزند به دست و بمالند به همه پیشانی ، ثم یک مقدار کافور بریزند روی پیشانی یا این که روی همه پیشانی نه، یک مقدار پیشانی، و شاید هم مثلاً نمیدانم ، مرادشان این باشد مثل گل درست بکنند یک مقدار بگذارند روی پیشانی یک مقدار بگذارند مثل حنا که میبندد یک مقدار بگذارد کف دو دست ، همچنین تا آخر، مواضع سبعه.
تمسک کردهاند به این دو تا روایت و امثال این دوتا روایت، به روایات وضع، گفتم که نمیشود این جور گفت چرا نمیشود ؟ برای این که این دو روایتی که خواندم این غیر مواضع سبعه جای دیگر را هم فرموده، معلوم میشود که وضع واجب نیست، می ماند مسح که اجماع روی آن است، گفتم که علاوه بر این ممکن است کسی این دو روایت و امثال این دو روایت را وضع را مقدمه حساب کند بگوید که اول می ریزد بعد مسح میکند.
حالا اگر نوبت هم رسید به اصلا، اقل و اکثر است، مسحش را میدانیم هست، وضعش را نمیدانیم هست یا نه؟ رفع ما لایعلمون می گوید نه، مسح یقینی است یعنی همانها هم که وضع را گفتهاند مسح را گفتهاند یک کسی را نداریم بگوید وضع فقط، لذا آن کسانی که وضع را گفتهاند مسح را گفتهاند، همه گفتهاند مسح، اما بعضی گفتهاند علاوه بر مسح، وضع ، اگر کسی تعارض بین روایات بیندازد و همه روایات را طرد بکند وکاری به اجماع نداشته باشد حالا اصل چه اقتضا میکند؟ میدانیم مسح هست نمیدانیم اضافه بر آن وضع هم هست یا نه؟ رفع ما لایعلمون میگوید نه، برای این که اقل و اکثر استقلالی هم هست، ارتباطی نیست و در اقل و اکثر استقلالی خب دیگر همه همه میگویند برائت.
حالا روایت 1 و 3 از باب 14 را هم بخوانم صحیه یونس است ثم اعمد الی کافور مسحوق فضعه علی جبهته موضع سجوده وامسح بالکافور که حسابی نرم شده باشد کوبیده شده باشد این را ضعه علی جبهته موضع سجوده ان وقت ثم مسح کن بالکافور علی جمیع مفاصله.
این روایت دیگر اصلاً مسح بر مواضع سجده را ندارد و نداریم در میان فقهاء یک کسی که بگوید وضع بس است، مسح لازم نیست در مواضع سجده، لذا همین جور که آن دو تا روایت را گفتم اعراض اصحاب روی آن است این روایات هم که خیلی هم هست یا حملش میکنیم بر استحباب و بهتر از این، اعراض اصحاب روی آن است و آن چه اصحاب فرمودهاند همین حرف مرحوم سید رضوان الله تعالی علیه است که فرموده است یجب المسح علی مواضع السجود یعنی مواضع هفتگانه ، مابقی یا مستحب حتی وضع یا حمل بر اعراض اصحاب و طرد روایتها، حالا چرا هم طرد شده؟ نمیدانم، یعنی اصلاً چون که عامه اصلاً حنوط ندارند و این اختلاف در این روایتها شده نمیدانم برای چیست؟ لذا حمل بر تقیه که بعضی گفتهاند نه، و این اختلاف روایتهارا هم نمیشود درستش کرد آن چه میشود درست کرد این است یک دسته روایات داریم که مواضع هفتگانه باید حنوظ شود، اجماع روی این است اما روایات فراوانی هم داریم بعضی گفته وضع بشود بعضی گفته مسح بشود و هر دو هم نداریم جایی که بگوید هم مسح و هم وضع، راجع به وضع و مسح هم اختلاف عجیبی است توی روایتها که این روایت یونس را که خواندم میفرماید که ضعه علی جبهته موضع سجوده وامسح بالکافور علی جمیع مفاصله یعنی علی جمیع بدنه مثلاً، لذا این سری روایتها هر چه هست اعراض اصحاب روی آن است ولو خیلی هم هست کلما زاد فی صحته کلما زاد فی کثرته که ضعفش بیشتر میشود .
فتلخص مماذکرناه تا این جا حرف مرحوم سید و محشین بر عروه به جاست معنای حنوط هم از نظر لغت هم از نظر شرع این است مسح بکنیم مواضع سبعه را به کافور، حالا باز هم حرف داریم برای فردا انشاء الله.
وصلی الله علی محمد و آل محمد