< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‌
 
 مسئله دیروز یک مقدار دربارهاش صبت شد و مسئله تمام شد. اما چون مسئله یک مسئله مشکلی از بُغرنجهای فقه است، باز یک مقدار دربارهاش حرف میزنم و ببینیم که میشود از شما استفاده کرد یا نه.
 مشهور است در میان اصحاب که ادعای اجماع و سیره و امثال اینها هم روی آن شده است، فرمودند که تیمّم به پیشانی و جبینان است. دو دست را بزند روی زمین و به پیشانی و دو طرف پیشانی بمالد، که اسمش را گذاشتند جبینان، جبین در مقابل جبهه. این در میان اصحاب مشهور شده است. و ادعای اجماع هم روی آن شده است و در میان متشرّعه مشهور است که سیره هم روی آن هست. اما نه اینکه دلیل نداریم، بلکه دلیل در ضدّ آن داریم. برای اینکه یک دسته از روایات میفرمایند که دو دست را بکش به صورت، این میشود مثل وضو، یعنی همینطور که باید صورت را بشوئیم، باید صورت را مسح کنیم. مرحوم صدوق روی این هم فتوا دادند و فرمودند که دو دست را بزند روی زمین و به تمامی صورت بمالد. این یک دسته روایات است. روایات صحیح السند و ظاهرالدلاله است. یک دسته روایات هم دارد که دستها را بزند روی زمین و بمالد به جبینان، که این دست تثنیه هم جبینان. گاهی در بعضی روایات جبین است و گاهی هم جبینان است. که از آن جبین جنس اراده شده، یعنی جبینان.
 یک کسی پیدا شده باشد که به این جبینان عمل کند، یعنی پیشانی را نکشد، علی الظاهر نداریم. اما روایتها هم صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله. حال یک دلیل داشته باشیم که بگوید دستها را بزن روی زمین و به جبهه بمال، نداریم. چه باید کرد؟. همه در مسئله ماندند. لذا روایات وجوهی میگوید همه صورت و همین که گفتم صدوق هم فتوا داده و گفته همه صورت. لذا به همه صورت بمال. روایات جبین میگوید نه، به دو طرف جبهه. و شاید صورت را بگیرد ولی بعضیها گفتند که جبین اصلاً صورت را نمیگیرد برای اینکه دو طرف صورت است و اصلاً وجه را که وجه میگوید برای تقابلش است. یعنی من و شما که با هم روبرو شدیم، صورت من در مقابل ما و صورت شا در مقابل من و جبین را نمیگیرد. من و شما که متقابل شدیم، جبین من با جبین شما، این یک طرف است و آن یکی هم آن طرف است. آنچه با هم موجه است، صورت من و شماست. لذا روایاتی که داریم که عمل هم هست. امام (علیه السلام) یا پیغمبر اکرم (ص) دستها را زدند روی خاک و به جبینشان مالیدند. حالا یک روایت نداریم که بگوید دستها را زدند روی خاک و مالیدند به پیشانی. حال چه باید گفت و چه باید کرد؟ بعضیها گفتند صورت که داریم. باء در فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ را باء تبعیضی میگیریم و وقتی باء تبعیضی گرفتیم میشود فامسحوا ببعض وجوهکم و بعض وجوهکم یعنی پیشانی. این در میان حرفها، حرف خوبی است اما باز هم اگر به راستی باء، باء تبعیضیه باشد، اگر بگوید فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ بعضی از صورت، و نمیخواهد به پیشانی بمالد، میخواهد دو تا دستها را بزند به خاک و بمالد به صورت از پیشانی و از ابروها تا چانه، این فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ است. به چه دلیل بگوییم پیشانی؟
 لذا این قول را هم فقها، یعنی آن کسانی که گفتند پیشانی، اعتنا به آن نکردند، درحالی که بهترین حرفها هم هست که فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ ، باء، باء تبعیض است و نه بیانیه و نشویه و معنایش اینست که مثل همان در باب وضو که امام علیه السلام، از باء، باء تبعیض را استفاده کردند. زراره گفت یابن رسول الله به چه دلیل میفرمایید که مسح روی سر بعض سر و یا مسح روی پا، بعض پا در باب وضو، حضرت فرمودند لمکان الباء. یعنی حضرت باء را باء تبعیضی گرفتند در مقابل سنّیها که سنّیها همه سر را میکنند و روی پاها را هم میشویند و ارجلکم را عطف به وجه گرفتند. حضرت فرمودند همه سر را نه که سنّیها مسح میکنند بلکه بعض سر لمکان الباء. این آقا هم در مسئه ما همین را گفته که آیه شریفه میفرماید که فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ، یعنی لمکان الباء بعضی از وجه و بعضی از وجه یعنی جبهه، یعنی پیشانی. در میان حرفها بهترین حرف است. اما ایرادی که هست اینکه حالا اینکه میفرمایید بعض وجوه درست است و بگوییم باء، باء تبعیض اما به چه دلیل پیشانی. جبین را هم بگویید که صورت نیست، اما اینکه از چشمها به پایین، یعنی دستها را میزند روی زمین و ابروها و لپها و چانه را مسح میکند. فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ ، چرا اینطور نباشد. آیا روی این قول میشود گفت قدر متیقّن. ندیدم که کسی این را بگوید. مثلاً بگویید قدر متیقّن و قدر متیقّن پیشانی است. وقتی قدر متیقّن پیشانی شد، آنگاه نمیدانیم آیا اگر آن قدر متیقّن را مسح نکرد و لپها و چانه را مسح کرد، تیمم شده یا نه، اشتغال یقینی، برائت یقینی و أقل و أکثر هم نیست. یک کسی اینطور تمهّل کند و بگوید فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ ، باء آن باء تبعیض و معنایش هم بعض است یعنی بعضی از صورت. نمیدانیم بعض کجا، قدر متیقّنش پیشانی است. برای اینکه مسلّم اگر پیشانی مسح شود، قطعی درست است اما اگر لپها مسح شود، نمیدانیم درست است یا نه، اشتغال یقینی، برائت یقینی، بگوید که پیشانی. اما این ایراد وارد است که آقا چرا أقل و أکثرش نمیکنید. بله قدر متیقّن پیشانی، اما نمیدانیم که آیا معیّن پیشانی است یا نه. رُفع مالایعلمون این تعیین را بردارد، أقل و اکثر است و یا أقل و أکثر هم نه، بلکه دَوران امر بین تعیین و تخییر است. لذا این گفته شده که در فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ ، باء آن، باء تبعیض است و همه صورت لازم نیست. پس روایاتی که میگوید همه صورت، فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ میگوید همه صورت لازم نیست و بعض صورت و قدر متیقّن بعض صورت، پیشانی است. برای اینکه اگر پیشانی را مسح کرد، مسلّم مسح شده است. روایات میگوید که صورت را مسح کن، باء تبعیض میگوید بعضی از صورت را مسح کن. حال کجای بعضی از صورت را مسح کن، این آیه ندارد و حالا که آیه ندارد، قدر متیقّنش پیشانی است. این مسلّم است. اگر پیشانی را مسح کرد، مسلم است که تکلیف را آورده است. اما اگر لُپها را مسح کرد و چانه را مسح کرد، نمیداند که تکلیف را آورده یا نه، اشتغال یقینی، برائت یقینی، پیشانی را مسح کن.
 با این قاعده اشتغال بگوییم، پیشانی. یک کسی بگوید اینکه میگوید قدر متیقّن پیشانی، برمیگردد به دَوران امر بین تعیین و تخییر. نمیدانم آیا پیشانی یا لُپها. پیشانی مسلّم و لُپها را نمیدانم، دَوَران امر بین تعیین و تخییر است، پس تعیین یعنی پیشانی. و اما اگر شما در دَوَران امر بین تعیین و تخییر، در اصول تعیینی نشدید که ما نیستیم و در دَوران امر بین تعیین و تخییر، میگوییم تخییر. برای اینکه میگوییم آن تعیینیّت برائت دارد. نمیدانم آن تعیینیّت مرا مبتلا کرده یا نه، رُفع مالایعلمون میگوید تعیین نه، پس میشود تخییر. البته این دَوران امر بین تعیین و تخییر، مشهور در بین اصول از شیخ انصاری به این طرف، تعیین است، اما اگر در جلسه کسی باشد که در اصول مبنا درست کرده باشد، در دوَران امر بین تعیین و تخییر، بگوییم تعیین. آنوقت تعیین درست میشود و آنگاه قدر متیقّن پیشانی میشود و پیشانی باید مسح شود. آنوقت فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ را با دَوَران امر بین تعیین و تخییر، بگوییم پیشانی. و اما اگر کسی در دَوَران امر بین تعیین و تخییر، تخییری شد و تعیین را با برائت انداخت یا با رُفع مالایعلمون انداخت، باز در مسئله گیر میکنیم که آیا پیشانی یا غیرپیشانی را هم میشود و اصل میگوید غیر پیشانی را هم طوری نیست. این یک قول بود.
 یک قول دیگر که گفته پیشانی. یعنی جبین گفته و از جبین، مجازاً جبهه را اراده کرده است. برای اینکه پیش هم است. این اولاً یک ادعاست که ما بگوییم جبین گفته و جبهه اراده کرده به قاعده مجاورت و مجاز، خوب تا میتوانیم حقیقت را بگوییم چرا مجاز بگوییم. روایات میگوید جبین و ما بگوییم جبین نه، و جبهه. و یا بگوییم جبین و جبهه با هم، مجازاً. هر دوی اینها خلاف اصل و عُرف است و ما بخواهیم از جبین اراده کنیم پیشانی یا جبهه، وجهی ندارد. مخصوصاً اینکه جبین هم در روایاتها کم است و آنچه در روایات هست، جبینان است. پیغمبر اکرم (ص) دستها را زدند روی خاک و به جبینان مالیدند. حالا نمیشود که ما از جبینان، پیشانی را اراده کنیم. لذا این هم که از جبینان اراده کنیم جبهه را، این هم هیچ وجهی ندارد. مخصوصاً با این فعل که پیغمبر اکرم (ص) دستها را زدند روی خاک و مالیدند به جبینان و ما بگوییم مالیدن به پیشانی، یا اگر بخواهیم بگوییم که پیغمبر اکرم (ص) دستها را زدند روی خاک و مالیدند به جبینان و جبهه، به چه دلیل. یعنی به چه دلیل جبینان بگوییم و جبهه را اراده کنیم. یعنی اگر شما به من بگویید که دستها را بگذار روی جبینان. اگر من روی پیشانی بگذارم، غلط است اما اگر روی دو گونه بگذارم یعنی این طرف و آن طرف پیشانی و روی پیشانی نگذارم، مسلماً امر شما را متابعت کردم و اگر شما بگویید که چرا روی پیشانی نگذاشتی، من میگویم شما که نگفتید، روی پیشانی بگذار بلکه گفتید که روی گونه بگذار و من هم گذاشتم. به قول ایشان اصلاً جبین ربطی به جبهه ندارد و جبهه هم ربطی به جبین ندارد. لذا این روایتها که میگوید پیغمبر اکرم دستها را زدند روی خاک و مالیدند به جبینان، بگوییم که مالیدند به جبینان و جبهه، هر دو، به چه دلیل. مثل همین مثالی که من میزنم، شما چطور حلش میکنید. شما به من میگویید دستها را بگذار روی جبینان یعنی روی شقیقه و من دو تا دست را میگذارم روی جبینان و شما میگویید چرا روی پیشانی نگذاشتی و من میگویم شما که نگفتید. مثلاً به من بگویید که آقا شقیقههای من درد میکند، دستهایت را برای شفا روی شقیقههای من بگذار. من هم دستهایم را روی جبینان شما میگذارم و یک حمد هم برای شما میخوانم. بعد به من بگویید که آقا چرا دستهایت را به پیشانی من نگذاشتی. من هم میگویم که شما که نگفتید. شما گفتید که دستهایت را بگذارد روی جبینان من و نگفتید که بگذار روی جبهه من و یا روی جبهه و جبینان من. جبهه غیر جبینان است. همینطور در فارسی، پیشانی غیر گونه است و گونه غیر پیشانی است. لذا آن کسانی که گفتند پیشانی فقط، گفتند جبینان لازم نیست و جبینان مجازاً از آن پیشانی اراده شده است که این را هم نمیشود گفت.
 مرحوم آقای خوئی میگویند که به هر دو روایت عمل میکنیم و مسئله صاف میشود. برای اینکه یک دسته روایت داریم که میگوید دستها را بمال به صورت و جبینان را نمیگیرد. مرحوم آقای خوئی میگویند آن روایات که میگوید به صورت، جبینان را نمیگیرد. یک دسته روایت میگوید فَامْسحُوا بِوُجُوهِكُمْ. یک دسته روایت هم میگوید فَامسحوا جبینان. اینها را جمع میکنیم، یعنی هم پیشانی و هم جبینان. میفرمایند همین است که مرحوم صاحب عروه گفتند و مشهور در میان اصحاب است که گفتند پیشانی و دو گونه. آن روایاتی که میگوید وجوه، از آن باء تبعیضی اراده میکنیم و بعد اراده میکنیم پیشانی را و آن روایات هم که میگوید جبین، به آن عمل میکنیم و میشود همین که مرحوم سید میگوید که دستها را بزن روی خاک و بمال به پیشانی و به دو گونه یعنی به دو جبینان. این حرف از همه حرفها بهتر است اما ایرادی که به این حرف هست، اینست که عمل است. پیغمبر اکرم(ص) دستها را به خاک زدند و مالیدند به صورت و این تیمّم شد. یک روایت دیگر میگوید که امام صادق (ع) دستها را زدند روی خاک و به جبینان مالیدند. عملاً با هم متباین است. جمع بین روایات اگر امر در کار بود، شاید میشد که آن هم مشکل بود چون در مقام عمل است، خلاصه اگر امر بود که حضرت مثل آیه شریفه که میگوید فامسَحوا بوجوهکم، بفرمایند فَامسَح جبینان، بگوییم جمع بین هر دو میکنیم. هم جبهه یعنی صورت و هم جبینان، اما این عمل است. پیغمبر اکرم (ص) اینطور تیمّم کردند و یا امام صادق (ع) اینطور تیمّم کردند. یا پیغمبر اکرم (ص) یک بار تیمّم کردند اینطور که دستها را زدند به خاک و مالیدن به صورت و دفعه دیگر دستها را زدند به خاک و مالیدند به جبینان. اگر بخواهیم جمع کنیم، تخییر میشود. هر دو نمیشود. این میشود که هم آن صورت درست است و هم این صورت درست است، برای اینکه پیغمبر اکرم دو نوع تیمّم کردند. یا امام صادق و امام باقر (علیهم السلام) دو نوع تیمّم کردند. این خوب است اما این بحث ما نیست. آقای خوئی میخواهند این قول مشهور را درست کنند و بگویند هم صورت و هم جبینان. لذا فرمایش ایشان را هم نمیشود درست کرد برای اینکه این روایتها با هم متباین است. وقتی روایتها با هم متباین شد، تخییرش خوب است. دَوَران امر بین محضورین، تخییر میشود. اما جمع بین هر دو در دَوَران امر بین محضورین، ممکن نیست. فرمایش آقای خوئی را هم نمیشود درست کرد. مرحوم صاحب جواهر یک روایت نقل کردند که مرحوم آقای حکیم هم این روایت را نقل کردند که در بعضی از روایات جبین گفته شده و از آن جبهه اراده شده است.
 این روایتی که مرحوم صاحب جواهر گفتند که البته تأئید کردند و عمل به آن نکردند و فقط روایت را آوردند. مرحوم آقای حکیم هم روایت را آوردند اما روایت را رد کردند و قبول نکردند.
 روایت هفت از باب چهار در باب سجود: آنجا یک روایت داریم که حضرت فرمودند نوک دماغ را هم باید روی زمین گذاشت. که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی احتیاط وجوبی هم میکردند. البته گاهی احتیاط وجوبی می کردند و گاهی استحبابی. اما مستحب است. در آن روایت میگوید نماز نیست، مادامی که دماغ روی آن چیزی که جبین به آن گذاشته میشود، گذاشته نشود. از جبین در آنجا جبهه اراده شده است. گفتند پس مانعی ندارد که ما جبین بگوییم و از آن جبهه اراده کنیم. حال بعضی گفتند لغت است که لغتش را پیدا نکردیم و بعضی گفتند عُرف است و بعضی هم گفتند مجاز است. بالاخره اطلاق جبین بر جبهه است. گفتند در این روایت اطلاق جبین بر جبهه شده است. این هم ایرادی که دارد، اینست که ما اگر در روایتها جبین فقط داشتیم، ممکن بود کسی بگوید از جبین اراده شده جبهه، اما در روایتها جبینان داریم و غیر از آن روایت سجده است. وقتی جبینان داشتیم، حتماً یعنی دو گونه و یعنی اینکه صورت و پیشانی را نمیگیرد. وقتی پیشانی را نگرفت، اگر جبین باشد و بگویید اراده کرده جبهه را، این حرفی است، و اما در روایتها و مخصوصاً آن روایتهای عمل اینست که امام علیه السلام، ضَرَبَ یدیه و مَسَح جبینین. این مَسَح جبینین، را دو تا پیشانی نداریم که از جبین، پیشانی را اراده کرده باشیم و اگر بخواهیم بگوییم جبینین یعنی جبینین و پیشانی هم که نمیشود. اگر بخواهیم جمع بین روایات هم بکنیم، نمیشود، چون عمل است متباین است. خلاصه حرف اینست که باید بگوییم اجماع، و آن حرفی که زدم، بگوییم در باء فامسحوا بوجوهکم، باء تبعیض است و قدر متیقّنش پیشانی است و وقتی قدر متیقن پیشانی شد، غیر از قدرمتیقن را نمیشود و لذا فقها برای آن دَوَران امر بین تعیین و تخییر، گفتند پیشانی و جبینان. ولی باز این حرف در کار میآید که حالا اگر هم درستش کنیم، روی جبینان روایات مستقل داریم و گفتم که روایات با هم متعارض است. لذا اگر کسی بتواند اینطور که فرمودند، بگوید طرح همه روایاتها گرفتن اجماع و اینکه پیشانی و دو گونه، هر دو باید مسح شود. این خلاصه حرف است. بالاخره مسئله بغرنج است. باز اگر کسی چیزی دارد به من بگوید تا روی آن حرف بزنیم.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo