< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الطهارة

90/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‌
 
 فرمودهاند: فصلٌ فی احکام التیمم مسألةٌ، لایَجوزُ التیمّم للصلوة قبل دخول وقتها و ان کان بِعنوان التهیّأ نعم و یتیمّم بقصدٍ غایةٍ أخری لا تیمّم بقصد غایةٍ أخری واجبةً أو مندوبة یجوز الصلاة به بعد دخول وقتها.
 تیمم قبل از وقت جایز نیست ولو به عنوان تهیّأ برای نماز باشد. اما اگر تیمم کند مثلاً برای خواندن قرآن و بعد که وقت داخل شد، میتواند با آن تیمم نماز بخواند. این مسئله مشهور در میان اصحاب است که تیمم قبل الوقت برای نماز، جایز نیست. چنانچه مشهور در میان اصحاب است که وضوی قبل الوقت، ولو برا تهیّأ هم باشد، جایز نیست. اگر میخواهد برای نماز وضو بگیرد یا تیمم کند، باید وقت داخل شده باشد. اگر کسی بگوید همه این طهارات ثلاث، استحباب نفسی دارند که این را ما گفتیم. چنانچه مرحوم سید راجع به غسلش فرمود و ما گفتیم هم وضو و هم غسلو هم تیمم، استحباب نفسی دارد. اگر کسی این حرف را بزند، مسئله سالبه به انتفاع موضوع میشود و آن اینست که قبل وقت باشد یا در وقت باشد، تیمم میکند برای اینکه میخواهد یک امر مستحبی را به جا بیاورد. تیمم واقع میشود و بعد که وقت نماز شد، با آن تیمم نماز میخواند. اما مشهور در میان اصحاب این را نگفتند و گفتند که تیمم استحباب نفسی ندارد. حال اگر استحباب نفسی نداشت، آیا برای تهیّأ میشود یا نه؟ مرحوم سید در باب وضو گفتند که میشود. مثلاً نیم ساعت یا یک ربع قبل از ظهر برای نماز به عنوان تهیّأ وضو بگیرد اما در تیمم میفرماید ولو برای تهیّأ، جایز نیست. در اینجا حق با مرحوم سید است برای اینکه اگر گفتید که استحباب نفسی ندارد و واجب نفسی هم ندارد و واجب، واجب غیری است، پس باید وقت داخل شده باشد تا بتواند تیمم کند. برای اینکه این واجب برای غیر است و هنوز وقت نماز نیامده، بنابراین نمیشود وجوب غیری فرض کرد. لذا در باب وضو این حرف را به مرحوم سید داشتیم که شما این تهیّأ را از کجا میآورید. اگر استحباب نفسی داشته باشد که تهیأ نمیخواهد. مثلاً میخواهد ساعت هشت از خانه بیرون بیاید، وضو میگیرد که یک استحباب نفسی است و ثواب هم خیلی دارد و تا ظهر که با آن نماز میخواند و اما اگر استحباب نفسی نداشته باشد، وقتی این وجوب بالفعل میشود که وقت وجوب نفسی رسیده باشد. لذا وضو قبل از وقت، مثل نماز قبل وقت است که همانطور که نماز قبل وقت باطل است، وضوی قبل از وقت هم باطل است. لذا این تهیّأ که در اینجا میفرمایند چون قائل به استحباب نفسی نیستند، حرف خوبی است؛ اما یک مسئله دیگری هست و آن مسئله اینست که چه کسی گفته است وجوب برای نماز یعنی وجوب غیری را نتوانیم قبل از وقت به جا بیاوریم. به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام در مقدمه واجب که آن سر و صداهابود، اگر یادتان باشد در مقدمه واجب خیلی سر و صدا بود به اندازه ای که مرحوم شیخ انصاری واجب تعلیقی درست میکردند و میگفتند مثلاً نماز ظهر و عصر، این وجوبش هست، الوجوب حالیٌ و الواجب استقبالیٌ. لذا آن مسئله بغرنج در مقدمه واجب را شیخ انصاری اینطور حل میکردند. معلوم است که خودشان هم میدانستند که این متعارف نیست و عرفیت ندارد. حضرت امام میگفتند آنچه عرفیت دارد، اینست که تهیه مقدمات هر چیزی قبل از وقتش، عرفیت دارد. حتی اگر در وقتی که ذی المقدمه میآید، نتواند مقدمات را تهیه کند، این حتماً باید قبل از وقت این مقدمات را تهیه کند. ایشان یک مثال عرفی میزدند و میگفتند مثلاً روز جمعه مهمان دارد یا مولا به او خبر داده که روز جمعه هفت هشت ده تا مهمان دارم و این روز سه شنبه یا چهارشنبه بگوید حالا که واجب نیست پس تهیه مقدماتش هم لازم نیست. این مهمانی یک مقدماتی دارد که باید روز سه شنبه یا چهارشنبه این مقدمات را فراهم کند و مرتب به عنوان طلبگی بگوید این واجب غیری است و هنوز واجب نفسی نیامده پس واجب غیری هم نیست و مقدمات را تا روز جمعه تهیه نکند؛ روز جمعه دیگر نمیتواند مقدّمات را تهیه کند و سر مهمانها بی کلاه میماند. به مهمانها یا به مولا بگوید که در آن وقتی که میتوانستم که واجب نبود و حالا هم که نمیتوانم، معذورم و واجب نیست. حال سر مهمانها هم بی کلاه میماند که بماند و گرسنه میمانند که بمانند. گفتند این معلوم است که عرفیت ندارد و کتک حسابی هم میخورد به این عنوان که به او میگویند چرا مهمان داری نکردی، میگوید نمیتوانستم. میگویند چرا مقدماتش را فراهم نکردی که در تحصیل علم همین را میگویند. در روز قیامت خطاب میشود که چرا عمل نکردی؟ میگوید نمیدانستم، آنگاه میگویند چرا تعلّم نکردی. أن لاعَمِلت و بعدش هم أن لا تعلَّمت. لذا این مسئله بغرنجی که مثلاً مثل مقدس اردبیلی (رضوان الله تعالی علیه) که مرحوم آخوند در کفایه از ایشان نقل میکند که ایشان قائل شدند به واجب نفسی تهیّأیی و اینکه این واجب نفسی تهیأیی معنایش چیست، همه در آن ماندند. پس بنابراین احتیاج به این حرفها و بغرنجها هم نداشته باشیم و اینطور بگوییم که تحصیل مقدمات قبل از وقت ذی المقدمه، جایز است بلکه بعضی اوقات واجب است. نه احتیاج به حرف شیخ انصاری داریم که بگوییم وجوب حالی و واجب استقبالی و نه احتیاج داریم به حرف مقدس اردبیلی که بگوییم وجوب نفسی تهیأیی، بلکه این تقدّم آوردن مقدمات قبل از ذی المقدمه عرفیت دارد و اگر هم نیاورد و معذور بشود در وقت ذی المقدمه، عقاب دارد.
 حضرت امام مسئله را اینطور حل میکردند و انصافاً حرف خوبی است. اگر کسی در اصول حرف حضرت امام را بزند، در اینجاها هم میتواند بگوید، این تهیّأئی که در کلمات مشهور شده حرف خوبی میشود که آوردن مقدمات برای اینکه مهیا شود برای آوردن ذی المقدمه. حال در وقت ذی المقدمه میخواهد معذور باشد یا معذور نباشد. بله یک مسئله بغرنج دیگر جلو میآید که مرحوم آخوند در آن مانده بودند در مقدمه واجب و آن اینست که مقدمه با ذی المقدمه علت و معلول است و چطور میشود علت مقدم بر معلول شود، باید تقارن باشد تا أثّر فیه. وقتی میتواند علت در معلول تأثیر کند که مقارن باشند. لذا در مقدماتی که متأخر است یا در مقدماتی که مقدّم است، حسابی در آن مانده بودند که چه کنیم و اینجا را هم حضرت امام حل کردند. در حالی که از خصوصیات حضرت امام این بود که درحالی که یک فیلسوف و آنهم تخصص و یک عارف و آن هم تخصص و اما وقتی به فقه میرسیدند گویا اصلاً فلسفه نخوانده بودند و آن ذهن عرفی حسابی کار میکرد و این از شاهکارها در حضرت امام بود. لذا حضرت امام در اصول و همچنین در فقه، این مسئله را هم حل میکردند. میگفتند نمیشود ما فلسفه را در اصول یا در فقه بیاوریم و اینکه علت نمیتواند در معلول تأثیر کند، مربوط به فلسفه است و اصلاً مقدمه و ذی المقدمه در فقه ما علت و معلول نیست بلکه یک قراردادی است و یک اعتبار است. شارع مقدس اعتبار کرده و گفته وقتی میخواهی نماز بخوانی، وضو بگیر و اما وضو علت باشد و مقدمه باشد که اینها اسمش است بلکه قرار داد است که وقتی میخواهی نماز بخوانی، وضو بگیر. إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى المرافق. و ما نباید آن علت و معلول و معدّات و علت تامه و اینهایی که در فلسفه است، نباید در فقه راه بدهیم. وقتی نباید در فقه راه بدهیم، یک قرارداد است و وقتی قراردادی شد، هیچ اشکال ندارد که مقدمه ده روز قبل باشد و ذی المقدمه ده روز بعد باشد. نمیخواهد که تأثیر کند بله یک علت و معلول و یک قرارداد است. این را هم حضرت امام هم در اصول و هم در فقه، این مسئله را اینطور حل میکردند و این هم انصافاً خیلی حرف خوبی است و خیلی از گرهها را هم باز میکند. مسلّم فضلاء در جلسه هستند و میدانند که مرحوم آخوند در مقدمه واجب چه مشکلی برایشان جلو آمده بود و عمده هم برای این بود که مرحوم آخوند، فلسفه را در اصول آورده بودند و لذا در آن مانده بودند که این علت و معلول باید مقارن باشند و در اینجا نیست و لذا آن مقدمات مقدمه و مقدمات متأخره را چه کار کنیم و ایشان حتی در این حسابی مانده بودند و مسئله را برده بودند در آنجا که این مقدمات مقدم یا مؤخر مقدمه نیست بلکه آن تقارن مقدمه با ذی المقدمه است یعنی یک چیزی که هیچ کس نمیتوانست بپذیرد. ولی حضرت امام در اصول و در فقه مسئله را حل میکند و این خیلی خوب است.
 استاد بزرگوار ما آقای بروجردی بارها و بارها تبسم میکردند و میگفتند این فلسفه در اصول ما آمد برای اینکه حال بیاید و متأسفانه آماس شد و به راستی با آوردن فلسفه در اصول، خیلی دردسر درست شد و اما مهمتر از این، فلسفه و عرفان را در فقه آوردند که مسئله دیروز ما که یک مسئله عرفانی بود، میخواستند از غسلات و مسحات طهارت درست کنند یعنی یک امر تکوینی که یک عرفان است و یا مثل مسئله امروزمان که میخواهند مقدمه و ذی المقدمه، علت و معلول باشد و علت ناقصه باید مقدم نباید و باید مقارن باشد، این یک فلسفه است و اینها نباید در فقه ما و همچنین در اصول ما بیاید. آنچه در اصول و فقه باید بیاید، عرفیات است. لذا هر مجتهدی که عرفیتش بیشتر باشد اعلم است. ملاک در اعلمیّت آن مجتهدی است که عرفیتش بهتر از مجتهد دیگر باشد. بنابراین این مسئله تقدم و تأخر هم حل میشود. تقدم و تأخرها مربوط به فلسفه است. در عرف این تقدم و تأخرها را در مقدمه و ذی المقدمه نمیبینند بلکه هرکجا میگویند علت است، این علت نماست. در هرکجا اصول و در فقه اگر گفتیم علت، این علت نماست و نه علت. مثل طلبه نما و مثل آخوندنما. خیلیها آخوند هستند و خیلی ها هم هیکل عالی و شیک، اما سواد هیچ ندارند. به این میگوییم طلبه نما و آخوند نما. علت و معلولی که در فقه داریم، اینطور است که اسمش علت است و اسمش علت شرط است و اسمش شرط مقارن یا شرط متأخر است بلکه همه اینها یک قراردای از طرف شارع مقدس است. دروقتی که قرارداد شد دیگر نه علتی داریم و نه معلولی و نه علت ناقصه داریم و نه علت تامه، نه شرط داریم و نه شروط. همه اینها فلسفه است و وقتی در اصول و فقه آوردیم، دردسر درست کردیم. این انصافاً خیلی حرف خوبی است.
 یک چیز دیگری هم که به نظر من میرسد و شاید هم چیز خوبی باشد و میگویم ببینم که آیا میپسندید یا نه و آن اینست که حال اگر ما بگوییم علت و معلول یا ما بگوییم شرط و مشروط و ما بگوییم آنچه در فلسفه هست، در فقه و اصول هم هست، اما در مقدمه و ذی المقدمه اصلاً علت و معلول نیست بلکه غایت و مغیّاست و آنچه باید مقارن باشد، از نظر فلسفه علت فاعلی است و اما علت غایی اینطور نیست. خیلی اوقات اتفاق میافتد که معلول مقدم است و علت غایی آن ده سال دیگر پیدا میشود. بعضی اوقات علت غایی قبل پیدا میشود. مقدمات از باب علت غایی است و غایت و مغیاست، به این معنا که وضو بگیریم برای نماز. این وضو برای نماز، نه اینکه وضو متوقف است بر نماز و یا نماز متوقف است بر وضو، بلکه علت غایی است مثل اینکه درس میخوانیم برای اینکه مجتهد شویم، این درس خواندن برای مجتهد، غایت و مغیا میشود و از باب علت غایی میشود و علت غایی، معمولاً علت از نظر وجودی مقدم بر مغیّاست اما با خیلی فاصله و از نظر نتیجه علت غایی مؤخر است و آنهم با خیلی فاصله، مثل همین مثال طلبگی و اجتهاد. همه اینها غایت و مغیّاست نه علت و معلول و مانحن فیه از همین باب است. ما نحن فیه علت غایی است و نه علت فاعلی.
 بنابراین اگر هم ما قائل نشویم به اینکه استحباب نفسی دارد، اما قائل میشویم به اینکه هم وضو و هم غسل و هم تیمم را میتواند حالا انجام دهد برای نماز چهار ساعت دیگر. اشکال فلسفی ندارد برای اینکه سالبه به انتفاع موضوع است و اشکال دیگر هم ندارد و روایتی هم نداریم که بگوید نه، بنابراین این تهیّأ مرحوم سید هم خیلی لازم نیست الاّ اینکه تهیّأ را معنا کنیم به همین که برای تهیّأ و برای اینکه ظهر که میآید، نخواهد وضو بگیرد و تهیّاءً و یک چنین چیزی؛ ولی اگر یادتان باشد فقها تهیّأ را معنا میکنند که یعنی یک مقدار قبل از وقت طوری نیست و آن اشکال دارد و نمیشود درست کرد و اما اگر تهیّأ به این معنا که من عرض میکنم یعنی وضو میگیرد برای اینکه چهار ساعت دیگر نماز بخواند. مثلاً میخواهد در خانه وضو بگیرد و ظهر به نماز برود و نمیخواهد در مسجد در نزد مریدها وضو بگیرد و تطهیر کند و حالا تطهیر میکند و وضو میگیرد و چهار ساعت دیگر نماز میخواند. روزی عرضی که من کردم تبعاً از حضرت امام، ظاهراً اشکال ندارد ولو قائل شویم به وجوب غیری و اگر هم قائل شویم به استحباب نفسی که اصلاً مسئله سالبه به انتفاع موضوع میشود.
 مسئله دو ـ إذا تيمم بعد دخول وقت فريضة أو نافلة يجوز إتيان الصلوات التي لم يدخل وقتها بعد دخوله ما لم يُحدث أو يَجِد ماء، فلو تيمّم لصلاة الصبح يجوز أن يصلّي به الظُهر ، وكذا إذا تيمّم لغاية أخرى غير الصلاة.
 مسئله یک مسئله مشهوری است و مسئله واضحی هم هست.حال چرا مرحوم سید این مسئله واضح را گفتند و آن اینست که برای نماز ظهر تیمم میکند و میتواند نماز عصر را هم با آن بخواند. تیممش را نگه میدارد تا مغرب و عشا، مثل وضو و میتواند نماز مغرب و عشا را هم با آن بخواند. یا به قول ایشان تیمم میکند برای نماز شب و نماز صبحش را هم با همین تیمم میتواند بخواند. یا مثلاً تیمم میکند برای خواندن قرآن و بعد از آن هرکار که جایز باشد میتواند انجام دهد. با این تیمم نماز بخواند یا در مسجد برود و یا دست روی خط قرآن بگذارد و امثال اینها.
 این متعرض شدن این مسئله به خاطر اینست که دو دسته روایت داریم. یک دسته روایتها همین است که مرحوم سید فرمودند و محشین بر عروه فرمودند و مشهور در میان اصحاب مثل صاحب جواهرها و امثال اینها فرمودند، همین است که انسان وقتی تیمم بکند، با این تیمم ده تا کار میتواند انجام دهد، مثل وضو که وقتی وضو میگیرد با این وضو ده تا کار میتواند انجام دهد. یک دسته روایت این را دارد. اما یک دسته روایت میگوید نه، تیمم برای یک کار خوب است. اگر تیمم کرد برای نماز ظهر، آنگاه دوباره برای نماز عصر هم باید تیمم کند. یا اگر تیمم کرد برای خواندن قرآن و حالا میخواهد نماز بخواند، باید برای آن نماز هم دوباره تیمم کند. لذا این دو دسته روایت را چه کنیم. حتی حمل بر استحبابش هم خیلی مشکل است و مرحوم صاحب جواهر را در دردسر انداختند که این دو دسته روایات را چطور درست کنیم. حال من روایتها را میخوانم، ببینید شما میتوانید درست کنید یا نه.
 روایت 1 از باب 30 از ابواب تیمم: صحیحه همام سألت ابا عبدالله (ع) عن الرجل لايجد الماء يتيمم لكل صلاة فقال: لا، هو بمنزلة الماء.
 چطور اگر وضو گرفت با این وضو همه کاری میشود کرد، یعنی مثلاً تیمم کرده برای نماز صبح و حالا تیممش را دارد برای نماز ظهر و عصر هم هست. چنانچه اگر وضو بود میشد با آن وضو چند تا نماز بخوانیم، معلوم است که با این هم میشود. هو بمنزلة الماء؛
 یک روایت همین است که مرحوم سید و مشهور طبق آن فتوا دادند.
 روایت 3 از باب 30: صحیحه زرارة قلت: لابي جعفر (عليهالسلام) يصلّي الرجل بتيمّم واحد صلاة الليل والنهار كلّها فقال: نعم ما لم يُحدث أو يُصيب الماء.
 دلالتش خیلی خوب است. حضرت فرمودند مادامی که مُحدث نشود، اگر مثلاً برای نماز شب تیمم کرده، حال نماز ظهر را هم با همان تیمم بخواند مگر اینکه مُحدث باشد که آن حدث تیمم را باطل میکند و یا اینکه یصیب ماءً، یعنی اگر به آب برسد، آب آمد و تیمم باطل شد. ولی تا آب نباشد و مُحدث نشود، تیمم باقی است و میتواند نماز شب و نماز صبح را بخواند. مثلاً تیمم کرده برای نماز صبح و حالا برای نماز ظهر و عصر تیممش را دارد پس نماز ظهر و عصر را با آن میخواند و یا تیمم کرده برای نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را هم با آن میخواند. فرمودند که نعم ما لم يُحدث أو يُصيب الماء.
 این دو روایت از نظر سند خوب است و از نظر دلالت خوب است، همان است که مرحوم سید و دیگران فرمودند. اما روایتها میگویند مُعارض دارد.
 روایت 4 و روایت 5 از باب 30: رواية أبي همام عن الرضا (عليهالسلام): «يتيمّم لكل صلاة حتى يوجد الماء. گفته روایت میگوید که برای هر نماز یک تیمم، تا اینکه آب پیدا شود؛ درحالی که این يتمّم لصَلوات حتى يوجد الماء، اما روایت میگوید يتيمّم لكلّ صلاة حتى يوجد الماء.
 روایت چهار بهتر از این است. موثقه سکونی عن الصادق علیه السلام: لا یتمتع بالتیمم إلا صلاة واحدة ونافلتها.
 تیمم را میشود برای نماز صبح و نافلهاش کرد اما اگر بخواهیم با این تیمم نماز شب بخوانیم و بعد نماز صبح و نافله صبح را بخوانیم، نمیشود؛ لا یتمتع بالتیمم إلا صلاة واحدة ونافلتها.
 چه کنیم؟ حمل بر استحبابش کردند. آیا میشود گفت که برای هر نماز، یک تیمم. میشود حمل بر استحباب کرد الاّ اینکه اصحاب این کار را نکردند یعنی حمل بر استحباب نکردند. برای اینکه نداریم؛ حتی مثلاً الان محشین بر عروه نه خودشان گفتند و نه احتمالش اینکه مستحب باشد اگر کسی تیمم کرد برای نماز شب و حالا که میخواهد نماز صبح بخواند، یک تیمم دیگر بکند. یا مثلاً تیمم کرد برای نماز ظهر و عصر و حالا موقع مغرب و عشا شده و اگر میخواهد نماز مغرب و عشا را بخواند، یک تیمم دیگر بکند و یا نه، یک تیمم برای نماز مغرب و یک تیمم برای نماز عشا بکند. لا یتمتع بالتیمم إلا صلاة واحدة ونافلتها. یا حمل بر استحباب که نمیشود. لا یتمتع بالتیمم إلا صلاة واحدة، یعنی برای نماز ظهر یک تیمم و این تیمم نمیتواند برای نماز عصر باشد و برای نماز عصر باید یک تیمم دیگر بکند. معمولاً و البته احتمال، مرحوم صاحب جواهر روایات را حمل بر تقیه کرده است که آن هم مشکل است یعنی نه من و نه ابوحنیفه و نه مالک و دیگران، هیچ کس نگفته که برای هر نمازی یک تیمم یا مثلاً برای نماز ظهر و عصر دو تا تیمم. لذا این حمل بر تقیه هم که در کلمات مرحوم آقای حکیم و آقای خوئی هست، این هم نمیشود برای اینکه حمل بر تقیه آنجاست که یک ملایی گفته باشد یا یک کسی گفته باشد تا بگوییم شیعه تقیه کرده است. بنابراین این را هم نداریم. صاحب جواهر فرموده اما اشکالش اینست که کسی نگفته است. لذا بهترین راه اینست که روایتها را که چند تا هست، با اعراض اصحاب از کار بیندازیم. خُذ بما اشتهر بین اصحابک فان المُجمع علیه لاریب فیه و دع شاذ النادر فان فیه کل ریب.
 خیال میکنم حرف من بهترین حرفها باشد و این روایتها با اعراض اصحاب از کار میافتد و بلکه هیچ کس از شیعه و سنی را پیدا نکردیم که بگوید برای نماز ظهر و عصر دو تا تیمم بکن. همه روایتها معرضٌ عنهاست هم در نزد عامه و هم در نزد خاصّه.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo