< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

90/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‌
 
 مشهور در میان اصحاب، بلکه اجماع اینکه نکاح یک امر مستحب است. مستحب نفسی هم هست و قصد قربت کند، فضیلتش بیشتر است و قصد قربت هم نکند، یک مطلوبی از شارع مقدس است. تمسّک شده به روایاتی که در مسئله هست. روایات به حد تواتر است؛ اینکه نکاح خیلی زیاد مطلوب شارع مقدس است. «ما بُنِیَ فِی الاِسلامِ بَناءٌ اَحَبُّ اِلی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِن التَزویجِ.»، «ما بُنِیَ بناءٌ أفضل من التزویج».
 یک کسی مسجد بسازد یا دو نفر را به خانه بخت ببرد، این کارش از مسجد ساختن بالاتر است. کسی مدرسهای بسازد و یا خانه بخت ایجاد کند؛ آن خانه بخت افضل است. بلکه از روایات استفاده میشود، اینکه اگر کسی دنیا و آنچه در دنیاست را داشته باشد، اما زن نداشته باشد، هیچ ندارد.
 شخصی آمد خدمت امام باقر (سلام الله علیه) و امام باقر فرمودند که زن داری یا نه؟ گفت نه. فرمودند اگر خدا دنیا را به من بدهد و بنا باشد یک شب بی زن باشم، حاضر نیستم. بعد هم هفت دینار به او دادند و فرمودند برو و ازدواج کن. «ما بُنِیَ فِی الاِسلامِ بَناءٌ اَحَبُّ اِلی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِن التَزویجِ.»، بعد فرمودند اگر کسی که زن دارد یا زنی که شوهر دارد، دو رکعت نماز بخواند، این افضل است از کسی که زن نداشته باشد یا شوهر نداشته باشد و شبها همیشه بیدار و روزها هم همیشه روزه باشد. این روایتها را مرحوم صاحب وسائل در باب اول و باب دوم از ابواب نکاح، آوردند. روایات به اندازه تواتر است. لذا نکاح مطلوب است. لذا فرمودند مستحب نفسی است. مستحب نفسی به این معنا که ولو قصد قربت نمیخواهد و توسّلی است اما این کار مطلوب عندالله است و این کار مطلوب عندرسول الله است. تا اینجا حرفی نیست. ثواب زیاد بار بر نکاح شده است. اما از آن طرف هم روایاتی داریم که اینها هم صحیح السند و ظاهرالدلاله است و آن هم به اندازه تواتر است که اعراض از نکاح حرام است. روایتها خیل هم مؤکّد است و طنطراق دار است. اما بزرگان و اصحاب، مفروقٌ عنه گرفتند که این روایتها حمل بر کراهت میشود و حل کردن این انصافاً خیلی مشکل است. رُذالُ مَوتاکُم العُزّاب، حمل بر کراهتش بکن. أکثر اهل النّار العُزّاب، حمل بر کراهتش بکن. «اَلنّكاحُ سُنَّتي فَمَن اعرَضَ عَنْ سُنّتي فَلَيسَ مِنّي». حمل بر کراهتش بکن. چند روایت دارد که هم عامه نقل کردند و هم خاصّه؛ اینکه خبر دادند به پیغمبر اکرم (ص) که بعضی از اصحاب شما اهل ریاضت شدند. بعضی از آنها شبها اصلاً نمیخوابند و بعضی هم همیشه روزه میگیرند و بعضی از آنها هم زن را رها کردند. مرحوم فیض کاشانی گفتند و در جای دیگر ندیدم. پیغمبر اکرم به اندازهای عصبانی شدند که عبایشان روی زمین میکشید و دوان دوان به مسجد آمدند. الصلاة جامعتَین. زمانی بلال این ندا را میکرد که یک امر مهمی مثل جهاد جلو آمده باشد که پیغمبر اکرم بخواهند بگویند که جهاد کنید. لذا مردم را بی وقت جمع کردند و نماز نبود اما همه جمع شدند. پیغمبر اکرم(ص) روی پله اول ایستادند، یعنی خیلی مهم است. فرمودند من که پیغمبر شما هستم، شب میخوابم. من که پیغمبر شما هستم، همیشه روزه نمیگیرم و غذا میخورم. من که پیغمبر شما هستم، زن دارم، النکاح سنتی فمن أعرض عن سنتی فلیس منی؛ بعد هم روایات دارد که اینها را آوردند و حسابی عتاب کردند که چرا چنین است. بعد اینها گفتند که یا رسول الله! ما قسم خوردیم که اینطور باشیم. فرمودند مگر قرآن نخواندید. لا يُؤاخِذُكُمُ اَللهُ بِالَغْوِ فِي اَيْمانِكُمْ. این قسم یک قسم بیخود است و درحالی که قسم بوده و نذر نبوده که بگویید رجحان است. فرمودند این قسم بیخود است و از این به بعد از این کارها نکنید. یعنی این قسم کفاره هم ندارد. حمل بر کراهت کنید. آیه شریفه آمد: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ (سوره اعراف، آیه 32). حمل بر کراهت کنید. و اینها مشکلی برای من شده است. تعارضی هم برای اینها نیست برای اینکه آن روایاتی که میگوید ثواب دارد، معارض ندارد بر اینکه بگوییم واجب است. واجب است و ثواب هم دارد. مانند نماز است. به راستی دو رکعت نماز صبح، بهشت را واجب میکند و مثل جهاد در راه خداست و اما واجب هم هست. لذا آن روایتها را ما حمل بر حرمت بکنیم، ظهورش با این روایتهایی که میگوید ثواب دارد، هیچ منافات ندارد. و اگر بخواهیم این روایتها را حمل بر اعراض کنیم، به این معنا که اصلاً عملاً منکر نکاح است و معنای اعراض اینست.
 یک دفعه همینطوری زن نمیگیرد. آمد خدمت پیغمبر اکرم (ص) و پیغمبر فرمودند زن داری؟ گفت نه. فرمودند در یساری؟ گفت بله. یا رسول الله! الحمدلله وضعم خیلی خوب است. پیغمبر فرمودند عجب آدم بدی هستی. تو که نصرانی شدی و تو که رهبانیت را گرفتی. برو زن بگیر. لذا حمل بر اعراض هم بکنیم، به معنای اینکه یک نحو انکار عملی است، این هم حمل بر فرض نادر است و نمیشود. اگر حمل کنیم بر آنجا که اگر نکاح نکند، موجب میشود که زنا بکند و زنا بدهد، این هم حمل بر فرض نادر است. لذا هرچه انسان فکر کند که با اینها چه کند، نمیدانیم. اما مشهور است، بلکه ادعای اجماع شده و صاحب جواهر و دیگران، اینکه، النکاحُ سنةٌ مستحبٌ مطلوب و مستحبش هم مطلوبیت دارد، خواه روی آن قصد قربت بشود و یا نشود. آمن الاّ فقد حس، هم اینجاها نمیآید برای اینکه این روایتها لاأقل میگوید که نکاح مطلوب است. آن روایتها هم میگوید مطلوب در سرحد وجوب است. شما باید یک تخصیصی بیاورید، مثلاً بگویید اجماع است اما حالا چطور این أکثر اهل الجنّة العُزّاب را ما تخصیص بزنیم. اصلاً آیا قابل تخصیص هست و یا قابل تخصیص نیست؟. بالاخره مسئله همین است که گفتند اجماع است. سنت زیاد گفته شده و از آن فروع دین اراده شده است. اصلاً سنت یعنی فروع. همه فروع دین واجب است و سنن الله هم هست. سنت را معمولاً استعمال میکنند به اینکه در قرآن نیامده و فریضة الله نیست. اما سنت بسیار استعمال شده، آنهایی که در کلام پیغمبر اکرم (ص) است و در کلام ائمه طاهرین (علیهم السلام) است و در قرآن نیست. لذا در لفظ سنت، اصلاً فلیس منّی جور در نمیآید. مثلاً پیغمبر اکرم (ص) بگویند هرکه این مستحب را به جا آورد که آورد و هرکه به جا نیاورد، اصلاً مسلمان نیست. اصلاً اینطور نیست. مثلاً بگویند هرکه نوافل نماز را خواند که خواند و هرکه نخواند، اصلاً مسلمان نیست. بنابراین روی این یک فکری بکنید و ببینید که چه باید کرد. همچنین، قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ، را حمل بر استحباب کنیم و بگوییم یک کسی میخواهد رهبانیت داشته باشد و یک کسی میخواهد زاهد باشد و نه به معنای زهد اسلامی که معنای آن زهد اسلامی یعنی دلبستگی به چیزی نداشته باش.
 غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادم
 این زهد اخلاقی و اسلامی است. اما یک کسی بخواهد به خودش زجر بدهد. مثلاً همین ریاضتهای چله نشینی و اینها را بگوییم طوری نیست. آنگاه قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ، میگوید اشکال دارد.
 اصلاً مسئله را متعرض نشدند و مثل اینکه مفروقٌ عنه گرفتند، اینکه نکاح مستحب است. لذا مرحوم سیّد در عروه میفرمایند قصد قربت هم نمیخواهد و مطلوبیت ذاتی دارد. یا وقتی میگویند النکاحُ مستحبٌ، میگویند اجماعاً. حال بعضیها میگویند بضرورة من الدین. خوب وقتی به روایت أکثر اهل الجنّة العُزّاب، میرسد پس این روایت را چه میکنیم. حمل بر کراهت میکنیم. حال چرا حمل بر کراهت کنیم و معارضش کجاست؟ یعنی اینکه پیغمبر اکرم (ص) به مسجد آمدند و روی پله اول ایستادند، آیا این قابل تخصیص است و قابل بر حمل استحباب است؟. گفتند ای مردم من که پیغمبرم زن دارم. هذه سنتی فمن أعرض عن سنتی فلیس منی؛ این حمل بر استحباب میشود. کارهای پیغمبر، حمل بر استحباب میشود. این انصافاً خیلی مشکل است. این یک مسئله خیلی مشکل است.
 یک مسئله دیگر اینکه، و انکحو الأیامی منکم والصالحین مِنْ عبادِکُمْ و امائکم اِن یکونوا فقراءَ یغنهم الله من فضله.
 باید در میان جامعه اسلامی، عزب نباشد. اگر خودشان میتوانند، زن شوهر میکند و مرد هم زن میگیرد و اگر نمیتوانند دولت باید این کار را بکند و اگر نمیکند، مردم این کار را بکنند. این و انکحو الأیامی، را گفتند حمل بر استحباب شود.
 مستحب است، لذا «ما بُنِیَ فِی الاِسلامِ بَناءٌ اَحَبُّ اِلی اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِن التَزویجِ.»، خدا خیلی به تو ثواب میدهد. اما اگر میتوانی یک پسری را زن دهی و یک دختری را شوهر دهی و این کار را نکنی، طوری نیست. این أنکحوا را حمل بر استحباب کردند. چرا؟
 یک مسئله مهمی هست که روی هردوی اینها فکر کنید تا فردا ، ببینیم که باید چه کرد.
 مرحوم صاحب جواهر در اول کتاب زکات، میفرمایند ما فقط دو واجب مالی داریم یکی خمس و یکی زکات. کفارات را هم میگویند یک چیز عرضی است و مربوط به واجب مالی نیست. میفرمایند مسلّم پیش اصحاب است که ما این دو واجب را بیشتر نداریم. از آن طرف شاید بیش از صد روایت داریم روی قانون مُواسات. وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ؛ میگویند حمل بر استحباب کن. لينفق ذوسعة من سعته و من قدر عليه رزقه ُ فلينفق مما آتيه ُ اللّه. خودت یک زن داری و بس است. به پسرت زن بده خیلی خوب است و دخترت را شوهر بده. اما پسر و دختر مردم چه میشود. این آیه میگوید حتماً باید اگر میتوانی برای پسر و دختر مردم، تشکیل خانواده بدهی. میگویند نه، این حمل بر استحباب است. أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ (1) فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ (2) وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ (3) (سوره ماعون). همه اینها را قرآن میگویند اگر نکنی اصلاً معاد را قبول نداری. میگویند حمل بر استحباب کن. فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ (5) الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ (6)، میگوید این را حمل بر حرمت بکن. وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ، میگوید این را حمل بر استحباب کن. وای به حال آن مسلمان ریاکار و وای به آن نامسلمانی که میتواند دخترها را شوهر بدهد و نمیدهد و میتواند به پسرها زن بدهد و نمیدهد. اصلاً مفسرین یک چیز جزئی را گفتند. مثلاً میتواند فرش یا عبایش را یک روز یا یک ساعت عاریه بدهد و این کار را نمیکند. وای به این نامسلمان. آنگاه آن، الَّذِينَ هُمْ يُرَاؤُونَ را میگویند حمل بر حرمت کن. وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ، را حمل بر استحباب کن. چطور میشود این را درست کرد.
 مرحوم کلینی در کافی در جلد دوم، بیش از پانصد روایت راجع به قانون مواسات دارد. آنوقت از جمله روایات اینست و روایت صحیح السند است. او را میآورند در صف محشر و چشمها به گودی فرو رفته و در پیشانی او نوشته، آیس من روح الله، غل و زنجیر شده و خود پروردگار این را رسوا میکند و میگوید: هذا خائنٌ لی و لرسولی. بعد خدا دلیلش را میگوید و میگوید این کسی است که میتوانست حوائج مردم را برآورد و رفع کند و این کار را نکرد. بعد میگوید این را به جهنم ببرید. این را حمل بر استحباب کن. چه باید کرد. از یک طرف مثل صاحب جواهر و مثل بزرگان میگویند قانون مواسات مستحب است. «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴿34﴾ (سوره توبه). استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی در المیزان میگویند معنایش اینست که انسان ببیند که خلاء فقر، اجتماعی و فردی در جامعه هست اما پول جمع کند و پولهایش در بانک باشد. آنوقتها میرفتند و گنج درست میکردند. قرآن میگوید: فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ؛ درروز قیامت این پولها را میآورند و او را پول داغ میکنند و میگویند بچش. هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ. میگویند حمل بر استحباب کن. قانون مواسات، حمل بر استحباب. لذا صاحب جواهر میفرمایند ما دو واجب مالی بیشتر نداریم؛ یکی خمس و یکی زکات. مثلاً مفسرین وقتی میرسند به وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ، میگویند هرکه زکات مالش را ندهد. اصلاً هیچ ربطی به زکات ندارد و حمل بر زکات کردن هم انصافاً خیلی مشکل است. همینطور که علامه طباطبایی این کار را نکردند و گفتند با پول گنج درست کنند. مثل حالا، پولهایش را در بانک بگذارد و احتیاج به این پول نداشته باشد و باید پسرها را زن بدهد و دخترها را شوهر بدهد و باید تشکیل خانواده بدهد و این کار را نکند. وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا، نفاق از ماده فقر است و ایشان میفرمایند یعنی خلاء فقری، اجتماعی یا فردی. حال بحث تفسیری میکنند و اصلاً روی بحث فقهی حرف نزدند. اینکه حالا چه کنیم و قانون مواسات چه میشود. مرحوم علامه طباطبایی چون یک مفسر است و میخواهد تفسیر را معنا کند، راجع به این چیزها اصلاً صحبت نکرده است. حال به راستی ما این قانون مواسات را چه کنیم؟
 من اصبح و لم یحتم بامور المسلمین و لیس به مسلم؛ حمل بر استحباب کن. به راستی اگر کسی بتواند مثلاً برای دختر برادرش و یک پسری خانه بخرد و ازدواج کنند. این بهتر است یا مکه رفتن و کربلا رفتن. این مکه مستحب که حالا درست شده و همه تشریفات است. اصلاً اگر قانون مواسات پیاده شود؛ آنگاه مردم اصلاً واجب الحج نمیشوند تا اینکه برسد به اینجا که اسم نوشته و بیست سال دیگر به اسمش در میآید. این معلوم است که مردم پول دارند. این عمره مفرده چه سر و صدایی دارد. عمره مفرده خیلی ثواب دارد. یک طوافش، شصت هزار حسنه دارد و شصت هزار درجه دارد و شصت هزار گناه را رفع میکند اما در همان روایتها دارد که قَضَاءُ حَاجَةِ الْمُؤْمِنِ أَفْضَلُ مِنْ طَوَافٍ وَطَوَافٍ حَتَّى عَدَّ عَشْراً؛ حمل بر استحباب کن. بله فرقش اینست که قانون مواسات را خودش باید بدهد و قانون خمس و زکات را از او میگیرند. «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً» (توبه/103).حکومت اسلامی اگر بداند، زکات را میگیرد.چنانچه پیغمبر اکرم (ص) وقتی حکومت تشکیل دادند، زکات را به زور میگرفتند. خمس هم همین است. اگر حکومت اسلامی بتواند، خمس را به زور میگیرد. اصلاً امام زمان در این مال شریک است. فقرا در زکات شریکند و یک دهم آن از فقراست. اما در قانون مواسات، فقرا شریک نیستند و این باید فقرا را در زندگی شریک کند. نمیشود که پسر خودش را زن بدهد و دختر خودش را شوهر بدهد، آن چنانی. و بعد هم مکه برود و بعد دل خوش کند که سال یک مرتبه مشهد و کربلا میرود و جایش هم خدمت امام رضا (ع) است. اینها را چطور درست کنیم. درحالی که آمد خدمت امام صادق (ع) و گفت یا رسول الله شصت هزار نفر مرید داری پس چرا قیام نمیکنی؟ فرمودند آیا این مریدهای من هروقت حاجت پیدا کردند، سر جیب یک دیگر میروند؟ این تعجب کرد و گفت یابن رسول الله اینها چیست که میفرمایید. امام صادق (ع) دست گذاشتند به کمر و گفتند شما شیعه نیستید و شما مسلمان نیستید. امثال اینها زیاد است و یکی و دو تا نیست. مرحوم کلینی در جلد دوم اصول کافی، پانصد روایت راجع به قانون مواسات دارد و فقها همه را حمل بر استحباب کردند و گفتند همه اینها مستحب است. گفتند قانون مواسات در اسلام هست اما مستحب است. اصلاً این آیاتی که در قرآن است راجع به زکات اصطلاحی، یک آیه بیشتر نداریم و آن اینست که: «خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً».
 راجع به خمس اصطلاحی هم یک آیه بیشتر نداریم. وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ. اما بیش از هزار آیه در قرآن راجع به قانون مواسات داریم که اسم آن را زکات گذاشتند. این آیه: وویل للمشرکین الذین لا یوتون الزکوه و هم بالا خره هم کافرون. وجوب زکات در مدینه نازل شد و اصلاً در مکه وجوب زکات نبود و این آیه در مکه نازل شده است. اصلاً زکات در قرآن یعنی قانون مواسات و یعنی رسیدگی کردن به دیگران؛ یعنی خودخوری و خودمحوری در اسلام نداریم. باید انسان دیگرگرا باشد.
 بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
 وگرنه،
 چون عضوی به درد آورد روزگار دگــر عضوها را نمانـد قـرار
 توکز محنت دیگـران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
 قرآن میگوید نشاید که نامت نهند مسلمان. اینها را چه کنیم.
 لذا این مسئله اولمان در باب نکاح، خیلی مسئله مشکلی است. اگر هم از آن سر درآوریم، آنگاه همه مسئول میشویم. هم من و هم شما و هم فقرا و هم متموّین و اصلاً یعطی بفقهٍ جدید. لذا أنح الأیاما را حمل بر استحباب کن و خودت را راحت کن و همین کار را هم کردند. وقتی میخواهند حرف بزنند، رفتند در وانکحو الأیامی منکم والصالحین مِنْ عبادِکُمْ و امائکم؛ و گفتند چرا صالحین را راجع به عبادکم و امائکم گفته و راجع به أیامی نگفته است. پس معنای صالحین یعنی چه. رفتند در این معنا و چند معنای دیگر. این که معلوم است. و انکحو الأیامی منکم، یعنی باید مسلمان باشد و الاّ اگر کافر باشد که نمیشود به او دختر داد و یا اگر مردی کافر باشد، نمیشود به او زن مسلمان داد و همچنین، والصالحین مِنْ عبادِکُمْ و امائکم، این به جای منکم است. و انکحو الأیامی منکم، یعنی مسلمانها با هم قانون مواسات داشته باشید. والصالحین مِنْ عبادِکُمْ و امائکم، کنیزها و همچنین نوکرهایتان را هم اگر مسلمان هستند به آنها زن بدهید و یا شوهر بدهید. لذا صالحین به جای منکم نشسته و این که حرف ندارد. در این حرف بزنید که چرا این أنکحوا را حمل بر استحباب کردید. لذا یک فقیهی را دیدم که بیشتر از یک صفحه راجع به منکُم و صالحین و اینها صحبت کرده و سه چهار احتمال داده و اما راجع به اینکه أنکحوا حمل بر استحباب شود یا حمل وجوب، اصلاً صحبت نکرده است. ما باید اول روی این أنکحوا صحبت کنیم و بعد روی منکم والصالحین من عبادکم صحبت کنیم. مفروقٌ عنه گرفتند که این أنکحوا حمل بر استحباب است برای اینکه قانون مواسات حمل بر استحباب است. بیایید راجع به اینکه باید پسرها زن بگیرند و دخترها باید شوهر کنند، صحبت کنیم. واجب و لازم است و یا مستحب است. این فساد اخلاقی ما زیر سر این دخترهاست که شوهر نکردند و میخواهند به دانشگاه بروند و پسرها زن نگرفتند و چیزی ندارند، پس حالا چه میشود.
 یک جوانی رفته بود به دکتر و خدا این دکتر را لعنت کند. دکتر گفته بود تو برای اینکه عزب هستی مریض شدی و افسردگی هم پیدا خواهی کرد. حالا که نمیتوانی زن بگیری پس برو رفیق بازی کن. جامعه ما که رفیق باز است، تو هم برو و دو تا از این دخترها را به عنوان رفیق بگیر، آنگاه خوب میشوی. اگر پسر را زن داده بودیم و ازدواجهای ما ازدواجهای سالم بود و نه ازدواجهای جهنمی، و دختر را زود شوهر داده بودیم، این قضیه خُدن که قرآن میگوید مثل زنا دادن و مثل زنا کردن است، جلو نمیآمد. این أکثر أهل النار العُزّاب، همین حالاست. این عزبها به جان هم افتادند به عنوان رفیق و کم کم یک چیز عادی شده است. این تقصیر اجتماع است. اول تقصیر خودشان و بعد هم دولت و بعد هم اجتماع است.
 خیال میکردیم وقتی حکومت اسلامی جلو بیاید، قانون مواسات پیاده میشود و یک نفر دختر بی شوهر و مرد بی زن، پیدا نمیکنیم. اما حالا میبینیم که به عکس شده است. باید سی ساله شود تا آن زن بگیرد و این هم شوهر کند.
 من همشه در این دو مسئله لنگ بودم و حالا هم لنگم و نمیتوانم اینها را درست کنم. ببینید آیا فراری از این دو مسئله است که بگوییم النحاح و الانکاح، هر دو مستحب است.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo