< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

91/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‌.
 
 آنجا که مهريه به مهرالمثل برمي‌گردد؛ جاهاي فراواني هم هست و بحثش چندين مرتبه آمده است.
 بحث امروز اينست که اين مهرالمثل چيست. دو معنا از نظر روايات براي آن کردند و يا فقهاء دو معنا کردند که تقريباً برمي‌گردد به يک معنا و آن اينست که بايد ببينيم که مهريه‌ی يک خانم در عرف چقدر است. به اين مهرالمثل مي‌گويند. گاهي زمانها و مکانها تفاوت مي‌کند. گاهي زن پير است و گاهي جوان است، گاهي باکره و گاهي صيّبه است. لذا يک قاعده‌ی کلي اينکه مهريه‌ی اين خانم از نظر عرف چه مقدار است. به اين مهرالمثل مي‌گويند. از اين جهت بحث نداريم و ولو اينکه معناي مختلفي براي آن کرده شده است، اما بالاخره هم از نظر روايات و هم از نظر اقوال فقهاء همين است که عرض کردم.
 اما يک مسئله‌ی مشکلي جلو آمده است، که تا به حال نفرموده بودند و در اينجا مرحوم محقق بکرةً فرمودند و مرحوم صاحب جواهر هم نسبت به اجماع و شهرت دادند و يک مسئله‌ی بکري است. فرمودند اينکه مي‌گوييم مهرالمثل و به زنها نگاه کنند و ببينند که در ميان عرف مهريه‌ی اين زن چقدر است؛ تا وقتي است که از مهرالسنة بيشتر نشود. و الاّ اگر بيش از مهرالسنة باشد،‌ نه؛ بلکه مهرالمثل او مهرالسنه است.
 مرحوم صاحب جواهر هم تقريباً يک صفحه در اين باره صحبت مي‌کند و از عجائب حرف مرحوم صاحب جواهر اينست که مي‌فرمايد مرحوم شهيد در مسالک و بعضي از متأخرين مثل جامع المقاصد و کاشف اللسان که خيلي بالا هستند، گفتند اينطور نيست. مهرالمثل، مهرالمثل است، خواه کمتر از مهرالسنه باشد و با به اندازه‌ی مهرالسنه باشد و يا بيش از مهرالسنة باشد. صاحب جواهر مي‌فرمايند وسوسه‌ی مرحوم شهيد و بعضي از متأخرين «لاوجه له»؛ و نبايد اينگونه گفته باشند. مراد اينجاست که مرحوم صاحب جواهر يک صفحه در اين بايد صحبت مي‌کند براي اينکه حرف مرحوم محقق را به کرسي بنشاند و ادعاي اجماع هم روي آن مي‌کند؛ که اندازه‌ی مهرالمثل يک معناي عرفي «من بين نسائهن» است. اين خانم اگر بخواهد در ميان زنها شوهر کند، مهريه‌اش چقدر است؛ اکنون که مي‌گوييم بايد مهرالمثل بدهي، بايد همان اندازه مهريه داد. اما به شرط اينکه به مهرالسنه نرسد که اگر به مهرالسنة برسد، بيشتر از آن نيست و بايد همان مهرالسنه را داد. تقريباً چيزي هست که اگر درست باشد، اصلاً مهرالمثل به طور کلي نابود مي‌شود و نبايد مهرالمثل در روايات ما آمده باشد، بلکه در روايات ما مهرالسنه آمده باشد. درحالي که در هيچ روايتي به جاي مهرالمثل، مهرالسنه نيامده است. لذا آن روايات مهرالمثل که زياد هم هست و سابقاً درباره‌اش صحبت کرديم و معنايش را بارها و بارها، صاحب جواهر و ديگران فرمودند، مهرالمثل گاهي کمتر از مهرالسنه است و خيلي کم است. مثل اينکه يک زن پيري يک ساعته صيغه شده باشد، که مهر خيلي کم است. گاهي هم به اندازه مهرالسنه است و خيلي کم است، اما مهرالمثل معمولاً چندين برابر مهرالسنة است. تا اينجا مسئله مفروقٌ عنه بوده است. گفتم در جايي اين قضيه‌ی مهرالمثل را عنوان نفرمودند و بيش از هفت ـ هشت ده مرتبه در اين کتاب فقه آمده است و معمولاً وقتي مي‌خواهد مهرالمثل را معنا کند، گفتند شأن اين خانم حفظ شود. شأن اين خانم در ميان زنها چقدر است؛ به همان مقدار به او مهريه بدهند. لذا مثل در اينجا و در جاهاي ديگر فرمودند که مهرالمثل يک زن پير و يک زن جوان خيلي فرق مي‌کند. يا مهرالمثل يک باکره و يک زن صيّبه خيلي تفاوت دارد. بالاخره اگر مهريه به مهرالمثل برگردد، بايد شأنيت خانم راجع به مهريه، حفظ شود. اما در اينجا ناگهان مرحوم محقق يک جمله فرمودند و آن اينست که در مهرالمثل بايد شأن خانم مراعات شود تا مهرالسنه و اما وقتي به مهرالسنه برسد، بيشتر نشود. درحقيقت برمي‌گردد به اينکه هيچ جا شأن خانم حفظ نمي‌شود الاّ شاذاً. حال مرحوم محقق فرمودند و مرحوم صاحب جواهر هم ادعاي اجماع کردند و يک صفحه درباره‌اش صحبت کردند و اما مثل مرحوم شهيد و مرحوم جامع المقاصد و کشف اللسان (فاضل اصفهاني)، که اين سه نفر از محققين فقه در ميان متأخرين هستند و گفتند اصلاً مهرالسنه هيچ ربطي به مهرالمثل ندارد و مهرالمثل هيچ ربطي به مهرالسنه ندارد. آنگاه مرحوم صاحب جواهر مي‌فرمايد: «وسوسة الشهيد في ذلک کماتري».
 اينها دو روايت در مسئله دارند و هردوي اين رواتها ناتمام است و اما نمي‌دانم چرا صاحب جواهر به آن اهميت ندادند و روايتها را به تماميّت قبول کردند و مرحوم شهيد را به وسوسه‌ی فقهي هو کردند.
 
 روايت 1 از باب 13، از ابواب مهور، جلد 15 وسائل:
 صحيحه أسامة بن حفص القيم لأبي الحسن موسى عليه السلام ... قال: «قلت له: رجل يتزوج امرأة و لم يسم لها مهرا و كان في الكلام أتزوجك على كتاب الله و سنة نبيه صلى الله عليه و آله، فمات عنها أو أراد أن يدخل بها، فما لها من المهر؟ قال: مهر السنة قال: قلت: يقول أهلها: مهور نسائها قال: فقال: هو مهر السنة، و كلما قلت له شيئا قال: مهر السنة»
 
 حضرت به جاي مهرالمثل فرمودند مهرالسنه. گفت من شنيدم اگر مهريه ذکر نشود،‌مهرالمثل است. هرچه ما به موسي بن جعفر اصرار کرديم که از حرفشان دست بردارند، دست برنمي‌داشتند و مي‌فرمودند اگر مهريه نيست، پس مهرالسنه است. دلالت روايت اينگونه است اما استشمام تقيه دارد. زيرا او سؤال کرد و حضرت هم فرمودند که مهرالسنه و او هم گفت در ميان شيعه مشهور است که مي‌گويند مهرالمثل و خودتان گفتيد مهرالمثل و حضرت فرمودند نه،‌مهرالسنه. دوباره گفتند مهرالمثل مشهور است و حضرت فرمودند: مهرالسنه. از اين معلوم است که تقيه در کار است. لذا مسئله از نظر عامه نيز همين است. از همين جهت مي‌گويند اين مسئله از ابوحنيفه پيدا شده است. او گفته مهرالمثل و ما نداريم و يا مهرالسنه است و يا مهرالمسمي است. بعد از آنکه ما اين همه روايت مهرالمثل داشتيم و عليه عامه بود؛ يعني عامه مي‌گفتند ما مهرالمثل نداريم و شيعه مي‌گويند يا مهرالمسمي و يا مهرالسنه و حال اين اسامة بن حفص در اين مانده که چه کند و حضرت فرمودند: مهرالسنه و دومرتبه و سه مرتبه هم فرمودند: مهرالسنه.
 اين سؤال نداشت و اگر به راستي تقيه‌اي در کار نبود و مسئله صاف بود، نبايد اينقدر به اين اهميت دهيم. و احتمالش هم برايم ا بس است که نتوانيم تخصيص دهيم. زيرا اگر الان ما مهرالمثل را به مهرالسنه برگردانيم، بايد هفت ـ هشت ده روايت را تخصيص دهيم و روايات مهرالمثل زياد است. سابقاً رواياتش را خوانديم و اين مهرالمثل در روايات ما زياد است. حال اگر بگوييم مهرالمثل الاّ؛ آنگاه با اين روايت اسامة بن حفص، نمي‌توان اين الاّ را گفت. اگر خواستيم تخصيص دهيم، تخصيص بايد متيّقن باشد و تخصيص، متيّقن نيست.
 اين روايت بهتر از روايت محمد بن مسلم است، اما صاحب جواهر به آن تمسّک نکرده است. حال آنچه صاحب جواهر به آن تمسّک کرده،‌ روايت بعد است. روايتي که صاحب جواهر تمسّک کردند، اينست:
 
 روايت 2 از باب 13، از ابواب مهور:
 صحيحه أبي بصير عن الصادق عليه السلام " سألته عن رجل تزوج امرأة فوهم أن يسمى صداقها حتى دخل بها، قال: السنة، والسنة خمسمأة درهم "
 
 روايت آنجا را مي‌گيرد که مهريه تعيين شده است. مثلاً بزرگترها نشسته و مهريه‌اي درست کردند و در محضر هم اين مهريه را نوشتند و مهر کردند و اکنون به محضري مي‌گويد صيغه را نخوان تا آقا بخواند. وقتي آقا خواست صيغه را بخواند، اسم مهريه را نمي‌آورد. سابقاً درباره‌ی اين مسئله صحبت کرديم و گفتيم آن شرط، شرط ابتدايي است و اينجا هم لازم نيست که ذکر شود و هر دو درست است. هم آنچه در سند است، درست است و هم عقد را خوانده و درست است. در اينجا مهرالسنه و مهرالمثل نيست، بلکه مهرالمسمي است. لذا اين روايت معرضٌ عنها عندالاصحاب است. به آن کساني که عمل کردند، مي‌گوييم شما در مسئله‌اي که چند روز قبل داشتيم که اگر کسي يادش رفت مهريه را بگويد و صيغه را خواند، شما گفتيد صيغه درست است و همان مهرالمسمي را بدهد. اگر يادتان باشد، ما ايراد کرديم و گفتيم بنا بر حرف ما شرط، شرط ابتدايي است و ممضاست و اما شما که مي‌گوييد شرط ضمن عقد است، چطور اين را درست مي‌کنيد! اما بالاخره ما درست کرديم و گفتيم مهريه در محضر نوشته شده و شرطي است که بايد به آن عمل شود و اين صيغه‌اي که خوانده درست است و برمي‌گردد به اينکه بايد مهرالمسمي را بدهد. اين تقريباً مسلّم پيش اصحاب شد و اگر بخواهيم به اين روايت عمل کنيم، با آن منافات دارد. از اين جهت روايت، معرضٌ عنها عندالاصحاب است.
 در اينجا مرحوم صاحب جواهر ادعاي اجماع بلاخلاف مي‌کند که مهرالسنه و دليلشان هم همين روايت است و اما به صاحب جواهر مي‌گوييم شما نمي‌توانيد به اين روايت تمسّک کنيد و اين روايت مختص آنجاست که يادش رفته باشد و اما اگر يادش نرفته باشد، بحث ما نيست. يادش رفته، يا بگوييد عقد باطل است و يا بگوييد عقد درست است و شرط منفصل آمده و شرط منفصل طوري نيست. لذا صاحب جواهر به اين روايت تمسّک مي‌کنند و من هم به روايت اول تمسّک کردم و ظاهراً هيچ کدام از روايتها دلالت ندارد. لاأقل شک داريم که آيا اين روايت اسامة بن حفص و اين روايت محمد بن مسلم مي‌تواند هفت ـ هشت روايت را تخصيص دهد؟! ما مي‌گوييم نه، زيرا مخصّص مشکوک نمي‌تواند عامّ يقيني را تخصيص دهد. دو روايت از نظر سند خوب است و اما از نظر دلالت خوب نيست و لاأقل مخصّص مشکوک است و مخصّص مشکوک نمي‌تواند تخصيص دهد.
 حال نزد صاحب جواهر يک مسئله‌اي بوده است و صاحب جواهر هم أجل شأن هستند از اينکه يک صفحه در اين باره صحبت کنند و استدلال هم قوي نباشد و به اين روايت هم تمسّک کنند و بعد هم يک توهين به مرحوم شهيد و مرحوم محقّق دوم و مرحوم فاضل هندي کنند. اين اصلاً به مقام شامخ مرحوم صاحب جواهر نمي‌خورد.
 الان مهريه‌ها چندين برابر مهرالسنه است و از همين جهت زرنگي مي‌کنند و مي‌گويند مهرالسنه حضرت زهرا و يک قرآن و يک آينه و شمعدان و بعد مي‌گويند ده کيلو طلا.
 در اين مسئله هم چيزي نداريم. باقي بحث براي فردا. انشاء الله.
 و صلّي الله علي محمّد وَ آل محمّد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo