< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب النکاح

92/06/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: مقدار عدّۀ زني که بعد از طلاق يک مرتبه خون حيض مي‌بيند و بعد يائسه مي‌شود
 در مسئله‌ي 11 فرمودند: و لو رأت الدم مرة ثمّ بلغت الیاس أکملت العدة شهرین.
 طلاقش داد و یک مرتبه حائض شد و اما بعد مأیوس شد و یائسه شد. فرمودند دو ماه بعد از یائسه بودنش صبر کند. تمسّک کردند به روایت صحیحه هارون بن حمزه.
 روایت 1 از باب 6 از ابواب عدّه:
 صاحب جواهر و دیگران روایت را فرمودند یزید بن اسحاق قبل از روایت است یعنی قبل از هارون بن حمزه است و مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ او را توثیق نکردند، اما متأخرین مثل مرحوم شهید دوم در درایه و مرحوم علامه و مرحوم ابن ولید که قبل از مرحوم صدوق و مرحوم ابی داود است که ابی داود و مرحوم صدوق، فرمودند که آنکه را شیخ ما توثیق کند، مورد وثوق ماست. لذا از قدماء مرحوم ابن ولید و مرحوم صدوق و مرحوم ابی داود که کتاب رجال هم دارد، این یزید بن اسحاق را توثیق کردند. مرحوم شهید دوم و مرحوم علامه و مرحوم مامقانی از متأخرین هم او را توثیق کردند. بنابراین روایت همینطور که من خواندم و نوشتم صحیحه هارون بن حمزه و روایت از نظر سند اشکال ندارد. و اما از نظر دلالت:
 حمزة عن أبی عبدالله علیه السلام فی امرأة طلقت و قد طعنت فی السن فحاضت حیضة واحدة ثم ارتفع حیضها، فقال: تعتد بالحیض و شهرین مستقبلین فانها قد یئست من المحیض.
 ظاهراً دلالت هم خوب باشد. اگر روایت نبود، ما می‌گفتیم که مثل حامل می‌بیند. چطور زن حامله عده‌اش 9 ماه است و اما اگر یک ماه قبل بچه به دنیا آمد، عده‌اش تمام می‌شود. و این یائسه هم مثل وضع حمل است و باید اینطور باشد که شهرین بعد الیأس لازم نباشد. قاعده این را اقتضاء می‌کند و اما چون روایت داریم، آنگاه یک تعبّد می‌شود.
 این مسائل عده، مسائل مشکلی است، هم از نظر اقوال فقهاء و هم از نظر اینکه روایتها در هم و برهم است، چنانچه سابقاً هم دو سه جا داشتیم، مجبوریم که بگوییم تعبد است و خلاف قاعده است، و الاّ قاعده اقتضاء می‌کند، این خانم بعد از یأسش بلافاصله بتواند شوهر کند. چطور اگر یک حیض ندیده بود و بعد از یأس بود و لحظه‌ي قبل از یأسش و یا حتی یک ماه قبل از یأسش او را طلاق داده بود و بالاخره یائسه شده بود، می‌گفتیم عده ندارد؛ الان هم که یک حیض دیده و بعد یائسه شده، باید بگوییم از این به بعد یائسه شده و لازم نیست عده نگاه دارد. اما روایت می‌گوید که این دو ماه درحالی که یائسه است، استثناء از یائسه است و باید دو ماه صبر کند. این خلاف قاعده است.
 اما علی کل حالٍ فقها و قدماء و متأخرین طبق آن فتوا دادند و روایت هم صحیح السند است و اینکه مرحوم صاحب جواهر می‌خواهد با ضعف سند روایت را رد کند و صاحب جواهر خیلی تمایل دارد که بفرمایند بعد از اینکه یائسه شد، همان ساعت می‌تواند شوهر کند و لازم نیست که دو ماه صبر کند. لذا می‌خواهد روایت را از نظر سند رد کند، اما درحالی که از نظر سند روایت را رد می‌کند، اما مثل اینکه فتوا را قبول می‌کند. علی کل حالٍ روایت از نظر ما هم صحیح السند است و هم ظاهرالدلاله است و یک تعبّد است که زن یائسه بعضی اوقات باید دو سه ماهی صبر کند و اینکه قبلاً یک حیض ببیند. چنانچه اگر دو حیض ببیند، باید یک ماه صبر کند. اگر زن غیریائسه باشد و او را طلاق دهند، روایت می‌گوید مثل زنی است که یائسه نشود. همینطور که او باید سه ماه صبر کند، این هم باید سه ماه صبر کند.
 
 روایت 12:
 مرحوم محقق می‌فرمایند:
 ولو استمر بالمعتدة الدم مشتبها، رجعت إلى عادتها في زمان الاستقامة واعتدت به. ولو لم تكن لها عادة، اعتبرت صفة الدم، واعتدت بثلاثة أقراء. ولو اشتبه رجعت إلى عادة نسائها. ولو اختلفن اعتدت بالاشهر.
 همان حرفی که در باب زن مشتبهه و زن مسترابه در باب حیض فرمودند، اینجا هم همان را در باب عده می‌فرمایند. اینکه اگر زن حسابی در حیضش نباشد، آنچه در باب حیض راجع به نمازهایش گفتیم، در اینجا هم راجع به عده می‌گوییم.
 در مسئله روایاتی هست. یکی از روایتها را می‌خوانیم که در این روایتها همینطور که مرحوم محقق فرمودند و روایتها هم اینطور است که: ان أمکن أن تعین الحیض و هو مناط و عدتها ثلاثة شهر و ان لم یمکن تعینها فالمناط هو شهر و عدتها ثلاثة اشهر.
 سابقاً اگر یادتان باشد در مسئله‌ي جلسه‌ي قبل مرحوم محقق همین را می‌فرمودند که اگر اختلاف شد بین شهر و بین حیض او، هرکدام که مقدم شد، همان مناط است. می‌فرمودند اگر حیض مقدم شد، آن مناط است و اگر به جای ثلاثة أشهر، یأس جلو آمد، ان مقدم است و هرکدام مقدم شد، همان مناط است. در اینجا هم تقریباً همان حرف را می‌فرمایند که زن مسترابه که نمی‌تواند حیضش را تعیین کند، بالاخره برمی‌گردد به اینکه باید سه ماه صبر کند تا عده‌اش تمام شود، مگر اینکه حیض او با این ثلاثة أشهر بجنگد و حیضش مقدم می‌شود بر ثلاثة أشهر.
 تقریباً مسئله‌ي 12 با مسئله‌ي 10 تفاوتی پیدا نمی‌کند. مرحوم محقق چند مسئله شبیه یکدیگر می‌فرمایند که اگر این مسائل را یکی کرده بودند، ظاهراً هم برای ما آسان می‌شد و هم برای خودشان دردسر نمی‌شد.
 چیزی که همه‌ي این مسائل را رفع می‌کند و خیلی عالیست، این مسئله‌ي سیزدهم است. باید بگوییم مسئله‌ي سیزدهم یک کلّی گویی در فقه است و هم اجماع روی آنست و هم روایات روی آنست و مسائل قبلی را نیز برای ما حل می‌کند.
 مسئله‌ي 13 اینست:
 لو کان لاتحیض الاّ فی ثلاثة أشهر أو فی ستة أشهر أو سنه أو نحو ذلک.
 یک خانمی گاهی حیض می‌بیند. آنگاه مرحوم محقق فرمودند و در روایت هم آمده که گفتند گاهی سه ماه و گاهی شش ماه و گاهی چهار ماه و گاهی هفت ماه که مرحوم محقق فرمودند گاهی شش ماه و گاهی سه ماه، از باب مثال است. یعنی روی قاعده که باید ماهی یک مرتبه حیض شود، این نمی‌شود و گاهی حیض می‌بیند. «لاتحیض الاّ فی ثلاثة أشهر أو فی ستة أشهر أو سنه»، شما بفرمایید این أو سنه، یا 9 ماه و یا یک سال و یا یکسال و سه ماه است. می‌فرمایند: کلّ عدتها ثلاثة أشهر لعدم امکان جعل العدة بالقروع. یک قاعده‌ي کلی است. خانمی که نتوانست به واسطه‌ي دو پاکی و یا به واسطه‌ي دو حیض عده‌ي خود را تعیین کند، یک قاعده‌ي کلی دارد و اینست که از آن طهر یا آن قرع برمی‌گردد به شهر عده‌اش مطلقا ثلاثة أشهر است. تحقیقاً این جمله‌ي مرحوم محقق که از روایتها گرفته شده، باید بگوییم یک قاعده‌ي کلی در فقه ماست و بدون دردسر می‌توانیم در رساله‌ها بنویسیم و بر طبق آن هم شهرت هست و هم روایات اهل بیت «سلام‌الله‌علیه». آن خانمی که نمی‌تواند به واسطه‌ي پاکی یا به واسطه‌ي حیض که قبلاً صحبت کردم که دو پاکی یا دو حیض یا بعضی از فقها می‌گفتند سه تا که ما گفتیم نه، اگر حیض سوم را ببیند می‌تواند شوهر کند ولو نمی‌توان با او وطی کرد، اما می‌تواند شوهر کند. پس دو حیض می‌شود. حال دو پاکی یا دو حیض است و اگر نتواند به واسطه‌ي عادت زنانه که باید ماهی یک مرتبه حیض ببیند و این ماهی یک مرتبه حیض نمی‌بیند و گاهی دوماه یک مرتبه و گاهی سه ماه یک مرتبه و گاهی یکسال یک مرتبه حیض می‌بیند. حال عده‌ي این خانم سه ماه است و کاری به اینکه چه وقت پاک می‌شود و چه وقت حیض می‌بیند، نداشته باشد. قاعده‌ي کلی برمی‌گرددبه مسترابه. زنی که از نظر حیض مسترابه است، عده‌اش سه ماه است، ولو اینکه راجع به وطی با او وراجع به نمازهایش حرفهای دیگری هست و اما راجع به عده، سه ماه است.
 یک روایت بخوانیم و ببینید که چقدر روایت عالیست. در باب 4 از ابواب عدد چند روایت هست.
 روایت 1:
 صحیحه محمد بن مسلم في الصحيح عن أحدهما عليهما السلام«أنه قال في التي تحيض في كل ثلاثة أشهر مرة أو في ستة أو في سبعة أشهر و المستحاضة و التي لم تبلغ المحيض، و التي تحيض مرة و يرتفع مرة، و التي لا تطمع في الولد و التي قد ارتفع حيضها و زعمت أنها لم تيأس، والتي ترى الصفرة من حيض ليس بمستقيم، فذكر أن عدة هؤلاء كلهنّ ثلاثة أشهر.»
 
 گفتم این ستة اشهر و سبعة اشهر از باب مثال است و مرحوم محق هم از باب مثال فهمیده و از همین جهت فرمودند: «لوکان لاتحیض الا فی ثلاثة اشهر أو ستة اشهر او سنه» و این در روایت نبود و معلوم می‌شود مرحوم محقق هم این ثلاثة اشهر و ستة اشهر را از باب مثال فهمیده است. و اینکه خانمی که در حیضش متعارف نیست و غیرمتعارف است.
 روایت تقریباً هفت ـ هشت فرع صاحب جواهر را فرموده است و هفت ـ هشت فرعی که قدماء و متأخرین من جمله محقّق در کتابهایشان آوردند که سه چهار مسئله صحبت کردیم و مسائل مشکلی هم بود و تعارض روایات هم بود و بالاخره از آن گذشتیم. الان مرحوم محقق یک فتوا می‌دهند و همه‌ي آن مسائل را سالبه به انتفاء موضوع می‌کنند و روایت هم هست و همه‌ي آن بحثها را سالبه به انتفاء موضوع می‌کند و یک قاعده‌ي کلی می‌دهد و اینکه زن مستقیم الحیض است و عده‌اش همان دو پاکی یا دو حیض است. آنگاه اگر بخواهد حساب سه ماه را بکند، شاید بشود حساب سه ماه را بکند و قبلاً گفتیم أقل آن 26 روز و أکثر آن تقریباً 3 ماه می‌شود و اینکه مشهور شده به سه ماه و ده روز، به خاطر یک احتیاطی است که خانمها می‌کنند.
 و اما اگر مستقیمة الحیض نباشد، به او می‌گوییم مسترابه و این مسترابه، هفت ـ هشت قسم است و در تمام این قسمها عده‌اش 3 ماه است. مسائل قبلی را همینطور که مباحثه کردیم و شما هم مطالعه کردید و اشکال هم کردید، انصافاً مسائل مشکلی بود و مرحوم صاحب جواهر در آن مانده بودند و اگر یادتان باشد در خیلی جاها ما روایت را حمل بر استحباب می‌کردیم و مرحوم محقق و صاحب جواهر تعارض بین روایات می‌دیدند و بعضی اوقات تعارض به حال خود باقی می‌ماند و بعضی اوقات می‌گفتند اعراض اصحاب روی آنست و آن روایتها را نگیرید و آن بحثها را سابقاً گفتیم و تمام شد و برای بحث طلبگی خوب بود و اما اگر بخواهیم هفت ـ هشت بحث را یک بحث کنیم، امروز خود مرحوم محقق یک بحث کرده و روایات اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم» را نیز یک بحث کرده است؛ «لوکانت لاتحیض الاّ فی ثلاثة أشهر أو ستة أشهر أو سنة و نحو ذلک» و این نحو ذلک به جای ثلاثة أشهر بگویید شهرین و یا أربع و یا به جای ستة بگویید سبعه و یا بگویید یک سال و یک ماه و یا یک سال و نیم. اگر اینطور فرموده بودند خیلی خوب بود و اینکه نخواهند بگویند «التی تحیض فی کل ثلاثة أشهر» بلکه بگویند «التی تحیض بعضی اوقات»، آنگاه فرمایش ایشان درست می‌شد.
 قاعده‌ي کلی آن اینست که «عدتها ثلاثة أشهر» و مرحوم محقق به جای روایت، علت می‌آورد و می‌فرماید «لعدم امکان جعل العدة بالقروء». این نمی‌تواند با آن دو پاکی و یا با آن دو حیض، قضیه را درست کند و چون نمی‌تواند نوبت به ثلاثة أشهر می‌رسد و از این عموم علت یک چیز استفاده کنیم و آن اینکه مرحوم محقق می‌خواهند بفرمایند که زنها یک دفعه می‌توانند به واسطه‌ي پاکی حالشان را معلوم کنند و یک دفعه نمی‌توانند و به این مسترابه می‌گوییم و به طور کلی عده‌ي مسترابه، 3 ماه است. این جمله‌ي فرمایش ایشان که می‌فرمایند «لعدم الامکان جعل العدة بالقروء»، یعنی حال که نمی‌تواند با پاکی عده‌اش را درست کند، باید روی شهور رود و آنگاه ثلاثة أشهر می‌شود.
 مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع می‌کنند و دیگران هم ادعای اجماع کردند و باید بگوییم یک مسئله‌ي مسلم در فقه ماست و روایات باب 4 از ابواب عدد هم به خوبی دلالت دارد، من جمله همین روایت محمد بن مسلم که صحیحه هم هست.
 صحیحه محمد بن مسلم في الصحيح عن أحدهما عليهما السلام«أنه قال في التي تحيض في كل ثلاثة أشهر مرة أو في ستة أو في سبعة أشهر ...
 روایت سنه و نحو ذلک ندارد و مرحوم محقق این سنه و نحو ذلک را آوردند برای اینکه عموم علت درست کردند و لعدم الامکان جعل العدة بالحیض، لذا از روایت فهمیدند که ثلاثة أشهر و سبعة أشهر و ستة أشهر از باب مثال است.
 مرحوم محقق تا این اندازه کفایت کرده و روایت بیشتر از اینها فرموده است. گفته نه تنها فقط زنی که نمی‌تواند عده‌اش را به واسطه‌ي حیض درست کند بلکه مسترابه مطلقا همین است.
 و المستحاضة التي لم تبلغ الحيض، و التي تحيض مرة و ترتفع مرة، و التي لا تطمع في الولد و التيقد ارتفع حيضها و زعمت أنها لم تيأس، والتي ترى الصفرة من حيض ليس بمستقيم، فذكر أن عدة هؤلاء كلهنّ ثلاثة أشهر.
 که معنای صفرة، حیض نیست بلکه مسلم پاک است. حتی اگر لکه‌هایی ببیند که خون نباشد و گاهی سیاهی داشته باشد و گاهی معمولاً سفید است و یا زرد است، اینها حیض نیست و مستحاضه هم نیست و اصلاً خون نیست. لذا مراد از روایت والتی تری الصفرة من حیض یعنی حیضش تمام شده و الان یک رنگهای زردی می‌بیند. اما این « لیس بمستقیم» زنی است که ماه یک مرتبه حیض نمی‌بیند که مستقیمة الحیضه باشد. همه‌ي اینها اینست که «أن عدة هؤلاء كلهنّ ثلاثة أشهر». لذا روایات معارض هم یا حمل بر استحباب می‌شود و یا اینکه اصلاً روایات معارض مطرود عندالاصحاب است و در هیچ جا به آن عمل نکردند.
 امروز مباحثه‌ي خوبی شد و مورد فتوا هم هست که یک قاعده‌ي کلی اینکه خانم یا مستقیمة الحیض است و یا مسترابه است. آنجا که مستقیمة الحیض است، عده‌اش دو طُهر یا خیلی بالا سه حیض است. اما سابقاً صحبت کردیم که بعد از دو پاکی به مجردی که حیض ببیند، عده‌ي او تمام می‌شود. و اگر مستقیمة الحیض نباشد، آن زنیست که نمی‌تواند به واسطه‌ي طهر عده‌اش را درست کند و به طور کلی عده‌اش را به 3 ماه درست می‌کند.
 حال اگر کسی اشکالی دارد یا چیزی غیر از اینکه عرض کردم، بفرماید تا روی آن حرف بزنیم و ظاهراً حرفی ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo