< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

92/09/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجّ بذلي

بحث امروز ما یک بحث مشهوریست اما حل کردن آن مشکل است، و آن مربوط به حج بذلی است؛ که فرموده‌اند اگر کسی را بذل کردند و او را بردند و یا خرج و مخارج رفتن به مکه را به او دادند، آنگاه حج برایش واجب می‌شود. فرمودند ولو اینکه مستغنی هم نباشد و امکانات نداشته باشد، اما اگر خرج و مخارج حج به او بذل شد، آنگاه او واجب الحج می‌شود. و حتی گفتند که اگر او را در رفاه هم نگذارند و به نحو متوسط او را به مکه ببرند و حتی بعضی اوقات بتواند پیاده رود و بعضی اوقات سواره رود و از نظر خوراک هم خوراک بخور و نمیری به او دهند، گفتند حج برایش واجب می‌شود، و به عبارت دیگر گفتند آیه‌ی (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...)[1] تخصیص خورده است. لذا بعضی از فقهاء من جمله استاد بزرگوار ما حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» استطاعت را به سه قسم تقسیم می‌کنند. استطاعت عقلی، استطاعت عرفی و استطاعت شرعی.
استطاعت عرفی اینکه قدرت رفتن داشتن باشد، هم از نظر بدنی و هم از نظر مالی و بعد هم که برمی‌گردد قدرت اداره‌ی خود را داشته باشد. گفتند این استطاعت عرفی است.
برای استطاعت عقلی هم گفتند قدرت این کار را داشته باشد. به عبارت دیگر گفتند یکی از احکام عامه‌ی تکلیف و از شرایط عامه‌ی تکلیف قدرت است. تا اینجا معلوم است.
گفتند یکی هم قدرت استطاعت شرعی است و به این حج بذلی مثال می‌زنند و می‌گویند درحالی که عرفاً واجب الحج نیست، اما شرعاً واجب الحج است. این باید به مکه برود و حجة الاسلام هم برایش محسوب می‌شود و اگر بعد متمکن شد، لازم نیست که به مکه برود و تقریباً این استطاعت شرعی یک مسئله‌ی مشهوری در میان أصحاب شده است و حل کردن مسئله از نظر قواعد مشکل است. برای اینکه اگر شما استغنای بعد را شرط دانستید، در اینجا هم آن استطاعت باید باشد، ولو اینکه یک رفیق و مریدی داشته باشد و این مرید او را با احترام به مکه ببرد و برگردد و اما وضع مالی او خوب نباشد، باید بگویید حجة الاسلامش را به جا نیاورده برای اینکه استطاعت نداشته و اگر استطاعت پیدا کرد، باید برای حجة الاسلام برود. از نظر مسئله باید اینطور بگوییم، اما فقها این را نگفتند. بلکه فقها فرمودند اگر کسی او را برد و یا پولی به او داد برای اینکه به مکه روندو این با آن پول به مکه رفت و یا او را همراه کسی برد و همه‌ی خرج و مخارجش را تا برگشت داد، آنگاه گفتند این حجة السلام را به جا آورده و بذل، مستطیع می‌شود و اما استطاعت شرعی و نه استطاعت عرفی.
روایات در این باره مختلف است. یک روایت بخوانم و ببینیم که آیا می‌شود به مضمون این روایتها فتوا داد یا نه.

روایات باب 10 از ابواب وجوب حج:
روایت 1:
صحیحه محمد بن مسلم عن أبی عبدالله علیه‌السلام: فیمن عرض علیه الـحـج فاستحیا: هو ممن یستطیع, لم یستحیى ولو على حمار اجذع ابتر. و قال: وَ إِنْ كَانَ یَقْدِرُ أَنْ یَرْكَبَ بَعْضاً وَ یَمْشِیَ بَعْضاً فَلْیَفْعَل‌... [2]
ولو خرج و مخارج حسابی هم به او ندهند، اما به او بگویند که همراه ما بیا. ولو از نظر خرج و مخارج هم در مضیقه باشد، اما حضرت می‌فرمایند این واجب الحج است و باید این کار را انجام دهد و این بذل را قبول کند.
ملتزم شدن به این مشکل است، یعنی همین مثالی که در روایت است، به کسی از باب نوکری بگویند ما تو را به مکه می‌بریم و مثلاً به زن بگویند کلفت ما باش و به مرد بگویند نوکر ما باش و به عبارت دیگر خرج و مخارج یک کلفت و نوکر را هم می‌دهند، می‌گوییم همینطور که آنها واجب الحج هستند، این نیز واجب الحج است و باید این نوکری را قبول کند و به قول امام صادق «سلام‌الله‌علیه» حیا هم نکند و چه اشکال دارد که مقداری پیاده و مقداری سواره برود و مثل آن وقتها که سوار یک الاغ معمولی و یا الاغ عقب افتاده می‌شدند. این هم باید قبول کند. حال ملتزم شدن به این مشکل است تا چه رسد که اسمش را استطاعت شرعی بگذاریم. اگر ما باشیم و عرف، بعضی اوقات اتفاق می‌افتد. مثلاً مریدش می‌خواهد به مکه برود و چون به او علاقه دارد، می‌گوید من می‌خواهم شما را به مکه ببرم و شناسنامه‌ی خودتان را بدهید و من بلیط می‌گیرم و کارها را انجام می‌دهم. بالاخره بلیط را می‌گیرد و بعد هم او را به یک تشریفات خاصی می‌برد. در آنجا هم برای آنها مسئله می‌گوید و هم رفیق آنهاست و بالاخره ی مکه‌ی تشریفاتی به جا آورده است. حال تا این اندازه را بگوییم واجب الحج است، آنگاه حرف در خرج و مخارج خانه می‌ماند. اگر این بگوید من تو را به مکه می‌برم و اما خرج و مخارج زن و بچه‌ات را نمی‌دهم و خرج و مخارج زن و بچه برعهده‌ی خودت باشد. آیا این فرد واجب الحج است؟! گفتند واجب الحج است و باید خرج و مخارج زن و بچه را از جای دیگری تهیه کند و همینطور که اگر به مکه هم نمی‌رفت، خرج و مخارج زن و بچه را می‌داد، الان هم باید خرج و مخارج زن و بچه را بدهد. حال بگوییم عرفاً مستطیع است و یا تعبداً مستطیع است. آیا می‌توان عمل به این روایت کرد تا اینکه تعبّد قائل شویم که آقا نوکر شو و حیا نکن. حال که می‌خواهند تو را به مکه ببرند، با نوکری و کلفتی بروید. مثلاً تو و خانمت را می‌خواهند به مکه ببرند و آن زن و شوهر پیر هستند و نمی‌توانند کار کنند، حال ولو اسمش هم نوکری و کلفتی نیست اما می‌خواهد شما را برای کلفتی و نوکری ببرد، در این موقع شما هم باید قبول کنید. زیرا این روایت می‌گوید حیا نکن و مستطیع هم هستی، ولو اینکه به عنوان نوکری و خادمی باشد، ولو اینکه آنها کجاوه و وسیله دارند و بعضی اوقات تو را سوار می‌کنند و بعضی اوقات باید پیاده بروی و یا زنت بعضی اوقات پیاده برود، اما باز تو واجب الحج هستی. لذا عمل کرد به این روایت یک استیحاشی دارد. باید بگوییم اینگونه روایتها حمل شود بر موارد خاصی و آن هم برای کسی که نوکری برایش اشکال ندارد و خلاف شأنش هم نیست و این برود یا نرود، زن و بچه‌اش محتاجند و بالاخره از راهی تأمین می‌شوند تا برگردد و این هم خلاف شأنش نیست و وقتی هم برمی‌گردد مانند قبل به گونه‌ای خودش را اداره می‌کند. پس اکنون که فرصتی برایش جلو آمده و می‌خواهند او را به مکه ببرند، به مکه برود. اگر روایت را اینطور حمل کنید، آنگاه روایت تعبد نمی‌شود بلکه استطاعت عرفی می‌شود. این حرفی بود که من دیروز زدم. دیروز عرض می‌کردم که بعضی اوقات اینطور است که این می‌تواند پیاده یا سواره در میان مردم برای مردم کار کند و بالاخر در شأنش هم هست و کلفتی و نوکری می‌کند و همینطور که در اینجا کلفت و نوکر است در آنجا هم نوکر و کلفت است و بالاخره مردم برای نوکری و کلفتی او را به مکه بردند و خرج و مخارج زن و بچه‌اش را نیز اداره کرده و می‌کنند و وقتی برمی‌گردد از همان نوکری و کلفتی خودش را اداره می‌کند، حال چنین فردی اگر بگوید من حیا می‌کنم که این کار را بکنم، حیای او بیخود است و او واجب الحج می‌شود. حال آیا می‌توان بر طبق روایت فتوا داد. بگوییم کسی می‌گوید من خوراک تو را می‌دهم تا با هم به مکه برویم، اما گاهی سواره و گاهی پیاده و در خرج و مخارج هم این کلفتی و نوکری می‌کند و چیزی به دست می‌آورد و زن و بچه‌ی او هم در مضیقه هستند و وقتی برگشت، نمی‌تواند کاری بکند. در اینجا مشکل است که انسان ملتزم شود به اینکه چون حج بذلی است، پس حج برایش واجب است. بله می‌تواند بگوید من مستطیع نیستم و نمی‌خواهم به این مکه بیایم.
بعد عجب اینجاست که مثل صاحب جواهر و همچنین مرحوم سید در عروه می‌گویند اگر بذلی نباشد و نذری باشد و هدیه باشد، در این موقع واجب الحج نیست. مثل اینکه کسی می‌خواهد به مکه برود و نذر می‌کند که یک بچه سید یا یک طلبه را هم همراهش ببرد، در حالی که حالش خوب است و کارش هم خوب است و او را با تشریفات می‌برند و خرج و مخارج زن و بچه‌اش را هم می‌دهند و در اینجا هم خرج و مخارجش را می‌دهند، اما می‌گویند واجب نیست برای اینکه مستطیع نیست و مستطیع کسی است که وقتی برمی‌گردد بتواند خودش را اداره کند و این نمی‌تواند خودش را اداره کند، پس بنابراین واجب الحج نیست. می‌گوییم چه فرقی کرد! کلمه‌ی نذر و بذل چه تفاوتی دارد!
قدری بالاتر اینکه هدیه می‌کند. مثلاً برای رفت و آمد پول می‌دهد و بلیط رفت و برگشت را می‌گیرد و کارها را انجام می‌دهد، اما نه از باب بذل بلکه چند میلیون به او می‌دهد و می‌گوید به عنوان هدیه به مکه برو. گفتند این مستطیع نیست و هدیه هم از عقود است و این باید قبول کند. حال اگر قبول کند، ممکن است که کسی بگوید واجب الحج است و اما اگر قبول نکند، واجب الحج نیست و تا قبول نکرده واجب الحج نیست. بنابراین فرق است بین بذلی و هدیه. ما می‌گوییم هدیه همان بذل است و بذل همان هدیه است و هرکدام یک مصداق است. اگر در حج بذلی واجب است که به حج برود، پس در حج هدیه هم واجب است که قبول کند. لذا کسانی که می‌گویند هدیه و نذری نه و حتی در پیش استیجاری گذاشتند و گفتند اگر به او بگویند که به جای پدر من به مکه برو، چطور واجب نیست که قبول کند، در اینجا هم اگر بگویند به تو هدیه می‌دهیم، واجب نیست که قبول کند. اما اگر به عنوان بذل یا مهمانی باشد، اتّفق الاصحاب در اینکه باید قبول کند. در مهمانی اتّفق الاصحاب که باید قبول کند و اما در باب هدیه و استیجار گفتند واجب نیست که قبول کند. در استیجار گفتند واجب نیست برای اینکه می‌خواهد برای غیر انجام دهد و نه برای خودش و اگر به مکه رفت و به جا آورد، برای غیر می‌شود و برای خودش نمی‌شود. گفتند حج هدیه‌ای و نذری هم مثل حج استیجاری است و هرسه را پیش هم گذاشتند. هم مرحوم سید در عروه و هم صاحب جواهر این سه را پیش هم گذاشتند و فیه وجهان گفته و اما وقتی در قبل آن می‌خواهند حج بذلی را بگویند، گفتند استطاعت شرط نیست. زیرا تمسّک کردند به اینگونه روایتها و عمل کردن به این روایت انصافاً مشک است. یعنی عرفیت ندارد و استیحاش دارد.
بله در یک صورتش خوب است و آن اینست که شما در باب حج، استغنای بعد را شرط ندانید. چنانچه در کلمات فقها نیست و این اواخر پیدا شده و بعد باید درباره‌ی آن بحث مفصلی بکنیم. آنچه در روایتها و در کلمات اصحاب هست، اینست که گفتند زاد و توشه و خرج و مخارج عیال و اما استغنای بعد، در کلمات نیست. اگر کسی جرئت داشته باشد، البته از متأخرین و گفتم که این در کلمات قدماء نیست، اینکه کسی بگوید استغنا در باب وجوب حج نیست. اگر کسی خرج و مخارج مکه را داشته باشد و خرج و مخارج زن و بچه را هم داشته باشد، این واجب الحج است، ولو اینکه وقتی برمی‌گردد بیکار باشد و زندگی کردن برایش مشقت داشته باشد و مثل قبل از حج باشد. یعنی قبل و بعد مکه به استغنای او ضرر نزد و قبل و بعد مثل هم باشد. اگر این را فرمودید، حج بذلی آسان می‌شود و آن اینست که استغنا نمی‌خواهیم و معمولاً در حج بذلی اینست که رفیق، رفیق را می‌برد و مرید هم مرید را می‌برد و در ضمن طی و امثال و اینها هم نیست و اما این می‌داند که باید کلفتی و نوکری کند و در طواف دست او را ببرد و او را به طواف ببرد و بالاخره باید کلفتی و نوکری کند. خیلی از مردم آرزوی این را دارند و امام «سلام‌الله‌علیه» فرموده تو واجب الحج هستی و باید بروی و حج تو هم حجة الاسلام است و اگر بعد متمکن شدی، حج برایت واجب نیست. اگر این را بگوییم خیلی عالی درمی‌آید و اما این را نفرمودند و این الان در مناسکها نیست. گفتم حتی رسیدیم به اینجا که برای استطاعت یک تعبدی درست کردند و گفتند یک استطاعت شرعی داریم که به حج بذلی مثال می‌زنند. یک استطاعت عرفی داریم که به استغنای بعد مثال می‌زنند و یک استطاعت عقلی داریم که ربطی به باب حج ندارد و برای همه‌ی عبادات است، من جمله حج و من جمله نماز و روزه و غیره.
لذا این حج بذلی یک مسئله‌ی مشکلی شده و ظاهراً اگر بخواهیم عمل به این روایتها بکنیم، باید یک قیوداتی که به آن تخصیص لبّی می‌گوییم. اگر یادتان باشد در ادبیت می‌گفتند عام ما گاهی تخصیص می‌خورد به تخصیص لُبّی و مثال می‌زنند به اینکه می‌گوید «أکرم جیرانی» و عقل می‌گوید «الاّ عدوّی». این در لفظ نیست، اما عقل این تخصیص را می‌زند. شما به این روایتها یک تخصیص لُبّی یعنی تخصیص عرفی بزنید و بگویید اینکه حضرت فرمودند حیا نکن ولو اینکه بعضی اوقات سواره و بعضی اوقات پیاده بروی، ولو اینکه مرکب تو مرکب حسابی نباشد، اما به اینها اهمیت نده و اگر خواستند تو را به مکه ببرند، به مکه برو. حال بگوییم تخصیص لُبی است در آنجا که پیاده و سواره برایش فرق نکند و آنجا که توهینی نباشد و آنجا که اگر برود یا نرود، از نظر خرج و مخارج تفاوتی برای زن و بچه‌اش نیست. و اصلاً استغنای بعد هم برای هیچکس نیست و در اینجا هم نیست. آنگاه روایت عالی درمی‌آید و خوب می‌توان روایت را معنا کرد و حج بذلی را نیز اینطور درست کنیم و الاّ اگر ما ظاهر روایت را بگیریم کما اینکه بعضی از بزرگان همین روایت را گرفتند و حتی در مناسب، و طبق روایت فتوا دادند که حج بذلی یک تعبّد است و این کاری به عرف ندارد. به این گفتند اگر خواستند تو را به مکه ببرند، برو ولو اینکه شأنت نباشد و ولو اینکه به نوکری ببرند. اگر خواستند تو را به مکه ببرند، برو ولو اینکه در مضیقه‌ی شدید باشی به اندازه‌ای که بعضی اوقات پیاده بروی و بعضی اوقات سواره بروی.
این فتواست. تقاضا دارم روی این فتوا کمی فکر کنید و روی کلمات اصحاب مخصوصاً مرحوم سید در عروه و محشین بر عروه و ببینید که آیا این عرض من درست هست یا نه، تا فردا از شما استفاده کنیم. ان‌شاءالله.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo