درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
92/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
حجّ بذلي
بحث دیروز دربارهی حج بذلی بود که معنایش اینست که اگر شخصی شخص دیگر رابه مکه ببرد و خرج و مخارج او را بدهد. فرمودند که حج برای این شخص واجب است. ولو اینکه مستغنی نیست، ولو اینکه در خرج و مخارج روزانه لنگ است، اما حال کسی پیدا شده که این و زن و بچهاش را به مکه ببرد، فرمودند این حج واجب است. اما اگر کسی حج را به کسی هدیه کند. یا فیش به کسی هدیه کند و بگوید به مکه برو، آیا این حج واجب است یا نه؟! این مورد اختلافی است. مثل مرحوم محقق در شرایع میفرمایند این تحصیل است و تحصیل معونهی حج واجب نیست. کسی میتواند متمول شود تا واجب الحج شود، آیا واجب است که به دنبال پول برود و به دنبال این برود که مستغنی شود، گفتند نه، این واجب مشروط است و تحصیل مقدمات لازم نیست و اگر واجب مطلق بود، مانند نماز، آنگاه تحصیل مقدماتش واجب بود، اما چون واجب مشروط است، پس تحصیل مقدمات لازم نیست. آنگاه همان مسئله را در مسئلهی دیروز آوردند و گفتند اگر حج بذلی باشد، مکه برای او واجب میشود و اما اگر حج هدیهای باشد، مکه برایش واجب نمیشود. علتش را هم مرحوم محقق و صاحب جواهر گفتند برای اینکه تحصیل است و باید در هدیه قبول کند و چون باید قبول کند، همین قبول یک نحو تحصیل است و تحصیل حج یا تحصیل مقدمات حج واجب نیست؛ که دیروز عرض میکردم که این حج بذلی بدون قبول نمیشود و نمیخواهند به زور با غل و زنجیر او را ببرند و برگردانند. حتماً در حج بذلی هم باید قبول کند. فرق بین هدیه و حج بذلی اینست که در هدیه، او مالک میشود و مثلاً شما اگر کتابی را به کسی هدیه کردید، او مالک میشود. اگر از خویشانتان باشد، نمیتوانید برگردانید و اگر از خویشان نباشد، عقد جایز است و میتوانید به هم بزنید. اما در حج بذلی مالکیت نیست و مثل مهمانی است. اگر کسی شما را به خانهاش دعوت کرد و در مقابل شما غذا گذاشت، شما مالک این غذا نیستید و به عنوان اباحه است که اگر یادتان باشد، مرحوم شیخ در اول مکاسب فرمودند که آیا بیع معاطاتی، معاطات است و یا اباحه است و برای ایشان خیلی آسان بود که بگویند اباحه و اما مشکل بود که بگویند بیع معاطاتی است و بالاخره میگفتند اباحه است. شما پول را در اختیار او میگذارید و او میتواند از پول شما تصرف کند و او هم مثلاً نان را در اختیار شما میگذارد و شما از نان او استفاده میکنید. به این اباحه میگویند و حج بذلی هم اباحه است. به این معنا که میگوید بیا تا تو را به مکه ببرم و نه اینکه پول به تو بدهم تا تو مالک شوی و با آن پول به مکه بروی، بلکه میگوید من میخواهم به مکه بروم و میخواهم تو و زن و بچهات را به مکه ببرم و بالاخره میبرد و خرج و مخارجش را میدهد و خرج و مخارجی که در حج بذلی میدهد، این شخص از مال خودش استفاده نمیکند و از مال کسی استفاده میکند که او را به مکه برده است و مانند حج مهمانی است و حج بذلی یعنی حج مهمانی. پس فرق بین بذل و هدیه معلوم است و از این جهت هم لازم نبوده مرحوم محقق معنا کند که حج بذلی یعنی چه و حج هدیه یعنی چه و به طور سربسته فرمودند حج بذلی و حج هدیهای داریم. آنگاه در حج بذلی فرموده حج بر این واجب میشود ولو اینکه فقیر حسابی باشد. اگر خود و زن و بچهاش را ببرد حسابی است و اگر زن و بچهاش را نبرد، باید بگوید تو را میبرم و خرج و مخارج زن و بچهات را نیز میدهم. آنگاه این حج بذلی میشود. روایت داشتیم که این شخص واجب الحج میشود و حتی دیروز روایتش را خواندیم که حیا هم نکند ولو اینکه پول هم کم بدهد و یا کم مصرف کند و اما همین مقدار که بتواند ببرد و برگرداند، بر این واجب است که قبول کند. حرف ما اینست که فرق بین حج بذلی با حج هدیهای را فهمیدیم اما یک نحو اشتراک هم با هم دارد و اینست که در حج هدیه باید قبول کند و تا قبول نکند، مالک نمیشود. در حج بذلی هم باید قبول کند و تا قبول نکند، نمیتواند این را به مکه ببرد. هر دو از عقود است و وقتی هر دو از عقود شد، اگر در حج بذلی بگویید تحصیلش واجب است، در حج هدیه هم باید بگویید تحصیلش واجب است و اگر هم نگویید، در هر دو صورت باید بگویید نه.
حج بذلی آدم را واجب الحج میکند و میگوید قبول کن، حج هدیه هم آدم را واجب الحج میکند برای اینکه باید یک قبلتُ بگوید و ما بگوییم در حج بذلی قبول نمیخواهد اما در حج هدیه قبول میخواهد، بنابراین در حج هدیه تحصیل هست و در حج بذلی تحصیل نیست؛ ظاهراً نمیتوان این را گفت.
این یک وجه است و وجه دیگر هم که مرحوم سید در عروه میگویند و خیلی خوب است. میفرمایند این گفتن قبلتُ و قبول کردن، عرفاً تحصیل نیست. فرق است بین اینکه زحمت بکشد و پول پیدا کند برای اینکه واجب الحج شود و یا اینکه بخواهند او را به مکه ببرند و به او پول دهند و این قبلتُ بگوید. این لفظ قبلتُ و قبول کردن معاطاتی یا لفظی؛ عرفاً تحصیل حج و تحصیل معونه نیست، بنابراین فرقی بین حج هدیه و حج بذلی نیست.
اگر عرض مرا کردید، آنگاه میگوییم هر دو قبول میخواهد و در روایات که حج بذلی را گفته و حج واجب است و هدیه هم مانند حج بذلی است و واجب است که قبول کند. و اگر حرف مرا نگفتید و حرف مرحوم سید را گفتید، مرحوم سید میفرمایند هر دو مثل هم است برای اینکه یک لفظ قبلتُ یا یک لفظ أخذ دارد. یعنی پول را میدهد و این میگیرد و گاهی نمیگیرد و هدیه پیدا نمیشود و گرفتن پول را بگوییم معونه و تحصیل است و مقدمات میخواهد؛ همینطور که در حج بذلی مقدمات نمیخواهد در حج هدیه هم باید بگوییم مقدمات نمیخواهد و اگر کسی اینطور بگوید که روایات ما که حج بذلی را گفته، حج هدیه را نیز میگیرد. روایات ما که گفته است اگر کسی را خواستند به مکه ببرند و او نرود و حیا کند، فرمودند چرا حیا کند؟! حال این روایت میگیرد انجا که به عنوان مهمانی او را ببرند و یا به او پول دهند و خودش به مکه برود و اما فقط اینست که پول را به این میدهند و این هم قبول میکند.
مرحوم محقق در حج بذلی میفرمایند و در حج نذری ساکتند و باید بگوییم حج نذری حتی بهتر از حج بذلی است. مثلاً کسی مرید شماست و نذر میکند شما را به مکه ببرد، حال یا به عنوان هدیه به شما پول دهد تا به مکه بروید و یا به عنوان مهمانی شما را به مکه ببرد. حال برای او واجب میشود و اما شما میتوانید قبول بکنید و یا قبول نکنید. پس در حج نذری هم قبول میخواهد. الاّ اینکه در حج نذری بر او واجب است و اما قبول کردن برای شما واجب نیست. حج نذری و حج هدیهای و حج بذلی را باید بگوییم سه مصداق از یک کلی است و هیچ کدام از آنها هم تحصیل معونهی عرفی نیست و در حج بذلی روایت داشتیم، بنابراین در حج هدیه و حج نذری ولو روایت نداشته باشیم، ما میگوییم مصداق است و نمیشود گفت که چون روایت نداریم، پس واجب الحج نیست و یا چون روایت نداریم و این تحصیل است، علی الظاهر وجهی ندارد. و اما فرمایش ایشان یک مسئلهی دیگری میشود و اینست که کاری به مکه ندارد و مثلاً کسی میخواهد یک خانه برای شما بخرد، حال این شخص میتواند این کار را بکند و کار هم کار خوبی است و شما هم لازم نیست که قبول کنید و اما بعضی اوقات در همین جا لازم است که قبول کنید. مثل اینکه یک طلبه و زن و بچهاش در مضیقهی شدید هستند و خانه به دوش است و زندگیش برایش مشکل است و الان کسی پیدا شده تا برای او خانه بخرد و این قبول نکند و بگوید طلبگی و عفت نفس منافات دارد با اینکه من قبول کنم؛ علی الظاهر در اینجاها باید بگوییم قبولش واجب است. این برعکس میشود، یعنی برای آن شخص هدیه کردن واجب نیست و اما برای این شخص چون در مشقت است و چون زن و بچهاش در مضیقه هستند، قبول کردنش واجب میشود.
اما حرفی که دیروز داشتیم و این حرف را متعرض نشدند و ما نمیدانیم چطور درست کنیم و اینست که ما میگوییم در حج بذلی، در آن موقع که برمیگردد و حاج آقا شده، چطور میخواهد زندگی کند! اگر بگویید در حال طلبگی و فقر و فلاکت زندگی کند، آنگاه میگوییم اصل استغنا را بزن و استغنا لازم نیست و اینکه مرحوم سید فتوا میدهند و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی روی آن فتوا دارند و میگویند یک ارثی به طلبه رسیده و یا برای تبلیغ رفت و تبلیغش گرفت و یک پول حسابی به او دادند و الان موقع مکه است و این میتواند با این پول به مکه برود، البته خرج و مخارج زن و بچهاش هم واجب است و باید بدهد و وقتی هم برمیگردد، طلبگی میکند؛ حال چرا بگوییم بر این شخص حج واجب نیست!
مشهور و من جمله مرحوم سید نسبت به قدماء میدهد و بعد هم دربارهاش صحبت میکنیم که باید زاد و راحله و خرج و مخارج زن و بچه و استغنای بعدی باشد، پس چون استغنای بعدی ندارند، پس واجب الحج نمیشوند. اما مرحوم سیّد فرمودند و آقای بروجردی هم قبول کردند و مثال هم میزنند و حتی مرحوم سید فتوا میدهند و میگویند مثلاً این گدای حرفهای است و خرج و مخارجش از راه گدایی تأمین میشود. حال این شخص به مکه برود یا نرود؟! این اصلاً نمیتواند دست از گدایی بردارد و گدای حرفهای است و الان یک ارثی از پدرش به او رسیده است. حال این میتواند با این پول به مکه برود و خرج و مخارج زن و بچهاش را هم بدهد و وقتی هم برمیگردد هیچ چیز ندارد و اما همان حرفهی گدایی را دارد و با همان گدایی زندگی میکند، پس این شخص واجبالحج است. اینها مسائلی است که نه میتوان از روایتها استفاده کرد و گردن روایتها گذاشت و نه میتوان نسبت به شهرت داد، اما علی کل حالٍ حرفهای حسابی است و حرفهایی است که عرف میپسندد. الان که عرض میکنم مورد پسند شما واقع میشود، وقتی چنین شد این حج بذلی و هدیهای و حج نذری با هم هیچ تفاوتی ندارند. اگر فرمودید تعبد است، چنانچه استاد بزرگوار ما حضرت امام دارند که این استطاعت تعبدی و شرعی است و عرفاً مستطیع نیست، اما تعبّداً روایت داریم در حج بذلی و حج نذری و هدیهای که استغنا لازم نیست و همین مقدار که بتوانی بروی و برگردی، کفایت میکند، و انصافاً گفتن این مشکل است که بگوییم عرف میگوید نه و شرع مقدس تعبّد کرده با این روایتها که آری. و اما اگر عرض دیروز من باشد، این شد که این روایتها قید دارد و قید لبی و قید عرفی دارد و آنگاه فرقی بین حج بذلی و حج استطاعتی نیست و هرچه در آنجا گفتیم در اینجا هم میگوییم و هرچه اینجا گفتیم در آنجا هم میگوییم و اصلاً میگوییم استطاعت به یک قسم منقسم میشود و آن هم استطاعت عرفی است. یک شخصی مستطیع است و باید به مکه برود برای اینکه قرآن فرموده: (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) [1]و شخصی هم مستطیع نیست و عرفاً لازم نیست که به مکه برود و اگر برود، مستحب است برای اینکه قرآن فرموده تو که مستطیع نیستی لازم نیست که بروی و اینکه استطاعت را به سه قسم تقسیم کنیم، یکی استطاعت عقلی که بحث ما نیست و یکی استطاعت شرعی که اختصاص دهیم به استطاعت بذلی و یکی هم استطاعت عرفی و بگوییم در غیر حج بذلی، مابقی همه استطاعت عرفی است. اگر این را بفرمایید که حضرت امام فرمودند همین حرفهایی بود که زده شد و اگر نتوانیم قبول کنیم که استطاعت تعبد است که ظاهراً هم تعبد نیست و دیروز گفتم مرحوم سیّد در این 110 مسئله، در هفت هشت ده جا تصریح میکنند که آیا این مستطیع هست یا نه و میگویند نه برای اینکه عرف این را مستطیع نمیداند و یا این مستطیع هست یا نه، مستطیع است برای اینکه عرف این را مستطیع میداند، آنگاه آنجا که مستطیع نیست، ولو خیلی هم پول دارد، اما شأنش این نیست که امسال به مکه برود و پول دار حسابی است و وقتی برگشت حسابی میتواند خودش را اداره کند و برای زن و بچه هم پول دارد اما اگر بخواهد به مکه برود، وضع به گونهای است که توهین به اوست، همین مقدار که توهین به او باشد، مرحوم سید میگویند این مستطیع نیست برای اینکه عرفاً مستطیع نیست، پس آیهی شریفه این شخص را نمیگیرد. اما عکس این مطلب، میفرمایند گدای حرفهای اگر پولی پیدا کرد، ولو اینکه از راه گدایی پولی برای مکه پیدا کرد، مرحوم سید میفرمایند این واجب الحج است برای اینکه گدایی برای او حرفهای شده و توهین به او نیست و پول هم برای رفت و آمد دارد و وقتی هم برمیگردد میتواند خودش را خوب اداره کند، پس واجب الحج است. باز میفرمایند عرفاً و انصافاً حرف مرحوم سید حرف حسابی است. در این 110 مسئله که راجع به استطاعت داریم، ایشان در چندین جا استطاعت را به استطاعت عرفی معنا میکند، حتی در همان بذل. بله در آن بذل، در وقتی که برمیگردد پول ندارد، مرحوم سید فتوا میدهد و میگوید تعبد است. این خلاصهی حرف است.
بعد یک مسئلهی مشکلی هست که از نظر فتاوا آسان است و اما از نظر طلبگی و از نظر دقت، مسئله مشکل است و اینست که در حج استیجاری که ما مستجیر و نائب میشویم تا برای کسی حج به جا بیاوریم. اگر حج را برای خودمان نیت کنیم، برای او واقع نمیشود و اگر برای او نیت کنیم، برای خودمان واقع نمیشود، حال آیا تداخل، هم برای خودمان و هم برای او میشود یا نه؟!
دو دسته روایت داریم که یک دسته روایت میگوید تداخل میشود. روایتها هم ظاهرالدلاله و هم صحیح السند است. یک دسته از روایات میگوید تداخل نمیشود و حج را باید برای او به جا بیاورد و اگر بجا نیاورد، سال دیگر حتماً باید حج را برای او بجا بیاورد و اگر برای خودش به جا آورد، برای او نمیشود.
مرحوم صاحب جواهر جمع بین روایات کرده که تداخل نمیشود و گفته اعراض اصحاب روی این روایات تداخلی هست. اما همین صاحب جواهر که میفرماید اعراض اصحاب روی آنست، از مرحوم علامه در منتهی و از مرحوم صاحب مدارک در مدارک نقل میکنند که ایشان فرموده تداخل اسباب و مسببات در خیلی جاها و ما میگوییم در همه جا تداخل اسباب و مسببات الاّ ما أخرجه الدلیل. و این چه مانعی دارد که این آقایی که نائب شده، حج را هم برای خودش به جا بیاورد و هم برای او و بگوید محرم میشوم برای خودم و برای نائبم، لبیّک و یا لباس را بپوشد. در مشعر هم به نیت خود و نائبش و بالاخره از اول حج تا آخر حج فقط نیت است و در قربانی هم یک قربانی هم کفایت میکند، هم به نیت خودش و هم به نیت نائبش. حال در آنجا اگر کسی خیلی پافشار کند، بگوییم دو قربانی؛ و اما بگوییم اعراض اصحاب روی این روایتهاست، معلوم است که الان در مناسکها مرحوم صاحب جواهر هم ادعای اجماع میکنند و مرحوم صاحب عروه هم خیلی بدون دردسر روی آن فتوا میدهند و روایاتی که میگوید تداخل میشود.
برای قاعدهی تداخل اسباب و مسببات در اصول میگویند اصل اقتضاء میکند هر سببی مسببی داشته باشد و اینکه برای یک سبب، دو مسبب پیدا شود، این خلاف اصل است و نمیدانم این خلاف اصل است یعنی چه! آیا یعنی خلاف فلسفه است و یا خلاف عرف است؟!
در مستحبات خلاف عرف نیست و همین که مشهور شده زیارت میکنم برای خود و پدر و مادر و ذوی الحقوق و رفقا قربة الی الله، السلام علیک یا أباعبدالله!
این تداخل اسباب و مسببات است، لذا در حج مستحبی همه گفتند تداخل اسباب و مسببات جائز است. میگوییم اینکه خلاف اصل است یعنی چه و چرا خلاف اصل است؟!
شما در فقه هم زیاد دارید، مثلاً در مستحبات همه گفتند و هیچ اشکالی هم نکردند. حج مستحبی و کربلای مستحبی هم برای خودش و هم برای دیگران و حتی بعضیها ایراد میکنند و میگویند آیا در حج واجب میشود آقا امام زمان را شرکت داد یا نه و بعضی گفتند نه و حج را برای خودت به جا بیاور و اگر خواستی ثوابش را به امام زمان بده. اما در حج مستحب مسلم پیش اصحاب است که این کار جایز است و در مثل غسل هم مسلّم است که جایز است و یک غسل میکند و چهار یا پنج نیت میکند و آنگاه چهار یا پنج غسل واقع میشود. یعنی اینکه میگویند در تداخل اسباب و مسببات خلاف اصل است برای اینکه «کلّ سببٍ یقتضی مسبب را»، میگوییم این خلاف اصل و خلاف فلسفه و عرف؛ اگر خلاف فلسفه باشد، عقل تخصیص بردار نیست و در همه باید بگوییم نمیشود درحالی که در شریعت مقدس اسلام زیاد داریم که گفته آری و در همهی مستحبات گفتند تداخل اسباب و مسببات جایز است. پس اگر در مستحبات بگویید، در واجبات هم بگویید، مگر اینکه دلیلی بیاید و قبول نکند.
روی این تداخل اسباب و مسببات و اینکه خلاف اصل است، در همه جا یک قاعدهی کلی هست که در همه جا عدم تداخل اسباب و مسببات هست، الاّ ما أخرجه الدلیل و أخرجه الدلیل را به باب غسل مثال زدند در واجب و در مستحبات به زیارت مستحبی مثال زدند و گفتند این الاّ ما أخرجه الدلیل است و الاّ قاعده عدم جواز را اقتضاء میکند.
حال روی این فکر کنید تا فردا.
بحث دیروز دربارهی حج بذلی بود که معنایش اینست که اگر شخصی شخص دیگر رابه مکه ببرد و خرج و مخارج او را بدهد. فرمودند که حج برای این شخص واجب است. ولو اینکه مستغنی نیست، ولو اینکه در خرج و مخارج روزانه لنگ است، اما حال کسی پیدا شده که این و زن و بچهاش را به مکه ببرد، فرمودند این حج واجب است. اما اگر کسی حج را به کسی هدیه کند. یا فیش به کسی هدیه کند و بگوید به مکه برو، آیا این حج واجب است یا نه؟! این مورد اختلافی است. مثل مرحوم محقق در شرایع میفرمایند این تحصیل است و تحصیل معونهی حج واجب نیست. کسی میتواند متمول شود تا واجب الحج شود، آیا واجب است که به دنبال پول برود و به دنبال این برود که مستغنی شود، گفتند نه، این واجب مشروط است و تحصیل مقدمات لازم نیست و اگر واجب مطلق بود، مانند نماز، آنگاه تحصیل مقدماتش واجب بود، اما چون واجب مشروط است، پس تحصیل مقدمات لازم نیست. آنگاه همان مسئله را در مسئلهی دیروز آوردند و گفتند اگر حج بذلی باشد، مکه برای او واجب میشود و اما اگر حج هدیهای باشد، مکه برایش واجب نمیشود. علتش را هم مرحوم محقق و صاحب جواهر گفتند برای اینکه تحصیل است و باید در هدیه قبول کند و چون باید قبول کند، همین قبول یک نحو تحصیل است و تحصیل حج یا تحصیل مقدمات حج واجب نیست؛ که دیروز عرض میکردم که این حج بذلی بدون قبول نمیشود و نمیخواهند به زور با غل و زنجیر او را ببرند و برگردانند. حتماً در حج بذلی هم باید قبول کند. فرق بین هدیه و حج بذلی اینست که در هدیه، او مالک میشود و مثلاً شما اگر کتابی را به کسی هدیه کردید، او مالک میشود. اگر از خویشانتان باشد، نمیتوانید برگردانید و اگر از خویشان نباشد، عقد جایز است و میتوانید به هم بزنید. اما در حج بذلی مالکیت نیست و مثل مهمانی است. اگر کسی شما را به خانهاش دعوت کرد و در مقابل شما غذا گذاشت، شما مالک این غذا نیستید و به عنوان اباحه است که اگر یادتان باشد، مرحوم شیخ در اول مکاسب فرمودند که آیا بیع معاطاتی، معاطات است و یا اباحه است و برای ایشان خیلی آسان بود که بگویند اباحه و اما مشکل بود که بگویند بیع معاطاتی است و بالاخره میگفتند اباحه است. شما پول را در اختیار او میگذارید و او میتواند از پول شما تصرف کند و او هم مثلاً نان را در اختیار شما میگذارد و شما از نان او استفاده میکنید. به این اباحه میگویند و حج بذلی هم اباحه است. به این معنا که میگوید بیا تا تو را به مکه ببرم و نه اینکه پول به تو بدهم تا تو مالک شوی و با آن پول به مکه بروی، بلکه میگوید من میخواهم به مکه بروم و میخواهم تو و زن و بچهات را به مکه ببرم و بالاخره میبرد و خرج و مخارجش را میدهد و خرج و مخارجی که در حج بذلی میدهد، این شخص از مال خودش استفاده نمیکند و از مال کسی استفاده میکند که او را به مکه برده است و مانند حج مهمانی است و حج بذلی یعنی حج مهمانی. پس فرق بین بذل و هدیه معلوم است و از این جهت هم لازم نبوده مرحوم محقق معنا کند که حج بذلی یعنی چه و حج هدیه یعنی چه و به طور سربسته فرمودند حج بذلی و حج هدیهای داریم. آنگاه در حج بذلی فرموده حج بر این واجب میشود ولو اینکه فقیر حسابی باشد. اگر خود و زن و بچهاش را ببرد حسابی است و اگر زن و بچهاش را نبرد، باید بگوید تو را میبرم و خرج و مخارج زن و بچهات را نیز میدهم. آنگاه این حج بذلی میشود. روایت داشتیم که این شخص واجب الحج میشود و حتی دیروز روایتش را خواندیم که حیا هم نکند ولو اینکه پول هم کم بدهد و یا کم مصرف کند و اما همین مقدار که بتواند ببرد و برگرداند، بر این واجب است که قبول کند. حرف ما اینست که فرق بین حج بذلی با حج هدیهای را فهمیدیم اما یک نحو اشتراک هم با هم دارد و اینست که در حج هدیه باید قبول کند و تا قبول نکند، مالک نمیشود. در حج بذلی هم باید قبول کند و تا قبول نکند، نمیتواند این را به مکه ببرد. هر دو از عقود است و وقتی هر دو از عقود شد، اگر در حج بذلی بگویید تحصیلش واجب است، در حج هدیه هم باید بگویید تحصیلش واجب است و اگر هم نگویید، در هر دو صورت باید بگویید نه.
حج بذلی آدم را واجب الحج میکند و میگوید قبول کن، حج هدیه هم آدم را واجب الحج میکند برای اینکه باید یک قبلتُ بگوید و ما بگوییم در حج بذلی قبول نمیخواهد اما در حج هدیه قبول میخواهد، بنابراین در حج هدیه تحصیل هست و در حج بذلی تحصیل نیست؛ ظاهراً نمیتوان این را گفت.
این یک وجه است و وجه دیگر هم که مرحوم سید در عروه میگویند و خیلی خوب است. میفرمایند این گفتن قبلتُ و قبول کردن، عرفاً تحصیل نیست. فرق است بین اینکه زحمت بکشد و پول پیدا کند برای اینکه واجب الحج شود و یا اینکه بخواهند او را به مکه ببرند و به او پول دهند و این قبلتُ بگوید. این لفظ قبلتُ و قبول کردن معاطاتی یا لفظی؛ عرفاً تحصیل حج و تحصیل معونه نیست، بنابراین فرقی بین حج هدیه و حج بذلی نیست.
اگر عرض مرا کردید، آنگاه میگوییم هر دو قبول میخواهد و در روایات که حج بذلی را گفته و حج واجب است و هدیه هم مانند حج بذلی است و واجب است که قبول کند. و اگر حرف مرا نگفتید و حرف مرحوم سید را گفتید، مرحوم سید میفرمایند هر دو مثل هم است برای اینکه یک لفظ قبلتُ یا یک لفظ أخذ دارد. یعنی پول را میدهد و این میگیرد و گاهی نمیگیرد و هدیه پیدا نمیشود و گرفتن پول را بگوییم معونه و تحصیل است و مقدمات میخواهد؛ همینطور که در حج بذلی مقدمات نمیخواهد در حج هدیه هم باید بگوییم مقدمات نمیخواهد و اگر کسی اینطور بگوید که روایات ما که حج بذلی را گفته، حج هدیه را نیز میگیرد. روایات ما که گفته است اگر کسی را خواستند به مکه ببرند و او نرود و حیا کند، فرمودند چرا حیا کند؟! حال این روایت میگیرد انجا که به عنوان مهمانی او را ببرند و یا به او پول دهند و خودش به مکه برود و اما فقط اینست که پول را به این میدهند و این هم قبول میکند.
مرحوم محقق در حج بذلی میفرمایند و در حج نذری ساکتند و باید بگوییم حج نذری حتی بهتر از حج بذلی است. مثلاً کسی مرید شماست و نذر میکند شما را به مکه ببرد، حال یا به عنوان هدیه به شما پول دهد تا به مکه بروید و یا به عنوان مهمانی شما را به مکه ببرد. حال برای او واجب میشود و اما شما میتوانید قبول بکنید و یا قبول نکنید. پس در حج نذری هم قبول میخواهد. الاّ اینکه در حج نذری بر او واجب است و اما قبول کردن برای شما واجب نیست. حج نذری و حج هدیهای و حج بذلی را باید بگوییم سه مصداق از یک کلی است و هیچ کدام از آنها هم تحصیل معونهی عرفی نیست و در حج بذلی روایت داشتیم، بنابراین در حج هدیه و حج نذری ولو روایت نداشته باشیم، ما میگوییم مصداق است و نمیشود گفت که چون روایت نداریم، پس واجب الحج نیست و یا چون روایت نداریم و این تحصیل است، علی الظاهر وجهی ندارد. و اما فرمایش ایشان یک مسئلهی دیگری میشود و اینست که کاری به مکه ندارد و مثلاً کسی میخواهد یک خانه برای شما بخرد، حال این شخص میتواند این کار را بکند و کار هم کار خوبی است و شما هم لازم نیست که قبول کنید و اما بعضی اوقات در همین جا لازم است که قبول کنید. مثل اینکه یک طلبه و زن و بچهاش در مضیقهی شدید هستند و خانه به دوش است و زندگیش برایش مشکل است و الان کسی پیدا شده تا برای او خانه بخرد و این قبول نکند و بگوید طلبگی و عفت نفس منافات دارد با اینکه من قبول کنم؛ علی الظاهر در اینجاها باید بگوییم قبولش واجب است. این برعکس میشود، یعنی برای آن شخص هدیه کردن واجب نیست و اما برای این شخص چون در مشقت است و چون زن و بچهاش در مضیقه هستند، قبول کردنش واجب میشود.
اما حرفی که دیروز داشتیم و این حرف را متعرض نشدند و ما نمیدانیم چطور درست کنیم و اینست که ما میگوییم در حج بذلی، در آن موقع که برمیگردد و حاج آقا شده، چطور میخواهد زندگی کند! اگر بگویید در حال طلبگی و فقر و فلاکت زندگی کند، آنگاه میگوییم اصل استغنا را بزن و استغنا لازم نیست و اینکه مرحوم سید فتوا میدهند و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی روی آن فتوا دارند و میگویند یک ارثی به طلبه رسیده و یا برای تبلیغ رفت و تبلیغش گرفت و یک پول حسابی به او دادند و الان موقع مکه است و این میتواند با این پول به مکه برود، البته خرج و مخارج زن و بچهاش هم واجب است و باید بدهد و وقتی هم برمیگردد، طلبگی میکند؛ حال چرا بگوییم بر این شخص حج واجب نیست!
مشهور و من جمله مرحوم سید نسبت به قدماء میدهد و بعد هم دربارهاش صحبت میکنیم که باید زاد و راحله و خرج و مخارج زن و بچه و استغنای بعدی باشد، پس چون استغنای بعدی ندارند، پس واجب الحج نمیشوند. اما مرحوم سیّد فرمودند و آقای بروجردی هم قبول کردند و مثال هم میزنند و حتی مرحوم سید فتوا میدهند و میگویند مثلاً این گدای حرفهای است و خرج و مخارجش از راه گدایی تأمین میشود. حال این شخص به مکه برود یا نرود؟! این اصلاً نمیتواند دست از گدایی بردارد و گدای حرفهای است و الان یک ارثی از پدرش به او رسیده است. حال این میتواند با این پول به مکه برود و خرج و مخارج زن و بچهاش را هم بدهد و وقتی هم برمیگردد هیچ چیز ندارد و اما همان حرفهی گدایی را دارد و با همان گدایی زندگی میکند، پس این شخص واجبالحج است. اینها مسائلی است که نه میتوان از روایتها استفاده کرد و گردن روایتها گذاشت و نه میتوان نسبت به شهرت داد، اما علی کل حالٍ حرفهای حسابی است و حرفهایی است که عرف میپسندد. الان که عرض میکنم مورد پسند شما واقع میشود، وقتی چنین شد این حج بذلی و هدیهای و حج نذری با هم هیچ تفاوتی ندارند. اگر فرمودید تعبد است، چنانچه استاد بزرگوار ما حضرت امام دارند که این استطاعت تعبدی و شرعی است و عرفاً مستطیع نیست، اما تعبّداً روایت داریم در حج بذلی و حج نذری و هدیهای که استغنا لازم نیست و همین مقدار که بتوانی بروی و برگردی، کفایت میکند، و انصافاً گفتن این مشکل است که بگوییم عرف میگوید نه و شرع مقدس تعبّد کرده با این روایتها که آری. و اما اگر عرض دیروز من باشد، این شد که این روایتها قید دارد و قید لبی و قید عرفی دارد و آنگاه فرقی بین حج بذلی و حج استطاعتی نیست و هرچه در آنجا گفتیم در اینجا هم میگوییم و هرچه اینجا گفتیم در آنجا هم میگوییم و اصلاً میگوییم استطاعت به یک قسم منقسم میشود و آن هم استطاعت عرفی است. یک شخصی مستطیع است و باید به مکه برود برای اینکه قرآن فرموده: (...وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً ...) [1]و شخصی هم مستطیع نیست و عرفاً لازم نیست که به مکه برود و اگر برود، مستحب است برای اینکه قرآن فرموده تو که مستطیع نیستی لازم نیست که بروی و اینکه استطاعت را به سه قسم تقسیم کنیم، یکی استطاعت عقلی که بحث ما نیست و یکی استطاعت شرعی که اختصاص دهیم به استطاعت بذلی و یکی هم استطاعت عرفی و بگوییم در غیر حج بذلی، مابقی همه استطاعت عرفی است. اگر این را بفرمایید که حضرت امام فرمودند همین حرفهایی بود که زده شد و اگر نتوانیم قبول کنیم که استطاعت تعبد است که ظاهراً هم تعبد نیست و دیروز گفتم مرحوم سیّد در این 110 مسئله، در هفت هشت ده جا تصریح میکنند که آیا این مستطیع هست یا نه و میگویند نه برای اینکه عرف این را مستطیع نمیداند و یا این مستطیع هست یا نه، مستطیع است برای اینکه عرف این را مستطیع میداند، آنگاه آنجا که مستطیع نیست، ولو خیلی هم پول دارد، اما شأنش این نیست که امسال به مکه برود و پول دار حسابی است و وقتی برگشت حسابی میتواند خودش را اداره کند و برای زن و بچه هم پول دارد اما اگر بخواهد به مکه برود، وضع به گونهای است که توهین به اوست، همین مقدار که توهین به او باشد، مرحوم سید میگویند این مستطیع نیست برای اینکه عرفاً مستطیع نیست، پس آیهی شریفه این شخص را نمیگیرد. اما عکس این مطلب، میفرمایند گدای حرفهای اگر پولی پیدا کرد، ولو اینکه از راه گدایی پولی برای مکه پیدا کرد، مرحوم سید میفرمایند این واجب الحج است برای اینکه گدایی برای او حرفهای شده و توهین به او نیست و پول هم برای رفت و آمد دارد و وقتی هم برمیگردد میتواند خودش را خوب اداره کند، پس واجب الحج است. باز میفرمایند عرفاً و انصافاً حرف مرحوم سید حرف حسابی است. در این 110 مسئله که راجع به استطاعت داریم، ایشان در چندین جا استطاعت را به استطاعت عرفی معنا میکند، حتی در همان بذل. بله در آن بذل، در وقتی که برمیگردد پول ندارد، مرحوم سید فتوا میدهد و میگوید تعبد است. این خلاصهی حرف است.
بعد یک مسئلهی مشکلی هست که از نظر فتاوا آسان است و اما از نظر طلبگی و از نظر دقت، مسئله مشکل است و اینست که در حج استیجاری که ما مستجیر و نائب میشویم تا برای کسی حج به جا بیاوریم. اگر حج را برای خودمان نیت کنیم، برای او واقع نمیشود و اگر برای او نیت کنیم، برای خودمان واقع نمیشود، حال آیا تداخل، هم برای خودمان و هم برای او میشود یا نه؟!
دو دسته روایت داریم که یک دسته روایت میگوید تداخل میشود. روایتها هم ظاهرالدلاله و هم صحیح السند است. یک دسته از روایات میگوید تداخل نمیشود و حج را باید برای او به جا بیاورد و اگر بجا نیاورد، سال دیگر حتماً باید حج را برای او بجا بیاورد و اگر برای خودش به جا آورد، برای او نمیشود.
مرحوم صاحب جواهر جمع بین روایات کرده که تداخل نمیشود و گفته اعراض اصحاب روی این روایات تداخلی هست. اما همین صاحب جواهر که میفرماید اعراض اصحاب روی آنست، از مرحوم علامه در منتهی و از مرحوم صاحب مدارک در مدارک نقل میکنند که ایشان فرموده تداخل اسباب و مسببات در خیلی جاها و ما میگوییم در همه جا تداخل اسباب و مسببات الاّ ما أخرجه الدلیل. و این چه مانعی دارد که این آقایی که نائب شده، حج را هم برای خودش به جا بیاورد و هم برای او و بگوید محرم میشوم برای خودم و برای نائبم، لبیّک و یا لباس را بپوشد. در مشعر هم به نیت خود و نائبش و بالاخره از اول حج تا آخر حج فقط نیت است و در قربانی هم یک قربانی هم کفایت میکند، هم به نیت خودش و هم به نیت نائبش. حال در آنجا اگر کسی خیلی پافشار کند، بگوییم دو قربانی؛ و اما بگوییم اعراض اصحاب روی این روایتهاست، معلوم است که الان در مناسکها مرحوم صاحب جواهر هم ادعای اجماع میکنند و مرحوم صاحب عروه هم خیلی بدون دردسر روی آن فتوا میدهند و روایاتی که میگوید تداخل میشود.
برای قاعدهی تداخل اسباب و مسببات در اصول میگویند اصل اقتضاء میکند هر سببی مسببی داشته باشد و اینکه برای یک سبب، دو مسبب پیدا شود، این خلاف اصل است و نمیدانم این خلاف اصل است یعنی چه! آیا یعنی خلاف فلسفه است و یا خلاف عرف است؟!
در مستحبات خلاف عرف نیست و همین که مشهور شده زیارت میکنم برای خود و پدر و مادر و ذوی الحقوق و رفقا قربة الی الله، السلام علیک یا أباعبدالله!
این تداخل اسباب و مسببات است، لذا در حج مستحبی همه گفتند تداخل اسباب و مسببات جائز است. میگوییم اینکه خلاف اصل است یعنی چه و چرا خلاف اصل است؟!
شما در فقه هم زیاد دارید، مثلاً در مستحبات همه گفتند و هیچ اشکالی هم نکردند. حج مستحبی و کربلای مستحبی هم برای خودش و هم برای دیگران و حتی بعضیها ایراد میکنند و میگویند آیا در حج واجب میشود آقا امام زمان را شرکت داد یا نه و بعضی گفتند نه و حج را برای خودت به جا بیاور و اگر خواستی ثوابش را به امام زمان بده. اما در حج مستحب مسلم پیش اصحاب است که این کار جایز است و در مثل غسل هم مسلّم است که جایز است و یک غسل میکند و چهار یا پنج نیت میکند و آنگاه چهار یا پنج غسل واقع میشود. یعنی اینکه میگویند در تداخل اسباب و مسببات خلاف اصل است برای اینکه «کلّ سببٍ یقتضی مسبب را»، میگوییم این خلاف اصل و خلاف فلسفه و عرف؛ اگر خلاف فلسفه باشد، عقل تخصیص بردار نیست و در همه باید بگوییم نمیشود درحالی که در شریعت مقدس اسلام زیاد داریم که گفته آری و در همهی مستحبات گفتند تداخل اسباب و مسببات جایز است. پس اگر در مستحبات بگویید، در واجبات هم بگویید، مگر اینکه دلیلی بیاید و قبول نکند.
روی این تداخل اسباب و مسببات و اینکه خلاف اصل است، در همه جا یک قاعدهی کلی هست که در همه جا عدم تداخل اسباب و مسببات هست، الاّ ما أخرجه الدلیل و أخرجه الدلیل را به باب غسل مثال زدند در واجب و در مستحبات به زیارت مستحبی مثال زدند و گفتند این الاّ ما أخرجه الدلیل است و الاّ قاعده عدم جواز را اقتضاء میکند.
حال روی این فکر کنید تا فردا.