< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

92/09/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيا حج بر کفّار واجب مي‌شود؟

در بحث دیروز آنطور که مشهور در میان أصحاب است فرمودند حج بر کافر واجب است، اما اگر بخواهد حج صحیح به جا بیاورد، باید مسلمان شود. شرط صحت حجّش اسلام است؛ و اگر حج را به جا نیاورد، عقاب می‌شود. به قاعده‌ی اینکه «الکفّار یُعاقبون بالفروع کما یُعاقبون بالاصول»؛ و اما اگر حج را به جا نیاورد و مسلمان شد، گفتند «الاسلام یجبّ ما قبله»، یعنی می‌گویند حجی که برایت واجب بوده، الان واجب نیست. این هم از قدماء و هم از متأخرین چیز مشهوری شده است و اسم آن را قاعده‌ی جبّ گذاشته‌اند؛ و معنای قاعده‌ی جبّ اینست که اگر کسی که کافر است، مسلمان شود، آنگاه فروعاتی که از او قضاء شده و یا جنایتها و خیانتهایی که کرده، مُعاقب نمی‌شود.
دیروز عرض کردم راجع به قاعده‌ی اول مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید از نظر اصحاب هیچ اشکالی نیست و مخالف فقط ابوحنیفه است و الاّ عامه هم می‌گویند «الکفار یعاقبون بالفروع کما یُعاقبون بالأصول».
راجع به قاعده‌ی جبّ نیز می‌فرمایند در مسئله اجماع هست و ولو اینکه روایت هم نداشته باشیم آن اجماع برایمان کار می‌کند. حرفی که در آن قاعده‌ی اول هست که «الکفار یُعاقبون بالفروع کما یُعاقبون بالأصول»، ملتزم شدن به آن انصافاً کار مشکلی است، که مثلاً به یک یهودی که صد سال عمر کرده و الان مُرده، صد سال عقاب ترک نماز و ترک روزه و علاوه بر اینکه مخلّد در جهنم به واسطه‌ی کفرش باشد. این از نظر عقلی یک مسئله‌ی بغرنجی است و مشکل است که انسان ملتزم به آن شود.
عمده‌ی دلیل اینها اینست که می‌گویند اطلاقات احکام این کافر را نیز می‌گیرد، اما ظاهراً اطلاقی در احکام نداریم و عامّی نداریم که بخواهیم بگوییم هم کافر را می‌گیرد و هم مسلمان را. معمولاً روی همین نماز و روزه و حج، آنچه می‌توانیم بگوییم اینست که اسلام نماز دارد و اما درصدد این نیست که برای کیست. یا اسلام روزه دارد، اسلام حج دارد و علی کل حالٍ یک سری احکام و نواهی در اسلام عزیز هست. اینها را خدا و پیغمبر اکرم و ائمه‌ی طاهرین بیان فرمودند، اما اصلاً درصدد این نیستند که برای کیست. نه عامّی داریم و نه خاصّی داریم و نه اطلاقی داریم و نه تقییدی، و همه‌ی اینها اوامر و نواهی هم نیست و بیان احکام است و معنای بیان احکام اینست که شارع مقدس که می‌گوید نماز بخوان، تبیین می‌کند که در اسلام نماز هست. به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» همه‌ی این اوامر و نواهی اخبار است. اخبار به یک واقع نفس الامر است. یعنی در اسلام نماز هست و مصلحت تامه‌ی ملزمه دارد. در اسلام زکات هست و مصلحت تامه‌ی ملزمه دارد. در اسلام نماز شب هست و مصلحت دارد اما مصلحتش ملزمه نیست، و در اسلام محرماتی هست که مفسده‌ی ملزمه دارد یا یک مکروهاتی هست که مفسده دارد، اما مفسده‌اش ملزمه نیست. همه‌ی اینها که به صورت امر است، در واقع و نفس الامر یک اخبار است؛ که اسلام عزیز مرکب از احکام و اخلاق و اعتقاداتی است.
اسلام اعتقادات و احکام و اخلاق دارد اما درصدد نیست که اینها برای کیست. وقتی درصدد نباشد، ظهورش اینست که این احکام برای مسلمانهاست و اما این احکام هم برای مسلمانها باشد و هم برای کفار، یک دلیل حسابی می‌خواهد و چنین دلیلی نداریم. اگر آن اجماع مدرک نداشت، ممکن بود کسی بگوید که اجماع کاشف از نصّ است، اما همه‌ی آنها من جمله صاحب جواهر و یا مرحوم سیّد در عروه گفتند که مدرک «الکفار یعاقبون بالفروع کما یُعاقبون بالأصول» اطلاقات ادلّه‌ی احکام است. لذا می‌شود اجماع و محتمل المدرکیه و مقطوع المدرکیه و ملتزم شدن به آن مشکل است. لذا اصل مطلب که «الکفار یعاقبون بالفروع کما یُعاقبون بالأصول» است، مدرک حسابی ندارد. لذا چون اطلاق نیست، قدر متیّقن دارد و قدر متیّقنش اینست که پیغمبر اکرم آمدند و گفتند که بگویید «لااله الاّ الله» و بعد گفتند مسلمان تو اخلاق و اعتقادات و احکام داری و باید مواظب این احکام و اخلاق و اعتقاداتت باشی تا مسلمان حسابی باشی و به بهشت روی، و انصاف قضیه اینست که این بیان احکام برای مسلمانهاست.
بعضی از مفسّرین تمسّک کردند به بعضی از آیات که آن آیات می‌گوید «الکفار یعاقبون بالفروع کما یُعاقبون بالأصول»، از جمله این آیه‌ی مشهور:
(فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ‌ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ‌ * مَا سَلَکَکُمْ فِي سَقَرَ) [1]
از گناهکار سوال می‌کنند که چرا به جهنم رفتی! مثل اینکه یک مکالمه بین بهشتیها و جهنمی‌هاست. آنها می‌گویند:
قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّينَ‌ * وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِينَ‌ * وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ‌ * وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ‌ * حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ‌ * فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ‌ [2]

به این جمله‌ی (وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ‌) تمسّک کردند و گفتند «الکفار یُعاقبون بترک الصلاة، یُعاقبون بترک الزکاة، یعاقبون بالذنوب»، لذا قرآن می‌فرماید که کفّار در جهنم می‌گویند ما به جهنم آمدیم برای اینکه نماز نمی‌خواندیم و زکات نمی‌دادیم. ما به جهنم آمدیم برای اینکه متوّغل در گناه بودیم.
و اما این چند آیه هم ظاهراً مربوط به مسلمانهاست و مربوط به شیعه است و مربوط به کفار نیست. این آیه‌ی (وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ‌) کفر عملی است به قرینه‌ی (فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ‌). یعنی بهشتیها تعجب می‌کنند که چرا این شیعه‌ها در جهنم هستند. می‌گویند مگر شفاعت اهل بیت شامل حال شما نشد؟ آنها می‌گویند نه، زیرا ما نماز نمی‌خواندیم و نشد که مورد شفاعت واقع شویم و مواسات نداشتیم و نمی‌توانستیم مورد شفاعت واقع شویم و متوغل در گناه بودیم و نشد که مورد شفاعت واقع شویم. به فکر آخرت نبودیم و نمی‌شد مورد شفاعت واقع شویم. لذا ندارد که (فِي جَنَّاتٍ يَتَسَاءَلُونَ‌ عن الکافرین)[3]. این آیه‌ی (فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ‌) قرینه است بر اینکه عده‌ای از جهنمیان که شیعه هستند و در جهنم رفتند و این ما در (مَا سَلَکَکُمْ فِي سَقَرَ) مای تعجبی است. یعنی بهشتیها تعجب می‌کنند و می‌پرسند شما که شیعه هستید، پس چرا در جهنم هستید. آنها هم جواب می‌دهند برای اینکه نماز نمی‌خواندیم و نشد که مورد شفاعت واقع شویم «لا تَنالُ شفاعَتُنا لِمَن اِستَخَفَّ بِالصَّلاة».
این آیه‌ی (فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ‌) مختص شیعه است برای اینکه کسی نگفته کافر مورد شفاعت واقع شود و شفاعت اهل بیت مختص به شیعه است و سنّی هم مورد شفاعت واقع نمی‌شود. شفاعت مختص به شیعه است از اهل بیت «سلام‌الله‌علیهم». این شیعیانی که در بهشت هستند، تعجب می‌کنند و می‌پرسند شما که شیعه بودیم چرا به جهنم رفتید؟ آنها هم جواب می‌دهند ما به جهنم رفتیم برای اینکه نشد مورد شفاعت واقع شویم. مورد شفاعت واقع نشویم برای اینکه اصلاً به فکر آخرت نبودیم. نماز نمی‌خواندیم و قانون مواسات نداشتیم و سرتاپا گناه بودیم و به فکر این دنیا بودیم و به فکر آخرت نبودیم. چون به فکر دنیا بودیم و نه به فکر آخرت، پس برای آخرتمان کار نکردیم و نشد مورد شفاعت واقع شویم و ما را به جهنم آوردند.
این عرض من ولو به طور احتمال باشد، باز نمی‌شود به آن تمسّک کنیم و بگوییم «الکفار یعاقبون بالفروع کما یعاقبون بالاصول». بلکه اینطور که من آیات را معنا کردم، باید بگوییم که شیعه است که «یُعاقبون بالفروع» برای اینکه مسلمان بوده و باید فروعات را به جا می‌آورده و اما نیاورده و به جهنم رفته است. لذا اگر این عرض مرا قبول کنید ولو به عنوان احتمال، آنگاه آیه دلالت ندارد که «الکفار یعاقبون بالفروع کما یعاقبون بالاصول»، و انصافاً اگر به راستی اسلام می‌گفت «الکفار یعاقبون بالفروع کما یعاقبون بالاصول»، آنگاه این باید شهرتی بسزایی در اسلام داشته باشد. این از چیزهایی است که مرحوم آخوند در کفایه راجع به قصد وجه می‌فرمودند قصد وجه لازم نیست و لازم نیست که بگویم نماز واجب می‌خوانم و همین که بگویم نماز ظهر می‌خوانم، کفایت می‌کند و قصد وجه لازم نیست. می‌فرمایند برای اینکه دلیلی برای آن نداریم و اگر قصد وجه واجب بود، باید شهرت پیدا کرده باشد و همین که شهرت پیدا نکرده دلیل بر عدم وجوب است. این حرف خوبیست. هرچه که یک شهرت بسزائی داشته باشد و دلیل نداشته باشد، دلیل بر اینست که این واجب نیست. این قاعده‌ی «الکفار یعاقبون بالفروع کما یعاقبون بالأصول» اگر به راستی چیز مسلّمی در اسلام بود، باید شهرت بسزائی داشته باشد و نمی‌توانیم با اطلاق دلیل این مطلب را ثابت کنیم و همین که اصلاً اسم و رسمی نه در میان خاصه و نه در میان عامه نیست، دلیل بر اینست که کافر به جهنم می‌رود و مخلّد در جهنم است به خاطر کفرش و شیعه به جهنم نمی‌رود به خاطر شفاعتش و اگر به جهنم برود، مخلّد در جهنم نیست. آنچه دلیل هست و می‌توان گفت، اینست و اما به یهودی یا نصرانی هم عقاب کنند که چرا نماز نخواندی و هم عقاب کنند چرا تو که می‌فهمیدی باید مسلمان شوی، اما مسلمان نشدی. یعنی هم عقاب روی اصل و هم عقاب روی فرع باشد. این استیحاش عرفی دارد و دلیل هم ندارد. به عنوان مثال این کافر است و به خاطر کفرش به جهنم می‌رود، لذا همین کافر اگر جداً دلیل برایش ثابت نشده باشد و جهل مرکب باشد، مثلاً یهودی است اما جهل قاصر است، قرآن می‌فرماید: (... إِذَا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلاَئِکَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ)[4]، به او می‌گوید چرا نکردی و او می‌گوید (... کُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ) و قرآن می‌گوید: (أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ...) [5]و بعد می‌فرماید: (إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً) [6]
اگر به راستی جهل مرکب باشد، یعنی به دنبال آن رفته اما نشده و به جایی نرسیده است، پس به چه دلیل به جهنم برود. جهنم از معاند و لجوج است و کسی که لجوج و معاند نیست و دنبال حق رفته اما نشده، پس نمی‌توان گفت این به جهنم می‌رود. بله، بهشت نمی‌رود و بهشت از شیعه است و بهشت مقام قرب خداست و غیرشیعه به بهشت نمی‌رود، اما نمی‌توان گفت همه به جهنم روند غیر از شیعه.یا همه جهنمی باشند، خواه مقصر باشد یا قاصر و نمی‌توان گفت همین که شیعه نیست باید به جهنم رود و مخلد در جهنم باشد. باید بگوییم جهنم از معاند و لجوج است.
یک بار می‌گفتم و این مسلّم پیش اصحاب است. می‌گفتم مرحوم آقا سید علی نجف آبادی به منبر رفته بودند و کسی در وسط منبر بلند شده بود و گفته بود آقا آیا ما به جهنم می‌رویم؟ آقا گفته بود نه. دوباره پرسیده بود آیا ما به بهشت می‌رویم؟ گفته بود نه. پرسیده بود اگر نه به بهشت می‌رویم و نه به جهنم، پس کجا می‌رویم؟ فرموده بود خدا چراگاه زیاد دارد و بعد از مرگ تو را به آن چراگاه می‌برد و راحت و آسوده می‌چَری. لذا اگر کسی معاند و لجوج نباشد و تقصیر نداشته باشد، نمی‌توان گفت که به جهنم می‌رود. باید بگوییم بهشت از شیعه است و مقام قرب خداست و اما جهنم هم نمی‌رود. زیرا باید لجوج باشد تا به جهنم رود. مثلاً ما بگوییم الان 7 میلیارد نفر در این کره‌ی زمین زندگی می‌کنند و 300 میلیون آن بهشتی هستند و مابقی به جهنم می‌روند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo