< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

92/10/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آيا براي کسي که حجّ نذري بر عهده دارد و مستطيع هم مي‌شود، تداخلي به وجود مي‌آيد؟

مشهور در میان أصحاب فرمودند که اگر نذر حج بکند، اما حجة الاسلام هم برای او واجب باشد؛ فرمودند باید نیت حجة‌الاسلام بکند و تداخل پیدا می‌شود.
دیروز هم مقداری درباره‌ی این مسئله صحبت کردم. اگر کسی می‌داند که مستطیع است و می‌تواند به مکه برود و الان هم نذر کرده که حج به جا بیاورد، اگر بگوییم تأکید در واجب به واسطه‌ی نذر اشکال ندارد، در اینجا هم باید همین را گفت. چیزی برایش واجب است و نذر هم می‌کند برای اینکه دوآتشه شود یعنی هم از طرف خدا و یا از طرف خودش. یا اینکه گناه برایش حرام است و نذر می‌کند که گناه نکند برای اینکه دو وجوب پیدا شود، یکی از طرف خدا و یکی هم از طرف خودش؛ فرمودند این مانعی ندارد.
در مانحن فیه هم اگر اینطور باشد که نذرش یک تأکید در حجة الاسلام باشد. بنابراین باید بگویند طوری نیست و خوب است. اگر اسمش را تداخل بگذاریم، کمی مشکل است برای اینکه معنای تداخل اینست که یک چیز به جا بیاورد و آن دو چیز شود. الاّ اینکه مرادشان از اینکه فرمودند اگر روی حجة الاسلام نذر کند، حجة الاسلام صحیح است و نذرش هم به جا آورده، مرادشان همین تداخل باشد به این معنا که تأکید باشد. یعنی حج برایش واجب است و نذر هم کرده که به حج برود و همان حجة الاسلام می‌شود. و اما یک دفعه نیت حجة الاسلام نکرده بلکه نیت نذر کرده و معنایش اینست که ما امسال می‌خواهیم به حج نذری برویم و سال دیگر حجة الاسلام را برویم. اگر اینطور باشد آیا نذر منعقد می‌شود یا نه؟!
سابقاً در جای دیگر مسئله‌اش را گفتیم که این نذر منعقد نمی‌شود برای اینکه الان واجب فوری به ذمّه‌ دارد و می‌خواهد به جای واجب فوری، کار دیگری بکند و معلوم است که این جایز نیست. مشهور در میان اصحاب فرمودند جایز نیست بلکه باطل هم هست.
ما دیروز می‌گفتیم این گناه کرده اما اگر بگوییم باطل است، باید نهی در عبادات باشد و در اینجا نهی در عبادات نیست، پس باطل هم نیست. گناه کرده و واجب فور را از بین برده و حج را هم به جا آورده زیرا نیت کرده که همین امسال حج نذری را به جا بیاورد. پس حج نذری واقع شده اما چیزی از میان رفته و آن اینست که باید حجة الاسلام را به جا بیاورد و این حجة الاسلام را به جا نیاورده است. دو سه روز قبل مثال به حج نیابی می‌زدیم. اینکه خودش واجب الحج است و اما مثلاً امسال پدرش مرده و حج بر ذمّه دارد و ورثه می‌گویند تو به حج برو . حال یک منفعتی برایش جلو آمده و قبول می‌کند که حج پدرش را برود. ما گفتیم گناه کرده اما حجی که برای پدرش به جا می‌آورد، درست است برای اینکه حج نیابی است و منهیٌ عنه هم نیست و باید حجة الاسلام را به جا می‌آورده و به جا نیاورده و کتک می‌خورد، اما حج نیابی او درست است.
در مانحن فیه نیز باید همین را بگوییم که حج نذری درست است اما چون حجة الاسلام که امسال باید می‌رفته به جا نیاورده، باید بگوییم تأخیر در وجوب فوری است و گناه دارد.
بعضیها راجع به نماز گفتند و تمسّک به یک روایت هم کردند؛ «أوّله رضوان، آخره غفران» و گفتند ولو اینکه وقت نماز ظهر از اول ظهر تا مغرب است، اما این فوراً و فوراً است و باید اول وقت نماز ظهر بخواند و اگر نخواند، معمولاً در رساله‌ها می‌گویند فضیلت از بین رفته و اما بعضیها روی این «أوله رضوان و آخره غفران» فتوا دادند و گفتند اگر بخواهد بدون عذر نماز را عقب بیندازد به آخر وقت، گناه است. نماز فوری است تا آخر وقت که اداست، اما برای تأخیرش گناه هست. بعضیها به این آیه‌ی شریفه نیز تمسّک کردند که: (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ‌ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ‌) [1]؛ وای به کسی که بدون عذر در وقت نماز، غافل از نماز است. من نیز در بحثهای اخلاقی برای مردم، آیه را همینطور معنا می‌کنم، که در وقت نماز غافل از نماز است و کاری غیر از ان انجام می‌دهد. بعضی از فقها گفتند ولو وقت موّسع است، اما فوراً و فوراً است.
در مسئله‌ی ما نیز همین است، ولو فور است و باید این فور را انجام دهد، اما اگر فوراً به جا نیاورد و سال دیگر حج را به جا آورد، حجش صحیح است اما گناه کرده است و تأخیر در وجوب فور کرده است.
در مانحن فیه نیز این حج نیابی را به جا آورده و نیت حج نیابی برای پدرش کرده و اما حجة الاسلام خودش را به جا نیاورده و در این صورت حج نیابی درست است و حجة الاسلام او نیز در سال دیگر درست است و اما فور حجة الاسلام از بین رفته و آن عقاب دارد. لذا در حج نذری هم بگوییم اگر کسی نذر کرد که در سالی که مستطیع است و حتی در وضع فعلی همه‌ی کارهای حج را کرده و بلیط هم کرده و به نام حجة الاسلام اسم نوشته و اما الان دم رفتن، پسرش دم مرگ رفت و این نذر کرد که خدایا بچه‌ام را نذر کن و ما امسال به حج نذری می‌رویم، «لله علیّ ان أحج». ما می‌گوییم این حج درست است.
لذا دو اشکال پیدا می‌شود. یکی اینکه گفتند نذر باید رجحان داشته باشد و این رجحان ندارد و می‌خواهد به جای وجوب فور باید و رجحان ندارد. راجع به این سابقاً مباحثه کردیم و مرحوم سید فرمودند اصلاً اصل نذر مکروه است و چه کسی گفته نذر باید رجحان داشته باشد. روایت هم داریم که تو اینقدر واجب داری و اگر راست می‌گویی واجبات خودت را به جا بیاور و نمی‌خواهد واجب روی واجب بتراشی. لذا مرحوم سید جواب دادند و گفتند اصلاً اینکه می‌گویید خود نذر باید رجحان داشته باشد، اینطور نیست و قسم و عهد و نذر، لاأقل اگر این باشد، مستحب نیست.
این یک حرف بود که دو سه روز قبل مباحثه کردم و مرحوم سید فرمودند و ما هم قبول کردیم که مرحوم سید فرمودند نذر لازم نیست که رجحان داشته باشد.
یکی هم اینکه در همین رجحان گفتند قصد قربت می‌خواهد و مرحوم سید این را نیز جواب دادند و فرمودند اینطور نیست و اصلاً واجب توسّلی است و نذر و قسم و عهد واجب توسلی است و تعبدی نیست.
بعد حرف می‌آید روی متعلقات نذر که در اینجا هم بعضی از محشین گفتند متعلق نذر باید رجحان داشته باشد و این که می‌خواهد نذر کند، می‌خواهد روی امر حرامی نذر کند. می‌گوییم امر حج است و حج حرام نیست و آن راجع به فوریت است که حرام و حلال در آن می‌آید یعنی فور حج واجب است و اما خود حج منهیٌ عنه نیست تا بگویید نهی در عبادات است و نهی در عبادات موجب فساد است. مثلاً به او می‌گویند حج نذری را نرو برای اینکه به حجة الاسلام بروی و نه اینکه حج نذری نرو برای اینکه می‌خواهی کار حرامی به جا بیاوری. در اینجا می‌خواهد یک امر تعبدی را که فوری است، فور آن را بزند. لذا خود حج که متعلق نذر است، رجحان دارد و نهی در عبادت هم نیست و نهی در وصف و فور است و اگر شما خیلی بتوانید کار کنید، بگویید اجتماع امر و نهی است و مبعد است و نمی‌توان مقرب باشد و اما اینکه بعضی از محشین فرمودند این منهیٌ عنه است زیرا متعلق نذر باید رجحان داشته باشد و این رجحان ندارد. می‌گوییم متعلق نذر حج است و حج رجحان دارد. حال اگر بخواهید بگویید که این حج حرام است، باید به واسطه‌ی وصفی از اوصافش باشد و یا به واسطه‌ی فور یا تأخیرش باشد و اما خود حج خوب است. مثل نماز و نگاه کردن به نامحرم است. حتی قدری بالاتر مانند نماز در خانه‌ی غصبی است. این نهی در عبادت نیست و کسی نگفته نهی در عبادت است مگر کسی که در باب اجتماع امر و نهی، آن نهی را مقدم بیندازد، مانند مرحوم آخوند در کفایه که در باب اجتماع امر و نهی امتناعی هستند، فرمودند اصلاً امر نیست و نهی بالفعل است. یا مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که می‌گوید مبعد است و نمی‌تواند مقرب باشد و اما کسی بگوید این منهیٌ عنه است و مثل نهی در عبادت است و یا مثل «دع الصلاة ایام اقرائک» که به خانم حائض می‌گویند نماز نخوان و امر روی نماز آمده و در اینجا بگویید نهی در عبادت است و موجب فساد است و بگویید مبعد است و نمی‌تواند مقرب باشد، اما الان حج نذری این نهی در عبادت نیست و حج هم رجحان دارد وبرای نذرش هم رجحان لازم نیست تا چه رسد که بگوییم قصد قربت می‌خواهد. فقط یک چیز باقی می‌ماند و آن اینست که این باید حجة الاسلامش را به جا بیاورد و اما احساساتی شده و برای اینکه پسرش خوب شود، برای شفای بچه‌اش نذر کرده و آنگاه نذرش را به جا می‌آورد. حال حجة الاسلامش باقی مانده و یک سال عقب انداخته شده است. اگر بخواهیم مثالی بزنیم که مورد تصحیح همه‌ی فقها باشد، واجب الحج است و اما او را به حج نمی‌برند. مثل اینکه الان یکی از ما بخواهیم واجب الحج شویم، ما را به حج نمی‌برند بلکه برای 20 سال آینده اسم نویسی می‌کنند. حال واجب الحج است و اما او را به حج نمی‌برند و مانع دارد. حال این شخص می‌تواند به حج نیابی برود یا نه؟!
بله، همه‌ی فقها و همه‌ی محشین بر عروه گفتند که می‌تواند برود برای اینکه برای حجة الاسلام مانع دارد و حج نیابی و نذری و استحبابی به جا می‌آورد و اشکالی هم ندارد.
اشکالی که آقایان کردند و گفتند نمی‌شود، اینست که گفتند نذر باید رجحان داشته باشد و می‌گوییم نذر نباید رجحان داشته باشد بلکه مکروه هم هست. می‌گویند در نذر قصد قربت می‌خواهد و ما می‌گوییم واجب مطلق نیست و قصد قربت نمی‌خواهند. گفتند متعلقش منهیٌ عنه است و می‌گوییم متعلق منهیٌ عنه نیست برای اینکه متعلق منهیٌ عنه مثل آنجاست که نهی روی اصل عبادت بیاید و مانند «دع الصلاة ایام اقرائک» است و اما اگر نهی برای معارض آمد. یعنی به او بگویند حج نذری به جا نیاور برای اینکه باید حجة الاسلام به جا بیاوری. می‌گویند معارض دارد، پس این حج را به جا نیاور و آن حج را به جا آور. حال این می‌خواهد حج نذری به جا بیاورد . یعنی می‌خواهد امر خدا را زیر پا بگذارد و امر خدا فوریت در حجة الاسلام است و اما خود حج منهیٌ عنه نیست و او هم نمی‌خواهد زیر پا بگذارد. بنابراین اگر حج را به جا آورد، گاهی «لمانعٍ» حج را به جا می‌آورد. مثل اینکه نمی‌تواند به حجة الاسلام برود و گاهی هم احساساتی شده و غفلت داشته و گاهی هم عمداً به راستی می‌خواهد مخالفت کند و می‌گوید گرچه خدا به ما گفته امسال حج به جا بیاور، اما امسال یک پول حسابی برای حج نیابی به دست میآوریم، پس حج نیابی را امسال به جا می‌آوریم و بعد حجة الاسلام را به جا می‌آوریم.
بنابراین مسئله‌ی امروزمان اینست که فرمودند اگر واجب الحج باشد و حج نذری را قصد کند، هر دو درست است. عبارتی که هست، اینست که: «اذا نذر الحج و کان علیه حجة الاسلام فنوی حجة الاسلام تداخلا» هر دو حج درست است. زیرا گفتند مانعی ندارد که روی واجبات نذر شود و یا روی محرمات نذر شود یعنی برای ترک محرمات نذر کند. این حرف خوب است در جائی که نذرش نذر روی حجة الاسلام باشد و اما اگر نذر روی حجة الاسلام نباشد و حج نذری باشد یعنی توجه دارد که امسال باید به حجة‌الاسلام برود و اما به خاطر فرزندش نذر کند که امسال به حج نذری برود، آیا این درست است یا نه؟!
مشهور در میان فقها می‌گویند این حج باطل است و ما گفتیم این حج صحیح است.
ظرف مانع شده که چیز دیگری به جای آن بنشیند و حال این مخالفت با این ظرف و مظروف می‌کند. حتی مثال زدم که در ماه مبارک رمضان روزه‌ی خودش را نمی‌گیرد بلکه روزه‌ی نیابی می‌گیرد، به چه دلیل باطل است!
این آقا چون روزه‌ی خودش را نگرفته باید کفاره بدهد و کار حرامی کرده است اما ماه مبارک رمضان ظرف برای روزه‌ی ماه رمضان بوده و این ظرف را برای واجب دیگری قرار داده یعنی یک واجب یا مستحب دیگری در این ظرف آورده است. حال چرا این مستحب باطل باشد!
در اینجا کتک می‌خورد و حتی در حق الناس هم بگویید کتک می‌خورد. مثلاً در خانه‌ی غصبی نماز می‌خواند. می‌داند که غصب است و صاحبش راضی نیست و در اینجا ظرف نمازش غصبی می‌شود. آقایان می‌گویند نماز باطل است و اما می‌گوید مبعد است و نمی‌تواند مقرب باشد و این را می‌برند در باب اجتماع امر و نهی. اگر کسی در باب اجتماع امر و نهی مانعی باشد، مانند مرحوم آخوند در کفایه، آنگاه نماز باطل است و اما اگر شما مجوزی شدید، و این مکان نمازگزار غصبی شد، در نماز قصد قربت هست و مابقی شرایط نماز هم هست و فقط این ظرف باید مباح باشد و الان غصبی شده است. حال چرا نماز باطل باشد!
یک دفعه می‌گویید این مبعد است و نمی‌تواند مقرب باشد و این برمی‌گردد به باب اجتماع امر و نهی و ما می‌گوییم مانعی ندارد چیزی مقرب من جهة مبعد من جهة آخر باشد و در میان مردم هم زیاد داریم که یک چیزی مقرب من جهة مبعد من جهة اخری است. اما یک دفعه می‌خواهید نهی در عبادت درست کنید و ما در این اشکال داریم که نمی‌شود نهی در عبادت درست کرد. برای اینکه عبادت منهیٌ عنه نیست و ما لاتغصب داریم و لاتصلی نداریم. هرکجا لا تصلی باشد، نهی در عبادت است و موجب فساد است و هرکجا لاتصلّ نباشد، نماز صحیح است و اما به خاطر غصبش که گفته لاتغصب، کتک می‌خورد. حال در ماه مبارک رمضان روزه نمی‌گیرد و اما زیاد قرآن می‌خواند. مسلم کسی نگفته که قرآنش اشکال دارد. درحالی که این ظرف مختص به روزه‌ی ماه رمضان بوده است. این تخلف کرده و کتک هم دارد و چون روزه نگرفته، کفاره هم دارد، اما چرا این قرآن خواندن او باطل باشد! بنابراین در مسئله‌ی ما اینطور شد که اگر در حج نذری یک دفعه بگوید من «لله علی» حجة الاسلام به جا بیاورم، این خیلی عالیست و تأکید در وجوب می‌شود و تأکید در وجوب به واسطه‌ی نذر و قسم و عهد اشکال ندارد. مانند تأکید در حرمت که به راستی تصمیم می‌گیرد «لله علی» من غیبت نکنم و یا «لله علی» من سیگار نکشم. همینطور که آن منعقد می‌شود، این هم به طور عالی منعقد می‌شود. اما یک وقت می‌گوید من می‌خواهم فقط حجة الاسلام به جا بیاورم، آنگاه حج نذری او به ذمّه‌اش می‌ماند، چنانچه اگر حج نذری را به جا بیاورد، که در اینجا دو واجب دارد یکی حجة الاسلام که خدا واجب کرده و یکی هم حج نذری که خودش برای خودش واجب کرده است و الان در یکسال نمی‌تواند به جا بیاورد و حجة الاسلام را در امسال به جا می‌آورد و حج نذری را سال دیگر به جا می‌آورد. اگر برعکس کرد، آنگاه می‌گوییم حجة الاسلامش درست است و حج نذری او هم درست است. حج نذری درست است برای اینکه نذر کرده است و مانعی هم ندارد و مانعش اینست که آن ظرف را باید برای حجة الاسلام قرار می‌داده و برای حج نذری قرار داده است. اگر شما اشکال کنید باید روی همه‌ی مثالها اشکال کنید. مثل اینکه عمداً روزه نمی‌گیرد و عمداً قرآن می‌خواند و می‌داند روزه نیست و می‌داند که این ظرف یعنی ماه رمضان برای روزه گرفتن است. حال در این ظرف نماز قضا و قرآن برای خودش می‌خواند و یا نماز استیجاری می‌خواند. شما باید برگردانید به باب اجتماع امر و نهی و باب اینکه مبعد نمی‌تواند مقرب باشد. ولی اشکالی که من دارم اینست که قالب محشین بر عروه مجوزی هستید و اما وقتی به اینجا می‌رسند مانعی می‌شوند. یعنی می‌گوید این قرآن خواندن و نماز در غصب حرام است و من جمله این حجة الاسلامی که به جا می‌آورد حرام است و فاسد هم هست.
حتی کمی بالاتر روید و بگویید امر هم ندارد. اگر ملاک درست کردید و محبوبیت درست کردید، می‌گویید باز هم صحیح است. قدری بالاتر حرف کاشف الغطاء یعنی ترتّب، که معنای این ترتب چیز خوبیست و عرفی نیز هست و در خیلی جاها واقع می‌شود و اینکه می‌بینید مرحوم آخوند اینقدر روی این ان قلت قلت می‌کند که این را رد کند، اما خود مرحوم آخوند توجه دارند که این معنای عرفی است. اما چون مرحوم میرزای بزرگ با مرحوم آخوند مباحثه و ان قلت قلت داشتند، همان ان قلت قلتها در کفایه آمده و الاّ ترتّب یک امر عرفی است. البته امر نیست و نهی است و مثلاً به او می‌گویند روزه‌ی ماه رمضان بگیر و اگر نمی‌گیری، لاأقل در ماه رمضان قرآن بخوان. این یک امر عرفی است و همه می‌گویند خیلی خوب است. اما اگر بگویند روزه‌ی ماه رمضان را بگیر و اگر نگرفتی، حق نداری قرآن بخوانی و یا نمی‌توانی نماز استیجاری بخوانی، آنگاه عرف این را نمی‌پسندد. همه‌ی اینها در یک باب است و هرکجا نهی در عبادت باشد، موجب فساد است و هرکجا نهی در عبادت نباشد، اجتماع امر و نهی است و موجب فساد نیست مگر در باب اجتماع امر و نهی امتناعی شوید و ترتّب را قبول نداشته باشید، مگر آن بحثهای اصولی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo