< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

92/12/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجّ قِران

فرمودند در حج قِران که باید هَدی او همراه او باشد، از وقتی که مُحرم می‌شود تا وقتی که به قول قرآن هَدی را به محلّش می‌رساند یعنی قربانی می‌کند. سابقاً فرمودند این حج قِران با حج اِفراد تفاوتی ندارد و فقط افضلیتش برای اینست که حج اِفراد هَدی ندارد و این علاوه بر اینکه هَدی دارد و هَدی هم از وقت احرام تا وقت قربانی همراهش است و افضیلتش به خاطر همین است اما در اینجا می‌فرمایند که به واسطه همین هَدی می‌تواند تلبیه بگوید و مُحرم شود. مُحرم شدن نیز اینست که لباسهای احرام را به نیت احرام و حج بپوشد و لبیّک بگوید. آنگاه مابقی از مستحبات است. حال در این حج قِران می‌فرمایند بعد از پوشیدن لباس، اگر یکی از این سه کار را بکند، محرم می‌شود. یکی اینکه لبیک بگوید یعنی لباسهایش را بپوشد و مانند حج اِفراد یا تمتع یا عمره مفرده، بعد از پوشیدن لباس، لبیّک بگوید. یک وجهش هم اینست که این هَدی را بنمایاند بر اینکه من می‌خواهم حج قِران به جا آورد. یعنی علاوه بر نیت، اظهار کند. سوم اینکه شعار داشته باشد که قران هم هر سه را متذکر است و در اینجا هم متذکرند که شعار داشته باشد و شعارش هم به اینست که کمی از بدن این هَدی را خون بگیرد و بعد صحبت می‌کنیم که آیا می‌تواند با آمپول خون بگیرد یا باید زخمش کند. که ما عقیده داریم که می‌تواند خون بگیرد و مثلاً آن خون را به پیشانی هَدی بمالد و با این کار و با این شعارش بنمایاند که من مُحرم شدم به احرام حج قِران. در مسئله روایات زیادی هست و اختلاف نیست و معمولاً قدماء و متأخرین هر دو متعرض این مسئله شدند. حال یکی از آن روایات را می‌خوانم.

روایت 20 از باب 12 از اقسام حج:
صحیحه عن معاوية بن عمار عن ابى عبد الله عليه السلام قال: يوجب الاحرام ثلاثة اشياء التلبية والاشعار والتقليد. [1]
در حج قِران سه چیز موجب احرام می‌شود. البته به وضوح باقی گذاشته است. یعنی بعد از پوشیدن لباس و تا لباس را نپوشد، نمی‌شود که حج محقق شود.
یکی اینکه تلبیه می‌گوید و یکی هم یا اشعار می‌کند به خون گرفتن و یکی هم می‌نمایاند و گوسفند را به دنبال خودش تقلید می‌کند مثلاً افسار بز را می‌گیرد و در دست می‌گیرد به عنوان اینکه مُحرم شدم، آن را می‌برد. لذا اختلافی در مسئله نیست و حرفی هم ندارد و همینطور که در مناسک هم آمده، به قول امام «سلام‌الله‌علیه» در اینجا می‌فرمایند:
فإذا فعل شيئا من هذه الثلاثة فقد احرم وان لم يتكلم بقليل ولا كثير. [2]
اصلاً اگر لبیک هم نگوید حجش به اشعار و تقلید متحقق می‌شود. البته خیلی خلاف احتیاط است اما علی کل حالٍ امام «سلام‌الله‌علیه» فرمودند و کسی هم اختلاف ندارد و مسئله خیلی اهمیت ندارد برای اینکه کم پیدا می‌شود و آدمی خیلی بی حال و بی روح می‌خواهد که مثلاً در مسجد شجره با آن حالی که دارد، لباسهایش را بپوشد و ساکت باشد و هیچ نگوید. این خیلی کم پیدا می‌شود. لذا مسئله قلیل الجدواست و قلیل الوجود است و اما مسئله اینست.
مسئله‌ای که یک بغرنج در فقه ما شده است و مسئله‌ی مشکلی است و من ندیدم کسی این مسئله را درست حل کرده باشد و تحویل ما داده باشد. صاحب جواهر با آن تمحل فقهی و با آن تحقیق و تدقیق، در اینجا ده ـ بیست روایت نقل کردند و روایتها متعارض و از نظر معنا بعضی از آنها غیرمتفاهم و بدون اینکه دخالتی در روایتها داشته باشند، روایتها را همینطور نقل کردند و فهماندند اینکه محقق فرموده، درست فرموده درحالی که خودشان می‌گویند 4 قول در مسئله هست و همه این 4 قول از افراد بزرگی نظیر شیخ مفید و شیخ طوسی و محققین و شهیدین و من جمله خود صاحب جواهر است.
مسئله دیروز ما مسئله واضح و خوبی بود و ادعای اجماع هم روی آن کرده بودند و تمام شد و اینکه در حج اِفراد بلکه در حج قِران، این می‌تواند عمره را در حالی که باید بعد به جا آورد اما مقدم بیندازد. درحالی که در حج اِفراد باید اول حج باشد و بعد عمره و این می‌تواند بدون ضرورت عمره را مقدم بیندازد و البته تقصیر نکند یعنی طواف و سعی بین صفا و مروه را مقدم بیندازد. دیروز روایت خواندیم که امام «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند والله می‌تواند این کار را بکند. گفتم ادعای اجماع هم شده و صاحب جواهر ادعای اجماع کردند و از مسئله گذشتیم که حج اِفراد از عناوین قصدیه می‌شود. اگر نیت کند به اِفراد آنگاه اِفراد می‌شود و اگر نیت اِفراد نکند، یا برمی‌گردد به حج قِران یا باطل و یا اگر ضرورتی در کار باشد، برمی‌گردد به حج تمتّع.
این مسئله چیزی نداشت و اختلاف هم در آن کم بود اما یک فرعی در اینجا پیدا شده و این فرع همه را به دردسر انداخته است و اینست که گفتند وقتی که طواف را انجام می‌دهد، وقتی طواف تمام شد، تلبیه بگوید و بعد هم گفتند آن تلبیه به منزله احلال و به منزله تقصیر است. لذا مثلاً 7 دور طواف کرده و 7 مرتبه این حج را زیر و رو کند. در این مسئله 4 قول است. یک قول گفتند اصلاً جایز نیست و یک قول گفتند جایز است و برای هر طوافی یک تلبیه می‌خواهد و آن تلبیه موجب احلال می‌شود و بعضی هم گفتند تلبیه نمی‌تواند موجب احلال شود و اما گفتنش واجب است و مثل شیخ مفید که ادعای وجوب تکلیفی کرده و اینکه واجب است و باید بگوید و مرحوم محقق در اینجا فرمودند احلال پیدا نمی‌شود اما مستحب است که بعد از نماز طواف، تلبیه بگوید. یعنی مثل اینکه مرحوم محقق از این ده ـ بیست روایت متشتت و متفرق یک حکم فهمیدند. حال آیا این حکم تکلیفی است و مثل شیخ مفید اصرار کردند که این حکم تکلیفی است اما عبارت محقق اینست و همه در عبارت محقق مانند که چطور معنا کنند. اگر مطالعه کرده باشید مرحوم صاحب جواهر تقریباً دو سه جا تقریباً یک صفحه درباره احتمال‌های کلام محقق صحبت کردند. گفتند ممکن است محقق این را اراده کرده باشند یا آن را اراده کرده باشند.
عبارت مرحوم محقق اینست:
لایجب التلبیه بعد الطواف
آن مسئله‌ای که گفتیم در حج اِفراد می‌تواند طوافش را مقدم بیندازد، «لایجب التلبیه بعدالطواف». در همین جا بعضی از بزرگان گفتند حج اِفراد و قران و تمتع و همه اینها همین است و مخصوصاً اگر طواف را مقدم بیندازد یا بخواهد طواف مستحبی انجام دهد باید تلبیه بگوید، مرحوم می‌فرمایند گفتن تلبیه لازم نیست و می‌تواند طوافش را به جا آورد و البته طوافی که اینجا می‌گویند سعی بین صفا و مروه نیز هست یعنی تقریباً یک عمره برای اینکه عمره دو چیز است، یکی طواف و یکی سعی بین صفا و مروه است. آنگاه تقصیر یک چیز مستقلی برای خودش است. اگر کسی بخواهد از حج بیرون بیاید، باید تقصیر کند. یا در جایی که طواف نساء هست باید طواف نساء به جا آورد، لذا طواف نساء جزء حج نیست و خود تقصیر هم جزء حج نیست بلکه انسان را از حج بیرون می‌برد. لذا معمولاً این طوافی که در روایتها آمده و در کلام قوم آمده که «لایجب التلبیه بعد الطواف»، فقط طواف را نمی‌گویند چون در بعضی از روایات اسم سعی هم آورده شده است و بلکه بعضی اوقات سعی فقط در روایات آورده شده است. لذا مثل اینکه مسلم پیش صاحب جواهر است که مراد از طواف یعنی طواف و سعی بین صفا و مروه. حال مرحوم محقق می‌فرمایند:
لایجب التلبیه بعد الطواف فی المفرد و القارن فی حج الواجب أو المندوب.
که ما این را نمی‌فهمیم. اگر جایز باشد پس چرا در حج تمتع نباشد. اگر در حج اِفراد می‌تواند این کار را بکند، در حج تمتع هم می‌تواند. چه فرقی کرد که این مسئله را اختصاص دادند به حج اِفراد و قارن و بعضی هم گفتند مختص به اِفراد گفتند و اینکه در قِران نمی‌شود. مرحوم شیخ طوسی در بعضی از کتابهایشان می‌فرمایند مسئله مختص به حج اِفراد است و راجع به قِران نمی‌آید و در قِران نمی‌تواند طواف کند چه رسد به اینکه لبیک بگوید و امثال اینها. ولی کسانی که مثل محقق می‌فرمایند که «لایجب التلبیه بعد الطواف فی المفرد و القارن فی حج الواجب أو المندوب»، به مرحوم محقق عرض می‌کنیم که مُفرد و قارن ندارد و آن مسئله‌ی قبلتان در حج اِفراد بود و صحبت کردیم و اما اینجا یک مسئله مستقلی است و باید بگویید «لایجب التلبیه بعد الطواف فی الحج حتی فی العمره و ما قیل انّه یجب التلبیه...» که این هم شهرت است و شهرتش هم خیلی بزرگ است و روایاتش هم خیلی فراوان است اما چون در نظر مرحوم محقق ناتمام بوده، می‌فرماید: و ما قیل من انّه یجب التلبیه فالحق لایجب و لا یحلّ. این اشاره به اینست که بسیاری گفتند در وقتی که تلبیه را می‌گوید به منزله تقصیر است. همینطور که در بعضی از روایات هم دارد که امام «سلام‌الله‌علیه» موهایش را چیدند. لذا مرحوم محقق می‌فرماید «فالحق لایجب» و به واسطه این تلبیه هم این مُحلّ نمی‌شود. مُحلّ شدن تقصیر می‌خواهد. بعد این جمله «ولا یحلّ الاّ بالنیة» را نمی‌دانیم مرادشان یعنی چه. برای اینکه نیت احلال که کسی را مُحلّ نمی‌کند و نمی‌دانیم، مرحوم صاحب جواهر هم در دو سه جا می‌خواسته نیت مرحوم محقّق را معنا کند و اما نشده است. اما عبارت مرحوم محقق اینست که نیت است که احلال می‌آورد یعنی انسان را از حج بیرون می‌برد و از عمره بیرون می‌برد اما تلبیه نه. درحقیقت مرحوم محقق باید فرموده باشند «فالحق لایجب و لا یحلّ الابتقصیر و یا الاّ به طواف نساء». برای اینکه دو چیز است و ما بیش از این دو چیز نداریم. برای اینکه یا طواف نساء او را از حج بیرون می‌برد و یا تقصیر. آنگاه به جای این فرمودند «لایحلّ الاّ بالنیة» و بعد معلوم می‌شود که مرحوم محقق در روایتها مانده و یک قدر متیقن از روایتها گرفته اما استحباباً. می‌فرمایند: «لکن الاولی تجدید التلبیه عقیب صلاة الطواف» و نمی‌دانیم مرادشان از صلاة طواف، طواف نساء است یعنی تلبیه جای تقصیر را بگیرد! البته تقصیر هم نمی‌خواهد برای اینکه وقتی نمازطواف را به جا آورد، خود به خود از نماز بیرون می‌رود. لذا نمی‌دانیم مرادشان از صلاة طواف چیست. آیا مرادشان اینست که طواف را در وسط به جا آورده و یا طواف را مقدم انداخته و طواف اول یا دوم و سوم او را محل نمی‌کند بلکه نماز طواف را هم بخواند، آنگاه مُحلّ می‌شود. می‌فرمایند «لکن الاولی تجدید التلبیه عقیب صلاة الطواف». اما حالا این «عقیب صلاة الطواف» تجدید تلبیه کند، معنایش اینست که مُحلّ می‌شود، یعنی به واسطه تلبیه این مُحل می‌شود و این مثل تقصیر است! چون احتمالش هست پس خوب است که تلبیه بگوید و معنایش اینست که تلبیه بگوید بدون اینکه تلبیه کاری انجام دهد. باید مرحوم محقق این را فرموده باشند تا بشود اولی یا مستحب. و الاّ اگر احتمال این باشد که بعد از نماز طواف، تلبیه بگوید یعنی به منزله تقصیر است، پس برای کارهای بعدی چه کند؟! برای کارهای بعدی دوباره باید مُحرم شود. یعنی تلبیه گفته و احلال پیدا شده و الان باید مُحرم شود و بگوییم مثلاً لباس پوشیده و لباس پوشیدن که لازم نیست و آنگاه لبیک بگوید و با لبیک دوباره وارد حج می‌شود. در حقیقت با طوافش از حج بیرون آمده و با لبیکش وارد حج شده است. این خلاصه حرف مرحوم محقق است که هرکسی به گونه‌ای معنا کرده و من خیال می‌کنم اگر اینطور معنا کنیم، بهتر است اما کلام مرحوم محقق صاف نیست. حال من تا به حال کلام صاف ندیدم. من همیشه آنوقتها حج گفتم و در آن زمان نیز در این مسئله گیر بودیم، هم شاگرد و هم استاد و آن هم مثل آقای داماد؛ و علی کل حالٍ این مسئله بغرنجی است. حال چیزی که باید به آن توجه داشته باشیم، من روی این اصل مسئله مشکل یک اشکالهایی دارم و ما اگر بخواهیم وارد روایات و اقوال شویم و خودمان فتوا دهیم، باید اول این اشکالات را برطرف کنیم.
اشکال اولش اینست که: «ان الاحلال لایکون الاّ بالتقصیر فی العمرة او بطواف النساء فی الحج». باید در عمره حج، تقصیر کند و آنگاه مُحل می‌شود. در عمره مفرده که طواف نساء هم می‌خواهد. لذا دو چیز موجب احلال در حج ماست و ما در اینجا بخواهیم چیز سومی درست کنیم و بگوییم تلبیه موجب احلال حج است، لذا اینکه طواف را انجام می‌دهد و مُحل می‌شود، باید یک احلال سومی درست کنیم و چنین چیزی در فقه‌مان نداریم و اصلاً کسی نمی‌تواند به چنین چیزی ملتزم شود. در احرام و احلال صحبت می‌کنیم که آنچه انسان را وارد حج می‌کند، احرام است و آنچه انسان را خارج از حج یا عمره می‌کند، یا تقصیر است و یا طواف نساء است. حال در اینجا بگوییم این با جلو انداختن طواف و سعی بین صفا و مروه از حج بیرون می‌رود. ملتزم شدن به این مشکل است و گمان نکنم کسی بگوید. حال آیا کسی می‌تواند بگوید اگر ملتزم به حرف شود و محل شود، پس باید همه چیز برای او حرام باشد حتی زن. لذا من حرف محقق را معنا می‌کنم و می‌گویم این ایرادها به حرف محقق وارد است و باید این ایرادها را رفع کنیم.
لذا اگر مُحل شد، همه چیز برایش حلال است، حتی جماع. آیا کسی می‌تواند ملتزم شود و بگوید اگر طوافها را جلو انداخت، می‌تواند مقاربت هم بکند و همه کفارات برایش حلال است و بعد از اینکه همه حلال شد، دوباره با لبیّک گفتن، محرم می‌شود. هیچکس نمی‌تواند به این ملتزم شود. چه کسانی که مثل مرحوم محقق می‌گویند مستحب است و چه کسانی که می‌گویند واجب است، باید دست از این بردارند که احلال و ورود به حج به واسطه تلبیه است. آنگاه صحبت کنیم و ببینیم که آیا این تلبیه مستحب است یا واجب است و یا وجوب تکلیفی و یا وجوب وضعی است. ولی تا این دو ایراد را درست نکنیم، نمی‌شود. لذا من نوشتم 1ـ ان الاحلال لایکون الا بتقصیر فی العمره او بطواف النساء، 2ـ والاحلال بمجرد طواف و السعی لامعنا له. و اینها که می‌گویند طواف و سعی را به جا بیاورد و باید لبیک بگوید برای اینکه مُحل شده، نمی‌توانیم به این ملتزم شویم. اگر روایتها را اینطور معنا کنیم یک استنکار عرفی بلکه شرعی بلکه فقهی جلو می‌آید که انسان به واسطه اینکه طواف را در عمره مفرده جلو انداخته، یکی از طوافها را که به جا آورد، مُحل می‌شود. اگر تلبیه بگوید، مُحرم می‌شود و دوباره با طواف دوم مُحل شد و دوباره اگر تلبیه بگوید، مُحرم می‌شود. و تقریباً 7 مرتبه مُحل و مُحرم شد و روایتها هم می‌گوید و خیلی از فقها هم فرمودند.
وقت ما گذشت و من تقریباً 7 اشکال دارم به این مسئله بغرنج و تا این 7 مسئله درست نشود، نباید وارد مسئله دیگری شد. 2 اشکال را گفتیم و 5 مسئله هم برای فرداست و فردا هم روز آخر است و ان‌شاءالله شما در این تعطیلات خوب این را درست می‌کنید. و بعد از تعطیلات درباره مواقیت صحبت می‌کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo