< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شرایط احرام

فرمودند کیفیت احرام 3 قسم است. قسم اول نیت، قسم دوم پوشیدن دو قطعه لباس و قسم سوم تلبیه اربعه.
خدا قسمت همه کند که با هم بگوییم لبیک، اللهم لبیک.
درباره نیت قبلاً در همین باب احرام، مرحوم محقق صحبت کردند و حال چه شده که دوباره این نیت را جلو آوردند، البته هفت ـ هشت مسئله هم مترتب بر آن کردند. فرمودند اگر احرام بدون نیت شد، این احرام باطل است. معنای نیت را سابقاً گفتیم در همه جا توجه به عمل است. بلکه علت تامه و علت اخیر همین نیت است. مثلاً به میقات می‌رود و آمده برای اینکه عمره مفرده به جا بیاورد. مقدماتش را فراهم کرده، مثل غسل کردن و نظافت و آوردن لباس و غیره. بعد تصور می‌کند محرم شدن را و آن تصور موجب می‌شود تصدیق کند که این احرام واجب یا مستحب و خوب است. وقتی تصدیق کرد، شوق پیدا می‌شود که این احرام را انجام دهد و عزم پیدا می‌شود، لذا اراده می‌کند. وقتی اراده کرد، این علت برای عمل است و عمل متحقق می‌شود. حتی تفکیک اراده از مراد هم ممکن نیست و به اراده مثلاً اگر واجب دوم پوشیدن لباس باشد، لباسها را می‌پوشد و اگر قبلاً لباسها را پوشیده تا اراده می‌کند، می‌گوید اللهم لبیک. آن تصور و تصدیق و شوق و عزم و اراده را نیت می‌گوییم. معمولاً فلاسفه و اهل منطق می‌گویند همه علت است و علت مرکب است از تصور و تصدیق و عزم و شوق و اراده است و این علت است و معلول فعل است که این اراده آن را ایجاد می‌کند. حال یا مرکب و یا اینکه شما بفرمایید تصور علت برای تصدیق است و تصدیق علت برای شوق است و شوق علت برای عزم است و عزم علت برای اراده و علت برای فعل است. وعلی کل حالٍ علت احرام، نیت است. اگر بخواهیم بریزیم در قالب فقهی، همینطور که فقها در همه جا فرمودند، توجه به عمل است. این توجه به عمل، عمل را ایجاد می‌کند. به این نیت می‌گوییم. گاهی عوامانه یا اینکه در خصوص احرام روایت داریم و بعضی هم روی آن فتوا دادند و گفتند به زبان هم بگویید. همان که در دل دارید و توجه به عمل است و می‌خواهید اللهم لبیک بگویید و آنچه وامی‌دارد اللهم لبیک بگویید، به زبان هم بگو. مثلاً بگو خدایا برای عمره مفرده یا برای مطلق عمره، احرام به جا می‌آورم که تو قبول کنی و اللهم لبیک، خدایا آمدم تا خدا هم جوابش را دهد که آفرینی که آمدی. اما این به زبان گفتن نیت نیست بلکه اظهار نیت است. مثل عوام مردم که می‌گوید دو رکعت نماز صبح به جماعت به جا می‌آورم قربة الی الله، گاهی هم عوام بازی درمی‌آورد و می‌گوید دو رکعت نماز پشت سر آقا شیخ حسین در مسجد فلان به جا می‌آورم قربة الی الله. اینها طوری نیست اما همه اینها اظهار مافی الضمیر است و مافی الضمیر توجه به عمل است و توجه به عمل همانست که در فلسفه به آن اراده می‌گوییم و علت تامه برای وجود فعل است. این نیت است و مطالعه کردید که مرحوم صاحب جواهر خیلی نقلاً از دیگران راجع به این نیت صحبت کردند و اما همه آنچه را من گفتم، قبول دارند. کم پیدا می‌شود ضمیمه کند و بگوید به زبان هم بیاور. و اما اگر نیت فقط گفتنی باشد و اراده نباشد، لقلقه لسان است و اصلاً فعل ایجاد نمی‌کند. گاهی به زبان حرفهایی می‌زند اما اینکه موجب شود که محرم شود و اللهم لبیک بگوید و غیره، مثل آدمهای خُل و دیوانه و مثل بچه که می‌بیند مادرش می‌گوید اللهم لبیک و این هم می‌گوید اللهم لبیک. همه اینها لقلقه لسان است و اصلاً نیت نیست و نباید در فقه صحبت کنیم و نیت اگر لقلقه لسان شد، احرام باطل است. می‌گوییم اصلاً نمی‌شود که فقط لقلقه لسان باشد. البته می‌شود زبان تابع دل باشد اما دل نباشد و زبان باشد، معلوم است که نمی‌شود و معقول نیست.
گاهی توجه به عمل از ضمیر آگاه به ضمیر ناآگاه می‌رود و به آن علم اجمالی می‌گویند. معنای علم اجمالی در فلسفه همین است. در اصول ما علم اجمال یعنی علم دارد به اینکه یکی از دو لباسش نجس است. یک علم تفصیلی است که متعلق آن مردّد بین دو چیز است و به آن علم اجمالی در اصول می‌گویند اما در فلسفه به علم اجمالی، ارتکاز می‌گویند. آن ضمیر ناآگاه که وامی‌دارد ضمیر آگاه کار کن. گاهی ضمیر آگاه نیست. البته لفظ هست اما آگاه نیست و اگر از او بپرسند چه کار می‌کنی، می‌گوید نماز می‌خوانم. یعنی ضمیر ناآگاه، ضمیر اگاه می‌شود و همین که او را وامی‌دارد به طور غیرمتوجه حمد و سوره بخواند و رکوع و سجده کند، لذا فقها می‌گویند علم اجمالی در نماز کفایت می‌کند، ولو غافل از علم تفصیلی است، مثل نود درصد مردم به بالا در وقتی که نیت نماز می‌کند توجه دارد که چه کاری می‌کند، حال یا به نماز می‌آورد و یا نمی‌آورد و اما بعد حضور قلب نیست و حضور قلب یعنی توجه به عمل. نماز باید یک مکالمه بین عبد و مولا باشد و اما حضور قلب کم است. به اندازه‌ای کم است که یکی از بزرگان می‌گفت می‌خواستم در مدت عمرم دو رکعت نماز بخواند و تا حال نتوانستم. کم است که انسان از اول نماز تا آخر نماز توجه تفصیلی به عمل داشته باشد. و اما در ارتکاز و علم اجمالی همان توجه به عمل به ضمیر ناآگاه رفته و آن کار می‌کند، به طوری که اگر از او بپرسند چه می‌کنی، فوراً می‌تواند جواب دهد. باز در اینجا علت موجود است الاّ اینکه توجه به علت و اراده نیست.فقها می‌گویند علم اجمالی کفایت می‌کند و آنجا نماز باطل می‌شود که صرف لقلقه لسان باشد و عادت باشد و اگر از او بپرسند چه می‌کنی، نتواند بگوید و باید فکر کند و بگوید و در اینجا گفند نماز باطل است. برای اینکه توجه به عمل نیست، نه تفصیلی و نه اجمالی؛ و باید این توجه به عمل، یا تفصیلی و یا اجمالی، باشد. بنابراین لقلقه لسان هم اینطور است که گاهی از عادت سرچشمه می‌گیرد، لذا می‌شود خواب مسلط بر چشمش باشد و یا در حال احتزار باشد و ضمیر آگاه و ضمیر ناآگاه کار نکند بلکه عادت کار کند.
گفت دم مرگ شروع کرد به خواندن زیارت جامعه تا اینکه وسط زیارت از دنیا رفت. درحال کما بود و ضمیر آگاه و ناآگاه هم نبود اما این چون هر روز زیارت جامعه می‌خواند، برای او عادت شده بود و دیدیم که بعضیها خواب بر سرش مسلط است اما می‌گوید «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک». به این لقلقه لسان می‌گوییم که گاهی از عادت پیدا می‌شود و این نیت نیست. اگر فقها مرادشان از نیت در مقابل لقلقه لسان باشد که آن هم کم است و یک در هزار یا یک در میلیون است. در اینجا نیت نیامده و نماز باطل است و اما اگر مرادشان اینست که علم اجمالی هست و نه تفصیلی و توجه به عمل ندارد. برای اینکه نیت یعنی توجه به عمل و گاهی توجه به توجه داریم و تفصیلی است و گاهی این توجه از بین می‌رود و اما توجه به عمل در ضمیر ناآگاه هست. باید فرصتی پیدا شود و از او بپرسند و یا خودش متوجه شود تا آن علم اجمالی به علم تفصیلی تبدیل شود. ظاهراً در اینجا حرفی نداریم و سابقاً درباره آن صحبت کردیم و این قلت قلتها هم ظاهراً برای ما چیزی درست نمی‌کند و در همه جا من جمله در اعمال حج و من جمله در احرام، نیت می‌خواهیم و آن توجه به عمل است و لفظ نیست و گاهی هم لفظ همراه آن هست و خوب است و در باب حج می‌دانم که خوب است و اما در جاهای دیگر نمی‌دانم خوب هست یا نه. مثلاً ما و شما فضلا در وقت نماز بگویید دو رکعت نماز صبح به جا می‌آورم قربة الی الله، حال آیا این راجح یا مستحب است و یا خوب است! اگر توجه به عمل داشته باشید، نیت پیدا می‌شود و شاید اینکه ما به عوام یاد دادیم که بگویید دو رکعت نماز به جا می‌آورم قربة الی الله و یا روایات اهل بیت راجع به احرام که می‌فرماید بگو می‌خواهم محرم شوم به احرام عمره یا به احرام حج و اینکه خدایا تو قبول کن و بالاخره این دعاهایی که هست که می‌گوید نیت را به زبان بیاور، برای همین باشد که می‌خواهد توجه دهد به اینکه در وقتی که می‌گویی لبیک، مانند تکبیرة‌الاحرام است . تکبیرة الاحرام یعنی هیچکس و هیچ چیز در دل نیست جز خدا و معنای لبیک نیز همین است، یعنی خدایا از همه چیز بریدم و هیچ چیز و هیچ کس محرک من نیست به جز تو. و گفتن‌ها هم برای اینست که این حالت پیدا شود.
چند مسئله مترتّب بر این احرام شده است. مسئله اول اینست که اگر کسی مُحرم شد به احرام حج و عمره. مثلاً جاهل بود و گفت من این لباسها را می‌پوشم برای اینکه همه برای عمره تمتع باشد و هم برای حج باشد و لبیک هم گفت به عنوان دو احرام، آیا این احرام درست هست یا نه؟!
اختلاف عجیبی در فقه ما شده است. بعضیها گفتند این احرام عمره تمتع است و عمره‌اش درست است و بعد هم که عمره تمام شد، محرم می‌شود به احرام حج، و درحالی که این دو تا قصد کرده، خود به خود یکی می‌شود.
قول دیگر گفته اگر در أشهر حج باشد، این عمره، عمره حج می‌شود و اما اگر در أشهر حج نباشد، این عمره، خود به خود عمره مفرده می‌شود.
بعضی گفتند این عمره، عمره حج است و حج تمتع این بدل می‌شود به حج اِفراد، و هرکدام هم یک وجهی برای برای این حرف درست کردند. اما ظاهراً باید بگوییم این نیت باطل است. برای اینکه نیت کرده حج و عمره را با هم و ما قصد لم یقع و نمی‌شود احرام حج و عمره با هم موجود شود بلکه باید اول عمره تمتع را به جا آورد و تمام شود و بعد احرام حج جا دارد و در خود مکه است و امثال اینها و اصلاً دو امر متباین است. حال به قاعده «من قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد» بگوییم کار این به طور کلی باطل است. برای اینکه عمره تمتع نیست زیرا گفته احرام عمره و احرام حج و همچنین عمره حج نیست زیرا عمره حج شرایطی دارد و بعد هم باید عمره مفرده رابه جا بیاورد و بالاخره آنچه این قصد کرده اصلاً واقع نشده و نمی‌شود و آنچه واقع می‌شود اگر در اشهر حج باشد، عمره تمتع است و این قصد نکرده است و اگر در اشهر حج نباشد، آنچه واقع می‌شود عمره مفرده است و اصلاً برای عمره مفرده آمده است. لذا به قاعده «من قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد» بگوییم اصلاً کار این باطل است و باید دوباره به عنوان عمره تمتع و عمره برای حج نیت کند و لباس بپوشد و لبیک بگوید. ظاهراً باید اینطور بگوییم اما مرحوم صاحب جواهر خیلی مسئله را پیچانده که یکی از این عمره‌ها را درست کند و لذا خیلی این طرف و آن طرف زده که یکی از این دو مخصوصاً عمره تمتع را درست کند. مثلاً می‌گوید این که الان می‌گوید لبیک، واقع و نفس الامر عمره تمتع است، ولو این نیت دو تا کرده اما این خود به خود و قهراً بدون نیت، عمره تمتع واقع می‌شود. بنابراین عمره درست است و عمره تمتع هم درست است و عمره را به جا می‌آورد و بعد هم عمره حج را به وقت خودش به جا می‌آورد و یا اینکه عمره تمتع را به جا آورده و مثلاً روز ترویه در خانه خدا محرم می‌شود به احرام و اما غلط کاری می‌کند و می‌گوید محرم می‌شود به احرام حج تمتع و عمره تمتع و یا عمره مفرده.
مرحوم صاحب جواهر از دیگری هم نقل می‌کنند که این احرام، احرام حج می‌شود برای اینکه «وقع فی محله». می‌فرمایند نیت ترکیبی کرده برای اینکه هم نیت عمره کرده و هم نیت حج کرده و نیت حج او بیخود بوده مثل میرزا عبدالاضافه است و بیخود گفته اما اینکه بطلانش سرایت کند به احرام حجش و یا برعکس در عمره تمتع سرایت کند بطلان عمره حج او به عمره تمتع؛ وجهی ندارد و یک حرف درست و یک حرف غلط پیش هم آمده و آن حرف غلط هیچ و آن حرف درست واقع می‌شود. ولی ظاهراً این حرف درست ندارد. آنچه نیت کرده به معنای اینکه تصور کرده دو عمره به جا بیاورد و تصدیق کرده دو عمره به جا آورد و عزم و شوق و اراده به دو عمره است و گفته اللهم لبیک، به عنوان دو عمره. و اینکه شما می‌فرمایید یک صحیح و یک غلط پیش هم واقع شده،باید بگوییم دو غلط پیش هم واقع شده و دو صفر، یک نمی‌شود. ظاهراً اگر این را قبول کنید و همینطور که مرحوم محقق هم فرمودند و در میان این اقوال، این قول فساد را انتخاب کنیم، ظاهراً بهتر است. البته فرع هم فرع نادری است و اما اگر بخواهیم روی این فرع نادر حرف بزنیم، بهترین اقوال اینست که بگوییم این نیت نکرده است. برای اینکه باید نیت عمره تمتع کند و نکرده و نیت حج تمتع کند و نکرده بلکه یک نیتی کرده که نه حج تمتع است و نه عمره مفرده است. لذا فرمایش ایشان که از بعضی از بزرگان نقل می‌کند که ضمّ غلطی به یک صحیحی، طوری نیست. می‌گوییم اگر ضم یک صحیح به یک غلط باشد، املا غلط نیست و یک خط روی غلط می‌کشند اما اگر ضمّ دو غلط پیش هم باشد، آنگاه املا باطل است. شما اول صحت را درست کن و بعد بگو یک صحیح و یک فاسد. این نیت یک نحو وساطت دارد و روی دو تا بوده و نه روی یکی تا اینکه بگوییم یکی صحیح و یکی غلط. اگر کل واحد بود، حرفی بود اما کلُ واحد نیست و گفته محرم می‌شوم به عمره تمتع و حج تمتع، قربة الی الله. پس این برای هر دو اراده کرده و «ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد»، چنین چیزی نداریم و این باید نیت عمره مفرده کرده باشد و نکرده و لذا این فرمایش بعضی از بزرگان که صاحب جواهر هم به آن تمایل دارد، نمی‌توان درست کرد برای اینکه ضمّ صحیح به غلط نیست تا بگوییم یک صحیح و یک غلط پیش هم است و صحیح به جا و غلط بی‌جاست بلکه می‌گوییم دو غلط پیش هم است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo