درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/02/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
اگر کسی در صورت عذر یا جهل، لباس احرام نپوشد
بحث درباره این بود که در احرام نیت و لبس ثوبین و تلبیه میخواهیم و اشکال این بود که این لبس ثوبین آیا از ارکان احرام هست یا نه. از اینکه از تروک احرام است و اگر کسی نپوشد کفاره دارد و اگر کسی لباس بپوشد کفاره دارد، که بحثهایش بعد میآید. اما آیا این لبس ثوبین را اگر کسی نداشته باشد و تلبیه بگوید، احرام متحقق میشود یا نه. بالاخره بحث رسید به اینجا که یک سیره از پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین و همه مسلمانها چه سنی و چه شیعه بوده است و الان هم این سیره هست، چه از سنی و چه از شیعه. بنابراین آن اجماع و آن سیره به ما بگوید با نیت و پوشیدن دو لباس و تلبیه احرام متحقق میشود و اگر یکی از این سه نباشد، احرام تحقق پیدا نمیکند.
بحث امروزمان اینست که بفرمایید واجب و از ارکان است اما اگر کسی جهلاً یا نسیاناً و عذراً این لبس ثوبین نکرد، مسلّم است که احرام او صحیح است. اگر کسی نسیان کرد که آن دو لباس را بپوشد و یا جاهل به مسئله بود یا معذور بود از اینکه آن دو لباس را بپوشد و مجبور بود که لباسهای خودش را بپوشد، مسلّم است که به تلبیه، احرام متحقق میشود. تلبیه را در همان حالت لبس ثوبین میگوید و نیت هم معلوم است ارتکازی است و ما اصلاً میگفتیم که معنا ندارد یک احرامی بدون نیت باشد. و اصلاً نباید نیت را جزء بیاوریم، چنانچه مثلاً در باب نماز وقتی میخواهند مقارنات نماز را بشمارند، از تکبیرة الاحرام میشمارند و نیت را جزء نماز نمیآورند و بعد هم میگویند برای اینکه نیت متحقق این عمل است. اصلاً معنا ندارد عملی را بدون نیت انجام دهد. حال علی کل حالٍ اگر کسی لبس ثوبین نکرد اما جاهلاً. بحث قبلمان این بود آن دو لباس را عمداً نپوشد و درحالی که میداند واجب است اما عمداً نپوشد؛ آن بود که آیا از ارکان هست یا نه.
اما بحث الان اینست که اگر جهلاً نپوشد و یا نسیاناً یا عذراً نپوشد، احرام متحقق میشود ولو اینکه لبس ثوبین هم نیست.
مسئله مسلم پیش اصحاب است. در صورت عذر و نسیان مسلّم است و در صورت جهلش هم تقریباً یک تسلّمی هست نه به مثل نسیان و عذر اما یک تسلّمی هست و صاحب جواهر هم در ضمن صحبتها در اینجا و جاهای دیگر میفرماید ما باید دو چیز را توجه داشته باشیم، یکی اینکه در باب حج نیابت در خیلی چیزها میشود، لذا بگوییم اصل در باب حج، جواز نیابت است. یکی هم بگوییم جاهل مقصر معذور است و اصل اینست که جاهل مقصر در باب حج معذور باشد الاّ ما أخرجه الدلیل. حال قطع نظر از روایتها این فرمایش صاحب جواهر هم هست که اصلاً اگر کسی جاهل مقصر را در جاهای دیگر معذور نداند، در باب حج اصل اینست که جاهل مقصر معذور باشد و اصل اینست که جاهل مقصّر اگر چیزی را به جا نیاورد، حج او درست باشد الاّ ما أخرجه الدلیل. چنانچه اصل اینست که در همه چیز بتواند نائب بگیرد، الاّ ما أخرجه الدلیل. درحالی که مثلاً در نماز برعکس است. در نماز اصل اینست که نیابت جایز نیست الاّ ما أخرجه الدلیل و جاهل مقصر بنا بر فرمایش آقایان معذور نیست الاّ ما أخرجه الدلیل، و همچنین در روزه و سایر عبادات و معاملات، اصل عدم جواز است اما در باب حج مرحوم صاحب جواهر میفرمایند از روایتها استفاده میکنیم جواز نیت الاّ ما أخرجه الدلیل و معذوریت جاهل مقصر الاّ ما أخرجه الدلیل. ولی همینطور که مطالعه کردید، مرحوم محقق این را نمیفرمایند بلکه مرحوم محقق در اینجا ناسی و معذور را میگویند و اسمی از جاهل نمیآورند، اما از مرحوم محقق هم در موارد متعددی فهمیده میشود که ایشان هم جاهل مقصر را مثل ناسی و معذور میبیند و میفرماید جاهل مقصر معذور است.
علی کل حالٍ در مسئله دو سه روایت داریم که جاهل مقصر معذور است، اگر کسی لبس ثوبین نکرد، نه عمداً بلکه جهلاً یا عذراً یا نسیاناً، آنگاه احرامش متحقق میشود درحالی که لبس ثوبین هم ندارد.
حال یک روایت بخوانیم و این روایت را به قول بزرگان اگر بتوانیم جا بیندازیم، بابٌ یفتتح منه الابواب است.
اگر بتوانیم این جمله که در این روایت آمده «أیُّ رجلٍ رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه» یک امر اصلی و عام برای ما در همه اعمالمان میشود. چه عبادی و چه معاملی و چه معاملات به معنی اعم و چه معاملات به معنی اخص و همه عبادات و من جمله حج، اگر جاهل مقصر ما را در چاه انداخت، شارع مقدس این در چاه انداختن را قبول دارد و میگوید لازم نیست تدارک کنی و علی کل حالٍ به واسطه جهل تقصیری بعضی چیزها را نمیآورد و «أیّ رجلٍ رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه».
روایت 3 از باب 45 از ابواب تروک احرام:
صحیحه عن عبد الصمد بن بشير، عن أبي عبدالله (عليه السلام): إن رجلاً أعجمياً دخل المسجد يلبّي وعليه قميصه...[1]
آمد در میان مردم که طواف میکردند و طوافش را شروع کرد درحالی که پیراهنش بر تنش بود یعنی لبس ثوبین را نداشت و به صورت یک آدم معمولی در میان مردم آمده بود و لبیک میگفت.
روایت زیاد است که عامه اطرافش را گرفتند و او را مسخره میکردند و حتی کتکش میزدند و میگفتند بیرون برو و بالاخره به او میگفتند لباست را پاره کن و از پاها بیرون بیاور و به میقات برو و آنجا محرم شو و بیا حجت را به جا آور و این حج هم فایده ندارد و سال آینده باید برای حج اصلی بیایی.
امام صادق «سلاماللهعلیه» رسیدند و دیدند این وحشت زده در میان مردم ایستاده و حضرت فرمودند چه خبر است؟ خود این آقا جلو آمد و اینطور شد:
فقال لأبي عبد الله عليه السلام إني كنت رجلا أعمل بيدي واجتمعت لي نفقه فجئث أحج لم أسأل أحداً عن شئ وأفتوني هؤلاء أن أشقّ قميصي وأنزعه من قبل رجلي، و اَن حجّى فاسد، و اَن عليّ بدنة، فقال له: متى لبست قميصك أبعد ما لبّيت أم قبل؟ قال: قبل أن اُلبّي، قال: فأخرجه من رأسك، فإنه ليس عليك بدنة، وليس عليك الحج من قابل أي رجل ركب أمرا بجهالة فلا شئ عليه، طف بالبيت سبعاّ، وصلِّ ركعتين عند مقام إبراهيم عليه السلام، واسع بين الصفا والمروة، وقصّر من شعرك، فإذا كان يوم التروية فاغتسل وأهلّ بالحج واصنع كما يصنع الناس.. [2]
گفت من عمله بودم و پولی جمع کردم و توانستم به مکه بیایم، در وقتی که میخواستم به مکه بیایم از کسی سوال نکردم و سر از خود آمدم. حال عامه اطراف مرا گرفتند و اینطور میگویند.
حضرت همه این حرفها را رد کردند و بعد هم یک قاعده کلی فرمودند: «أي رجل ركب أمرا بجهالة فلا شئ عليه» هرکه از روی جهالت چیزی به جا بیاورد، آن چیز درست است.
روایت از نظر سند صحیح السند است و دو روایت دیگر هم مثل این داریم. لذا سند روایت اشکال ندارد. دلالت روایت هم اینکه امام «سلاماللهعلیه» فرمودند این حج تو درست است، درحالی که لبس قمیصین نبوده، این نیز اشکال ندارد. برای اینکه آنها میگفتند این حج تو باطل است و باید به میقات بروی و آنجا محرم شوی و علاوه بر این باید شتری را ذبح کنی و علاوه بر این حج تو باطل است و سال آینده باید حج به جا آوری و حضرت همه اینها را ردّ کردند و فرمودند که: فأخرجه من رأسك، فإنه ليس عليك بدنة، وليس عليك الحج من قابل.
تا اینجا یک مسئله در مورد این آقا فرمودند اما یک کبرای کلی فرمودند و این را مصداق آن کبرای کلی قرار دادند. درحقیقت آقا فرمودند میدانی چرا به تو میگویم حج تو درست است برای اینکه اسلام عزیز یک کبرای کلی دارد و آن اینست که: «أي رجل ركب أمرا بجهالة فلا شئ عليه»، همه چیز آن شرط ذکری است. هرچه میخواهیم رکن درست کنیم، باید این روایت را تخصیص دهیم، و الاّ اگر ما باشیم و این روایت، جاهل مقصّر را مثل ناسی میبیند. رُفع مالایعلمون هم همین را میگوید. رُفع عن امّتی تسع، یکی مالایعلمون و یکی هم نسیان و یکی هم اضطرار تا آخر.
ما یک دلیل بزرگی میخواهیم که دست از این «أیّ رجل رکب أمرا بجهالة فلاشیء علیه» دست برداریم. ادعای اجماع شده و صاحب جواهر در اینجا نمیتوانند این اجماع را بگویند. گاهی میفرمایند معذور است و گاهی میفرمایند معذور نیست و گاهی میفرمایند احتیاط کنیم و گاهی میفرمایند جاهل مقصر اصلاً معذور نیست و گاهی هم صاحب جواهر میفرمایند ما میتوانیم یک قاعده کلی در باب حج درست کنیم که جاهل مقصر معذور است. یک قاعده کلی دیگر اینکه در همه چیز میتوان نائب گرفت. لذا مثل صاحب جواهر با آن همه مقامش، نمیتواند جازم شود. این نتوانستن هم برای این چیزها نیست که من میگویم. این چیزهای طلبگی است که صاحب جواهر علاوه بر اینکه بلد است، درسش را گفته است. این به خاطر آن قاعدهای است که مرحوم شیخ انصاری در فرائد و مرحوم آخوند در کفایه میفرمایند: «الجاهل المقصّر کالعامد الاّ فی موضعین»، جهر و اخفات به جای یکدیگر و در قصر و تمام، تمام به جای قصر.
این خیلی طنطراق دارد برای اینکه اینطرف و آنطرف گشتند و دیدند فقط حمد و سوره است که مرد باید در نماز صبح بلند بخواند و اگر آهسته خواند، در نماز ظهر و عصر باید آهسته بخواهد و اگر بلند خواند، معذور است. یکی هم مسافر که اگر در سفر مسئله را نمیدانست و تمام خواند، معذور است. اما اگر کسی مسافر نیست و نماز دو رکعتی خواند، نمازش باطل است. که اگر یادتان باشد، هم مرحوم شیخ در فرائد و هم مرحوم آخوند در کفایه این را امضاء میکنند. «الجاهلُ المقصر کالعمد الاّ فی موضعین»، جهر و اخفات به جای یکدیگر و تمام به جای قصر. آن جلوی بزرگان را گرفته لذا یک قاعده کلی در باب حج درست کردند و اینست که حاجی اگر مسئله نداند و خراب کند، معذور نیست، الاّ ما أخرجه الدلیل. و حتی مثلاً در خیلی جاها چون روایت در باب نسیان داریم که معذور است، مرحوم محقق همان لفظ نسیان را میآورد و بعضی اوقات هم که معذور است در امری از امور حج، همین عذر را میآورد. خیلی کم پیدا میشود که مرحوم محقق عذر را مثل نسیان یا مثل معذور بداند، به این قاعده «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین».
بعد میگویند این روایت در جاهل قاصر بوده و نه مقصّر. مثلاً این مستضعف علمی بوده و اصلاً به ذهنش نمیآمد که باید مسئله بپرسد و یا دسترسی به مسئله گو نداشته و بالاخره در جهلش تقصیر نداشته و جاهل مقصر نبوده بلکه جاهل قاصر بوده است. پس این «أی رجل رکب امراً بجهالة» یعنی جاهل قصوری و نه جهالت تقصیری. لذا به عبارت دیگر دست از روایت برداشتند و آن قاعده «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» را گرفتند و یک قاعده کلی در فقه ما شده که «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» و آنجایی که در سهو و عذر استثنا شده، گفتند اگر جاهل باشد، حکم ساهی و حکم معذور را ندارد و ساهی ممکن است به رُفع السهو که در رُفع مالایَعلمون هست، معذور باشد و اگر معذور است، رُفع ما استکرهوا علیه که در حدیث رفع است، معذور است و جاهل نیست و ما اولین ایرادی که داریم اینست که چرا به قول مرحوم حاج شیخ بیل به کت این رُفع مالایعلمون میزنید.
میگفتند مرحوم حاج شیخ هروقت قبول نداشت میگفت بیل به کتش خورده است. اگر به آن عمل میکنید، پس به همه فقرات عمل کنید. رُفع مالایعلمون والسهو و ما استکرهوا علیه و ما اضطروا علیه، اما شما به سهو عمل میکنید و تمسک به رُفع مالایعلمون هم میکنید و به اضطرار هم عمل میکنید و تمسک به رُفع مالایعلمون هم میکنید اما وقتی به رُفع مالایعلمون میرسد، یکی مثل مرحوم شیخ مؤاخذه را تقدیر میگیرد و یکی هم مثل مرحوم آخوند، عام میگیرد و اما علی کل حالٍ رُفع مالایعلمون که جاهل مقصر است، میگویند این سه فقره با هم تفاوت دارد و ما میگوییم رُفع مالایعلمون یک عام است. مالایُعلم مرفوع است.
بله اگر کتک بخورد، روی «هل لا تَعلَّمت» است، از همین جهت نیز ما تبعاً از مقدس اردبیلی میگوییم تعلیم و تعلم وجود نفسی دارد و اسم آن را وجود نفسی تهیّائی گذاشته است. لذا ما عمل به این جمله میکنیم و میگوییم «أیّ رجل رکب أمرا بجهالة فلاشیء علیه»، در همه جا الاّ ما أخرجه الدلیل.
مثلاً در باب نماز این همه مسائل هست. شما میگویید ارکان نماز 5 تاست. تکبیر و رکوع و دو سجده و قیام متصل به رکوع و نیت و نیت را نیز خیلیها نفرمودند و فرمودند ارکان نماز 4 تاست و قیام متصل به رکوع را نیز نتوانستند درست کنند و برمیگردد به اینکه تمام نماز شرط ذُکری است الاّ تکبیرة الاحرام و رکوع و دو سجده. این مورد فتوا هم هست.
در باب صوم نیز همین است و تمام مبطلات صوم شرط ذکری است و این را هم قدما فرمودند و هم متأخرین. مثلاً یادش رفته که روزه است و نشسته و ناهار حسابی خورده و بعد از اینکه رفته مسواک کند، فهمیده روزه است. همه شما میگویید روزهات درست است. بالاخره در تمام مبطلات روزه تا آخر، از اول فقه تا آخر فقه، عمل غیر از گفتار است. عمل اینست که جاهل مقصر معذور است، البته کتک دارد، البته نه به خاطر اینکه عمل را به جای نیاوردی بلکه در عمل تقبل ناقص به جای کامل است و همان ناقص را به جای کامل قبول میکنند و رفعیت از تکلیف است و جمع بین حکم واقعی و ظاهری است. عمل صحیح است البته کتک میخورد به خاطر جهلش. من جمله این روایت و این روایتی که میخواهید بگویید جاهل قاصر است و خودش میگوید جاهل مقصر بودم. برای اینکه روایت میگوید: إني كنت رجلا أعمل بيدي واجتمعت لي نفقه فجئت أحج لم أسأل أحدا.
یعنی من جاهل قاصر نبودم و میتوانستم مسئله را سوال کنم و کوتاهی کردم و ما بگوییم جاهل قاصر است، خود روایت میگوید جاهل مقصر بوده است و علی کل حالٍ این روایت را نیز کنار بگذار، اما این حدیث رفع را اگر بخواهیم تخصیص دهیم و از رُفع مالایعلمون، جاهل مقصر را بیرون کنیم، هیچ وجه ندارد، مخصوصاً اینکه فقها از اول فقه تا آخر فقه اینطور میگویند که «الجاهل مقصرّ معذور الاّ ما أخرجه الدلیل». حیف که کسی حرف مرا نمیزند و الاّ حرف من حرف خیلی خوبیست.
بحث درباره این بود که در احرام نیت و لبس ثوبین و تلبیه میخواهیم و اشکال این بود که این لبس ثوبین آیا از ارکان احرام هست یا نه. از اینکه از تروک احرام است و اگر کسی نپوشد کفاره دارد و اگر کسی لباس بپوشد کفاره دارد، که بحثهایش بعد میآید. اما آیا این لبس ثوبین را اگر کسی نداشته باشد و تلبیه بگوید، احرام متحقق میشود یا نه. بالاخره بحث رسید به اینجا که یک سیره از پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین و همه مسلمانها چه سنی و چه شیعه بوده است و الان هم این سیره هست، چه از سنی و چه از شیعه. بنابراین آن اجماع و آن سیره به ما بگوید با نیت و پوشیدن دو لباس و تلبیه احرام متحقق میشود و اگر یکی از این سه نباشد، احرام تحقق پیدا نمیکند.
بحث امروزمان اینست که بفرمایید واجب و از ارکان است اما اگر کسی جهلاً یا نسیاناً و عذراً این لبس ثوبین نکرد، مسلّم است که احرام او صحیح است. اگر کسی نسیان کرد که آن دو لباس را بپوشد و یا جاهل به مسئله بود یا معذور بود از اینکه آن دو لباس را بپوشد و مجبور بود که لباسهای خودش را بپوشد، مسلّم است که به تلبیه، احرام متحقق میشود. تلبیه را در همان حالت لبس ثوبین میگوید و نیت هم معلوم است ارتکازی است و ما اصلاً میگفتیم که معنا ندارد یک احرامی بدون نیت باشد. و اصلاً نباید نیت را جزء بیاوریم، چنانچه مثلاً در باب نماز وقتی میخواهند مقارنات نماز را بشمارند، از تکبیرة الاحرام میشمارند و نیت را جزء نماز نمیآورند و بعد هم میگویند برای اینکه نیت متحقق این عمل است. اصلاً معنا ندارد عملی را بدون نیت انجام دهد. حال علی کل حالٍ اگر کسی لبس ثوبین نکرد اما جاهلاً. بحث قبلمان این بود آن دو لباس را عمداً نپوشد و درحالی که میداند واجب است اما عمداً نپوشد؛ آن بود که آیا از ارکان هست یا نه.
اما بحث الان اینست که اگر جهلاً نپوشد و یا نسیاناً یا عذراً نپوشد، احرام متحقق میشود ولو اینکه لبس ثوبین هم نیست.
مسئله مسلم پیش اصحاب است. در صورت عذر و نسیان مسلّم است و در صورت جهلش هم تقریباً یک تسلّمی هست نه به مثل نسیان و عذر اما یک تسلّمی هست و صاحب جواهر هم در ضمن صحبتها در اینجا و جاهای دیگر میفرماید ما باید دو چیز را توجه داشته باشیم، یکی اینکه در باب حج نیابت در خیلی چیزها میشود، لذا بگوییم اصل در باب حج، جواز نیابت است. یکی هم بگوییم جاهل مقصر معذور است و اصل اینست که جاهل مقصر در باب حج معذور باشد الاّ ما أخرجه الدلیل. حال قطع نظر از روایتها این فرمایش صاحب جواهر هم هست که اصلاً اگر کسی جاهل مقصر را در جاهای دیگر معذور نداند، در باب حج اصل اینست که جاهل مقصر معذور باشد و اصل اینست که جاهل مقصّر اگر چیزی را به جا نیاورد، حج او درست باشد الاّ ما أخرجه الدلیل. چنانچه اصل اینست که در همه چیز بتواند نائب بگیرد، الاّ ما أخرجه الدلیل. درحالی که مثلاً در نماز برعکس است. در نماز اصل اینست که نیابت جایز نیست الاّ ما أخرجه الدلیل و جاهل مقصر بنا بر فرمایش آقایان معذور نیست الاّ ما أخرجه الدلیل، و همچنین در روزه و سایر عبادات و معاملات، اصل عدم جواز است اما در باب حج مرحوم صاحب جواهر میفرمایند از روایتها استفاده میکنیم جواز نیت الاّ ما أخرجه الدلیل و معذوریت جاهل مقصر الاّ ما أخرجه الدلیل. ولی همینطور که مطالعه کردید، مرحوم محقق این را نمیفرمایند بلکه مرحوم محقق در اینجا ناسی و معذور را میگویند و اسمی از جاهل نمیآورند، اما از مرحوم محقق هم در موارد متعددی فهمیده میشود که ایشان هم جاهل مقصر را مثل ناسی و معذور میبیند و میفرماید جاهل مقصر معذور است.
علی کل حالٍ در مسئله دو سه روایت داریم که جاهل مقصر معذور است، اگر کسی لبس ثوبین نکرد، نه عمداً بلکه جهلاً یا عذراً یا نسیاناً، آنگاه احرامش متحقق میشود درحالی که لبس ثوبین هم ندارد.
حال یک روایت بخوانیم و این روایت را به قول بزرگان اگر بتوانیم جا بیندازیم، بابٌ یفتتح منه الابواب است.
اگر بتوانیم این جمله که در این روایت آمده «أیُّ رجلٍ رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه» یک امر اصلی و عام برای ما در همه اعمالمان میشود. چه عبادی و چه معاملی و چه معاملات به معنی اعم و چه معاملات به معنی اخص و همه عبادات و من جمله حج، اگر جاهل مقصر ما را در چاه انداخت، شارع مقدس این در چاه انداختن را قبول دارد و میگوید لازم نیست تدارک کنی و علی کل حالٍ به واسطه جهل تقصیری بعضی چیزها را نمیآورد و «أیّ رجلٍ رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه».
روایت 3 از باب 45 از ابواب تروک احرام:
صحیحه عن عبد الصمد بن بشير، عن أبي عبدالله (عليه السلام): إن رجلاً أعجمياً دخل المسجد يلبّي وعليه قميصه...[1]
آمد در میان مردم که طواف میکردند و طوافش را شروع کرد درحالی که پیراهنش بر تنش بود یعنی لبس ثوبین را نداشت و به صورت یک آدم معمولی در میان مردم آمده بود و لبیک میگفت.
روایت زیاد است که عامه اطرافش را گرفتند و او را مسخره میکردند و حتی کتکش میزدند و میگفتند بیرون برو و بالاخره به او میگفتند لباست را پاره کن و از پاها بیرون بیاور و به میقات برو و آنجا محرم شو و بیا حجت را به جا آور و این حج هم فایده ندارد و سال آینده باید برای حج اصلی بیایی.
امام صادق «سلاماللهعلیه» رسیدند و دیدند این وحشت زده در میان مردم ایستاده و حضرت فرمودند چه خبر است؟ خود این آقا جلو آمد و اینطور شد:
فقال لأبي عبد الله عليه السلام إني كنت رجلا أعمل بيدي واجتمعت لي نفقه فجئث أحج لم أسأل أحداً عن شئ وأفتوني هؤلاء أن أشقّ قميصي وأنزعه من قبل رجلي، و اَن حجّى فاسد، و اَن عليّ بدنة، فقال له: متى لبست قميصك أبعد ما لبّيت أم قبل؟ قال: قبل أن اُلبّي، قال: فأخرجه من رأسك، فإنه ليس عليك بدنة، وليس عليك الحج من قابل أي رجل ركب أمرا بجهالة فلا شئ عليه، طف بالبيت سبعاّ، وصلِّ ركعتين عند مقام إبراهيم عليه السلام، واسع بين الصفا والمروة، وقصّر من شعرك، فإذا كان يوم التروية فاغتسل وأهلّ بالحج واصنع كما يصنع الناس.. [2]
گفت من عمله بودم و پولی جمع کردم و توانستم به مکه بیایم، در وقتی که میخواستم به مکه بیایم از کسی سوال نکردم و سر از خود آمدم. حال عامه اطراف مرا گرفتند و اینطور میگویند.
حضرت همه این حرفها را رد کردند و بعد هم یک قاعده کلی فرمودند: «أي رجل ركب أمرا بجهالة فلا شئ عليه» هرکه از روی جهالت چیزی به جا بیاورد، آن چیز درست است.
روایت از نظر سند صحیح السند است و دو روایت دیگر هم مثل این داریم. لذا سند روایت اشکال ندارد. دلالت روایت هم اینکه امام «سلاماللهعلیه» فرمودند این حج تو درست است، درحالی که لبس قمیصین نبوده، این نیز اشکال ندارد. برای اینکه آنها میگفتند این حج تو باطل است و باید به میقات بروی و آنجا محرم شوی و علاوه بر این باید شتری را ذبح کنی و علاوه بر این حج تو باطل است و سال آینده باید حج به جا آوری و حضرت همه اینها را ردّ کردند و فرمودند که: فأخرجه من رأسك، فإنه ليس عليك بدنة، وليس عليك الحج من قابل.
تا اینجا یک مسئله در مورد این آقا فرمودند اما یک کبرای کلی فرمودند و این را مصداق آن کبرای کلی قرار دادند. درحقیقت آقا فرمودند میدانی چرا به تو میگویم حج تو درست است برای اینکه اسلام عزیز یک کبرای کلی دارد و آن اینست که: «أي رجل ركب أمرا بجهالة فلا شئ عليه»، همه چیز آن شرط ذکری است. هرچه میخواهیم رکن درست کنیم، باید این روایت را تخصیص دهیم، و الاّ اگر ما باشیم و این روایت، جاهل مقصّر را مثل ناسی میبیند. رُفع مالایعلمون هم همین را میگوید. رُفع عن امّتی تسع، یکی مالایعلمون و یکی هم نسیان و یکی هم اضطرار تا آخر.
ما یک دلیل بزرگی میخواهیم که دست از این «أیّ رجل رکب أمرا بجهالة فلاشیء علیه» دست برداریم. ادعای اجماع شده و صاحب جواهر در اینجا نمیتوانند این اجماع را بگویند. گاهی میفرمایند معذور است و گاهی میفرمایند معذور نیست و گاهی میفرمایند احتیاط کنیم و گاهی میفرمایند جاهل مقصر اصلاً معذور نیست و گاهی هم صاحب جواهر میفرمایند ما میتوانیم یک قاعده کلی در باب حج درست کنیم که جاهل مقصر معذور است. یک قاعده کلی دیگر اینکه در همه چیز میتوان نائب گرفت. لذا مثل صاحب جواهر با آن همه مقامش، نمیتواند جازم شود. این نتوانستن هم برای این چیزها نیست که من میگویم. این چیزهای طلبگی است که صاحب جواهر علاوه بر اینکه بلد است، درسش را گفته است. این به خاطر آن قاعدهای است که مرحوم شیخ انصاری در فرائد و مرحوم آخوند در کفایه میفرمایند: «الجاهل المقصّر کالعامد الاّ فی موضعین»، جهر و اخفات به جای یکدیگر و در قصر و تمام، تمام به جای قصر.
این خیلی طنطراق دارد برای اینکه اینطرف و آنطرف گشتند و دیدند فقط حمد و سوره است که مرد باید در نماز صبح بلند بخواند و اگر آهسته خواند، در نماز ظهر و عصر باید آهسته بخواهد و اگر بلند خواند، معذور است. یکی هم مسافر که اگر در سفر مسئله را نمیدانست و تمام خواند، معذور است. اما اگر کسی مسافر نیست و نماز دو رکعتی خواند، نمازش باطل است. که اگر یادتان باشد، هم مرحوم شیخ در فرائد و هم مرحوم آخوند در کفایه این را امضاء میکنند. «الجاهلُ المقصر کالعمد الاّ فی موضعین»، جهر و اخفات به جای یکدیگر و تمام به جای قصر. آن جلوی بزرگان را گرفته لذا یک قاعده کلی در باب حج درست کردند و اینست که حاجی اگر مسئله نداند و خراب کند، معذور نیست، الاّ ما أخرجه الدلیل. و حتی مثلاً در خیلی جاها چون روایت در باب نسیان داریم که معذور است، مرحوم محقق همان لفظ نسیان را میآورد و بعضی اوقات هم که معذور است در امری از امور حج، همین عذر را میآورد. خیلی کم پیدا میشود که مرحوم محقق عذر را مثل نسیان یا مثل معذور بداند، به این قاعده «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین».
بعد میگویند این روایت در جاهل قاصر بوده و نه مقصّر. مثلاً این مستضعف علمی بوده و اصلاً به ذهنش نمیآمد که باید مسئله بپرسد و یا دسترسی به مسئله گو نداشته و بالاخره در جهلش تقصیر نداشته و جاهل مقصر نبوده بلکه جاهل قاصر بوده است. پس این «أی رجل رکب امراً بجهالة» یعنی جاهل قصوری و نه جهالت تقصیری. لذا به عبارت دیگر دست از روایت برداشتند و آن قاعده «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» را گرفتند و یک قاعده کلی در فقه ما شده که «الجاهل المقصر کالعامد الاّ فی موضعین» و آنجایی که در سهو و عذر استثنا شده، گفتند اگر جاهل باشد، حکم ساهی و حکم معذور را ندارد و ساهی ممکن است به رُفع السهو که در رُفع مالایَعلمون هست، معذور باشد و اگر معذور است، رُفع ما استکرهوا علیه که در حدیث رفع است، معذور است و جاهل نیست و ما اولین ایرادی که داریم اینست که چرا به قول مرحوم حاج شیخ بیل به کت این رُفع مالایعلمون میزنید.
میگفتند مرحوم حاج شیخ هروقت قبول نداشت میگفت بیل به کتش خورده است. اگر به آن عمل میکنید، پس به همه فقرات عمل کنید. رُفع مالایعلمون والسهو و ما استکرهوا علیه و ما اضطروا علیه، اما شما به سهو عمل میکنید و تمسک به رُفع مالایعلمون هم میکنید و به اضطرار هم عمل میکنید و تمسک به رُفع مالایعلمون هم میکنید اما وقتی به رُفع مالایعلمون میرسد، یکی مثل مرحوم شیخ مؤاخذه را تقدیر میگیرد و یکی هم مثل مرحوم آخوند، عام میگیرد و اما علی کل حالٍ رُفع مالایعلمون که جاهل مقصر است، میگویند این سه فقره با هم تفاوت دارد و ما میگوییم رُفع مالایعلمون یک عام است. مالایُعلم مرفوع است.
بله اگر کتک بخورد، روی «هل لا تَعلَّمت» است، از همین جهت نیز ما تبعاً از مقدس اردبیلی میگوییم تعلیم و تعلم وجود نفسی دارد و اسم آن را وجود نفسی تهیّائی گذاشته است. لذا ما عمل به این جمله میکنیم و میگوییم «أیّ رجل رکب أمرا بجهالة فلاشیء علیه»، در همه جا الاّ ما أخرجه الدلیل.
مثلاً در باب نماز این همه مسائل هست. شما میگویید ارکان نماز 5 تاست. تکبیر و رکوع و دو سجده و قیام متصل به رکوع و نیت و نیت را نیز خیلیها نفرمودند و فرمودند ارکان نماز 4 تاست و قیام متصل به رکوع را نیز نتوانستند درست کنند و برمیگردد به اینکه تمام نماز شرط ذُکری است الاّ تکبیرة الاحرام و رکوع و دو سجده. این مورد فتوا هم هست.
در باب صوم نیز همین است و تمام مبطلات صوم شرط ذکری است و این را هم قدما فرمودند و هم متأخرین. مثلاً یادش رفته که روزه است و نشسته و ناهار حسابی خورده و بعد از اینکه رفته مسواک کند، فهمیده روزه است. همه شما میگویید روزهات درست است. بالاخره در تمام مبطلات روزه تا آخر، از اول فقه تا آخر فقه، عمل غیر از گفتار است. عمل اینست که جاهل مقصر معذور است، البته کتک دارد، البته نه به خاطر اینکه عمل را به جای نیاوردی بلکه در عمل تقبل ناقص به جای کامل است و همان ناقص را به جای کامل قبول میکنند و رفعیت از تکلیف است و جمع بین حکم واقعی و ظاهری است. عمل صحیح است البته کتک میخورد به خاطر جهلش. من جمله این روایت و این روایتی که میخواهید بگویید جاهل قاصر است و خودش میگوید جاهل مقصر بودم. برای اینکه روایت میگوید: إني كنت رجلا أعمل بيدي واجتمعت لي نفقه فجئت أحج لم أسأل أحدا.
یعنی من جاهل قاصر نبودم و میتوانستم مسئله را سوال کنم و کوتاهی کردم و ما بگوییم جاهل قاصر است، خود روایت میگوید جاهل مقصر بوده است و علی کل حالٍ این روایت را نیز کنار بگذار، اما این حدیث رفع را اگر بخواهیم تخصیص دهیم و از رُفع مالایعلمون، جاهل مقصر را بیرون کنیم، هیچ وجه ندارد، مخصوصاً اینکه فقها از اول فقه تا آخر فقه اینطور میگویند که «الجاهل مقصرّ معذور الاّ ما أخرجه الدلیل». حیف که کسی حرف مرا نمیزند و الاّ حرف من حرف خیلی خوبیست.