< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تروک احرام (لباس دوخته)

فرمودند یکی از تروک احرام پوشیدن لباس دوخته است. مرحوم صاحب جواهر فرمودند ما روایتی پیدا نکردیم که بگوید لباس دوخته اشکال دارد. بلکه آنچه در روایات است، ثوب آمده و این اعم است از اینکه دوخته باشد یا نباشد. بین دوخته و ثوب عامین من وجه است. بعضی اوقات هم لباس است و هم دوخته شده است. مثل پیراهن و شلوار و اما بعضی اوقات لباس است و دوخته نشده مثل ژاکت. بعضی اوقات لباس نیست و دوخته شده است، مثل فتق بند یا کمربند یا همیان و امثال اینها. صاحب جواهر فرمودند آنچه در روایات آمده، لباس است و آنچه فقهاء فرمودند دوخته شده است و اینها با هم تفاوت دارد.
الان در مناسکها مناط را همان دوخته شدن لباس حساب کردند و گفتند هرچه سوزن در آن رفته است، مُحرم نمی‌تواند آن را بپوشد و اما سوزن در آن فرونرفته و دوخته نشده، پوشیدن آن اشکال ندارد. در مناسک نظیر دوخته شده، مانند گره زدن را گفتند یک نحو دوخته شده است و اشکال دارد، که اختلافی هم هست. بعضی می‌گویند اشکال دارد و بعضی می‌گویند اشکال ندارد.

روایت 5 از باب 36 از ابواب تروک احرام:
صحیحه زراره عن أحدهما ( علیهما السلام ) قال : سألته عما یکره للمحرم أن یلبسه ؟ فقال : یلبس کل ثوب إلا ثوبا یتدرعه .[1]
هرلباسی را می‌تواند بپوشد، فقها معنا کردند الاّ لباسی که دوخته شده باشد درحالی که درع به معنای پوشیدن است. یعنی اگر صدق پوشیدن باشد، نمی‌شود و اما اگر پوشش نباشد، هر لباسی که باشد اشکال ندارد.
«ما یتدرعه» یعنی همین که صاحب جواهر می‌فرمایند یعنی صدق لباس کند و اما اگر صدق لباس نکند، ولو دوخته هم شده باشد، اشکال ندارد، و همین جاست که فقها فهمیدند مثل عبا دوخته شده است و نمی‌شود پوشید. مثل شلوار که دوخته شده و نمی‌توان پوشید و اما اگر پارچه‌ای را به عنوان عبا به دورش بگیرد، طوری نیست. صاحب جواهر برعکس این را می‌فرمایند. اینکه این لباس را وقتی به خود بگیرد، درع است و زره برای اینست که انسان را از گرما و سرما حفظ می‌کند. باید اینطور باشد که اگر او را از سرما و گرما حفظ کند، نباشد و هر لباس دیگری طوری نیست.

روایت 2 و روایت 1 از باب 36:
صحيحة معاوية بن عمار عن ابى عبد اللّه عليه السّلام قاللا تلبس و أنت تريد الإحرام ثوبا تزرّه و لا تدرعه و لا تلبس سراويل الا ان لا يكون لك أزار ... [2]
اگر ضرورتی در کار باشد، آن ضرورت توبیح المحذورات است و اما اگر ضرورتی در کار نباشد، لباسی که درع باشد و یا لباسی که زره باشد یعنی بدن را پوشانده باشد و درع هم یعنی مثل زره بدن را حفظ کند، برمی‌گردد به اینکه اگر لباس باشد، نمی‌شود و اگر لباس نباشد، می‌شود ولو اینکه به قول صاحب جواهر دوخته شده باشد. و اما اگر لباس باشد، نمی‌شود ولو اینکه دوخته هم نشده باشد.
همینطور که مطالعه کردید، مرحوم صاحب جواهر خیلی روی این پافشاری ندارد اما مثل اینکه جازم هستند که آنچه اشکال دارد، دوخت و دوز است. اگر دوخته شده باشد، آن دوخت و دوز اشکال ندارد. و اما اگر صدق عرفی لباس است، اشکال دارد، خواه دوخته شده باشد یا دوخته نشده باشد. بنابراین چون ژاکت ولو دوخته نشده، صدق لباس می‌کند، پس نمی‌شود؛ و اما همیان و فتق بند و امثال اینها چون صدق لباس نمی‌کند، پس می‌شود؛ لذا عبا نمی‌شود اما می‌تواند یک پارچه را عبا کند و روی دوشش بیندازد و یا به اندازه‌ای بزرگ است که هم عبا می‌کند و هم ردا می‌کند و یکی لنگ است و یکی ردا و عبای اوست، ایشان می‌فرمایند این اشکال دارد. لذا آنچه روایت دارد، به قول صاحب جواهر اینست. صاحب جواهر می‌فرمایند ما یک روایت نداریم که این لفظ فقها که در کتابها آمده، روی دوخت و دوز رفتند و گفتند قیچی در کار باشد یا سوزن در کار بیاید و بالاخره دوخته شود و یک شلوار شود، این نمی‌شود. فقهاء اینطور فرمودند. صاحب جواهر می‌فرمایند ما چنین روایتی نداریم و آنچه داریم، اینست که این باید یک لنگی داشته باشد و یک ردایی داشته باشد. همین که الان مشهور است و دو تا حوله برمی‌دارد و یکی را رو دوش می‌اندازد و یکی را به خود می‌گیرد. صاحب جواهر می‌فرمایند آنچه مناط است، اینست که عرفاً صدق لباس نکند، خواه دوخته باشد یا دوخته نشده باشد. اگر صدق لباس کند، نمی‌شود و اما اگر صدق لباس نکند، طوری نیست. این دو سه روایت هم همین است که یکی زره است و یکی درع است و موافق می‌شود با فرمایش صاحب جواهر «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، بنابر قول صاحب جواهر و بنا بر دلالت روایتها چیزی که به دوش می‌گیرد و یا چیزی که به خود می‌گیرد، اگر صدق لباس کند، نمی‌شود ولو اینکه دوخته نشده باشد و اگر صدق لباس نکند، می‌شود ولو اینکه دوخته شده باشد. این حرف خوبیست اما مثل اینکه الان همه مناسکها و همچنین کتابها من جمله مرحوم محقق، مناط را دوخته و عدم دوخته حساب می‌کنند. می‌گویند هرچه دوخته باشد، نمی‌شود ولو فتق بند باشد. آنگاه می‌گویند در ضرورت اگر چاره‌ای ندارد می‌تواند فتق بند به خود بگیرد. حال آیا کفاره دارد یا نه؟! بعضیها می‌گویند بله، و بعضیها می‌گویند چون ضرورت است، کفاره ندارد. باز می‌روند روی اینکه اگر این لباس را گره بزند، صدق دوختن می‌کند یا نه؟! بعضیها می‌گویند بله و بعضیها می‌گویند نه، گره زدن صدق دوختن و صدق لباس نمی‌کند. کسانی که گره را می‌گویند، این را می‌گویند که لباس می‌شود و باید لباس نباشد یا مثلاً اگر دکمه درست کنند، می‌گویند چون دکمه دوخته شده و اما اگر دکمه‌ای از خودش درست کنند، آیا می‌شود یا نمی‌شود؟! در این اختلاف شده است. همه رفتند در این مبنا و گفتند باید صدق لباس نکند و باید دوخت و دوز در آن نباشد. آنگاه این مشکلها را جلو آورده و انصافاً هم این دو سه روز در حال احرام، اگر بخواهد احتیاطهای مناسکها را عمل کند که گره نزند و دوخته هم نباشد و دکمه‌دار هم نباشد، کار مشکلیست و مثل اینکه اینها در نظرشان هست که تا بشود این محرم را زجر دهی، باید بدهی. از همین جهت هم گرما و سرما و ژولیده و بدون شانه کردن سر و بدون اصلاح کردن باشد. مثل اینکه از فتاوا اینطور استفاده می‌شودکه آنها از روایات اهل بیت اینطور استفاده کردند، من جمله در دوخت و دوز این دو لباس. بالاخره یک روایت نمی‌توانید پیدا کنید که بگوید دوخته باشد ولو صدق لباس هم نکند، حرام است و اشکال دارد و اگر ضرورت باشد طوری نیست اما باز باید کفاره دهد.
از کسانی که خیلی اهمیت به اجماع و شهرت می‌دهند، شیخ انصاری و صاحب جواهر است. صاحب جواهر به این شهرتها و اجماع‌ها خیلی اهمیت می‌دهند، اما همین صاحب جواهر در اینجا به این اجماعها و شهرتها اهمیت نمی‌دهند و می‌فرمایند برویم در روایتها. ظاهراً در ذهن مبارک صاحب جواهر هم این بوده که فقها از این زره و درع فهمیدند لباس دوخته. ایراد می‌کنند که درع و زره دوخته و امثال دوخته ندارد و باید عرفاً صدق لباس کند. اگر لباس کند، نمی‌شود ولو دوخته هم نشده باشد و اما اگر صدق لباس نکند، ولو دوخته شده باشد مانند کمربند و فتق بند و همیان و امثال اینها طوری نیست. مثلاً اگر لنگ را بدوزد، صاحب جواهر می‌فرمایند طوری نیست اما صدق شلوار کند. همچنین چند کوک به ردا بزند. فقها می‌گویند سنجاق کاری هم نمی‌شود و گره زدن هم نمی‌شود. البته در مناسکها اختلاف هم هست اما مشهور اینست و صاحب جواهر به همه اینها ایراد می‌کنند. بعد هم اجماع و شهرتی که ایشان فرمودند، صاحب جواهر اسم نمی‌آورند.آنچه من گفتم خلاف اجماع است بنابراین اگر از اجماع نترسیم، بحث طلبگی اینست و الاّ نه. صاحب جواهر اینگونه هم حرف نمی‌زنندبلکه با یک قاطعیت کامل می‌فرمایند باید لباس نباشد، خواه دوخته باشد یا دوخته نشده باشد، باید مثل شلوار و امثال اینها نباشد و گرنه لباس صدق عرفی نداشته باشد، ولو دوخته هم باشد اما لباس صادق بر آن نباشد، طوری نیست. هذا کل راجع به مرد و اما راجع به خانمها همه گفتند محرم شود در لباسش. یعنی با همان لباسهایی که پوشیده و یا اینکه لباس درست کند. چنانچه الان لباس درست می‌کنند و مقید هم هستند که حلال باشد. اما آنچه برای مرد واجب است که یکی ردا باشد و یک ازار باشد، دو قطعه پارچه باشد، این برای خانمها لازم نیست.
روایت هم داریم که می‌گوید لازم نیست الاّ اینکه یک روایت صحیح السند هست که می‌فرماید دستکش در دستش نکند و روبنده نزند ولباس حریر هم نپوشد. معمولاً صاحب جواهر گفته اعراض اصحاب روی روایت است و در روایت مانعی ندارد خانم دستکش در دستش کند. چنانچه روبنده هم طوری نیست اما بعد بحثش می‌آید که چطور صورتش باز باشد و آیا واجب است که صورتش باز باشد یا واجب نیست.
حال راجع به خانمها دو روایت می‌خوانیم:

روایت 2 از باب 33 از ابواب احرام:
سألت أباعبدالله علیه‌السلام عن ابی‌الحسن علیه‌السلام عن المحرمة، أي شيء تلبس من الثياب؟ قال: تلبس الثياب كلها إلا المصبوغة [3]
شاید فقها به این الا المصبوغة اهمیت ندادند، و شاید به خاطر اینکه معطر می‌شود و یا جلوه می‌کند، لذا الاّ المصبوغة حمل بر کراهت می‌شود و اما هر لباسی که بپوشد، می‌تواند با آن لباس محرم شود.

روایت 3 از باب 33 از ابواب احرام:
صحیحه حصین عن أبي عبد الله علیه السلام قال: سألته ما یحل للمرأة أن تلبس و هي محرمة فقال الثیاب کلها ما خلا القفازین و البرقع و الحریر. [4]
دستکش و برقع و حریر نباشد. بُرقع غیر از روبنده است. آنوقتها دیدم خانمهایی که مقید بودند صورتشان پیدا نباشد، چیزی به صورت می‌زدند که نقاب وار بود و به صورتش نمی‌چسبید اما صورتش به واسطه نقاب پیدا نبود. مثل الان که بعضی زنها کلاه می‌گذارند و کلاه نقاب دارد و آن نقاب صورتشان را می‌پوشاند. لذا گفتند قفازین و برقع و حریر نباشد.
اگر ما باشیم و روایت، همین روایتی که خواندیم. گفتند دستکش در دست نکند و برقعه هم نزند و همچنین لباس حریر نباشد. الاّ اینکه در روایت 6 و 7 همین روایت آمده و اما در اینجا ماتحل است و در آنجا کره آمده است. در روایت 7 آمده «لایصلح». لفظ یکره و یصلح در همه جا دلالت بر استحباب و کراهت دارد و برمی‌گردد به اینکه خانم هر لباسی بپوشد اشکال ندارد اما خوب است که دستکش در دست نکند و برقعه هم نزند و لباسش حریرباف هم نباشد. لفظ یکره یعنی طوری نیست اما کراهت دارد و اگر بگوید لایصلح، یعنی طوری نیست اما خوب است که این کار را نکند. ظهور عبارت «لایصلح» و «یکره» یعنی مکروه است و حرام نیست. لذا آن روایت اول که می‌فرماید لاتحلّ به قرینه لفظ یکره و لفظ لایصلح، حمل می‌کنیم بر کراهت و برمی‌گردد به روایات مطلقه، که خانم هر لباسی که بپوشد، می‌تواند با آن لباس محرم شود، ولو دوخته باشد مثل پیراهن و یا ندوخته باشد، مثل دستکش و اگر صدق لباس کند یا نکند، محرم شدن او با هر لباسی اشکال ندارد.
لاتحل ظهور دارد در اینکه باید نباشد و یکره ظهور دارد در اینکه اگر باشد طوری نیست و اگر نباشد بهتر است و «لایصلح» ظهور دارد در اینکه طوری نیست و اگر نباشد، بهتر است. به قرینه این دو، تصرف در «لایحل» می‌کنیم و می‌گوییم «کلّ ثیابٍ للمرأة» در حال احرام حلال است. بالاخره بعد از یکره و لا تصلح اگر ما بخواهیم به ظهور «لاتحل» بچسبیم، نمی‌شود و لاأقل شک می‌کنیم و اصل اقتضاء می‌کند جواز را. نمی‌دانیم آیا نقاب زدن برای خانم جایز هست یا نه، اصالة البرائه می‌گوید جایز است. نمی‌دانیم آیا دستکش در دست کردن برایش حرام هست یا نه، رُفع مالایعلمون می‌گوید حرام نیست. و اگر ظهوری هم باشد، لاأقل شک می‌کنیم که آیا جایز است یا نه و رُفع مالایعلمون می‌گوید برای خانم هر لباسی که داشته باشد، می‌تواند در آن لباس محرم شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo