< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/03/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تروک احرام (غسل میّت با آب کافور- حمل سلاح - احرام در لباس سیاه و کثیف)

مشهور در میان أصحاب که اگر مُحرم در حال احرام از دنیا رفت، فرمودند غسل به آب کافور نمی‌توان به او داد. بعد اختلاف کردند که اصلاً ساقط است و یا به جای غسل با آب کافور، باید با آب خالص باشد. بعضیها گفتند دو غسل کافیست، یکی به آب سدر و یکی آب خالص؛ و مشهور در میان أصحاب فرمودند سه غسل می‌خواهد و به جای غسل با آب کافور، غسل با آب خالص باشد. تمسک کردند به یک روایت و مشهور و من جمله مرحوم محقق و مرحوم صاحب جواهر در جواهر این روایت را قبول کردند و بر طبق روایت فتوا دادند.

روایت 1 از باب 83 از ابواب تروک احرام، ج 12، ص 550:
صحیحه محمد بن مسلم عن أبی عبدالله علیه‌السلام: عن المحرم إذا مات كيف يصنع به؟ قال: يغطي وجهه ويصنع به كما يصنع بالحلال، غير أنه لا يقربه طيباً. [1]
و گفتند «لایقربه طیبا» یعنی غسل با آب کافور. آن کسانی که گفتند دو غسل کفایت می‌کند، گفتند حضرت فرمودند غسل با آب کافور حتماً نباشد و دو غسل به این میت دهند. یکی با آب سدر و یکی با آب خالص، کفایت می‌کند. کسانی هم که گفتند سه غسل را می‌خواهد، گفتند حضرت فرمودند آن کافور را نزدیکش نبرید. بنابراین باید سه غسل به او دهند. یکی با آب سدر و دو غسل هم با آب خالص باشد.
راجع به جمله «یغطی وجهه» نیز اصلاً صحبت نکردند، که حضرت می‌فرمایند صورتش را بپوشان، یعنی چه؟!
اما اصلاً متعرض این جمله نشدند. این روایت دو اشکال دارد که باید جواب دهیم و بعد به آن تمسک کنیم. یکی «یغطی وجهه» که مستحب است و واجب نیست، پس آن وحدت سیاق می‌گوید «لایقربه طیبا» و این را نیز حمل بر استحباب می‌کنیم.
این یک حرف که اگر بخواهیم وحدت سیاق را حفظ نکنیم باید بگوییم «یغطی وجهه» استحباباً و «لایقربه طیبا» وجوباً. حال این اشکال مهم است اما خیلی اهمیت ندارد. مهم است به این معنا که لاأقل برای ما احتمال درست می‌کند و وقتی احتمال درست کرد، «لایقربه طیبا» از ما گرفته می‌شود و نمی‌دانیم آیا با آب کافور می‌توان او را غسل داد یا نه! واجب است که او را با آب کافور غسل دهیم برای اینکه میت باید با سه آب غسل داده شود. اما اشکال مهم اینست که کجای این «لایقربه طیبا» آمده با آب کافور باشد. همینطور که می‌گوید صورتش را بپوشان، و راجع به عطر زدن سابقاً گفتیم از تروک احرام اینست که به خودش عطر نزند. حال روایت را معنا کنیم و بگوییم از زیر لباس غسلش بده و مواظب باش عطر نزدیک این میت نرود و اما سه غسل بده، یکی با آب سدر و یکی با آب کافور و یکی هم با آب خالص. از کجا استفاده کنیم که «لایقربه طیبا» یعنی «لایغسله بالماء الکافور»؟!
ندیدم کسی متعرض شود و مثل مسئله دیروز است، درحالی که الحمدلله در کتاب حج خیلی دقتها شده است و اما بعضی اوقات هم تسامح‌هایی شده، چنانچه سرتاپای کتاب حج مبنایش و رکن احتیاط است و احتیاطها همه چیز را به هم ریخته است. علی کل حالٍ دراین روایت اگر بخواهیم بحث طلبگی کنیم، مطلب ما را اثبات نمی‌کند الاّ اینکه بگویید صرفیین چنین کردند و ما هم می‌کنیم و فقها مثل مرحوم محقق و مثل شهیدین و محققین و من جمله شیخ المشایخ مثل صاحب جواهر، این دو اشکال مرا نادیده گرفتند و اصلاً متعرض نشدند و از روایت فهمیدند که باید با آب کافور او را غسل نداد. چیزی که باید توجه کنید اینست که احتیاط هم در اینجا نیست و اما به خاطر این روایت احتیاط هم نکردند و فتوا دادند که اگر مردی یا زنی محرم بوده و در احرام مُرده است، باید غسل با آب کافور نباشد و غسل دوم و سوم او با آب خالص باشد.
بنا شد که مرحوم محقق بیست مورد از چیزهایی که برای محرم حرام است، بفرمایند و ایشان هر بیست مورد را فرمودند. بعد مرحوم محقق مکروهاتی هم در اینجا آوردند. این مکروهات نیز روایت دارد و بعضی از روایاتش هم دالّ بر وجوب است اما آن وجوبش به خاطر شهرت و یا قرینه‌ای که در کار بوده انداختند و هفت ـ هشت چیز آوردند که برای محرم مکروه است.
یکی از چیزهایی که هست، فرمودند «حمل السلاح للمحرم» و اما مرحوم محقق فرمودند این حمل السلاح حرام است و راجع به کفاره آن صحبت نکردند و مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید مکروه است و بعضی از بزرگان هم می‌گویند اگر این حمل سلاح متجاهراً باشد مثل اینکه هفت‌تیر او در دستش است و با این عنوان در طواف و سعی بین صفا و مروه می‌آید و یا شمشیر برهنه دارد و با این حال نکبت زده و خشن در سعی بین صفا و مروه یا در طواف رود، حرام است و اما اگر متجاهر نباشد، مطلق حمل سلاح مکروه است. بعضی هم گفتند اگر روایت را بر تجاهر حمل کردید، از کراهت هم می‌افتد بنابراین هفت تیر او در جیبش باشد و یا خنجرش زیر احرامش باشد.

روایت اینست:
روایات 1 از باب 54 از ابواب تروک احرام، ج 12، ص 504:
الصحيح عن عبید الله بن علي الحلبي عن ابي عبد الله (ع) ان المحرم اذا خاف العدو یلبس السلاح فلا كفارة [2]
کسانی که گفتند حرام است، مفهوم گیری کردند و مفهوم شرط است. یک دفعه می‌ترسد و تروریسمها هستند و می‌ترسد که او را ترور کنند، لذا با خنجر برهنه طواف می‌کند. گفتند این طوری نیست و اما معنایش اینست که اگر نترسد، نمی‌تواند با شمشیر برهنه بیاید. «المحرم اذا خاف العدو فلبس السلاح لیس له کفارة» گفتند حرام نیست و کفاره هم ندارد و اما اگر نترسد و بخواهد قلدربازی دربیاورد، هم حرام است و هم کفاره دارد.
بعضی از روایات فرق گذاشته بین آنجا که متجاهر باشد و نباشد.

روایات باب 25 از ابواب مقدمات‌الطواف

روایت 3 از باب 25 از ابواب مقدمات‌الطواف:
صحیحه صدوق فی الخصال عن أمیرالمؤمنین علیه‌السلام: لا تخرجوا بالسيوف إلى الحرم.

روایت 1 از باب 25 از ابواب مقدمات‌الطواف:
صحیحه عن حريز، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال: لا ينبغي أن يدخل الحرم بسلاح إلا أن يدخله في جوالق أو يغيبه.
اگر متجاهر باشد، نمی‌شود و اگر متجاهر نباشد، طوری نیست. جمع بین روایات می‌گوید حمل سلاح مکروه است. حتی اگر متجاهر هم باشد، کلمه ینبغی دارد و اگر بخواهیم از لفظ ینبغی حرمت بفهمیم، نمی‌شود. بعضی از بزرگان مثل مرحوم آقای خوئی می‌فرمایند ینبغی دلالت بر حرمت می‌کند و اینکه مشهور شده بین ما که ینبغی دلالت بر کراهت می‌کند، اینطور نیست. نمی‌دانم مراد ایشان چیست! معنای ینبغی یعنی سزاوار است. معنای سزاوار است، یعنی خوب است. لذا این روایتها بخواهد برای ما حرمت درست کند، آنجا که متجاهر نباشد، روایات می‌گوید طوری نیست و آنجا که متجاهر باشد، باز روایتها می‌گوید مکروه است و ینبغی اینکه این کار را نکند. حال یا بگویید ترکش مستحب است و یا بگویید این تجاهر و خنجر به دست گیرد، عقلاء و عرف می‌گوید عجب آدم نفهمی است. و اما اگر ما بخواهیم بگوییم حرام است و کفاره برای آن درست کنیم که صاحب جواهر تمایل به این مطلب دارد، ظاهراً حق با مرحوم محقق و امثال محقق است که این بیست و یکم از تروک احرام نیست و مرحوم صاحب جواهر این را بیست و یکم حساب می‌کند درحالی که این مکروه است و معلوم است که یک آدم حسابی که محرم شده، نه خنجر در دست می‌گیرد و نه زیر ردایش می‌گذارد مگر اینکه بترسد. این کار مکروه است و یا ترکش مستحب است و اما حرام نیست و کفاره هم ندارد.
احرام در لباس سیاه بلکه مطلق لباس رنگی، طبق آنچه در روایات هست، اینکه مستحب است لباس محرم سفید باشد. حال اگر سفید نباشد، مکروه است؛ باید روایات دیگری پیدا کنیم که مطلق لباس رنگی مکروه است و لباس سفید مستحب است و الاّ مانعی ندارد که بگوییم لباس سفید مستحب است و لباس سیاه این استحباب را ندارد و اما کراهت هم ندارد. ولی مرحوم محقق شماره کردند و مرحوم صاحب جواهر هم روایتش را نقل می‌کند و اما این اشکال هست که منافات دارد لباس سفید مستحب باشد. چنانچه غیر از محرم نیز همینطور است. مستحب است که ما لباسمان سفید باشد، آنگاه حرف شده در چادر و در عبا استثنا کردند و گفتند اگر چادر خانمها یا عبای آقایان مشکی باشد، طوری نیست. اما در همان جا نیز این حرف هست که همه و مخصوصاً ما طلبه‌ها باید لباس سفید بپوشیم برای اینکه لباس سفید زود چرکی را می‌نمایاند و اگر سفید نباشد، چرکی را نمی‌نمایاند. آنگاه لباس سفید پوشیدن مستحب می‌شود و اما غیر از ان مکروه باشد، ظاهراً دلالت ندارد و گفتم فقط مختص به احرام هم نیست و مشهور در میان اصحاب و تأسی به پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین «سلام‌الله‌علیه» است که لباسهایشان سفید بوده و مواظب بودند که چرکی آن نمایان نباشد. حتی روایتی دیدم و روایت خیلی عجیب است که پیغمبر اکرم با یک حوله دو مرتبه صورت را نمی‌خشکاندند. وقتی صورت را حوله می‌خشکاندند، در وضو یا در غسل و یا در غیر آن، آنگاه حوله را برای مرتبه دوم می‌شستند. پیغمبر اکرم خیلی تمیز بودند. لباسهایشان از نظر کیفیت مختصر بوده و کرباس مانند بوده اما از نظرظاهر خیلی تمیز بودند. حسابی معطر بودند و وقتی می‌خواستند بیرون بیایند در آینه نگاه می‌کردند و اگر آینه نبود در آب نگاه می‌کردند و تمیز در میان مردم می‌آمدند. و مسواک هم خودشان می‌زدند درحالی که پیغمبر دهانشان بو نمی‌داده اما مردم اگر مسواک نزنند، دهانشان بو می‌دهد. می‌فرمایند: لو لا ان اشق علی امتی، لأمرتهم بالسواک.
سخت است و الاّ واجب می‌کردند که مردم مسواک بزنند. مثلاً سیر یا پیاز خورده باشد، می‌فرمایند در جماعت نماز نخوان. چه رسد به اینکه پایش بوی عرق می‌دهد و امام جماعت هم هست و در محراب هم می‌آید و مردم هم به عرق پایش توجه می‌کنند. اینها بعضی اوقات به عنوان ثانویه حرام می‌شود. خیلی باید مواظب باشیم که دهانمان بو ندهد و مسواک کردن خیلی لازم است و پیغمبر اکرم همیشه مسواکشان همراهشان بود. مواظب باشیم بدنمان بو ندهد و زود به زود حمام رویم. برای همه بد است که بدنش بو دهد اما برای طلبه خیلی بدتر است. «الحَسَن لِکُلِ اَحد حسن و منک احسن لمکانک منا والقبیح لکل احد قبیح و منک اقبح لمکانک منا»، معنا ندارد که طلبه‌ای بو دهد. باید لباسش را مرتب عوض کند و خودش بشوید و خودش حمام رود و مسواک بزند و عطر بزند و خیلی تمیز، هم برای خانمش و هم برای مردم باشد. من خیلیها را سراغ دارم که از خانمش توقع دارد بهترین لباسها را بپوشد و بهترین عطرها را بزند و تمیز باشد اما خودش یک آدم بی عملی است. این خیلی زشت است. اگر تو توقع داری خانمت تمیز باشد، باید اول خودت تمیز باشی و بعد خانمت تمیز باشد و اگر نمی‌کند به او امر کنی که حتماً باید این کار را بکنی.
حال نمی‌دانم این مکروه است یا نه اما مرحوم محقق جزو مکروهات آورده که لباس غیر سفید مکروه است. حال نمی‌دانم که بگوییم لباس سفید مستحب است و اما لباس غیر سفید این استحباب را ندارد و مکروه نیست و یا بگوییم لباس سفید مستحب است و لباس غیر سفید مکروه است. اینکه در رساله‌های عملیه آمده، اینگونه است و از همین جهت عبا برای طلبه‌ها و برای همه و چادر را برای خانمها استثنا کردند و گفتند اگر اینها مشکی باشد طوری نیست و اما پوشیدن لباس رنگی و غیر سفید مکروه است.
تقاضا دارم روی این فکری کنیدو ببینید آیا حرف من درست است و یا حرف آقایان و من جمله محقق و صاحب جواهر!
* النوم فی لباس الاحرام
گفتند در لباس احرام نخوابد. حال نمی‌دانیم به خاطر اینست که اگر بخوابد کثیف می‌شود و یا نجس و محتلم می‌شود و یا چروک می‌شود و اما علی کل حالٍ روایت داریم و طبق آن فتوا شده که در وقت خواب لباس احرامش را عوض کند. برای اینکه لازم نیست همیشه لباس احرام داشته باشد و مثلاً اگر خانه لباس احرام را بردارد، طوری نیست و یا در وقت خواب لباس احرام را درآورد و پتو روی خود بیندازد، مانعی ندارد. یا اینکه لباسی بپوشد که شلوار نیست و لباس احرام هم نیست، مانعی ندارد.
* الاحرام فی ثوب وسخ.
گفتند مکروه است در لباس چرکین محرم شود. آنچه روایت است، اینکه لباس پاکیزه و تمیز باشد و این درهرحال خوب و مستحب است و در حال احرام استحبابش شدیدتر است. چنانچه در باب نماز امام حسن مجتبی «سلام‌الله‌علیه» در وقتی که می‌خواستند به مسجد روند، مانند دامادی بودند که می‌خواستند به حجله روند، لباسشان را عوض می‌کردند و با لباس تازه و تمیز و با تضرع و زاری به مسجد می‌رفتند. حال این نماز و احرام را مثل هم می‌بیند. همینطور که در نماز باید لباس چرکین نباشد، در حال احرام نیز همین است و مستحب است که لباس چرکین نباشد. حال روی این فکر کنید و بگویید که آیا این لباس چرکینی که می‌پوشد، مکروه است و یا لباس تمیز پوشیدن مستحب است. آنچه مرحوم محقق می‌فرمایند اینست که «الاحرام فی ثوب وسخ»، مثلاً احرام بسته و دو سه روز محرم است و الان در طواف و سعی بین صفا و مروه لباسش چرکین است و چرکی آن معلوم است و این مکروه است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo