< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم کسی که قبل از قربانی، حلق کند

بحث این بود که از مشعرالحرام وارد منی می‌شوند و در منی باید سه کار انجام دهند، رمی جمره عقبه، که فی الجمله درباره‌اش صحبت شد اما رمی جمرات و من جمله رمی جمره عقبه بیش از بیست فرع دارد و مرحوم محقق در آنجا احکامش را فرمودند؛ لذا این رمی جمره عقبه در اینجا شرایطی دارد و شرایطش را بعد ان‌شاءالله مباحثه می‌کنیم.
دوم چیزی که واجب است، ذبح کردن بمنی است. در منی باید قربانی را ذبح کند، اگر شتر باشد، عالیست و اگر نداشته باشد و نخواهد، گاو و لاأقل یک گوسفند ذبح کند.
بحث امروزمان راجع به اینست که اگر قبل از اینکه ذبح کند، حلق کرد؛ آیا جایز است یا جایز نیست؟!
اقوال مختلفه‌ای در مسئله دیده می‌شود. مشهور در میان أصحاب اینست که اگر سهواً باشد، جهلاً باشد، جهل قصوری و جهل تقصیری و یا عذراً باشد، مانعی ندارد. اول سر می‌تراشد و مثلاً گوسفند نیست و یا متوجه مسائل نیست و یا می‌دانسته و اما نسیان کرده است؛ اگر چنین باشد، شاید بتوان گفت اجماع است و اشکال ندارد و مشهور در میان اصحاب هم گفتند اشکال ندارد. و اما صورتِ عمدش اینکه عمداً اول سر می‌تراشد و بعد به دنبال ذبح می‌رود. آیا این عمد جایز هست یا جایز نیست و حج را باطل می‌کند یا باطل نمی‌کند؟ مشهور گفتند حکم تکلیفی است و حکم وضعی نیست. گناه کرده اما حج او فاسد نیست.
روایاتی در مسئله هست و این روایات را بخوانیم و ببینیم آیا می‌شود قول مشهور را از این روایات درآورد یا نه.

موثقه عمار عن أبی عبدالله علیه‌السلام: عن رجل حلق قبل أن يذبح قال: يذبح ويعيد الموسى لان الله تعالى يقول: (ولا تحلقوا رؤوسكم حتى يبلغ الهدي محله(.[1]
مسلّم این صورت نسیان را می‌گیرد و صورت جهل را هم می‌گیرد، مخصوصاً با ضمیمه روایاتی که بعداً می‌خوانیم «ای رجل رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه» صورت جهلش را نیز می‌گیرد، چه قاصر باشد و چه مقصر باشد. صورت عذرش را هم می‌گیرد. آیا روایت موثقه عمار صورت عمد را می‌گیرد؟! گفتند انصراف دارد و معمولاً روایتهای اینگونه از صورت عمد انصراف دارد. اگر این انصراف را کسی بگوید، خواه ناخواه باید صورت عمدش را بیرون کنیم و اما دلالت بر بطلان ندارد و عدم تعرض است و تعرضی از مسئله نشده است؛ و اما اگر کسی اطلاق گیری کند «عن رجل حلق قبل أن یذبح»، آیا حج او صحیح است یا صحیح نیست! گفتند از این انصراف دارد.
حال «یذبح و یعید موسی» یعنی چه! این سر تراشیده و حضرت فرمودند با فرض اینکه سر تراشیده، دوباره بتراشد، یعنی همان تیغ را روی سر بکشد. حال ایا این واجب است! یعنی یک تعبد است؟! حلق که بر آن صادق نیست و درحالی که حلق بر آن صادق نیست، اما امام صادق «سلام‌الله‌علیه» فرمودند تشبه به حلق رأس پیدا کند و درحالی که سرش تراشیده شده، دوباره تیغ را به همه ی سر بکشد. حال بگوییم این صورت عمد و جهل و نسیان در تقدم و تأخر را می‌گیرد و عذر در تقدم و تأخر را هم می‌گیرد.

مرسله علی بن جعفر: و لا یزور حتی یسهی فحلق رأسه و یزور متی یشاء.[2]
روایت را از نظر سند، مرحوم صاحب جواهر می‌گویند مرسله برای اینکه علی بن جعفر نمی‌تواند از امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» روایت نقل کند و گفتند عن علیٍ یعنی علی بن جعفر.
اینکه علی بن جعفر نمی‌تواند از امیرالمؤمنین روایت نقل کند بنابراین روایت مرسله است، خوبست اما اگر کسی بگوید که مرسلات علی بن جعفر حجت است، مثل مرسلات ابن ابی عمیر است و مثل مرسلات خیلی از بزرگان که لایرونی الاّ عن ثقة است و روی آنها حساب می‌شود و خیلی از بزرگان و ما هم به تبع بزرگان می‌گوییم این مرسلات حجت است. مثلاً ما در باب استحباب روایتی مسند که دلالتش خوب باشد، نداریم و عمده روایت زراره است و آن هم سألته است و مرسله است. لذا ظاهراً از نظر روایت حرفی در مسئله نداریم. «لایحلق رأسه و یا یزور حتی یصحّی فیحلق رأسه و یزور متی یشاء». بعد از رمی جمره عقبه باید حلق کند و بعد به دنبال کارهای دیگر برود.
این دو روایت به ما می‌گوید اول حلق و قرآن هم می‌فرماید ﴿ولا تحلقوا رؤوسكم حتى يبلغ الهدي محله﴾.[3]
حال بگوییم دلالت قرآن خوب است و دلالت این روایتها هم خوب است، اما این روایتها معارض دارند. دو سه نمونه از معارضها را می‌خوانیم و ببنیم جمع انها چه اقتضا می‌کند!

صحیحه عبدالله بن سنان عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال سألته‌ عن رجل حلق رأسه‌ قبل أن یضحّي قال لا بأس و لیس علیه شيء و لا یعودنّ.[4]
فرمودند طوری نیست اما از این به بعد از این کارها نکند. حال بخواهیم بگوییم این امر اینجا که باید قبل باشد، وضعی است به معنای اینکه اگر این کار را کرد، حج او باطل است، ظاهراً اینطور نیست. روایت به خوبی دلالت دارد که اگر اول رمی جمره عقبه کرد و باید ذبح کند و اما ذبح نکرد و اول سر تراشید، باید بگوییم «لابأس» درست است، مخصوصاً اینکه ظهور در عمد هم دارد. «ولا یعودنّ» را نیز حمل بر کراهت کنیم. لذا اگر این روایت حمل بر کراهت شود، می‌گوییم حکم وضعی که ندارد و حکم تکلیفی آن هم کراهت است. سند روایت خیلی خوب است و دلالتش هم خوب است.
روایت اینست:
عن رجل حلق رأسه‌ قبل أن یضحي قال لا بأس و لیس علیه شيء و لا یعودنّ.
آنکه در آن روایت داشتیم که تیغ را به سرش بکشد، لازم نیست چه رسد به اینکه بگوییم حج او باطل است و دوباره حج من قابل به جا بیاورد. بلکه چیزی بر او نیست و اما از این به بعد از این کارها نکند.
حال کسی بگوید تا «لابأس» حکم وضعی را می‌گوید یعنی حج او باطل نیست و «و لا یعودنّ» حکم تکلیفی را می‌گوید یعنی کار حرام است؛ حال اگر کار حرام باشد، برای ناسی حرام نیست و برای معذور هم کار حرام نیست و برای جاهل قاصر حرام نیست و جاهل مقصر می‌ماند و جاهل مقصر کالعامد الا فی موضعین است و ما این را قبول نداریم.
یک بار من بررسی می‌کردم و 52 جا مرحوم شیخ انصاری در مکاسب می‌گوید جاهل مقصر معذور است، مخصوصاً در باب حج که روایات هم زیاد داریم که جاهل مقصر، معذور است. البته کتک دارد و کتکش برای اینست که چرا تحصیل علم نکردی. قرآن می‌گوید افرادی که تحصیل علم نکرده باشند و می‌توانستند احکام را به دست بیاورند، دم مرگ ملائکه با تازیانه جان آنها را می‌گیرند، مگر اینکه جاهل قاصر باشد، آنگاه ﴿لاَ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَلاَ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً﴾[5]. دم مرگ می‌گوید من جاهل قاصر بودم و ملائکه می‌گویند جاهل قاصر نبودی و می‌توانستی احکامت را به دست بیاوری و نیاوردی و آنگاه کتک می‌خورد. اما این را نمی‌گوییم که حج جاهل مقصر باطل است. صاحب جواهر هم اینطور نیستند، مخصوصاً در باب حج، به خوبی از صاحب جواهر دو قاعده استفاده می‌شود که صاحب جواهر این دو قاعده را در باب حج به مشهور نسب می‌دهد. یکی اینکه جاهل مقصر، معذور است. اینکه حج به این زودیها باطل نمی‌شود و حج فاسد نیست.
روایت اینست:

جميل بن دراج قال : سألت أبا عبدالله (عليه السلام): عن الرجل يزور البيت قبل أن يحلق؟ قال: لا ينبغي إلا أن يكون ناسيا، [6]
فرمودند طوری نیست، مگر اینکه ناسی باشد و اگر ناسی باشد، بدکاری کرده و اما حضرت فرمودند حج او فاسد نیست. بعد امام «سلام‌الله‌علیه» یک استشهاد برای قول خودشان کردند. این روایتها تاریخ هم نمی‌خواهد که ائمه طاهرین تاریخ نقل کنند و بگویند پیغمبر اکرم چه کردند و حاجیها در زمان پیغمبر اکرم چه کردند و چه شد، بلکه می‌خواهند حکم نقل کنند؛ لذا این گفته ی امام صادق یک حکم است.
ثم قال : إنّ رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) أتاه أُناس يوم النحر فقال بعضهم: يا رسول الله إني حلقت قبل أن أذبح، وقال بعضهم: حلقت قبل أن أرمي، فلم يتركوا شيئا كان ينبغي أن يؤخروه إلا قدّموه، فقال: لا حرج .
دو سه روایت نظیر این روایت هست و همه ظاهرالدلاله و صحیح السند است که در زمان پیغمبر اکرم در وقتی حاجیها حج خود را به جا می‌آوردند، بعد از پیغمبر اکرم سؤال می‌کردند و آنچه باید مقدم بوده مؤخر بوده و آنچه باید مؤخر بوده مقدم بوده و بالاخره عوامانه حجی به جا آوردند و هرکه سوال می‌کرد، حضرت می‌فرمودند: «لاحرج»، طوری نیست. حال اگر بخواهیم بگوییم حکم موقت است، خیلی زور می‌گوید. اینکه بگوییم یک حکم موقت بوده و پیغمبر آن حجی که به جا آوردند، در اول بعثتشان بوده و مردم چیزی سرشان نمی‌شده و حضرت فرمودند طوری نیست و اما بعد اشکال دارد، نمی‌توان این را گفت و برمی‌گردد به اینکه «حلال محمد حلالٌ الی یوم القیامة» را تخصیص بزنیم و آن تخصیص بردار نیست و نمی‌توان گفت موقت است و بعضی از بزرگان گفتند فعل پیغمبر و گفته پیغمبر حجیت ندارد برای اینکه سال اول حج بوده و همه ی احکام نیامده بوده و یک حکم موقتی بوده که پیغمبر اکرم می‌فرمودند طوری نیست و اما الان که مناسکها هست، اشکال دارد. گفتن این حرف مشکل است، یعنی ما احکام را برگردانیم به موقت و غیرموقت، یعنی نمی‌شود گفت ما احکام موقتی هم در حج داریم. لذا امام صادق فرمودند طوری نیست و بعد برای اینکه کسی نگوید چرا طوری نیست، حضرت روی فعل پیغمبر استشهاد کردند. معنای اینست که «حکم الله» اینست و من می‌گویم و پیغمبر اکرم هم فرموده است. به راستی اگر ما بخواهیم روایت را معنا کنیم، باید اینطور باشد.
آنگاه می‌توان یک قاعده ی کلی در باب حج درست کنیم و اینکه جاهل و معذور و ناسی، در حج معذور است الاّ ما أخرجه الدلیل، و آن ما أخرجه الدلیل هم خیلی کم است، اما یک قاعده است و صاحب جواهر این را می‌پذیرد. صاحب جواهر انصافاً شیخ المشایخ در فقه است و خیلی بالاست و بررسی کرده حرف می‌زند و ما این قاعده ی کلی را از روایات استفاده کنیم و من جمله همین روایت، که آن چیزهایی که باید مقدم باشد، موخر شود و آن چیزهایی که باید موخرباشد، مقدم شود و آن چیزهایی که رکن است و سابقاً خواندیم که رکن در حج غیر از رکن در نماز است. رکنی که بعضی اوقات مرحوم محقق می‌فرمایند «هو رکنٌ»، دائرمدار عمد است و اگر عمداً نیاورد، باطل است و اگر عمداً نباشد، باطل نیست. این معنای رکن در باب حج است، اما خیلی جاها که مباحثه کردیم، پیدا کردیم که این رکنیت مرحوم محقق هم خدشه دار است. حکم تکلیفی چیز دیگری است و مربوط به حج نیست. جاهل مقصر باید کتک بخورد، حال در باب حج باشد یا نماز یا روزه و بالاخره باید کتک بخورد به نصّ قرآن و عقل و روایت و عدم لزوم لغویت؛ اما اینکه حج او صحیح است یا نه، مثل اینکه می‌توانیم به این روایت و روایتی که سابقاً خواندیم که امام صادق به مطاف آمدند و دیدند اطراف کسی را گرفتند و شلوغ است و امام صادق فرمودند چه خبر است و او خدمت امام صادق آمد و گفت یا رسول الله! یک فعله بودم و پول جمع کردم و باید سوال می‌کردم و اما سوال نکردم و به حج آمدم و بدون احرام آمدم و الان به مطاف آمدم و اطرافم را گرفته‌اند و می‌گویند این پیراهن را از سر در بیاور و باید برگردی به یکی از میقاتها و آنجا محرم شوی و برگردی حجت را به جا بیاوری و حضرت فرمودند از همین جا پیراهنت را از سر در بیاور و همین جا هم محرم شو و حجت را به جا بیاور و لازم نیست حج من قابل به جا بیاوری. بعد مرادم اینجاست که امام «سلام‌الله‌علیه» یک قاعده ی کلی در باب حج فرمودند: «أی رجل رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه»[7]؛ و ما مدعی هستیم که مورد این «أی رجل رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه»، حج است و الاّ یک قاعده ی کلی است. و خیلی جاها اتفاق می‌افتد که ما به طور ناخودآگاه همین کار را می‌کنیم، مثلاً شخصی هفتاد یا هشتاد سال نمازهای غلط خوانده و پیش شما می‌آید تا توبه کند. شما حق الناس‌های او را می‌گیرید و اما راجع به حق الله، حمد و سوره را به او یاد می‌دهید و نماز را به او یاد می‌دهید و اما هیچکس نمی‌گوید و در هیچ رساله‌ای نوشته نشده که نمازهایت را قضا کن. اگر نمازها را نخوانده باشد، می‌گویند به مرور زمان بخوان و اگر مردی وادار که برایت قضا کنند و اما اگر نماز باطل خوانده باشد، معمولاً فقها نمی‌گویند که نمازهایت را قضا کن. معنایش اینست که «أی رجل رکب امراً بجهالة فلاشیء علیه».
این حرف من حرف خوبیست و اگر بشود پیاده کرد، آنگاه خیلی از حرفها درست می‌شود، مخصوصاً در باب حج. در حجی که بزرگان و این مناسکها اینقدر دشوار گرفتند، اگر با آن روایت «أی رجل رکب امراً بجهالة» جلو بیاییم، آنگاه حج چیز آسانی می‌شود و هرکجا عمدی باشد، نگویید حج فاسد است بلکه بگویید گناه کرده برای اینکه جاهل مقصر است و اما اگر جهل قصوری باشد و یا عذری باشد و یا نسیاناً باشد، از روایتها به خوبی استفاده می‌کنیم که اشکال ندارد. حتی در همین باب می‌توانید روایاتش را جمع کنید و یک کتاب درست کنید به اینکه مناسک حج آنجاست که دلیلی بر فساد حج یا فساد جزء داشته باشیم و اما اگر دلیلی بر فساد حج من قابل و یا فساد جزء نداشته باشیم، باید بگوییم اگر عمد باشد، کتک دارد برای اینکه باید یاد بگیرد و یاد نگرفته و اما اگر عمد نباشد، حج او صحیح است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo