درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/08/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
موارد تحلل
فرمودند موارد تحلّل سه جا است؛ اول بعد از اینکه حلق کند یا تقصیر کند، آنگاه همه چیز برای او حلال میشود به جز زن و طیب و عطریات، تا اینکه به مکه رود و طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه را انجام دهد و آنجا عطریات هم برای او حلال میشود. نماز طواف نساء را بخواند، زن هم برای او حلال میشود و خرج من حجّه.
در مسئله علاوه بر اینکه روایات فراوانی داریم، اجماع هم در مسئله هست. فقط اختلافی که در مسئله هست و خیلی اهمیت ندارد، اینکه صاحب کشف اللثام فرمودند به مجردی که طواف کند، عطریات برایش حلال میشود، ولو اینکه نماز طواف هم نخوانده باشد، چه رسد به سعی بین صفا و مروه. تمسک کرده به اطلاقات روایات، ولی روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله داریم که مثل اینکه به نظر مبارک کاشف اللثام نرسیده و در آن روایت میگوید بعد از طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه. لذا این مسئله هم که صاحب کاشف اللثام فرموده خیلی اهمیت ندارد علاوه بر اینکه تمسک به اطلاقات هم خیلی معنا ندارد. لذا مسئله اجماعی است و روایات فراوانی هم برای آنچه گفتم، وارد شده است. حال از آن روایات فراوان 3 روایت میخوانیم. یکی برای اینکه وقتی حلق و تقصیر کرد همه چیز برای او حلال میشود به غیر از عطریات و زن و عکس این هم به وضوح باقی گذاشته و خانم وقتی ذبح کرد، همه چیز برایش حلال میشود الاّ مرد و عطریات. لذا اینکه آمده «الاّ الطیب والنساء»، این نساء از باب الرجل یشکّ بین الثلاث و الاربع است، لذا برای این سه مسئله، سه روایت میخوانم اما میدانید که روایات فراوانی در مسئله هست.
صحيحة معاوية بن عمّار عن أبي عبد الله عليه السلام: إذا ذبح الرجل وحلق فقد أحلّ من كلّ شيءٍ أحرم منه إلا النساء والطيب...[1]
روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و نظیر آن هم فراوان است.
چیزی که در مسئله هست، اینکه مرحوم محقق در شرایع فرموده است «الاّ الطیب والنساء و الصید» و اما این صید در روایتها نیست. برای اینکه خواه محرم باشد یا مُحرم نباشد، اگر بخواهد در حرم صید کند، حرام است و کفاره دارد و جایز نیست و حتی بعضی فرمودند نجس است و ذبح هم ذبح شرعی نیست و امثال اینها. لذا «الاّ الصید» مربوط به این نیست که چون قبل حلق نکرده یا تقصیر نکرده صید بر او حرام بوده و حال که حلق کرد، صید برایش حلال میشود. اصلاً باید بگوییم در همه جا، قبل از احرام یا بعد از احرام یا بعد از حلق یا بعد از طواف زیارت یا طواف نساء، صید برای او حرام است. مسئله را هم مفصل عنوان فرمودند و ما هم باید به طور مختصر آن مسائل را متعرض شویم. لذا «الاّ الصید» که در شرایع آمده، هیچ وجهی ندارد و مرحوم محقق نباید فرموده باشند، برای اینکه مربوط به احرام و مربوط به حج نیست، لذا همان که مشهور فرمودند و روایت هم فرموده که: إذا ذبح الرجل وحلق فقد أحلّ من كلّ شيءٍ أحرم منه إلا النساء والطيب...
صحیحه منصور بن حازم، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: إذا كنت متمتعا فلا تقربن شيئا فيه صفرة حتى تطوف بالبيت.[2]
روایت دلالت میکند ولو اینکه حلق هم کرده باشد، عطریات برایش حلال نمیشود مگر اینکه طواف کند.
اینجاست که مرحوم کاشف الغطاء میفرمایند «حتی تطوف البیت» یعنی طواف کند ولو نماز طواف نخوانده باشد و سعی بین صفا و مروه نکرده باشد، آنگاه عطریات برایش حلال میشود و گفتند به دلیل اطلاق روایت. اما ظاهراً «حتی تطوف البیت» از باب کنایه است. این روایت ذیل دارد و روایت معاویة بن عمار هم ذیل دارد و اینطور است که وقتی حلق کردی، همه چیز برایت حلال است الاّ الطیب و وقتی طواف کردی که کنایه است از اینکه طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه تا رسد به طواف نساء. ولی اگر کسی پافشاری کند و بگوید «حتی تطوف البیت»، معنایش اینست که هنوز نماز نخوانده و سعی بین صفا و مروه نکرده، صفره یعنی عطریات برایش حلال میشود. اگر کسی این را بگوید باز روایت داریم که مراد بعد از سعی بین صفا و مروه است.
زیارة البیت یعنی وقتی منی تمام میشود باید به مکه بیاید و آنجا سعی بین صفا و مروه کند و طواف نساء کند و اسم همه ی اینها را زیارة البیت میگذارند.
صحیحه معاویة بن عمار عن أبی عبدالله علیهالسلام: ثمَّ اخرج إلى الصَّفا فاصعد عليه واصنع كما صنعت يوم دخلت مكَّة ثم ائت المروة فاصعد عليها و طف بينهما سبعة أشواط تبدأ بالصفا و تختم بالمروة فإذا فعلت ذلك فقد أحللت من كل شيء أحرمت منه إلّا النساء...[3]
یعنی وقتی کار منی تمام شد و به مکه آمدی، طواف کن. سعی بین صفا و مروه هم مثل سعی بین صفا و مروه در حال عمره است. روایت حسابی قول مرحوم کاشف اللثام را رد میکند و میگوید طواف تنها نه و حتی اگر نماز طواف را هم خوانده باشی، باز عطریات بر تو حرام است و باید سعی بین صفا و مروه هم انجام دهی و بعد از اینکه حج تمام شد که فقط طواف نساء مانده که عامه طواف نساء نمیکنند و با سعی بین صفا و مروه حج آنها تمام شده و مائیم که باید طواف نساء کنیم. حال حضرت فرمودند: فإذا فعلت ذلك فقد أحللت من كل شيء أحرمت منه إلّا النساء...
یعنی عطریات هم برایت حلال میشود. ظاهراً این اطلاق مرحوم کاشف اللثام وجهی ندارد و اگر کسی برای آن وجهی درست کند، میگوییم روایت معاویة بن عمار تفصیل آن اطلاقات را میکند و مراد از اطلاقات اینست که وقتی برای اعمال مکه به مکه آمدی، اول باید طواف کنی و بعد نماز بخوانی و سعی بین صفا و مروه کنی و بعد نوبت به طواف نساء میرسد. لذا این کنایه از اعمال مکه است الاّ طواف نساء که طواف نساء جزء اعمال مکه نیست.
روایت معاویة بن عمار ذیل دارد و ذیل آن اینست:
ثم ارجع الى البيت وطف به أسبوعا آخر ثم تصلي ركعتين عند مقام ابراهيم عليه السلام ثم قد أحللت من كل شيء وفرغت من حجك كله وكل شي أحرمت منه.
ظاهر این روایت اینست که طواف نساء جزء حج است که اگر نیامد، حج هم نیامده و ضرر به حج میخورد. آنچه الان بحثمان است و روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است که تا طواف نساء نکرده، زن بر او حرام است و یا اگر زن باشد، مرد بر او حرام است و مطلق التذاذات نیز بر یکدیگر حرام است تا اینکه نماز طواف را بخوانند.
هم اجماع روی مسئله است و باید بگوییم کالضروری و هم روایات فراوان هست که سه مورد داریم که موارد تحلّل است و وقتی تقصیر یا حلق تمام شد، همه چیز بر او حلال میشود به جز عطریات و زن. وقتی به مکه آمد و طواف زیارت یعنی طواف مربوط به مکه و سعی بین صفا و مروه کرد، عطریات هم برایش حلال میشود و وقتی طواف نساء کرد، آنگاه زن برای مرد و مرد برای زن حلال میشود، آنگاه «احللت من کل شیء حتی النساء» یا راجع به زن «احللت له کل شیء حتی الرجل».
حال اگر روایت معارض و امثال آن باشد، معلوم است با آن سر و صدایی که عامه دارند، روایات را حمل بر تقیه کرد.
مسئله دیگر اینکه در باب حج فرقی بین زن و مرد نیست و هر احکامی برای زن گفتیم برای مرد هم هست و هر احکامی که برای مرد گفتیم، برای زن نیز هست و معمولاً در باب همه ی فقه ما اسم رجل آورده شده است، حتی در باب شکیّات. و کم جا پیدا میشود که خانمها یک حکم خاصی داشته باشند و یا مردها یک حکم خاصی داشته باشند. اگر دلیل برای تخصیصی داشته باشیم، روایت را میگیریم وگرنه قاعده اشتراک در تکلیف به ما میگوید «لافرق بین الرجل و المرأة فی الاحکام کلّها الاّ ما أخرجه الدلیل» و این الاّ ما أخرج الدلیل هم خیلی کم است. مرحوم محقق در آخر کار این را اضافه میکنند که آنچه گفتیم مربوط به زنها نیز هست. یعنی گفتیم باید به منی بیاید و آن سه کار را انجام دهد و بعد به مکه رود و آن سه کار را انجام دهد، این برای مردها هست و برای زنها هم هست به قاعده ی اشتراک در تکلیف. و شاذ است که زن خصوصیتی داشته باشد که مرد نداشته باشد و یا مرد داشته باشد و زن نداشته باشد. در همه ی احکام همینطور است و از اول فقه تا آخر فقه هر مسئلهای که میگوییم فرقی بین زن و مرد نیست. حال ممکن است زنی اشکال کند و بگوید چرا در قرآن و روایتها نداریم که به جای اینکه بگوید الرجل یشک بگوید المرأة تشک و قاعده ی اشتراک به تکلیف درست کند، بنابراین به ما ظلم شده برای اینکه اسم ما اینطور آورده نشده است. از اینگونه شبهات مزخرفی که الان فراوان شده و متأسفانه شهوت پشت سر آن است و میبینیم که جوانها و حتی پیرهای ما را برده است. معلوم است که مرد مقدم بر زن است. هم در اینکه اسم او را بیاوریم، مقدم بر زن است و هم حکم را بگوییم و اشتراک تکلیف درست کنیم، مقدم است و ﴿الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا﴾[4]؛ و ما بخواهیم دست از این آیه برداریم و تأویل و تحول کنیم، ظاهراً سزاوار نیست. بعضی اوقات میبینم اهل علم هم ان قلت قلتهایی دارند برای اینکه خانمها خوششان بیاید ولی بدانید که خانمها خوششان نمیآید و خانمها به دنبال چیز دیگری هستند که آن کار را خراب کرده است. آنها میخواهند بی بند و بار باشند و میخواهند این تقیّدها نباشد و اگر ما یکی از این تقیدها را برداریم از کم شروع میکنند و به کم قانع نیستند. و مخصوصاً ما اهل علم و شما فضلا باید خیلی مواظب باشید برای اینکه بخواهم زنها را جذب کنم بنابراین برویم روی شبهات و جواب این شبهات و اینکه چرا مرأه گفته نشده و امثال اینها و ظاهراً وجهی برای گفتن این حرفها برای ما طلبهها نیست. ولی متأسفانه الان خیلی وضع بد است.
این مسئله به درد میخورد و صاحب جواهر جملهای دارند که از عجایب است و اینست که زن و مرد با هم اشتراک دارند و هر حکمی مرد دارد، زن هم دارد و هر حکمی زن دارد، مرد هم دارد و بلا اشکال و اختصاص آن هم فوق العاده نادر است و همین است ه قاعده ی اشتراک تکلیف میگوید زن مثل مرد و مرد مثل زن الاّ نادراً و الاّ ما أخرجه الدلیل.
حال در مسئله ی ما آیا کسی که بالغ نیست، مثل اینکه بچه یکساله را محرم کردند به یا مرد یا زن به دوش میگیرد. در آنجا گفتیم حج اینگونه که ممیز نباشد و پدر و مادر او را به دوش گرفته باشند و او نداند که آنها لبیک میگویند و یا نفهمد که طواف میکند، حج او تمرینی است. روایت داریم که ثواب دارد مثل الان که بچه را به در و دیوار حرم اهل بیت میمالند برای اینکه تبرک شود، در اینجا هم مستحب است که این بچه را همراه خودشان ببرند و بزرگتر اعمال حج را به جا میآورد وبرای این هم یک تمرین و تبرک است.
و اما راجع به ممیز، یعنی کسی که میتواند احرام شود، مانند بچه هفت یا هشت ساله که خوب سرش میشود محرم شد و باید از خیلی چیزها اجتناب کند و طواف چگونه است و بالاخره ممیز میتوند یک حج صحیح به جا بیاورد. این حج چگونه است؟!
مرحوم صاحب جواهر در اعمال ممیز در همه جا میفرمایند تشریعی و در اینجا میفرمایند تمرینی و نمیدانم چه شده است و شما فکری کنید و ببینید که آیا صاحب جواهر از فتوایشان برگشتند و یا روایتی داریم راجع به اینکه حج غیربالغ تمرینی است! اگر یادتان باشد سابقاً بحث مفصلی کردیم و صاحب جواهر قبول کردند و ما تبعاً از صاحب جواهر گفتیم که اگر غیرممیز باشد تمرینی است و اگر ممیز باشد، تشریعی است. مثل اینکه بچه که نماز مغرب و عشا می خواند خیلی ثواب دارد و پدر و مادر باید این بچه هفت ساله را نماز خوان کنند و مستحب است و ثوابش هم برای خودش و هم برای پدر و مادرش باشد. حال این حجی که به جا میآورد حج مستحب است و وقتی مستحب شد، مانند تکبیرة الاحرام در نماز است. همینطور که اگر بچه هفت ساله در نماز تکبیرة الاحرام گفت نمیتواند حرف بزند و اگر حرف زد نمازش باطل است، در اینجا هم وقتی محرم شد، هر چیزی که برای بزرگترها حرام است برای این هم حرام است و میرسد به آنجا که حتی اگر طواف نساء را به جا نیاورد و یا برای او به جا نیاوردند، طوری نیست اما نمیتواند زن بگیرد و وقتی بالغ شد قبل از بلوغ باید اگر خواست زن بگیرد، نماز طواف نساء را به جا بیاورد.
سابقاً به اینجا رسیدیم و مشهور در میان اصحاب هم همین است و الان هم مراجع در مناسکها همینطور فتوا دادند الاّ شاذاً. صاحب جواهر نیز همینطور فتوا دادند اما نمیدانم در اینجا چه شده که ایشان میفرمایند اعمال غیربالغ مطلقاً تمرینی است، حال ممیز باشد یا غیرممیز باشد؛ و این از عجائب کلام صاحب جواهر است. بله اگر غیرممیز باشد تمرینی است و اگر ممیز باشد، تشریعی است.
فرمودند موارد تحلّل سه جا است؛ اول بعد از اینکه حلق کند یا تقصیر کند، آنگاه همه چیز برای او حلال میشود به جز زن و طیب و عطریات، تا اینکه به مکه رود و طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه را انجام دهد و آنجا عطریات هم برای او حلال میشود. نماز طواف نساء را بخواند، زن هم برای او حلال میشود و خرج من حجّه.
در مسئله علاوه بر اینکه روایات فراوانی داریم، اجماع هم در مسئله هست. فقط اختلافی که در مسئله هست و خیلی اهمیت ندارد، اینکه صاحب کشف اللثام فرمودند به مجردی که طواف کند، عطریات برایش حلال میشود، ولو اینکه نماز طواف هم نخوانده باشد، چه رسد به سعی بین صفا و مروه. تمسک کرده به اطلاقات روایات، ولی روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله داریم که مثل اینکه به نظر مبارک کاشف اللثام نرسیده و در آن روایت میگوید بعد از طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه. لذا این مسئله هم که صاحب کاشف اللثام فرموده خیلی اهمیت ندارد علاوه بر اینکه تمسک به اطلاقات هم خیلی معنا ندارد. لذا مسئله اجماعی است و روایات فراوانی هم برای آنچه گفتم، وارد شده است. حال از آن روایات فراوان 3 روایت میخوانیم. یکی برای اینکه وقتی حلق و تقصیر کرد همه چیز برای او حلال میشود به غیر از عطریات و زن و عکس این هم به وضوح باقی گذاشته و خانم وقتی ذبح کرد، همه چیز برایش حلال میشود الاّ مرد و عطریات. لذا اینکه آمده «الاّ الطیب والنساء»، این نساء از باب الرجل یشکّ بین الثلاث و الاربع است، لذا برای این سه مسئله، سه روایت میخوانم اما میدانید که روایات فراوانی در مسئله هست.
صحيحة معاوية بن عمّار عن أبي عبد الله عليه السلام: إذا ذبح الرجل وحلق فقد أحلّ من كلّ شيءٍ أحرم منه إلا النساء والطيب...[1]
روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است و نظیر آن هم فراوان است.
چیزی که در مسئله هست، اینکه مرحوم محقق در شرایع فرموده است «الاّ الطیب والنساء و الصید» و اما این صید در روایتها نیست. برای اینکه خواه محرم باشد یا مُحرم نباشد، اگر بخواهد در حرم صید کند، حرام است و کفاره دارد و جایز نیست و حتی بعضی فرمودند نجس است و ذبح هم ذبح شرعی نیست و امثال اینها. لذا «الاّ الصید» مربوط به این نیست که چون قبل حلق نکرده یا تقصیر نکرده صید بر او حرام بوده و حال که حلق کرد، صید برایش حلال میشود. اصلاً باید بگوییم در همه جا، قبل از احرام یا بعد از احرام یا بعد از حلق یا بعد از طواف زیارت یا طواف نساء، صید برای او حرام است. مسئله را هم مفصل عنوان فرمودند و ما هم باید به طور مختصر آن مسائل را متعرض شویم. لذا «الاّ الصید» که در شرایع آمده، هیچ وجهی ندارد و مرحوم محقق نباید فرموده باشند، برای اینکه مربوط به احرام و مربوط به حج نیست، لذا همان که مشهور فرمودند و روایت هم فرموده که: إذا ذبح الرجل وحلق فقد أحلّ من كلّ شيءٍ أحرم منه إلا النساء والطيب...
صحیحه منصور بن حازم، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: إذا كنت متمتعا فلا تقربن شيئا فيه صفرة حتى تطوف بالبيت.[2]
روایت دلالت میکند ولو اینکه حلق هم کرده باشد، عطریات برایش حلال نمیشود مگر اینکه طواف کند.
اینجاست که مرحوم کاشف الغطاء میفرمایند «حتی تطوف البیت» یعنی طواف کند ولو نماز طواف نخوانده باشد و سعی بین صفا و مروه نکرده باشد، آنگاه عطریات برایش حلال میشود و گفتند به دلیل اطلاق روایت. اما ظاهراً «حتی تطوف البیت» از باب کنایه است. این روایت ذیل دارد و روایت معاویة بن عمار هم ذیل دارد و اینطور است که وقتی حلق کردی، همه چیز برایت حلال است الاّ الطیب و وقتی طواف کردی که کنایه است از اینکه طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه تا رسد به طواف نساء. ولی اگر کسی پافشاری کند و بگوید «حتی تطوف البیت»، معنایش اینست که هنوز نماز نخوانده و سعی بین صفا و مروه نکرده، صفره یعنی عطریات برایش حلال میشود. اگر کسی این را بگوید باز روایت داریم که مراد بعد از سعی بین صفا و مروه است.
زیارة البیت یعنی وقتی منی تمام میشود باید به مکه بیاید و آنجا سعی بین صفا و مروه کند و طواف نساء کند و اسم همه ی اینها را زیارة البیت میگذارند.
صحیحه معاویة بن عمار عن أبی عبدالله علیهالسلام: ثمَّ اخرج إلى الصَّفا فاصعد عليه واصنع كما صنعت يوم دخلت مكَّة ثم ائت المروة فاصعد عليها و طف بينهما سبعة أشواط تبدأ بالصفا و تختم بالمروة فإذا فعلت ذلك فقد أحللت من كل شيء أحرمت منه إلّا النساء...[3]
یعنی وقتی کار منی تمام شد و به مکه آمدی، طواف کن. سعی بین صفا و مروه هم مثل سعی بین صفا و مروه در حال عمره است. روایت حسابی قول مرحوم کاشف اللثام را رد میکند و میگوید طواف تنها نه و حتی اگر نماز طواف را هم خوانده باشی، باز عطریات بر تو حرام است و باید سعی بین صفا و مروه هم انجام دهی و بعد از اینکه حج تمام شد که فقط طواف نساء مانده که عامه طواف نساء نمیکنند و با سعی بین صفا و مروه حج آنها تمام شده و مائیم که باید طواف نساء کنیم. حال حضرت فرمودند: فإذا فعلت ذلك فقد أحللت من كل شيء أحرمت منه إلّا النساء...
یعنی عطریات هم برایت حلال میشود. ظاهراً این اطلاق مرحوم کاشف اللثام وجهی ندارد و اگر کسی برای آن وجهی درست کند، میگوییم روایت معاویة بن عمار تفصیل آن اطلاقات را میکند و مراد از اطلاقات اینست که وقتی برای اعمال مکه به مکه آمدی، اول باید طواف کنی و بعد نماز بخوانی و سعی بین صفا و مروه کنی و بعد نوبت به طواف نساء میرسد. لذا این کنایه از اعمال مکه است الاّ طواف نساء که طواف نساء جزء اعمال مکه نیست.
روایت معاویة بن عمار ذیل دارد و ذیل آن اینست:
ثم ارجع الى البيت وطف به أسبوعا آخر ثم تصلي ركعتين عند مقام ابراهيم عليه السلام ثم قد أحللت من كل شيء وفرغت من حجك كله وكل شي أحرمت منه.
ظاهر این روایت اینست که طواف نساء جزء حج است که اگر نیامد، حج هم نیامده و ضرر به حج میخورد. آنچه الان بحثمان است و روایت صحیح السند و ظاهرالدلاله است که تا طواف نساء نکرده، زن بر او حرام است و یا اگر زن باشد، مرد بر او حرام است و مطلق التذاذات نیز بر یکدیگر حرام است تا اینکه نماز طواف را بخوانند.
هم اجماع روی مسئله است و باید بگوییم کالضروری و هم روایات فراوان هست که سه مورد داریم که موارد تحلّل است و وقتی تقصیر یا حلق تمام شد، همه چیز بر او حلال میشود به جز عطریات و زن. وقتی به مکه آمد و طواف زیارت یعنی طواف مربوط به مکه و سعی بین صفا و مروه کرد، عطریات هم برایش حلال میشود و وقتی طواف نساء کرد، آنگاه زن برای مرد و مرد برای زن حلال میشود، آنگاه «احللت من کل شیء حتی النساء» یا راجع به زن «احللت له کل شیء حتی الرجل».
حال اگر روایت معارض و امثال آن باشد، معلوم است با آن سر و صدایی که عامه دارند، روایات را حمل بر تقیه کرد.
مسئله دیگر اینکه در باب حج فرقی بین زن و مرد نیست و هر احکامی برای زن گفتیم برای مرد هم هست و هر احکامی که برای مرد گفتیم، برای زن نیز هست و معمولاً در باب همه ی فقه ما اسم رجل آورده شده است، حتی در باب شکیّات. و کم جا پیدا میشود که خانمها یک حکم خاصی داشته باشند و یا مردها یک حکم خاصی داشته باشند. اگر دلیل برای تخصیصی داشته باشیم، روایت را میگیریم وگرنه قاعده اشتراک در تکلیف به ما میگوید «لافرق بین الرجل و المرأة فی الاحکام کلّها الاّ ما أخرجه الدلیل» و این الاّ ما أخرج الدلیل هم خیلی کم است. مرحوم محقق در آخر کار این را اضافه میکنند که آنچه گفتیم مربوط به زنها نیز هست. یعنی گفتیم باید به منی بیاید و آن سه کار را انجام دهد و بعد به مکه رود و آن سه کار را انجام دهد، این برای مردها هست و برای زنها هم هست به قاعده ی اشتراک در تکلیف. و شاذ است که زن خصوصیتی داشته باشد که مرد نداشته باشد و یا مرد داشته باشد و زن نداشته باشد. در همه ی احکام همینطور است و از اول فقه تا آخر فقه هر مسئلهای که میگوییم فرقی بین زن و مرد نیست. حال ممکن است زنی اشکال کند و بگوید چرا در قرآن و روایتها نداریم که به جای اینکه بگوید الرجل یشک بگوید المرأة تشک و قاعده ی اشتراک به تکلیف درست کند، بنابراین به ما ظلم شده برای اینکه اسم ما اینطور آورده نشده است. از اینگونه شبهات مزخرفی که الان فراوان شده و متأسفانه شهوت پشت سر آن است و میبینیم که جوانها و حتی پیرهای ما را برده است. معلوم است که مرد مقدم بر زن است. هم در اینکه اسم او را بیاوریم، مقدم بر زن است و هم حکم را بگوییم و اشتراک تکلیف درست کنیم، مقدم است و ﴿الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا﴾[4]؛ و ما بخواهیم دست از این آیه برداریم و تأویل و تحول کنیم، ظاهراً سزاوار نیست. بعضی اوقات میبینم اهل علم هم ان قلت قلتهایی دارند برای اینکه خانمها خوششان بیاید ولی بدانید که خانمها خوششان نمیآید و خانمها به دنبال چیز دیگری هستند که آن کار را خراب کرده است. آنها میخواهند بی بند و بار باشند و میخواهند این تقیّدها نباشد و اگر ما یکی از این تقیدها را برداریم از کم شروع میکنند و به کم قانع نیستند. و مخصوصاً ما اهل علم و شما فضلا باید خیلی مواظب باشید برای اینکه بخواهم زنها را جذب کنم بنابراین برویم روی شبهات و جواب این شبهات و اینکه چرا مرأه گفته نشده و امثال اینها و ظاهراً وجهی برای گفتن این حرفها برای ما طلبهها نیست. ولی متأسفانه الان خیلی وضع بد است.
این مسئله به درد میخورد و صاحب جواهر جملهای دارند که از عجایب است و اینست که زن و مرد با هم اشتراک دارند و هر حکمی مرد دارد، زن هم دارد و هر حکمی زن دارد، مرد هم دارد و بلا اشکال و اختصاص آن هم فوق العاده نادر است و همین است ه قاعده ی اشتراک تکلیف میگوید زن مثل مرد و مرد مثل زن الاّ نادراً و الاّ ما أخرجه الدلیل.
حال در مسئله ی ما آیا کسی که بالغ نیست، مثل اینکه بچه یکساله را محرم کردند به یا مرد یا زن به دوش میگیرد. در آنجا گفتیم حج اینگونه که ممیز نباشد و پدر و مادر او را به دوش گرفته باشند و او نداند که آنها لبیک میگویند و یا نفهمد که طواف میکند، حج او تمرینی است. روایت داریم که ثواب دارد مثل الان که بچه را به در و دیوار حرم اهل بیت میمالند برای اینکه تبرک شود، در اینجا هم مستحب است که این بچه را همراه خودشان ببرند و بزرگتر اعمال حج را به جا میآورد وبرای این هم یک تمرین و تبرک است.
و اما راجع به ممیز، یعنی کسی که میتواند احرام شود، مانند بچه هفت یا هشت ساله که خوب سرش میشود محرم شد و باید از خیلی چیزها اجتناب کند و طواف چگونه است و بالاخره ممیز میتوند یک حج صحیح به جا بیاورد. این حج چگونه است؟!
مرحوم صاحب جواهر در اعمال ممیز در همه جا میفرمایند تشریعی و در اینجا میفرمایند تمرینی و نمیدانم چه شده است و شما فکری کنید و ببینید که آیا صاحب جواهر از فتوایشان برگشتند و یا روایتی داریم راجع به اینکه حج غیربالغ تمرینی است! اگر یادتان باشد سابقاً بحث مفصلی کردیم و صاحب جواهر قبول کردند و ما تبعاً از صاحب جواهر گفتیم که اگر غیرممیز باشد تمرینی است و اگر ممیز باشد، تشریعی است. مثل اینکه بچه که نماز مغرب و عشا می خواند خیلی ثواب دارد و پدر و مادر باید این بچه هفت ساله را نماز خوان کنند و مستحب است و ثوابش هم برای خودش و هم برای پدر و مادرش باشد. حال این حجی که به جا میآورد حج مستحب است و وقتی مستحب شد، مانند تکبیرة الاحرام در نماز است. همینطور که اگر بچه هفت ساله در نماز تکبیرة الاحرام گفت نمیتواند حرف بزند و اگر حرف زد نمازش باطل است، در اینجا هم وقتی محرم شد، هر چیزی که برای بزرگترها حرام است برای این هم حرام است و میرسد به آنجا که حتی اگر طواف نساء را به جا نیاورد و یا برای او به جا نیاوردند، طوری نیست اما نمیتواند زن بگیرد و وقتی بالغ شد قبل از بلوغ باید اگر خواست زن بگیرد، نماز طواف نساء را به جا بیاورد.
سابقاً به اینجا رسیدیم و مشهور در میان اصحاب هم همین است و الان هم مراجع در مناسکها همینطور فتوا دادند الاّ شاذاً. صاحب جواهر نیز همینطور فتوا دادند اما نمیدانم در اینجا چه شده که ایشان میفرمایند اعمال غیربالغ مطلقاً تمرینی است، حال ممیز باشد یا غیرممیز باشد؛ و این از عجائب کلام صاحب جواهر است. بله اگر غیرممیز باشد تمرینی است و اگر ممیز باشد، تشریعی است.