درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/09/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:
مکان طواف
بحث گذشته درباره ی یک امر مهمی بود و شاید از مهمترین امور در حج است و آن راجع به مکان طواف است و اینکه طواف باید در کجا باشد!
مرحوم محقّق در شرایع به طور جزم میفرماید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد و بعد هم میفرمایند این مکان مختص به آنجا نیست و هرچه جلو رویم و یک شوط بزنیم، باید فاصله بیش از این نباشد. تقریباً ده ـ پانزده متر است و باید در این ده پانزده متر طواف کند. اگر بیش از این شد، مثلاً پشت مقام ابراهیم شد، این طواف باطل است.
مرحوم صاحب جواهر نیز ادعای اجماع در مسئله میکنند و روایتی هم برای آن نقل میکنند و روایت از نظر ایشان ضعیف السند است و جبر سند به عمل اصحاب میکنند و روایت را از این راه صحیحه میکنند و روی آن فتوا میدهند که باید در طواف در همه ی شوطها نزدیک کعبه ی معظمه باشیم و بیش از پانزده متر و بیش از بیست ذراع، فاصله ی ما با کعبه نباشد.
متأسفانه الان هم بسیاری از مناسک این فتوا را میدهند و دردسر عجیبی برای حاجیها درست شده است و طواف کردن بین مقام و کعبه مخصوصاً همان جا که مقام مبارک حضرت ابراهیم هست، کار بسیار مشکلی است. لذا میبینیم که حاجیها در دردسر عجیبی افتادند. قطع نظر از همه چیز، ذوق فقهی اقتضاء میکند یک امر مستحبی است البته اگر خلوت باشد و اما اگر خلوت نباشد و در ضرورت باشد و اینطور باشد که مردها به زنها و زنها به مردها تنه میزنند برای اینکه از این فاصله بیشتر نشود، در اینجا باید بگوییم مستحب هم نیست. من در باره مسئله از باب 28 دو روایت نقل میکنم.
دو روایت از نظر سند هر دو موثق است و اینکه مرحوم صاحب جواهر میفرماید در سند یاسین ضریر توثیق نشده، اینطور نیست و حتی نجاشی اقرار دارد که یکی از اصول اربعه مأة از همین یاسین ضریر است و بعد هم شیخ طوسی میفرماید مرحوم صدوق طریق دارد به این کتاب، یعنی مرحوم شیخ صدوق از این کتاب در من لایحضر روایت نقل میکند و علاوه بر اینها مرحوم شهید در وجیزه و مرحوم محقّق داماد در رجالی که منسوب به ایشان است و بعد هم من جمله مرحوم مامقانی، این یاسین ضریر را توثیق کردند.
روایت بعد صحیح السند است. یک روایت همینطور که مرحوم محقق و صاحب جواهر به شهرت نسبت میدهند، همین است که حضرت فرمودند طواف باید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد و از کعبه و مقام ابراهیم که گذشتیم باید مواظب باشیم فاصله بیش از این نباشد.
دلالت روایت خوبست اما روایت 2 به خوبی دلالت دارد که این امر یک امر مستحبی است درجایی که ضرورت نباشد. معنایش اینست که اگر ضرورت باشد، این استحباب هم نیست. در زمان ما این جمعیت، مخصوصاً اینکه عامه هم مسخره میکنند و نگاههای عجیب و مسخره آمیزی به ما میکنند و بالاخره برای زنها یک ضرورت حسابی هست و طواف کردن در ایام حج یا در ایام عمره مثل عمره رجبیه که سنّیها خیلی به آن اهمیت میدهند، طواف کردن بین کعبه معظمه و مقام ابراهیم، کار بسیار مشکلی است.
حال اگر ما باشیم و جمع دلالی عرفی، آنگاه میگوید روایتی که میگوید بین کعبه و مقام، حمل کن بر استحباب، البته اگر ضرورتی در کار نباشد. حمل نص بر ظاهر هم نیست بلکه تفسیر است. یک روایت میگوید باید بین کعبه و بین مقام ابراهیم باشد و یک روایت دیگر تفسیر این روایت را میکند و میگوید آنجا که خلوت باشد. آن کسانی که مشرف شدند، میدادند بعضی اوقات در طواف خلوت است مخصوصاً نصف شب به آن طرف، و در طواف کردن بین کعبه معظمه و بین مقام شریف ابراهیم به خوبی میتوان رفت و آمد کرد. و اما اگر ضرورتی در کار باشد، «الضرورات تبیح المحذورات» است. مرحوم صاحب جواهر هم ترسیدند بفرمایند روی روایت دوم اعراض اصحاب است. به خاطر اینکه بزرگانی نظیر علامه در قواعد و در منتهی و نظیر شهید اول بلکه شهید دوم در بعضی از کتابها عمل به روایت کردند. لذا اعراض اصحاب نمیشود، روایات هم هر دو صحیح السند است مخصوصاً روایتی که میگوید بین کعبه و مقام مستحب است و من دوست دارم البته اگر ضرورتی در کار نباشد، متعیّن میشود عمل کنیم به آن روایت و مسئله برگردد به همین. لذا ما در مناسکمان فتوا دادیم که مکان طواف همه ی مسجد و حتی طبقه دوم یا سوم است. و هرکجا طواف کند اشکال ندارد. آقایان فرمودند طواف مستحبی همینطور است و طواف مستحبی را از هرکجا ولو طبقه دوم ولو آخر مسجد باشد و هیچ ربطی به کعبه و مقام ابراهیم نداشته باشد، اشکال ندارد و اما طواف واجب باید بین کعبه و بین مقام ابراهیم باشد. حال دست برداشتن از روایت کار مشکلی است و اعراض اصحاب هم نمیتوان گفت و ای کاش مرحوم صاحب جواهر به جای اینکه روایت یاسین ضریر را جبران سند به عمل اصحاب کردند، برعکس به آن روایتی که حال میخوانیم عمل میکردند و میگفتند در مسئله دو قسم است و بعضی از بزرگان گفتند بین کعبه و بین مقام و بعضی گفتند از هرکجا میخواهی، و اما الافضل والافضل اقتضاء میکند اگر ضرورتی در کار نیست و اگر میشود و مورد استهزاء واقع نمیشویم و اگر خلوت است، بین کعبه و مقام باشد. قدری هم بیشتر میتوان گفت روایت ارشادی است. معلوم است انسان در طبقه دوم طواف کند و یا آخر مسجد طواف کند یا پیش کعبه طواف کند، در عقل و ذوق و فقه ما میگوید پیش کعبه طواف کردن عالیست. حال اگر نشود پشت مقام ابراهیم بهتر است و اگر نشد، هرچه نزدیکتر به مقام ابراهیم و هرچه نزدیکتر به کعبه معظمه، بهتر است. اما متأسفانه روی حرف من شهرت نیست و این شهرتی که بین کعبه و مقام ابراهیم باشد، یک دردسر عجیبی شده و مسئله ی دیگری هم هست که اصلاً در وضع فعلی ضرورت نوعی هست. به عنوان مثال بعضی از جوانها و حوصله دارها اگر نامحرم نباشد و تنه ی زن و مرد به هم نخورد، در آن صورت باز بگوییم چون ضرورت نوعی هست، ضرورت نوعی رفع تکلیف نوعی میکند.
در باب قُروح و جروح و امثال آن، روایاتی هست که خون قُروح و جروح معفو است. حتی برای کسی که آب کشیدن برایش حرجی نداشته باشد. مثلاً از بدنش خون میآید و یا زخم است و این میتواند برای نمازش در روز دو سه مرتبه حمام رود بلکه دوست دارد به حمام برود و حمام رفتن برایش آسان است، آیا این باید حمام رود درحالی که ضرورت در کار نیست؟! گفتند نه، و با همین خون قروح و جروح میتواند نماز بخواند و این نماز معفو است و علتش هم اینکه ضرورت نوعی رفع تکلیف نوعی میکند. یعنی اگر چیزی نوعاً ضرورت پیدا کرد، بر آن افرادی هم که ضرورت ندارد تجویز میشود. انسان میتواند در مانحن فیه این را بگوید که در وضع فعلی ضرورت نوعی هست، ولو برای بعضی هم ضرورت نداشته باشد، این جایز است بلکه مستحب نیست. روایت هم میگوید اگر ضرورتی در کار باشد، مستحب نیست. فقها هم فتوا دادند و مناسک هم فتوا دادند و البته مناسکها سفت گرفتند و گفتند اگر نشود، میتواند بعد از مقام ابراهیم طواف کند و اما تا زمانی که میشود، باید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد. اگر این حرف مرا بپسندید که ضرورت نوعی رافع تکلیف نوعیست ولو برای اینکه ضرورت نیست اما چون برای نوع مردم ضرورت دارد برای این هم رفع تکلیف میشود.
این مسئله در خیلی جاها میآید و مسئله ی خوبیست و مخصوصاً در وضع فعلی در خیلی جاها این ضرورت نوعی میآید. مسئله ی دیگر تقیه ی مدارایی است. تقیه دو قسم است، یک قسمت تقیه اینکه از ترس جان و مال و آبرویش باید تقیه کند. قسمت دیگر برای ایجاد وحدت و برای اینکه نزاع بین سنی و شیعه کم شود باید تقیه کند. اسم دومی را تقیه ی مدارایی میگذاریم و این تقیه ی مدارایی در زمان ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم» بوده و تأکید فراوان هم روی آن شده است. مثلاً حتی در روایات میخوانیم که پشت سر آنها نماز بخوانید و به مسجد آنها بروید و با آنها رفت و آمد داشته باشید. حتی امام صادق میفرماید نماز خواندن پشت سر آنها مثل نماز خواندن پشت سر پیغمبر اکرم است، و به این تقیه مدارایی میگویند. از همین جهت بسیاری از مراجع میگویند در وقت نماز اگر خواستی نماز نخوانی و یا از مسجد بیرون روی، این کار حرام است. اگر این تقیه ی مدارایی به راستی در میان مسلمانها حکمفرما میشد و یک وحدتی بین سنی و شیعه ایجاد میشد، نه این داعشیها پیدا میشدند و نه تندرویها پیدا میشدند. و القاعده و سلفی هم نبود و این تقیه مدارایی موجب وحدت بین مسلمانها میشد. اما وضع ما بد است درحالی که قدرت ما خیلی بالاست. ما 60 مملکت مستقل در این جهان داریم و این زیاد است. بعد از نصرانیت 60 مملکت مستقل و مسلمان هست. تقریباً تمام ذخائر جهان از این 60 مملکت است. اگر ما جداً با هم وحدت داشتیم، میتوانستیم همینطور که آنها تحریم اقتصادی میکنند و ما را فلج میکنند، ما نیز تحریم اقتصادی میکردیم و دنیای استکباری مخصوصاً صهیونیسم را فلج میکردیم. اگر ما وحدت داشتیم خیلی کارها میتوان کرد. جمعیت ما هم زیاد است و تقریباً قریب دو میلیارد مسلمان هست. غیر از نصرانیت هیچ دینی نیست که اینگونه باشد. البته نصرانیت راجع به دین بی تفاوتی عجیبی دارد و مسلمانها این بی تفاوتی را ندارند و تقریباً دو میلیارد جمعیت هست اما یک مشت اراذل و اوباش به نام صهیونیسم جمع شدند و بر دو میلیارد مسلمان مسلط شدند و امر و نهی میکنند و تحریمها و جنگها زیر سر آنهاست. وقتی ما با هم اختلاف پیدا کردیم، خواه ناخواه همین بازی میشود که الان در دنیا آمده است و انسان خیلی تأسف میخورد. شورای بین الملل درحالی که شصت مملکت هم در آنجا هست اما در تصویبها همیشه طرفدار صهیونیسم هستند و همیشه طرفدار امریکا هستند و خاک بر سر خودشان میکنند و بر ضرر خودشان تصویب میکنند. پس این تقیه مدارایی خیلی مهمتر از تقیه غیرمدارایی است. آن تقیه کم پیدا میشود اما این تقیه ی مدارایی زیاد است و همه ی ائمه ی طاهرین این تقیه مدارایی را داشتند. و فکری کنید و ببینید که آیا من درست میگویم یا نه، که پیغمبر اکرم نیز این تقیه مدارایی را داشته و لذا با منافقین میساخته است. قدری بالاتر در قرآن ما تقیه زیاد داریم که خدا هم تقیه ی مدارایی کرده برای اینکه بتواند احکامش را جابیندازد.
هفت ـ هشت روات هستند که عالی هستند و فقط یاسین ضریر است که مرحوم صاحب جواهر میفرمایند موثق نیست و ما درست کردیم که یاسین ضریر موثق است و بالا هم هست. مرحوم نجاشی میگویند له کتاب.
عن ياسين الضرير عن حريز بن عبد الله، عن محمد بن مسلم قال سألته عن حد الطواف بالبيت الذي من خرج منه لم يكن طائفا بالبيت، قال: كان الناس على عهد رسول الله (صلى الله عليه وآله) يطوفون بالبيت والمقام وأنتم اليوم تطوفون ما بين المقام وبين البيت فكان الحد موضع المقام اليوم فمن جازه فليس بطائف والحد قبل اليوم واليوم واحد قدر ما بين المقام وبين البيت من نواحي البيت كلها فمن طاف فتباعد من نواحيه أبعد من مقدار ذلك كان طائفا بغير البيت بمنزلة من طاف بالمسجد لأنه طاف في غير حد ولا طواف له.[1]
دلالت روایت خیلی خوبست و سند هم خوبست که باید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد.
صحیحه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسّلام عَنِ الطَّوَافِ خَلْفَ الْمَقَامِ قَالَ مَا أُحِبُّ ذَلِكَ وَ مَا أَرَى بِهِ بَأْساً فَلَا تَفْعَلْهُ إِلَّا أَنْ لَا تَجِدَ مِنْهُ بُدّاً.[2]
فرمود هرکجا میخواهی طواف کن اما من دوست دارم بین کعبه و مقام ابراهیم باشد، به شرط اینکه ضرورت نباشد و اما اگر ضرورت باشد، این را دوست ندارم و از هرکجا خواستی طواف کنی، اشکال ندارد و حتی اگر ضرورت باشد، مکروه است. با این تقیه مدارایی باید بگوییم حرام هم هست و با اینکه ضرورت نوعی رفع تکلیف میکند، باید بگوییم جایز است و هرکجا بخواهد طواف واجب کند، اشکال ندارد ولو در طبقه دوم باشد که خیلی هم طول میکشد.
من طواف مستحبی کردم و خیلی طول کشید و اما اگر جوان است و حال دارد و یا پیر است و شوق دارد و بخواهد در طبقه دوم هم طواف کند، اشکال ندارد.
حال چیزی که مورد سوال است، اینست که خیلی از آقایان که میفرمایند اینکه باید بین مقام ابراهیم و کعبه باشد، مربوط به طواف واجب است و اما طواف مستحبی هرکجا باشد، طوری نیست، اما آیا این را از کجا آوردهاند؟!
بحث گذشته درباره ی یک امر مهمی بود و شاید از مهمترین امور در حج است و آن راجع به مکان طواف است و اینکه طواف باید در کجا باشد!
مرحوم محقّق در شرایع به طور جزم میفرماید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد و بعد هم میفرمایند این مکان مختص به آنجا نیست و هرچه جلو رویم و یک شوط بزنیم، باید فاصله بیش از این نباشد. تقریباً ده ـ پانزده متر است و باید در این ده پانزده متر طواف کند. اگر بیش از این شد، مثلاً پشت مقام ابراهیم شد، این طواف باطل است.
مرحوم صاحب جواهر نیز ادعای اجماع در مسئله میکنند و روایتی هم برای آن نقل میکنند و روایت از نظر ایشان ضعیف السند است و جبر سند به عمل اصحاب میکنند و روایت را از این راه صحیحه میکنند و روی آن فتوا میدهند که باید در طواف در همه ی شوطها نزدیک کعبه ی معظمه باشیم و بیش از پانزده متر و بیش از بیست ذراع، فاصله ی ما با کعبه نباشد.
متأسفانه الان هم بسیاری از مناسک این فتوا را میدهند و دردسر عجیبی برای حاجیها درست شده است و طواف کردن بین مقام و کعبه مخصوصاً همان جا که مقام مبارک حضرت ابراهیم هست، کار بسیار مشکلی است. لذا میبینیم که حاجیها در دردسر عجیبی افتادند. قطع نظر از همه چیز، ذوق فقهی اقتضاء میکند یک امر مستحبی است البته اگر خلوت باشد و اما اگر خلوت نباشد و در ضرورت باشد و اینطور باشد که مردها به زنها و زنها به مردها تنه میزنند برای اینکه از این فاصله بیشتر نشود، در اینجا باید بگوییم مستحب هم نیست. من در باره مسئله از باب 28 دو روایت نقل میکنم.
دو روایت از نظر سند هر دو موثق است و اینکه مرحوم صاحب جواهر میفرماید در سند یاسین ضریر توثیق نشده، اینطور نیست و حتی نجاشی اقرار دارد که یکی از اصول اربعه مأة از همین یاسین ضریر است و بعد هم شیخ طوسی میفرماید مرحوم صدوق طریق دارد به این کتاب، یعنی مرحوم شیخ صدوق از این کتاب در من لایحضر روایت نقل میکند و علاوه بر اینها مرحوم شهید در وجیزه و مرحوم محقّق داماد در رجالی که منسوب به ایشان است و بعد هم من جمله مرحوم مامقانی، این یاسین ضریر را توثیق کردند.
روایت بعد صحیح السند است. یک روایت همینطور که مرحوم محقق و صاحب جواهر به شهرت نسبت میدهند، همین است که حضرت فرمودند طواف باید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد و از کعبه و مقام ابراهیم که گذشتیم باید مواظب باشیم فاصله بیش از این نباشد.
دلالت روایت خوبست اما روایت 2 به خوبی دلالت دارد که این امر یک امر مستحبی است درجایی که ضرورت نباشد. معنایش اینست که اگر ضرورت باشد، این استحباب هم نیست. در زمان ما این جمعیت، مخصوصاً اینکه عامه هم مسخره میکنند و نگاههای عجیب و مسخره آمیزی به ما میکنند و بالاخره برای زنها یک ضرورت حسابی هست و طواف کردن در ایام حج یا در ایام عمره مثل عمره رجبیه که سنّیها خیلی به آن اهمیت میدهند، طواف کردن بین کعبه معظمه و مقام ابراهیم، کار بسیار مشکلی است.
حال اگر ما باشیم و جمع دلالی عرفی، آنگاه میگوید روایتی که میگوید بین کعبه و مقام، حمل کن بر استحباب، البته اگر ضرورتی در کار نباشد. حمل نص بر ظاهر هم نیست بلکه تفسیر است. یک روایت میگوید باید بین کعبه و بین مقام ابراهیم باشد و یک روایت دیگر تفسیر این روایت را میکند و میگوید آنجا که خلوت باشد. آن کسانی که مشرف شدند، میدادند بعضی اوقات در طواف خلوت است مخصوصاً نصف شب به آن طرف، و در طواف کردن بین کعبه معظمه و بین مقام شریف ابراهیم به خوبی میتوان رفت و آمد کرد. و اما اگر ضرورتی در کار باشد، «الضرورات تبیح المحذورات» است. مرحوم صاحب جواهر هم ترسیدند بفرمایند روی روایت دوم اعراض اصحاب است. به خاطر اینکه بزرگانی نظیر علامه در قواعد و در منتهی و نظیر شهید اول بلکه شهید دوم در بعضی از کتابها عمل به روایت کردند. لذا اعراض اصحاب نمیشود، روایات هم هر دو صحیح السند است مخصوصاً روایتی که میگوید بین کعبه و مقام مستحب است و من دوست دارم البته اگر ضرورتی در کار نباشد، متعیّن میشود عمل کنیم به آن روایت و مسئله برگردد به همین. لذا ما در مناسکمان فتوا دادیم که مکان طواف همه ی مسجد و حتی طبقه دوم یا سوم است. و هرکجا طواف کند اشکال ندارد. آقایان فرمودند طواف مستحبی همینطور است و طواف مستحبی را از هرکجا ولو طبقه دوم ولو آخر مسجد باشد و هیچ ربطی به کعبه و مقام ابراهیم نداشته باشد، اشکال ندارد و اما طواف واجب باید بین کعبه و بین مقام ابراهیم باشد. حال دست برداشتن از روایت کار مشکلی است و اعراض اصحاب هم نمیتوان گفت و ای کاش مرحوم صاحب جواهر به جای اینکه روایت یاسین ضریر را جبران سند به عمل اصحاب کردند، برعکس به آن روایتی که حال میخوانیم عمل میکردند و میگفتند در مسئله دو قسم است و بعضی از بزرگان گفتند بین کعبه و بین مقام و بعضی گفتند از هرکجا میخواهی، و اما الافضل والافضل اقتضاء میکند اگر ضرورتی در کار نیست و اگر میشود و مورد استهزاء واقع نمیشویم و اگر خلوت است، بین کعبه و مقام باشد. قدری هم بیشتر میتوان گفت روایت ارشادی است. معلوم است انسان در طبقه دوم طواف کند و یا آخر مسجد طواف کند یا پیش کعبه طواف کند، در عقل و ذوق و فقه ما میگوید پیش کعبه طواف کردن عالیست. حال اگر نشود پشت مقام ابراهیم بهتر است و اگر نشد، هرچه نزدیکتر به مقام ابراهیم و هرچه نزدیکتر به کعبه معظمه، بهتر است. اما متأسفانه روی حرف من شهرت نیست و این شهرتی که بین کعبه و مقام ابراهیم باشد، یک دردسر عجیبی شده و مسئله ی دیگری هم هست که اصلاً در وضع فعلی ضرورت نوعی هست. به عنوان مثال بعضی از جوانها و حوصله دارها اگر نامحرم نباشد و تنه ی زن و مرد به هم نخورد، در آن صورت باز بگوییم چون ضرورت نوعی هست، ضرورت نوعی رفع تکلیف نوعی میکند.
در باب قُروح و جروح و امثال آن، روایاتی هست که خون قُروح و جروح معفو است. حتی برای کسی که آب کشیدن برایش حرجی نداشته باشد. مثلاً از بدنش خون میآید و یا زخم است و این میتواند برای نمازش در روز دو سه مرتبه حمام رود بلکه دوست دارد به حمام برود و حمام رفتن برایش آسان است، آیا این باید حمام رود درحالی که ضرورت در کار نیست؟! گفتند نه، و با همین خون قروح و جروح میتواند نماز بخواند و این نماز معفو است و علتش هم اینکه ضرورت نوعی رفع تکلیف نوعی میکند. یعنی اگر چیزی نوعاً ضرورت پیدا کرد، بر آن افرادی هم که ضرورت ندارد تجویز میشود. انسان میتواند در مانحن فیه این را بگوید که در وضع فعلی ضرورت نوعی هست، ولو برای بعضی هم ضرورت نداشته باشد، این جایز است بلکه مستحب نیست. روایت هم میگوید اگر ضرورتی در کار باشد، مستحب نیست. فقها هم فتوا دادند و مناسک هم فتوا دادند و البته مناسکها سفت گرفتند و گفتند اگر نشود، میتواند بعد از مقام ابراهیم طواف کند و اما تا زمانی که میشود، باید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد. اگر این حرف مرا بپسندید که ضرورت نوعی رافع تکلیف نوعیست ولو برای اینکه ضرورت نیست اما چون برای نوع مردم ضرورت دارد برای این هم رفع تکلیف میشود.
این مسئله در خیلی جاها میآید و مسئله ی خوبیست و مخصوصاً در وضع فعلی در خیلی جاها این ضرورت نوعی میآید. مسئله ی دیگر تقیه ی مدارایی است. تقیه دو قسم است، یک قسمت تقیه اینکه از ترس جان و مال و آبرویش باید تقیه کند. قسمت دیگر برای ایجاد وحدت و برای اینکه نزاع بین سنی و شیعه کم شود باید تقیه کند. اسم دومی را تقیه ی مدارایی میگذاریم و این تقیه ی مدارایی در زمان ائمه طاهرین «سلاماللهعلیهم» بوده و تأکید فراوان هم روی آن شده است. مثلاً حتی در روایات میخوانیم که پشت سر آنها نماز بخوانید و به مسجد آنها بروید و با آنها رفت و آمد داشته باشید. حتی امام صادق میفرماید نماز خواندن پشت سر آنها مثل نماز خواندن پشت سر پیغمبر اکرم است، و به این تقیه مدارایی میگویند. از همین جهت بسیاری از مراجع میگویند در وقت نماز اگر خواستی نماز نخوانی و یا از مسجد بیرون روی، این کار حرام است. اگر این تقیه ی مدارایی به راستی در میان مسلمانها حکمفرما میشد و یک وحدتی بین سنی و شیعه ایجاد میشد، نه این داعشیها پیدا میشدند و نه تندرویها پیدا میشدند. و القاعده و سلفی هم نبود و این تقیه مدارایی موجب وحدت بین مسلمانها میشد. اما وضع ما بد است درحالی که قدرت ما خیلی بالاست. ما 60 مملکت مستقل در این جهان داریم و این زیاد است. بعد از نصرانیت 60 مملکت مستقل و مسلمان هست. تقریباً تمام ذخائر جهان از این 60 مملکت است. اگر ما جداً با هم وحدت داشتیم، میتوانستیم همینطور که آنها تحریم اقتصادی میکنند و ما را فلج میکنند، ما نیز تحریم اقتصادی میکردیم و دنیای استکباری مخصوصاً صهیونیسم را فلج میکردیم. اگر ما وحدت داشتیم خیلی کارها میتوان کرد. جمعیت ما هم زیاد است و تقریباً قریب دو میلیارد مسلمان هست. غیر از نصرانیت هیچ دینی نیست که اینگونه باشد. البته نصرانیت راجع به دین بی تفاوتی عجیبی دارد و مسلمانها این بی تفاوتی را ندارند و تقریباً دو میلیارد جمعیت هست اما یک مشت اراذل و اوباش به نام صهیونیسم جمع شدند و بر دو میلیارد مسلمان مسلط شدند و امر و نهی میکنند و تحریمها و جنگها زیر سر آنهاست. وقتی ما با هم اختلاف پیدا کردیم، خواه ناخواه همین بازی میشود که الان در دنیا آمده است و انسان خیلی تأسف میخورد. شورای بین الملل درحالی که شصت مملکت هم در آنجا هست اما در تصویبها همیشه طرفدار صهیونیسم هستند و همیشه طرفدار امریکا هستند و خاک بر سر خودشان میکنند و بر ضرر خودشان تصویب میکنند. پس این تقیه مدارایی خیلی مهمتر از تقیه غیرمدارایی است. آن تقیه کم پیدا میشود اما این تقیه ی مدارایی زیاد است و همه ی ائمه ی طاهرین این تقیه مدارایی را داشتند. و فکری کنید و ببینید که آیا من درست میگویم یا نه، که پیغمبر اکرم نیز این تقیه مدارایی را داشته و لذا با منافقین میساخته است. قدری بالاتر در قرآن ما تقیه زیاد داریم که خدا هم تقیه ی مدارایی کرده برای اینکه بتواند احکامش را جابیندازد.
هفت ـ هشت روات هستند که عالی هستند و فقط یاسین ضریر است که مرحوم صاحب جواهر میفرمایند موثق نیست و ما درست کردیم که یاسین ضریر موثق است و بالا هم هست. مرحوم نجاشی میگویند له کتاب.
عن ياسين الضرير عن حريز بن عبد الله، عن محمد بن مسلم قال سألته عن حد الطواف بالبيت الذي من خرج منه لم يكن طائفا بالبيت، قال: كان الناس على عهد رسول الله (صلى الله عليه وآله) يطوفون بالبيت والمقام وأنتم اليوم تطوفون ما بين المقام وبين البيت فكان الحد موضع المقام اليوم فمن جازه فليس بطائف والحد قبل اليوم واليوم واحد قدر ما بين المقام وبين البيت من نواحي البيت كلها فمن طاف فتباعد من نواحيه أبعد من مقدار ذلك كان طائفا بغير البيت بمنزلة من طاف بالمسجد لأنه طاف في غير حد ولا طواف له.[1]
دلالت روایت خیلی خوبست و سند هم خوبست که باید بین کعبه و مقام ابراهیم باشد.
صحیحه عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسّلام عَنِ الطَّوَافِ خَلْفَ الْمَقَامِ قَالَ مَا أُحِبُّ ذَلِكَ وَ مَا أَرَى بِهِ بَأْساً فَلَا تَفْعَلْهُ إِلَّا أَنْ لَا تَجِدَ مِنْهُ بُدّاً.[2]
فرمود هرکجا میخواهی طواف کن اما من دوست دارم بین کعبه و مقام ابراهیم باشد، به شرط اینکه ضرورت نباشد و اما اگر ضرورت باشد، این را دوست ندارم و از هرکجا خواستی طواف کنی، اشکال ندارد و حتی اگر ضرورت باشد، مکروه است. با این تقیه مدارایی باید بگوییم حرام هم هست و با اینکه ضرورت نوعی رفع تکلیف میکند، باید بگوییم جایز است و هرکجا بخواهد طواف واجب کند، اشکال ندارد ولو در طبقه دوم باشد که خیلی هم طول میکشد.
من طواف مستحبی کردم و خیلی طول کشید و اما اگر جوان است و حال دارد و یا پیر است و شوق دارد و بخواهد در طبقه دوم هم طواف کند، اشکال ندارد.
حال چیزی که مورد سوال است، اینست که خیلی از آقایان که میفرمایند اینکه باید بین مقام ابراهیم و کعبه باشد، مربوط به طواف واجب است و اما طواف مستحبی هرکجا باشد، طوری نیست، اما آیا این را از کجا آوردهاند؟!