< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قران بین طوافین

مرحوم محقّق 6 مسئله متفرع بر مسائل طواف کردند. مسئله ی اول این بود که اگر شوطهای طواف کم و زیاد شود، طواف باطل است. ظاهراً عبارت هم این بود که عمداً باشد یا سهواً یا جهلاً باشد. تمسّک به روایت هم کردند و روایات دلالت داشت و طواف تشبیه به نماز شده بود، و همینطور که اگر در نماز یک رکعت کم یا زیاد شود، اگر عمداً یا سهواً یا جهلاً باشد، نماز باطل است؛ در طواف هم اگر یک شوط کم و زیاد شود، عمداً باشد یا سهواً یا جهلاً باشد، طواف باطل است.
مرحوم محقّق به جای مسئله ی دوم، قِران بین طوافین را ملحق به این مسئله کردند که من عرض کردم این دو مسئله ی مستقل است و ربطی به هم ندارد. گاهی کسی به جای 7 شوط، عمداً یا سهواً یک شوط اضافه می‌کند ونیتش زیاد کردن شوط بر طواف است. این مسئله ی اول بود که مثل کسی است که نماز صبحش را سه رکعت بخواند. اما قِران بین طوافین اینست که می‌خواهد دو تا طواف انجام دهد، آیا این می‌شود یا نمی‌شود؟!
لذا قِران بین طوافین با زیاد کردن یا کم کردن شوط در طواف ربطی به هم ندارند. حال آیا قِران بین طوافین می‌شود یا نه؟!
دیروز دو روایت خواندیم که زراره نقل می‌کند خودم خدمت امام باقر «سلام‌الله‌علیه» بودم و ایشان قِران بین طوافین کردند. در یک جلسه سه طواف و در یک یک جلسه سیزده طواف انجام دادند و بعد هم نمازهایش را پشت سر هم خواندند. لذا این دو روایت زراره در قِران بین طوافین، به خوبی دلالت بر جواز دارد، اما روایاتی داریم و من جمله دیروز روایتی خواندم که فرموده بود قِران بین طوافین جایز نیست. چه طواف فریضه باشد و چه طواف مستحب باشد. گفتم اگر فعل امام باقر «سلام‌الله‌علیه» نبود که خود امام باقر به جا آورده بودند، آنگاه حمل بر کراهت می‌کردیم، اما چون فعل امام باقر «سلام‌الله‌علیه» است، پس نمی‌توان حمل بر کراهت کرد، لذا دیروز حمل بر تقیه کردیم. گفتیم روایتی که می‌گوید نمی‌شود، حمل بر تقیه می‌شود برای اینکه سنّیها قِران بین طوافین، چه طواف مستحب و چه طواف واجب را جایز نمی‌دانند. اما بعضی از بزرگان فتوا دادند و الان در مناسکها هست و گفتند فرق است بین طواف واجب و طواف مستحب.
در طواف واجب، قِران بین طوافین جایز نیست، اما درطواف مستحب قِران بین طوافین، جایز است. این جمع تبرّعی است، حال چطور این را درست کنیم! گفتند روایت داریم که در طواف فریضه نمی‌شود اما در طواف نافله می‌شود. روایتی که به آن تمسّک کردند، اینست:

صحیحه عمر بن یزید قال: سمعتُ أباعبدالله علیه‌السلام یقول: إنما يكره القران في الفريضة فأما في النافلة فلا والله ما به بأس.[1]
آنچه کراهت دارد و شما شنیدید، قِران بین طوافین در طواف واجب است؛ که دیروز گفتم قِران بین طوافین در طواف واجب هم نمی‌شود و دو واجب پشت سر هم نمی‌شود بلکه یکی واجب و یکی مستحب است و به این قِران بین طوافین در واجب می‌گویند.
پس گفتند اگر کسی طواف حج و طواف عمره را انجام می‌دهد، آنگاه نمی‌شود قِران بین طوافین کند و اما اگر حج و عمره را به جا آورده و بعد می‌خواهد طواف مستحبی انجام دهد، در آنجا قِران بین طوافین اشکال ندارد و دو یا سه طواف انجام می‌دهد و اشکالی هم ندارد.
سند روایت خوبست اما این دلالت که «إنما يكره القران في الفريضة فأما في النافلة فلا والله ما به بأس» منافات هم ندارد با روایتی که دیروز حمل بر تقیه کردیم. اینجا جایی بوده که امام «سلام‌الله‌علیه» می‌خواستند فتوا دهند و تقیه‌ای در کار نبوده است. حال کسی که گفته در طواف فریضه نمی‌شود، کلمه ی «یکره» به معنای مبغوضیت معنا کرده و نه اصطلاحی؛ یعنی قِران بین طوافین در فریضه نمی‌شود و اما قِران بین طوافین در طواف نافله می‌شود. درحقیقت جمع بین روایات کرده و آن دو روایتی که دیروز خواندیم و باز می‌خوانیم که زراره می‌گوید خدمت امام باقر بودم و قِران بین طوافین کردند و این روایت با آن روایت جمع شود و بگوییم قِران بین طوافین در طواف واجب نمی‌شود اما در طواف مستحب جایز است. و اگر جائی گفتند جایز نیست، حمل بر تقیه شود. اگر کسی این یکره را بتواند به معنای مبغوضیت معنا کند، خوب است و الاّ ظاهر روایت یکرهُ به معنای کراهت در مقابل استحباب است و نه حرمت در مقابل وجوب. و این یکرَهُ در زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین و امام باقر و امام صادق، این اصطلاح احکام خمسه بوده است. یعنی اصطلاحی در احکام خمسه بوده که واجب داریم، مستحب داریم، حرام داریم، مکروه داریم و مباح داریم. وقتی این اصطلاح باشد، معنای انما یکره اینست که اگر قِران بین طوافین در طواف واجب باشد، خوب نیست. و برای اینکه حج را به جا بیاورد و اما هنوز سعی را به جا نیاورده و بخواهد در وسط سعی طواف را به جا بیاورد و هنوز طواف را به جا نیاورده است. معلوم می‌شود که طوافش را به جا بیاورد و اما اگر در طواف مستحبی باشد، این کراهت را ندارد.

صحیحه ابي نصر قال : سأل رجل ابا الحسن(ع) عن الرجل يطوف الاسباع جميعا فيقرن؟ فقال: لا، الا اسبوع و ركعتان، و انما قرن أبو الحسن (ع)، لانه كان يطوف مع محمد بن إبراهيم لحال التقية.[2]
پرسیدند آیا قِران بین طوافین جایز است یا جایز نیست؟ فرمودند قِران بین طوافین جایز نیست و اگر شنیدی امام باقر «سلام‌الله‌علیه» قِران بین طوافین کردند، با آدم نااهلی بودند و تقیه کردند و درست کردن این نمی‌شود و خراب درمی‌آید. برای اینکه و انما قرن أبو الحسن (ع)، لانه كان يطوف مع محمد بن إبراهيم لحال التقية.
لذا این روایت می‌جنگد با همه ی روایتها، که حضرت فرمودند چه در طواف مستحبی و چه طواف واجب، اصلاً این حرفها نیست «فقال: لا الاّ الاسبوع و رکعتان»، یعنی باید هفت شوط بکند و دو رکعت نماز کند و این یک طواف و تمام می‌شود. بعد طواف دوم را شروع کند.
حال با این فعل موسی بن جعفر «سلام‌الله‌علیه» چه کنیم! حضرت فرمودند این فعل که قِران بین طوافین کردند، در حال تقیه بوده است. لذا روایتها با هم نمی‌خواند و یک قاعده ی کلی هم اینست که وقتی تقیه کار باشد، اختلاف عجیبی بعضی اوقات در روایتها پیدا می‌شود. حتی مرحوم صاحب حدائق «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یک تقیه درست می‌کند ومی‌گوید یک قسمت تقیه اینست که چیزهایی که به مقام شامخ امامت نمی‌خورد، می‌گویند برای اینکه در دست و پای شیعه بیندازند و شیعه کارهایی کند که عامه بگویند اینها مسئله بلد نیستند و اینها جاهلند و نه اینکه بگویند اینها قِران بین طوافین را جایز می‌دانند و از امام باقر گرفته‌اند.
خدا رحمت کند، مرحوم آقای داماد «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» این حرف صاحب حدائق را قبول داشتند و در خیلی جاها می‌گفتند، اما مشکل است. علی کل حالٍ آنچه هست اینکه عامه قِران بین طوافین را جایز نمی‌دانند، چه در طواف مستحبی و چه در طواف واجب؛ اما شیعه قِران بین طوافین را جایز می‌داند، چه واجب و چه مستحب، البته به خاطر روایاتی که در مسئله هست. لذا اگر یک روایت بگوید نه، آنگاه آن روایت را حمل بر تقیه می‌کنیم و فرقی هم نمی‌کند راجع به طواف واجب باشد یا طواف مستحب، برای اینکه عامه فرقی نمی‌گذارند بین اینکه طواف واجب باشد یا مستحب باشد، لذا اگر روایت داشتیم که قِران بین طوافین جایز نیست، چه طواف واجب و چه طواف مستحب، آنگاه روایتها را حمل بر تقیه می‌کنیم.
من خیال می‌کنم روی این عرضی که من کردم، چون روایتها زیاد است و با هم خیلی اختلاف دارد، اما این عرض من رفع اختلاف می‌کند. بگوییم به طور مطلق دو دسته روایت داریم. یک دسته روایت می‌گوید قِران بین طوافین جایز نیست و یک دسته می‌گوید قِران بین طوافین جایز است و اگر ما بودیم و جمع عرفی، آنگاه می‌گفتیم قِران بین طوافین جایز و اما مکروه است، ولی نمی‌توان این جمع را کرد برای اینکه چند روایت نسبت عمل به ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» می‌دهد و اینکه آنها این کار را کرده‌اند. لذا از اول حمل بر تقیه کنیم و بگوییم این روایتها متشتّط است و همین تشتّط، دلیل بر اینست که تقیه در کار شده و امام «سلام‌الله‌علیه» گاهی فرمودند طواف واجب باشد یا مستحب، قِران بین طوافین جایز نیست و بعضی اوقات گفتند اگر واجب باشد، جایز نیست و اگر مستحب باشد، جایز است و بعضی اوقات خودشان قِران بین طوافین را می‌کردند و بعضی اوقات قِران بین طوافین را نمی‌کردند، درحالی که مثلاً جمعیت بود و خسته هم بودند اما قِران بین طوافین نمی‌کردند به دلیل تقیه.
ظاهراً جمع بین روایات می‌شود و وقتی یکی از جمع‌های ما بعد از شهرت و مخالفت با کتاب، خُذ بمخالف العامه است و نزد عرف متشرّعه روایت را حمل بر تقیه کردن، جمع عرفی است و بالاخره جمع پذیرفته در پیش ما در مقابل عامه است.
این مسئله اینقدر مشکل شده که مثل مرحوم محقّق زیاده یک شوط در طواف را با قِران بین طوافین را یکی و در یک مسئله کردند و روایات قِران بین طوافین را برای هر دو آوردند.
مشکل دیگر قضیه اختلاف در روایات اهل بیت است. مشکلتر از اینها عمل اهل بیت «سلام‌الله‌علیه» است که حتی در اینجا هم از امام باقر و هم از موسی بن جعفر «سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین» روایت داریم که او قِران بین طوافین نکرد برای اینکه با سنّی بود و در روایت دیگر می‌گوید دستم در دست امام باقر بود و سیزده طواف کرده و بعد از طوافها، 26 رکعت نماز پشت سر هم خواندند. روایات هم ظاهرالدلاله و صحیح السند است، حال چه کنیم؛ گفتم که حمل بر کراهت هم نمی‌شود زیرا معنا ندارد بگوییم امام باقر کار مکروهی کردند. دیروز اشاره کردم که اگر کسی بگوید مکروه است، اصلاً مبغوض است و ما عبادت مکروه نداریم. برای اینکه باید مصلحت تامه ی ملزمه داشته باشد تا واجب باشد و یا مصلحت تامه ی غیرملزمه داشته باشد، تا مستحب شود و الاّ اگر مصلحت نداشت، اصلاً معنا ندارد که عبادت باشد. لذا عبادت مکروه نداریم الاّ به عنوان ثانوی که اجتماع امر و نهی شود و الاّ اگر اجتماع امر و نهی نباشد و امر روی یک دلیل رفته باشد و نهی روی دلیل دیگری رفته باشد و جمع شده باشد، و الاّ اگر بخواهد چیزی عبادت باشد و مکروه هم باشد. واینکه می‌بینیم صاحب جواهر اصرار روی کراهت دارند و نمی‌شود فرمایش صاحب جواهر را درست کرد. الاّ اینکه معنای حرف صاحب جواهر را الافضل فالافضل کند و بگوید مراد اینست که اگر دو طواف با هم نباشد خیلی خوب است و اما اگر دو طواف با هم شد، خوبست اما آن فضیلتی که قِران بین طوافین نیست را ندارد. بگوییم مراد از کراهت این باشد و یکی فاضل است و یکی افضل و یکی خوب است و یکی خوبتر است. آنگاه ائمه ی طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» گاهی خوب را می‌گرفتند و خوبتر را رها می‌کردند به خاطر اینکه خسته بودند و به خاطر کثرت جمعیت. مثلاً کثرت جمعیت بود و آقا به مطاف آمده بودند و می‌دیدند اگر از مطاف بیرون روند و نماز بخوانند، دوباره برگشت به مطاف کار مشکلی است، لذا سه یا چهار طواف مستحب به جا می‌آوردند و بعد نمازشان را می‌خواندند. یعنی یک داعی عقلائی درست کنیم و الافضل فالافضل کنیم. و اینکه روایت را حمل بر کراهت کنیم، یعنی حمل بر فاضل کنیم و اینکه اگر قِران نباشد بهتر است و اما اگر داعی عقلائی جلو آمد، داعی عقلائی می‌گوید خوب را بگیر و خوبتر را رها کن.
عمده برای عامه مسلّم است که قِران بین طوافین جایز نیست و ما در مقابل آنها ایستادیم، لذا ذوق فقهی اقتضاء می‌کند همه ی این روایاتی که می‌گوید جایز نیست، حمل بر تقیه کنیم و بگوییم قِران بین طوافین چه در طواف واجب و چه در طواف مستحب، اشکال ندارد، و اگر این حرف مرا بزنید معنایش این می‌شود که مثلاً در مطاف است و کثرت جمعیت هست و طواف حج را به جا آورده و این مثلاً یک طواف مستحبی هم برای پدر و مادرش به جا می‌آورد و بعد از مطاف بیرون می‌رود و دو نماز می‌خواند، یکی نماز برای طواف واجب و یکی برای مستحب. و اگر کسی نتوانست در روایتها اینطور بگوید، آنگاه مسئله ی دیگری هم هست که دیروز اشاره کردم و گفتم قاعده اقتضاء می‌کند جواز را. برای اینکه نمی‌دانیم آیا قِران بین طوافین جایز است یا جایز نیست، به معنای اینکه وقتی طواف کرد، نماز را متصلاً بخواند یا نه و این اتصال آیا واجب هست یا واجب نیست و رُفع مالایعلمون می‌گوید واجب نیست. و یا اینکه آیا قِران بین طوافین مبطل است یا نه، آنگاه رفع عدم المانع می‌گوید باطل نیست و قاعده هم اقتضاء می‌کند که قِران بین طوافین جایز باشد، چه در واجب و چه در مستحب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo