< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله هشتم: حکم مقدّم انداختن طواف نساء بر سعی/ احکام طواف/ طواف/ مقصد دوم: افعال حج/ کتاب حج
مباحثه امروز دو تا مسأله است، که اگر مرحوم محقق متعرض نشده بودند خیلی خوب بود. این دو مسأله شاذ ونادراست، اما چونکه روایت داریم؛ سوال شده است، امام غلیه السلام هم جواب داده اند، مرحوم محقق این دو فرع را آورده اند.
فرع اول این است که انسان در حال طواف نمی تواند کلاهی که مربوط به یهودی ها است (برطله که فارسی اش کلاه بوقی می شود)، سر بگذارد.[1] اصلا نمی دانم این مسأله در عالم اسلام واقع شده، یا واقع نشده است. دو سه روایت داریم، که یکی از روایات می فرماید: برای اینکه این کلاه یهودی ها است و تشبّه به کفار جایز نیست. معلوم است جایی را می گوید، که پوشیدن سر جایز باشد و الا اگر در حال احرام باشد، اصلا پوشاندن سر جایز نیست. لذا مثلا فرض کنیم کسی اعمال منا را انجام داده و برای طواف و سعی و طواف نساء آمده است، لذا در آن حال کلاه بوقی را سر گذاشته، برای اینکه سرش گرما نخورد.
علی کل حال این مسأله به مقام قدس مرحوم محقق و محتوای شرایع نمی خورد و اصلا تقدس فقه اجازه نمی دهد که اینجور مسائل را عنوان کنند. لذا مرحوم محقق مسأله را عنوان کرده و فرموده است: جایز نیست و یا مکروه است و اگر در حال احرام باشد که کفاره دارد و اگر هم مُحرِم نباشد، باز هم تشبه به کفار است و جایز نیست. ای کاش مرحوم محقق ده مسأله فرموده بودند و این مسأله را اصلا نفرموده بودند و علی کل حال اگر بخواهیم روی این مسأله شاذ فتوا بدهیم، باید بگوییم: اگر در حال احرام باشد جایز نیست و اگر محِل باشد، اگر تشبه به کفار باشد، لباس تشبه به کفار جایز نیست و اگر تشبه به کفار نباشد، مانعی ندارد؛ حتی می توانیم بگوییم مکروه هم نیست. همه ی مسأله واضح است، خیلی هم احتیاج به روایت نداشتیم، ولی مرحوم صاحب جواهر دو سه روایتی که در مسأله داریم، نقل می کنند[2]. بله اگر ما بخواهیم این مسأله را، مسأله روز کنیم، این است که پوشیدن لباسی که انسان را متشبّه به کفار بکند، لباسی که مختص به کفار باشد، مثل لباس شهرت است و برای ما حرام است. بنابر این کروات زدن، پاپیون زدن و لباسهایی که الآن هم دارد زیاد می شود، معلوم است پوشیدن اینها حرام است؛ تشبه به کفار است. روایت هم در باب صلاة مصلی داریم، فقهاء هم مسأله اش را عنوان کرده اند و معمولا هم فتوای به حرمت داده اند. این یک
مسأله هشتم، باز یک مسأله نادر و شاذی است، اما شاید بشود از آن یک مسأله مبتلا به روز را استفاده کنیم و آن مسأله این است که در روایات آمده است: «از امیر المؤمنین علیه السلام سوال کرده اند: اگر زنی نذر کندکه چهار دست و پا طواف کند، آیا جایز است، یا جایز نیست؟ طوافش درست است، یا درست نیست؟ نذرش منعقد می شود، یا نمی شود؟»
دو روایتِ موثق از نظر سند، از سکونی است و ابی جهم داریم، که هر دو مورد عمل اصحاب است. در آن دو روایت آمده است که این نذر درست است، اما بخواهد چهار دست و پا طواف کند، نمی شود و واجب است دو تا طواف انجام بدهد. مشهور، مثل مرحوم شیخ طوسی و بعضی از قدماء طبق این دو تا روایت فتوا داده اند، مرحوم شهید دوم هم در مسالک روی آن ادعای شهرت کرده اند.
انصافا پذیرفتن این دو روایت خیلی مشکل است؛ برای اینکه این نذر یا راجح است یا نه، اگر مرجوح باشد، یا حتی راجح نباشد، نذرش باطل است. وقتی نذر باطل شد، دیگر معنا نداردکه بگوییم واجب است دو طواف انجام بدهد. اما اگر گفتید: راجح است- مثل همین بازی هایی که فعلا در تعزیه ها و در حرمها مشهور شده است که خودش را به صورت سگ در می آورد و اواو می کند و این جور وارد حرم می شود، آن زن هم می خواسته خودش را به صورت حیوان در بیاورد، برای اینکه یک تذللی برای خدا باشد- باید چهار دست و پایی طواف کند، ده طواف هم بجا بیارود، هیچ فایده ای ندارد و اینکه روایت سکونی از امیر المومنین علیه السلام نقل می کند،که «واجب است این زن دو طواف انجام بدهد، یکی برای خاطر دستهایش و یکی برای پاهایش، پس واجب است دو طواف مستقیم القامه بجا بیاورد»، این نه با عقل جور می آید، نه با تعبد جور می آید، نه این جور جواب دادن با مقام شامخ امیر المومنین علیه السلام جور می آید؛ چرا که این یا راجح است یا نه، اگر راجح باشد، بباید بجا بیاورد، اگر هم مرجوح باشد، اصلا نذر باطل است و دیگر طواف مستقیم القامه وغیرمستقیم القامه براین زن واجب نیست. حالا چه شده است که مرحوم شیخ طوسی که معمولا در همه کتابهایش، مخصوصا درمبسوط، که یک کتاب فوق العاده ارزنده و بکری در میان شیعه است و رساله عملیه مرحوم شیخ طوسی است، به جواز فتوا داده اند[3] و بعد هم کم کم مثل شهید اول فرموده اند که طبق روایت عمل بشود[4]، بعد هم شهید دوم در شرح لمعه حرف شهید اول را امضا کرده اند و نسبت شهرت هم به این قول دادند[5].
اما در مقابل این قول، یک قولی هم گفته است: اصلا این نذر باطل است[6]. چرا؟ گفته است: بدعت است و طوافی که داریم همین است که باید مستقیم القامه باشد و اما اگر بخواهد بازی در بیاورد، بعضی ها گفته اند: به روایت عمل می کنیم واین طواف مختص به خانم ها است و چنین طوافی برای آقایان باطل است، بعضی هم گفته اند: این نذر درست است، اما چهار دست و پایی نه یک طواف مستقیم القامه بجا می آورد.
اما معلوم است که اصلا متعرض شدن این مسأله و این جور صحبت کردن، انصافا مشکل است وعلی کل حال این روایت از متشابهات است.
مرحوم صاحب جواهر اول که وارد می شوند، می فرمایند: هر دو روایت ضعیف السند است و آنها را کنارمی گذاریم، بعد می بینند خودشان در فقه به روایات ابی جهم ومخصوصا به روایات سکونی عمل کرده اند و سکونی را در حالی که عامی است، توثیق کرده اند و در رجال و در فقه ما به نام موثقه سکونی آمده است، افتاده اند در اینکه آیا این نذر باطل است، یا صحیح است[7].
اما ای کاش مرحوم صاحب جواهر اینجا فرموده بودند: همین طور که ابن ادریس گفته است، این طواف باطل است.ابن ادریس آدم ملایی بوده است، ایشان فرموده اند: نمی دانیم روایت چه می گوید و این جور طواف باطل است؛ برای اینکه بدعت است. اگر صاحب جواهر این کار را کرده بودند، خیلی بهتر بود تا اینکه اینجور وارد شوند، بعد هم بگویند: روایات ضعیف السند است، بنابر این روایتها از کار می افتد. حالا اصل فتوا چه؟ آیا اگر کسی این جور نذر کند، نذرش منعقد است یا نه؟ آنوقت بیافتند در اینکه آیا این گونه نذرها بدعت است، یا بدعت نیست، اگر بدعت است، آیا آن صفت از بین می رود و موصوف که اصل طواف باشد باقی می ماند، یا نه صفت و موصوف هر دو از بین می رود؟ بالاخره- اگر مطالعه کرده باشید- تا آخر کار هم برویم، نمی توانیم یک جزمی از صاحب جواهر پیدا کنیم. عمده هم اینجاست که این دو روایت، هم موثق و معتبر السند است، هم ظاهر الدلاله است.لذا اگر کسی بگوید: چون که این گونه روایتها خلاف عقل است، نمی شود به آنها عمل کرد و اصلا نذر این مرجوح است و نذر باطل است.اگر نذر هم نبود وقسم بود، باز هم می گفتیم باطل است؛ برای اینکه یک کار عوامانه ای است که در فقه نباید بیاید؛ یک بدعتی است که با مقام شامخ طواف، با مقام انسانیت سازگار نیست. لذا تعبد هم در اینجا ها نمی آید و نمی شود که ما در چیزهایی که خلاف عقل است، بگوییم تعبد در کار است. فقهاء معمولا اسمش را مستنکرات می گذارند است و چیزی که از مستنکرات باشد ولو اینکه روایت صحیح السند ظاهر الدلاله هم روی آن باشد، می گویند روایت از متشابهات است و نمی شود روی آن فتوا داد.
حالا این روایتی که می گوید: یک خانمی می خواهد چهار دست و پا در میان مردم طواف کند، یا می خواهد سعی بین صفا و مروه کند، معلوم است که مسأله قبلیمان می شود، که لباس شهرت بود، این هم فعل شهرت است. چه فرقی می کند؟ فعل شهرت هم برای یک مسلمان حرام است. استاد بزرگوار ما آقای بروجردی رضوان الله تعالی علیه خیلی اوقات- خود من چندین مرتبه از ایشان شنیدم- می فرمودند: به دست آوردن شخصیت، لازم نیست، اما از دست دادن شخصیت حرام است. انسان در جامعه یک کاری بکند، که شخصیتش لکه دار شود- حالا اسمش را یا خلاف مروت بگذارید، یا اسمش را خلاف شهرت بگذارید. فعل شهرت یعنی فعلی که آدم را در میان مردم مشهور کند، در میان مردم انگشت نما کند، همه ی اینها حرام است. لباس شهرت و خلاف مروت و امثال اینها که فقهاء هم آوردند از همین باب است. انسان یک کاری بکند- حالا یک خانم بخواهد این کار را بکند، یا مردی بخواهد این کار را بکند، حرام است، بدعت است، اصلا بگویید حرام است. حالا به بدعتش هم کار نداشته باشید- گرچه بدعت هم است- ولی اصلا این کار، کار حرامی است، برای اینکه خلاف شهرت است و انگشت نما می شود وهمه به او نگاه می کنند.
لذا ظاهرا اگر ما قائل بشویم که نذر روی این کار منعقد نمی شود؛ برای خاطر اینکه نذر باید راجح باشد و این عرفا راجح نیست و چون که راجح نیست، نذر منعقد نمی شود، خیلی بهتر است. حالا که نذر منعقد نمی شود، چی؟ هیچ چیز بر این واجب نیست و اینکه بخواهیم بگوییم دو تا طواف بکن، یک طواف برای پاهایت و یک طواف برای دستهایت، معلوم است جور نمی آید و با این حرفها نمی شود نذر را درست کرد. این هم که می بینید این اختلاف عجیب در میان فقهاء واقع شده است، یکی می گوید: برای خاطر روایت صحیح است، یکی می گوید: برای خاطر استنکار باطل است، یکی می گوید: برای خاطر روایت، مختص زنهاست، نه مردها، و نمی شود از زن به مرد سرایت کرد، یکی می گوید: وصفش را بینداز، خود طواف واجب است، لذا باید یک طواف مستقیم القامه بکند. این خلاصه حرف است. روایتش را هم بخوانم.
عن السکونی و همچنین روایت دوم عن ابی جهم: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ، قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَیهِ السَّلامُ فِي امْرَأَةٍ نَذَرَتْ أَنْ تَطُوفَ عَلَى أَرْبَعٍ، قَالَ: تَطُوفُ أُسْبُوعاً لِيَدَيْهَا وَ أُسْبُوعاً لِرِجْلَيْهَا»[8].
چطور می شود این روایت را درست کرد؟ این زن نذر کرده است که چهار دست و پا طواف کند، حالا امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: دو طواف مستقیم القامه- یکی برای دستهایت، یکی برای پاهایت- بجا بیاور. معمولا باید فرموده باشند: این بدعت است و خانم نباید این کار را بکند؛ خلاف عفتش است، خلاف شخصیتش است. اما علی کل حال شیخ و بعضی از قدماء روی این روایت فتوا داده اند، شهید هم در لمعه روی آن فتوا داده اند، شهید دوم هم ادعای شهرت کرده است. اما چون نمی شود درستش کرد، باید بگوییم: اگر کسی چنین نذری بکند، این نذر منعقد نمی شود؛ برای خاطر اینکه لا اقل مرجوح است و هیچ چیز بر او واجب نیست. روایت هم که فرموده است، از متشابهات است و روایت را هم نمی توانیم معنی کنیم.
یک حرف دیگر جلو می آید، که این، هم فراوان است، هم مورد ابتلا است و آن این است که اگر کسی اضطرارا بخواهد اینجور طواف بکند، مثلا معلوم است که در ویلچر جایز است، حالا ویلچر نیست، اگر بخواهد چهار دست و پا طواف کند، آیا این طواف صحیح است یا نه؟ معمولا فقهاء فرموده اند: صحیح است. چرا؟ گفته اند: ما که در طواف قیام نمی خواهیم، قیام هم بخواهیم، در اینجا قیام مضطر الیه و مرفوع است و طوافش را چهار دست و پا انجام می دهد یا با کشاندن خودش را روی زمین طواف می کند؛ مثلا پاهایش آسیب دیده نمی تواند، یا شل است و نمی تواند بایستد، اما می تواند با دست، خودش را بکشاند روی زمین و این جور طواف را بجا آورد، یا سعی بین صفا و مروه را این جور بجا آورد. می شود یا نه؟ بله می شود؛ چون این مضطر است و می تواند نایب بگیرد، حالا دلش می خواهد نایب نگیرد و خودش طواف کند، خودش سعی بین صفا و مروه را بجا بیاورد، یا خودش را بکشاند، یا به صورت چهار دست و پایی طوافش را بجا بیاورد. اینجا لباس شهرت و فعل شهرت و امثال اینها هم نمی شود، یعنی این طور نیست که مردم به او نگاه کنند و بگویند چقدر کار بدی می کنی؟ چرا چنین می کنی؟ این بدعتها چیست؟ این چیزها را هم به او نمی گویند، بلکه از او تشکر می کنند و می گویند: بارک الله.
علی کل مسأله این است که اگر کسی مضطر شد و نتوانست مستقیم القامه طواف بکند، یا سعی بین صفا و مروه کند، آیا می تواند چهار دست و پا طواف کند، یا خودش را روی زمین بکشاند و طواف کند ؟ می گوییم: بله این، هم می تواند نایب بگیرد، هم می تواند خودش را روی زمین بکشاند. کاری هم به روایت نداریم، اصلا روایت هم نداشتیم، می گفتیم. مرحوم محقق هم اصلا متعرض این فرع نشده بود، رویش فتوا می دادیم، و ای کاش مرحوم محقق بجای این فرعی که اینجا آورده اند، همین مسأله ای که من عرض می کنم را قرار داده بودند.
اگر یادتان باشد، مرحوم محقق سابقا فرمود: اگر کسی نمی تواند طواف کند، نایب بگیرد. اگر همان جا فرموده بودند که می تواند نایب بگیرد، روایت هم داشتیم، می تواند هم چهار دست و پایی برود، می تواند هم خودش را روی زمین بکشاند، با دو تا دستها و کشاندن خودش روی زمین این جوری طواف کند. ما همین را می گوییم و روی آن فتوا می دهیم و نه بدعت است، نه لباس شهرت و فعل شهرت است، بلکه «رفع ما اضطروا الیه»[9] می گوید: مستقیم القامه نمی توانی طواف را بجا بیاوری، هر جور می توانی بجا آور. لذا اگر روایتِ نیابت نداشتیم، می گفتیم این مقدم است؛ یعنی اگر کسی که نمی تواند مستقیم القامه طواف کند، اگر بتواند چهار دست و پایی، یا با کشاندن خودش روی زمین طواف را انجام دهد، باید بگوییم مقدم بر نایب است. اما معمولا طبق روایات نیابت فتوا داده اند، اطلاق گرفته اند و گفته اند: اگر کسی نمی تواند طواف کند، نایب بگیرد و شما می توانید بفرمایید: تخییر، می تواند نایب بگیرد می تواند هم چهار دست و پایی، یا کشاندن خودش را روی زمین طوافش و سعی بین صفا و مروه اش را انجام بدهد. نمی دانم چرا مرحوم محقق این مسأله را اصلا متعرض نشده اند و اگر بجای مسأله ای که متعرض شدند، این مسأله را متعرض شده بودند، یا در باب طواف آن مسأله را متعرض شده بودند، خیلی بهتر بود.
مسأله خیلی فراوان مبتلا به است؛ این اشخاص می روند طواف و دلشان می خواهد میان مردم طواف کنند. این یا چهار دست و پا یا خودش را کشاندن روی زمین طواف می کند. خیلی هم مشهور بوده است، اما الآن نیست. نبودنش هم برای همین است که رویش فتوا نیست؛ گفته اند: اگر نمی تواند طواف بکند، نمی تواند سعی بین صفا و مروه بکند، نایب بگیرد و نایب می گیرند.
یک مسأله ی دیگر باقی می ماند و آن کارهایی است که در عزاداری ها می شود. آیا این کارها درست است، یا درست نیست؟ مثلا خودش را با صورت از در حرم تا دم ضریح می کشاند، وقتی به حرم مطهر و به صحن می رسد، دیگر خون آلود است و همه جا را خون آلود کرده است و صورتش را حسابی مجروح کرده است. گاهی هم همان چهار دست و پایی، به عنوان اینکه من سگ تو امام رضا علیه السلام هستم و می خواهم چهار دست و پایی حضور شما برسم،گاهی هم اواو می کند و این جوری وارد حرم می شود. آیا این می شود، یا نمی شود؟
همان حرفهایی که زدیم، اینجا هم می آید و انسان باید در عزاداری هایش تعارف را از دست ندهد؛ همانطوری که همه ی مراجع از زمانهای قبل تا الآن عزاداری می کنند و همیشه عزاداری می کرده اند، همیشه هفتگی عزاداری داشته اند، همیشه دهه محرم و صفر عزادرای می کرده اند، ما هم عزاداری کنیم.طرز عزاداری کردنِ مراجع تقلید چقدر عالی است؛ هم سینه اش را قبول دارند و هم شورش را قبول دارند و هم روزه و احکامش را قبول دارند. اما اگر بخواهیم از خود درآوری کنیم، دیگر می رسد به خیلی چیزها که حرام است. اما به قول آن آقا که مرتب به آقای بروجردی اصرار کرده بودند که نظرتان را بفرمایید و ایشان نظرشان را فرموده بودند، اما آنها گفته بودند: نه، در آخر کار هم گفته بودند: آقا! ما یک سال مقلد تو هستیم، تو هم یک روز مقلد ما باش.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo