< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الحج

93/12/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله‌ی نهم: معنای افتراق/ مقصدسوم: بقیه‌ی محظورات/ رکن سوم: لواحق/ کتاب حج
در مسأله‌ی نهم فرموده‌اند: تفریقی که در روایات آمده، معنایش این است که این دو خلوت نداشته باشند تا حج آنها تمام شود.[1] مسأله این بود که اگر در حج یا در عمره در حال احرام مواقعه‌ای واقع شد، کفاره‌ی این‌ها سنگین است؛ اولاً: باید این حج را تمام کنند و ثانیاً: این دو نفر باید تنها نباشند و همیشه کسی با آنها باشد. و ثالثا: یک شترنحر کنند، و رابعا: در سال آینده حج مستقلی به جا بیاورند.
اما در مباحثه‌ها از روایات اهل بیت ‌علیهم السلام استفاده کردیم و دیگران هم فرمودند که این حکم سنگین برای عامد و عالم به حکم و موضوع است و اما اگر جاهل، یا ناسی و یا مضطر شد، این حکم را ندارد. البته گناه کرده است، اما کفاره‌ای ندارد و حجش را تمام کند و حج او صحیح است. اما اختلافی بود که آیا آن شتر را باید ذبح کند یا نه و ما گفتیم نه، اما در بعضی از روایات و مشهور در میان أصحاب گفتند که آن شتر را باید ذبح کند.
مسائل گفته شد، حالا بحث در تفریقی است که در روایات آمده است، که بین زن و شوهر تفرقه باشد تا این حج را تمام کنند. در روایات این لفظ تفرقه «فرّق بینهما» آمده است، اما فقها فرموده‌اند: معنای «فُرّق بینهما» این نیست که بین این زن و شوهر جدایی واقع شود، بلکه معنایش این است که اطمینانی به آنها نیست و از این جهت در یک اطاق خلوت نباشند و همیشه کسی با اینها باشد، تا اینکه حجشان تمام شود. لفظ «فُرّق بینهما» به معنای عدم اجتماع است، اما فقها طبق یک روایت فرموده‌اند: «فُرّق بینهما»، یعنی این دو جلسه خلوت نداشته باشند تا حجشان تمام شود.

روایت 6 از باب 3 از ابواب کفارات استمتاع: «الْمُحْرِمُ إِذَا وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا يَعْنِي بِذَلِكَ لَا يَخْلُوَانِ‌ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ.»[2] معنای این‌که بین این دو تفرقه بیفتد این است که این دو خلوت نداشته باشند؛ «لَا يَخْلُوَانِ‌ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ»
مشهور در میان اصحاب طبق این روایت فتوا داده‌اند و گفته‌اند: معنایش این نیست که مثلاً در دو اطاق بروند و بین این دو تفرقه بیفتد، بلکه بین این دو خلوت نیفتد؛ چون به آنها اطمینانی نیست و ممکن است دوباره این غلط را بکنند، لذا همیشه کسی با آنها باشد. مشهور در میان فقها و حتی الان مناسک‌ها طبق همین روایت فتوا داده‌اند و گفته‌اند: این روایات «فُرّق بینهما» را معنا می‌کند.
الاّ اینکه یک اشکالی هست، ببینیم آیا شما می‌توانید جواب بدهید، که «يَعْنِي بِذَلِكَ» از امام ‌علیه السلام است، یا از معاویة بن عمار است؟ اگر از امام ‌علیه السلام باشد که اصحاب هم همین‌طور برداشت کرده‌اند که امام صادق ‌علیه السلام فرموده‌اند: «الْمُحْرِمُ إِذَا وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا» و بعد فرموده‌اند: معنای «يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا» این است که «لَا يَخْلُوَانِ‌ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ».
دلالت روایت خوب است، سندش هم خوب است، فتوای اصحاب هم روی آن است. اما اگر کسی احتمال بدهد که «يَعْنِي بِذَلِكَ» از معاویة بن عمار است و او تفسیر کرده است، کار مشکل می‌شود. معاویة بن عمار در باب حج بیش از همه روایت دارد و این هم برای من شبهه‌ی بزرگی شده که محمد بن مسلم با سی هزار روایت، این‌قدر که معاویة بن عمار در باب حج روایت دارد، او ندارد؛ خیلی از روایات باب حج را از معاویة بن عمار نقل کرده‌اند. علی کل خوب به مسائل آشنا بوده است. این جمله، تا اینجا از أبی عبدالله ‌علیه السلام بوده که «الْمُحْرِمُ إِذَا وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا» و این جمله در هفت هشت روایت آمده است. آن وقت معاویة بن عمار این «يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا» را معنا می‌کند و می‌گوید: مراد این نیست که از هم جدا شوند و یکی را در یک کاروان و دیگری را در یک کاروان دیگر ببرند، بلکه معنایش این است که کسی را در اطاق آنها بگذارند تا خلوت نباشد. اگر کسی احتمال دهد که این از معاویة بن عمار است و از امام صادق ‌علیه السلام نیست و بخواهد یُفرّق را اینطور معنا کند که معاویة بن عمار معنا کرده، کار مشکلی است.
الاّ اینکه کسی بگوید: راوی اگر مثل معاویة بن عمار موثّق باشد و به روایات اهل بیت علیهم السلام آشنا باشد و روایت را معنا کند، معنا کردن این آقا حجت است. معمولاً در جاهای دیگر این را گفته‌اند. مثلاً زراره روایت را نقل می‌کند و زراره از خودش روی روایت چیزی می‌گذارد و می‌گوید مراد امام صادق ‌علیه السلام از روایت این است. مشهور در درایه این است که این قول حجت است؛ برای این‌که فهم او از روایت حجت است. آیا می‌توان این را گفت؟
لذا آیا می‌شود گفت: «يَعْنِي» از خود امام ‌علیه السلام است؟
من خیال می‌کنم بزرگان مفروغٌ عنه گرفته‌اند که این جمله از امام ‌علیه السلام است و لذا مثلاً صاحب وسائل روایت را نقل کرده و بعد هم در فقه آمده و صاحب جواهر و دیگران هم فرموده‌اند روایاتی داریم بر این‌که اگر این کار بیجا شد، بین این زن و شوهر تفرقه بیندازند و اما اگر کسی را با آنها گذاشتند، این نیز تفرقه است. مثلاً آقا و خانمی را پیش آنها و در اطاق آنها ببرند، این نیز یُفرق بینهما است. فقها معمولاً این‌طور معنا کرده‌اند، یعنی اگر جواهر را مطالعه کرده باشید، جواهر حرفهای مرا نمی‌زند، بلکه صاحب جواهر می‌فرماید: «یفرق بینهما» و بعد می‌فرماید و اگر کسی را با آنها گذاشتند، تفرقه صدق می‌کند «و تدلّ علی ذلک صحیحة معاویة بن عمار عن أبی عبد الله‌ علیه السلام: "الْمُحْرِمُ إِذَا وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا يَعْنِي بِذَلِكَ لَا يَخْلُوَانِ‌ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ".»[3] یعنی صاحب جواهر و دیگران این جمله را لفظ امام ‌علیه السلام گرفته‌اند و گفته‌اند: این جمله از امام ‌علیه السلام است.
اما اگر احتمال من آمد، بگوییم: معنا ندارد که امام صادق ‌علیه السلام بگوید: «يَعْنِي بِذَلِكَ» و این «يَعْنِي بِذَلِكَ» از معاویة بن عمار است و از روایات یُفرّق اجتهاد کرده است. معاویة بن عمار اجتهاد کرده و گفته: می‌خواهیم بین این زن و مرد خلوت نباشد و کسی با آنها باشد تا دوباره این کار را نکنند. لذا معاویة بن عمار از روایات استفاده کرده که «يُفَرَّقُ» اعم است از ایـن‌که آنها را جدا کنند و در دو اطاق کنند و یا جدا نکنند، بلکه کسی را در اطاق آنها ببرند و آنها سه نفر شوند. آن وقت اگر از معاویة بن عمار باشد، قولش حجت نیست.
در رجال و درایه بحث شده که اگر راوی از روایت چیزی بفهمد، آیا این فهم او حجت است یا نه؟ گفته‌اند: فهمش حجت است و مثل این است که امام ‌علیه السلام فرموده باشد.
ولی اگر شما این حرف را قبول نکنید و بگویید که مثل فهم مجتهد می‌شود؛ همین‌طور که فهم صاحب جواهر برای ما حجت نیست، فهم معاویة بن عمار هم برای ما حجت نیست و فرق نمی‌کند. این مجتهد است و این‌طور فهمده و دیگری هم مجتهد است و این‌طور فهمیده و من نیز مجتهدم و این‌طور می‌فهمم.
حالا اگر این «يَعْنِي بِذَلِكَ» از معاویة بن عمار باشد و اجتهادش هم باشد و یا در این بمانیم و نتوانیم معنا کنیم، اصل چه اقتضا می‌کند؟ در روایت داریم: عن أبی عبد الله علیه‌ السلام «الْمُحْرِمُ إِذَا وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا يَعْنِي بِذَلِكَ لَا يَخْلُوَانِ‌ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ.» اگر گفتیم: «يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا» ظهور در این دارد که این دو باید از هم جدا شوند، چنانچه در مباحثه این هفت هشت روز همه مفروغٌ عنه گرفته بودیم که «يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا» یعنی این دو از هم جدا شوند، چنانچه الان هم در مناسکها این لفظ آمده است که این دو از هم جدا شوند. اما اگر گفتید: لازم نیست جدا شوند و اگر کسی را هم در این اطاق بیاورند که با این‌ها باشد، کفایت می‌کند، خیلی فرق می‌کند. حالا اگر نتوانستیم معنا کنیم، اصل چه اقتضاء می‌کند؟
اصل اقتضا می‌کند این‌جا که نمی‌دانم آیا در تفرقه باید در یک اطاق نباشند و یا در یک اطاق باشند و تفرقه رختخوابی باشد، بگوییم: برمی‌گردد به أقل و أکثر ارتباطی و همین روایت «لَا يَخْلُوَانِ‌ وَ أَنْ يَكُونَ مَعَهُمَا ثَالِثٌ» می‌شود. اگر کسی در أقل و أکثر ارتباطی، اشتغالی باشد، فرق نمی‌کند بین این‌که یُفرّق مکانی باشد یا یُفرّق خلوتی باشد.
مسأله این است که باید این حج را تمام کنند و برای تمام کردن حج، باید این دو با هم نباشند و اما حج من قابل ربطی به این حرفها ندارد و حج مستقل است و معلوم است که اگر با هم باشند، اشکال ندارد.
مسأله‌ی بعد که این مسأله هم مشکل است، مسأله استمناء است؛ که اگر العیاذ بالله کسی استمناء کند، آیا حکم کسی را دارد که مواقعه کند یا نه؟
مشهور در میان اصحاب گفته‌اند‌: بله، فرقی نیست بین این‌که استمنا کند و یا مواقعه کند؛ همین‌طور که کفاره سنگین برای او هست، برای این نیز هست.[4]
الاّ این‌که دو روایت داریم که یکی از روایت‌ها می‌گوید: حج من قابل ندارد؛ یک روایت داریم که می‌گوید: حج من قابل دارد. اما آنکه می‌گوید حج من قابل دارد، می‌گوید: اگر کسی با زنش ور برود، حج من قابل دارد. فقها از این خصوصیت نفهمیده‌اند و گفته‌اند: یا مواقعه است و یا نه و اگر مَنی از او بیرون بیاید، خواه به خودش ور برود ویا به شخص دیگری ور برود و خواه به حلیله باشد، یا به محرمه باشد، باز حکم مواقعه را دارد و به آن روایت تمسک کرده‌اند. ولی ممکن است کسی بگوید: در آن روایت دارد که اگر به کسی ور برود تا منی از او بیرون بیاید، و این مثل آنجاست که مواقعه کرده باشد، اما اگر به خودش ور رود، تا استمناء شود، این حج من قابل ندارد. اما فقها این را نفرموده‌اند.
صحیحه معاوية بن عمّار: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ مُحْرِمٍ‌ وَقَعَ عَلَى أَهْلِهِ فِيمَا دُونَ الْفَرْجِ قَالَ عَلَيْهِ بَدَنَةٌ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِل.»[5]
اگر یادتان باشد این روایت را قبلاً خواندیم و حتی گفتیم اگر مواقعه از عقب هم باشد، این روایت آن را می‌گیرد. البته فقها نگفته‌اند؛ اما علی کل حال این روایت می‌گوید: اگر به زنش ور رود، که سابقاً گفتیم فرق نمی‌کند که به زنش باشد یا به نامحرم باشد و ما اولویت درست کردیم و مرحوم شیخ طوسی ایراد داشتند و می‌گفتند نمی‌شود اولویت را درست کرد. علی کل حال این روایت دلالت می‌کند که حج من قابل ندارد.

روایت 1 از باب 15 از ابواب استمتاع: «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ: مَا تَقُولُ فِي مُحْرِمٍ عَبِثَ بِذَكَرِهِ فَأَمْنَى؟ قَالَ‌: أَرَى عَلَيْهِ مِثْلَ مَا عَلَى مَنْ أَتَى أَهْلَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بَدَنَةً وَ الْحَجَّ مِنْ قَابِلٍ.»[6]
آن روایت می‌گفت: حج من قابل ندارد و این روایت می‌گوید: حج من قابل دارد.
اگر ما باشیم و ظهور روایت، ما باشیم و جمع بین روایات، باید حج من قابل را حمل بر استحباب کنیم. فرقی هم نگذاریم بین اینکه استمناء با دیگری باشد و یا استمناء با خودش باشد.
یا اینکه عرض من باشد و بگویید: این دو روایت اصلاً ربطی به هم ندارد که ما بخواهیم حج من قابل را حمل بر استحباب کنیم. یک روایت دارد: که اگر کسی با خانمش استمناء کند، کفاره دارد و حج من قابل ندارد. یک روایت دارد که اگر کسی با خودش استمناء کند، حج من قابل دارد و بدنه هم دارد. اما فقها نفرموده‌اند. مثلاً مرحوم صاحب جواهر خیلی مفصل در این باره صحبت می‌کند، اما نمی‌گویند این دو روایت ربطی به هم ندارد. یک روایت هست که اگر کسی می‌دانسته و مواقعه نمی‌کند، اما با خانمش استمناء می‌کند و یا کسی تحریک می‌شود و با خودش مواقعه می‌کند، یعنی استمناء می‌کند. حالا اگر با خانمش باشد، بدنه دارد و حج من قابل ندارد و اگر با خودش باشد، هم بدنه دارد و هم حج من قابل دارد.
این عرض من و فرمایش آقا خیلی خوب است که موردی بین روایات جمع کنیم و بگوییم: این دو روایت هیچ ربطی به هم ندارد. اما معمولاً مشهور و حتی در مناسک‌ها این دو روایت را به هم ربط داده‌اند و جمع بین روایات کرده‌اند و گفته‌اند: حج من قابل، حمل بر استحباب می‌شود. لذا فرق استمناء با مواقعه این است که مواقعه حج من قابل دارد و اما استمناء با خودش یا با زنش یا با شخص دیگری، اگر مَنی بیرون آمد، بدنه دارد، اما حج من قابل ندارد. ظاهراً عرض من خوب است، البته اگر از شهرت نترسیم.



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo