درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الحج
93/12/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مسأله سیزدهم: آیا لمس و تقبیل در حال احرام
کفاره دارد؟/ مقصدسوم: بقیهی محظورات/ رکن سوم: لواحق/ کتاب حج
از بحث دیروز استفاده شد که اگر کسی در حال احرام با شهوت به نامحرم و یا به زوجهی خودش نظر کند، در بعضی از روایات گفته بود: گناه کرده است، اما کفاره ندارد و در بعضی از روایات گفته بود: کفاره دارد. برای کفاره هم بعضی گفته بودند بدنه و بعضی گفته بودند شاة. جمع بین روایات اقتضاء میکند که کفارهاش حمل بر استحباب شود. اما اگر نظر با شهوت باشد و امنی شود، اگر قهراً باشد، همین حکمی است که گفتیم و اما اگر عمداً باشد حکمش سابقاً گذشت که حج من قابل ندارد و اما کفاره دارد و کفارهاش یک شتر است. این راجع به نظر است.
راجع به لمس هم همینطور است، روایات مختلف است و از بعضی از روایات استفاده میشود که اگر لمس بدون شهوت باشد، مانعی ندارد و اما اگر با شهوت باشد، بعضی از روایات میگوید: کفاره دارد و بعضی میگوید: ندارد؛ که حمل بر استحباب میشود و اگر امنی شود، اگر قهراً باشد مثل آنجاست که امنی نشده باشد و اگر عمداً باشد، یا میداند که اگر لمس کند امنی میشود و کفاره بدنه دارد، مثل آنجاست که عمداً استمنا کند.
بوسه کردن هم مثل نظر و مثل لمس است، که اگرچه بعضی از فقها میفرمایند صرف بوسه کردن به خانمش، امنی باشد یا نباشد، شهوت باشد یا نباشد، باید کفاره بدهد و بعضی از روایات هم دارد که باید کفاره بدهد و اما در بعضی از روایات ایـنگونه است که اگر این بوسه با شهوت باشد، کفاره دارد و اگر بدون شهوت باشد و بوسه تلطفی و بوسه مهربانی و برای خداحافظی باشد، مانعی ندارد و میتواند عمداً هم این کار را بکند، کفاره هم ندارد. اما اگر با شهوت باشد، مثل لمس است. آنوقت اگر امنی نشود، کفاره ندارد و اگر امنی شود، باید یک شتر کفاره بدهد.
همینطور که مطالعه کردهاید، این بحثها هم از نظر اقوال و هم از نظر روایات اهل بیت علیهم السلام درهم برهم شده است؛ از همین جهت هم میبینید که حتی مثلاً مرحوم محقق ده بیست فرع در اینجا راجع به همین سه مسأله عنوان میکنند، اما همین مرحوم محقق در کلماتشان تناقض دارند. صاحب جواهر هم طبق گفتهی مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه جلو رفتهاند، ولی وقتی بین اقوال صاحب جواهر هم جمع کنید، خواهید دید که بی تناقض نیست. لذا مقداری روایت خواندیم، مقدار دیگری هم بخوانیم، ببینیم بالاخره به آنچه دیروز گفتیم میرسیم یا نه.
صحیحه محمد بن مسلم: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ حَمَلَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى، قَالَ: إِنْ كَانَ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا بِشَيْءٍ مِنَ الشَّهْوَةِ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْنِ أَمْذَى أَوْ لَمْ يُمْذِ فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ فَإِنْ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا لِغَيْرِ شَهْوَةٍ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْن.»[1]
مرحوم صدوق رضوان الله تعالی در من لایحضر «فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ» نقل کرده و صاحب وسائل به همین صورتی که گفتم از مرحوم شیخ طوسی نقل میکند که «دَمٌ يُهَرِيقُهُ» و از مرحوم صدوق نقل میکند «فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ».[2]
وقتی راجع به لمس بگوییم، راجع به نظر کردن که روایتش را خواندیم، به طریق اولی میگوییم. یعنی روایت محمد بن مسلم هم راجع به نظر و هم راجع به لمس است، و اگر کسی جرأت داشته باشد، بگوید: راجع به تقبیل هم همین است؛ یعنی اگر بوسهی زن و شوهری با شهوت باشد، کفاره دارد و اما اگر بوسهی تلطفی و عاطفی باشد، «فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ».
مرحوم محقق یکی یکی نقل کرده، صاحب جواهر هم روایات را نقل فرمودهاند. این تناقضهای در اقوال فقها، به خاطر روایات است و نمیدانم چرا روایاتی را که میگوید کفاره دارد، حمل بر استحباب نکردهاند. اگر جایی بگوید «فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ» و یک روایت بگوید «فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ» و یا بگوید «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ»، معلوم است که روایتی که بگوید: «فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ» یا «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ» حمل بر استحباب میشود. استحباب هم اینطور است که اگر بگوید بدنه، استحباب بالا است و اگر بگوید «دَمٌ يُهَرِيقُهُ»، استحباب بعدی است و اگر صرف دم را بگوید؛ یعنی ولو یک گوسفند باشد، استحباب بعدی است.
حالا این روایت محمد بن مسلم، ظاهراً هم برای نظر خوب است، هم برای لمس خوب است و هم برای بوسه خوب است. روایت این است: «عَنْ رَجُلٍ حَمَلَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى، قَالَ: إِنْ كَانَ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا بِشَيْءٍ مِنَ الشَّهْوَةِ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْنِ أَمْذَى أَوْ لَمْ يُمْذِ فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ فَإِنْ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا لِغَيْرِ شَهْوَةٍ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْن.»
«حَمَلَ امْرَأَتَهُ» هم دو یا سه صورت دارد: یکی اینکه زنش را به دوش، یا به بغل میگیرد تا او را به هواپیما ببرد و یا در آن وقتها او را سوار هودج کند و یا اینکه مثلاً خانمش خسته شده، او را بغل میکند و یا روی دوشش میگذارد. پس حمل گاهی بلاشهوة و گاهی مع شهوة است.
امام علیهالسلام حمل و مسّ را کنار هم گذاشتند. اگر روایت داشته باشیم که «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ»، یا «فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ»، آنوقت باید آن را حمل بر استحباب کنیم. دیروز در آن روایت و در عبارت مرحوم محقق که فرمودند: «ولو نظر الی امراته لم یکن علیه شیء»[3]، عرض کردم: ما میگوییم: «و لا امنی قهراً» و الاّ اگر «ولا امنی عمداً» باشد و اصلاً برای استمناء این کار را بکند، مثل آنجاست که با خودش استمنا کند که «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ» و لذا گفتم: مرحوم محقق به وضوح باقی گذاشتهاند. این روایت شریف نیز همین است و میفرماید: «إِنْ كَانَ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا بِشَيْءٍ مِنَ الشَّهْوَةِ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْنِ أَمْذَى أَوْ لَمْ يُمْذِ فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ فَإِنْ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا لِغَيْرِ شَهْوَةٍ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْن.» و اما اگر مع شهوة باشد، صدر روایت میگوید: «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ».
راجع به بوسه هم مشهور در میان فقها این است که: « ولو قبل امراته کان علیه شاة و لو کان بشهوة فعلیه جزور»[4]. این عبارت مرحوم محقق است که دیگران و مرحوم صاحب جواهر به اجماع و شهرت بسزا نسبت میدهند.
صحیحه مِسْمَعٍ أَبِي سَيَّارٍ: «قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: يَا أَبَا سَيَّارٍ! إِنَّ حَالَ الْمُحْرِمِ ضَيِّقَةٌ فَمَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى غَيْرِ شَهْوَةٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ وَ مَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى شَهْوَةٍ فَأَمْنَى فَعَلَيْهِ جَزُورٌ وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ.»[5]
تا اینجا، تطابق النصّ و الفتوی؛ فتوا هم عین روایت مسع است که صحیح السند و ظاهرالدلاله است و دلالتش خوب است.
صحیحه حماد: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَبِّلُ أُمَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ، إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ.»[6]
یک دفعه بوسهی شهوت انگیز است و لذتش لذت شهوتی است، اینجا همانطور که گفتیم، علیه جزور و علیه شاة، که گفتیم بدنه را حمل بر استحباب میکنیم. اما اگر بوسهی رحمت باشد، لاشیء علیه. این منافات هم ندارد، مثلاً دیروز میگفتم خانمش کار ارزندهای انجام داده و این صورت خانمش را میبوسد و میخواهد به او بارک الله بگوید و دستش را فشار میدهد و او را میبوسد. در روایت هم خواندیم، مثل بوسه کردن به مادرش؛ همینطور که تقبیل مادر اشکال ندارد، تقبیل خانم هم بلاشهوت اشکال ندارد. اگر روایت هم میگوید: علیه شاة یا علیه جزور، به قرینه لاشی ء علیه، حمل بر استحباب میشود. تعارض هم نیست؛ برای اینکه جمع عرفی و جمع دلالی دارد و یکی نصّ و یکی ظاهر در وجود است. آنکه میگوید علیه جزور، ظهور دارد و آنکه میگوید لاشیء علیه، نصّ در این است که چیزی نیست و خواه ناخواه حمل ظاهر بر نصّ اقتضاء میکند که چیزی بر او نباشد. ظاهراً جمع خوبی است.
روایت این است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَبِّلُ أُمَّهُ، قَالَ: لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ، إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ.» علت حسابی معمّم است و مخصّص و میگوید: بوسه کردن به مادر که با شهوت نمیشود، مگر اینکه آدم دیوانه و بدجنسی باشد، لذا حضرت فرمودند: طوری نیست؛ برای اینکه گفتند: بوسه به مادر، بوسهی شهوت نیست، بلکه بوسه رحمت است. یعنی خودت بفهم، اگر راجع به بوسه میگویند کفاره دارد، یعنی بوسهی شوهر به زن و یا زن به شوهر مع شهوةٍ و اما اگر زن و شوهر به هم رسیدند و زن دست شوهرش را بوسید، که این بوسهی احترام بود و یا خانم کار ارزندهای کرد و شوهرش دست او را بوسید، این یوسه کفاره ندارد.
زن و شوهر گاهی لمسشان و بوسهشان به خاطر لذت شهوتی است و گاهی گفت و گو و حرفها و نشست و برخاسـتهایشان و حتی بوسهشان، گفت و گو و بوسهی رحمتی و بوسهی تلطف و مهربانی است و از این علتی که روایت حسین بن حماد آورده، از این علت خیلی میتوانیم استفاده کنیم؛ چون حضرت فرمودند: «لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ»؛ بوسه کردن به مادر طوری نیست؛ برای اینکه بوسه کردن به مادر، بوسهی شهوت نیست، بلکه بوسهی رحمت است و چون بوسهی رحمت است، طوری نیست. علت معمّم است و همین حرف را راجع به خانم هم بگویید؛ اگر خانمش را بوسید، اما بوسهی احترام و تلطف بود و یا زنی شوهرش را تلطفا و احتراماً بوسید، طوری نیست.
آنوقت مادر، زن، دختر، دو مرد با هم و دو زن با هم، مثل هم است. لذا میتوان گفت: اگر دو نفر همدیگر را ببوسند، اما بوسهی غیرشهوت باشد، اشکال ندارد. حالا گاهی زن و شوهر هستند، گاهی مرید و مرادند و گاهی هم برای خداحافظی است و آقا با خانمش یا با مادرش خداحافظی میکند و همدیگر را میبوسند. بگوییم: اینها اشکال ندارد و حتی کفاره که ندارد، حرام هم نیست. زن و شوهر برای خداحافظی همدیگر را ببوسند، مثل آنجاست که مادر و پسر برای خداحافظی یکدیگر را میبوسند، یا پسر دست مادر و مادر دست پسر را میبوسد و یا خواهر و مادر یکدیگر را میبوسند و یا مریدی دست مرادش را میبوسد و مراد صورت مریدش را میبوسد.
برای لمس هم همین است؛ دست دادن، یک دفعه، دست دادن شهوت است؛ مثل همین کار زشتی که الان هست و در کنسرتهای موسیقی پیدا شده که زن و مرد به هم دست میدهند و این در غرب حسابی مشهور است. اینها معلوم است که بوسه شهوت است. هرکجا بوسهی شهوت و لمس شهوت و مسّ شهوت و نظر شهوت شد، بگویید یا حرام است و یا روایت میگوید کفاره دارد، اما هرکجا که به جای این شهوت، رحمت آمد، رحمت هم مصادیق دارد: گاهی رحمت مثل بوسیدن بچه توسط مادر و یا بوسیدن دست مادر توسط پسر و یا بوسیدن دست و صورت یکدیگر توسط مرید و مراد را و یا اینکه دو خانم به هم برسند و دست بدهند و یا خواهر و برادر با هم دست بدهند.
علی الظاهر باید بگوییم: با این جمله که حضرت فرمودند: «هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ»، ما میتوانیم یک قاعدهی کلی درست کنیم و بگوییم: هرچه شهوتی باشد، حرام است و معمولاً کفاره دارد و کفاره هم گاهی بدنه و گاهی همان گوسفند کفایت میکند، ولی بالاخره کفاره دارد، اما هیچکدام از اینها حج من قابل ندارد.
در اینجا القای خصوصیت هم نیست، بلکه عموم علت است. در اینجا نمیخواهد القای خصوصیت کنیم و بگوییم: «اکرم امراً لانه عالم» بلکه علت را به جای معلول میگذاریم و «أکرم زیداً لانه عالم» میشود «أکرم عالما» و آن عالم، هم زید را میگیرد، هم بکر را میگیرد، هم خالد را میگیرد، هم مرید و مراد را میگیرد و هم غیر مرید و مراد را میگیرد. اسم این را قیاس مستنبط العلة میگذارند. میدانید که قیاس در شیعه فوق العاده مذمت شده، اما در جایی که منصوص العله باشد، اصلاً نباید اسمش را قیاس بگذاریم. چیزی که در منطق اسمش را قیاس گذاشتهاند، غیر از این است که ما در فقه اسمش را قیاس بگذاریم. میگویند علت آمده و علت معمم است و مخصص و چون کلام علت دارد و منصوص العلة است و حتی شما گاهی از کلام علت استفاده میکنید و باز همین را حجت میدانید و میگویید علت معمم است و مخصص و از روایتی به روایت دیگر میبرید و از حکمی روی حکم دیگر میبرید.
در اینجا هم گرچه «أُمَّهُ» دارد، اما حضرت فرمودهاند: طوری نیست و برای اینکه در ذهنش جا بیفتد که چرا طوری نیست، حضرت فرمودند: «لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ». شما میتوانید از این بوسه تعدّی کنید به همه افراد و قدری بیشتر میتوانید از بوسه روی لمس و نگاه و امثال اینها بروید و یک قاعده کلی درست کنید.
میدانید که بنای مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه بر ایجاز بوده و قلم ایشان انصافاً خیلی رسا است و از کتابهایی که فوق العاده رسا و بامحتوا و موجز است، از صاحب شرائع است و مرحوم محقق در شرائع کلامشان رسا است. اگر ایشان به جای آن جملهی «و لو نظر الی امرأة لم یکن علیه شی و لا امنی» که اشکال داشت، فرموده بودند: «لو نظر أو لمّس أو قَبلَ امرأته بغیر شهوة فلیس علیه شیء و ان کان مع شهوة فعلیه دمٌ یهریقه»، آن وقت دَم، بدنه و بقره را نیز میگرفت و میگفتیم بدنه و بقره حمل بر استحباب میشود و قدر متیقنش این است که «فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ».
ظاهراً اگر مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه اینطور که من عرض میکنم فرموده بودند، آن وقت جای این هفت هشت فرع را میگرفت و ان قلت قلت هم روی آن نبود. من خیال میکنم مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه که این کار را کرده، تبعاً از روایات بوده است؛ زیرا دو سه روایت و بیشتر مربوط به نظر داریم، دو سه روایت راجع به لمس داریم و دو سه روایت راجع به قُبله داریم و مرحوم محقق برای اینکه از روایات اهل بیت علیهم السلام متابعت کرده باشند، یک فرع را، هفت هشت فرع کردهاند. نظر میکند مع شهوة، نظر میکند مع شهوة و امنی، یا نظر میکند مع شهوة و امنی قهراً و نظر میکند بلاشهوة. اینها چهار فرع میشود و اما چهار فرع دیگر هم راجع به لمس و همین چهار فرع هم راجع به قُبله هست و همین فروعاتی که مرحوم محقق و صاحب جواهر درست کردهاند، ده بیست فرع میشود.
ما میتوانیم بگوییم: این ده- بیست فرع، ده- بیست مصداق از یک کلی است و آن کلی این است که اگر کسی نظر به زنش یا اجنبیه کرد و این نظرِ شهوت بود، بگویید حرام است و احوط این است که کفاره هم دارد و یا استحباباً کفاره دارد. و اگر کسی خانمش را لمس کرد، اگر با شهوت باشد بدون امنی، گرچه حرام است، اما هیچ ندارد، و اگر امنی باشد، علیه بدنة و اگر نتوانستید بگویید لاشیء علیه، لاأقل علیه دم یهریقه. راجع به بوسه هم اگر بوسه با شهوت شد، علیه بدنه و یا علیه دمٌ یهریقه و اما اگر بوسهی تلطفی و عظمتی و احترامی شد، مثلاً میخواهد اظهار ارادت کند، میبوسد، حالا گاهی زنش را و یا گاهی مرادش را و یا خیلی پیدا میشود که دو تا دوست همدیگر را میبینند و به جای مصاحفه، بوسه میکنند، بگوییم: این بوسهها در زن و شوهر هم هیچ اشکال ندارد؛ زیرا جمع بین روایات همین را اقتضاء میکند و ما این ده بیست فرع را بگوییم و بعد روایت حسین بن حماد را بخوانیم و بگوییم: روایت حسین بن حماد دلالت میکند بر اینکه «فلیس علیه شیء، انّما هی قُبلة رحمة لا قُبلة شهوة» و بعد هم بگوییم اگر راجع به بوسه این است، راجع به لمس و نظر نیز همین است و روایت هم داریم و روایات را بخوانیم و بگوییم: کفاراتش هم حمل بر استحباب میشود و هرکجا شک کنیم، برائت جاری میشود. خیلی از فروعاتی که صاحب جواهر اضافه میکند و مرحوم محقق دارند، روایت ندارد و قیاس میکنند؛ یعنی میگویند: آن روایت دلالت بر این مطلب میکند. و هرکجا شک کردیم، برائت میگوید چیزی لازم نیست. البته این حرفهایی که من میزنم چون خلاف مشهور است، پذیرفتن آن مشکل است، اما از آن طرف هم حرفِ من «مع البینة و البرهان» است و اینطور که برایتان روایت میخوانم، روایتهای بسیاری دلالت دارد و دلالتش هم خیلی خوب است. این راجع به نظر و لمس و قُبله است.
مرحوم محقق راجع به ملاعبه هم یک فرع درست کردهاند.
از بحث دیروز استفاده شد که اگر کسی در حال احرام با شهوت به نامحرم و یا به زوجهی خودش نظر کند، در بعضی از روایات گفته بود: گناه کرده است، اما کفاره ندارد و در بعضی از روایات گفته بود: کفاره دارد. برای کفاره هم بعضی گفته بودند بدنه و بعضی گفته بودند شاة. جمع بین روایات اقتضاء میکند که کفارهاش حمل بر استحباب شود. اما اگر نظر با شهوت باشد و امنی شود، اگر قهراً باشد، همین حکمی است که گفتیم و اما اگر عمداً باشد حکمش سابقاً گذشت که حج من قابل ندارد و اما کفاره دارد و کفارهاش یک شتر است. این راجع به نظر است.
راجع به لمس هم همینطور است، روایات مختلف است و از بعضی از روایات استفاده میشود که اگر لمس بدون شهوت باشد، مانعی ندارد و اما اگر با شهوت باشد، بعضی از روایات میگوید: کفاره دارد و بعضی میگوید: ندارد؛ که حمل بر استحباب میشود و اگر امنی شود، اگر قهراً باشد مثل آنجاست که امنی نشده باشد و اگر عمداً باشد، یا میداند که اگر لمس کند امنی میشود و کفاره بدنه دارد، مثل آنجاست که عمداً استمنا کند.
بوسه کردن هم مثل نظر و مثل لمس است، که اگرچه بعضی از فقها میفرمایند صرف بوسه کردن به خانمش، امنی باشد یا نباشد، شهوت باشد یا نباشد، باید کفاره بدهد و بعضی از روایات هم دارد که باید کفاره بدهد و اما در بعضی از روایات ایـنگونه است که اگر این بوسه با شهوت باشد، کفاره دارد و اگر بدون شهوت باشد و بوسه تلطفی و بوسه مهربانی و برای خداحافظی باشد، مانعی ندارد و میتواند عمداً هم این کار را بکند، کفاره هم ندارد. اما اگر با شهوت باشد، مثل لمس است. آنوقت اگر امنی نشود، کفاره ندارد و اگر امنی شود، باید یک شتر کفاره بدهد.
همینطور که مطالعه کردهاید، این بحثها هم از نظر اقوال و هم از نظر روایات اهل بیت علیهم السلام درهم برهم شده است؛ از همین جهت هم میبینید که حتی مثلاً مرحوم محقق ده بیست فرع در اینجا راجع به همین سه مسأله عنوان میکنند، اما همین مرحوم محقق در کلماتشان تناقض دارند. صاحب جواهر هم طبق گفتهی مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه جلو رفتهاند، ولی وقتی بین اقوال صاحب جواهر هم جمع کنید، خواهید دید که بی تناقض نیست. لذا مقداری روایت خواندیم، مقدار دیگری هم بخوانیم، ببینیم بالاخره به آنچه دیروز گفتیم میرسیم یا نه.
صحیحه محمد بن مسلم: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنْ رَجُلٍ حَمَلَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى، قَالَ: إِنْ كَانَ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا بِشَيْءٍ مِنَ الشَّهْوَةِ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْنِ أَمْذَى أَوْ لَمْ يُمْذِ فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ فَإِنْ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا لِغَيْرِ شَهْوَةٍ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْن.»[1]
مرحوم صدوق رضوان الله تعالی در من لایحضر «فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ» نقل کرده و صاحب وسائل به همین صورتی که گفتم از مرحوم شیخ طوسی نقل میکند که «دَمٌ يُهَرِيقُهُ» و از مرحوم صدوق نقل میکند «فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ».[2]
وقتی راجع به لمس بگوییم، راجع به نظر کردن که روایتش را خواندیم، به طریق اولی میگوییم. یعنی روایت محمد بن مسلم هم راجع به نظر و هم راجع به لمس است، و اگر کسی جرأت داشته باشد، بگوید: راجع به تقبیل هم همین است؛ یعنی اگر بوسهی زن و شوهری با شهوت باشد، کفاره دارد و اما اگر بوسهی تلطفی و عاطفی باشد، «فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ».
مرحوم محقق یکی یکی نقل کرده، صاحب جواهر هم روایات را نقل فرمودهاند. این تناقضهای در اقوال فقها، به خاطر روایات است و نمیدانم چرا روایاتی را که میگوید کفاره دارد، حمل بر استحباب نکردهاند. اگر جایی بگوید «فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ» و یک روایت بگوید «فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ» و یا بگوید «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ»، معلوم است که روایتی که بگوید: «فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ» یا «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ» حمل بر استحباب میشود. استحباب هم اینطور است که اگر بگوید بدنه، استحباب بالا است و اگر بگوید «دَمٌ يُهَرِيقُهُ»، استحباب بعدی است و اگر صرف دم را بگوید؛ یعنی ولو یک گوسفند باشد، استحباب بعدی است.
حالا این روایت محمد بن مسلم، ظاهراً هم برای نظر خوب است، هم برای لمس خوب است و هم برای بوسه خوب است. روایت این است: «عَنْ رَجُلٍ حَمَلَ امْرَأَتَهُ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى، قَالَ: إِنْ كَانَ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا بِشَيْءٍ مِنَ الشَّهْوَةِ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْنِ أَمْذَى أَوْ لَمْ يُمْذِ فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ فَإِنْ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا لِغَيْرِ شَهْوَةٍ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْن.»
«حَمَلَ امْرَأَتَهُ» هم دو یا سه صورت دارد: یکی اینکه زنش را به دوش، یا به بغل میگیرد تا او را به هواپیما ببرد و یا در آن وقتها او را سوار هودج کند و یا اینکه مثلاً خانمش خسته شده، او را بغل میکند و یا روی دوشش میگذارد. پس حمل گاهی بلاشهوة و گاهی مع شهوة است.
امام علیهالسلام حمل و مسّ را کنار هم گذاشتند. اگر روایت داشته باشیم که «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ»، یا «فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ»، آنوقت باید آن را حمل بر استحباب کنیم. دیروز در آن روایت و در عبارت مرحوم محقق که فرمودند: «ولو نظر الی امراته لم یکن علیه شیء»[3]، عرض کردم: ما میگوییم: «و لا امنی قهراً» و الاّ اگر «ولا امنی عمداً» باشد و اصلاً برای استمناء این کار را بکند، مثل آنجاست که با خودش استمنا کند که «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ» و لذا گفتم: مرحوم محقق به وضوح باقی گذاشتهاند. این روایت شریف نیز همین است و میفرماید: «إِنْ كَانَ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا بِشَيْءٍ مِنَ الشَّهْوَةِ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْنِ أَمْذَى أَوْ لَمْ يُمْذِ فَعَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ فَإِنْ حَمَلَهَا أَوْ مَسَّهَا لِغَيْرِ شَهْوَةٍ فَأَمْنَى أَوْ أَمْذَى فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ فَأَمْنَى أَوْ لَمْ يُمْن.» و اما اگر مع شهوة باشد، صدر روایت میگوید: «عَلَيْهِ بَدَنَةٌ».
راجع به بوسه هم مشهور در میان فقها این است که: « ولو قبل امراته کان علیه شاة و لو کان بشهوة فعلیه جزور»[4]. این عبارت مرحوم محقق است که دیگران و مرحوم صاحب جواهر به اجماع و شهرت بسزا نسبت میدهند.
صحیحه مِسْمَعٍ أَبِي سَيَّارٍ: «قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: يَا أَبَا سَيَّارٍ! إِنَّ حَالَ الْمُحْرِمِ ضَيِّقَةٌ فَمَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى غَيْرِ شَهْوَةٍ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ وَ مَنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلَى شَهْوَةٍ فَأَمْنَى فَعَلَيْهِ جَزُورٌ وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ.»[5]
تا اینجا، تطابق النصّ و الفتوی؛ فتوا هم عین روایت مسع است که صحیح السند و ظاهرالدلاله است و دلالتش خوب است.
صحیحه حماد: «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَبِّلُ أُمَّهُ قَالَ لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ، إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ.»[6]
یک دفعه بوسهی شهوت انگیز است و لذتش لذت شهوتی است، اینجا همانطور که گفتیم، علیه جزور و علیه شاة، که گفتیم بدنه را حمل بر استحباب میکنیم. اما اگر بوسهی رحمت باشد، لاشیء علیه. این منافات هم ندارد، مثلاً دیروز میگفتم خانمش کار ارزندهای انجام داده و این صورت خانمش را میبوسد و میخواهد به او بارک الله بگوید و دستش را فشار میدهد و او را میبوسد. در روایت هم خواندیم، مثل بوسه کردن به مادرش؛ همینطور که تقبیل مادر اشکال ندارد، تقبیل خانم هم بلاشهوت اشکال ندارد. اگر روایت هم میگوید: علیه شاة یا علیه جزور، به قرینه لاشی ء علیه، حمل بر استحباب میشود. تعارض هم نیست؛ برای اینکه جمع عرفی و جمع دلالی دارد و یکی نصّ و یکی ظاهر در وجود است. آنکه میگوید علیه جزور، ظهور دارد و آنکه میگوید لاشیء علیه، نصّ در این است که چیزی نیست و خواه ناخواه حمل ظاهر بر نصّ اقتضاء میکند که چیزی بر او نباشد. ظاهراً جمع خوبی است.
روایت این است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُقَبِّلُ أُمَّهُ، قَالَ: لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ، إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ.» علت حسابی معمّم است و مخصّص و میگوید: بوسه کردن به مادر که با شهوت نمیشود، مگر اینکه آدم دیوانه و بدجنسی باشد، لذا حضرت فرمودند: طوری نیست؛ برای اینکه گفتند: بوسه به مادر، بوسهی شهوت نیست، بلکه بوسه رحمت است. یعنی خودت بفهم، اگر راجع به بوسه میگویند کفاره دارد، یعنی بوسهی شوهر به زن و یا زن به شوهر مع شهوةٍ و اما اگر زن و شوهر به هم رسیدند و زن دست شوهرش را بوسید، که این بوسهی احترام بود و یا خانم کار ارزندهای کرد و شوهرش دست او را بوسید، این یوسه کفاره ندارد.
زن و شوهر گاهی لمسشان و بوسهشان به خاطر لذت شهوتی است و گاهی گفت و گو و حرفها و نشست و برخاسـتهایشان و حتی بوسهشان، گفت و گو و بوسهی رحمتی و بوسهی تلطف و مهربانی است و از این علتی که روایت حسین بن حماد آورده، از این علت خیلی میتوانیم استفاده کنیم؛ چون حضرت فرمودند: «لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ»؛ بوسه کردن به مادر طوری نیست؛ برای اینکه بوسه کردن به مادر، بوسهی شهوت نیست، بلکه بوسهی رحمت است و چون بوسهی رحمت است، طوری نیست. علت معمّم است و همین حرف را راجع به خانم هم بگویید؛ اگر خانمش را بوسید، اما بوسهی احترام و تلطف بود و یا زنی شوهرش را تلطفا و احتراماً بوسید، طوری نیست.
آنوقت مادر، زن، دختر، دو مرد با هم و دو زن با هم، مثل هم است. لذا میتوان گفت: اگر دو نفر همدیگر را ببوسند، اما بوسهی غیرشهوت باشد، اشکال ندارد. حالا گاهی زن و شوهر هستند، گاهی مرید و مرادند و گاهی هم برای خداحافظی است و آقا با خانمش یا با مادرش خداحافظی میکند و همدیگر را میبوسند. بگوییم: اینها اشکال ندارد و حتی کفاره که ندارد، حرام هم نیست. زن و شوهر برای خداحافظی همدیگر را ببوسند، مثل آنجاست که مادر و پسر برای خداحافظی یکدیگر را میبوسند، یا پسر دست مادر و مادر دست پسر را میبوسد و یا خواهر و مادر یکدیگر را میبوسند و یا مریدی دست مرادش را میبوسد و مراد صورت مریدش را میبوسد.
برای لمس هم همین است؛ دست دادن، یک دفعه، دست دادن شهوت است؛ مثل همین کار زشتی که الان هست و در کنسرتهای موسیقی پیدا شده که زن و مرد به هم دست میدهند و این در غرب حسابی مشهور است. اینها معلوم است که بوسه شهوت است. هرکجا بوسهی شهوت و لمس شهوت و مسّ شهوت و نظر شهوت شد، بگویید یا حرام است و یا روایت میگوید کفاره دارد، اما هرکجا که به جای این شهوت، رحمت آمد، رحمت هم مصادیق دارد: گاهی رحمت مثل بوسیدن بچه توسط مادر و یا بوسیدن دست مادر توسط پسر و یا بوسیدن دست و صورت یکدیگر توسط مرید و مراد را و یا اینکه دو خانم به هم برسند و دست بدهند و یا خواهر و برادر با هم دست بدهند.
علی الظاهر باید بگوییم: با این جمله که حضرت فرمودند: «هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ»، ما میتوانیم یک قاعدهی کلی درست کنیم و بگوییم: هرچه شهوتی باشد، حرام است و معمولاً کفاره دارد و کفاره هم گاهی بدنه و گاهی همان گوسفند کفایت میکند، ولی بالاخره کفاره دارد، اما هیچکدام از اینها حج من قابل ندارد.
در اینجا القای خصوصیت هم نیست، بلکه عموم علت است. در اینجا نمیخواهد القای خصوصیت کنیم و بگوییم: «اکرم امراً لانه عالم» بلکه علت را به جای معلول میگذاریم و «أکرم زیداً لانه عالم» میشود «أکرم عالما» و آن عالم، هم زید را میگیرد، هم بکر را میگیرد، هم خالد را میگیرد، هم مرید و مراد را میگیرد و هم غیر مرید و مراد را میگیرد. اسم این را قیاس مستنبط العلة میگذارند. میدانید که قیاس در شیعه فوق العاده مذمت شده، اما در جایی که منصوص العله باشد، اصلاً نباید اسمش را قیاس بگذاریم. چیزی که در منطق اسمش را قیاس گذاشتهاند، غیر از این است که ما در فقه اسمش را قیاس بگذاریم. میگویند علت آمده و علت معمم است و مخصص و چون کلام علت دارد و منصوص العلة است و حتی شما گاهی از کلام علت استفاده میکنید و باز همین را حجت میدانید و میگویید علت معمم است و مخصص و از روایتی به روایت دیگر میبرید و از حکمی روی حکم دیگر میبرید.
در اینجا هم گرچه «أُمَّهُ» دارد، اما حضرت فرمودهاند: طوری نیست و برای اینکه در ذهنش جا بیفتد که چرا طوری نیست، حضرت فرمودند: «لَا بَأْسَ هَذِهِ قُبْلَةُ رَحْمَةٍ إِنَّمَا تُكْرَهُ قُبْلَةُ الشَّهْوَةِ». شما میتوانید از این بوسه تعدّی کنید به همه افراد و قدری بیشتر میتوانید از بوسه روی لمس و نگاه و امثال اینها بروید و یک قاعده کلی درست کنید.
میدانید که بنای مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه بر ایجاز بوده و قلم ایشان انصافاً خیلی رسا است و از کتابهایی که فوق العاده رسا و بامحتوا و موجز است، از صاحب شرائع است و مرحوم محقق در شرائع کلامشان رسا است. اگر ایشان به جای آن جملهی «و لو نظر الی امرأة لم یکن علیه شی و لا امنی» که اشکال داشت، فرموده بودند: «لو نظر أو لمّس أو قَبلَ امرأته بغیر شهوة فلیس علیه شیء و ان کان مع شهوة فعلیه دمٌ یهریقه»، آن وقت دَم، بدنه و بقره را نیز میگرفت و میگفتیم بدنه و بقره حمل بر استحباب میشود و قدر متیقنش این است که «فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ».
ظاهراً اگر مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه اینطور که من عرض میکنم فرموده بودند، آن وقت جای این هفت هشت فرع را میگرفت و ان قلت قلت هم روی آن نبود. من خیال میکنم مرحوم محقق رضوان الله تعالی علیه که این کار را کرده، تبعاً از روایات بوده است؛ زیرا دو سه روایت و بیشتر مربوط به نظر داریم، دو سه روایت راجع به لمس داریم و دو سه روایت راجع به قُبله داریم و مرحوم محقق برای اینکه از روایات اهل بیت علیهم السلام متابعت کرده باشند، یک فرع را، هفت هشت فرع کردهاند. نظر میکند مع شهوة، نظر میکند مع شهوة و امنی، یا نظر میکند مع شهوة و امنی قهراً و نظر میکند بلاشهوة. اینها چهار فرع میشود و اما چهار فرع دیگر هم راجع به لمس و همین چهار فرع هم راجع به قُبله هست و همین فروعاتی که مرحوم محقق و صاحب جواهر درست کردهاند، ده بیست فرع میشود.
ما میتوانیم بگوییم: این ده- بیست فرع، ده- بیست مصداق از یک کلی است و آن کلی این است که اگر کسی نظر به زنش یا اجنبیه کرد و این نظرِ شهوت بود، بگویید حرام است و احوط این است که کفاره هم دارد و یا استحباباً کفاره دارد. و اگر کسی خانمش را لمس کرد، اگر با شهوت باشد بدون امنی، گرچه حرام است، اما هیچ ندارد، و اگر امنی باشد، علیه بدنة و اگر نتوانستید بگویید لاشیء علیه، لاأقل علیه دم یهریقه. راجع به بوسه هم اگر بوسه با شهوت شد، علیه بدنه و یا علیه دمٌ یهریقه و اما اگر بوسهی تلطفی و عظمتی و احترامی شد، مثلاً میخواهد اظهار ارادت کند، میبوسد، حالا گاهی زنش را و یا گاهی مرادش را و یا خیلی پیدا میشود که دو تا دوست همدیگر را میبینند و به جای مصاحفه، بوسه میکنند، بگوییم: این بوسهها در زن و شوهر هم هیچ اشکال ندارد؛ زیرا جمع بین روایات همین را اقتضاء میکند و ما این ده بیست فرع را بگوییم و بعد روایت حسین بن حماد را بخوانیم و بگوییم: روایت حسین بن حماد دلالت میکند بر اینکه «فلیس علیه شیء، انّما هی قُبلة رحمة لا قُبلة شهوة» و بعد هم بگوییم اگر راجع به بوسه این است، راجع به لمس و نظر نیز همین است و روایت هم داریم و روایات را بخوانیم و بگوییم: کفاراتش هم حمل بر استحباب میشود و هرکجا شک کنیم، برائت جاری میشود. خیلی از فروعاتی که صاحب جواهر اضافه میکند و مرحوم محقق دارند، روایت ندارد و قیاس میکنند؛ یعنی میگویند: آن روایت دلالت بر این مطلب میکند. و هرکجا شک کردیم، برائت میگوید چیزی لازم نیست. البته این حرفهایی که من میزنم چون خلاف مشهور است، پذیرفتن آن مشکل است، اما از آن طرف هم حرفِ من «مع البینة و البرهان» است و اینطور که برایتان روایت میخوانم، روایتهای بسیاری دلالت دارد و دلالتش هم خیلی خوب است. این راجع به نظر و لمس و قُبله است.
مرحوم محقق راجع به ملاعبه هم یک فرع درست کردهاند.