درس خارج فقه آیت الله مظاهری
کتاب الصوم
94/11/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرط اول: اسلام و ایمان/ فصل في شرائط صحة الصوم/ کتاب الصوم
مسألهی ديروز دربارهی اين بود که مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) فرموده بودند: روزه از مؤمن صحيح است و اما اگر کافر يا سنّی روزه بگيرد، روزهی او باطل است.[1] البته بحث در روزهای است که شرايط دیگر را داشته باشد. يعنی مثلاً یک سنّی مثل شيعه روزه بگيرد؛ مثلاً زن و مردی هستند که يکی سنی است و يکی شيعه است و هر دو ماه رمضان را روزه میگيرند؛ گفتهاند: روزهی شيعه صحيح است و روزهی سنّی باطل است.
راجع به کفر ادعای ضرورت میکنند که اعمال کافر باطل است.[2]آنچه محل بحث است، در اعمال سنّی است که آيا باطل است يا نه.
ديروز عرض کردم: از مرحوم شيخ طوسی در مبسوط[3]و مرحوم حلّی در سرائر[4]و مرحوم محقق در معتبر[5]و بعضی از محشين بر عروه، من جمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی [6]و مرحوم کاشف الغطاء[7]و مرحوم فيروزآبادی و امثال اینها میفرمايند: روزهی سنّی صحيح است، و اگر آيه يا روايتی هست مربوط به قبول است، نه صحّت. برای اینکه اعمال انسان به سه قسم منقسم میشود: فاسد، صحيح و قبول و مبرو و اگر آيه و روايتی هست، مربوط به اين است که چون ولايت ندارد، خدا اعمالش را دوست ندارد و همینطور که خودش مغبوض است، اعمالش هم مغبوض است و اما اینکه اعمالش باطل باشد، دليلی بر فساد نداريم.
اما همه ادعای ضرورت، ادعای اجماع و ادعای ادلهی اربعه میکنند بر اینکه روزهی کافر و روزهی سنّی باطل است و صحيح نيست. [8] لذا مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) هم در اینجا همين را میفرمايند؛ «فصل فی شرائط صحة الصوم وهی أمور: الأول: الإسلام والإيمان، فلا يصح من غير المؤمن.» الان هم در ميان افغانيها داریم که مرد سنّی و زن شيعه است و يا برعکس و اینها با هم نماز میخوانند، روزه میگيرند و امثال اینها. حال نماز و روزهی شيعه صحيح است، اما آيا نماز و روزهی سنّی هم صحيح است يا نه؟ ادعای اجماع شده که نه و به ادلّهی اربعه تمسک کردهاند.
چيزی ديگری هم که لازم است بگويم، این است که صاحب جواهر (رضواناللهتعالیعليه) راجع به کافر هم همين را فرموده است، که چون نمیشود قصد قربت از او سر بزند، نمیتواند اعمال صحيح به جا بياورد.[9] لذا صاحب جواهر در امور مالی بردهاند و فرمودهاند: در امور مالی پاداش دارد؛ «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»؛[10] مثلاً کافری برای مستضعفی خانه خريد، يا برای زن فقيری جهيزيهای خريد، گفتهاند: کارهای خير کافر باطل نيست، بلکه قبول است. لذا صاحب جواهر راجع به امور مالي، مانند همين اختراعاتی که الان شده است، مثلاً کسی که برق را اختراع کرده، پاداش قائل است و میفرمایند: اين خدمتی به خلق خدا است و خدمت به خلق خدا، پاداش دارد؛ حال قصد قربت بکند يا نکند. اگر قصد سوء کند، حرف ديگری است و مربوط به بحث ما نيست و بحث ما در آنجا است که قصد خير کند. لذا در اختراعاتی که هست، اگر شخص قصد سوء نداشته باشد، پاداش دارد.
حالا مرحوم صاحب جواهر به امور مالی مثال زدهاند، شما به امور مالی و امور خير مثال بزنيد. من نمیدانم درست باشد يا نه، اين انيشتين خيلی خدمت و کار کرده و اتم را شکست و اول نتيجهاش اين بود که امريکایيها دو بمب در ژاپن انداختند و صد و پنجاه ميليون نفر را به آتش کشيدند. میگويند انيشتين دق کرد و مرد و گفت من اتم را نشکستم که خونريزی شود، بلکه اتم را شکستم که علم ترقّی کند. صاحب جواهر میفرمايند: هرکسی کار خير انجام دهد، اين کار خير پاداش دارد ولو به این باشد که عقوبتش کم شود. به قول يکی از بزرگان که میگفت: ما که وکيل مدافع خدا نيستيم، ممکن است پروردگار عالم به واسطهی کار فوق العاده خيرش او را بيامرزد و به راستی اگر خدا او را بيامرزد، خيلی خوب است و اين همه خدمت راجع به برق کرده است و يا خدمت شکستن اتم خيلی بالا است و «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ». به قول صاحب جواهر امر توصلی است و امر تعبدی نيست که بگوييد: «قربة الی الله» از او سر نمیزند، بلکه بعضی اوقات به راستی کافر است و کفرش خيلی بالا است، اما ممکن است با يک ترحّم به يک خانم، يا با يک ترحّم به يک بچه يتيم، رحمت خدا را متلاطم کند و پروردگار عالم او را بيامرزد. اين از رحمت خدا بعيد نيست. همینطور که اگر شيعه است، اما فاسق و فاجر است و پروردگار عالم با آهی، او را میآمرزد، بگوييم: همان آهی که او میکشد، اگر يک کافر يا يک سنّی هم بکشد و به راستی به خدا وصل شود، رحمت پروردگار عالم متلاطم میشود و میگويد تو را بخشيدم.
ما شبهای قدر آن قضيه را مسلّماً برای مردم میخوانيم که باران نمیآمد و حضرت موسی رفتند که دعای باران بخوانند، خدا خطاب کرد: يک نمّام و سخن چين در ميان شما هست، او از ميان شما بيرون برود تا باران بدهم. او که دید آبرويش میرود، به راستی توبه کرد و باران حسابی آمد. حضرت موسی گفت: خدايا آن نمّام و سخن چين بيرون نرفت! خدا خطاب کرد: اصلاً باران را برای همان دادم.[11] اینها استبعادی ندارد که ما رحمت پروردگار عالم را حتی برای کافر بياوريم؛ صاحب جواهر اين را راجع به کافر میفرمايد. حتی راجع به معاند، اینکه پروردگار عالم عذاب او را کم کند و برای توبه کردن به او توفیق بدهد، استبعاد ندارد؛ مثلاً به خاطر يک توبه فضیل بن عياض بشود؛ او توبه کرد و فضیل بن عياض شد. کسی هم که دل دختری را به دست بياورد و جهيزيهای برای او تهيه کند، پاداش دارد.
راجع به سنّی هم همینطور است، بگوييم: ولو اینکه سنّی ولايت ندارد و مبغوض است، اعمالش هم مبغوض است؛ برای اینکه پايه ندارد «كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ».[12] اما همين سنّی يک دفعه يک شيعه را نجات دهد، يا کار خيری کند که رحمت خدا متلاطم شود و اين سبب شود که دم مرگ توبه کند، يا تخفيف عذاب بگيرد و بالاخره خدا به خاطر اين کار خيرش به او رحم کند، بعید نیست. «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» را همینطور معنا کنيم.
لذا آقای بروجردی و چهار پنج نفر از محشين بر عروه، مثل مرحوم کاشف الغطاء، مرحوم آقای فيروزآبادی که انصافاً مرد ملايی بود، مرحوم شيخ طوسی، مرحوم صاحب سرائر و مرحوم محقق در معتبر، همهی اینها میفرمايند: اینکه مرحوم سيد گفته است: «يشترط فيه الاسلام و الايمان»، بايد دقت کنيم و معلوم نيست که درست باشد. معتبر از يک جهت مهمتر از شرايع است و دقتهايی در معتبر هست که در شرايع نيست. شرايع مفصلتر است و يک دوره فقه بسيار رسا و عالي است، اما معتبر خصوصيات و دقتهايی دارد. استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که در اينگونه چيزها خيلی بالا بودند، عقيدهشان اين بود که عبارت مرحوم سیّد درست نيست، الاّ اینکه چون اجماع و ادعای ضرورت و امثال اینها بود، آقای بروجردی میفرمودند: يک روايت نمیتوانی پيدا کني.
البته روايتها زياد است و مرحوم صاحب وسائل، در جلد اول وسائل، در مقدمات عبادات هفت هشت ده روايت خيلی تند و داغ در اين باره میآورند[13] و میفرمايند: اين از سگ نجستر است و مگر معنا دارد که اعمال او قبول شود؟ و مگر معنا دارد اعمال او مورد رحمت و لطف خدا شود؟ مرحوم صاحب وسائل میخواهند با دقتهايی، از روايات استفاده شود که اصلاً معقول نيست که چنین شخصی مورد عنايت خدا شود.
اما به قول آقای بروجردی (رضواناللهتعالیعليه) ادلّه برای اینکه اثبات کنيم «كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ»؛ اینکه ما خيال میکنيم آب است، نه آبنما است و اعمالش پوچ است، نارسا است.
در بعضی از روايات دارد: «ولو اعمال دنيا را انجام داده باشد، اما ولایت نداشته باشد، به جهنم میرود.[14] همان جمله که مرحوم محدث قمی در مفاتيح نقل میکنند که خدمت آقا مشرف شد و يکی از سؤالهایش همين بود که من شنيدهام: اگر در بين رکن و مقام به اندازهای عبادت کند که پوست به استخوان بچسبد؛ يعنی تمام گوشتهای بدنش آب شود، اما ولايت نداشته باشد، به جهنم میرود. آقا امام زمان (ارواحنا فداه) گريه کردند و فرمودند: آري، والله به جهنم میرود.
صاحب وسائل و ديگران اينگونه روايات را نقل میکنند و میگويند: اين روايتها دلالت میکند بر اینکه اعمالش باطل است.[15]
آقای بروجردی میفرمايند: اعمالش قبول نيست، اما چراباطل باشد؟ مثل همين مثالهایی که من زدم و گفتم: مثل اینکه زن و شوهری يک عمر با هم زندگی میکنند، در حالی که يکی سنی و يکی شيعه است. الان در اروپا خيليها از اینها هستند و اين فرار مغزها خيلی به ما ضرر زده و میزند. دختری رفته آنجا و درس خوانده و بالاخره به يک ارمنی شوهر کرده است. حال وضع اين شوهر ارمنی چگونه است و دربارهی او چه بايد گفت؟ اینها با هم نماز میخوانند، روزه میگيرند. آیا نمازش باطل است؟ يک حرف در اين است که شرايط را ندارد که بحث ما نيست و بحث ما اين است که شرايط صحت را دارد، اما به خاطر سنی بودن و به خاطر کفرش، آيا اعمالش باطل است يا نه؟ آقای بروجردی و ديگران، مثل مرحوم محقق در معتبر میفرمايند: وجهی برای فساد نداريم.
من نوشتهام: مرحوم سید فرودهاند: «فصل فی شرائط صحة الصوم وهی أمور: الأول: الإسلام والإيمان، فلا يصح من غير المؤمن.» بعد معمولاً مقررّين بر عروه و ديگران- الاّ صاحب جواهر که راجع به امور مالی گفتهاند- اينطور گفتهاند: «بالادلّة الاربعة»، بعد وقتی میخواهند دليل بياورند، میفرمايند: «فمن الاجماع، ادّعی غير واحد بل جُعل ذلک من الضروريات»؛ گفتهاند: اصلاً دراين بارهها حرف نزن، چون يک ضرورت است، مثل اینکه نماز و روزه از واجبات و از ضروريات است، بطلان عمل کافر و بطلان عمل سنی هم از ضروريات.
به آيهی «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»[16] هم تمسک کردهاند.
اما آیه ربطی به بحث ما ندارد. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ» يعنی اگر مسلمانی مشرک شد، اعمالش حبط است و نمیتواند اعمالش را به رخ خدا بکشد.
اما کسانی که به آيهی «وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ»[17] تمسک کردهاند، و گفتهاند: آیه میگوید: کسانی که خيرخواهی میکنند، يعنی رسيدگی به مردم میکنند، خدا اینها را قبول نمیکند، برای اینکه کافرند.
اولاً: اين آيهی شريفه راجع به سنی نيست، بلکه راجع به کافر است. گفتهاند: سنی و کافر فرق ندارد و اگر سنی بدتر از کافر نباشد، مثل کافر است و اگر سنی بدتر از مشرک نباشد، مثل آن مشرک است. لذا گفتهاند: اين آيه و نظيرش که چند آيه است، دلالت دارد.
صاحب وسائل روايات را در جلد 1 از ابواب مقدمات عبادات، درباب 29 آوردهاند.
صحيحه محمد بن مسلم: «قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِه»؛ کسی که سنی است، اعمالش قبول نيست و گمراه است و در روز قيامت حيران است و اعمالش عند الله مبغوض است.
حال حرف در اين است که غبر مقبول غير از فساد است. همهی روايتها میگويد: مقبول نيست، خدا اين شخص و اعمالش را دوست ندارد و معلوم است کسی که ولايت ندارد، هيچ چيز ندارد.
از نظر عقلی هم گفتهاند: پايه ندارد و شجرهی خبيثه است و «أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ تُؤْتِی أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا».[18]
و مثل آقای بروجردی همين جاها را می فرمايند: اين آيات و روايات دلالت میکند بر اینکه اين مبغوض عندالله است؛ اين آيات و روايات دلالت میکند که اعمالش مقبول نيست؛ «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين)». و اين آيه راجع به شيعه هم است؛ شيعه هم «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين» دارد. اما صحت غير از قبول است و ممکن است صحيح باشد، اما چون گناهکار است، مقبول نباشد. پس آيا صحيح است يا نه؟ ممکن است عملی مقبول باشد، اما مبرور نباشد. عمل مبرور- يعنی عملی که حضور قلب در آن باشد و خدا روی آن آفرين بگويد- کم پيدا میشود. گاهی باطل است و گاهی صحيح است و رفع تکليف میکند و گاهی علاوه بر اینکه صحيح است، مقبول خدا هم است؛ يعنی خدا به اين عمل نظر دارد و اين عمل را دوست دارد و خواه ناخواه متّقی را دوست دارد و گاهی هم مبرور است؛ یعنی موقع افطار که روزهی حسابی به جا آورده، وقتی میگويد: «اللَّهُمَ لَكَ صُمْتُ»،[19] پروردگار عالم جوابش را میدهد و میگويد: آفرين با اين روزهات.
ما گفتيم: اعمال شيعيان به سه قسم منقسم میشود: يکی صحيح، يعنی عملی که شرايطی که در رسالهها نوشته شده را داشته باشد؛ يعنی اين آقا و خانم روزه گرفتهاند و اين شرايط را آوردهاند. گاهی هم صحيح است، اما علاوه بر صحيح، پروردگار عالم نظری روی اين عمل دارد؛ «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين»؛ اين آدم متقی است و خدا او را دوست دارد. بعضی اوقات هم مبرور است، يعنی به راستی از افراد بالا است و پروردگار عالم عملش را قبول میکند؛ زيرا صحيح است و همچنين او را دوست دارد و او متقی است و پروردگار عالم روی عملش آفرين میگويد. به اين مبرور میگويند.
حال بحث ما در اين است که اين اعمال اگر قطع نظر از آن حرفها که مثلاً قصد قربت ندارد و مفطرات به جا آورده، باشد، مثلاً يکی از زن و شوهر سنی و دیگری شيعه است و زن از شوهر متابعت کرده و درست روزه گرفته است، آيا اين روزه صحيح است يا نه؟ از شيعه صحيح است؛ يعنی رفع تکليف شده است. اما گفتهاند: از آن خانم رفع تکليف نشده و صحيح نيست و ضرورت و اجماع و روايت و آيه هست که صحيح نيست. آقای بروجردی در اینجا میگويند: چرا قبول نيست؟صاحب جواهر در همين جا راجع به کفار میگويند: چرا صحيح نيست؟ چرا خدا به او پاداش ندهد؟ چرا انيشتين با اين همه خدمت پاداش نداشته باشد؟
مسألهی ديروز دربارهی اين بود که مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) فرموده بودند: روزه از مؤمن صحيح است و اما اگر کافر يا سنّی روزه بگيرد، روزهی او باطل است.[1] البته بحث در روزهای است که شرايط دیگر را داشته باشد. يعنی مثلاً یک سنّی مثل شيعه روزه بگيرد؛ مثلاً زن و مردی هستند که يکی سنی است و يکی شيعه است و هر دو ماه رمضان را روزه میگيرند؛ گفتهاند: روزهی شيعه صحيح است و روزهی سنّی باطل است.
راجع به کفر ادعای ضرورت میکنند که اعمال کافر باطل است.[2]آنچه محل بحث است، در اعمال سنّی است که آيا باطل است يا نه.
ديروز عرض کردم: از مرحوم شيخ طوسی در مبسوط[3]و مرحوم حلّی در سرائر[4]و مرحوم محقق در معتبر[5]و بعضی از محشين بر عروه، من جمله استاد بزرگوار ما آقای بروجردی [6]و مرحوم کاشف الغطاء[7]و مرحوم فيروزآبادی و امثال اینها میفرمايند: روزهی سنّی صحيح است، و اگر آيه يا روايتی هست مربوط به قبول است، نه صحّت. برای اینکه اعمال انسان به سه قسم منقسم میشود: فاسد، صحيح و قبول و مبرو و اگر آيه و روايتی هست، مربوط به اين است که چون ولايت ندارد، خدا اعمالش را دوست ندارد و همینطور که خودش مغبوض است، اعمالش هم مغبوض است و اما اینکه اعمالش باطل باشد، دليلی بر فساد نداريم.
اما همه ادعای ضرورت، ادعای اجماع و ادعای ادلهی اربعه میکنند بر اینکه روزهی کافر و روزهی سنّی باطل است و صحيح نيست. [8] لذا مرحوم سيد (رضواناللهتعالیعليه) هم در اینجا همين را میفرمايند؛ «فصل فی شرائط صحة الصوم وهی أمور: الأول: الإسلام والإيمان، فلا يصح من غير المؤمن.» الان هم در ميان افغانيها داریم که مرد سنّی و زن شيعه است و يا برعکس و اینها با هم نماز میخوانند، روزه میگيرند و امثال اینها. حال نماز و روزهی شيعه صحيح است، اما آيا نماز و روزهی سنّی هم صحيح است يا نه؟ ادعای اجماع شده که نه و به ادلّهی اربعه تمسک کردهاند.
چيزی ديگری هم که لازم است بگويم، این است که صاحب جواهر (رضواناللهتعالیعليه) راجع به کافر هم همين را فرموده است، که چون نمیشود قصد قربت از او سر بزند، نمیتواند اعمال صحيح به جا بياورد.[9] لذا صاحب جواهر در امور مالی بردهاند و فرمودهاند: در امور مالی پاداش دارد؛ «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»؛[10] مثلاً کافری برای مستضعفی خانه خريد، يا برای زن فقيری جهيزيهای خريد، گفتهاند: کارهای خير کافر باطل نيست، بلکه قبول است. لذا صاحب جواهر راجع به امور مالي، مانند همين اختراعاتی که الان شده است، مثلاً کسی که برق را اختراع کرده، پاداش قائل است و میفرمایند: اين خدمتی به خلق خدا است و خدمت به خلق خدا، پاداش دارد؛ حال قصد قربت بکند يا نکند. اگر قصد سوء کند، حرف ديگری است و مربوط به بحث ما نيست و بحث ما در آنجا است که قصد خير کند. لذا در اختراعاتی که هست، اگر شخص قصد سوء نداشته باشد، پاداش دارد.
حالا مرحوم صاحب جواهر به امور مالی مثال زدهاند، شما به امور مالی و امور خير مثال بزنيد. من نمیدانم درست باشد يا نه، اين انيشتين خيلی خدمت و کار کرده و اتم را شکست و اول نتيجهاش اين بود که امريکایيها دو بمب در ژاپن انداختند و صد و پنجاه ميليون نفر را به آتش کشيدند. میگويند انيشتين دق کرد و مرد و گفت من اتم را نشکستم که خونريزی شود، بلکه اتم را شکستم که علم ترقّی کند. صاحب جواهر میفرمايند: هرکسی کار خير انجام دهد، اين کار خير پاداش دارد ولو به این باشد که عقوبتش کم شود. به قول يکی از بزرگان که میگفت: ما که وکيل مدافع خدا نيستيم، ممکن است پروردگار عالم به واسطهی کار فوق العاده خيرش او را بيامرزد و به راستی اگر خدا او را بيامرزد، خيلی خوب است و اين همه خدمت راجع به برق کرده است و يا خدمت شکستن اتم خيلی بالا است و «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ». به قول صاحب جواهر امر توصلی است و امر تعبدی نيست که بگوييد: «قربة الی الله» از او سر نمیزند، بلکه بعضی اوقات به راستی کافر است و کفرش خيلی بالا است، اما ممکن است با يک ترحّم به يک خانم، يا با يک ترحّم به يک بچه يتيم، رحمت خدا را متلاطم کند و پروردگار عالم او را بيامرزد. اين از رحمت خدا بعيد نيست. همینطور که اگر شيعه است، اما فاسق و فاجر است و پروردگار عالم با آهی، او را میآمرزد، بگوييم: همان آهی که او میکشد، اگر يک کافر يا يک سنّی هم بکشد و به راستی به خدا وصل شود، رحمت پروردگار عالم متلاطم میشود و میگويد تو را بخشيدم.
ما شبهای قدر آن قضيه را مسلّماً برای مردم میخوانيم که باران نمیآمد و حضرت موسی رفتند که دعای باران بخوانند، خدا خطاب کرد: يک نمّام و سخن چين در ميان شما هست، او از ميان شما بيرون برود تا باران بدهم. او که دید آبرويش میرود، به راستی توبه کرد و باران حسابی آمد. حضرت موسی گفت: خدايا آن نمّام و سخن چين بيرون نرفت! خدا خطاب کرد: اصلاً باران را برای همان دادم.[11] اینها استبعادی ندارد که ما رحمت پروردگار عالم را حتی برای کافر بياوريم؛ صاحب جواهر اين را راجع به کافر میفرمايد. حتی راجع به معاند، اینکه پروردگار عالم عذاب او را کم کند و برای توبه کردن به او توفیق بدهد، استبعاد ندارد؛ مثلاً به خاطر يک توبه فضیل بن عياض بشود؛ او توبه کرد و فضیل بن عياض شد. کسی هم که دل دختری را به دست بياورد و جهيزيهای برای او تهيه کند، پاداش دارد.
راجع به سنّی هم همینطور است، بگوييم: ولو اینکه سنّی ولايت ندارد و مبغوض است، اعمالش هم مبغوض است؛ برای اینکه پايه ندارد «كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ».[12] اما همين سنّی يک دفعه يک شيعه را نجات دهد، يا کار خيری کند که رحمت خدا متلاطم شود و اين سبب شود که دم مرگ توبه کند، يا تخفيف عذاب بگيرد و بالاخره خدا به خاطر اين کار خيرش به او رحم کند، بعید نیست. «فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ» را همینطور معنا کنيم.
لذا آقای بروجردی و چهار پنج نفر از محشين بر عروه، مثل مرحوم کاشف الغطاء، مرحوم آقای فيروزآبادی که انصافاً مرد ملايی بود، مرحوم شيخ طوسی، مرحوم صاحب سرائر و مرحوم محقق در معتبر، همهی اینها میفرمايند: اینکه مرحوم سيد گفته است: «يشترط فيه الاسلام و الايمان»، بايد دقت کنيم و معلوم نيست که درست باشد. معتبر از يک جهت مهمتر از شرايع است و دقتهايی در معتبر هست که در شرايع نيست. شرايع مفصلتر است و يک دوره فقه بسيار رسا و عالي است، اما معتبر خصوصيات و دقتهايی دارد. استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که در اينگونه چيزها خيلی بالا بودند، عقيدهشان اين بود که عبارت مرحوم سیّد درست نيست، الاّ اینکه چون اجماع و ادعای ضرورت و امثال اینها بود، آقای بروجردی میفرمودند: يک روايت نمیتوانی پيدا کني.
البته روايتها زياد است و مرحوم صاحب وسائل، در جلد اول وسائل، در مقدمات عبادات هفت هشت ده روايت خيلی تند و داغ در اين باره میآورند[13] و میفرمايند: اين از سگ نجستر است و مگر معنا دارد که اعمال او قبول شود؟ و مگر معنا دارد اعمال او مورد رحمت و لطف خدا شود؟ مرحوم صاحب وسائل میخواهند با دقتهايی، از روايات استفاده شود که اصلاً معقول نيست که چنین شخصی مورد عنايت خدا شود.
اما به قول آقای بروجردی (رضواناللهتعالیعليه) ادلّه برای اینکه اثبات کنيم «كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ»؛ اینکه ما خيال میکنيم آب است، نه آبنما است و اعمالش پوچ است، نارسا است.
در بعضی از روايات دارد: «ولو اعمال دنيا را انجام داده باشد، اما ولایت نداشته باشد، به جهنم میرود.[14] همان جمله که مرحوم محدث قمی در مفاتيح نقل میکنند که خدمت آقا مشرف شد و يکی از سؤالهایش همين بود که من شنيدهام: اگر در بين رکن و مقام به اندازهای عبادت کند که پوست به استخوان بچسبد؛ يعنی تمام گوشتهای بدنش آب شود، اما ولايت نداشته باشد، به جهنم میرود. آقا امام زمان (ارواحنا فداه) گريه کردند و فرمودند: آري، والله به جهنم میرود.
صاحب وسائل و ديگران اينگونه روايات را نقل میکنند و میگويند: اين روايتها دلالت میکند بر اینکه اعمالش باطل است.[15]
آقای بروجردی میفرمايند: اعمالش قبول نيست، اما چراباطل باشد؟ مثل همين مثالهایی که من زدم و گفتم: مثل اینکه زن و شوهری يک عمر با هم زندگی میکنند، در حالی که يکی سنی و يکی شيعه است. الان در اروپا خيليها از اینها هستند و اين فرار مغزها خيلی به ما ضرر زده و میزند. دختری رفته آنجا و درس خوانده و بالاخره به يک ارمنی شوهر کرده است. حال وضع اين شوهر ارمنی چگونه است و دربارهی او چه بايد گفت؟ اینها با هم نماز میخوانند، روزه میگيرند. آیا نمازش باطل است؟ يک حرف در اين است که شرايط را ندارد که بحث ما نيست و بحث ما اين است که شرايط صحت را دارد، اما به خاطر سنی بودن و به خاطر کفرش، آيا اعمالش باطل است يا نه؟ آقای بروجردی و ديگران، مثل مرحوم محقق در معتبر میفرمايند: وجهی برای فساد نداريم.
من نوشتهام: مرحوم سید فرودهاند: «فصل فی شرائط صحة الصوم وهی أمور: الأول: الإسلام والإيمان، فلا يصح من غير المؤمن.» بعد معمولاً مقررّين بر عروه و ديگران- الاّ صاحب جواهر که راجع به امور مالی گفتهاند- اينطور گفتهاند: «بالادلّة الاربعة»، بعد وقتی میخواهند دليل بياورند، میفرمايند: «فمن الاجماع، ادّعی غير واحد بل جُعل ذلک من الضروريات»؛ گفتهاند: اصلاً دراين بارهها حرف نزن، چون يک ضرورت است، مثل اینکه نماز و روزه از واجبات و از ضروريات است، بطلان عمل کافر و بطلان عمل سنی هم از ضروريات.
به آيهی «لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ»[16] هم تمسک کردهاند.
اما آیه ربطی به بحث ما ندارد. «لَئِنْ أَشْرَکْتَ» يعنی اگر مسلمانی مشرک شد، اعمالش حبط است و نمیتواند اعمالش را به رخ خدا بکشد.
اما کسانی که به آيهی «وَمَا مَنَعَهُمْ أَن تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقَاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَبِرَسُولِهِ»[17] تمسک کردهاند، و گفتهاند: آیه میگوید: کسانی که خيرخواهی میکنند، يعنی رسيدگی به مردم میکنند، خدا اینها را قبول نمیکند، برای اینکه کافرند.
اولاً: اين آيهی شريفه راجع به سنی نيست، بلکه راجع به کافر است. گفتهاند: سنی و کافر فرق ندارد و اگر سنی بدتر از کافر نباشد، مثل کافر است و اگر سنی بدتر از مشرک نباشد، مثل آن مشرک است. لذا گفتهاند: اين آيه و نظيرش که چند آيه است، دلالت دارد.
صاحب وسائل روايات را در جلد 1 از ابواب مقدمات عبادات، درباب 29 آوردهاند.
صحيحه محمد بن مسلم: «قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَقُولُ: كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِه»؛ کسی که سنی است، اعمالش قبول نيست و گمراه است و در روز قيامت حيران است و اعمالش عند الله مبغوض است.
حال حرف در اين است که غبر مقبول غير از فساد است. همهی روايتها میگويد: مقبول نيست، خدا اين شخص و اعمالش را دوست ندارد و معلوم است کسی که ولايت ندارد، هيچ چيز ندارد.
از نظر عقلی هم گفتهاند: پايه ندارد و شجرهی خبيثه است و «أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ تُؤْتِی أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا».[18]
و مثل آقای بروجردی همين جاها را می فرمايند: اين آيات و روايات دلالت میکند بر اینکه اين مبغوض عندالله است؛ اين آيات و روايات دلالت میکند که اعمالش مقبول نيست؛ «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين)». و اين آيه راجع به شيعه هم است؛ شيعه هم «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين» دارد. اما صحت غير از قبول است و ممکن است صحيح باشد، اما چون گناهکار است، مقبول نباشد. پس آيا صحيح است يا نه؟ ممکن است عملی مقبول باشد، اما مبرور نباشد. عمل مبرور- يعنی عملی که حضور قلب در آن باشد و خدا روی آن آفرين بگويد- کم پيدا میشود. گاهی باطل است و گاهی صحيح است و رفع تکليف میکند و گاهی علاوه بر اینکه صحيح است، مقبول خدا هم است؛ يعنی خدا به اين عمل نظر دارد و اين عمل را دوست دارد و خواه ناخواه متّقی را دوست دارد و گاهی هم مبرور است؛ یعنی موقع افطار که روزهی حسابی به جا آورده، وقتی میگويد: «اللَّهُمَ لَكَ صُمْتُ»،[19] پروردگار عالم جوابش را میدهد و میگويد: آفرين با اين روزهات.
ما گفتيم: اعمال شيعيان به سه قسم منقسم میشود: يکی صحيح، يعنی عملی که شرايطی که در رسالهها نوشته شده را داشته باشد؛ يعنی اين آقا و خانم روزه گرفتهاند و اين شرايط را آوردهاند. گاهی هم صحيح است، اما علاوه بر صحيح، پروردگار عالم نظری روی اين عمل دارد؛ «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِين»؛ اين آدم متقی است و خدا او را دوست دارد. بعضی اوقات هم مبرور است، يعنی به راستی از افراد بالا است و پروردگار عالم عملش را قبول میکند؛ زيرا صحيح است و همچنين او را دوست دارد و او متقی است و پروردگار عالم روی عملش آفرين میگويد. به اين مبرور میگويند.
حال بحث ما در اين است که اين اعمال اگر قطع نظر از آن حرفها که مثلاً قصد قربت ندارد و مفطرات به جا آورده، باشد، مثلاً يکی از زن و شوهر سنی و دیگری شيعه است و زن از شوهر متابعت کرده و درست روزه گرفته است، آيا اين روزه صحيح است يا نه؟ از شيعه صحيح است؛ يعنی رفع تکليف شده است. اما گفتهاند: از آن خانم رفع تکليف نشده و صحيح نيست و ضرورت و اجماع و روايت و آيه هست که صحيح نيست. آقای بروجردی در اینجا میگويند: چرا قبول نيست؟صاحب جواهر در همين جا راجع به کفار میگويند: چرا صحيح نيست؟ چرا خدا به او پاداش ندهد؟ چرا انيشتين با اين همه خدمت پاداش نداشته باشد؟