< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

کتاب الصوم

95/01/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اعتبار شهادت زنان/ پنجم: شهادت عدلین/ فصل في طرق ثبوت هلال رمضان وشوال للصوم والإفطار/ کتاب الصوم

در اينکه شهادت عدل واحد راجع به هلال ماه فایده‌ای ندارد، اشکالی نيست؛ برای اينکه در روايات خوانديم که بايد شهادت عدلين باشد و از جمله‌ی «لَا أُجِيزُ فِي‌ رُؤْيَةِ الْهِلَالِ‌ إِلَّا شَهَادَةَ رَجُلَيْنِ عَدْلَيْنِ»،[1] يا از روايت محمد بن مسعود که فرمود: «لايجوز رؤية الهلال الاّ بالرجلين مرضیين»[2] و امثال اين‌ها فهميده می‌شود که شهادت عدل واحد کفايت نمی‌کند. اين مسأله پيش اصحاب مسلّم هست و حرفی درآن نیست.

حرفی که هست، اين است که آيا اين از باب تخصّص است، يا از باب تخصيص است؟ يعنی شهادت عدل واحد در همه جا، در موضوعات حجت نيست و در احکام حجت است و رؤية هلال چون از موضوعات است، پس کفايت نمی‌کند؟ يا اينکه خبر واحد چه در احکام و چه در موضوعات حجت است و اينکه در رؤيت هلال فرموده‌اند حجت نيست،‌ يک تخصيص و تعبّد است؛ برای اينکه از روايات استفاده کرديم که رؤيت هلال از مهام امور است و بايد احتياط کرد و بايد به آن اهميت داد و با خبر واحد نمی‌شود اثبات کرد؟

مرحوم سيّد ‌مسأله را مفروغٌ عنه گرفته‌اند که رؤيت هلال به واسطه‌ی خبر واحد حجت نيست؛[3] اما معلوم نيست از باب تخصّص است و يا تخصيص است.

ولی چيزی که در جلسه‌ی قبل بود، اين بود که مشهور در ميان أصحاب فرموده‌اند: خبر عدل واحد در موضوعات حجت نيست؛ در احکام حجت است اما در موضوعات حجت نيست.

درحالی که اين قول مشهور خلاف خيلی از قواعد است.

قاعده‌ی اول: دليل حجيّت خبر واحد می‌گويد: خبر واحد چه در احکام و چه در موضوعات حجت است و اختصاص دادن به احکام در دليل حجيّت خبر واحد ديده نمی‌شود،‌ بلکه در جلسه‌ی قبل عرض کردم: اصلاً ‌دليل مختص به موضوعات است و ما احکام را در آن دليل درج می‌کنيم. برای اينکه حجيّت خبر ثقه، به واسطه‌ی سيره‌ی عقلا است و شارع مقدس هم يا ردع نکرده و يا امضا کرده است و عقلا احکام ندارند و در گفتگوهايشان خبر ثقه را حجت می‌دانند و در زندگی و در معاملاتشان خبر واحد را حجت می‌دانند. ما هم می‌گوييم: بنای عقلا بر حجيّت خبر واحد است و شارع مقدس هم ردع نکرده است؛ بنابراين خبر عدل واحد، ‌خبر ثقه حجت است. لذا اصلِ دليل در حجيّت خبر واحد، در موضوعات است.

حال اگر بفرماييد: در احکام هم است و بنای عقلا خبر واحد را، چه در احکام و چه در موضوعات حجت می‌دانند، ‌بنابراين ما اگر بخواهيم بنای عقلا را ردع کنيم، بايد دليلی از شارع مقدس بر اين تخصيص داشته باشيم که بگوييم: عقلا که می‌گويند خبر واحد در احکام و در موضوعات حجت است، در موضوعات نيست و در احکام است ‌و اين دليل بايد خيلی محکم باشد، به طوری که ممکن نباشد تأويل کنيم و همين‌طور بخواهيم با يک روايت، یا يک گفتار و غيره بنای عقلا را تخصيص بدهيم، ممکن نيست.

حرف سوم اين است که اصلاً ‌در روايات مفروغٌ عنه گرفته شده است که خبر واحد در موضوعات حجت است، الاّ اينکه بعضی اوقات گفته است: در اين‌جا حجت نيست. مثلاً ‌در باب رؤيت هلال،‌ روايت‌ها و من جمله همين دو روايتی که خواندم، می‌فرمايد: در رؤیت هلال اجازه نمی‌دهم، الاّ عدلين. معنايش اين است که عدل واحد در غير ماه رمضان حجت است، اما حضرت می‌فرمايند: در ماه رمضان حجت نيست. از اين‌گونه روايات در جاهای ديگر نيز زياد پيدا کنيم که مفروغٌ عنه ‌شده که خبر واحد حجت است. اما بعضی اوقات يک جای بخصوص؛ مثلاً‌ در مهام امور حجت نيست و يا در باب بيّنه حجت نيست. در باب بيّنه که می‌گويد: دو شاهد باشد، معنايش اين است که کلّ ‌واحد آنها حجتند، اما در حدود و در تعزيرات، تعدد می‌خواهد. يا در باب زنا که می‌گويند: شهود باید چهار نفر باشند، معنايش اين است که کل واحد اين‌ها خود به خود حجتند، اما برای اينکه فحشا اشاعه پيدا نکند و بالاخره آبروريزی نشود، فرموده‌اند: چهار نفر شاهد باشد. شارع مقدس حد را خيلی شديد گرفته است، اما معلوم می‌شود که اجرای حد را نمی‌خواهد، لذا به جای دو شاهد، فرموده است: شهود باید چهار نفر باشند.

بنابراین اگر همه جا، چه در باب حدود، چه در باب تعزيرات و چه در باب ماه مبارک رمضان، روايات را جمع کنيم، شايد بيش از ده بيست روايت داریم که مفروغٌ عنه گرفته است که خبر عدل واحد و خبر ثقه، چه در احکام و چه در موضوعات حجت است.

لذا يک حرف هم اين است که بعضی از بزرگان و ما گفته‌ايم: اصلاً خبر واحد در مهام امور حجت نيست؛ چيزی که از مهام امور است- به قول روايت، مثل ماه مبارک رمضان- به اينکه يک نفر بگويد من ماه را ديده‌ام، اثبات نمی‌شود و حجت نيست. يا آنجاها که مورد اتهام است، يعنی عام البلوا است و همه نگاه می‌کنند و هيچکس به جز يک نفر نمی‌بيند، می‌گويند: قول تو حجت نيست. پس مفروغٌ عنه گرفته‌اند که خبر واحدش در جاهای ديگر حجت است، اما در اين‌جا چون از مهام امور است، حجت نيست.

حرف ديگری که در جلسه قبل گفتيم و ناتمام ماند، اين بود که ما برای عدم حجيّت خبر واحد در موضوعات دليلی جز موثقه مسعدة بن صدقه نداريم که آن روایت می‌گويد: «‌كُلُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ» و بعد می‌فرمايد: همه چيز همين‌طور است و اصل دارد و اصالة الطهاره و اصالة الحليه دارد، «حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»،[4] اصل می‌گويد پاک است، مگر اينکه بدانی نجس است و ببينی که نجس است و يا بيّنه اقامه شود که نجس است. بنابراين عدل واحد در موضوعات حجت نيست. عمده دليل اين روایت است، لذا مشهور فتوا داده‌اند که خبر واحد در موضوعات و من جمله در رؤيت هلال حجت نيست. تخصّص هم نيست، بلکه تخصيص است و اينکه در موضوعات اگر احکام باشد، خبر واحد حجت است و اگر موضوعات باشد، حجت نيست.

يک حرف در اين است که آيا اين بيّنه، به معنای بيّنه اصطلاحی است؟

اگر بيّنه را در مقابل «حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ» معنا کرديد، يعنی بدانی و يا مدرکی داشته باشي؛ مثلاً قاعده‌ی يد بگويد اين نجس است، خوب اگر وسواسی نباشد، نجس است. اين «مايتبيّن به» است و تو نمی‌دانی، اما قاعده‌ی يد حجت است. من جمله اينکه تو نمی‌دانی، اما خبر عدلی می‌گويد و اين حجت است.آن وقت می‌شود: «حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ، أو يظهر لک». اما اينکه بيّنه به معنای يعنی شهادت عدلين باشد، نمی‌دانيم آيا مراد روايت است يا نه.

در تمام اين‌ها که می‌گوييم، معنايش اين‌طور می‌شود که خبر واحد چه در احکام و چه در موضوعات حجت است، مگر اينکه تو يقينی کنی و يا چيزی که مدرک است و حجيت دارد، خلاف آن را بگويد. لذا وقتی چنين باشد، مثلاً نمی‌دانم چیزی پاک است يا نجس است،اصل می‌گويد: پاک است. اما يک دفعه می‌دانم که نجس است، این‌جا «كُلُ‌ شَيْ‌ءٍ طَاهِرٌ حَتَّى تَعْلَمَ»[5] می‌آید. يک دفعه هم خبر واحد می‌گويد: نجس است؛ آن وقت «کلّ شيء طاهر حتی يتبيّن» يا «حتی يقوم به خبر واحد» می‌آید. کلّ شی طاهر، الاّ اينکه ذواليد بگويد: پاک است؛ مثلا خانم شما، لباسِ نجسِ شما را شسته و می‌گويد: لباس را شستم و لباس پاک است. آن‌وقت می‌شود «تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ».

بعد صحبت می‌کنيم که خبر واحد در زن‌ها تخصيص خورده و زن‌ها نمی‌توانند در رؤيت هلال حرف بزنند. اما همين خانمی که در رؤيت هلال اشکال می کنند، هيچ فقيهی نيست که بگويد: خبر او در موضوعات حجت نيست، یا خبر او در قاعده‌ی يد و در اصالة الصحة و يا در قواعد فقهيه حجت نيست. عجب اينجا است که فقهايی که می‌گويند: خبر واحد در موضوعا حجت نيست، اما در همه‌ی قواعد فقهيه می‌گويند حجت است. قواعد فقهيه که مهمتر از اصول است و قواعد فقهيه، ‌مثل قاعده‌ی يد و مثل قاعده‌ی فراغ و مثل قاعده‌ی اصالة الصحة و امثال اين‌ها، بين اصول و امارات است.

همه راجع به قواعد فقهيه می‌گويند: خبر واحد حجت است؛ يعنی نمی‌توانیم کسی را پيدا کنيم که بگويد: اگر ثقه‌ای بگويد، یا اگر کسی که ذواليد است،‌ بگويد پاک است، تو اعتنا نکن و بايد دو نفر بگويند. اين را در قاعده‌ی يد و اصالة الصحة و مابقی قواعد فقهيه نگفته‌ا‌ند و فقط در موضوعات گفته‌اند و در موضوعات هم خلاف قاعده است؛ يعنی سيره می‌گويد: خبر واحد در موضوعات حجت است و ما بخواهيم سيره را با «حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ» ردع کنيم، ممکن نيست.

بلکه در جلسه‌ی قبل می‌گفتم: اگر اين حجت باشد، خودش را ردع می‌کند؛ برای اينکه عقلا که احکام ندارند، بلکه موضوعات دارند. پس روايت مسعدة بن صدقه می‌گويد: سيره‌ی عقلا درست نيست؛ يعنی روايت مسعدة بن صدقه حجيت ندارد. لذا خبر واحد که حجت است، برای اين است که عقلا در موضوعات به خبر واحد تکيه می‌کنند و شما هم به طور مطلق می‌گوييد: خبر واحد حجت است و دليلش اين است که بنای عقلا حجت است، ردعی هم از شارع نرسیده است. حالا می‌گويیم: بنای عقلا در موضوعات است؛ همه‌ی اخبار عقلا در موضوعات است. ما که می‌گوييم: بنای عقلا؛ يعنی در روش و گفتار و کردار و معيشت آنها خبر واحد حجت است و شارع مقدس ردع نکرده است؛ بنابراين امضا است. حال روايت مسعدة بن صدقه می‌خواهد اين سیره را ردع کند و اگر بخواهد ردع کند، بايد اول خودش را ردع کند؛ برای اينکه مدرک، خود بنای عقلا است و می‌خواهد بگويد: بنای عقلا در موضوعات حجت نيست؛ يعنی خودت حجت نيستی؛ برای اينکه دليل تو سيره‌ی عقلا است.

بنابراين بهترين راه همين است که در اين بيّنه اشکال کنيم؛ يعنی بگوییم: بيّنه به معنای اصطلاحی نيست، بلکه مراد مايتبيّن‌به است و معنايش اين‌طور می‌شود که کل شيء طاهر، تا اینکه مدرکی از عقلا و مدرکی از شارع مقدس داشته باشيم. آن مدرک گاهی يقين تو است؛ يعنی «حَتَّى يَسْتَبِينَ» و گاهی ذواليد است و «تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ» و گاهی خبر واحد است، «تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ» و به عبارت ديگر، گاهی يقين است و گاهی يقينی است و گاهی علم است و گاهی علمی است. «حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ» يعنی علم و «أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ» يعنی علمي. يکی از علمی‌ها ذواليد است و پيش فقها مسلّم است، يکی هم خبر واحد است. بنابراين بهترين راه اين است که بگوييم: تخصيص است و تخصيصش هم يک وجه عالی دارد. به طوری که اگر يادتان باشد ما گفتيم: خبر واحد در مهام امور حجت نيست.

همه‌ی اين حرف‌ها راجع به زن هم می‌آيد. روايت داريم که «لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي الْهِلَالِ»[6] و مرحوم سيد و ديگران هم فتوا داده‌اند که شهادت زن در هلال حجت نيست.[7]

اما بنای عقلا زن و مرد ندارد، شارع مقدس هم در جايی ردع نکرده و قول زن مثل قول مرد است. همين‌طور که زن قاعده‌ی يد دارد و مسلّم اگر خانمی بگويد: من لباس را شستم و خانمی بگويد: اين لباس نجس نيست، همین طور که قاعده‌ی يد و اصالة الصحة دارد و اگر بگويد پاک است، مسلّم درست است، همين‌طور اگر ثقه باشد و بگويد: زيد آمد، خبر واحد او حجت است. بنای عقلا فرقی بين زن و مرد نمی‌گذارد؛ وقتی فرقی بين زن و مرد نگذاشت، دليلی برای ردع حجیت قول زن نداريم.

دو سه روايت هست که در آن‌ها آمده است: «لَا تَجُوزُ شَهَادَةُ النِّسَاءِ فِي الْهِلَالِ». اين‌ها را همين‌طور معنا می‌کنيم که چون در مهام امور است و در آنجا که احتمال خلاف می‌دهيم و در جاهايی که به راستی همه نديده‌اند و فقط اين خانم ديده، و بالاخره استثناهايی درست کنيم و تضعيف کنيم و اصلاً‌ بگوييم: خبر واحد در مهام امور حجت نيست و الاّ همين‌طور که خبر واحد در موضوعات حجت است، خبر مرأة هم در موضوعات مطلقا حجت است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo