درس خارج فقه آیت الله مظاهری
95/06/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرط هفتم: شرط صحت اعتکافِ عبد، زوجه، ولد و اجیر، اذن سید، زوج، والد و مستأجر است؟/ شرایط اعتکاف/ کتاب الإعتکاف
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
«السابع: إذن السید بالنسبة إلی مملوکه ؛ ... و کذا یعتبر إذن المستأجر بالنسبة إلی أجیره الخاصّ وإذن الزوج بالنسبة إلی الزوجة إذا کان منافیا لحقّه وإذن الوالد والوالدة بالنسبة إلی ولدهما إذا کان مستلزما لایذائهما، وأمّا مع عدم المنافاة وعدم الایذاء فلا یعتبر إذنهم؛ خصوصا بالنسبة إلی الزوج والوالد.»[1]
اگر عبد بخواهد معتکف شود، اذن مولا میخواهد. چنانچه اگر کسی اجير شده که روزها هشت ساعت برای کسی کار کند، این شخص اگر بخواهد معتکف شود، باید از مستأجر اذن بگیرد. همچنبن اگر زن بخواهد معتکف شود، درحالی که حق شوهر- يا حقی که فقها میگويند، يعنی حق استمتاع و يا حقی که ما میگوييم، يعنی حق خانهداری و شوهرداری و بچهداري- ضايع میشود، باید با اجازهی شوهر باشد. چنانچه اعتکاف اولاد، در صورتی که پدر و مادر نهی کنند، یا موجب اذيت آنها شود، باید با اجازه والد باشد.
از عبارت فهميده میشود که عبد و اجير حتماً بايد اذن بگيرند، اما راجع به زن، اگر حق شوهر ادا میشود، اذن لازم نيست؛ چنانچه راجع به اولاد هم، در صورتی که پدر و مادر اذيت نشوند، اجازه گرفتن از آنها لازم نيست و اينکه مشهور شده مثلاً اگر کسی بخواهد روزهی مستحبی بگيرد بايد از پدر و مادرش اجازه بگيرد، مرحوم سيد میفرمايند: اينطور نيست. اگر بگويند نگير و اگر بگيرد موجب اذيت آنها شود، بايد روزه نگيرد، اما اگر نهی نکنند، يا نهی تشويقی کنند، مثلاً دلشان میسوزد، میگويند اين کار را نکن، اجازهی پدر و مادر لام نیست. بالاخره مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) اذن عبد و اجير را مطلقا شرط میدانند، اما راجع به اعتکاف زن، در صورتی که حق شرط ضايع شود، اذن شوهر را لازم میدانند. راجع به اولاد هم میفرمایند: اگر پدر و مادر اذيت میشوند و به عبارت ديگر نهی میکنند، آنوقت نمیتوانند معتکف شوند، اما اگر اذيت نشوند، طوری نيست.
اين حرف فقط راجع به اعتکاف نيست، بلکه راجع به همهی عبادات مستحبی چنين است. اگر عبادت واجب باشد، اينطور نيست؛ مثل اينکه مولا به عبدش بگويد: نماز نخوان، يا آن آقا به اجيرش بگويد: راضی نيستم نماز بخوانی و يا شوهر به زنش بگويد: راضی نيستم روزه بگيری و یا پدر و مادر به بچههایشان بگويند: راضی نيستيم صبح بيدار شوید و نماز بخوانيد. در اين موارد نمیشود و اذن لازم نیست. اما اگر امر مستحبی باشد، مشهور در ميان فقها میگويند: مطلقا شرط است و اگر بدون اذن آنها معتکف شود، اعتکاف او باطل است. راجع به عبد و اجير بدون شک و راجع به زن به شرط اينکه حق شوهر از بين نرود و راجع به پدر و مادر به شرط اينکه اذيت نشوند و اگر اذيت شوند، نمیتواند معتکف شود. اين حرف در ميان اصحاب مشهور است.
مرحوم سيّد هم در عروه اختلاف فتوا دارند؛ بعضی اوقات راجع به زن میفرمايند: اگر زن بخواهد از خانه خارج شود، اذن شوهر میخواهد. اين قول مشهوری است که روايت هم دارد. اما در اينجا فرمودهاند: به اعتکاف رفتن زن، اذن شوهر میخواهد و دائرمدار اين است که حق او ضايع شود یا نه و اگر حق او ضايع نشود، رفتن به اعتکاف مستحبی طوری نيست. از اينجا استفاده میشود که اگر شوهر مسافرت است و زن بدون اذن او به اعتکاف رود، طوری نيست؛ برای اينکه شوهر نيست که حقش ادا شود يا حقش ادا نشود. اما بعضی اوقات مرحوم سيّد میفرمايند: اصلاً بيرون رفتن زن از خانه، اجازهی شوهر میخواهد. لذا الان ولو حقّش هم از بين نمیرود، اما اگر خواست معتکف شود درحالی که شوهرش در مسافرت است، نمیتواند؛ برای اينکه بايد اذن بگيرد و شوهرش نيست تا اذن بگيرد.
محشين بر عروه هم اين اختلافها را دارند، اما اين فتوای مرحوم سيد در اينجا راجع به زن، فتوای خوبی است که ايشان میفرمايند: آنچه بر خانم واجب است، اين است که حق اين شوهر ادا شود. اگر حقش ادا نشد، کار حرامی کرده است و اگر بخواهد معتکف شود، جايز نيست؛ زيرا حق شوهر از بين میرود و اعتکاف در کار حرام است و اما اگر حق شوهر ادا میشود و يا شوهر نيست، سالبه به انتفاع موضوع است. مثلاً زن و شوهری اصلاً شبها با هم نمیخوابند و يا شوهر مسافرت است و يا با هم خوب نيستند و دلش میخواهد در خانه نباشد، در اين صورت مرحوم سيد میفرمايند: اذن نمیخواهد و طوری نيست.
مشهور در ميان فقها راجع به خروج از منزل میگويند: حقش ضايع شود يا ضايع نشود، اذن- يا اذن عمومی و يا اذن خصوصي- میخواهد. مرحوم سيّد هم بعضی اوقات در عروه روی همين فتوا میدهد و روايت هم داريم که زن نمیتواند بدون اجازهی شوهر از منزل بيرون رود.
اما مرحوم سید در اينجا اين حرف نزدهاند. عبارت مرحوم سيد اين است: «السابع: إذن السید بالنسبة إلی مملوکه ؛ ... و کذا یعتبر إذن المستأجر بالنسبة إلی أجیره الخاصّ وإذن الزوج بالنسبة إلی الزوجة إذا کان منافیا لحقّه.» معنايش اين است که اگر با حق او منافی نباشد، زن میتواند بدون اذن او معتکف شود و اذن خروج در آنجا واجب است که حق شوهر از بين برود و اگر حق شوهر از بين نرود، طوری نيست.
بعضی از بزرگان راجع به خروج، اين حرف مرحوم سيد را فرمودهاند، اما مشهور در ميان اصحاب میگويند: خارج شدن زن از منزل بايد با اجازهی شوهر باشد، خواه منافی با حقش باشد و خواه منافی با حقش نباشد. اين مشهور است، اما گفتن آن مشکل است و اين حرف مرحوم سيد در اينجا حرف خوبی است که اگر زنی بخواهد معتکف شود و شوهر منع کند؛ برای اينکه اعتکاف را دوست ندارد، منافی با حقش هم نيست؛ برای اينکه میخواهد به مسافرت برود، مرحوم سيد میگويند: طوری نيست و معناي این حرف اين است که اگر خروج زن از منزل، با حق و با ادای حق او منافی نباشد، طوری نيست. اگر بتوان اين را گفت، حرف خوبي است.
يک حرف هم راجع به حق شوهر بر زن است که معمولاً هرچه در اينجا سفت گرفتهاند، در آنجا آسان گرفتهاند و گفتهاند: حق شوهر بر به زن، فقط حق استمتاء است و اما حق ديگری ندارد. لذا در رسالهها هم آمده که زن میتواند به شوهرش بگويد: پول بده تا جارو کنم، يا پول بده تا خانهداری و بچهداری کنم و حتی پول بده تا من شير بدهم.
ما میگوييم: در زن گرفتن، شرطِ در ضمن عقد است و اصلاً عقد متوقف بر اين است که زن خانهداری، شوهرداری و بچهداری کند و همينطور که شوهرداری در حاقّ اين عقد خوابيده، خانهداری و بچهداری هم در آن خوابیده است. الان بعضی اوقات در دادگاه هست که شوهری را محکوم میکنند به اينکه بايد پول دو سال کار کردن در خانه را به همسرت بدهی و اين عرفيت ندارد. وقتی زهرای مرضيه (عليها السلام) به خانهی شوهر آمدند، بلافاصله پيغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) آمدند و دست حضرت زهرا (عليها السلام) را در دست اميرالمؤمنين (عليه السلام) گذاشتند و گفتند: خوب کفو و خوب شوهری است و او هم خوب زنی است. بعد فرمود: من کارهای خانه را تقسيم میکنم،کارهای داخل خانه از تو و کارهای خارج خانه از شوهرت باشد. حضرت زهرا (عليها السلام) فرمودند: «مَايَعْلَمُ إِلَّا اللَّهُ مَا دَاخَلَنِي مِنَ السُّرُورِ فِی هَذَا الْاَمْرِ»؛ خدا میداند من چقدر از اين تقسيم خوشحال شدم.
يک رسمی هميشه، در زمان پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم)، در ميان عربها و عجمها بوده است که خانهداری بر عهده زن است و مخارج خانه برعهده مرد است؛ آيهی «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَ بِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ»[2] هم همين را میگويد. لذا يک سيره هست و اينکه در رسالهها نوشته شده است، مردها و زنها قبول ندارند؛ يعنی اگر شوهری ظهر به خانه بيايد و زن هيچ کاری نکرده باشد و اگر شوهر بگويد: چرا ناهار نداريم، زن بگويد: بر من واجب نيست ناهار بپزم و برو ناهار بگير تا بخوريم، حالا روز اول شوخی و محبت باشد، اما روز دوم و سوم نوبت کتک و بيرون کردن و طلاق است و اصلاً چيز استيحاشآوری است. لذا اگر حرف مرا بپسنديد که سيرهای است که سيرهی عقلا و سيرهی متشرعه روی آن است، ما بگوييم: کارهای خانه بر عهدهی زن است و کارهای خارج از خانه به عهدهی شوهر است. شوهر بايد خرج و مخارج بدهد و زن برای اينکه زندگی بچرخد، خرج و مخارج را مهيا کند. اما الان آقايان در رسالهها میفرمايند: جز حق استمتاء، همهی خرج و مخارج و همهی حقوق خانه و خارج از خانه، مربوط به مرد است.
مرحوم سيّد (رضواناللهتعالیعليه) حرف مرا نمیزنند، اما در اينجا اين حرف را دارند که اگر خانمی بخواهد معتکف شود، اجازهی شوهر را میخواهد، به شرط اينکه حق شوهر ضايع شود؛ يعنی اگر اين زن معتکف شود و حق شوهر ضايع نمیشود و ولو اجازه هم ندهد، طوری نيست. لذا ما در اعتکاف، بلکه در همهی مستجاب این حرف را میگوييم. مثلاً شوهرِ زنی به خارج رفته و اين زن تنها است و با پدر و مادرش به مشهد میرود؛ يا شوهرش آدم لاابالی است و مشهد و کربلا را قبول ندارد، اما حق شوهر هم نيست که ادا کند، بنابراين بدون اجازهی شوهر به کربلا میرود. مرحوم سيد میفرمايند: طوری نيست. عبارت مرحوم سيد اين است: «السابع: إذن السید بالنسبة إلی مملوکه ؛ ... و کذا یعتبر إذن المستأجر بالنسبة إلی أجیره الخاصّ وإذن الزوج بالنسبة إلی الزوجة إذا کان منافیا لحقّه.»
آن دو [عبد و اجیر] شرط ندارد، اما اين [زوجه] شرط دارد و شرطش اين است که باید حق شوهر ضايع نشود؛ اگر حق شوهر ادا میشود، يا شوهر اذن بدهد، میتواند به اعتکاف برود و اما اگر حق شوهر ضايع میشود، اذن شوهر میخواهد.
روايتی هست که زنی بود که پدرش مريض شد، شوهرش هم به مسافرت رفته بود. فرستاد خدمت پيغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و گفت: يا رسولالله! (صلی الله علیه و آله و سلّم) شوهرم نيست، شما اجازه بدهيد من به عيادت پدرم بروم. پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند نه، نمیخواهد به عيادت او بروي. چند روز بعد پدرش دم مرگ رفت و اين زن پيغام داد: يا رسول الله! (صلی الله علیه و آله و سلّم) پدرم دم مرگ است، اجازه بدهيد به عيادت او بروم. باز پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: نمیخواهد به عيادت او بروي. پدرش مُرد و آن زن گفت: يا رسولالله! (صلی الله علیه و آله و سلّم) اجازه بدهيد او را تشييع جنازه کنم. پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: نمیخواهد بروي. بعد پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: خدا تو و پدرت را آمرزيد.[3]
گفتن اينگونه روايات اخلاقی برای زنها خوب است، اما احدی روی آنها فتوا نداده است. حال مرحوم سيّد حسابی میفرمايند: مثلاً پدرش مريض است و شوهر میگويد: به ديدن پدرت نرو. اگر در اينجا حقی از شوهر ضايع نمیشود، جايز است به عیادت او برود؛ برای اينکه حقی از شوهر ضايع نشده است.
اين جملهی مرحوم سيّد خيلی راهگشا است و اينکه من پافشاری میکنم، برای اين است که راهگشا است. يادم است، يکی از بزرگان راجع به بيرون رفتن زن از خانه که مشهور بين اصحاب میگویند: اگر زن بدون اجازهی شوهر از خانه بيرون رود، حرام است و بايد خروج از خانه امر داشته باشد، فرموده بود: این حرمت آنجا است که امر معتنابهای باشد و الاّ اگر بخواهد يک ساعت به ديدن مادرش برود و برگردد و شوهرش نيست که از او اجازه بگيرد، يا شوهرش گفته است: مطلقا از خانه بيرون نرو، انصافاً گفتن اين مشکل میشود. الان هم خيال نمیکنم اگر همين مسأله را از مراجع سوال کنند، نهی کنند. شما از هفت- هشت نفر از مراجع استفتا کنيد، ببينيد اين را میگويند؟
مثلاً کسی شوهرش نيست و پدرش مريض است و میخواهد بدون اجازهی شوهرش سری به پدرش بزند، يا از من زياد سوال میکنند که شوهرم با پدر و مادرم بد هستند و پدر و مادرم دلشان برای من تنگ میشود و بدون اجازهی شوهرم میروم سری به پدر و مادرم میزنم. آيا يواشکی بروم يا نه؟ يا اگر حتی اگر نهی کند، بروم يا نه؟
مشهور میگويند: نه. اما اگر به راستی در مسأله جرأت باشد، میگوييم: مانعی ندارد. به عنوان مثال شما روزی دنبال بحث و درس و نماز رفتيد و زن شما در خانه تنها است و مادرش تلفن میکند که بيا سری به من بزن و او هم به مادرش سری میزند وبرمیگردد، آيا اين حرام است و هر قدمی که برمیدارد زمين او را لعن میکند؟ بايد اينها را بر آنجایی حمل کنيم که به دنبالش مفسدهای پیدا شود و الاّ اگر مفسدهای برآن بار نباشد، ولی بگوییم: چون بدون اجازهی شوهر به ديدن مادرش میرود، حرام است، گفتن اين حرف مشکل است. بايد مقداری روی اين مطلب کار کنيد و ممکن است در مقابل حرفهای من قد علم کنيد و حرفهای مرا ابطال کنيد. وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ