< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

95/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مسأله‌ی چهل و یک: همان‌طور که اشتراط رجوع در اعتکاف جایز است، اشتراط رجوع در نذر هم جایز است و اگر شرط کرد، هر کجا خواست، می‌تواند از اعتکاف خارج شود/ مسائل/ شرایط اعتکاف/ کتاب الإعتکاف

«مسأله‌ی 41: کما یجوز اشتراط الرجوع فی الاعتکاف حین عقد نیته کذلک یجوز اشتراطه فی نذره، کأن یقول: لله علی أن اعتکف بشرط أن یکون لی الرجوع عند عروض کذا أو مطلقا وحینئذ فیجوز له الرجوع وإن لم یشترط حین الشروع فی الاعتکاف فیکفی الاشتراط حال النذر فی جواز الرجوع، لکن الأحوط ذکر الشرط حال الشروع أیضا، ولا فرق فی کون النذر اعتکاف أیام معینة أو غیر معینة متتابعة أو غیر متتابعة، فیجوز الرجوع فی الجمیع مع الشرط المذکور فی النذر، ولا یجب القضاء بعد الرجوع مع التعین ولا الاستئناف مع الإطلاق.»[1]

مسأله‌ی امروز هم مثل مسأله‌ی ديروز،‌ مسأله‌ی مشکلی است، بلکه مسأله‌ی امروز مشکل‌تر از مسأله‌ی ديروز است و آن اين است که اگر کسی نذر اعتکاف ‌کند و بگويد: لله علیَّ اينکه من معتکف شوم، اين اعتکاف واجب می‌شود. الاّ اينکه در وقت نيّت بگويد: لله علیَّ،‌ اینکه من معتکف می‌شوم، اما اگر بخواهم وسط کار رها کنم و بروم، بتوانم اين کار را بکنم. می‌فرمايند: اين جايز است.

مسأله‌ی ديروز هم همين بود، اما راجع به اعتکاف بود،‌که می‌فرمودند: اگر کسی موقع نيّت اعتکاف شرط کند که من هر وقت دلم خواست اين اعتکاف را رها کنم، می‌شود. مرحوم سيّد می‌فرمودند: حتی روز سوم هم می‌تواند رها کند و برود. درحالی که واجب است اما چون شرط فسخ کرده، پس می‌تواند رها کند و روز سوم برود. امروز راجع به نذر می‌فرمايند و ديروز می‌فرمودند: بدون جهت هم می‌تواند رها کند و برود؛ يعنی اگر عذرموجه هم نباشد و در حين نيت شرط کند، باز می‌تواند روز سوم اعتکاف را رها کند و برود.[2]

ما ديروز می‌گفتيم: اين شرط با وجوب منافات دارد؛ برای اينکه خود مرحوم سيّد و ديگران راجع به اعتکاف، فرمودند: اعتکاف روز اول و دوم مستحب و روز سوم واجب است و بايد بماند. حالا کسی بگويد: من شرط می‌کنم معتکف شوم، اما اگر خواستم روز سوم بروم، بتوانم، اين با اصل وجوب منافات پيدا می‌کند. اگر يادتان باشد ديروز مباحثه اين بود و لذا می‌گفتيم: مباحثه و حل کردن آن مشکل است. مشهور در ميان فقها هم حرف مرحوم سيّد را زده‌اند.

ديروز می‌گفتيم: رواياتی در باب احرام داريم که آن روايات هم بر استحباب حمل شده است و روايات اين است که وقتی می‌خواهد محرم شود، می‌گويد: برای حج يا برای عمره محرم می‌شوم، ‌قربة الی الله. اما دعاهايی هم دارد و من جمله اينکه می‌گويد: خدايا من می‌خواهم برای تو محرم شوم، اما اگر عذر موجهی جلو آمد و نتوانستم احرام را ادامه دهم، رها می‌کنم و می‌روم. مستحب است که اين را بگويد؛ برای اينکه در احرام اگر عذر موجهی پيدا کرد، بتواند رها کند. سابقاً‌ صحبت کرديم که آيا بايد ذبح بکند يا نه، گفتيم: بايد ذبح کند و در اينکه اين ذبح را در کجا بکند، ‌اختلاف بود و ما گفتيم همان جا می‌تواند ذبح کند و مُحلّ ‌شود. اما آنجا نداشتيم که بگويد: خدايا! من محرم می‌شوم، اما اگر دلم خواست مُحلّ شوم، طوری نباشد. فقها هم اين را نگفته‌اند.

حالا در اينجا در باب اعتکاف گفته‌اند، امروز هم در باب نذر می‌گويند و هيچ دليلی هم ندارد و گفتم: فقط دو روايت دارد و روايت‌ها صحيح‌السند است. يکی از روايت‌ها می‌گويد: اگر با شرط باشد، يعنی بگويد: خدايا! اگر من عذری پيدا کردم و نتوانستم اين اعتکاف را تا آخر برسانم، رها کنم. حضرت فرمودند: طوری نيست. [3] روايت ديگری می‌گويد: اگر شرط نکرده باشد، روز اول و دوم می‌تواند اعتکاف را به هم بزند.[4] مرحوم سيد از اين روایت مفهوم‌گيری کرده‌اند و گفته‌اند: بنابراين اگر شرط کرده باشد، روز سوم هم می‌تواند.

ما گفتيم: مفهوم در مقابل منطوق نمی‌تواند قد علم کند. حال قطع نظر از اين که یک روايت ظاهرالدلاله و صحيح‌السند و يک تعبّد حسابی می‌خواهد تا بتوان این حرف را گفت، روايت‌ها در باب احرام اين‌طور است که می‌گوید: مستحب است وقت نيت اين شرط را بکند و بگويد: خدايا! من محرم می‌شوم، اما اگر ناگهان شَل شدم و نتوانستم بروم، يا اگر راه ناامن شد، بتوانم رها کنم و بروم. اين چيزِ مستحبی است و اگر بگويد يا نگويد، همين است. اما در باب احرام بگويد: خدايا! من محرم می‌شوم، اما اگر دلم خواست احرام را رها کنم و بروم، بتوانم اين کار را بکنم. امروز هم عبارت را خوانديم که می‌تواند اگرچه عذری هم نباشد. در باب احرام کسی چنین چیزی را نگفته، مرحوم سيد هم نگفته‌اند و سابقاً‌ در باب حج صحبت کرديم که به مجرد اينکه مُحرِم شد، بايد اين احرام را تمام کند تا مُحلّ‌ شود ولو اينکه مستحب باشد. حال اگر وقتی می‌خواهد محرم شود، شرط کند و بگويد: خدايا! من اگر نتوانستم اعتکاف را تمام کنم، رها کنم و بروم. اين خوب است و يک شرط مستحبی است و اگر بگويد يا نگويد همين است.

حال در باب اعتکاف هم اینکه با شرطِ اول، اعتکافِ روز سوم دستش باشد و بتواند اين واجب را بردارد؛ یعنی موقعی که می‌خواهد معتکف شود، بگويد: خدايا! من معتکف يا محرِم می‌شوم، اما اگر رفيقم نيامد، رها می‌کنم و می‌روم، اين نمی‌شود؛ زيرا واجب است و مثل اين است که بگويند: اگر محرِم در اول بگويد که من در وسط احرام، مُحل می‌شوم، می‌تواند مُحل شود. اين کار نمی‌شود و با وجوب منافات دارد. در اعتکاف هم همين است و روز سوم واجب است. حال اين وجوبِ روز سوم را بيندازد و بگويد: خدايا! من معتکف می‌شوم، اما اگر بخواهم روز سوم رها کنم و بروم، طوری نباشد. لذا وجوب دست خودش نيست و اینکه بگويد: لله علیَّ که من معتکف شوم، اما اگر وسط اعتکاف در روز اول يا دوم يا سوم بخواهم بروم، طوری نباشد، اين با لله علیَّ جور درنمی‌آيد. لله علی می‌گويد: بر من واجب است که معتکف شوم و این شرط می‌گويد: واجب نیست و اگر بخواهم بروم، طوری نیست.

لذا در بحث امروز می‌خواهد با نيت، وجوب نذر را از بين ببرد. عبارت اين است: «کما یجوز اشتراط الرجوع فی الاعتکاف حین عقد نیته کذلک یجوز اشتراطه فی نذره، کأن یقول: لله علیَّ أن اعتکف بشرط أن یکون لی الرجوع عند عروض کذا أو مطلقا وحینئذ فیجوز له الرجوع.» می‌گويد: لله علیَّ که من معتکف ‌شوم. آن‌وقت برايش واجب می‌شود. اما موقع نيت می‌گويد: معتکف می‌شوم، اما اگر بخواهم رها کنم،‌ جايز باشد. معنايش اين است که نذر نکرده‌ام؛ معنايش اين است که آنچه بر من واجب است، من واجب را می‌اندازم و نذرِ غيرِ واجب می‌کنم.

در مسأله‌ی ديروز، فقط روز سوم را می‌گفتند، ولی امروز مطلقا می‌گويند. اگر حين النية اين‌طور نذر کند و بگويد: خدايا! نذر می‌کنم که برای تو معتکف شوم، اما اگر عذر موجّهی جلو آمد، رها می‌کنم. اين خوب است؛ برای اينکه عذر موجّه می‌آيد و نذر را از بين می‌برد. اما يک وقت می‌گويد: خدايا! من نذر می‌کنم که أيام البيض معتکف شوم، اما اگر حالش را نداشتم و در وسط اعتکاف دلم خواست، ‌رها کنم و بروم. می‌گويند: اين جايز است. حال اين با «لله علیَّ» منافات دارد. اگر عذر موجه باشد، طوری نيست و گفتن و نگفتن آن هم فرق نمی‌کند؛ برای اينکه می‌گويد: خدايا! من نذر می‌کنم معتکف شوم و چيز ديگری هم نمی‌گويد، اما روز اول يا دوم مسجد ناامن می‌شود و نمی‌تواند در مسجد بماند، بنابراين می‌رود. اینجا عذرموجه آمده و بر نذرش و بر اعتکاف روز سوم مقدم می‌شود. در اينجا چه بگويد و چه نگويد، اگر عارضی جلو آمد، آن عذر موجه، وجوب را از کار می‌اندازد. اما مرحوم سيد می‌خواهند همين عذر موجه جلو نيايد و اين با شرطش بتواند فسخ نذر يا فسخ اعتکاف کند و در حينی که می‌خواهد نيت کند، بگويد: لله علیَّ اينکه من معتکف شوم، اما اگر حال نداشتم، یا اگر بخواهم، یا اگر رفيقم نيامد، رها کنم و بروم. می‌گويند اين می‌شود و معنايش اين است که اين بتواند وجوب نذر را از اول از بين ببرد.

لذا مسأله انصافاً مشکل است،‌ مخصوصاً اينکه شهرت هم روی مسأله است و اين مسأله را مشکل‌تر کرده است. عمده هم همين است که ما رواياتی در باب احرام داريم و روايات اين است که در حين نيّت مستحب است بگويد: خدايا! اگر عارضی پيدا شد، من رها می‌کنم و می‌روم. حال اين را حين نيت بگويد يا نگويد، اگر عذر موجهی پيدا شد، رها می‌کند و می‌رود. در باب اعتکاف و نذر اعتکاف هم همين است. ولی اینکه به واسطه‌ی مفهوم يک روايت که ديروز گفتم منطوق آن را محمد بن مسلم نقل کرده و می‌گويد: جايز نيست الاّ‌ لعارضٍ‌؛ اگر عارضی در کار باشد، يا نذر نباشد که مرحوم سيد در اينجا نذر را هم آورده‌اند و قياس کرده‌اند و گفته‌اند: چنانچه در باب احرام می‌شود، در اعتکاف هم می‌شود و چنانچه در اعتکاف می‌شود، در نذر هم می‌شود، مشکل است و معنای اين عبارت برمی‌گردد به اينکه «لله علیَّ» دست خودش باشد, اگر فسخ نکند، اعتکاف را تمام می‌کند و اگر فسخ کند، جايز است که فسخ کند و برود. مثل کسی که اعتکاف مستحبی کرده و روز دوم حال ندارد، عذری هم ندارد، بنابراين می‌تواند رها کند و برود. اما روز سوم واجب است،‌ بنابراين حق فسخ کردن ندارد. حال با شرط بخواهد اين وجوب را از بين ببرد، جايی نداريم، ولی عبارت مرحوم سيد همين است؛ «کما یجوز اشتراط الرجوع فی الاعتکاف حین عقد نیته کذلک یجوز اشتراطه فی نذره، کأن یقول: لله علی أن اعتکف بشرط أن یکون لی الرجوع عند عروض کذا أو مطلقا» وحینئذ فیجوز له الرجوع.»

بنابراین فتوای مرحوم سيد اين است که شرط حين النية می‌تواند وجوب را از بين ببرد؛ چه در باب احرام که می‌تواند مُحلّ‌ شود، چه درباب روز سوم اعتکاف که می‌تواند رها کند و چه در باب روز اول يا دوم يا سوم نذر که می‌تواند به نذرش عمل نکند و برود و بگويد: از اول با خدا شرط کردم که نذر دست خودم باشد. ديروز خوانديم که در وقتی که خواست نيت کند، می‌تواند بگويد: خدايا! من هر وقتی که خواستم رها کنم، طوری نباشد. آن‌وقت گفتند: روز سوم هم می‌تواند رها کند و برود.

اما آنچه می‌توان درست کرد و مطابق روايات است و بلااشکال است، اين است که در باب احرام و در باب اعتکاف و در باب نذر،‌ مستحب است در وقتی که نيت احرام يا اعتکاف يا نذر می‌کند، بگويد: خدايا!‌ ما محرم می‌شويم، اما اگر عذری پيدا کرديم و نتوانستيم ادامه دهيم، رها می‌کنيم. اين مستحب است، ولی بگويد يا نگويد، اگر عذری پيدا کرد،‌ می‌تواند رها کند. اما گفتن غير از اين نمی‌شود. اگر کسی بتواند اين عبارت‌ها را درست کند، عالي است.

«مسأله 42: لا یصح أن یشترط فی اعتکاف أن یکون له الرجوع فی اعتکاف آخر له غیر الذی ذکر الشرط فیه، وکذا لا یصح أن یشترط فی اعتکافه جواز فسخ اعتکاف شخص آخر من ولده أو عبده أو أجنبی[5]

اعتکاف را نمی‌توان تبديل کرد؛ مثلاً اعتکاف برای خودش بوده و در وسط کسی بگويد اين اعتکاف را به من بده، يا اينکه اعتکاف اينطور باشد که بگويد: من معتکف می‌شوم، اما به شرط اينکه رفيقم معتکف شود و الاّ اگر رفيقم معتکف نشوم، من معتکف نمی‌شوم. می‌گويند: هر دو جايز نيست. صورت اولش معلوم است و صورت دومش تعليق در انشاء است و تعليق در انشاء‌ جايز نیست.

ولی ما تعليق در انشاء‌ را جايز می‌دانيم.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo