< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مظاهری

96/10/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: چیزهایی که خمس به آنها تعلق می گیرد؛ غنائم جنگی

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.‌

 

فصل: فیما یجب فیه الخمس وهو سبعة أشیاء: الأول: غنیمة دار الحرب. الأول: الغنائم المأخوذة من الكفار من أهل الحرب قهراً بالمقاتلة معهم، بشرط أن یكون بإذن الإمام علیه‌السلام: من غیر فرق بین ما حواه العسكر وما لم یحوه، والمنقول وغیره كالأراضی والأشجار ونحوها، بعد إخراج المؤن...

اول چیزی که خمس به آن تعلق می‌گیرد غنائم جنگی است. فرقی هم نیست این جنگ دفاعی باشد یا ابتدایی باشد. مثل جنگهایی که برای پیامبر گرامی جلو آمد و آن هشتاد و چهار جنگ دفاعی بود. یعنی دشمن می‌خواست براندازی کند و اسلام عزیز جلوی او را می‌گرفت و با نبود امکانات پیروزی برای اسلام عزیز بود؛ لذا فرقی بین دفاع و جنگ ابتدایی نیست. اگر با کافر حربی جنگیدیم، غنائمی که به دست می‌آید، اول باید خمس آن را بدهند و بعد آن غنائم را به اذن امام «سلام‌الله‌علیه» تقسیم کند. هرچه باشد تفاوتی هم ندارد. آن شهر باشد یا صحراهایش باشد یا اموالش باشد. همۀ آنها غنائم جنگی می‌شود و غنائم جنگی را بعد از تخمیس، کسانی که جنگیدند تقسیم می‌کنند، البته به اذن و به صلاحدید امام «سلام‌الله‌علیه». و این که صاحب حدائق گفته است از باغات و اشجار و غیره نیست و آنها انفالند، این را هم ایشان درست نگفته است برای اینکه (وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ ...) ﴿الأنفال‌، 41﴾؛ خواه منقول باشد یا غیرمنقول باشد. البته بعد می‌گوییم که کسی که جنگ می‌کند مثل پیغمبر یا امام یا جانشین امام صلاحدیدی می‌داند که آن صلاحها عمل شود و بعد به اذن امام یعنی به نظر حکومت، آن غنائم جنگی تقسیم شود.

شرط اول اینکه با کافر حربی باشد. مثل جنگهایی که پیغمبر اکرم با کفار کردند که همه جنگهای حربی با کفار بود؛ اما اگر جنگهای حربی با کفار نباشد و آنها کافر حربی نباشند و مسلمان حربی باشند، اموالشان تقسیم نمی‌شود بلکه بعد از پیروزی واگذار به آنها می‌شود. مثل جنگ جمل و صفین و جنگ نهروان که از جنگهای صدر اسلام در زمان پیغمبر خیلی مهمتر بود. مسلمان‌کُشی در میان مردم افتاده بود و پنج سال حکومت امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» در آن پنج سال خیلی سخت‌تر از بیست و پنج سال خانه‌نشینی یا از بیست و سه سال مواظبت پیغمبر و هشتاد جنگ در زمان پیغمبر اکرم بود. وقتی این پنج سال را با آن چهل پنجاه سال بسنجیم، این پنجاه سال برای امیرالمؤمنین خیلی مشکل بود. بعضی اوقات مخصوصاً‌ در جنگ نهروان در خطبه‌های نماز جمعه بلند بلند گریه می‌کردند؛ لذا اینگونه جنگها که مسلمانها به جان هم بیفتند، غنائم ندارد، و بعد از پیروزی غنائم را به آنها برمی‌گرداندند. مثل اینکه امیرالمؤمنین در جنگ جمل که پیروز شدند، غنائم را به اهل بصره برگرداندند یا مثل جنگ صفین که بعضی اوقات پیروز می‌شدند و دشمن را می‌گرفت و عقب می‌زدند اما کاری به اموال و خانواده و زندگی آنها نداشتند. همچنین جنگ نهروان که جنگ بدی بود و امیرالمؤمنین می‌فرمایند اگر من نبودم کسی نمی‌توانست چشم این فتنه را کور کند و من چشم این فتنه را کور کردم. خوارج نهروان هم خیلی کشته دادند، اما اموالشان سر جایش بود. یعنی خانه‌شان از خودشان بود و ولو کشته شده بودند به ورثۀ آنها می‌رسید. لذا غنائمی که خمس بر آن واجب است، جنگی است که با کافر حربی باشد و اما اگر کافر حربی نباشد، اصلاً غنیمت ندارد و ضررهایی که در جنگ می‌بینند، هر دو می‌بینند و وقتی جنگ پیروز شد، مثل جنگ جمل یا جنگ صفین، غنیمتی در کار نیست و اموال مردم از خودشان است. لذا شرط اول اینست که اولاً باید به اذن امام باشد. اگر دفاع باشد و به اذن امام نباشد، اگر آن دفاع به جا باشد اما باز غنائم ندارد. مثل اینکه عده‌ای برانداز در شهری بریزند و بخواهند آن شهر را براندازی کنند، بر مردم واجب و لازم است که از خودشان دفاع کنند و اذن امام هم نمی‌خواهد. خواه امام اذن بدهد یا نه. یعنی لازم نیست اذن بدهد. در همۀ جنگها باید اذن پیغمبر یا ائمۀ طاهرین یا ولایت فقیه باشد،‌اما در دفاع اذن لازم نیست. مردم باید از خود دفاع کنند و دشمن را نابود کنند. حال در همین دفاع اگر غنیمتی به دست آوردند، این غنائم از مسلمانها نیست، بلکه آنجا از مسلمانها می‌شود که جنگ با کافر حربی باشد و جهاد باشد و به اذن پیغمبر اکرم یا امام «سلام‌الله‌علیه» یا ولایت فقیه باشد. بنابراین آنچه عمومیت دارد، اینست که مرحوم سید الان راجع به این صحبت می‌کنند که اگر با کافر حربی جنگیدند ولو به عنوان دفاع باشد و جهاد ابتدایی نباشد بلکه جهاد دفاعی باشد، غنائمش از مسلمانهاست، منقول باشد یا غیرمنقول باشد یا در جبهه باشد یا در خارج از جبهه باشد، الاّ اینکه رئیس این جهاد که یا پیغمبر است یا امام و یا ولایت فقیه است، مصلحت را غیر از این بداند. پیغمبر اکرم در خیلی جاها مصلحت نمی‌دیدند که غنائم جنگی بگیرند. مثلاً در جنگ فتح مکه اگر می‌خواستند غنیمت بگیرند، خیلی بالا می‌شد. همۀ مسلمانها از نظر امکانات در رفاه می‌شدند،‌اما پیغمبر اکرم فرمودند که ما پیروز شدیم و شیرینی این پیروزی، بخشش غنائم به کفاری باشد که مسلمان شدند و لذا همۀ غنائم را به اهل مکه بخشیدند. بعد از آن جنگی به نام حنین جلو آمد که قرآن جنگ حنین را اسم آورده است زیرا خیلی مهم است. در این هشتاد و چهار جنگ همیشه پیروزی از مسلمانها بوده است، اما در دو جنگ از این هشتاد و چهار جنگ از طرف خداوند گوشمالی سختی به مسلمانها وارد آمد. یکی جنگ احد بود که بد شکست خوردند، برای اینکه حرف پیغمبر را نشنیدند و وقتی پیروز شدند، کسانی که باید در جایی مستقر باشند، آنجا را رها کردند و به دنبال دنیا و غنائم رفتند و لذا شکست عجیبی خوردند. البته خدا آنها را پیروز کرد اما گوشمالی خیلی بدی به آنها داد. در جنگ احد از پیغمبر اکرم پرسیدند یا رسول الله! ما که پیروز بودیم چرا شکست خوردیم؟ فرمودند برای اینکه یک لحظه خدا را فراموش کردید. دلتان رفت به غنائم و دنیا و به جای اینکه حرف پیغمبر را بشنوید، رو به غنائم رفتید و این شکست به خاطر اینست که خدا را فراموش کردید.

در جنگ حنین نیز همینطور شد، اما در آنجا قرآن می‌خواهد به خاطر عُجب و غرور بود. برای اینکه در جنگ حنین دوازه هزار لشکر مجهز رو به دشمن رفت و اتفاقا شکست عجیبی خورد. پیغمبر اکرم را در وسط میدان گذاشتند دو فرار کردند و فقط امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» و یک خانم بود. اما خدا آنها را پیروز کرد. بعد آیۀ شریفه آمد که: (... إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ...) ﴿التوبة، 25﴾؛ برای این شکست خوردید که عُجب پیدا کردید و به جای اینکه بگویید مثل آن هشتاد و چهار جنگ بگویید اتکا به خدا و پیروزی هم از خداست، اما در اینجا عُجب شما را گرفت برای اینکه دیدید دوازده هزار لشکر مجهز دارید و پیروزید. به همین دلیل که خدا را فراموش کردید، شکست بدی خوردید. در همین جنگ حُنین، مسلمانها غنائم فراوانی به دست آوردند. پیغمبر فرمودند همۀ غنائم از تازه مسلمانهاست یعنی برای انصار باشد. این برای مسلمانها سخت شد زیرا اینها جنگ کردند و پیروزی را بردند اما پیغمبر اکرم می‌فرمایند غنائم برای دیگران باشد. می‌دانیم که مصلحت تامۀ ملزمه بود که پیغمبر اکرم این کار را بکنند. به اندازه‌ای که بعد از اینکه پیغمبر فهمیدند اینها بدشان آمده است، جلسۀ خصوصی با انصار گرفتند و آنها را تحریک عاطفه کردند و گفتند آنها با پول و شما با پیغمبر، کدام را می‌خواهید؟ همۀ مسلمانها گفتند تو را می‌خواهیم. لذا پیغمبر اکرم همۀ غنائم را به آنها دادند و بدون اینکه خود و اطرافیان خود غنائم یا خراجی بردارند به مدینه آمدند. لذا مرحوم سید تبعا از بزرگان مثل مرحوم صاحب جواهر و غیره اینها را متذکر شدند و گفتند غنائم از جنگجوهاست و از کسانی است که در جبهه هستند، اما اگر پیغمبر اکرم صلاح ندادند، باید به صلاحدید پیغمبر یا رئیس جنگ یا امام یا ولایت فقیه باشد.

همۀ بزرگان تبعا از روایات گفتند چیزهای عتیقه هم از امام «سلام‌الله‌علیه» است و هرچه صلاح می‌داند روی آن عمل می‌کند، مثل زنهای زیبا، مثل اختصاصات ملوک،‌ مثل چیزهایی که امروزه به آن میراث فرهنگی می‌گویند، اینها مربوط به مسلمانها نیست بلکه مربوط به امام است و حتی مرحوم سید در اینجا می‌گویند ملک امام است و هرچه صلاح می‌داند، عمل می‌کند و اما اگر ملک امام را نگفته بودند خیلی بهتر بود. اگر فرموده بودند در جنگهایی که با کفار است، وقتی پیروز می‌شوند، مال کفار، مال کسانی می‌شود که در جبهه بودند. یعنی مال نظامیها و لشکر می‌شود. نحوۀ تقسیمش هم مربوط به پیغمبر اکرم است. پیغمبر اکرم هرچه صلاح بدانند، عمل می‌کنند. آنوقت ندیدم جایی که قدماء یا متأخرین فرموده باشند بلکه آنها به نحو تعبّد فرمودند چیزهای عتیقه از امام است. من خیال می‌کنم این به دست امام «سلام‌الله‌علیه» است برای اینکه اختلاف نشود. برای اینکه مثلا اگر دو سه تا زن فوق‌العاده زیبا در میان اینها باشد، همه می‌گویند ما می‌خواهیم و اختلاف می‌شود و برای رفع اختلاف، خدا فرموده اینها مربوط به رئیس لشکر است. یعنی مربوط به پیغمبر یا امام یا ولایت فقیه است. خلاصۀ حرف تا اینجا این شد که اول چیزی که باید خمس آن را داد، غنائم جنگی است. معنای غنائم جنگی اینست که مسلمانها با اذن رئیس اسلام که رئیس اسلام در زمان پیغمبر، پیغمبر و در زمان امیرالمؤمنین، امیرالمؤمنین و در زمان ائمه، ائمه و در زمان غیبت، ولایت فقیه است، اگر به اذن اینها جنگیدند، همۀ غنائم از جنگجوهاست، مگر اینکه رئیس لشکر پیغمبر یا امام یا ولایت فقیه صلاح بداند راجع به غنائم یا راجع به بعضی از غنائم، دستور دیگری بدهد. معلوم است که دستور پیغمبر در زمان پیغمبر و دستور امام «سلام‌الله‌علیه» در زمان ولایت و دستور ولایت فقیه در زمان غیبت، حجت است، «من راد علینا کالرادّ علی الله،‌والرادّ علی الله، هو فی حد الشرک بالله العلی العظیم»؛ لذا باید به دستور او باشد و اگر صلاح دانست که غنیمت نگیرد، نمی‌گیرد،‌ چنانچه پیغمبر اکرم بعضی اوقات چنین بودند. اگر صلاح دانست که غنائم را به افراد خاصی بدهد، مسلمانها باید تسلیم باشند. اگر در چیزهایی که اختلاف می‌افتد، برای رفع اختلاف، رئیس لشکر اینها را تقسیم نکند، معلوم است باید حرف رئیس لشکر یا حرف امام یا ولایت فقیه را بشنویم و عمل کنیم. اگر او دستور خاصی ندارد، قاعده اقتضاء می‌کند که به اذن رئیس لشکر، غنائم را که از جنگ با کافر حربی به دست آمده، قسمت کنند.و صلّی الله علی محمّد وَ آل محمّد

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo